در خصوص عقاید و افکار منصور حلاج و میزان بر حق بودن او و نیز مرتد شناخته شدن او از ناحیه مقدسه توضیحاتی ارائه فرمایید. نظر حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری را درباره او بیان فرمایید. اگر از سوی حضرت امام عصر عجل الله فرجه الشریف دربارة حلاج، لعن و نفرینی ثابت می شد، شهید قاضی نور اله شوشتری دربارة او این عبارت را به کار نمی برد: (البحرالمواج، حسین بن منصور الحلاج، سرور اهل اطلاق و سرمست جام اذواق، حلاج اسرار و کشاف استار) (مجالس المؤمنین، ج 2، ص 36، چاپ اسلامیه). شهید قاضی نوراله شوشتری، کسی نیست که درباره اش بتوانیم بگوییم: (بدون تحقیق در روایات، سخن گفته است) بلکه او به حقیقت محقق و نویسنده توانا و انسان مؤمن و پاکدل است. پس نمی توان تمجید او از حسین بن منصور را مبالغه دانست. لوئی ماسینیون می گوید: قاضی نوراله ستایشگر حلاج است. (مصائب حلاج، نوشتة لوئی ماسینیون، ترجمة دکتر سید ضیاء الدین دهشیری، ص 361، چاپ اول). اگر از سوی امام زمان دربارة حلاج لعن و نفرینی می رسید،صدر المتألهین شیرازی از او تمجید نمی کرد در حالی که در آثار مکتوب ایشان بارها از او سخن به میان آورده و به نیکی از او یاد کرده و مطالبی را از او نقل کرده است و صدرالمتألهین علاوه بر این که حکیم و عارف است، مفسر و محدث هم هست و اگر حدیثی دربارة لعن حلاج از سوی امام زمان وارد می شد، از حلاج بیزاری می جست و صدرالمتألهین کسی نیست که بر خلاف نظر امام زمان(عج) گام بردارد. لوئی ماسینیون در کتاب خود اورده است که خواجه نصیر طوسی و صدرالمتألهین حلاج را تأیید کردند. (مصائب الحلاج، ص 356). عده ای از بزرگان، حلاج را از (اولیاء الله) می دانند و او را تا این حد تمجید می کنند. (ریحانه الادب، ج 2، ص 61). به طور یقین اگر از جانب حضرت صاحب الزمان(عج) نسبت به حلاج، لعن و نفرین اظهار می شد، این بزرگان او را (اولیاء الله) نمی شمردند. در این تردیدی نیست که خلفای عباسی درد دین نداشتند و چنین نبود که حسین بن منصور را به خاطر خدا و برای تقویت دین بکشند چون اگر آنان برای تقویت دین حلاج را می کشتند، می بایستی بر اساس احکام دین او را اعدام بکنند در حالی که چنین نکردند و او را بر اساس کینه و عداوت باطنی به شکل غیر انسانی کشتند. ابتدا دستور دادند دو هزار تازیانه بزنند، اگر مرد که مرد و اگر نمرد سرش را از بدن جدا بکنند. حلاج را به پل بغداد بردند، یک هزار تازیانه بر او زدند، حسین بن منصور در برابر آن همه شلاق آهی هم نکشید و همواره (احد احد) می گفت. دست او را بریدند، پس از آن پای او را بریدند، پس از آن سر او را بریدند، پس از آن او را سوزاندند. (مجالس المؤمنین، ج 2، ص 36). اگر حسین بن منصور منفور امام زمان بود، خلفای عباسی با او چنین رفتار نمی کردند؛ بلکه آنان به خاطر این که حسین حلاج از شیفتگان اهل بیت است و خطری برای خلفای عباسی است، با او چنین رفتار وحشیانه ای کردند. حسین بن منصور حلاج مخالفان و دشمنان زیادی داشت و بر ضد او فعالیت می کردند. برخی از مخالفان تلاش کرده اند تا دربارة او لعن و نفرینی از امامان معصوم پیدا کنند و لکن از امامان معصوم دربارة او لعنی صادر نشده است. برخی از نویسندگان فکر کرده اند که در کتاب (الاحتجاج) نوشتة ابومنصور احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی از علمای قرن ششم دربارة حلاج لعنی آمده است و لکن چنین نیست. در متن توقیعی که از ناحیة امام زمان صادر شده، نام حسین بن منصور نیامده است بلکه افراد دیگری آمده است. از کلمات طبرسی چنین بر می اید که از سوی امام زمان لعن صادر شده است ولی در نسخة توقیع، نام حلاج نیست. پس نمی توان گفت که حلاج از سوی امام زمان نفرین شده است. اگر فرض کنیم که طبرسی در روایتی که آورده، نام حسین حلاج را هم می آورد باز هم نمی توانستیم حسین حلاج را ملعون بدانیم چون روایت طبرسی سند ندارد و معتبر نیست. (در الاحتجاج، ج 2، ص 553، چاپ اول، انتشارات اسوه، نسخة توقیع آمده است و همین حدیث را در بحارالانوار ج 1، ص 380، حدیث دوم آورده است و در هیچ کدام از نسخه های توقیع، نام حلاج نیست). و کسانی که در کتاب های خود قاطعانه حسین حلاج را ملعون شمرده اند و سندشان توقیعی است که در احتجاج طبرسی آمده است، کم توجهی کرده اند چون هم نام حلاج در آن نیست و هم روایت، صحیح نیست. البته در برخی کتاب ها و گفته ها آمده است که حلاج ادعای نیابت امام زمان(عج) داشته است و از این جهت مورد لعن قرار گرفته است. برای آگاهی بیشتر ر.ک: غیبه، شیخ طوسی، ص 401، احتجاج، ج 2، ص 290، بحار، ج 51، ص 380.
در خصوص عقاید و افکار منصور حلاج و میزان بر حق بودن او و نیز مرتد شناخته شدن او از ناحیه مقدسه توضیحاتی ارائه فرمایید. نظر حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری را درباره او بیان فرمایید.
در خصوص عقاید و افکار منصور حلاج و میزان بر حق بودن او و نیز مرتد شناخته شدن او از ناحیه مقدسه توضیحاتی ارائه فرمایید. نظر حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری را درباره او بیان فرمایید.
اگر از سوی حضرت امام عصر عجل الله فرجه الشریف دربارة حلاج، لعن و نفرینی ثابت می شد، شهید قاضی نور اله شوشتری دربارة او این عبارت را به کار نمی برد: (البحرالمواج، حسین بن منصور الحلاج، سرور اهل اطلاق و سرمست جام اذواق، حلاج اسرار و کشاف استار) (مجالس المؤمنین، ج 2، ص 36، چاپ اسلامیه).
شهید قاضی نوراله شوشتری، کسی نیست که درباره اش بتوانیم بگوییم: (بدون تحقیق در روایات، سخن گفته است) بلکه او به حقیقت محقق و نویسنده توانا و انسان مؤمن و پاکدل است. پس نمی توان تمجید او از حسین بن منصور را مبالغه دانست. لوئی ماسینیون می گوید: قاضی نوراله ستایشگر حلاج است. (مصائب حلاج، نوشتة لوئی ماسینیون، ترجمة دکتر سید ضیاء الدین دهشیری، ص 361، چاپ اول).
اگر از سوی امام زمان دربارة حلاج لعن و نفرینی می رسید،صدر المتألهین شیرازی از او تمجید نمی کرد در حالی که در آثار مکتوب ایشان بارها از او سخن به میان آورده و به نیکی از او یاد کرده و مطالبی را از او نقل کرده است و صدرالمتألهین علاوه بر این که حکیم و عارف است، مفسر و محدث هم هست و اگر حدیثی دربارة لعن حلاج از سوی امام زمان وارد می شد، از حلاج بیزاری می جست و صدرالمتألهین کسی نیست که بر خلاف نظر امام زمان(عج) گام بردارد. لوئی ماسینیون در کتاب خود اورده است که خواجه نصیر طوسی و صدرالمتألهین حلاج را تأیید کردند. (مصائب الحلاج، ص 356).
عده ای از بزرگان، حلاج را از (اولیاء الله) می دانند و او را تا این حد تمجید می کنند. (ریحانه الادب، ج 2، ص 61). به طور یقین اگر از جانب حضرت صاحب الزمان(عج) نسبت به حلاج، لعن و نفرین اظهار می شد، این بزرگان او را (اولیاء الله) نمی شمردند.
در این تردیدی نیست که خلفای عباسی درد دین نداشتند و چنین نبود که حسین بن منصور را به خاطر خدا و برای تقویت دین بکشند چون اگر آنان برای تقویت دین حلاج را می کشتند، می بایستی بر اساس احکام دین او را اعدام بکنند در حالی که چنین نکردند و او را بر اساس کینه و عداوت باطنی به شکل غیر انسانی کشتند. ابتدا دستور دادند دو هزار تازیانه بزنند، اگر مرد که مرد و اگر نمرد سرش را از بدن جدا بکنند. حلاج را به پل بغداد بردند، یک هزار تازیانه بر او زدند، حسین بن منصور در برابر آن همه شلاق آهی هم نکشید و همواره (احد احد) می گفت. دست او را بریدند، پس از آن پای او را بریدند، پس از آن سر او را بریدند، پس از آن او را سوزاندند. (مجالس المؤمنین، ج 2، ص 36).
اگر حسین بن منصور منفور امام زمان بود، خلفای عباسی با او چنین رفتار نمی کردند؛ بلکه آنان به خاطر این که حسین حلاج از شیفتگان اهل بیت است و خطری برای خلفای عباسی است، با او چنین رفتار وحشیانه ای کردند.
حسین بن منصور حلاج مخالفان و دشمنان زیادی داشت و بر ضد او فعالیت می کردند. برخی از مخالفان تلاش کرده اند تا دربارة او لعن و نفرینی از امامان معصوم پیدا کنند و لکن از امامان معصوم دربارة او لعنی صادر نشده است. برخی از نویسندگان فکر کرده اند که در کتاب (الاحتجاج) نوشتة ابومنصور احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی از علمای قرن ششم دربارة حلاج لعنی آمده است و لکن چنین نیست. در متن توقیعی که از ناحیة امام زمان صادر شده، نام حسین بن منصور نیامده است بلکه افراد دیگری آمده است. از کلمات طبرسی چنین بر می اید که از سوی امام زمان لعن صادر شده است ولی در نسخة توقیع، نام حلاج نیست. پس نمی توان گفت که حلاج از سوی امام زمان نفرین شده است. اگر فرض کنیم که طبرسی در روایتی که آورده، نام حسین حلاج را هم می آورد باز هم نمی توانستیم حسین حلاج را ملعون بدانیم چون روایت طبرسی سند ندارد و معتبر نیست. (در الاحتجاج، ج 2، ص 553، چاپ اول، انتشارات اسوه، نسخة توقیع آمده است و همین حدیث را در بحارالانوار ج 1، ص 380، حدیث دوم آورده است و در هیچ کدام از نسخه های توقیع، نام حلاج نیست).
و کسانی که در کتاب های خود قاطعانه حسین حلاج را ملعون شمرده اند و سندشان توقیعی است که در احتجاج طبرسی آمده است، کم توجهی کرده اند چون هم نام حلاج در آن نیست و هم روایت، صحیح نیست.
البته در برخی کتاب ها و گفته ها آمده است که حلاج ادعای نیابت امام زمان(عج) داشته است و از این جهت مورد لعن قرار گرفته است.
برای آگاهی بیشتر ر.ک: غیبه، شیخ طوسی، ص 401، احتجاج، ج 2، ص 290، بحار، ج 51، ص 380.
- [سایر] می خواستم بپرسم که مقام معظم رهبری در زمان ورود امام خمینی(ره) به میهن اسلامی آیا در تهران حضور داشتند و اگر حضور داشتند آیا در مراسم استقبال از حضرت امام(ره) به خصوص منظورم در بهشت زهرا هنگام سخنرانی
- [سایر] این جانب در چند ماه آینده قصد خرید خانه را دارم. اما مبلغ خمس خود را جهت تهیه مسکن نیاز دارم. لطفا نظر دفتر مقام معظم رهبری را در این خصوص اعلام فرمایید.
- [آیت الله خامنه ای] به توفیق حق قصد تشرف به حج به عنوان مبلّغ بعثه مبارک مقام معظم رهبری را دارم. با اجازه آن مقام رفیع به تقلید از امام (ره) باقی هستم. استدعا دارم بفرمایید آیا میتوانم در مسأله شرائط حجةالاسلام از جمله شرط رجوع به کفایت به فتوای حضرت آیةاللَّه خامنهای رجوع کنم. و آیا حضرت ایشان رجوع به کفایت را شرط نمیدانند؟
- [سایر] آیا باید برای مقام معظم و معزز رهبری حضرت آیت الله خامنه ای لفظ امام بکار ببریم یا نه؟( یعنی بگوییم امام خامنه ای) آیا ضرورت دارد یا نه؟ اگر نه چرا به آیت الله خمینی(ره) خطاب امام خمینی گفته می شود؟ ا
- [آیت الله خامنه ای] بانوان در بالکن مسجدی که به وسیله دیواری آجری که تا سقف ادامه یافته و تنها سه باب پنجره یک متر در یک متر آن را از شبستان عمومی جدا میکند، نماز جماعت را به جا میآورند، این در حالی است که امام جماعت و نمازگزارانِ مرد، قابل رؤیت نیستند. خواهشمند است نظر مقام معظم رهبری (دام ظله) را در این مورد اعلام فرمایید.
- [سایر] من شنیدم که مسلمانان در جنگ بدر یا احد به دستور حضرت حمزه آب را بر روی کفار بستند(با ریختن سنگ در چاه یا...) که من هم در فیلم محمد رسول الله همین گونه دیدم. با این فرض، بستن آب در کربلا بر روی امام حسین (بدون در نظر گرفتن مقام امامت ایشان) دور از ذهن نیست؛ چون چیزی که عوض دارد گله ندارد! آیا این واقعه درست بوده؟ و اگر درسته توجیهش چیست؟
- [سایر] با عرض سلام وتحیت به محضر حضرتعالی با توجه به مطلب زیر لطفا به سوالات بنده حقیر پاسخ دهید : بنده مقلد مقام معظم رهبری هستم ، ایشان بنابر احتیاط واجب ، رجوع به مرجع مساوی را جایز نمی دانند ، همچنین اطلاع دارم که حضرت آیت الله سیستانی ، صریحا فتوا داده اند که رجوع به مرجع مساوی جایز است ، با توجه به اینکه مقام معظم رهبری احتیاط واجب دارند و آیت الله سیستانی فتوای صریح داده اند ، پس بنده می توانم که در این مسئله به آیت الله سیستانی مراجعه کنم ، حال سوالات بنده به شرح زیر می باشد : 1- وقتی بنده در این مسئله به نظر آقای سیستانی مراجعه کردم ، آیا باید در مباحث فقهی مورد نظرم از خود ایشان حتما تقلید کنم یا اینکه طبق نظر ایشان که گفته اند رجوع به مرجع مساوی جایز است ، می توانم به مراجع مساوی دیگر ، مثلا آیت الله صافی گلپایگانی یا آیت الله مکارم شیرازی مراجعه کنم ؟ 2- اگر بنده طبق موارد گفته شده فوق ، خواستم در مباحث مربوط به روزه از آیت الله خامنه ای تقلید نکرده بلکه رجوع به مرجع دیگر کنم ، آن مرجع جدید ، در کل مباحث فقهی مرجع من خواهد شد ؟ ( یعنی دیگر مقام معظم رهبری مرجع من نخواهد بود ) ، یا اینکه فقط در مباحث روزه از ایشان تقلید می کنم و در سایر مباحث از مقام معظم رهبری ؟ ( در واقع می خواهم بدانم که مسئله رجوع به مرجع مساوی ، فقط مربوط به یک یا چند مسئله است یا اینکه همان عدول از یک مرجع به طور کامل به مرجع دیگر می باشد ) ؟ 3- اگر در یک مسئله از مقام معظم رهبری به مرجع مساوی دیگر رجوع کردم ، آیا بعد از مدتی می توانم دوباره از رهبری تقلید کنم یا اینکه دیگر برای همیشه باید از مرجع جدید در آن مسئله تقلید نمایم ؟ 4- آیا در کل ، در خصوص مسئله رجوع به مرجع مساوی ، فقط در یک مسئله می توان به مرجع جدید رجوع کرد یا اینکه در یک مبحث کلی ( مثلا کل مبحث روزه ، یا کل مبحث نماز )هم می توان رجوع و تقلید کرد ؟ 5- در سوال پایانی از شما تقاضا دارم که نظر تمامی مراجع اعلام شده توسط جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را در خصوص رجوع به مرجع مساوی بیان کنید. با تشکر فراوان، و من الله التوفیق
- [آیت الله مکارم شیرازی] سالروز ولادت امام هفتم(علیه السلام)، مقارن با ایّام سوگواری حضرت سیّدالشهدا(علیه السلام) و یارانش می باشد، که جمع بین این دو در اذهان عمومی تا حدّی متناقض می نماید. در حالی که نسبت به میلاد حضرت زینب کبری(علیها السلام) که در ایّام فاطمیّه و در شعاع شهادت حضرت زهرا(علیها السلام) قرار گرفته، این مشکل به ذهن نمی آید. در مقایسه این دو، نکات ذیل حائز اهمیّت است: 1 فاصله زمانی ولادت امام موسی بن جعفر(علیه السلام) (هفتم صفر، بنابر تنها روایت موجود) از شهادت امام حسین(علیه السلام) حدود 26 روز می باشد. در حالی که میلاد حضرت زینب(علیه السلام) (پنجم جمادی الاولی) با شهادت حضرت فاطمه(علیها السلام) (سیزده جمادی الاولی) هشت روز فاصله دارد. 2 بی شک مقام و مرتبت حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) که هفتمین امام شیعیان است، از حضرت زینب(علیها السلام) که از مقام امامت برخوردار نیستند، بالاتر است، و به همین نسبت، میلادشان نیز اهمیّت بیشتری دارد. 3 با توجّه به احادیث معتبر، بر هیچ کس پوشیده نیست که در جمع معصومین(علیهم السلام)، شأن و منزلت بانوی محشر، مرکز اتّصال نبوّت به ولایت، امّ الائمّه، حضرت زهرا(علیها السلام)نیز از فرزندش امام حسین(علیه السلام) والاتر است. ولی با کمال تعجّب محافل مذهبی در سالروز میلاد حضرت زینب(علیها السلام) به جشن و سرور پرداخته، لکن به زاد روز آن امام همام اهتمام نورزیده، و مع الاسف بی توجّه از کنار آن می گذرند، بلکه عموم مذهبی ها در برخورد با مجلسی تحت عنوان بزرگداشت ولادت حضرتش، به طرح اشکال می پردازند. لطفاً در این راستا به دو سؤال زیر پاسخ فرمایید: الف) نظر حضرتعالی در مورد موضوع فوق چیست؟ ب) با عنایت به مقدّمه مطوّل و موارد سه گانه فوق الذّکر، آیا برپایی محفل میلاد زاد روز حضرت امام موسی بن جعفر(علیه السلام)، و ذکر میلاد آن بزرگوار، و ابراز سرور و شادی توسّط محبّان آن حضرت، خلاف شرع است؟
- [سایر] با توجه به مطالبی که از سوی برخی کاندیداها در خلال انتخابات ریاست جمهوری نسبت به بعضی از شخصیت های روحانی مطرح شد و آنان را به عنوان مفسدان اقتصادی معرفی کرد و در کشور جو بد بینی نسبت به روحانیت پیدا شده و اهانت هایی به روحانیت صورت می گیرد، با توجه به این وضعیت خواهشمندم نظر مقام معظم رهبری و مراجع تقلید به ویژه حضرت آیت الله العظمی هادوی تهرانی را نسبت به موارد زیر بیان فرمایید:1. آیا طرح این گونه مطالب به هر دلیلی به این شکل جایز است؟2. وظیفه افراد نسبت به اشخاصی که چنین شبهاتی را در جامعه دامن می زنند چیست؟3. با کسانی که تحت تاثیر این امور به روحانیت توهین می کنند چگونه باید برخورد کرد؟4. وظیفه طلاب جوان در این شرایط چیست؟
- [آیت الله نوری همدانی] قبل از ادغام نیروهای سه گانه (شهربانی، کمیته، ژاندارمری) در هنگ ژاندارمری سابق قم واقع در خیابان امام خمینی (ره) ساختمان نسبتاً با شکوه با مشخصات مسجد (دو مناره، محراب، کاشی کاری و تزئینات مربوطه در دو طبقه) با نظر ریاست سازمان عقیدتی سیاسی ژاندارمری کل کشور که نماینده و منصوب حضرت امام خمینی قدس سره بودند طراحی و ساخت این بنا با گلنگ زنی توسط ایشان آغاز و با همت و پیگیری ریاست عقیدتی سیاسی هنگ و جذب کمک از متدینین و افراد خیر ادامه یافت و تا زمان ادغام حدود 70% پیشرفت اشت لیکن از آن زمان تا بحال عملاً ادامه کار این بنای مذهبی و مقدس متوقف گردیده است. از آنجائیکه به خواست خداوند مصمم هستیم به نوبه خود کار را ادامه داده و انشاء الله به پایان برسانیم. در اینجا دو مسئله به نظر میرسد که فتوی و نظر مبارکتان راهگشا و روشن کننده خواهد بود: 1- زمین فوق الذکر دولتی بوده در عین حال یک مقام روحانی مأذون از قبیل حضرت امام (ره) کلنگ این بنا را به عنوان مسجد زده است. در جهت تقویت عنوان (مسجدیت) این بناء از حضرتعالی استدعا داریم حکم (مسجد بودن) را کتبا تنفیذ یا حسب نظر مبارکتان صادر فرمائید. 2- آیا طبقات فوقانی و تحتانی شبستان (مسجد) حکم مسجد را دارد یا خیر؟ بدین معنی که آیا میتوان در طبقات مذکور زائر سرا، توالت، دستشوئی و... که مورد سکونت یا عبور عمومی دارد ایجاد نمود یا نه؟