یکی از شبهه های وهابیت بدین شرح است: شیعه از امام جعفر صادق(ع) روایت می کند که گفت صاحب هذا الامر رجلا لایسمیه باسمه الا کافر... صاحب این امر مردی است که کسی جز کافر او را اسمش صدا نمیزند... و از ابی محمد امام حسن عسکری(ع) روایت می کنند که به مادر مهدی(عج)گفت ستحملین ذکرا و اسمه محمد و هو القائم من بعدی.... بچه درا خواهی شد و بچه ات پسری است که اسم او محمد است وبعد از من امام قائم اوست... آیا این تناقض نیست؟! یک مرتبه می گویید هر کس مهدی را به نام او صدا بزند کافر است، و بار دیگر می گویید که حسن عسکری اورا محمد نامیده است؟! جواب این شبهه چیست؟؟؟
یکی از شبهه های وهابیت بدین شرح است: شیعه از امام جعفر صادق(ع) روایت می کند که گفت صاحب هذا الامر رجلا لایسمیه باسمه الا کافر... صاحب این امر مردی است که کسی جز کافر او را اسمش صدا نمیزند... و از ابی محمد امام حسن عسکری(ع) روایت می کنند که به مادر مهدی(عج)گفت ستحملین ذکرا و اسمه محمد و هو القائم من بعدی.... بچه درا خواهی شد و بچه ات پسری است که اسم او محمد است وبعد از من امام قائم اوست... آیا این تناقض نیست؟! یک مرتبه می گویید هر کس مهدی را به نام او صدا بزند کافر است، و بار دیگر می گویید که حسن عسکری اورا محمد نامیده است؟! جواب این شبهه چیست؟؟؟ هچ تعارض نیست چون اولا : منظور افراد دیگر است نه این که خو د آن حضرت را شامل باشد ، ثانیا : این مسئله دررابطه بعد از ولادت وزمان غیبت آن حضرت است نه مطلقا ثالثا : در میان فقهاء اختلاف است که نام صریح آن حضرت را که همان نام مبارک پیامبر(ص) است می‌توان به قصد نام آن حضرت ذکر کرد یا خیر؟ و فقهاء و بزرگان بر چند گروه شده‌اند: برخی قائل به حرمت به نحو مطلق هستند مانند شیخ صدوق و مرحوم مجلسی و محدث نوری و محقق داماد در کتاب شرعة التسمیة که ادعای اجماع بر حرمة تسمیه نموده است. و برخی قائل به جواز تسمیه می‌باشند مانند مرحوم شیخ حر عاملی صاحب کتاب وسائل الشیعه و مرحوم فیض کاشانی و شیخ بهائی در کتاب مفتاح الفلاح و نهی در روایت وارده را حمل بر کراهت کرده‌اند و گروه سوم قائل شده‌اند که در دوران تقیه اعم از آنکه تقیه بر نفس آن وجود مبارک یا بر خودمان باشد، نام بردن حرام است اما در غیر شرایط تقیه اشکالی ندارد و گروه چهارم قائل شده‌اند که حرمت تسمیه به دوران غیبت صغری اختصاص داشته است. بنابراین کسانی که قائل به حرمت نام بردن آن وجود مقدس می‌باشند در مقام اشاره از حروف جداگانه و مقطعه استفاده می‌کنند. و باید دانست که اختلاف فقهاء و علماء به جهت روایات متعدد و مختلفی است که وجود دارد که می‌توان آنها را به چهار دسته تقسیم نمود. الف: روایاتی است که دلالت بر حرمت تسمیه به نحو مطلق و بدون هیچ قیدی دارد. امام هادی(ع) فرموده است: لایحلّ لکم ذکره باسمه و نیز امام صادق(ع) فرموده است: لایسمّیه باسمه الا کافر (اصول کافی ج 1 ص 333) ب: روایاتی است که دلالت دارد بر اینکه ذکر نام آن حضرت تا زمان ظهور ممنوع است . عبدالعظیم حسنی از امام هادی(ع) روایت می‌کند که آن حضرت فرمود: (لایحل ذکره باسمه حتی یخرج فیملأ الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً ). ج: روایاتی است که علت ممنوع بودن را خوف و تقیه ذکر نموده است در بحار الانوار ج 51 ص 31 روایتی را از ابوخالد کابلی که از یاران حضرت سجاد بوده است نقل می‌کند ‌که از امام باقر(ع) بعد از وفات حضرت سجاد خواست که نام حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ذکر کند و حضرت فرمود: تو از من چیزی را سؤال کردی که اگر بنی فاطمه او را بشناسند حرص ورزند که او را قطعه قطعه کنند. د: قسم چهارم روایاتی است که به اسم شریف آن حضرت تصریح شده صدوق از محمد بن ابراهیم کوفی نقل می‌کند که امام عسکری(ع) گوسفند سر بریده‌ای را برای برخی افراد فرستاد و فرمود این عقیقه پسرم محمد است. در میان این اقوال و احتمالات؛ مسئله تقیه از جهاتی ضعیف و بعید به نظر می‌رسد؛ اولاً: روایاتی که دلالت بر حرمة تسمیة به نحو مطلق دارد بسیار زیاد است و روایت دال بر تقیه کم و نادر است. ثانیاً: ملاک تقیه اختصاص به خصوص نام آن حضرت ندارد بلکه شامل لقب و کنیه و هر چیزی که دلالت برآن حضرت کند می‌شود، در حالیکه بحث در حرمت و عدم حرمت فقط مربوط به تسمیه است. ثالثاً: در برخی از روایات آمده است که کسی نام آن حضرت را ببرد کافر است در حالیکه عمل مخالف تقیه موجب کفر نمیشود مگر اینکه تشبیه به کفر را از باب مبالغه بگیریم که آنهم در مسائل فقهی و احکام شرعی بعید است. آری در برخی از روایات وارد شده است که ارتکاب گناهان کبیره‌ای که لذتی در آن نیست موجب کفر است مثل ترک نماز که در روایت است (من ترک الصلوة متعمداً فقد کفر)، چون موجب استخفاف به حق تعالی است و عدم اعتناء به دین است. رابعاً: تقیه در موردی معنی دارد که در حضور آن حضرت نام مبارک او برده شود و او معین شود و خوفی برای آن حضرت یا دیگران باشد در حالیکه مضمون روایات داله بر حرمت تسمیه آن است که این نام مبارک نباید ذکر شود چه در حضور آن حضرت باشد یا نباشد. خامساً: از زمان پیامبر(ص) نام مبارک آن حضرت بر همگان معلوم بوده است و آنچه که از آن نهی شده است اظهار و تصریح به آن است. بنابر این جهات پنج‌گانه و جهات دیگر؛ علیّت تقیه برای این حکم بسیار ضعیف است و قابل توجه نیست. آنچه را که در این مختصر می‌توانیم بگوئیم آن است که حرمت نام بردن آن حضرت ممکن است از جهت تکریم و تعظیم بیشتر آن وجود مقدس باشد و یا از جهت شدت اهتمام به عناوین موثرتری مانند حجة یا قائم و یا صاحب‌الزمان باشد که نتیجه آن شود مردم در زمان طولانی غیبت کبری با این عناوین آشنا باشند و توجه به حقیقت این القاب داشته باشند و این امر در تحکیم اعتقادات آنان و بقاء ایمان آنان مؤثرتر است. لذا در روایتی داود بن قاسم جعفری از امام هادی(ع) نقل می‌کند که حضرت فرمود: (لایحل لکم ذکره باسمه)؛ ذکر آن وجود مبارک با نامش جایز نیست و سؤال شد چگونه ذکر کنیم فرمود (قولوا الحجة من آل محمد صلوات الله علیه)؛ بگوئید حجت از آل پیامبر(ص)، همانگونه که خداوند ادب را به مسلمانان درباره‌ی تسمیه‌ی رسول خدا(ص) تعلیم می‌دهد و می‌فرماید: (لاتجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضاً)(سوره نور:63) آن‌گونه که یکدیگر را می‌خوانید پیامبر را بدون رعایت ادب نخوانید و خود نیز عملاً او را با تعبیر (یا ایّها الرسول) و (یا ایّها النبی) در قرآن خطاب می‌کند. او خاتم الانبیاء و حضرت قائم خاتم الاوصیاء است. باتوجه به این بیانی که ذکر شد مفاد روایاتی که دلالت بر این دارد کسی که اسم آن حضرت را ببرد کافر است روشن می‌شود یعنی در چنین شرائطی و با چنین القابی و با چنین عناوین مهمی که آن حضرت دارد ذکر نام آن حضرت بدون توجه به آن القاب انکار حجت بودن یا انکار قائم بودن و یا انکار صاحب الزمان بودن آن حضرت است که روشن است اینها موجب کفر است اما در غیر این شرائط و هنگامی از سوی یک امام یا تالی تلو او صادر شود هیچ مشکلی ندارد.
عنوان سوال:

یکی از شبهه های وهابیت بدین شرح است: شیعه از امام جعفر صادق(ع) روایت می کند که گفت صاحب هذا الامر رجلا لایسمیه باسمه الا کافر... صاحب این امر مردی است که کسی جز کافر او را اسمش صدا نمیزند... و از ابی محمد امام حسن عسکری(ع) روایت می کنند که به مادر مهدی(عج)گفت ستحملین ذکرا و اسمه محمد و هو القائم من بعدی.... بچه درا خواهی شد و بچه ات پسری است که اسم او محمد است وبعد از من امام قائم اوست... آیا این تناقض نیست؟! یک مرتبه می گویید هر کس مهدی را به نام او صدا بزند کافر است، و بار دیگر می گویید که حسن عسکری اورا محمد نامیده است؟! جواب این شبهه چیست؟؟؟


پاسخ:

یکی از شبهه های وهابیت بدین شرح است: شیعه از امام جعفر صادق(ع) روایت می کند که گفت صاحب هذا الامر رجلا لایسمیه باسمه الا کافر... صاحب این امر مردی است که کسی جز کافر او را اسمش صدا نمیزند... و از ابی محمد امام حسن عسکری(ع) روایت می کنند که به مادر مهدی(عج)گفت ستحملین ذکرا و اسمه محمد و هو القائم من بعدی.... بچه درا خواهی شد و بچه ات پسری است که اسم او محمد است وبعد از من امام قائم اوست... آیا این تناقض نیست؟! یک مرتبه می گویید هر کس مهدی را به نام او صدا بزند کافر است، و بار دیگر می گویید که حسن عسکری اورا محمد نامیده است؟! جواب این شبهه چیست؟؟؟

هچ تعارض نیست چون اولا : منظور افراد دیگر است نه این که خو د آن حضرت را شامل باشد ،
ثانیا : این مسئله دررابطه بعد از ولادت وزمان غیبت آن حضرت است نه مطلقا
ثالثا : در میان فقهاء اختلاف است که نام صریح آن حضرت را که همان نام مبارک پیامبر(ص) است می‌توان به قصد نام آن حضرت ذکر کرد یا خیر؟ و فقهاء و بزرگان بر چند گروه شده‌اند:
برخی قائل به حرمت به نحو مطلق هستند مانند شیخ صدوق و مرحوم مجلسی و محدث نوری و محقق داماد در کتاب شرعة التسمیة که ادعای اجماع بر حرمة تسمیه نموده است. و برخی قائل به جواز تسمیه می‌باشند مانند مرحوم شیخ حر عاملی صاحب کتاب وسائل الشیعه و مرحوم فیض کاشانی و شیخ بهائی در کتاب مفتاح الفلاح و نهی در روایت وارده را حمل بر کراهت کرده‌اند و گروه سوم قائل شده‌اند که در دوران تقیه اعم از آنکه تقیه بر نفس آن وجود مبارک یا بر خودمان باشد، نام بردن حرام است اما در غیر شرایط تقیه اشکالی ندارد و گروه چهارم قائل شده‌اند که حرمت تسمیه به دوران غیبت صغری اختصاص داشته است.
بنابراین کسانی که قائل به حرمت نام بردن آن وجود مقدس می‌باشند در مقام اشاره از حروف جداگانه و مقطعه استفاده می‌کنند.
و باید دانست که اختلاف فقهاء و علماء به جهت روایات متعدد و مختلفی است که وجود دارد که می‌توان آنها را به چهار دسته تقسیم نمود.
الف: روایاتی است که دلالت بر حرمت تسمیه به نحو مطلق و بدون هیچ قیدی دارد. امام هادی(ع) فرموده است: لایحلّ لکم ذکره باسمه و نیز امام صادق(ع) فرموده است: لایسمّیه باسمه الا کافر (اصول کافی ج 1 ص 333)
ب: روایاتی است که دلالت دارد بر اینکه ذکر نام آن حضرت تا زمان ظهور ممنوع است . عبدالعظیم حسنی از امام هادی(ع) روایت می‌کند که آن حضرت فرمود: (لایحل ذکره باسمه حتی یخرج فیملأ الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً ).
ج: روایاتی است که علت ممنوع بودن را خوف و تقیه ذکر نموده است در بحار الانوار ج 51 ص 31 روایتی را از ابوخالد کابلی که از یاران حضرت سجاد بوده است نقل می‌کند ‌که از امام باقر(ع) بعد از وفات حضرت سجاد خواست که نام حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ذکر کند و حضرت فرمود: تو از من چیزی را سؤال کردی که اگر بنی فاطمه او را بشناسند حرص ورزند که او را قطعه قطعه کنند.
د: قسم چهارم روایاتی است که به اسم شریف آن حضرت تصریح شده صدوق از محمد بن ابراهیم کوفی نقل می‌کند که امام عسکری(ع) گوسفند سر بریده‌ای را برای برخی افراد فرستاد و فرمود این عقیقه پسرم محمد است.
در میان این اقوال و احتمالات؛ مسئله تقیه از جهاتی ضعیف و بعید به نظر می‌رسد؛
اولاً: روایاتی که دلالت بر حرمة تسمیة به نحو مطلق دارد بسیار زیاد است و روایت دال بر تقیه کم و نادر است.
ثانیاً: ملاک تقیه اختصاص به خصوص نام آن حضرت ندارد بلکه شامل لقب و کنیه و هر چیزی که دلالت برآن حضرت کند می‌شود، در حالیکه بحث در حرمت و عدم حرمت فقط مربوط به تسمیه است.
ثالثاً: در برخی از روایات آمده است که کسی نام آن حضرت را ببرد کافر است در حالیکه عمل مخالف تقیه موجب کفر نمیشود مگر اینکه تشبیه به کفر را از باب مبالغه بگیریم که آنهم در مسائل فقهی و احکام شرعی بعید است.
آری در برخی از روایات وارد شده است که ارتکاب گناهان کبیره‌ای که لذتی در آن نیست موجب کفر است مثل ترک نماز که در روایت است (من ترک الصلوة متعمداً فقد کفر)، چون موجب استخفاف به حق تعالی است و عدم اعتناء به دین است.
رابعاً: تقیه در موردی معنی دارد که در حضور آن حضرت نام مبارک او برده شود و او معین شود و خوفی برای آن حضرت یا دیگران باشد در حالیکه مضمون روایات داله بر حرمت تسمیه آن است که این نام مبارک نباید ذکر شود چه در حضور آن حضرت باشد یا نباشد.
خامساً: از زمان پیامبر(ص) نام مبارک آن حضرت بر همگان معلوم بوده است و آنچه که از آن نهی شده است اظهار و تصریح به آن است.
بنابر این جهات پنج‌گانه و جهات دیگر؛ علیّت تقیه برای این حکم بسیار ضعیف است و قابل توجه نیست.
آنچه را که در این مختصر می‌توانیم بگوئیم آن است که حرمت نام بردن آن حضرت ممکن است از جهت تکریم و تعظیم بیشتر آن وجود مقدس باشد و یا از جهت شدت اهتمام به عناوین موثرتری مانند حجة یا قائم و یا صاحب‌الزمان باشد که نتیجه آن شود مردم در زمان طولانی غیبت کبری با این عناوین آشنا باشند و توجه به حقیقت این القاب داشته باشند و این امر در تحکیم اعتقادات آنان و بقاء ایمان آنان مؤثرتر است.
لذا در روایتی داود بن قاسم جعفری از امام هادی(ع) نقل می‌کند که حضرت فرمود: (لایحل لکم ذکره باسمه)؛ ذکر آن وجود مبارک با نامش جایز نیست و سؤال شد چگونه ذکر کنیم فرمود (قولوا الحجة من آل محمد صلوات الله علیه)؛ بگوئید حجت از آل پیامبر(ص)، همانگونه که خداوند ادب را به مسلمانان درباره‌ی تسمیه‌ی رسول خدا(ص) تعلیم می‌دهد و می‌فرماید: (لاتجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضاً)(سوره نور:63) آن‌گونه که یکدیگر را می‌خوانید پیامبر را بدون رعایت ادب نخوانید و خود نیز عملاً او را با تعبیر (یا ایّها الرسول) و (یا ایّها النبی) در قرآن خطاب می‌کند. او خاتم الانبیاء و حضرت قائم خاتم الاوصیاء است.
باتوجه به این بیانی که ذکر شد مفاد روایاتی که دلالت بر این دارد کسی که اسم آن حضرت را ببرد کافر است روشن می‌شود یعنی در چنین شرائطی و با چنین القابی و با چنین عناوین مهمی که آن حضرت دارد ذکر نام آن حضرت بدون توجه به آن القاب انکار حجت بودن یا انکار قائم بودن و یا انکار صاحب الزمان بودن آن حضرت است که روشن است اینها موجب کفر است اما در غیر این شرائط و هنگامی از سوی یک امام یا تالی تلو او صادر شود هیچ مشکلی ندارد.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین