انواع وهابیون : 1. وهّابی جلیّ (آشکار) : وهابیت این نوع، بین مردم آشکار است، این نوع شخص عقیده ی خود را از هیچ کس مخفی نمی کند و علناً می گو ید که مذاهب و طریقت ها را قبول ندارد و تمام کسانی را که در این راه باشند مشرک می داند و آشکارا اعلان می نماید پذیرش و دخول مذهب گمراهی است و صوفی گری خروج از دین می باشد. مثل وهابیون سعودی که در اعیاد و خطبه ها ی جمعه اعلان کرده و در روز نامه ها و مجله ها می نویسند و از رادیو، تلویزیون پخش کرده و در کتب و رسائل می نگارند زیان وهابی جلی نسبت به دو نوع دیگر کمتر می باشد چون که هیچ فرد عاقلی سخن کسی را که به مذهبش اهانت می کند و از مسلک او بدگویی می نماید قبول نخواهد کرد و فریب گفتار او را نخورده و از راه راست خارج نمی شود، در جامعه ی ما وهابی جلی خطری ندارد سپاس خدای را که مردم ما در مذهب و دین خود استوارند 2. وهّابی خفیّ : وهابیت نوع دوم را مردم احساس نمی کنند، این نوع وهابی در باطن معتقد بر مذهب نمی باشد و منکر طریقت است و اکثر مسلمانان در عقیده او مشرک اند اما بهر حال وهابیت خود را به مردم مشخص نمی کند و در معرکه خود را مذهبی نشان می دهد و در سخنرانی های خود ائمه مذاهب و اولیاء را مدح می نماید و در تمام حرکاتش زیرکانه عمل می کند و در جایی که فرصت یابد وهابیت را تبلیغ می نماید و کتب وهابیت را بر معتمدین خود تعلیم می دهد. اشخاص مذهبی را چنین تبلیغ می نماید : ادله احکام را بدانید و سند آنرا از آیات و احادیث بیابید، حکم بدون سند اعتباری ندارد و با این گونه سخنان اذهان مردم را پر می سازد. زمانی که آخوندی گوید در فتاوی دیدم فلان چیز صحیح است و یا ناجایز، بلافاصله سند آنرا جویا می شود و می پرسد سندش آیت است یا حدیث؟ این نوع وهابی خود می داند که در فتاوی دلیل ذکر کرده نمی شود و فقط منحصر احکام است. ادله ی آن نزد مجتهد می باشد همچنین می داند که گفته مجتهد مقلدین را دلیل است، اما با آن سخنان عقیده طرف مقابل را خراب می کند و نظرش را از فتاوی بر می گرداند اگر آن شخص دلیلی از حدیث بیاورد او می گوید این حدیث در صحیح بخاری است یا در صحیح مسلم؟ و اگر طرف مقابل بگوید من آن را در کتاب های دیگری دیدم این نوع وهابی می گوید آن حدیث موضوع است یا ضعیف ، از آن دست بردار. آری این گونه است تخریب عقاید بدست وهابیون. وهابی خفی، مردم را چنین تبلیغ می کند که اگر حکمی را از آخوندی شنیدید بلافاصله از او سندش را جویا شوید، اگر دلیلی از آیت و یا حدیث آورد قبول کنید وگرنه قبول نکنید، چون که امام اعظم هر چه حکم کرده باشد از آیت دلیل داشته، لذا عوامی که بدست این نوع وهابی ها پرورش یافته اند نیز می گویند آخوند جان آیا برای آنچه که گفته اید دلیلی از قرآن وجود دارد؟ اگر دلیلی نداشته باشد بلافاصله عقیده اش از این حکم بر می گردد عوام و اشخاص کم علم را بدین صورت فریفته و از راه راست خارج می کند. اما شخص عالم می داند که ادله ی شرعی چهار نوع است 1. قرآن 2. حدیث 3. اجماع 4. قیاس، مذهب حنفی هر حکمی را دستور دهد حتماً از این 4 دلیل یکی را به همراه دارد. مثل این نوع وهابی ها مثل گرگی است در لباس میش که هلاکت مردم بدست این نوع وهابی از هلاکت بدست وهابی جلی بیشتر است، بسیار آگاه باشید. 3. وهابی غَبّی : این نوع وهابی از شدت نادانی و عدم تمایز بین مذهبش و راه وهابیت به رنگ وهابیت رنگین شده اند، این نوع وهابی خود را حنفی می داند و به خیال خود معتقد فقها و اولیاء است و مخلص مشایخ می باشد البته چنین نیست، در مسائلی چند گمان می کند که وهابیون با حنفی ها یکی هستند اگر حنفی ها عملی را منع کنند از جهت کراهیت است و وهابیون آن عمل را منع می کنند از این جهت که به نظرشان شرک است. حنفیّون صفت بعضی اعمال را منع می کنند و وهابیون اصل آن را منع می نمایند، این نوع وهابی (غبی) به خاطر عدم تمیز ساز وهابیت را می زند، ادعای او حنفی است اما عملش وهابی،کتابهایی که می خواند و یا تدریس می نماید حنفی است اما سخنانش وهابی، و از راه رفتن در مه خبر ندارد. این دو نوع وهابی (خفی و غبی)اند که جامعه ی ما را به خطر می اندازند. نوع اول با مکر و حیله مردم را فریفته و از مذهب دور می سازد نوع دوم از شدت حماقت و کودنی، مصیبت دین شده اند. الحاصل وهابیون موریانه هایی هستند که بر ریشه ی اسلام افتاده اند. هیچ وقت اسلام از کفار شکست نمی خورد. آخر همین مسلمان نماها اسلام را می اندازند کسانی که از اسلام رویگردان شده اند. اینجانب بر عموم برادران مسلمانم نصیحت می کنم که اسلام را بشناسند و دشمنان اسلام را بدانند و بر فرقه ی وهابیت آگاهی یابند و برای درس خواندن فرزندان خود را به عربستان سعودی و یا سایر کشورهایی که عربستان سعودی دانشگاه های آن را بنا نموده نفرستند، اولاً مواظب خود باشید که دو نوع آخر وهابیت شما را فریب ندهد و سپس از فرزندان خود مواظبت نمایید که در دام آنها گرفتار نشوند و از دست نروند در وهابیت حقیقتی وجود ندارد وهابیت سرابی بیش نیست، آب پنداشته و بی درنگ بسویش نروید راه خودمان همانند خورشید نیم روزی درخشان و نورانی است. اما راه وهابیت از شب بی ماه و ستاره نیز تاریک تر است. باطل بودن آن راه را با ادله ی عقلی و نقلی ثابت خواهیم کرد اینجانب [نویسنده] به توفیق خداوند حاضرم خطا بودن راه شخص وهابی را یا متمایل به وهابیت را بیان نمایم انشاءالله تعالی هر کس می خواهد مباحثه نماید کمر همت بسته و دست خود را بالا زده ام هدف اینجانب تکبر یا لاف زدن نمی باشد بلکه هدفم بیان استحکام راه حق و محکم بودن دین اسلام است. اگر نتوانند پیش اینجانب بیایند می توانند کتاب هایی را که در این زمینه نوشته ام (لُزُومُ الاِقتِصَاد فِی العَمَلِ وَ الاِعتِقَاد ) را به عنوان کتاب درسی بخوانند و یا می توانند کتاب (مِیزَانُ الاِعتِدَال فِی بَیَان الحَقِّ وَ الضَّلال) را خوب مطالعه نمایند با مطالعه آنها تاریکی شک و شبهات از دلشان رخت بر بسته و بجایش نور یقین و جزمیت جای خواهد گرفت، با نور ایمان و اخلاص مزیّن خواهد شد. خداوند تبارک و تعالی جمیع امّت محمّد (ص) را از انحراف نگه داشته و اعتقادشان را پاک نگه دارد. آمین ، وَالحَمدُللهِ ربّ العلمین وَصَلی الله علی سیّدنا محمّد و علی آله صحبه اجمعین.
انواع وهابیون :
1. وهّابی جلیّ (آشکار) : وهابیت این نوع، بین مردم آشکار است، این نوع شخص عقیده ی خود را از هیچ کس مخفی نمی کند و علناً می گو ید که مذاهب و طریقت ها را قبول ندارد و تمام کسانی را که در این راه باشند مشرک می داند و آشکارا اعلان می نماید پذیرش و دخول مذهب گمراهی است و صوفی گری خروج از دین می باشد. مثل وهابیون سعودی که در اعیاد و خطبه ها ی جمعه اعلان کرده و در روز نامه ها و مجله ها می نویسند و از رادیو، تلویزیون پخش کرده و در کتب و رسائل می نگارند زیان وهابی جلی نسبت به دو نوع دیگر کمتر می باشد چون که هیچ فرد عاقلی سخن کسی را که به مذهبش اهانت می کند و از مسلک او بدگویی می نماید قبول نخواهد کرد و فریب گفتار او را نخورده و از راه راست خارج نمی شود، در جامعه ی ما وهابی جلی خطری ندارد سپاس خدای را که مردم ما در مذهب و دین خود استوارند
2. وهّابی خفیّ : وهابیت نوع دوم را مردم احساس نمی کنند، این نوع وهابی در باطن معتقد بر مذهب نمی باشد و منکر طریقت است و اکثر مسلمانان در عقیده او مشرک اند اما بهر حال وهابیت خود را به مردم مشخص نمی کند و در معرکه خود را مذهبی نشان می دهد و در سخنرانی های خود ائمه مذاهب و اولیاء را مدح می نماید و در تمام حرکاتش زیرکانه عمل می کند و در جایی که فرصت یابد وهابیت را تبلیغ می نماید و کتب وهابیت را بر معتمدین خود تعلیم می دهد. اشخاص مذهبی را چنین تبلیغ می نماید : ادله احکام را بدانید و سند آنرا از آیات و احادیث بیابید، حکم بدون سند اعتباری ندارد و با این گونه سخنان اذهان مردم را پر می سازد. زمانی که آخوندی گوید در فتاوی دیدم فلان چیز صحیح است و یا ناجایز، بلافاصله سند آنرا جویا می شود و می پرسد سندش آیت است یا حدیث؟ این نوع وهابی خود می داند که در فتاوی دلیل ذکر کرده نمی شود و فقط منحصر احکام است. ادله ی آن نزد مجتهد می باشد همچنین می داند که گفته مجتهد مقلدین را دلیل است، اما با آن سخنان عقیده طرف مقابل را خراب می کند و نظرش را از فتاوی بر می گرداند اگر آن شخص دلیلی از حدیث بیاورد او می گوید این حدیث در صحیح بخاری است یا در صحیح مسلم؟ و اگر طرف مقابل بگوید من آن را در کتاب های دیگری دیدم این نوع وهابی می گوید آن حدیث موضوع است یا ضعیف ، از آن دست بردار. آری این گونه است تخریب عقاید بدست وهابیون. وهابی خفی، مردم را چنین تبلیغ می کند که اگر حکمی را از آخوندی شنیدید بلافاصله از او سندش را جویا شوید، اگر دلیلی از آیت و یا حدیث آورد قبول کنید وگرنه قبول نکنید، چون که امام اعظم هر چه حکم کرده باشد از آیت دلیل داشته، لذا عوامی که بدست این نوع وهابی ها پرورش یافته اند نیز می گویند آخوند جان آیا برای آنچه که گفته اید دلیلی از قرآن وجود دارد؟ اگر دلیلی نداشته باشد بلافاصله عقیده اش از این حکم بر می گردد عوام و اشخاص کم علم را بدین صورت فریفته و از راه راست خارج می کند. اما شخص عالم می داند که ادله ی شرعی چهار نوع است 1. قرآن 2. حدیث 3. اجماع 4. قیاس، مذهب حنفی هر حکمی را دستور دهد حتماً از این 4 دلیل یکی را به همراه دارد. مثل این نوع وهابی ها مثل گرگی است در لباس میش که هلاکت مردم بدست این نوع وهابی از هلاکت بدست وهابی جلی بیشتر است، بسیار آگاه باشید. 3. وهابی غَبّی : این نوع وهابی از شدت نادانی و عدم تمایز بین مذهبش و راه وهابیت به رنگ وهابیت رنگین شده اند، این نوع وهابی خود را حنفی می داند و به خیال خود معتقد فقها و اولیاء است و مخلص مشایخ می باشد البته چنین نیست، در مسائلی چند گمان می کند که وهابیون با حنفی ها یکی هستند اگر حنفی ها عملی را منع کنند از جهت کراهیت است و وهابیون آن عمل را منع می کنند از این جهت که به نظرشان شرک است. حنفیّون صفت بعضی اعمال را منع می کنند و وهابیون اصل آن را منع می نمایند، این نوع وهابی (غبی) به خاطر عدم تمیز ساز وهابیت را می زند، ادعای او حنفی است اما عملش وهابی،کتابهایی که می خواند و یا تدریس می نماید حنفی است اما سخنانش وهابی، و از راه رفتن در مه خبر ندارد. این دو نوع وهابی (خفی و غبی)اند که جامعه ی ما را به خطر می اندازند. نوع اول با مکر و حیله مردم را فریفته و از مذهب دور می سازد نوع دوم از شدت حماقت و کودنی، مصیبت دین شده اند. الحاصل وهابیون موریانه هایی هستند که بر ریشه ی اسلام افتاده اند. هیچ وقت اسلام از کفار شکست نمی خورد. آخر همین مسلمان نماها اسلام را می اندازند کسانی که از اسلام رویگردان شده اند. اینجانب بر عموم برادران مسلمانم نصیحت می کنم که اسلام را بشناسند و دشمنان اسلام را بدانند و بر فرقه ی وهابیت آگاهی یابند و برای درس خواندن فرزندان خود را به عربستان سعودی و یا سایر کشورهایی که عربستان سعودی دانشگاه های آن را بنا نموده نفرستند، اولاً مواظب خود باشید که دو نوع آخر وهابیت شما را فریب ندهد و سپس از فرزندان خود مواظبت نمایید که در دام آنها گرفتار نشوند و از دست نروند در وهابیت حقیقتی وجود ندارد وهابیت سرابی بیش نیست، آب پنداشته و بی درنگ بسویش نروید راه خودمان همانند خورشید نیم روزی درخشان و نورانی است. اما راه وهابیت از شب بی ماه و ستاره نیز تاریک تر است. باطل بودن آن راه را با ادله ی عقلی و نقلی ثابت خواهیم کرد اینجانب [نویسنده] به توفیق خداوند حاضرم خطا بودن راه شخص وهابی را یا متمایل به وهابیت را بیان نمایم انشاءالله تعالی هر کس می خواهد مباحثه نماید کمر همت بسته و دست خود را بالا زده ام هدف اینجانب تکبر یا لاف زدن نمی باشد بلکه هدفم بیان استحکام راه حق و محکم بودن دین اسلام است. اگر نتوانند پیش اینجانب بیایند می توانند کتاب هایی را که در این زمینه نوشته ام (لُزُومُ الاِقتِصَاد فِی العَمَلِ وَ الاِعتِقَاد ) را به عنوان کتاب درسی بخوانند و یا می توانند کتاب (مِیزَانُ الاِعتِدَال فِی بَیَان الحَقِّ وَ الضَّلال) را خوب مطالعه نمایند با مطالعه آنها تاریکی شک و شبهات از دلشان رخت بر بسته و بجایش نور یقین و جزمیت جای خواهد گرفت، با نور ایمان و اخلاص مزیّن خواهد شد. خداوند تبارک و تعالی جمیع امّت محمّد (ص) را از انحراف نگه داشته و اعتقادشان را پاک نگه دارد. آمین ، وَالحَمدُللهِ ربّ العلمین وَصَلی الله علی سیّدنا محمّد و علی آله صحبه اجمعین.
- [سایر] در جواب آن دسته از وهابیون که میگویند بطور کل تشیع از زمان صفویه شکل گرفته است چه باید گفت؟
- [سایر] مشرکان سه دسته بودند؛ یک دسته پیمان بسته و آنرا شکستند، دسته دوم پیمان داشته و نشکستند و دسته سوم پیمان نبستند. با توجه به آیات ابتدایی سوره توبه تکلیف دسته سوم چیست؟
- [سایر] آیا وهابیت معاصر همان وهابیت اصیل است؟
- [سایر] عبادت کنندگان چند دسته اند؟
- [سایر] آیا وهابیون کافرند؟
- [سایر] آیا وهابیت وجود دارد؟
- [سایر] اهداف فرقه وهابیت چیست؟
- [سایر] وهابیون چه عقایدیی دارند؟
- [سایر] وهابیون آیا مسلمان هستند؟
- [سایر] بنیانگذار فکری وهابیت کیست؟
- [آیت الله اردبیلی] معمولاً پرندگان حلال گوشت از حرام گوشت به دو راه شناخته میشوند: اوّل:این که هنگام پرواز، بال زدن آنها بیشتر از بال نزدن آنها باشد، پس آن دسته که بال زدن آنها بیشتر است، حلالند و آن دسته که بیشتر بال را نگه میدارند، حرام میباشند. دوم:آن دسته که سنگدان یا چینهدان یا انگشت جدایی مانند شست انسان دارند حلال و آن دسته که اینها را ندارند حرام میباشند.
- [آیت الله اردبیلی] قاتل علاوه بر آن که خود ارث نمیبرد، مانع از ارث بردن دیگران نیز نمیشود، بنابر این اگر به عنوان مثال فرزندی پدر خود را عمدا و به ناحق بکشد و میّت فرزند دیگری نداشته باشد، خود قاتل ارث نمیبرد، ولی فرزندان او ارث میبرند و اگر کسی از دسته اوّل وجود نداشته باشد، دسته دوم ارث میبرند و اگر دسته دوم هم وجود نداشته باشد، دسته سوم ارث میبرند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر عدّهای از مسلمانان به دسته دیگر تجاوز نمایند، بر مسلمانان لازم است موجبات فیصله اختلافات و اصلاح بین آنان را فراهم سازند و اگر به هیچ وجه اصلاح ممکن نباشد، بر همه مسلمانان واجب است که با دسته متجاوز و باغی مقابله کنند تا از تجاوز دست بردارند و قتال با دسته متجاوز در ماههای حرام اشکال ندارد.
- [آیت الله سیستانی] زن و شوهر به تفصیلی که بعداً گفته میشود ، از یکدیگر ارث میبرند . ارث دسته اول
- [آیت الله سبحانی] کسانی که به واسطه خویشی ارث می برند، سه دسته هستند: دسته اول: پدر و مادر و اولاد میّت است و با نبودن اولاد، اولاد اولاد هر چه پائین روند هر کدام آنان که به میّت نزدیکتر است، ارث می برد و تا یک نفر از این دسته هست، دسته دوم ارث نمی برند. دسته دوم: جدّ و جدّه (یعنی پدربزرگ و مادربزرگ) خواه پدری باشد یا مادری و هر چه بالا رود و خواهر و برادر و با نبودن برادر و خواهر، اولاد ایشان هر کدام به میّت نزدیکتر است ارث می برد و تا یک نفر از این دسته هست، دسته سوم ارث نمی برند. دسته سوم: عمو و عمّه و دائی و خاله هر چه بالا رود و اولاد آنان هر چه پائین روند و تا یک نفر از عموها و عمه ها و دائی ها و خاله های میّت زنده اند، اولاد آنان ارث نمی برند ولی اگر میّت عموی پدری و پسر عموی پدر و مادری داشته باشد و غیر از اینها وارثی نداشته باشد، ارث به پسر عموی پدر و مادری می رسد و عموی پدری ارث نمی برد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] کسانی که به واسطه خویشی ارث می برند سه دسته هستند: دسته اول - پدر و مادر و اولاد میت است و با نبودن اولاد؛ اولاد اولاد هرچه پائین روند؛ هر کدام آنان که به میت نزدیکتر است ارث می برد و تا یک نفر از این دسته هست دسته دوم ارث نمی برند. دسته دوم - جد یعنی پدر بزرگ و جده یعنی مادر بزرگ و خواهر و برادر است و با نبودن برادر و خواهر؛ اولاد ایشان هر کدام آنان که به میت نزدیکتر است ارث می برد و تا یک نفر از این دسته هست دسته سوم ارث نمی برند. دسته سوم - عمو و عمه و دائی و خاله و اولاد آنان است و تا یک نفر از عموها و عمه ها و دائی ها و خاله های میت زنده اند؛ اولاد آنان ارث نمی برند ولی اگر میت عموی پدری و پسر عموی پدر و مادری داشته باشد؛ ارث به پسر عموی پدر و مادری می رسد و عموی پدری ارث نمی برد.
- [آیت الله سیستانی] کسانی که بواسطه خویشی ارث میبرند سه دسته ، هستند : دسته اول : پدر و مادر و اولاد میّت است ، و با نبودن اولاد ، اولادِ اولاد هر چه پائین روند ، هر کدام آنان که به میّت نزدیکتر است ارث میبرد ، و تا یک نفر از این دسته هست دسته دوم ارث نمیبرند . دسته دوم : جد یعنی پدر بزرگ ، و جدّه یعنی مادر بزرگ ، و خواهر و برادر است ، و با نبودن برادر و خواهر ، اولاد ایشان هر کدام آنان که به میّت نزدیکتر است ارث میبرد ، و تا یک نفر از این دسته هست دسته سوم ارث نمیبرند . دسته سوم : عمو و عمه و دائی و خاله و اولاد آنان است ، و تا یک نفر از عموها وعمهها و دائیها و خالههای میّت زندهاند ، اولاد آنان ارث نمیبرند ، ولی اگر میّت یک عموی پدری و یک پسر عموی پدر و مادری داشته باشد ، و دائی و خاله نداشته باشد ، ارث به پسر عموی پدر و مادری میرسد ، و عموی پدری ارث نمیبرد ، لیکن اگر عمو یا پسر عمو متعدد باشد ، و یا اینکه همسر میت حیات داشته باشد ، این حکم خالی از اشکال نیست .
- [آیت الله نوری همدانی] کسانی که به واسطة خویشی ارث می برند سه دسته هستند : دسته اوّل : پدر و مادر و اولاد میّت و با نبودن اولاد ، اولاد اولاد هرچه پائین روند هر کدام آنان که به میّت نزدیکتر است ارث می برد و تا یک نفر از این دسته هست دستة دوّم ارث نمی برد . دستة دوّم : جد یعنی پدر بزرگ و پدراو هر چه بالا روند و جدّه یعنی مادر بزرگ و مادر او هر چه بالا رود پدری باشند یا مادری و خواهر و برادر و با نبودن برادر و خواهر ، اولاد ایشان هر کدام آنان که به میّت نزدیکتر است ارث می برد و تا یک نفر از این دسته هست دستة سوّم ارث نمی برند . دستة سوّم : عمو و عمّه و دائی و خاله و اولاد آنان هر چه پائین روند وتا یک نفر از عموها وعمّه ها ودائی ها وخاله های میّت زنده اند ، اولاد آنان ارث نمی برند ولی اگر میّت عموی پدری وپسر عموی پدر ومادری داشته باشد ، وغیر ازاینها وارثی نداشته باشد ، ارث به پسر عمو ی پدر ومادری می رسد وعموی پدری ارث نمی برد.
- [امام خمینی] کسانی که به واسطه خویشی ارث میبرند سه دسته هستند: دسته اول: پدر و مادر و اولاد میت است و با نبودن اولاد، اولاد اولاد هر چه پایین روند هر کدام آنان که به میت نزدیکتر است ارث میبرد و تا یک نفر از این دسته هست دسته دوم ارث نمیبرند. دسته دوم: جد یعنی پدر بزرگ و پدر او هر چه بالا رود و جدّه یعنی مادربزرگ و مادر او هر چه بالا رود پدری باشند یا مادری و خواهر و برادر و با نبودن برادر و خواهر، اولاد ایشان هر کدام آنان که به میت نزدیکتر است ارث میبرد و تا یک نفر از این دسته هست دسته سوم ارث نمیبرند. دسته سوم: عمو و عمه و دایی و خاله هر چه بالا روند و اولاد آنان هر چه پایین روند و تا یک نفر از عموها و عمهها و داییها و خالههای میت زندهاند، اولاد آنان ارث نمیبرند ولی اگر میت عموی پدری و پسر عموی پدر و مادری داشته باشد، و غیر از اینها وارثی نداشته باشد، ارث به پسر عموی پدر و مادری میرسد و عموی پدری ارث نمیبرد.
- [آیت الله سبحانی] زن و شوهر به تفصیلی که بعداً گفته می شود، از یکدیگر ارث می برند. ارث دسته اوّل