استاد حسینی قزوینی امروز، مسئله هجمه بر فرهنگ شیعه و زیر سوال بردن مبانی اعتقادی شیعه، از مباحث روز جهان معاصر است. حدود 30 هزار عنوان کتاب و مقالۀ ضد شیعی را در عرصۀ اینترنت به نمایش گذاشتهاند. حال آنکه بنده با توجه به 25 سال سابقه فعالیت در این حوزه، از همان روزهای اولی که اینترنت وارد حوزه شد و با آن سر و کار داشتیم، بررسیهای زیادی داشتیم که آمار سایتهای شیعه، چقدر است؟ حتی با برخی مراکزی که منحصرا در این زمینه کار میکنند ارتباط داشتیم، اظهار داشتند که تمام سایتهای شیعه - داخل و خارج از کشور - به مرز 5 هزار مورد نمیرسد، ولی حدود 40 هزار سایت وهابیت در زمینۀ هجمه علیه شیعه فعالیت میکنند. این، تقابل نادرستی است. در عرصه ماهواره، در آماری که بنده دارم، بیش از 50 ماهوارۀ فعال وهابیت، شبانهروز، علیه شیعه، شایعهپراکنی و شبههافکنی میکنند. از همین امارات متحده عربی گرفته تا ماهوارههای خود عربستان سعودی مانند شبکه المجد و شبکه أقرأ مصر و المستقلۀ لندن و أخیرا هم شبکههای ماهوارهای ضد انقلابها در لس آنجلس، به کمک تفکر وهابیت برخاستهاند و برنامههای کذایی علیه نظام جمهوری اسلامی را کاستهاند و به هجمه علیه شیعه پرداختهاند. اگر از طریق ماهواره یا اینترنت، به شبکههای ماهوارهای که حتی به زبان فارسی، علیه شیعه، شبههافکنی میکنند نگاه کنید، حقیقت این مطلب روشن میشود. در برابر این همۀ ماهوارههایی که روزانه همانند قارچ از زمین میروید - آماری بنده از سه ماه اخیر دارم، سه چهار ماهواره وهابیت با واژههای نور، وارد عرصه مبارزه علیه شیعه شدهاند و برنامههای منظم و دقیقی برای زیر سوال بردن فرهنگ شیعه دارند -، آیا ما در عرصۀ بین المللی، 5 ماهوارهای که بتواند پاسخگوی این شبهات باشد، داریم؟ خیر، نداریم. برخی از ماهوارههایی هم که توسط شیعه ساخته شدهاند، عمدتا، به مسائل سیاسی میپردازند و اگر در این زمینه پاسخگویی دارند، در حاشیه برنامههایشان قرار دارد. یکی از ماهوارههایی به نام (اهل البیت) که توسط یکی از علمای بزرگ عراق راهاندازی شد، دو سه ماه به پاسخگویی به شبهات پرداختند و این ماهواره از امارات متحده پخش میشد. آنچه که بنده شنیدم، گفتهاند که در طول یک ماه، حدود 600 هزار شکایت از طرف وهابیت و اهل سنت برای آنها آمد و این ماهواره را از مرکز پخش بستند و الان هم از طریق مرکز دیگری پخش میشود که کیفیت مطلوبی ندارد. وقتی یک ماهواره، یک ماه از اهل بیت (علیهم السلام) دفاع و پاسخگویی میکند، آنها اینچنین در صحنه حاضرند و صدها هزار شکایت ارائه میدهند تا مسئول آن مرکز، از پخش آن جلوگیری کند، ولی شبانه روز، توسط ماهوارهها، به مقدسات شیعه جسارت میشود و علنا به ائمه (علیهم السلام) توهین میکنند و عبارات رکیک در ماهواره مطرح میکنند و به مراجع شیعه، فحاشی میکنند، ولی کوچکترین عکسالعملی از این طرف دیده نمیشود که این هم مایۀ تأسف است. در عرصۀ نشر، کافی است که به آمارهای بنده توجه کنید تا بدانید که در این دریا چه طوفان است: در سال گذشته، توسط فرزند ناخلف یکی از مراجع عظام تقلید گذشته که مایۀ فخر شیعه است - مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی - کتابی علیه شیعه نوشته شد به نام (الشیعة و التصحیح). حضرت آیت الله العظمی سبحانی به خود من فرمود که از یکی از رادیوهای عربی شنیدم که صدام در یکی از سخنرانیهای خود گفته بود: اگر جنگ 8 ساله ما علیه ایران، هیچ فایدهای نداشت جز اینکه این کتاب نوشته و منتشر شد، برای ما بس است. این کتاب، طبق تصریح حضرت آیت الله العظمی سبحانی در مقدمۀ کتاب (جوان شیعه پاسخ میدهد)، فقط در یکی از کشورهای عربی با تیراژ 8 میلیونی، چاپ و در کشورهای اسلامی منتشر شد. اگر شما به اینترنت سر بزنید، میبینید که این کتاب به زبانهای مختلف در سایتهای متعدد قرار گرفته است. آماری که مجلۀ میقات - وابسته به سازمان حج - منتشر کرد، فقط در یک سال در ایام حج، عربستان سعودی، 10 میلیون و 586 هزار جلد کتاب به 20 زبان زنده دنیا، در اختیار زائرین بیتالله الحرام قرار داد. بنده حدود دو سال قبل که به مکه مشرف شدم، در روز 12 ذیالحجه، یک روزنامه کوچکی به زبان فارسی در چادرهای ایرانی پخش میکردند و بنده با خودم آوردم. خواندم که وزیر ارشاد عربستان سعودی مصاحبه کرده و گفته بود: ما در 20 روز اول ایام حج، 10 میلیون جزوه و سی دی و نوار کاست در اختیار زائرین بیتالله الحرام به صورت رایگان قرار دادیم. غالب این جزوات و سی دیها، دارای مطالب ضد شیعه است. گویا امروز برای آنها، هیچ مسئلۀ مهم و اساسی، جز زیر سوال بردن فرهنگ شیعه نیست. با اینکه اینهمه پاسخ توسط بزرگان داده میشود و به دستشان میرسد، ولی بدون توجه به این پاسخها، به کارشان ادامه میدهند. بنده حدود 5 روز قبل از ماه رمضان امسال، به مکه مشرف شدم. اگر اشتباه نکنم، در روز 26 شعبان، با شیخ احمد الغامدی - رئیس هیئت امر به معروف و نهی از منکر استان مکه - دیداری یک ساعته داشتم. ایشان با اینکه در مقایسه با سایر وهابیت، آدم نیمه منصفی است و بهتر از آنان است، گفت: آیا شما نمیخواهید دست از اعتقاد به تحریف قرآن بردارید؟ تا کِی میخواهید عایشه را مورد تهمت قرار بدهید و نسبت زنا به او بدهید؟ آیا نمیخواهید این عقیده به عصمت و علم به غیب ائمه (علیهم السلام) را کنار بگذارید؟ وقتی برخی از اهل سنت ایران به اینجا میآیند و با بنده صحبت میکنند، میگویند: در تلویزیون ایران، عکس سگ و الاغ را میکشند و نام عمر و ابوبکر را در داخل تصویر سگ و الاغ مینویسند. این چه وضعی است که شما شیعیان در ایران دارید؟ خدا میداند که من مانده بودم که به ایشان چه بگویم؟! اگر یک فرد عادی یا شترچران بیابانهای ریاض، این حرفها را بگوید، استبعادی ندارد، ولی کسی که بیش از تمام مسئولین نظام سعودی، با حجاج ایرانی سر و کار دارد، این حرفها را میزند. چون حجاج ایرانی که به آنجا میروند، سایر مسئولین عربستان سعودی، با زائران ارتباطی ندارند و تنها ارگانی که با زائران بیتالله الحرام ارتباط تنگاتنگی دارد، اعضای هیئت امر بمعروف و نهی از منکر است. رئیس این بخش - که توسط خود پادشاه عربستان سعودی منصوب میشود - اینچنین برداشتی دارد. مقداری با ایشان صحبت کردم و گفتم: بحث تحریف قرآن، تکلیفش روشن است و بزرگان ما از زمانهای گذشته در این زمینه حرف زدهاند و عبارات را برایش خواندم. گفتم: حضرت آیت الله العظمی خوئی (ره) میگوید: القول بالتحریف قول بخرافة و خیال. آیا این برای شما کافی نیست؟! گفتم: امام خمینی (ره) میگوید: هیچ صاحب عقل و خِردی، تصور تحریف قرآن را در ذهنش نمیگذراند. این قدمای ما هستند مانند علامه حلی (ره) که میگوید: بحث تحریف قرآن، زیر سوال بردن تنها معجزه نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. در مورد عایشه هم گفتم: از این مراجع و بزرگان ما، کدامیک نسبت ناروا به او دادهاند؟ بزرگان شما مانند ناصر الدین البانی - که از او به بخاری دوران یاد میکنید و بنباز، مفتی عربستان سعودی در مورد او گفته که باید او را امام الحدیث بنامیم - صراحتا در کتابهایش نوشته است: امکان فحشاء در میان زنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بعید نیست. ولی شما نمیتوانید یک فقیه و عالم شیعی را پیدا کنید که در این 15 قرن، معتقد به فساد اخلاقی زنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد. در مورد تلویزیون ایران هم گفتم: جناب شیخ! بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بخاطر رعایت حال اهل سنت، حتی برای یک بار، زیارت عاشورا از صدا و سیما پخش نشده است. آن وقت شما میگویید که عکس سگ و الاغ را میکشند و داخل آن نام عمر و ابوبکر را مینویسند؟! کسانی که این اخبار را به شما میدهند، افراد مغرضی هستند. شما شبههای نداشته باشید که اینها، کذّاب و افتراء زننده هستند. ایشان گفت: چرا شما معتقدید که ائمه (علیهم السلام) علم به غیب دارند؟ این غلوّ است و قرآن میگوید: وَ عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ (سوره انعام/آیه59) گفتم: چیز خوبی را گفتید. آقای ابن تیمیه در کتاب مجموعۀ فتاوای خود میگوید: بسیاری از صحابه و تابعین، دارای علم به غیب بودند. حتی این قیّم جوزیه - شاگرد ابن تیمیه – میگوید: استاد ما - ابن تیمیه - دارای علم به غیب بود و بارها نسبت به آینده خود من، پیشگویی کرد و مطابق با واقع درآمد و در قضیه حملۀ مغول، ایشان پیشگوییهایی کرد و به او گفتیم: با این قاطعیت، پیشگویی نکن. گفت: آنچه که میگویم، در لوح محفوظ نوشته شده است. امام شما از لوح محفوظ خیر میدهد، ولی اگر ما اینچنین مطالبی را به ائمه (علیهم السلام) و اهل بیت (علیهم السلام) که قرآن به طهارت آنها گواهی داده و قرآن، امیر المومنین (علیه السلام) را نفس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شمرده است، نسبت دادیم، غلوّ و شرک است و قتل شیعه واجب است؟! گفت: اینها در کجا نوشته شده است؟ من هم آدرس منابع را به او نشان دادم. خدا را شاهد میگیرم! قسم به روح پاک امام رضا (علیه السلام)! که در جوار و محضر او نشستهایم، همانطور مانده بود که به من چه بگوید. آخرین جملهای که به بنده گفت، این بود: چرا این مطالب را بزرگان و مراجع شما نمینویسند و منتشر نمیکنند؟ گفتم: اگر مراجع ما بنویسند، شما اجازۀ ورود این مطالب را به عربستان سعودی میدهید؟ گفت: اگر مراجع عظام ملی و حکومتی شما، این مواردی را که من گفتم، بنویسند، متعهد و ملتزم میشوم که اینها را داخل عربستان سعودی با هزینه خودم، چاپ و منتشر کنم. بنده هم این مطالب را خدمت برخی از مراجع عظام تقلید - مخصوصا حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی که در این زمینه، اهتمام بیشتری دارد - بیان کردم. گفت: آنچه را که شما بنویسید، ما جواب میدهیم و عملا هم مینویسیم. ولی آیا اگر ما نوشتیم، اینها ملتزم میشوند و تعهد میدهند دست از این کارها بردارند؟ اگر مراجع ما نوشتند که ما معتقد به تحریف قرآن نیستیم، آیا این کتابها و جزوات و سیدیهایی که در رابطه با تحریف قرآن شیعه مینویسند و منتشر میکنند، حاضرند اینها را کنار بگذارند؟ ما باید بدانیم که الآن در چه موقعیتی هستیم و تکلیفمان چیست؟ رسالت یک طلبۀ امروزی و سرباز حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه فداء)، غیر از رسالت طلبۀ 20 سال گذشته است. خصوصا با توجه به پیروزی انقلاب اسلامی ایران که فرهنگ شیعه، هر روز، مرزها را فتح میکند و به گوش افرادی که اصلا با واژۀ شیعه آشنا نبودند میرسد و با توجه به رویکرد گستردهای که توسط جوانان و تحصیلکردهها و پژوهشگران به طرف مکتب شیعه حاصل میشود و این سیل عظیم شبهاتی که - در عکسالعمل به گسترش فرهنگ شیعه در عرصه بینالملل است و - توسط وهابیت صورت میگیرد، تکلیف ما غیر از تکلیف سالیان گذشته است. بنده، این آمار - مربوط به 6 سال قبل - را در اکثر تألیفاتم آوردهام که در یکی از مراکز پژوهشی حوزه علمیه قم - مرکز أبحاث عقائدیة - که زیر نظر حضرت آیت الله العظمی سیستانی است، بعد از انقلاب اسلامی، کتابهای ضد شیعه را در داخل و خارج از کشور جمعآوری کردند و توانستند حدود 5 هزار کتاب ضد شیعه را که توسط وهابیت یا کسانی که خطوط وهابیت را پیروی میکنند، تهیه کنند. بررسی کردند و متوجه شدند که 75% این کتب، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نوشته شده است. مسئول این مرکز میگفت: در طول سالِهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، حدود 3 برابر این 14 قرن، علیه شیعه، کتاب نوشته شده است. تعدادی از محققین توانمند را انتخاب کردند و شبهات آنها را بیرون آوردند و موضوعبندی کردند و حدود 8 هزار شبهه در 600 عنوان شد. چند نسخه از این را چاپ کردند و در اختیار تعدادی از مراجع و بزرگان قرار دادند. بنده در اجلاسیه اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم، عرض کردم که 8 هزار شبهه را پاسخ دادن، کار یک یا دو یا ده محقق و یک یا دو یا ده موسسه نیست و نیاز به بسیج همگانی دارد و باید اساتید حوزههای علمیه و دانشگاههای شیعه در سراسر جهان وارد شوند و به این شبهات جواب بدهند. بر فرض که از این تعداد، حدود 7500 شبهه، تکراری یا بیاساس است، ولی0 50 شبهه اساسی است که باید بنشینیم و به اینها جواب بدهیم. فقط درباره حدیث ثقلین، 148 مورد شبهه وارد کردهاند. اینها نیاز به پاسخگویی دارد و نباید انتظار داشته باشیم که بازاریها و کسبهها و افراد عادی و کارمندان دولت به اینها پاسخ بدهند، بلکه این رسالت به عهده ماست و مسئولیت، متوجه ما طلبههاست. نکته دیگری که باید دقت و توجه ویژهای به آن شود، این است: آمارها نشان میدهد که در دو دهه اخیر، شاید 5 هزار برابر این 15 قرن، جوانان اهل سنت و وهابیت، به طرف مذهب شیعه کشیده شدهاند. بنده عباراتی را از شخصیتهای برجسته وهابیت برای شما میخوانم تا بدانید که لیدرهای وهابیت و آنهایی که قلم به دست هستند و در خط مقدم جبهه بر ضد شیعه کار میکنند، از این گستره فرهنگ شیعه، به وحشت افتادهاند: آقای دکتر غنیمان از اساتید دانشگاه مدینه و ریاض میگوید: إن الوهابین علی یقین بأن المذهب الإثنی عشری هو الذی سوف یجذب إلیه کل أهل السنة و کل الوهابیین فی المستقبل القریب. وهابیین یقین پیدا کردهاند که تنها مذهبی که در آینده بسیار نزدیک، همۀ أهل سنت و وهابیت را به طرف خودش جذب میکند، مذهب شیعۀ اثنا عشری است. المنهج الجدید و الصحیح فی الحوار مع الوهایین، ص178 آقای شیخ ربیع بن محمد - از شخصیتهای علمی سعودی میگوید: و ممّا زاد عجبی من هذا الأمر أنّ إخواناً لنا و منهم أبناء أحد العلماء الکبار المشهورین فی مصر و منهم طلاّب علم طالما جلسوا معنا فی حلقات العلم و منهم بعضُ الإخوان الذین کنّا نُحْسن الظنَّ بهم، سلکوا هذا الدَرْب و هذا الاتّجاه الجدید هو التشیّع. آن چه باعث فزونی و شگفتی من گردیده، این است که گروهی از برادران وهّابی ما که برخی از فرزندان شخصیّتهای علمی در مصر هستند و برخی هم از دانشجویانی هستند که مدّتها در جلسات علمی ما شرکت میجستند و برخی از برادرانی که ما به آنان خوشبین بودیم، اخیرا به سراغ مکتب تشیّع رفتهاند. الشیعة الإمامیّة فی میزان الإسلام، ص5 اخیرا هم غوغایی توسط آقای قرضاوی رئیس هیئت علمای اسلامی جهان راهاندازی شد و هجمههایی علیه شیعه مطرح کرد که: شیعه بدعتگذار است و نیروهای ورزیده تربیت کرده تا به کشورهای اسلامی بفرستد و میلیاردها دلار هزینه میکند. شیعه را کافر نمیدانیم، ولی بدعتگذار میدانیم و ... . صحبتهای او به یکی از مباحث داغ سایتهای اینترنتی تبدیل شد. یکی از ائمه جمعه و جماعت لبنان - مسجد قدس - اعلام کرد: علت عصبانیت آقای قرضاوی و هجمه بیسابقه ایشان، شیعه شدن فرزند ایشان - عبد الرحمان یوسف قرضاوی - بود. فرزند او که از شخصیتهای برجسته مصری و از شعرای زبردست مصر است، این مطلب را انکار نکرده است. چند روز قبل هم در اینترنت دیدم که در یکی از روزنامههای عربستان سعودی، تکذیب کردند و نوشتند که پسر آقای قرضاوی شیعه نشده است و بلافاصله دفتر ایشان اطلاعیه داد: کسانی که از طرف من اطلاعیه صادر میکنند، ارتباطی به اینها ندارد و اگر نیاز باشد، خودم اطلاعیه میدهم و هر اطلاعیهای که از غیر دفتر من داده شود، بیاعتبار و دروغ است. البته ایشان یک آدم مؤدبی است و برای احترامی که به پدرش دارد، این قضیه را علنا مطرح نکرد. فردای روزی که شیعه بودنش را مطرح کرد، سایت او فیلتر شد. آقای شیخ محمد مَغراوی - از نویسندگان بزرگ عربستان سعودی میگوید: بعد انتشار المذهب الإثنی عشری فی مشرق العالم الإسلامی، فخفت علی الشباب فی بلاد المغرب . . . با گسترش مذهب تشیّع در میان جوانهای مشرق زمین، بیم آن دارم که این فرهنگ در میان جوانهای مغرب زمین نیز گسترده شود. من سبَّ الصحابة و معاویة فأُمّه هاویة، ص4 شیخ مُجْدی محمد علی محمد - نویسنده برجسته وهّابی - سخن جالبی دارد و میگوید: جاءنی شابّ من أهل السنّة حیران، و سبب حیرته أنّه قد امتدّت إلیه أیدی الشیعة . . . حتّی ظنّ المسکین أنّهم ملائکة الرحمة و فرسان الحقّ. یکی از جوانهای اهل سنت، حیرت زده نزد من آمد. وقتی علت حیرت او را جویا شدم، دریافتم که دست یکی از شیعیان به وی رسیده است و با فرهنگ شیعه آشنا شده و این جوان سنّی، تصوّر کرده است که شیعیان، ملائکۀ رحمت و شیر بیشۀ حقّ میباشند. انتصار الحق، ص14 و 11 ما اعتراف میکنیم که در عرصۀ بین المللی، حضور فعالی برای معرفی فرهنگ شیعه نداریم. تعبیری را امام رضا (علیه السلام) میفرماید که: اذا عرف الناس محاسن کلامنا، لاتبعونا. و ما هم نتوانستیم این را در عرصه بین المللی در اختیار مردم قرار بدهیم و اگر همین قضیه مطرح شود، بنده معتقدم که جوانان اهل سنت و وهابیت، فوج فوج به طرف فرهنگ شیعه سرازیر میشوند. بنده حدود دو سه ماه قبل در شبکه ماهوارهای المستقله، پیرامون شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) مناظرهای داشتم. یکی از بحثهای روز عرصههای اینترنتی و ماهوارهای، در این دو سه سال اخیر، بحث شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) است. حتی امام جمعه زاهدان، رسما در نماز جمعه خود، به این مضمون اعلام کرد: به خداوندی خدا قسم! به أسماء بزرگ إلهی قسم! آنچه که شیعیان در رابطه با شهادت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) و خلیفه اول و دوم میگویند، تماما دروغ است. کسی نیست که به ایشان بگوید که اینجا محل قسم خوردن نیست، اگر دلیلی داری، اقامه کن. سخنان کوبنده و قاطعی که شیعه داشته یا کتابهای خودتان که مملوّ از این هجوم به خانه وحی و جسارت به حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) است و شکستن پهلوی ایشان، مانند کتاب آقای جوینی - که ذهبی از او به امام تعبیر میکند این مسائل را مطرح کردهاند. تقریبا چند جلسه از مناظره گذشته بود که یکی از طلبههای نجف وارد بحث شد گر چه آنگونه که باید، نتوانست از فرهنگ فاطمی دفاع کند - و مطالب ضعیفی را ارائه داد و چند نفر از وهابیت که آنجا بودند، القاء شبهه میکردند. نزدیک بود که مطالب به جاهای باریک کشیده شود که حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی با بنده تماس گرفتند و فرمودند که در این مناظره شرکت کنم و بنده هم حدود سه جلسه وارد بحث شدم. چند روایت از کتب اهل سنت را خواندم و بررسی سندی هم کردم که در این روایت فلان راوی است که بزرگان رجالی شما او را توثیق کردهاند و روایت صحیح است که اینها به خانه حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) هجوم بردند و ایشان را مورد تهدید قرار دادند و طبق روایت فرائد السمطین جوینی - که ذهبی او را توثیق میکند و از او به امام تعبیر میکند -، قضیه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) و شکستن پهلوی ایشان و سقط جنین و شهادت ایشان را از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده است. بحثهای ما سه شب ادامه داشت. اینها در برابر احادیثی که از کتابهای خودشان آوردیم، حتی یک مورد هم نتوانستند اشکال وارد کنند. بعد از اینکه بحث ما تمام شد، دو روز بعد، یکی از دوستان به ما زنگ زدند که تعدادی از جوانان از دوبی کشور امارات آمدهاند قم و میخواهند شما را ببینند. آمدند و گفتند: ما بحثهای شما را در شبکه المستقله شنیدیم و احساس کردیم که شیعه، حرف برای زدن دارد. هم صحبتهای شما را شنیدیم و هم صحبتهای آقایان وهابی که در آنجا بودند. سوالاتی داریم که فقط به همین خاطر به ایران آمدهایم و هیچکار دیگری نداشتیم و آمدهایم شما را ببینیم و برگردیم. سؤالاتشان را جواب دادم. آنها هم رسما به مذهب شیعه مشرف شدند. یکی از آنها گفت: پدر من، از علمای طراز اول یکی از کشورهای اسلامی است و حوزه علمیه دارد و تعداد زیادی طلبه تربیت میکند و یکی از سخنوران و خطبای زبردست آن کشور است. اگر ایشان دو ساعت با شما صحبت کند، قطعا مذهب شیعه را میپذیرد. اگر او شیعه شود، شاید صدها هزار نفر از جوانان آن کشور به مذهب شیعه مشرف شوند. تقاضایی که از شما دارم این است که دعوت نامهای برای پدرم بفرستید تا او به قم بیاید و چند ساعت با شما صحبت کند. گفتم: بنده با موقعیتی که دارم، از این کارها نمیکنم، ولی اگر خود ایشان به قم تشریف بیاورند، ما از ایشان پذیرائی میکنیم و احترام هم میگذاریم و نه دو ساعت، اگر بیست ساعت هم بخواهد، با ایشان صحبت میکنیم. عزیزان! اگر ما بتوانیم در عرصۀ بینالملل، خوب و زیبا، فرهنگ شیعه را مطرح کنیم، اهل بیت (علیهم السلام) چیز دیگری از ما نمیخواهند. امروزه، جوامع علمی دنیا، تشنۀ فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) هستند. با همین برنامهای که دو سه سال است در شبکه ماهوارهای سلام داریم گر چه خیلی هم راضی نیستم، چون خیلی بهتر از این میتوان کار کرد -، خدا شاهد است که هر هفته از داخل و خارج کشور، افرادی زنگ میزنند، - یا با سوال یا بدون سوال کردن - رسما تشیع خودشان را اعلام میکنند. موارد زیادی داشتیم از لندن و آلمان و کانادا و کشورهای دیگر که تماس میگیرند یا ایمیل میزنند به سایت ما و تشکر میکنند و میگویند که بحثهای شما باعث شد که ما با فرهنگ شیعه آشنا شدیم و اظهار لطف و تشکر میکنند. چندی پیش خدمت یکی از مراجع عظام تقلید بودم و ایشان خیلی اصرار میکرد که آمار کسانی را که شیعه میشوند را یادداشت کنید تا اگر خواستیم روزی ارائه بدهیم، آمار داشته باشیم. بنده هم گفتم که آمار همه آنها را داریم که چه کسانی از طریق ایمیل و چه کسانی که از طریق تلفن با ما تماس میگیرند. حتی در یکی از استانهای شرقی کشور، یک روز، حدود 25 نفر از جوانان آمدند قم و گفتند که بحثهای شما را در رابطه با اهل بیت (علیهم السلام) شنیدیم و تأسف میخوریم که چرا علمای ما این مطالب را برای ما مطرح نمیکنند، شما هم هر چه میگویید، از کتابهای ماست. آنها رسما تشیع خود را اعلام کردند و رفتند و اکنون هم مرتبا با ما در تماس هستند و جزوه و سی دی میگیرند. نکتۀ دیگر اینکه، شخصی از شهر سقّز به ما زنگ زد و گفت: ما این بحثهای شما را میشنیدیم و مسخره میکردیم و میگفتیم که این آخوندهای شیعه، از این بلوفها زیاد میزنند. من خودم فارغ التحصیل فلان دانشگاه هستم و همسرم هم تحصیل کرده است و دبیر است. چند روزی این مباحث شما را پیگیری کردیم و به همسرم گفتم: این آدرسهایی که ایشان از کتابهای ما میدهد، نگاه کنیم و حداقل برای ما ثابت شود که علمای شیعه دروغ میگویند. چند مورد را رفتیم مراجعه کردیم و دیدیم درست است. حدود سه ماه صحبتهای شما را بررسی میکردیم و با کتابهای خودمان که آدرس میدادید، تطبیق میکردیم. من و همسرم به این نتیجه رسیدیم که مذهب شیعه، حق است. اگر اجازه بدهید، به قم بیائیم و به دست یکی از مراجع عظام تقلید، شیعه شویم. ولی یک خواهش از شما داریم: نام من در شناسنامهام، عمر است فقط یک نامهای از حوزه علمیه قم به اداره ثبت احوال استانمان بدهید تا نام خود را عوض کنم و به اسم یکی از ائمه (علیهم السلام) مبدّل کنیم. این قضیه برای من خیلی جالب بود. گفتم: مگر شما وقتی مذهب اهل سنت را پذیرفتید، با ما مشورت کردید؟ گفت: نه. گفتم: پس این نتیجه تحقیق خودتان است و نیازی نیست که به قم بیائید و به دست مراجع عظام تقلید، شیعه بشوید. ولی اگر کاری از دست ما به عنوان مساعدت برمیآید، در خدمت کردن حاضریم و بارها هم اعلام کردهایم که هدف ما از این برنامهها، این نیست که جوانان اهل سنت را شیعه کنیم یا از سنی شدن جوانان شیعه جلوگیری کنیم، خیر. هدف ما تبیین حقائق و اثبات حقانیت اهل بیت (علیهم السلام) و اتمام حجت است. اگر ما به این هدف رسیدیم، این نتیجهای است که شنونده به آن رسیده است. ولی از اینکه یک نفر از حق بُریده و از نور جدا شود، برای ما مایۀ تأسف است. یا اگر یک نفر به نور میپیوندد، مایۀ خوشحالی ماست، ولی هدف ما این نیست. هدف ما چیز دیگری است و میخواهیم با بازگو کردن تاریخ پنهان، حقائق پشت پرده را بیان کنیم که در این 14 قرن، نگذاشتند به مردم برسد. ما دنبال این هستیم که این حلقههای مفقوده تاریخ را که در کتابها ثبت شده، ولی بزرگان شما از کنار آنها عبور میکنند و فاکتور میگیرند، آنها را بیان کنیم. آقای طبری حدیث الدار را در تاریخ خود مطرح میکند و میگوید: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در سال سوم بعثت خود، بعد از نزول آیۀ شریفۀ: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ (سوره شعراء/آیه214) 40 نفر از سران قریش را دعوت کرد و بعد از بحث توحید و رسالت، بحث خلافت امیر المومنین (علیه السلام) را مطرح کرد و فرمود: هذا أخی و وصیی و خلیفتی من بعدی. تاریخ الطبری، ج2، ص63 این روایت را آقای طبری با صراحت میگوید. ولی آقایان ابن کثیر و ابن تیمیه و ابن أثیر این روایت را نقل میکنند و این واژه را فاکتور میگیرند و به جای: هذا أخی و وصیی و خلیفتی من بعدی. میگویند: هذا کذا و کذا و کذا. ما میخواهیم بگوییم که معنای این کذا و کذا چیست؟ میخواهیم بگوییم که پشت این کذا و کذا، چه مسائلی خوابیده است؟ وقتی محمد حسنین هیکل - به عنوان یک شخصیت برجسته جهان معاصر- ، کتابی مینویسد به نام حیات محمد، وقتی در آنجا قضیه حدیث الدار را مطرح میکند، غوغایی علیه ایشان بپا میشود و به تعبیر علامه أمینی (ره): قد قامت القیامة علیه. ایشان هم در چاپهای بعدی، تمام این قضیه را حذف میکند. هدف ما این است که بیائیم کتاب چاپ اول این بزرگوار را با کتابهای بعدی او مقایسه کنیم و ببینیم که قضیه چه بوده است؟ وقتی صحیح مسلم، رابطۀ امیر المومنین (علیه السلام) با خلیفه اول و خلیفه دوم را مطرح میکند، پرده را بالا میزند. یکی از چیزهایی که وهابیت در دو سه سال أخیر شروع کردهاند به کار کردن روی آن، آمدن به زمین شیعه است. یعنی همانطوری که ما از کتابهای آنها، روایاتی برای اثبات حقانیت امیر المومنین (علیه السلام) میآوریم، آنها هم تلاش میکنند برای اثبات حقانیت ابوبکر و عمر، روایاتی را از کتابهای ما بیاورند. اگر فرصت شود، بعدا نمونهای از اینها را عرض میکنم و فیلمهایی را از اینها تهیه کردیم که حتی از اساتید حوزه علمیه اهل سنت داخل کشور و خطبای نماز جمعهشان، مطالبی را از نهجالبلاغه و شرح نهجالبلاغه میثمی و امثال اینها، روایاتی را نقل میکنند که خود ائمه (علیهم السلام) و امام صادق (علیه السلام) میگویند که ابوبکر حق است و ... و شیعهها حرف بیخودی میزنند که میگویند حضرت علی (علیه السلام) حق است. اگر همین بحث را پیگیری کنیم، شاید حدود سی، چهل جلسه برای پاسخگویی به شبهات امروزی آنها نیاز باشد. در طول یکماه ماه رمضان امسال، در شبکه المستقله، 90% تلاششان این بود که با استناد به روایت شیعه، اثبات کنند امیرالمومنین (علیه السلام) خلیفه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نبوده است و شیعه دروغ میگوید. یکی از مسائلی که طلاب باید امروز به آن مجهز شوند، پاسخگویی به شبهات در این حوزه است. عباراتی را از نهجالبلاغه و سایر کتب میآورند که: میان امیر المومنین (علیه السلام) و خلیفه اول، اختلافی نبوده است. امیر المومنین (علیه السلام) از خلیفه اول و خلیفه دوم در نهجالبلاغه تعریف و تمجید کرده است. امیر المومنین (علیه السلام) با آنها بیعت کرده است و پشت سر آنها نماز خوانده است و به خلیفه دوم دختر داده است. و ... از این حرفهای بیاساس دیگر که در داخل و خارج کشور مطرح میکنند. وقتی از من سوال میکنند، میگویم که شما اگر همان صحیح مسلم خود را - که به همراه صحیح بخاری، أصح الکتب بعد القرآن میدانید و هرگونه خدشه در روایات این دو، مساوی است با زندقه - باز کنید، در ج5، ص152، کتاب الجهاد، باب حکم الفیء، آمده است که: امیر المومنین (علیه السلام) با عباس - عموی پیامبر - (در اواخر خلافت خلیفه دوم) میآیند نزد خلیفه دوم و بحث فدک و ارث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را مطرح میکنند. خلیفه دوم صراحتا میگوید: فلما توفی رسول الله صلی الله علیه و سلم، قال أبو بکر: أنا ولی رسول الله صلی الله علیه و سلم، فجئتما تطلب میراثک من ابن أخیک و یطلب هذا میراث إمرأته من أبیها، فقال أبو بکر: قال رسول الله صلی الله علیه و سلم ما نورث ما ترکنا صدقة، فرأیتماه کاذبا آثما غادرا خائنا، ... ، ثم توفی أبو بکر و أنا ولی رسول الله صلی الله علیه و سلم و ولی أبی بکر، فرأیتمانی کاذبا آثما غادرا خائنا. وقتی رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) از دنیا رفت، ابوبکر مدعی شد که من خلیفه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم) هستم و ... ، و شما (حضرت علی (علیه السلام) و عباس) نظرتان در مورد ابوبکر این بود که او دروغگو و گنهکار و خائن و حیلهگر است. ...، و وقتی ابوبکر از دنیا رفت، من گفتم: من خلیفه رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) و خلیفه ابوبکر هستم و شما دو نفر، نظرتان در مورد من این بود که دروغگو و گنهکار و خائن و حیلهگر هستم. در خود صحیح بخاری، روایاتی که در مورد غادر و خائن هست را به این روایت ضمیمه کنید و نتیجهگیری کنید. خود بخاری همین قضیه را در سه جای صحیحش نقل میکند، ولی به جای کلمات فرأیتمانی کاذبا آثما غادرا خائنا، میگوید: فرأیتمانی کذا و کذا و کذا و کذا. نهایت هدف و مقصد ما این است که پرده از روی حلقههای مفقودۀ تاریخ برداریم و مردم و جوانان و شیعه و سنی را، با آن حقائق نهفته تاریخ که مخفی مانده و مردم بیان نکردند، آشنا کنیم. قبلا، شیعه امکانات بیان کردن را نداشت و اهل سنت هم صلاح ندیدند که مطرح کنند. نه اهانت میکنیم و نه جسارت. بارها هم اعلام کردهایم که فحش و اهانت به اهل سنت و مقدسات آنها را گناهی نابخشودنی میدانیم و این عمل، زیر سوال بردن فرهنگ شیعه است. وقتی یک جوان ببیند که من در یک سخنرانی، چهار سخن رکیک میگویم، او دیگر حاضر نیست پای سخنان من بنشیند و حقائقی را که میخواهم بیان کنم، بشنود و یک تصور خشونت، از فرهنگ شیعه در ذهنش میماند و تا ابد حاضر نیست حتی یک صفحه از کتاب شیعه را ورق بزند. سیره ائمه (علیهم السلام) هم همینگونه بود. خود امیر المومنین (علیه السلام)، نسبت به معاویهای که در نهجالبلاغه صراحت دارد: فوالذی فلق الحبة و برأ النسمة! ما أسلموا و لکن استسلموا و أسروا الکفر، فلما وجدوا أعوانا علیه أظهروه. قسم به خدایی که دانه را شکافت و بشر را آفرید! معاویه و همپیمانان او که در جنگ فتح مکه، مسلمان شدند، مسلمان نشدند و تظاهر به اسلام کردند و کفر خود را پنهان داشتند و به دنبال فرصت و أعوان و أنصار میگشتند تا آن را اظهار کنند و امروز هم در جنگ صفین، آن فرصت را پیدا کردند. نهج البلاغه، نامه16 وقتی میبیند برخی به معاویه فحش و ناسزا میگویند، میفرماید: إنی أکره لکم أن تکونوا سبابین و لکنکم لو وصفتم أعمالهم و ذکرتم حالهم کان أصوب فی القول و أبلغ فی العذر و قلتم مکان سبکم إیاهم. من دوست ندارم که دهان صحابۀ من، آلوده به فحش شود. نهج البلاغه، خطبه206 ما هم به تبعیت از مولایمان، بحث فحش را نداریم. حتی اگر آنها هم به ما فحش بدهند، طبق منطق قرآن: وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا (سوره فرقان/آیه63) فحش آنها را با سلام پاسخ میدهیم. در پایان جلسه، برای اینکه ختامه مسک باشد، روایتی را از آقا امام جواد (علیه السلام) در حوزه پاسخگویی به شبهات و نجات جوانان شیعه از تزلزل عقائد میخوانم تا إن شاء الله ذخیرهای باشد برای قیامت ما و تشجیعی باشد برای ما در راستای ورود به حوزه پاسخ به شبهات. امام جواد (علیه السلام) میفرماید: من تکفل بأیتام آل محمد المنقطعین عن إمامهم، المتحیرین فی جهلهم، الأساری فی أیدی شیاطینهم و فی أیدی النواصب من أعدائنا، فاستنقذهم منهم و أخرجهم من حیرتهم و قهر الشیاطین برد وساوسهم و قهر الناصبین بحجج ربهم و دلائل أئمتهم، لیفضلون عند الله تعالی علی العباد، بأفضل الموانع، بأکثر من فضل السماء علی الأرض و العرش و الکرسی و الحجب علی السماء و فضلهم علی العباد کفضل القمر لیلة البدر علی أخفی کوکب فی السماء. هر کس متکفل ایتام آل محمد شود (شیعیانی که از نظر فکری در سطح پائینی قرار دارند و تحت تأثیر برخی از شبهات قرار میگیرند)، متکفل کسانی باشد که دستشان از امامشان کوتاه است و به خاطر اینکه سرمایه آنچنانی نسبت به حقائق مذهب و حقانیت اهل بیت (علیهم السلام) ندارند، دچار حیرت شدهاند و کسانی که اسیر دست شیاطین شدهاند و کسانی که گرفتار نواصبی که بنای دشمنی با ما اهل بیت (علیهم السلام) را دارند، شدهاند و شبهات آنها را پاسخگو باشند و از حیرت بیرون بیاورند و شبهات و وسوسههای شیاطین را برطرف کنند و مقهور کنند نواصبی را که با القاء شبهه، بنای عداوت با ما را دارند، به وسیله کتاب و سنت و حجتهای خداوند و ادله ائمه (علیهم السلام)، ارزش و مقام و جایگاه آنها نسبت به دیگر بندگان نزد خداوند، همانند جایگاه عرش و کرسی و حجب بر آسمان و همانند برتری آسمان بر زمین است. برتری آنها نسبت به بندگان، همانند برتری ماه شب چهارده است نسبت به کمنورترین ستارگان آسمان. بحار الأنوار للعلامة المجلسی، ج2، ص6 - الیقین للسید ابن طاووس، ص9 - الإحتجاج للطبرسی، ج1، ص9 امام کاظم (علیه السلام) هم میفرماید: من أعان محبا لنا علی عدو لنا، فقواه و شجعه، حتی یخرج الحق الدال علی فضلنا بأحسن صورة و یخرج الباطل الذی یروم به أعدائنا فی دفع حقنا علی أقبح صورة، حتی یتنبه الغافلون و یستبصر المتعلمون و یزداد فی بصائرهم العالمون، بعثه الله یوم القیامة فی أعلی منازل الجنان. هر کس یکی از دوستان ما را که گرفتار دشمنان ما شده است، کمک و یاری نماید و او را که در بحث و مناظره با دشمنان وارد صحنه شده یا دچار شبهات شده را تقویت و تشجیع کند، تا اینکه فضیلت ما را به روشنی، به بهترین شکل بیان کند و ... ، خداوند اینچنین فردی را در بهترین جایگاه بهشت قرار میدهد. بحار الأنوار للعلامة المجلسی، ج2، ص10 - الیقین للسید ابن طاووس، ص9 این دو روایت را هم به خاطر اینکه جلسهمان با جملاتی از اهل بیت (علیهم السلام) منوّر شود، عرض کردم. بارها هم عرض کردهام که اگر امروز، یک مصداق برای واجب عینی و فوری و تعیینی بخواهیم پیدا کنیم، بحث پاسخگویی به شبهات است. (( توجه: آدرس منابع ذکر شده، از نرمافزار مکتبة اهل بیت (علیهم السلام) و المکتبه الشامله میباشد )))
استاد حسینی قزوینی
امروز، مسئله هجمه بر فرهنگ شیعه و زیر سوال بردن مبانی اعتقادی شیعه، از مباحث روز جهان معاصر است. حدود 30 هزار عنوان کتاب و مقالۀ ضد شیعی را در عرصۀ اینترنت به نمایش گذاشتهاند. حال آنکه بنده با توجه به 25 سال سابقه فعالیت در این حوزه، از همان روزهای اولی که اینترنت وارد حوزه شد و با آن سر و کار داشتیم، بررسیهای زیادی داشتیم که آمار سایتهای شیعه، چقدر است؟ حتی با برخی مراکزی که منحصرا در این زمینه کار میکنند ارتباط داشتیم، اظهار داشتند که تمام سایتهای شیعه - داخل و خارج از کشور - به مرز 5 هزار مورد نمیرسد، ولی حدود 40 هزار سایت وهابیت در زمینۀ هجمه علیه شیعه فعالیت میکنند. این، تقابل نادرستی است. در عرصه ماهواره، در آماری که بنده دارم، بیش از 50 ماهوارۀ فعال وهابیت، شبانهروز، علیه شیعه، شایعهپراکنی و شبههافکنی میکنند. از همین امارات متحده عربی گرفته تا ماهوارههای خود عربستان سعودی مانند شبکه المجد و شبکه أقرأ مصر و المستقلۀ لندن و أخیرا هم شبکههای ماهوارهای ضد انقلابها در لس آنجلس، به کمک تفکر وهابیت برخاستهاند و برنامههای کذایی علیه نظام جمهوری اسلامی را کاستهاند و به هجمه علیه شیعه پرداختهاند. اگر از طریق ماهواره یا اینترنت، به شبکههای ماهوارهای که حتی به زبان فارسی، علیه شیعه، شبههافکنی میکنند نگاه کنید، حقیقت این مطلب روشن میشود.
در برابر این همۀ ماهوارههایی که روزانه همانند قارچ از زمین میروید - آماری بنده از سه ماه اخیر دارم، سه چهار ماهواره وهابیت با واژههای نور، وارد عرصه مبارزه علیه شیعه شدهاند و برنامههای منظم و دقیقی برای زیر سوال بردن فرهنگ شیعه دارند -، آیا ما در عرصۀ بین المللی، 5 ماهوارهای که بتواند پاسخگوی این شبهات باشد، داریم؟ خیر، نداریم. برخی از ماهوارههایی هم که توسط شیعه ساخته شدهاند، عمدتا، به مسائل سیاسی میپردازند و اگر در این زمینه پاسخگویی دارند، در حاشیه برنامههایشان قرار دارد.
یکی از ماهوارههایی به نام (اهل البیت) که توسط یکی از علمای بزرگ عراق راهاندازی شد، دو سه ماه به پاسخگویی به شبهات پرداختند و این ماهواره از امارات متحده پخش میشد. آنچه که بنده شنیدم، گفتهاند که در طول یک ماه، حدود 600 هزار شکایت از طرف وهابیت و اهل سنت برای آنها آمد و این ماهواره را از مرکز پخش بستند و الان هم از طریق مرکز دیگری پخش میشود که کیفیت مطلوبی ندارد. وقتی یک ماهواره، یک ماه از اهل بیت (علیهم السلام) دفاع و پاسخگویی میکند، آنها اینچنین در صحنه حاضرند و صدها هزار شکایت ارائه میدهند تا مسئول آن مرکز، از پخش آن جلوگیری کند، ولی شبانه روز، توسط ماهوارهها، به مقدسات شیعه جسارت میشود و علنا به ائمه (علیهم السلام) توهین میکنند و عبارات رکیک در ماهواره مطرح میکنند و به مراجع شیعه، فحاشی میکنند، ولی کوچکترین عکسالعملی از این طرف دیده نمیشود که این هم مایۀ تأسف است.
در عرصۀ نشر، کافی است که به آمارهای بنده توجه کنید تا بدانید که در این دریا چه طوفان است:
در سال گذشته، توسط فرزند ناخلف یکی از مراجع عظام تقلید گذشته که مایۀ فخر شیعه است - مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی - کتابی علیه شیعه نوشته شد به نام (الشیعة و التصحیح). حضرت آیت الله العظمی سبحانی به خود من فرمود که از یکی از رادیوهای عربی شنیدم که صدام در یکی از سخنرانیهای خود گفته بود:
اگر جنگ 8 ساله ما علیه ایران، هیچ فایدهای نداشت جز اینکه این کتاب نوشته و منتشر شد، برای ما بس است.
این کتاب، طبق تصریح حضرت آیت الله العظمی سبحانی در مقدمۀ کتاب (جوان شیعه پاسخ میدهد)، فقط در یکی از کشورهای عربی با تیراژ 8 میلیونی، چاپ و در کشورهای اسلامی منتشر شد. اگر شما به اینترنت سر بزنید، میبینید که این کتاب به زبانهای مختلف در سایتهای متعدد قرار گرفته است.
آماری که مجلۀ میقات - وابسته به سازمان حج - منتشر کرد، فقط در یک سال در ایام حج، عربستان سعودی، 10 میلیون و 586 هزار جلد کتاب به 20 زبان زنده دنیا، در اختیار زائرین بیتالله الحرام قرار داد.
بنده حدود دو سال قبل که به مکه مشرف شدم، در روز 12 ذیالحجه، یک روزنامه کوچکی به زبان فارسی در چادرهای ایرانی پخش میکردند و بنده با خودم آوردم. خواندم که وزیر ارشاد عربستان سعودی مصاحبه کرده و گفته بود:
ما در 20 روز اول ایام حج، 10 میلیون جزوه و سی دی و نوار کاست در اختیار زائرین بیتالله الحرام به صورت رایگان قرار دادیم.
غالب این جزوات و سی دیها، دارای مطالب ضد شیعه است. گویا امروز برای آنها، هیچ مسئلۀ مهم و اساسی، جز زیر سوال بردن فرهنگ شیعه نیست. با اینکه اینهمه پاسخ توسط بزرگان داده میشود و به دستشان میرسد، ولی بدون توجه به این پاسخها، به کارشان ادامه میدهند.
بنده حدود 5 روز قبل از ماه رمضان امسال، به مکه مشرف شدم. اگر اشتباه نکنم، در روز 26 شعبان، با شیخ احمد الغامدی - رئیس هیئت امر به معروف و نهی از منکر استان مکه - دیداری یک ساعته داشتم. ایشان با اینکه در مقایسه با سایر وهابیت، آدم نیمه منصفی است و بهتر از آنان است، گفت:
آیا شما نمیخواهید دست از اعتقاد به تحریف قرآن بردارید؟ تا کِی میخواهید عایشه را مورد تهمت قرار بدهید و نسبت زنا به او بدهید؟ آیا نمیخواهید این عقیده به عصمت و علم به غیب ائمه (علیهم السلام) را کنار بگذارید؟ وقتی برخی از اهل سنت ایران به اینجا میآیند و با بنده صحبت میکنند، میگویند: در تلویزیون ایران، عکس سگ و الاغ را میکشند و نام عمر و ابوبکر را در داخل تصویر سگ و الاغ مینویسند. این چه وضعی است که شما شیعیان در ایران دارید؟
خدا میداند که من مانده بودم که به ایشان چه بگویم؟! اگر یک فرد عادی یا شترچران بیابانهای ریاض، این حرفها را بگوید، استبعادی ندارد، ولی کسی که بیش از تمام مسئولین نظام سعودی، با حجاج ایرانی سر و کار دارد، این حرفها را میزند. چون حجاج ایرانی که به آنجا میروند، سایر مسئولین عربستان سعودی، با زائران ارتباطی ندارند و تنها ارگانی که با زائران بیتالله الحرام ارتباط تنگاتنگی دارد، اعضای هیئت امر بمعروف و نهی از منکر است. رئیس این بخش - که توسط خود پادشاه عربستان سعودی منصوب میشود - اینچنین برداشتی دارد. مقداری با ایشان صحبت کردم و گفتم: بحث تحریف قرآن، تکلیفش روشن است و بزرگان ما از زمانهای گذشته در این زمینه حرف زدهاند و عبارات را برایش خواندم. گفتم: حضرت آیت الله العظمی خوئی (ره) میگوید:
القول بالتحریف قول بخرافة و خیال.
آیا این برای شما کافی نیست؟! گفتم: امام خمینی (ره) میگوید:
هیچ صاحب عقل و خِردی، تصور تحریف قرآن را در ذهنش نمیگذراند.
این قدمای ما هستند مانند علامه حلی (ره) که میگوید:
بحث تحریف قرآن، زیر سوال بردن تنها معجزه نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
در مورد عایشه هم گفتم: از این مراجع و بزرگان ما، کدامیک نسبت ناروا به او دادهاند؟ بزرگان شما مانند ناصر الدین البانی - که از او به بخاری دوران یاد میکنید و بنباز، مفتی عربستان سعودی در مورد او گفته که باید او را امام الحدیث بنامیم - صراحتا در کتابهایش نوشته است:
امکان فحشاء در میان زنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بعید نیست.
ولی شما نمیتوانید یک فقیه و عالم شیعی را پیدا کنید که در این 15 قرن، معتقد به فساد اخلاقی زنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد.
در مورد تلویزیون ایران هم گفتم: جناب شیخ! بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بخاطر رعایت حال اهل سنت، حتی برای یک بار، زیارت عاشورا از صدا و سیما پخش نشده است. آن وقت شما میگویید که عکس سگ و الاغ را میکشند و داخل آن نام عمر و ابوبکر را مینویسند؟! کسانی که این اخبار را به شما میدهند، افراد مغرضی هستند. شما شبههای نداشته باشید که اینها، کذّاب و افتراء زننده هستند.
ایشان گفت: چرا شما معتقدید که ائمه (علیهم السلام) علم به غیب دارند؟ این غلوّ است و قرآن میگوید:
وَ عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ (سوره انعام/آیه59)
گفتم: چیز خوبی را گفتید. آقای ابن تیمیه در کتاب مجموعۀ فتاوای خود میگوید:
بسیاری از صحابه و تابعین، دارای علم به غیب بودند.
حتی این قیّم جوزیه - شاگرد ابن تیمیه – میگوید:
استاد ما - ابن تیمیه - دارای علم به غیب بود و بارها نسبت به آینده خود من، پیشگویی کرد و مطابق با واقع درآمد و در قضیه حملۀ مغول، ایشان پیشگوییهایی کرد و به او گفتیم: با این قاطعیت، پیشگویی نکن. گفت: آنچه که میگویم، در لوح محفوظ نوشته شده است.
امام شما از لوح محفوظ خیر میدهد، ولی اگر ما اینچنین مطالبی را به ائمه (علیهم السلام) و اهل بیت (علیهم السلام) که قرآن به طهارت آنها گواهی داده و قرآن، امیر المومنین (علیه السلام) را نفس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شمرده است، نسبت دادیم، غلوّ و شرک است و قتل شیعه واجب است؟! گفت: اینها در کجا نوشته شده است؟ من هم آدرس منابع را به او نشان دادم.
خدا را شاهد میگیرم! قسم به روح پاک امام رضا (علیه السلام)! که در جوار و محضر او نشستهایم، همانطور مانده بود که به من چه بگوید. آخرین جملهای که به بنده گفت، این بود: چرا این مطالب را بزرگان و مراجع شما نمینویسند و منتشر نمیکنند؟ گفتم: اگر مراجع ما بنویسند، شما اجازۀ ورود این مطالب را به عربستان سعودی میدهید؟ گفت: اگر مراجع عظام ملی و حکومتی شما، این مواردی را که من گفتم، بنویسند، متعهد و ملتزم میشوم که اینها را داخل عربستان سعودی با هزینه خودم، چاپ و منتشر کنم.
بنده هم این مطالب را خدمت برخی از مراجع عظام تقلید - مخصوصا حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی که در این زمینه، اهتمام بیشتری دارد - بیان کردم. گفت: آنچه را که شما بنویسید، ما جواب میدهیم و عملا هم مینویسیم. ولی آیا اگر ما نوشتیم، اینها ملتزم میشوند و تعهد میدهند دست از این کارها بردارند؟ اگر مراجع ما نوشتند که ما معتقد به تحریف قرآن نیستیم، آیا این کتابها و جزوات و سیدیهایی که در رابطه با تحریف قرآن شیعه مینویسند و منتشر میکنند، حاضرند اینها را کنار بگذارند؟
ما باید بدانیم که الآن در چه موقعیتی هستیم و تکلیفمان چیست؟ رسالت یک طلبۀ امروزی و سرباز حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه فداء)، غیر از رسالت طلبۀ 20 سال گذشته است. خصوصا با توجه به پیروزی انقلاب اسلامی ایران که فرهنگ شیعه، هر روز، مرزها را فتح میکند و به گوش افرادی که اصلا با واژۀ شیعه آشنا نبودند میرسد و با توجه به رویکرد گستردهای که توسط جوانان و تحصیلکردهها و پژوهشگران به طرف مکتب شیعه حاصل میشود و این سیل عظیم شبهاتی که - در عکسالعمل به گسترش فرهنگ شیعه در عرصه بینالملل است و - توسط وهابیت صورت میگیرد، تکلیف ما غیر از تکلیف سالیان گذشته است.
بنده، این آمار - مربوط به 6 سال قبل - را در اکثر تألیفاتم آوردهام که در یکی از مراکز پژوهشی حوزه علمیه قم - مرکز أبحاث عقائدیة - که زیر نظر حضرت آیت الله العظمی سیستانی است، بعد از انقلاب اسلامی، کتابهای ضد شیعه را در داخل و خارج از کشور جمعآوری کردند و توانستند حدود 5 هزار کتاب ضد شیعه را که توسط وهابیت یا کسانی که خطوط وهابیت را پیروی میکنند، تهیه کنند. بررسی کردند و متوجه شدند که 75% این کتب، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نوشته شده است. مسئول این مرکز میگفت:
در طول سالِهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، حدود 3 برابر این 14 قرن، علیه شیعه، کتاب نوشته شده است.
تعدادی از محققین توانمند را انتخاب کردند و شبهات آنها را بیرون آوردند و موضوعبندی کردند و حدود 8 هزار شبهه در 600 عنوان شد. چند نسخه از این را چاپ کردند و در اختیار تعدادی از مراجع و بزرگان قرار دادند.
بنده در اجلاسیه اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم، عرض کردم که 8 هزار شبهه را پاسخ دادن، کار یک یا دو یا ده محقق و یک یا دو یا ده موسسه نیست و نیاز به بسیج همگانی دارد و باید اساتید حوزههای علمیه و دانشگاههای شیعه در سراسر جهان وارد شوند و به این شبهات جواب بدهند. بر فرض که از این تعداد، حدود 7500 شبهه، تکراری یا بیاساس است، ولی0 50 شبهه اساسی است که باید بنشینیم و به اینها جواب بدهیم.
فقط درباره حدیث ثقلین، 148 مورد شبهه وارد کردهاند. اینها نیاز به پاسخگویی دارد و نباید انتظار داشته باشیم که بازاریها و کسبهها و افراد عادی و کارمندان دولت به اینها پاسخ بدهند، بلکه این رسالت به عهده ماست و مسئولیت، متوجه ما طلبههاست.
نکته دیگری که باید دقت و توجه ویژهای به آن شود، این است:
آمارها نشان میدهد که در دو دهه اخیر، شاید 5 هزار برابر این 15 قرن، جوانان اهل سنت و وهابیت، به طرف مذهب شیعه کشیده شدهاند.
بنده عباراتی را از شخصیتهای برجسته وهابیت برای شما میخوانم تا بدانید که لیدرهای وهابیت و آنهایی که قلم به دست هستند و در خط مقدم جبهه بر ضد شیعه کار میکنند، از این گستره فرهنگ شیعه، به وحشت افتادهاند:
آقای دکتر غنیمان از اساتید دانشگاه مدینه و ریاض میگوید:
إن الوهابین علی یقین بأن المذهب الإثنی عشری هو الذی سوف یجذب إلیه کل أهل السنة و کل الوهابیین فی المستقبل القریب.
وهابیین یقین پیدا کردهاند که تنها مذهبی که در آینده بسیار نزدیک، همۀ أهل سنت و وهابیت را به طرف خودش جذب میکند، مذهب شیعۀ اثنا عشری است.
المنهج الجدید و الصحیح فی الحوار مع الوهایین، ص178
آقای شیخ ربیع بن محمد - از شخصیتهای علمی سعودی میگوید:
و ممّا زاد عجبی من هذا الأمر أنّ إخواناً لنا و منهم أبناء أحد العلماء الکبار المشهورین فی مصر و منهم طلاّب علم طالما جلسوا معنا فی حلقات العلم و منهم بعضُ الإخوان الذین کنّا نُحْسن الظنَّ بهم، سلکوا هذا الدَرْب و هذا الاتّجاه الجدید هو التشیّع.
آن چه باعث فزونی و شگفتی من گردیده، این است که گروهی از برادران وهّابی ما که برخی از فرزندان شخصیّتهای علمی در مصر هستند و برخی هم از دانشجویانی هستند که مدّتها در جلسات علمی ما شرکت میجستند و برخی از برادرانی که ما به آنان خوشبین بودیم، اخیرا به سراغ مکتب تشیّع رفتهاند.
الشیعة الإمامیّة فی میزان الإسلام، ص5
اخیرا هم غوغایی توسط آقای قرضاوی رئیس هیئت علمای اسلامی جهان راهاندازی شد و هجمههایی علیه شیعه مطرح کرد که:
شیعه بدعتگذار است و نیروهای ورزیده تربیت کرده تا به کشورهای اسلامی بفرستد و میلیاردها دلار هزینه میکند. شیعه را کافر نمیدانیم، ولی بدعتگذار میدانیم و ... .
صحبتهای او به یکی از مباحث داغ سایتهای اینترنتی تبدیل شد.
یکی از ائمه جمعه و جماعت لبنان - مسجد قدس - اعلام کرد:
علت عصبانیت آقای قرضاوی و هجمه بیسابقه ایشان، شیعه شدن فرزند ایشان - عبد الرحمان یوسف قرضاوی - بود.
فرزند او که از شخصیتهای برجسته مصری و از شعرای زبردست مصر است، این مطلب را انکار نکرده است. چند روز قبل هم در اینترنت دیدم که در یکی از روزنامههای عربستان سعودی، تکذیب کردند و نوشتند که پسر آقای قرضاوی شیعه نشده است و بلافاصله دفتر ایشان اطلاعیه داد:
کسانی که از طرف من اطلاعیه صادر میکنند، ارتباطی به اینها ندارد و اگر نیاز باشد، خودم اطلاعیه میدهم و هر اطلاعیهای که از غیر دفتر من داده شود، بیاعتبار و دروغ است.
البته ایشان یک آدم مؤدبی است و برای احترامی که به پدرش دارد، این قضیه را علنا مطرح نکرد. فردای روزی که شیعه بودنش را مطرح کرد، سایت او فیلتر شد.
آقای شیخ محمد مَغراوی - از نویسندگان بزرگ عربستان سعودی میگوید:
بعد انتشار المذهب الإثنی عشری فی مشرق العالم الإسلامی، فخفت علی الشباب فی بلاد المغرب . . .
با گسترش مذهب تشیّع در میان جوانهای مشرق زمین، بیم آن دارم که این فرهنگ در میان جوانهای مغرب زمین نیز گسترده شود.
من سبَّ الصحابة و معاویة فأُمّه هاویة، ص4
شیخ مُجْدی محمد علی محمد - نویسنده برجسته وهّابی - سخن جالبی دارد و میگوید:
جاءنی شابّ من أهل السنّة حیران، و سبب حیرته أنّه قد امتدّت إلیه أیدی الشیعة . . . حتّی ظنّ المسکین أنّهم ملائکة الرحمة و فرسان الحقّ.
یکی از جوانهای اهل سنت، حیرت زده نزد من آمد. وقتی علت حیرت او را جویا شدم، دریافتم که دست یکی از شیعیان به وی رسیده است و با فرهنگ شیعه آشنا شده و این جوان سنّی، تصوّر کرده است که شیعیان، ملائکۀ رحمت و شیر بیشۀ حقّ میباشند.
انتصار الحق، ص14 و 11
ما اعتراف میکنیم که در عرصۀ بین المللی، حضور فعالی برای معرفی فرهنگ شیعه نداریم. تعبیری را امام رضا (علیه السلام) میفرماید که:
اذا عرف الناس محاسن کلامنا، لاتبعونا.
و ما هم نتوانستیم این را در عرصه بین المللی در اختیار مردم قرار بدهیم و اگر همین قضیه مطرح شود، بنده معتقدم که جوانان اهل سنت و وهابیت، فوج فوج به طرف فرهنگ شیعه سرازیر میشوند.
بنده حدود دو سه ماه قبل در شبکه ماهوارهای المستقله، پیرامون شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) مناظرهای داشتم. یکی از بحثهای روز عرصههای اینترنتی و ماهوارهای، در این دو سه سال اخیر، بحث شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) است. حتی امام جمعه زاهدان، رسما در نماز جمعه خود، به این مضمون اعلام کرد:
به خداوندی خدا قسم! به أسماء بزرگ إلهی قسم! آنچه که شیعیان در رابطه با شهادت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) و خلیفه اول و دوم میگویند، تماما دروغ است.
کسی نیست که به ایشان بگوید که اینجا محل قسم خوردن نیست، اگر دلیلی داری، اقامه کن. سخنان کوبنده و قاطعی که شیعه داشته یا کتابهای خودتان که مملوّ از این هجوم به خانه وحی و جسارت به حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) است و شکستن پهلوی ایشان، مانند کتاب آقای جوینی - که ذهبی از او به امام تعبیر میکند این مسائل را مطرح کردهاند.
تقریبا چند جلسه از مناظره گذشته بود که یکی از طلبههای نجف وارد بحث شد گر چه آنگونه که باید، نتوانست از فرهنگ فاطمی دفاع کند - و مطالب ضعیفی را ارائه داد و چند نفر از وهابیت که آنجا بودند، القاء شبهه میکردند. نزدیک بود که مطالب به جاهای باریک کشیده شود که حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی با بنده تماس گرفتند و فرمودند که در این مناظره شرکت کنم و بنده هم حدود سه جلسه وارد بحث شدم. چند روایت از کتب اهل سنت را خواندم و بررسی سندی هم کردم که در این روایت فلان راوی است که بزرگان رجالی شما او را توثیق کردهاند و روایت صحیح است که اینها به خانه حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) هجوم بردند و ایشان را مورد تهدید قرار دادند و طبق روایت فرائد السمطین جوینی - که ذهبی او را توثیق میکند و از او به امام تعبیر میکند -، قضیه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) و شکستن پهلوی ایشان و سقط جنین و شهادت ایشان را از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده است. بحثهای ما سه شب ادامه داشت. اینها در برابر احادیثی که از کتابهای خودشان آوردیم، حتی یک مورد هم نتوانستند اشکال وارد کنند.
بعد از اینکه بحث ما تمام شد، دو روز بعد، یکی از دوستان به ما زنگ زدند که تعدادی از جوانان از دوبی کشور امارات آمدهاند قم و میخواهند شما را ببینند. آمدند و گفتند:
ما بحثهای شما را در شبکه المستقله شنیدیم و احساس کردیم که شیعه، حرف برای زدن دارد. هم صحبتهای شما را شنیدیم و هم صحبتهای آقایان وهابی که در آنجا بودند. سوالاتی داریم که فقط به همین خاطر به ایران آمدهایم و هیچکار دیگری نداشتیم و آمدهایم شما را ببینیم و برگردیم.
سؤالاتشان را جواب دادم. آنها هم رسما به مذهب شیعه مشرف شدند. یکی از آنها گفت:
پدر من، از علمای طراز اول یکی از کشورهای اسلامی است و حوزه علمیه دارد و تعداد زیادی طلبه تربیت میکند و یکی از سخنوران و خطبای زبردست آن کشور است. اگر ایشان دو ساعت با شما صحبت کند، قطعا مذهب شیعه را میپذیرد. اگر او شیعه شود، شاید صدها هزار نفر از جوانان آن کشور به مذهب شیعه مشرف شوند. تقاضایی که از شما دارم این است که دعوت نامهای برای پدرم بفرستید تا او به قم بیاید و چند ساعت با شما صحبت کند.
گفتم: بنده با موقعیتی که دارم، از این کارها نمیکنم، ولی اگر خود ایشان به قم تشریف بیاورند، ما از ایشان پذیرائی میکنیم و احترام هم میگذاریم و نه دو ساعت، اگر بیست ساعت هم بخواهد، با ایشان صحبت میکنیم.
عزیزان! اگر ما بتوانیم در عرصۀ بینالملل، خوب و زیبا، فرهنگ شیعه را مطرح کنیم، اهل بیت (علیهم السلام) چیز دیگری از ما نمیخواهند. امروزه، جوامع علمی دنیا، تشنۀ فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) هستند. با همین برنامهای که دو سه سال است در شبکه ماهوارهای سلام داریم گر چه خیلی هم راضی نیستم، چون خیلی بهتر از این میتوان کار کرد -، خدا شاهد است که هر هفته از داخل و خارج کشور، افرادی زنگ میزنند، - یا با سوال یا بدون سوال کردن - رسما تشیع خودشان را اعلام میکنند. موارد زیادی داشتیم از لندن و آلمان و کانادا و کشورهای دیگر که تماس میگیرند یا ایمیل میزنند به سایت ما و تشکر میکنند و میگویند که بحثهای شما باعث شد که ما با فرهنگ شیعه آشنا شدیم و اظهار لطف و تشکر میکنند.
چندی پیش خدمت یکی از مراجع عظام تقلید بودم و ایشان خیلی اصرار میکرد که آمار کسانی را که شیعه میشوند را یادداشت کنید تا اگر خواستیم روزی ارائه بدهیم، آمار داشته باشیم. بنده هم گفتم که آمار همه آنها را داریم که چه کسانی از طریق ایمیل و چه کسانی که از طریق تلفن با ما تماس میگیرند. حتی در یکی از استانهای شرقی کشور، یک روز، حدود 25 نفر از جوانان آمدند قم و گفتند که بحثهای شما را در رابطه با اهل بیت (علیهم السلام) شنیدیم و تأسف میخوریم که چرا علمای ما این مطالب را برای ما مطرح نمیکنند، شما هم هر چه میگویید، از کتابهای ماست. آنها رسما تشیع خود را اعلام کردند و رفتند و اکنون هم مرتبا با ما در تماس هستند و جزوه و سی دی میگیرند.
نکتۀ دیگر اینکه، شخصی از شهر سقّز به ما زنگ زد و گفت:
ما این بحثهای شما را میشنیدیم و مسخره میکردیم و میگفتیم که این آخوندهای شیعه، از این بلوفها زیاد میزنند. من خودم فارغ التحصیل فلان دانشگاه هستم و همسرم هم تحصیل کرده است و دبیر است. چند روزی این مباحث شما را پیگیری کردیم و به همسرم گفتم: این آدرسهایی که ایشان از کتابهای ما میدهد، نگاه کنیم و حداقل برای ما ثابت شود که علمای شیعه دروغ میگویند. چند مورد را رفتیم مراجعه کردیم و دیدیم درست است. حدود سه ماه صحبتهای شما را بررسی میکردیم و با کتابهای خودمان که آدرس میدادید، تطبیق میکردیم. من و همسرم به این نتیجه رسیدیم که مذهب شیعه، حق است. اگر اجازه بدهید، به قم بیائیم و به دست یکی از مراجع عظام تقلید، شیعه شویم. ولی یک خواهش از شما داریم: نام من در شناسنامهام، عمر است فقط یک نامهای از حوزه علمیه قم به اداره ثبت احوال استانمان بدهید تا نام خود را عوض کنم و به اسم یکی از ائمه (علیهم السلام) مبدّل کنیم.
این قضیه برای من خیلی جالب بود. گفتم: مگر شما وقتی مذهب اهل سنت را پذیرفتید، با ما مشورت کردید؟ گفت: نه. گفتم: پس این نتیجه تحقیق خودتان است و نیازی نیست که به قم بیائید و به دست مراجع عظام تقلید، شیعه بشوید. ولی اگر کاری از دست ما به عنوان مساعدت برمیآید، در خدمت کردن حاضریم و بارها هم اعلام کردهایم که هدف ما از این برنامهها، این نیست که جوانان اهل سنت را شیعه کنیم یا از سنی شدن جوانان شیعه جلوگیری کنیم، خیر. هدف ما تبیین حقائق و اثبات حقانیت اهل بیت (علیهم السلام) و اتمام حجت است. اگر ما به این هدف رسیدیم، این نتیجهای است که شنونده به آن رسیده است. ولی از اینکه یک نفر از حق بُریده و از نور جدا شود، برای ما مایۀ تأسف است. یا اگر یک نفر به نور میپیوندد، مایۀ خوشحالی ماست، ولی هدف ما این نیست. هدف ما چیز دیگری است و میخواهیم با بازگو کردن تاریخ پنهان، حقائق پشت پرده را بیان کنیم که در این 14 قرن، نگذاشتند به مردم برسد. ما دنبال این هستیم که این حلقههای مفقوده تاریخ را که در کتابها ثبت شده، ولی بزرگان شما از کنار آنها عبور میکنند و فاکتور میگیرند، آنها را بیان کنیم. آقای طبری حدیث الدار را در تاریخ خود مطرح میکند و میگوید:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در سال سوم بعثت خود، بعد از نزول آیۀ شریفۀ:
وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ (سوره شعراء/آیه214)
40 نفر از سران قریش را دعوت کرد و بعد از بحث توحید و رسالت، بحث خلافت امیر المومنین (علیه السلام) را مطرح کرد و فرمود:
هذا أخی و وصیی و خلیفتی من بعدی. تاریخ الطبری، ج2، ص63
این روایت را آقای طبری با صراحت میگوید. ولی آقایان ابن کثیر و ابن تیمیه و ابن أثیر این روایت را نقل میکنند و این واژه را فاکتور میگیرند و به جای:
هذا أخی و وصیی و خلیفتی من بعدی.
میگویند:
هذا کذا و کذا و کذا.
ما میخواهیم بگوییم که معنای این کذا و کذا چیست؟ میخواهیم بگوییم که پشت این کذا و کذا، چه مسائلی خوابیده است؟
وقتی محمد حسنین هیکل - به عنوان یک شخصیت برجسته جهان معاصر- ، کتابی مینویسد به نام حیات محمد، وقتی در آنجا قضیه حدیث الدار را مطرح میکند، غوغایی علیه ایشان بپا میشود و به تعبیر علامه أمینی (ره):
قد قامت القیامة علیه.
ایشان هم در چاپهای بعدی، تمام این قضیه را حذف میکند.
هدف ما این است که بیائیم کتاب چاپ اول این بزرگوار را با کتابهای بعدی او مقایسه کنیم و ببینیم که قضیه چه بوده است؟
وقتی صحیح مسلم، رابطۀ امیر المومنین (علیه السلام) با خلیفه اول و خلیفه دوم را مطرح میکند، پرده را بالا میزند. یکی از چیزهایی که وهابیت در دو سه سال أخیر شروع کردهاند به کار کردن روی آن، آمدن به زمین شیعه است. یعنی همانطوری که ما از کتابهای آنها، روایاتی برای اثبات حقانیت امیر المومنین (علیه السلام) میآوریم، آنها هم تلاش میکنند برای اثبات حقانیت ابوبکر و عمر، روایاتی را از کتابهای ما بیاورند. اگر فرصت شود، بعدا نمونهای از اینها را عرض میکنم و فیلمهایی را از اینها تهیه کردیم که حتی از اساتید حوزه علمیه اهل سنت داخل کشور و خطبای نماز جمعهشان، مطالبی را از نهجالبلاغه و شرح نهجالبلاغه میثمی و امثال اینها، روایاتی را نقل میکنند که خود ائمه (علیهم السلام) و امام صادق (علیه السلام) میگویند که ابوبکر حق است و ... و شیعهها حرف بیخودی میزنند که میگویند حضرت علی (علیه السلام) حق است. اگر همین بحث را پیگیری کنیم، شاید حدود سی، چهل جلسه برای پاسخگویی به شبهات امروزی آنها نیاز باشد.
در طول یکماه ماه رمضان امسال، در شبکه المستقله، 90% تلاششان این بود که با استناد به روایت شیعه، اثبات کنند امیرالمومنین (علیه السلام) خلیفه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نبوده است و شیعه دروغ میگوید. یکی از مسائلی که طلاب باید امروز به آن مجهز شوند، پاسخگویی به شبهات در این حوزه است.
عباراتی را از نهجالبلاغه و سایر کتب میآورند که:
میان امیر المومنین (علیه السلام) و خلیفه اول، اختلافی نبوده است. امیر المومنین (علیه السلام) از خلیفه اول و خلیفه دوم در نهجالبلاغه تعریف و تمجید کرده است. امیر المومنین (علیه السلام) با آنها بیعت کرده است و پشت سر آنها نماز خوانده است و به خلیفه دوم دختر داده است.
و ... از این حرفهای بیاساس دیگر که در داخل و خارج کشور مطرح میکنند.
وقتی از من سوال میکنند، میگویم که شما اگر همان صحیح مسلم خود را - که به همراه صحیح بخاری، أصح الکتب بعد القرآن میدانید و هرگونه خدشه در روایات این دو، مساوی است با زندقه - باز کنید، در ج5، ص152، کتاب الجهاد، باب حکم الفیء، آمده است که:
امیر المومنین (علیه السلام) با عباس - عموی پیامبر - (در اواخر خلافت خلیفه دوم) میآیند نزد خلیفه دوم و بحث فدک و ارث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را مطرح میکنند. خلیفه دوم صراحتا میگوید:
فلما توفی رسول الله صلی الله علیه و سلم، قال أبو بکر: أنا ولی رسول الله صلی الله علیه و سلم، فجئتما تطلب میراثک من ابن أخیک و یطلب هذا میراث إمرأته من أبیها، فقال أبو بکر: قال رسول الله صلی الله علیه و سلم ما نورث ما ترکنا صدقة، فرأیتماه کاذبا آثما غادرا خائنا، ... ، ثم توفی أبو بکر و أنا ولی رسول الله صلی الله علیه و سلم و ولی أبی بکر، فرأیتمانی کاذبا آثما غادرا خائنا.
وقتی رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) از دنیا رفت، ابوبکر مدعی شد که من خلیفه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم) هستم و ... ، و شما (حضرت علی (علیه السلام) و عباس) نظرتان در مورد ابوبکر این بود که او دروغگو و گنهکار و خائن و حیلهگر است. ...، و وقتی ابوبکر از دنیا رفت، من گفتم: من خلیفه رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) و خلیفه ابوبکر هستم و شما دو نفر، نظرتان در مورد من این بود که دروغگو و گنهکار و خائن و حیلهگر هستم.
در خود صحیح بخاری، روایاتی که در مورد غادر و خائن هست را به این روایت ضمیمه کنید و نتیجهگیری کنید. خود بخاری همین قضیه را در سه جای صحیحش نقل میکند، ولی به جای کلمات فرأیتمانی کاذبا آثما غادرا خائنا، میگوید: فرأیتمانی کذا و کذا و کذا و کذا.
نهایت هدف و مقصد ما این است که پرده از روی حلقههای مفقودۀ تاریخ برداریم و مردم و جوانان و شیعه و سنی را، با آن حقائق نهفته تاریخ که مخفی مانده و مردم بیان نکردند، آشنا کنیم. قبلا، شیعه امکانات بیان کردن را نداشت و اهل سنت هم صلاح ندیدند که مطرح کنند. نه اهانت میکنیم و نه جسارت. بارها هم اعلام کردهایم که فحش و اهانت به اهل سنت و مقدسات آنها را گناهی نابخشودنی میدانیم و این عمل، زیر سوال بردن فرهنگ شیعه است. وقتی یک جوان ببیند که من در یک سخنرانی، چهار سخن رکیک میگویم، او دیگر حاضر نیست پای سخنان من بنشیند و حقائقی را که میخواهم بیان کنم، بشنود و یک تصور خشونت، از فرهنگ شیعه در ذهنش میماند و تا ابد حاضر نیست حتی یک صفحه از کتاب شیعه را ورق بزند. سیره ائمه (علیهم السلام) هم همینگونه بود.
خود امیر المومنین (علیه السلام)، نسبت به معاویهای که در نهجالبلاغه صراحت دارد:
فوالذی فلق الحبة و برأ النسمة! ما أسلموا و لکن استسلموا و أسروا الکفر، فلما وجدوا أعوانا علیه أظهروه.
قسم به خدایی که دانه را شکافت و بشر را آفرید! معاویه و همپیمانان او که در جنگ فتح مکه، مسلمان شدند، مسلمان نشدند و تظاهر به اسلام کردند و کفر خود را پنهان داشتند و به دنبال فرصت و أعوان و أنصار میگشتند تا آن را اظهار کنند و امروز هم در جنگ صفین، آن فرصت را پیدا کردند.
نهج البلاغه، نامه16
وقتی میبیند برخی به معاویه فحش و ناسزا میگویند، میفرماید:
إنی أکره لکم أن تکونوا سبابین و لکنکم لو وصفتم أعمالهم و ذکرتم حالهم کان أصوب فی القول و أبلغ فی العذر و قلتم مکان سبکم إیاهم.
من دوست ندارم که دهان صحابۀ من، آلوده به فحش شود.
نهج البلاغه، خطبه206
ما هم به تبعیت از مولایمان، بحث فحش را نداریم. حتی اگر آنها هم به ما فحش بدهند، طبق منطق قرآن:
وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا (سوره فرقان/آیه63)
فحش آنها را با سلام پاسخ میدهیم.
در پایان جلسه، برای اینکه ختامه مسک باشد، روایتی را از آقا امام جواد (علیه السلام) در حوزه پاسخگویی به شبهات و نجات جوانان شیعه از تزلزل عقائد میخوانم تا إن شاء الله ذخیرهای باشد برای قیامت ما و تشجیعی باشد برای ما در راستای ورود به حوزه پاسخ به شبهات. امام جواد (علیه السلام) میفرماید:
من تکفل بأیتام آل محمد المنقطعین عن إمامهم، المتحیرین فی جهلهم، الأساری فی أیدی شیاطینهم و فی أیدی النواصب من أعدائنا، فاستنقذهم منهم و أخرجهم من حیرتهم و قهر الشیاطین برد وساوسهم و قهر الناصبین بحجج ربهم و دلائل أئمتهم، لیفضلون عند الله تعالی علی العباد، بأفضل الموانع، بأکثر من فضل السماء علی الأرض و العرش و الکرسی و الحجب علی السماء و فضلهم علی العباد کفضل القمر لیلة البدر علی أخفی کوکب فی السماء.
هر کس متکفل ایتام آل محمد شود (شیعیانی که از نظر فکری در سطح پائینی قرار دارند و تحت تأثیر برخی از شبهات قرار میگیرند)، متکفل کسانی باشد که دستشان از امامشان کوتاه است و به خاطر اینکه سرمایه آنچنانی نسبت به حقائق مذهب و حقانیت اهل بیت (علیهم السلام) ندارند، دچار حیرت شدهاند و کسانی که اسیر دست شیاطین شدهاند و کسانی که گرفتار نواصبی که بنای دشمنی با ما اهل بیت (علیهم السلام) را دارند، شدهاند و شبهات آنها را پاسخگو باشند و از حیرت بیرون بیاورند و شبهات و وسوسههای شیاطین را برطرف کنند و مقهور کنند نواصبی را که با القاء شبهه، بنای عداوت با ما را دارند، به وسیله کتاب و سنت و حجتهای خداوند و ادله ائمه (علیهم السلام)، ارزش و مقام و جایگاه آنها نسبت به دیگر بندگان نزد خداوند، همانند جایگاه عرش و کرسی و حجب بر آسمان و همانند برتری آسمان بر زمین است. برتری آنها نسبت به بندگان، همانند برتری ماه شب چهارده است نسبت به کمنورترین ستارگان آسمان.
بحار الأنوار للعلامة المجلسی، ج2، ص6 - الیقین للسید ابن طاووس، ص9 - الإحتجاج للطبرسی، ج1، ص9
امام کاظم (علیه السلام) هم میفرماید:
من أعان محبا لنا علی عدو لنا، فقواه و شجعه، حتی یخرج الحق الدال علی فضلنا بأحسن صورة و یخرج الباطل الذی یروم به أعدائنا فی دفع حقنا علی أقبح صورة، حتی یتنبه الغافلون و یستبصر المتعلمون و یزداد فی بصائرهم العالمون، بعثه الله یوم القیامة فی أعلی منازل الجنان.
هر کس یکی از دوستان ما را که گرفتار دشمنان ما شده است، کمک و یاری نماید و او را که در بحث و مناظره با دشمنان وارد صحنه شده یا دچار شبهات شده را تقویت و تشجیع کند، تا اینکه فضیلت ما را به روشنی، به بهترین شکل بیان کند و ... ، خداوند اینچنین فردی را در بهترین جایگاه بهشت قرار میدهد.
بحار الأنوار للعلامة المجلسی، ج2، ص10 - الیقین للسید ابن طاووس، ص9
این دو روایت را هم به خاطر اینکه جلسهمان با جملاتی از اهل بیت (علیهم السلام) منوّر شود، عرض کردم.
بارها هم عرض کردهام که اگر امروز، یک مصداق برای واجب عینی و فوری و تعیینی بخواهیم پیدا کنیم، بحث پاسخگویی به شبهات است.
(( توجه: آدرس منابع ذکر شده، از نرمافزار مکتبة اهل بیت (علیهم السلام) و المکتبه الشامله میباشد )))
- [سایر] میزان و روش فعالیت وهابیت در فضای مجازی چگونه است؟
- [سایر] وهابیت در مورد استفاده از شکلک ها در فضای مجازی چه نظری دارند؟
- [سایر] پایگاه های دفاع مقدس در فضای مجازی ؟
- [سایر] اخیراً جریان وهابیت مبادرت به تأسیس شبکه ای ماهواره ای به نام نور نموده که به زبان فارسی با شعار مبارزه با تحریف و خرافات و معرفی اسلام راستین مبادرت به پخش برنامه نموده و تمامی مبانی اعتقادی شیعه را مورد هجمه قرار می دهد؛ چرا علما و اندیشمندان محترم شیعه در تقابل با چنین هجمه ای، اقدام مشابهی نمی نمایند و به بهانه تقریب مذاهب اسلامی و یا وحدت از تبیین و تفهیم اصول عقاید خویش، خودداری می کنند؟
- [سایر] فرهنگ و میزان تحصیلات مردم ایران و میزان فرهنگپذیری آنها در عصر قاجار چگونه بود؟
- [سایر] شیوه های دشمن شناسی را با استفاده از فرهنگ دفاع مقدس بیان نمایید؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا نحس بودن عدد 13 مورد قبول فرهنگ شیعه است؟ جایگاه نوروز و شادی در فرهنگ شیعه چگونه است؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] انتشار عکس های خصوصی خود یا دیگران که با حجاب کامل نیست، در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی چه حکمی دارد ؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] آیا ارتباط با نامحرم در فضای مجازی که طرفین هیچ گونه شناختی از هم ندارند و فقط در حد هم کلام شدن است، جایز است؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] آیا ارتباط با نامحرم در فضای مجازی که طرفین هیچ گونه شناختی از هم ندارند و فقط در حد هم کلام شدن است، جایز است؟
- [آیت الله اردبیلی] رساله توضیح المسائل به شیوه مرسوم، ابتدا بر اساس فتاوای زعیم بزرگوار شیعه حضرت آیة اللّه العظمی برجرودی قدسسره به دقت و با زبانی ساده تهیه و چاپ گردید و در معرض استفاده مقلدان و اندیشمندان قرار گرفت و به سبب دقت و سلاست و انتساب به آن مرجع بزرگوار و استاد مسلم فقه، سالها توسط فقیهان متأخر حاشیه و تعلیقه زده شد و سپس با مزج حواشی در متن اصلی، رسالههای بعدی تدوین گردید. حضرت آیة اللّه العظمی موسوی اردبیلی نیز ابتدا نظرات و فتاوای خود را به صورت حاشیهای بر رساله مزبور نگاشتند و پس از رحلت امام خمینی قدسسره به علت این که رساله معظم له در دست بسیاری از مقلدان و فارسی زبانان موجود بود، حواشی خود را به اختصار به رساله مزبور اضافه نمودند که چندین بار مورد چاپ و تجدید نظر قرار گرفت و در اختیار علاقمندان گذاشته شد. اما بازبینی و بازنگری رساله توضیح المسائل، ظهور مسائل جدید و مورد ابتلا، حذف مسائل غیر مورد ابتلا، تغییر در ساختار شکلی، جملات و ترتیب مسائل و برخی ابواب و توجه به نوآوریها و دقائق و کثرت تغییرات رساله پیشین، باعث گردید که رسالهای مستقل با ساختار فعلی تدوین شود تا به شیوهای مناسبتر، در عین حفظ چهارچوب قبلی، پاسخگوی نیاز مراجعین و فرزانگان گردد. لذا در این توضیح المسائل علاوه بر ذکر مسائل و نظرات جدید معظم له، متون مسائل تا اندازهای روانتر و ترتیب ابواب فقهی و مسائل مناسبتر شده و ابواب و مسائلی که مورد نیاز بوده، اضافه گردیده
- [آیت الله فاضل لنکرانی] ناآشنا به مسأله; کسی که مسأله شرعی خود را نمی داند. جاهل قاصر: جاهلی که از روی عذر حکم شرعی را نمی داند. جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته ولی عمداً در فراگیری آن کوتاهی کرده است. جبیره: مرهم; پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن ببندند. جرح، جروح: جراحت، زخم جُنُب: کسی که محتلم شده یا با دیگری مقاربت کرده است. جُعاله: قراردادی که طی آن فردی اعلام می کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می شود. مثلا هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می دهم. قرار گذارنده را (جاعل) و عمل کننده به آن را (عامل) می گویند. جلاّل: حیوانی که عادت کرده فقط نجاست انسان را بخورد. جماع: مقاربت: آمیزش جنسی. جهر: صدای بلند، با صدای بلند چیزی را قرائت کردن. (ح) حائض: زنی که در عادت ماهیانه باشد. حاکم شرع: مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای فتوا است. حج: زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مربوط به آن که به آن اعمال (مناسک حج) می گویند. حج نیابتی: زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر با انجام مناسک آن. حدث اصغر: هر علتی که باعث وضو شود و آن شش چیز است: 1 بول، 2 مدفوع، 3 باد شکم، 4 خواب کامل، 5 امور زایل کننده عقل، 6 استحاضه. حدث اکبر: هر کاری که غسل برای نماز را سبب شود مانند احتلام و جماع. حد ترخص: حدی از مسافت که در آن صدای موذن و دیوار محل اقامت قابل تشخیص نباشد. حرام: ممنوع، هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد. حرج: مشقت، سختی، دشواری حصه: سهم حضر: محل حضور (وطن). حنوط: مالیدن کافور بر اعضای مرده از جمله به پیشانی، کف دست ها، سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها. حواله: ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش به این نحو که ذمه خودش را بری کرده و دیگری به او بدهکار شود. حیض: قاعدگی، عادت ماهیانه زنان. حین عروض شک: وقت پدید آمدن شک. (خ) خارق العاده: غیر طبیعی. خالی از قوت نیست: معتبر است، فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود). خالی از وجه نیست: فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی مشاهده شود). خبره: کارشناس خبیث: پلید، زشت. خسارت: زیان، ضرر. خصوصیات: ویژگی ها خمس: یک پنجم، بیست درصد پس انداز سالیانه و غیره که باید به مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید پرداخت شود. خوارج: کسانی که علیه امام معصوم(علیهم السلام) قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج نهروان. خوف: ترس، هراس، واهمه خون جهنده: یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند. خیار: اختیار بر هم زدن معامله که در یازده مورد طرفین معامله یا یکی از آنها می توانند معامله را بر هم زنند. (د) دائمه: زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درامده باشد. دُبُر: پشت; مقعد. دعوی: دادخواهی. دفاع: دفع دشمن; مقاومت در برابر دشمن. دیه: مالی که بنابر احکام شرعی به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی به او داده می شود. (ذ) ذبح شرعی: کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی. ذمّه: تعهّد به ادای چیزی یا انجام عملی. ذمّی: کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی از حمایت و امنیت حکومت اسلامی برخوردار می شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد. (ر) ربا: زیادت; اضافه; بدست آوردن مال زائد بر سرمایه با شرایط مذکور در مسائل 2356، 2357، 2361. رباء قرضی: اضافه ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد. ربح سَنه: درآمد سالیانه انسان. رجوع: بازگشتن; بازگشت. رضاعی: همشیر; پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند با شرائطی که در مسأله 2598 بیان شده نسبت به هم برادر و خواهر رضاعی می شوند و محرم ابدی می باشند. رفع ضرورت: بر طرف شدن حالت اضطرار. رکن; ارکان: پایه; اساسی ترین جزء هر عبادت. رکوع: خم شدن; یکی از ارکان نماز که برای انجام آن شخص نمازگزار در برابر عظمت خداوند چندان خم می شود که دستهایش به زانو برسد. رهن: گرو; گروی. ریبه: احتمال تحریک شهوت. (ز) زائد بر مؤونه: مازاد بر مخارج; اضافه بر هزینه مربوطه. زکات: مقدار معیّنی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخّص خود مصرف شود، این اموال اختصاص به نُه مورد دارد. زکات فطره: مقدار حدود 3 کیلوگرم گندم، جو، ذرت و غیره یا بهای آن که باید در عید فطر به فقرا بدهند و یا در مصارف دیگر زکات صرف کنند. زمان غیبت کبری: مثل زمان ما، که امام دوازدهم(علیه السلام) در پرده غیبت به سر می برند. زینت: زیور; آرایش. (س) سال شمسی: سالی که مشتمل بر دوازده برج است و از فروردین شروع و به اسفند ختم می شود. سال قمری: سالی که مشتمل بر دوازده ماه است و از محرم شروع و به ذی الحجه ختم می شود. سجده; سجود: بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند. سجده سهو: سجده ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده بجای آورد، به شرح مسأله 1262. سجده شکر: پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت های خداوند. سجده های واجب قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا گوش کند باید بلافاصله سجده نماید. 1 - جزء 21، سوره سجده، آیه 15. 2 - جزء 24، سوره فصّلت، آیه 37. 3 - جزء 27، سوره نجم، آخرین آیه. 4 - جزء 30، سوره علق، آخرین آیه. سجده های مستحبّ قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا بشنود مستحب است که بلافاصله سجده کند. 1 - جزء 9، سوره اعراف، آیه آخر. 2 - جزء 13، سوره رعد، آیه 15. 3 - جزء 14، سوره نحل، آیه 49. 4 - جزء 15، سوره اسراء، آیه 107. 5 - جزء 16، سوره مریم، آیه 58. 6 - جزء 17، سوره حج، آیه 18. 7 - جزء 17، سوره حج، آیه 77. 8 - جزء 19، سوره فرقان، آیه 60. 9 - جزء 19، سوره نمل، آیه 25. 10 - جزء 23، سوره ص، آیه 24. 11 - جزء 30، سوره انشقاق، آیه 21. سرگین: مدفوع حیوانات. سفیه: بی عقل; کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه اش را در کارهای بیهوده مصرف می کند. سقط شده: افتاده; جنین نارس یا مرده که از رحم خارج شده باشد. سلف: معامله پیش خرید. سؤر: نیم خورده آب یا غذا. (ش) شاخص: چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می کنند. شارع: بنیانگزار شریعت اسلامی; خداوند; پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). شاهد: گواه. شرایط ذمّه: شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آنها عمل کنند جان و مالشان در پناه حکومت اسلامی است. شهادت: گواهی دادن. شهادتین: شهادت به یگانگی الله و رسالت رسول الله(صلی الله علیه وآله). شیوع: شایع شدن; همگانی شدن. شهرت: مشهور شدن; آشکار شدن برای همه افراد. شیر کامل: منظور انجام یافتن تمام شرایط هشت گانه ای است که در مسأله 2594 گفته شده و موجب محرم شدن است. (ص) صاع: پیمانه ای دارای گنجایش حدود 3 کیلوگرم. صحّاف: شیرازه بند، تعمیرکار کتاب. صحّت: درستی. صراط: منظور پل صراط در روز قیامت است. صرف برات: نقدکردن برات; در مواردی که برات به صورت مدّت دار تنظیم شده باشد طلبکار می تواند زودتر از موعد معیّن از بدهکار بخواهد با کسر مقداری از برات نقداً وجه آن را دریافت نماید، این عمل را در عرف تجّار (صرف برات) می نامند. صغیره: دختری که به سن بلوغ نرسیده است. صلح: سازش طرفین; اینکه کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند. صیغه: خواندن کلماتی که وسیله تحقّق عقد است. (ض) ضامن: عهده دار; متعهّد. ضرورت: وجوب; حتمیّت. ضروری دین: آنچه بدون تردید جزء دین است مانند وجوب نماز و روزه. ضعف مفرط: ضعف شدید. (ط) طلاق: گسستن پیمان زناشویی. طلاق بائن: طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد. طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست ولی شوهر او را طلاق نمی دهد و زن مهر یا مال دیگرش را به او می بخشد تا او را راضی به طلاق کند. طلاق رجعی: طلاقی است که مرد در عدّه زن می تواند به او رجوع نماید. طلاق مبارات: طلاقی است که در نتیجه تنفر زن و مرد از یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می شود. طواف نساء: اخرین طواف حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت همبستری برای طواف کننده با همسرش می شود. طوق: گردن بند; آنچه در گردن بیاویزند. طهارت: پاکی; حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمّم حاصل شود. طهارت ظاهری: چیزی که براساس نظر شارع مقدّس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود مادام که صاحب خانه نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است. (ظ) ظاهر این است: فتوا این است، مگر اینکه در کلام قرینه ای برای مقصود دیگر باشد. ظهر شرعی: وقت اذان ظهر که سایه شاخص محو می شود یا به کمترین حد آن می رسد و ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق های گوناگون فرق می کند. (ع) عاجز: ناتوان; درمانده. عادت ماهیانه: قاعدگی; حیض. عادت وقتیّه و عددیّه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها دارای وقت مشخّص و زمان معیّن باشد; عادتشان (وقتیّه و عددیّه) است. عادل: شخصی که دارای ملکه عدالت است. عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن. عاصی: عصیان کننده; کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است. عامل: عمل کننده: 1 - کسی که به قرارداد جعاله عمل می کند; 2 - کسی که متصدّی جمع آوری، حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است; 3 - اجیر. عایدات: درآمد. عدول: اشخاص عادل. عذر شرعی: توجیه قابل قبول; دلیل قابل قبول از نظر شرعی. عرف: فرهنگ عموم مردم. عَرَق جُنُب از حرام: عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد. عزل: کنار گذاشتن: 1 - انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن; 2 - برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار مانند برکناری وصی یا متولّی خائن توسط حاکم شرع. عسرت: سختی; تنگدستی. عقد: گره; پیمان زناشویی; پیوند. عقدبیع: قرارداد خرید و فروش. عقد دائم: ازدواج مادام العمر. عقد غیر دائم: ازدواج موقت. عقود: قراردادهای دو طرفه مثل خرید و فروش، ازدواج، مصالحه. عمّال: کارگزاران. عمداً: از روی قصد; کاری را با علم و آگاهی انجام دادن. عمره: زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتّع که قبل از حج تمتّع انجام می گیرد، و عمره مفرده که پس از حج قران و افراد یا بدون حج انجام می گیرد. عمل به احتیاط: مکلّف تکلیف خود را به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعیش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب های فقهی مطرح شده است. عنین: مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست. عورت: آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند; اعضاء تناسلی. عهد: پیمان; تعهّد انسان در برابر خداوند برای کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می شود. عیال: زن; همسر. عید فطر: نخستین روز ماه شوّال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. عید قربان: دهمین روز ماه ذی الحجّه که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. (غ) غائط: مدفوع. غرض عقلائی: هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد. غساله: آبی که معمولا پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن می چکد. غسل: شستن; شستشو; شستشوی بدن با کیفیت مخصوصی که بر دو نوع است: 1 - ترتیبی; 2 - ارتماسی. غسل واجب: غسلی که انجام دادن آن الزامی است و اقسام آن عبارت است از: 1 - غسل جنابت; 2 - غسل حیض; 3 - غسل نفاس; 4 - غسل استحاضه; 5 - غسل مسّ میّت; 6 - غسل میّت. غسل مستحب: غسلی که به مناسبت ایّام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص رواست مانند غسل جمعه و غسل زیارت و غیره. غسل ارتماسی: به نیّت غسل یک مرتبه در آب فرو رفتن. عسل ترتیبی: به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن. غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می گیرد و الزاماً باید به صورت غسل ترتیبی باشد. غُلات: گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) غلّو می کنند و آن حضرت را خدا می شمارند. (ف) فتوا: رأی مجتهد در مسائل شرعیه. فجر: سپیده صبح. فجر اول و دوم: نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول می گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم، و اولِ نماز صبح است. فجر صادق: منظور فجر دوم است. فجر کاذب: منظور فجر اول است. فرادا: نمازی که انسان به طور انفرادی می گزارد. فَرْج: عورت انسان (زن و مرد; قُبُل و دُبُر). فرض: امرالزامی; امری که انجام یا ادای آن واجب است. فضله: مدفوع حیوانات. فطر: نخستین روز ماه شوّال و یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. فطریه: زکات فطره. فقّاع: آب جو. فقیر: محتاج; کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگیش باشد. فی سبیل الله: در راه خدا انجام کار خیری که نفعش به عموم مسلمانان برسد مثل ساختن مسجد، پل، جاده و غیره. (ق) قُبُل: پیش (کنایه از عضو جنسی انسان است). قتل: کشتن. قتل نفس محترمه: کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود. قرائت: خواندن; خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیّه. قروح: دُمَل ها; زخم های چرکین. قریب: نزدیک به واقع و حقیقت. قرینه: نشانه; علامت; همانند. قسم: سوگند; سوگند به یکی از اسامی خداوند برای انجام امور پسندیده یا ترک ناپسند. قصاص: کیفر; نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می باشد، مثل اینکه شخصی کسی را عمداً بکشد او را خواهند کشت. قصد اقامه: قصد مسافر به ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل. قصد انشاء: تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری مانند بیع و شراء و غیره همراه با ادای کلمات مربوطه. قصد وجه: در جایی که مکلّف عمل را با حفظ وصف وجوب و یا استحباب انجام دهد، یعنی بگوید این عمل واجب و یا این عمل مستحب را انجام می دهم. قصد رجاء: در موردی است که مکلّف عمل را به احتمال اینکه به خدا نزیک می کند انجام می دهد. قصد قربت مطلقه: چنانچه مکلّف می داند عملی مورد رضا و قرب خداست ولی نمی داند عنوان آن چیست، مثل اینکه می داند گفتن این جمله در نماز خوب است اما نمی داند استحباب خاص دارد یا به عنوان مطلق ذکر و یا دعا باید خوانده شود. قصد قربت: یعنی کاری را برای خدا انجام دادن. قضا: بجا آوردن عملی که در وقت خاص خود انجام نشده است بعد از آن وقت; قضاوت کردن. قنوت: اطاعت; تواضع در برابر خدا; در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره ها، دست ها را در مقابل صورت قراردادن و ذکر و دعا خواندن. قوی: محکم (کنایه از فتوا) قیام: ایستادن; اقامه نماز. قیام متّصل به رکوع: به نیت رکوع از حالت ایستاده خم شدن و رکن نماز است. قی: استفراغ. قیّم: سرپرست; کسی که براساس وصیّت یا حکم حاکم شرع مسؤول امور یتیم و غیره می شود. (ک) کافر: کسی که به توحید و نبوّت یا هر دوی آنها معتقد نیست، یعنی: 1 - کسی که وجود خدا را انکار می کند. 2 - کسی که برای خدا شریک می تراشد. 3 - کسی که پیغمبری پیغمبر اسلام را قبول ندارد. 4 - کسی که در امور فوق شک دارد. 5 - کسی که منکر ضرورت دین است و انکار او به انکار خدا و رسول(صلی الله علیه وآله)می انجامد. کافر حربی: کافری که با مسلمانان در حال جنگ می باشد و یا در پناه مسلمانان نیست. کافر ذمّی: اهل کتاب که در بلاد اسلامی با شرایط مخصوص اهل ذمّه در پناه حکومت اسلامی قرار گرفته و زندگی می کند. کثیر الشّک: کسی که زیاد به شک می افتد. کشف خلاف شدن: آشکار شدن اشتباه، روشن شدن این که یک عمل درست انجام نشده است. کفّاره: کاری که انسان برای جبران گناهش انجام دهد. کفّاره جمع: کفّاره سه گانه (60 روز روزه گرفتن، 60 فقیر را سیر کردن و بنده ای را آزاد نمودن). کفالت: ضمانت. کفیل: ضامن. کیفیّت: چگونگی. (ل) لازم: واجب; اگر مجتهد دلیل الزامی بودن امری را از ایات و روایات کشف کند و بتواند آن را به شارع نسبت دهد، معمولا تعبیر به واجب می کند. و اگر الزامی بودن آن را به طریق دیگر نظیر ادلّه عقلیّه استفاده کند طوری که استناد آن به شارع میسّر نباشد، معمولا تعبیر به لازم می کند. لازم الوفا بودن: باید به آن عمل شود. لزوجت محل: لغزندگی همراه با چسبندگی که در محلی وجود دارد. لغو: بی فایده; بی معنا; بیهوده. لُقطه: پیدا شده; مال پیدا شده ای که صاحب آن معلوم نباشد. (م) ماترک: آنچه از متوفّی باقی مانده باشد. مال الاجاره: مالی که مستأجر بابت اجاره بپردازد. مال المصالحه: مالی که مورد صلح قرار گرفته است. مالیّت شرعی: چیزهایی که از نظر شارع مقدّس مال محسوب می شود مانند همه اموال مشروع (که ضوابط آن توسّط شارع مقدّس بیان گردیده است). مالیّت عرفی: چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می شود، هر چند از نظر دین اسلام مالیّت نداشته باشد، مثل خوک و مشروب. ماه هلالی: گردش ماه به دور زمین، ماه قمری که از ماه محرم شروع می شود و به ماه ذی الحجّه ختم می گردد و در مقابل ماه شمسی است که از فروردین ماه شروع و در اسفند پایان می یابد. مأموم: پیرو; کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا نماید. مؤونه: مخارج یا هزینه. مباح: هر فعلی که از نظر شرعی نه پسندیده است و نه ناپسند (در برابر واجب و حرام و مستحب و مکروه). صفحه 542 مبتدئه: زنی که برای اولین بار عادت شود. مبطلات: اموری که باطل کننده عبادت می شود. متعه: زنی که با عقد موقّت به همسری مردی درآمده است. متنجّس: هر چیزی که ذاتاً پاک است و در اثر برخورد با شیء نجس آلوده شده است. متولّی: سرپرست. مثمن: قیمت گذاری شده; فروخته شده; کالایی که در معرض فروش قرار گرفته باشد. مجتهد: کوشا; کسی که در فهم احکام الهی به درجه رسیده و دارای قدرت علمی مناسبی است که می تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنّت استنباط نماید. مجتهد جامع الشرائط: مجتهدی که شرایط مرجعیّت تقلید را دارا می باشد. مجرای طبیعی: مسیر طبیعی هر چیز. مجهول المالک: مالی که معلوم نیست به چه کسی متعلّق است. مجزی است: کافی است ساقط کننده تکلیف است. محتضر: کسی که در حال جان کندن است. محتلم: کسی که در خواب منی از او خارج شده باشد. محذور: مانع; کنار گذاشته شده; آنچه از آن پرهیز گشته است. محرّم (محرّمات): چیزی که حرام است; اولین ماه از سال قمری. مَحْرَم: کسانی که ازدواج با آنها به جهت نسبی و یا سببی و یا شیر خوردن حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، دختر و دخترِ دختر، جدّات، عمّه و عمّات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، زن پسر، زن پدر و نبیره. مُحرِم: کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. محظور: ممنوع. محفوظ: حفظ شده; نگهداری شده. محلّ اشکال است: اشکال دارد; خلاف احتیاط واجب است (مقلّد می تواند در این مسأله به مجتهد دیگری مراجعه کند). محل تأمّل است: باید احتیاط کرد (مقلّد می تواند در این مسأله به دیگری مراجعه کند). صفحه 543 مخیّر است: فتواست، مقلّد بایستی یکی از دو طرف و یا بیشتر را انتخاب نماید. مخرج بول و غائط: مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع. مخمّس: مالی که خمس آن پرداخت شده باشد. مُدّ: پیمانه ای که تقریباً ده سیر گنجایش داشته باشد (750 گرم). مدّعی: خواهان ; کسی که برای خودش حقّی قائل است. مذی: رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج گردد. مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی از ضروریّات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول باز گردد. مرتدّ فطری: کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است. مرتدّ ملّی: کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجدّداً کافر گردیده است. مرجوح (مرجوح شرعی): چیزی که کراهت شرعی داشته باشد. مردار: حیوانی که خود به خود مرده و یا بدون شرایط لازم کشته شده باشد. مزارعه: قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می شود که براساس آن مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می شود. مس: لمس کردن. مسّ میت: لمس کردن انسان مرده. مساقات: آبیاری کردن; قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که براساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، حقّ استفاده از مقدار معیّنی میوه باغ را پیدا می کند. مستحاضه: زنی که در حال استحاضه باشد. مستحب: پسندیده; مطلوب; چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست; هر حکم شرعی که اطاعت آن موجب ثواب است ولی مخالفت آن عقاب ندارد. مستطیع: توانا; کسی که امکانات و شرائط سفر حج را دارا باشد. مستهلک: از میان رفته; نابود شده; نیست شده. مسح: دست کشیدن بر چیزی; دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست ها در وضو. مسکین: بیچاره; مفلوک; کسی که از فقیر هم سخت تر می گذراند. مسکرات: چیزهای مست کننده. مشقّت: سختی; رنج; دشواری. مصالحه: سازش; آشتی. مصو نیّت: آسیب ناپذیری. مضطر: ناچار; ناگزیر. مضطربه: زنی که عادت ماهیانه اش بی نظم است. مضمضه: چرخانیدن آب در دهان. مضیقه: تنگدستی; تنگنایی. مطهّرات: پاک کننده ها. مظالم: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی باشد، مانند اینکه شخصی یقین دارد در زمان طفولیّت به صورت غیر مجاز در مال کسی تصرّف نموده و در اثر تصرّف ضرری به صاحب آن رسیده است، اکنون برای اینکه یقین به برائت ذمّه خود پیدا کند، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. معامله غرری: معامله ای است که اوصاف کالای مورد معامله (مبیع) به صورت کامل مشخّص نباشد مثل اینکه شخصی خانه ای را که اصلا ندیده است و از خصوصیات آن اطلاع ندارد بخرد یا بفروشد، و این نوع معامله کلا باطل است. معرض: برای عموم نشان دادن; در دیدِ همگان قرار دادن. معهود: شناخته شده; معمول و متداول; آنچه به طور ضمنی مورد قبول باشد. مفطِر: چیزی که روزه را می شکند. مفلّس: کسی که دارائیش کمتر از بدهکاریش می باشد. و از طرف حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده است. مقاربت: نزدیکی کردن; آمیزش جنسی. مقرّرات شرعیه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معیّن گردیده است. مکروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نیست ولی ترکش اولی است. مکلّف: هر انسانی که بالغ و عاقل است. ملاعبه: بازی کردن; معاشقه کردن. ممیّز: خردسالی که خوب و بد را تمیز می دهد. منذورله: کسی که به نفع او نذر شده است مثل امام(رحمه الله). منعزل: خود به خود برکنار شده. موازین شرعیّه: معیارهای شرعیّه. موالات: پشت سر هم; پیاپی انجام دادن. موجر: اجاره دهنده. مورد اشکال است: خلاف احتیاط است; در این مورد می توان به مجتهددیگر مراجعه کرد. موقوفٌ علیهم: کسانی که به نفع آنها وقف شده است. موقوفه: وقف شده. موکّل: وکیل کننده. منع کردن: جلوگیری کردن; بازداشتن. میّت: مرده; جسد بی جان انسان. (ن) ناسیه: زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است. نافله: نماز مستحبّی. نری: بیضه. نبش قبر: شکافتن قبر. نصاب: حدّ مشخّص; حد یا مقدار معیّن. نصاب زکات: حدّ مشخّصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است. نظر به ریبه: نگاه کردن به گونه ای که موجب تحریک شهوت شود; نگاهی که موجب فتنه شود. نجس: پلید; ناپاک. نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می گردد. نکاح: ازدواج کردن; زناشویی. نماز آیات: دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است. نماز احتیاط: نماز بدون سوره ای که برای جبران رکعات مورد شک بجا آورده می شود. نماز استسقاء: نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود. نماز جماعت: نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر با امامت یکی از آنها بجا می آوردند (در نماز جمعه حدّاقل جماعت 5 نفر است). نماز جمعه: دو رکعت نماز مخصوص که در زوال جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می گردد و با کمتر از 5 نفر انجام پذیر نیست. نماز خوف: نماز یومیّه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور شکسته بجا آورده شود. نماز شب: هشت رکعت نماز مستحبّی که به صورت 4 نماز دو رکعتی در ثلث آخر شب گزارده می شود. نماز شفع: دو رکعت نماز مستحبّی که پس از هشت رکعت نافله های شب، پیش از نماز وتر گزارده می شود. نمازطواف: دورکعت نمازمخصوص که در مراسم حجوعمره پس ازطواف گزارده می شود. نماز عید: دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و قربان می خوانند. نماز غفیله: دو رکعت نماز مخصوص که پس از نماز مغرب تا وقتی که سرخی مغرب از بین نرفته مستحب است. نماز قصر: نماز کوتاه; نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می شود. نماز قضا: نمازی است که به جای نمازهای فوت شده گزارده می شود. نماز مسافر: نماز کوتا; نمازهای چهار رکعتی که مسافر باید در سفر دو رکعتی بجا آورد. نماز مستحب: هر نمازی که بجا آوردن آن پسندیده است ولی واجب نیست. نماز میّت: نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود. نماز واجب: نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلّفی لازم است و اقسام آن عبارت است از: 1 - نمازهای یومیّه; 2 - نماز آیات; 3 - نماز میّت; 4 - نماز طواف; 5 - نماز قضای پدر و مادر; 6 - نمازی که انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب کرده است. نماز وتر: یک رکعت نماز که پس از نماز شفع خوانده می شود و آخرین رکعت از نماز شب محسوب می گردد. نماز وحشت: دو رکعت نماز که برای شب اوّل قبر متوفّی خوانده می شود. نماز یومیّه: نماز روزانه; نمازهای واجب در هر شبانه روز که مجموعاً 17 رکعت است. نوافل یومیّه: نمازهای مستحبّی روزانه که هر شبانه روز 34 رکعت و در جمعه 38 رکعت است. نهی از منکر: بازداشتن دیگری از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است. نیّت: قصد; تصمیم به انجام عمل دینی با هدف تقرّب به خداوند. (و) واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است. واجب تعبّدی: واجبی که در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات) واجب تعیینی: واجبی که به طور مشخّص وجوب به آن تعلّق گرفته است مانند نماز، روزه و حج. واجب توصلی: واجبی که قصد قربت لازم ندارد، مانند ادای دین کردن و جواب سلام دادن و شستن لباس و بدن برای نماز. واجب تخییری: امری که وجوب بین آن و دیگری دوران دارد، مانند کفّاره روزه که مخیّر است بین سه امر: 1 - آزاد کردن بنده; -2 شصت روز روزه گرفتن; 3 - شصت مسکین را اطعام کردن. واجب عینی: واجبی که برهر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است، مانند نماز و روزه. واجب کفایی: واجبی که اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میّت که بر همه واجب است ولی وقتی که عدّه ای اقدام کنند، از دیگران ساقط می شود. واجب معلّق: واجبی که زمان وجوب آن (حال) و زمان واجب (آینده) یعنی وجوبش فعلی است ولی واجب را باید در شرایط مشخّصی انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقّق شرایط استطاعت یعنی کسی که مستطیع شد حج بر او واجب است ولی باید صبر کند تا ایّام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل نماید. واجب منجّز: واجبی است که زمان وجوب و واجب یکی است، مانند روزه که در همان وقتی که واجب می گردد در همان وقت هم باید آن را انجام داد. واجب مطلق: واجبی که در هر شرایطی وجوب دارد، مانند نماز. واجب مشروط: واجبی که تنها در شرایط خاصّی واجب می گردد، مانند حج که تنها با شرط استطاعت واجب می شود. واجب موسّع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد. واجب مضیّق: واجبی است که دارای وقت مشخّص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان. وارث: کسی که ارث می برد. واقف: وقف کننده. وثیقه: سپرده; گرویی. وجه: صورت; دلیل; عنوان. ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می شود. ودیعه: امانت. وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می شود. وصل به سکون: حرکت آخر کلمه ای را انداختن وبدون وقف آن را به کلمه بعد چسباندن. وصی: کسی که مسؤول انجام وصیّتی شود. وصیّت: سفارش; توصیه هایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری می کند. وضو: شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها برای برپا داشتن نماز. وضوی ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دست هایش بریزد، صورت و دست هایش را در آب فرو می برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می کند. وضوی ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست هایش آنها را می شوید. وضوی جبیره: آن است که در محل وضو، جبیره باشد. وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی دائمی خود اختیار کند. وطی: لگدمال کردن; کنایه از عمل جنسی است. وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن. وکیل: نماینده; کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد. ولایت: سرپرستی; صاحب اختیار بودن. ولیّ (یا قیّم): کسی که به دستور شارع مقدّس سرپرست دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط. (ه) هبه: بخشش. هدم: ویرانی. هدیه: تحفه; ارمغان. (ی) یائسه: زنی که سنّش به حدّی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی شود.