ایات قران
به نام خدا سلام و خسته نباشید نماز و روزه هایتان مورد قبول حق تعالی ان شاء الله برای ما هم دعا بفرمایید حاج آقا بهترین راه برای تدبر در آیات قرآن چه می باشد؟ اخیرا تصمیم گرفتم پس از چندین بار شکست در حفظ قرآن ترجمه ی آن را ابتدا حفظ کنم نظر شما چیست؟ تا پیش از رمضان دایم دلم برایش تنگ می شد ولی اکنون که تنها 12 روز به پایان آن مانده عملا می بینم از آن استفاده نکرده ام برای این دوازده روز باقی مانده چه پیشنهادی دارید یا علی
سلام/ تلاوت قرآن به جای خود به عنوان یک عبادت مستقل انجام دهید و مطالعه ترجمه و تفسیر قرآن را هم به عنوان یک عبادت دیگر در وقتی دیگر. هنگام تلاوت اگر آیه ای برای شما مبهم بود یا علاقه داشتید بیشتر بدانید شماره آیه وعنوان سوره را بنویسید و بعد از پایان تلاوت روزانه (حداقل یک جز) به تفسبر(تفسیر نمونه) مراجعه کنید. ان شاءالله رفته رفته با تلاوت ، مفاهیم را هم متوجه می شوید. مبادا "لزوم تدبیر در قرآن و دانستن تاویل و تفسیرآن" مانع تلاوت قرآن شود. (که این قبیل از وسوسه های شیطان است!)
سلام/ تلاوت قرآن به جای خود به عنوان یک عبادت مستقل انجام دهید و مطالعه ترجمه و تفسیر قرآن را هم به عنوان یک عبادت دیگر در وقتی دیگر. هنگام تلاوت اگر آیه ای برای شما مبهم بود یا علاقه داشتید بیشتر بدانید شماره آیه وعنوان سوره را بنویسید و بعد از پایان تلاوت روزانه (حداقل یک جز) به تفسبر(تفسیر نمونه) مراجعه کنید. ان شاءالله رفته رفته با تلاوت ، مفاهیم را هم متوجه می شوید. مبادا "لزوم تدبیر در قرآن و دانستن تاویل و تفسیرآن" مانع تلاوت قرآن شود. (که این قبیل از وسوسه های شیطان است!)
عنوان سوال:
به نام خدا سلام و خسته نباشید نماز و روزه هایتان مورد قبول حق تعالی ان شاء الله برای ما هم دعا بفرمایید حاج آقا بهترین راه برای تدبر در آیات قرآن چه می باشد؟ اخیرا تصمیم گرفتم پس از چندین بار شکست در حفظ قرآن ترجمه ی آن را ابتدا حفظ کنم نظر شما چیست؟ تا پیش از رمضان دایم دلم برایش تنگ می شد ولی اکنون که تنها 12 روز به پایان آن مانده عملا می بینم از آن استفاده نکرده ام برای این دوازده روز باقی مانده چه پیشنهادی دارید یا علی
پاسخ:
سلام/ تلاوت قرآن به جای خود به عنوان یک عبادت مستقل انجام دهید و مطالعه ترجمه و تفسیر قرآن را هم به عنوان یک عبادت دیگر در وقتی دیگر.
هنگام تلاوت اگر آیه ای برای شما مبهم بود یا علاقه داشتید بیشتر بدانید شماره آیه وعنوان سوره را بنویسید و بعد از پایان تلاوت روزانه (حداقل یک جز) به تفسبر(تفسیر نمونه) مراجعه کنید.
ان شاءالله رفته رفته با تلاوت ، مفاهیم را هم متوجه می شوید.
مبادا "لزوم تدبیر در قرآن و دانستن تاویل و تفسیرآن" مانع تلاوت قرآن شود. (که این قبیل از وسوسه های شیطان است!)
- [سایر] به نام بهترین محافظت کنندگان سلام/خسته نباشید حاج آقا، من سوالاتی راجع به چشم زخم یا چشم نظر دارم.(مثلا من خودم به خواندن سوره های معوذتین برای دفع حسد بسیار معتقد هستم)آیا اصلا اعتقاد به وجود چنین چیزی که مثلا فلانی مرا چشم زده، صحیح است ؟ اگر بله لطفا بفرمایید راههای دفع چشم نظر یا چشم بد افراد حسود، از نظر آیات و روایات اسلامی چیست ؟ بسیار ممنون/التماس دعا/یا علی مدد
- [سایر] سلام حاج اقا . خدا قوت . خسته نباشید واقعا بابت پیغامی که برام فرستادین ممنونم. لطف دارین! خیلی برام دعا کنین. من و دوستام تو سربالایی این سال هستیم و محتاج دعاهای خیر . ان شاالله که بتونیم در اینده با باری که برمیداریم سربازای خیلی خیلی خوبی برای اسلام و امام زمان(عج) باشیم. خیلی دوست داشتم ببینمتون اما ظاهرا این روزها قسمت نمیشه. التماس دعا یا علی
- [سایر] ضمن عرض سلام و تبریک این ماه مبارک خدمت شما من علی هستم،دانشجوام و 20 سالمه. امروز برنامتون رو دیدم در مورد فضایل ماه مبارک رمضان حرف زدید ،خیلی به دلم نشست ،بهم امید داد واقعا ممنونم حاج آقا راستش من تو خونه ای به دنیا اومدم و بزرگ شدم که به اون صورت خبری از اسلام و تعالیمش نبوده تا همین یک ماه پیشم نماز نمی خوندم اما خدا بهم لطف کرد و شروع کردم به نماز خوندن امروز راجع به دعا کردن صحبت کردید ،ولی حاج اقا من بلد نیستم چه جوری دعا کنم ،چه جوری از خدام چیزی بخوام که شایسته باشه خواهش می کنم راهنماییم کنید با تشکر و التماس دعا
- [سایر] به نام خدا سلام حاج آقا! پیشاپیش عید میلاد پیامبر و امام صادق مبارکتان باشد انشاءالله! حاج آقا! بنده یک دو سه ماهی است که اگر خدا قبول کند تا آنجا که در توان دارم نافلهها و نماز شب را خوانده و سعی در گفتن ذکر دارم! بی خیر و برکت هم مسلما نبوده حداقل اینکه توانستهام به کمک خدا آن هم پس از حدود 10 سال عادت زشت(...)را ترک کنم! ولی یک مشکل اساسی دارم! و آن اینکه هرگز نمیتوانم محض رضای خدا یک نماز با تمرکز خوانده و یا نیتی خالص برای خدا داشته باشم! حواسم همه جا میرود الا آنجا که باید! احساس میکنم مصداق همانهایی هستم که امام علی تاجرشان نامیده! هنوز هم گاهی کنترلم را ازدست داده و زود عصبانی میشوم! هنوز هم در خواندن قرآن کم حوصله بوده و هی امروز و فردا میکنم! از طرفی دیگر حاجتی بسیار مهم از خدا دارم! چند سالی میشود ولی اکنون دایما به شک میافتم که آیا اصلا این خواستهی من در چارچوب حکمت خدا هست یا نه! بارها نماز استخاره خوانده و حتی در اولین سفرم به مسجد جمکران از امام زمان کمک گرفتم که دل مرا به هر سویی که صلاح هست هدایت کند! الحق بر حاجتم مصرتر شدم ولی باز هم شک به سراغم آمده است! شما برای رهایی از این مسایل چه پیشنهادی دارید! چگونه باید خالص شد و چگونه باید در نماز تمرکز یافت! و... با تشکر یا علی!
- [سایر] به نام ستار العیوب سلام بر بنده خوب خداوند خوب حاج آقا مرادی، لطف کنید پیامم خصوصی باشد سپاسگزارم روزه و نمازهایتان همیشه مقبول درگاه حق و هرروزتان عید باشد ان شاءالله . من هم در شبهای قدر ماه مبارک رمضان امسال در میان پاکان حضرت دوست از اوخواسته ام تا مرا نیز ببخشاید تا از کوچکترین عباد الصالحینش باشم. من قبلا هم از راهنماییهای شما استفاده کرده ام .البته با نام... ... ثانیا از شما درخواست می کنم که برای همه و من حقیر هم دعا بفرمایید و در پایان راهنماییهایتان یک نصیحت جانانه یا یک حدیث زیبا برایم بنویسید که همیشه آویزه گوشم و ملکه ذهنم باشد. به خانواده محترمتان سلام خالصانه ما را برسانید / یا علی مدد.
- [سایر] سلام حاج آقا خسته نباشید ببخشید اگر مزاحم شدم من از ارادتمندان شما ( درامامزاده علی اکبر چیذر) هستم. حاج آقا یه دفعه جواب منو دادید ولی چون جواب پیام اصلی رو ندادید دوباره می نویسم حاج آقا من پسری 27 ساله هستم با شرایط خوب مالی و شغلی و تحصیلاتی و... از خانواده ای خیلی مذهبی، من تا کنون به خواستگاری 8 دختر خانم رفته ام و 7 تای اونها رو نپسندیدم و خودم تمایلی نشون ندادم ولی حاج آقا بعد از اینکه به خواستگاری هشتمین نفر رفتم دیگه حال خودمو نمی دونم. پاک زده به سرم. دوست ندارم از یه واژه هایی استفاده کنم که سوء برداشت بشه اما من انتخاب خودم رو کردم من ایشان رو پسندیدم و همچنین خانواده من هم بسیار مشتاقند و همچنین پدر و مادر ایشان، اما خودشان رضایت نمیدهند. من تاکنون 15 بار به خواستگاری ایشان رفتم و هر بار تحقیر شدم و جواب منفی گرفتم. حاج آقا نمی دونم دلیل ایشون چیه. من از شرایط خوب مالی و شغلی برخوردارم. و دانشجوی دکترای مهندسی هستم. نمیخوام از خودم تعریف کنم منتهی دلیلی برای رد خودم از طرف ایشون نمی بینم. از نظر ظاهری هم مشکلی ندارم.حاج آقا ایشون حافظ قرآن هستند. انس با قرآن در رفتار و وجنات و سکناتشون تأثیر گذاشته. متانت و نجابت و خوش برخوردی و دارا بودن دلی پاک، من رو به ایشون علاقه مند کرده حالا بعد از 15 بار باز هم جواب منفی گرفتم . من ایشون رو میخوام.البته نمیگم که صورت ظاهرشون تأثیر نداشته ولی من از دیدن حرکات ایشون لذت میبرم و دوست دارم همسر آینده من ایشون باشند. ولی ایشون قبول نمیکنند. حاج آقا من با دوستام که صحبت و درددل میکنم به من میگن چون تو تو خیابون و دانشگاه به صورت دخترا نگاه نمیکنی حالا با دیدن یه دختر خودت رو باختی و نمیتونی خودت رو کنترل کنی. حاج آقا مگه نگاه کردن به نامحرم گناه نیست. آیا این دلدادگی من از نگاه کردن من به صورت ایشون ناشی میشه اصلا مگه گناه داره آدم از یکی خوشش بیاد. حاج آقا دیگه خیلی دارم تحقیر میشم ولی تمی تونم دست از اصرار بردارم. من چی کار باید بکنم تا ایشون رو به خودم علاقه مند کنم؟ چرا ایشون قبول نمیکنند؟ من چیزی کم ندارم. حاج آقا تورو خدا بگید من چه طوری میتونم ایشون رو مجاب کنم. ما قراره یه بار دیگه بریم به خواستگاری ایشون حاج آقا خیلی طولانی شد ببخشید برام خیلی دعا کنید
- [سایر] سلام علیکم خسته نباشید حاج آقا اگر اشتباه نکنم تا به حال 3 یا 4 تا پیام با همین مضمون براتون گذاشتم ولی پاسخی ندیدم. در ابتدا که پیام دادم و بعد پیام پیگیری را ارسال کردم گفتید (25 تیرماه) که با اسم واحد، اسم اولم را یادم نمی آید و با همان اسم واقعی ام یعنی اسم دوم پیام می فرستم. من دختری 20 ساله و حافظ قرآن (ان شاء الله) هستم و پایبند به اعتقادات و باور های اسلامی، خانواده خوبی دارم و آخرین (پنجمین) فرزند خانواده هستم . در حال حاضر خواستگاران زیادی دارم ولی در شرایط کنونی ام تمایلی به ازدواج ندارم شاید اصلی ترین آنها تنهایی پدر و مادرم بعد از رفتن من باشد. هم اکنون 4 ماهی است که من خواستگاری سمج دارم که تابه حال 15 بار به خواستگاری من آمده و هر 15 بار هم جواب منفی گرفته. اصرار خانواده و خود ایشان من را معذب کرده و حس بدی از این موضوع دارم. احساس گناه می کنم و نمی دانم نظر ایشان به من از چه چیز ناشی شده که با این همه غرور 15 بار با اصرار و پافشاری بیشتر به خواستگاری می آیند. از طرفی از پدر و مادرم هم خجالت می کشم که کسی را این چنین معطل خود کرده ام.من نظر خودم را هر 15 بار با قاطعیت و بدون شک و تردید داده ام . این وصلت با تفاوتهای موجود را از نظر عقلی و منطقاً مناسب نمی دانم با اینکه کیس مناسبی هستند. ایشان 27 سال سن دارند و یکی از دلایل من برای رد کردن ایشان تفاوت سنی زیاد است. و دیگر اینکه ایشان دانشجوی دکترای مهندسی دانشگاه شریف هستند و من دیپلمه، دیگر اینکه خانواده من از نظر اقتصادی در طبقه متوسط به بالای جامعه قرار دارد ولی آنها خیلی اوضاع مالی شان بالاتر از ماست (خیلی ، خیلی جوری که در تصور نمی گنجد). خوانواده ایشان و همچنین خودشان انسانهای متدین با باورهای سنجیده مذهبی هستند. از این لحاظ من بدم نمی آید که حتی طرف مقابلم کمی هم مثل ایشان اعتقاداتشان از من بالاتر باشد ولی بعضی نظراتشان علاوه بر اختلافات مالی و تحصیلی من را گنگ کرده و قدرت انتخاب را از من گرفته. ایشان حس مالکیت طلبی زیادی نسبت به همسر آینده شان دارند که من از این حس متنفرم. و همچنین با اینکه خود در دانشگاههای کشور تحصیل کرده اند ولی با تحصیل همسرشان در دانشگاه مخالف هستند (به نظر من خیلی عجیب است) و دیگر اینکه ایشان (شاید به خاطر دارا بودن چنین شرایط مالی، شغلی و تحصیلاتی) مغرور هستند. این را از حرکت های جلسات اولیه برداشت کردم. ایشان فکر می کردند که هر جا بروند باید در همان دم اول دختر را تقدیم او کنند. البته این را میدانم که جاهای دیگری هم به خواستگاری رفته اند و خود ایشان نپذیرفته اند. این را هم بگویم که پدر و مادر ما راضی به این وصلت هستند و علی الخصوص پدر و مادر ایشان همه تلاش خود را برای انجام این وصلت به کار برده اند. حاج آقا قبلاً از جواب مبسوط شما متشکرم خیلی دعایم کنید
- [سایر] با سلام و احترامو عرض خسته نباشیدممنون از این که وقت می گذارید و پاسخ اینجانب را می دهیدبنده و همسرم حدود 5 ماه است که ازدواج کردیم و تقریبا هر سه یا چهار روز با هم دعوا داریم. علی رغم این که یک سال با هم عقد بوده ایم اما حالا که وارد زندگی مشترک شده ایم می بینم کلی اختلاف داریم. من از بچگی روی پای خودم ایستاده ام و در یک خانواده پدر سالار بزرگ شده ام. دبیر هستم و دانشجوی ترم سوم دکتری هستم. همسرم فوق لیسانسه اما نمیدونم چرا حرف من رو نمی فهمه. همسرم در یک خانواده زن سالار و فرزند سالار بزرگ شده و پدرش همیشه پیرو حرفهای بچه هایش و زنش بوده است.همسرم مانتویی بود و زیاد به حجابش حساس نبود اما اهل نماز روزه است. قبل از ازدواج گفتم باید چادر بپوشی و حجابت رو بیشتر رعایت کنی اون موقع ها می گفت مشکلی ندارم و دوران قبل از عقد بخوبی اجرا می کرد اما از بعد از عقد تا کنون ربانم مو درآورد بسکه بهش تذکر میدم فلان جاتو بپوشون و ...به همسرم میگم موقع احوالپرسی با مردها یا پدر و برادرم سنگین تر برخورد کن بیشتر و کاملتر احوالپرسی کن اجتماعی تر باش اما اصلا به حرف من توجهی نمی کند می گوید تو غیر عادی هستی همه دوستام مثل من و بدتر از من هستندبهش میگم پیش پدر و مادرم اگر حتی غمگین و ناراحت هستی احترام نگه دار و خوش برخورد باش اما افسوسوقتی تو خونه داره کار نظافت و آشپزی رو برای خودمون دونفر انجام میده بعدا سرکوفت میزنه میگه من شدم نوکر تو این خونهتو فامیلای ما همه از لحاظ تحصیلی پایین تر هستند و شوهراشون کارگر یا بنا هستند ولی همه شوهراشونو با لفظ آقا صدا می کننند اما چند بار از همسرم خواستم که به من هم در جمع آقا رضا بگوید اما بهانه می آورد انگار که باعث کسر شانش می شودپدرومادرم بارها از من خواستند تا این نکاتی را که برای شما گفتم به او تذکر بدهم اما خودم چندین بار گفتم افاقه نکرد. فکر کردم که اگر این حرفها را پدرم بگوید چون بزرگتر است همسرم قبول کند و نصیحتش را بپذیرد اما افسوس که کار بدتر هم شدهمسرم 26 ساله است اما انگار 12 سالشه و مثل بچه ها رفتار میکنه. هنوز بزرگ نشدهنصیحت پذیر نیست.تورو خدا راهنماییم کنید. بدجوری به هم ریختم. اصلا نمیدونم چی کار کنم. می ترسم زندگیم از هم بپاشه. نمیدونم راه حل این مساله چیهممنون از لطف شماتشکر
- [سایر] سلام \" جانا سخن از زبان ما می گویی\" /// چه سخنی ؟ عرض میکنم.گله گله از هیچ کس(اونم این کس) نباید کرد /// البته گله نکردن 1001 خاصیت داره .بقول شاعر : از خود گله کن اگر خماری داری///تا خشت به آسیا بری خاک آری .ما که به توصیه حاج آقا گوش کردیم و برد بسیار نمودیم.این ما و این شما. در ذیل توجه دوستان را جلب میکنم به چند جمله تا روشن(بخوانیدروووشن) شویم چقدر ناخواسته احیاناً حاج آقا را کلافه کردیم. *-یعنی روزم 50 ساعته است!!!؟ ولی نه روزهای من هم مثل بقیه 24 ساعت است حتی یک دقیقه هم بیشتر نیست. * از شما غیر از این پیامی نرسیده.چرا برای شما \"گله نکردن\" سخته ؟ *خسته نباشید با گله کردن هم وقت و هم حال مرا گرفتید . خدا قبول کنه! *با این گله های مکرر و تحلیل های غیر منطقی، مگر آدمی خسته می شود؟!!! (اصلا) * چرا به سلام و سرچ عادت نمی کنید؟ *خدایا شکر. الان ساعت3 بامداد است و تو میدانی که 21 ساعته که بیدارم و 3ساعت و نیم بیشتر وقت برای خواب و نماز ندارم. و فردا تهران، قم و شب دانشگاه کاشان و باز گله بندگان خوبت و ... الحمدلله رب العالمین *لطفا تحلیل دیگری در مورد علت عدم پاسخ من به پیام ها بنویسید.راهنمایی: 1.معمولا هر روز بیش از 3000 نفر از سایت بازدید می کنند و اکثر افراد صفحات مختلفی از سایت را ملاحظه می فرمایند.و برخی پیام ارسال می کنند. 2. من در برخی ایام دسترسی به اینترنت ندارم: مثل همین 5 روز مسافرت کرمان (که روزی بیش از 12 ساعت در جلسات و حاشیه جلسات، سخنرانی و پرسش و پاسخ فردی و عمومی داشتم و بیش از 1000 نامه و یادداشت کوتاه و بلند خواندم و 1300 پرسش نامه ی نخوانده آوردم تهران؛ علی رغم وجود امکانات یک دقیقه هم کانکت نشدم.) 3.در روزهای عادی بیش از 3 ساعت نمیرسم و وقت ندارم. 4. یک نفر هم همکار یا کمک در امر سایت ندارم. 5. ساعت نزدیک به 5 بامداد است. واین هم من: 1- امروز قدر 3000 نفر از سایت شما بازدید کردم 2-خب ما هم در برخی روزها به اینترنت دسترسی نداریم و الا باز هم گله می کردیم. 3-ساعت 2:48 دقیقه بامداد بود که وارد شدم و الان ساعت نزدیک 5 بامداد ووو تا بحال نزدیک 150 پیام خواندم و پر از گله و شکایت خسته شدم اِ چقدر گله(صدای سوت از سر م بلند میشود )میشنوید که (((سوت))) خدا به شما صبر عنایت کند و به ما هم توفیق ناله نکردن. اللّهم پروردگارا ارزُقنا \"ننالیدن\" و وفقنا به توفیق \"هیچ کس گله ازما ندیدن\". و در نهایت این نکته که: ** وحشی از عشق خبرداشت که باصدغم یار/// مُرد و حرفی گله آمیز از او نشنیدیم** جدا خدا توفیق و صبرتان عنایت کند .یاعلی
- [سایر] الا بذکر الله تطمئن القلوب. با سلام و عرض ادب و خسته نباشید خدمت حاج آقای مرادی. نمی خوام زیاد وقت شریفتون رو بگیرم ، سر ِ یه دوراههیه بزرگم و به این امید که دری به روم باز کنین مزاحمتون شدم . 23 سال از خدای مهربونم عمر گرفتم. توی یه خونواده ی متدین و با ایمان بزرگ شدم . خونواده ای که سرمایشون مهر و محبت و عاطفه ایه که نسبت به همدیگه دارن و هر گز ، هرگز اونو از هم دریغ نمی کنن.نمی گم تمام عمرمو و نمی گم خیلی خوب و کامل ولی سعی کردم بیشتر وقتمو صرف عبادت همون خدایی بکنم که همیشه بهترینهاشو برام خواسته . و همیشه از بابت چیزایی که بهم داده ممنون دارش بودم و بابت چیزایی که از سر حکمتش نداده ، شکر گذارش . دو سال از تحصیلم توی دانشگاه میگذره.توی این 2 سال خیلی عوض شدم، سعی کردم هر روز خودمو بیشتر به خدا نزدیک کنم تا صداشو بشنوم، تا بتونم راهی رو که توش قدم گذاشتم به سر منزل مقصود برسونم. هیچ وقت چه توی این 2سال و چه قبل از اون به هیچ پسری هم صحبت نشدم ، نه اینکه موقعیتش برام پیش نیاد ، نه ، همیشه باورم بر این بوده که ارزش احساساتم خیلی بیشتر از این حرفاس که بخوام اونو بدم به دست کسی که معلوم نیست قدرش رو بدونه یا نه تا اینکه یکی از همکلاسی های پسرم نظرم به خودش جلب کرد ، من با وجود اینکه توی شهر کاملاً مذهبی و خونواده ی خیلی متدینی بزرگ شدم و لی کمتر پسری رو دیدم با این اعتقادات، پاک ، ساده ، با ایمان ، با خدا، سر به زیر .از طریق اون با مسجد و مراسم امام زمان انس گرفتم ، ازم نخواس که چادر بزنم ولی وقتی برام از خوبی های چادر گفت ، با عشق به بی بی فاطمه چادری شدم . اینقدر برام از ارزش زن گفت که حتی الان دیگه حاضر نیستم یک تار از موهام رو هم نا محرم ببینه حاج آقا منو دلبسته ی اعتقاداتش کرد. تا اینکه تقریباً یکسال پیش به من پیشنهاد ازدواج داد ، با تمام مشکلاتی که داشتیم . اون 1.5 از من کوچیکتره و خونوادش هم نسبت به خونواه ی من نسبتاً مذهبی تر. وقتی که خونوادش رو در جریان قرار داد تقریباً همه مخالفت کردن ، به خاطر اختلاف سن و .. ولی ما تصمیممون واسه ازدواج بر مبنای 2-3 سال آینده بود ، چون ایشون واقعاً الان شرایط ازدواج رو ندارن ، سربازی ، کار و .. ولی خدایی داره که وقتی بهش توکل میکنه هر چیزی رو که بخواد بهش میده و این برای من خیلی مهمه .این ایمانی که داره برام قابل ِ ستایشه . ارتباط زیادی با هم نداشتیم گاهی تلفنی به خاطر اینکه از حال همدیگه با خبر بشیم . و گاهی ایمیل. یه رابطه ی کاملاً سالم بر پایه ی اعتقادات دینیمون برای شناخت بیشتر همدیگه . ما حتی همدیگه رو با اسم کوچیک هم صدا نزدیم . یه بار هم تو چشمای همدیگه نگاه نکردیم . نیت ما از اول با همدیگه به خدا رسیدن بود . ولی اون همش میگه که از این ارتباط احساس گناه میکنه ، حاج آقا ما هیچ کاری نکردیم که حتی زمینه ای برای ارتکاب به گناه باشه . به من بگید کجای این رابطه گناهه؟ آیا گناه که انسان با انگیزه برای رسیدن به کسی که قلباً دوسِش داره تلاش کنه و به هدفش برسه؟ کجای قرآن نوشته شده اگه یکی رو دوس داشته باشی و برای رسیدن بهش تلاش کنی گناه کردی؟ تا اینکه چند روز پیش تماس گرفته و با بغض میگه که یه اتفاقی افتاده که باید همدیگه رو فراموش کنیم . هرچه اصرار میکنم که چی شده جواب نمیده و میگه نمیشه بگم.قسمم میده که بدون اینکه چیزی بپرسم فراموشش کنم. من میدونم ، میدونم که اون اگر خواستار جدایی شده فقط به خاطر خودمه . چون همیشه میگه که ارزش تو بیشتر از منه ... به نظر شما من باید چیکار کنم ؟ مگه 2سال حرف کمیه ؟ مگه احساس چیز بی ارزشیه؟ حاج آقا من نمی تونم . من توی عمرم هیچ کسی رو به اندازه ی ایشون دوس نداشتم . به خاطرش پا روی خیلی چیزا گذاشتم . تمام سختیها رو حاضرم به جون بخرم ولی بدونم اون در کنارمه . به نظرتون اگه اختلاف سن 1.5 خیلی مهمه پس چطور بی بی فاطمه ثمره ی یه ازدواج با اختلاف سن 25 ساله؟ اکثر جوابهایی رو که به پیامهای مشابه داده بودین مطالعه کردم . میدونم که شما هم بر این عقیده هستین که اختلاف سن ممکنه دردسر ساز بشه ولی حاج آقا وقتی یکی عاقله و منطقی چه فرقی میکنه کوچیکتر باشه یا بزرگتر ؟ وقتی دو نفر در کنار هم میتونن به آرامش برسن و در سایه ی آرامش به اوج کمال ، چرا اینقدر مسئله ی اختلاف سن باید مهم باشه؟ چرا خونواده ها این چیزا رو درک نمیکنن ؟ چرا به جای اینکه دست جوونا رو بگیرن و کمکشون کنن اینقدر سر هر مسئله ای بهانه میگیرن و مخالفت میکنن ؟ حاج آقا کمکم کنید. یا علی .
مسئله مرتبط یافت نشد