ایران
نام حکومت
سلام/ غزلی بود از آقای فاضل نظری:
از باغ میبرند چراغانیت کنند
تا کاج جشن های زمستانیت کنند
پوشانده اند صبح تو را ابرهای تار
با این بهانه که بارانیت کنند
یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار میبرند که زندانیت کنند
ای گل گمان نکن به شب جشن میروی
شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانیت کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ایست که قربانیت کنند
امروز شنیدم از این شاعر جوان دفتری به نام "گریه های امپراطور" منتشر شده و من هنوز نخریدم.