سلام/ هرچه را می شنوید مزمزه کنید و عاقلانه ارزیابی کنید. کسی احتمال وجود رشوه را انکار نمی کند ولی یقینا به این شدت که گفتید نیست! مراقب گوش و قلبتان باشید و به غیبت گوش نکنید؛ سیاهی غیبت برای قلبتان از خوردن این مال "شبه ناک" قطعا سیاه تر و آلوده کننده تر و خطرناک تر است! و البته که رشوه حرام است و رشوه دهنده و گیرنده و واسطه گرفتار این معصیت بزرگ هستند مثل گوینده و شنونده غیبت که در معصیت شریکند. شما نباید در زندگی مردم تجسس کنید و نباید سوءظن داشته باشید و بازار مسلمین و سفره مسلمین حکمش حلال و طیب است مگر یقین داشته باشید که آن سفره که به آن دعوت شدید از مال حرام تهیه شده ، در آن صورت حرام است و نباید بخورید و در شبه هم احتیاط کنید و نخورید ولی شبه ناک اگر احتمالا حرام است فراموش نکنیم که سوءظن و غیبت هر مسلمانی حتما حرام است.
سلام یکی از اقوام من به تازگی با یک ... ازدواج کرده و آن طور که تعریف می کند شوهرش برای ... رشوه ... از اینرو من مال او را مخلوط به حرام می دانم مشکل من اینست که اگر مرا به خانه اش دعوت کند چه کار کنم ؟ من نمی خواهم با مال حرام پذیرایی شوم حتی اگر روزه باشم او خوراکی های پذیرایی را به من میدهد و از من خواهد خواست موقع افطار بخورم و دعایش کنم ! با این موضوع چه کنم ؟ اگر کسی نداند که چیزی حلال است یا نه و ما بدانم و به او بدهم آیا برای مایا او گناهی ست؟
سلام/ هرچه را می شنوید مزمزه کنید و عاقلانه ارزیابی کنید. کسی احتمال وجود رشوه را انکار نمی کند ولی یقینا به این شدت که گفتید نیست! مراقب گوش و قلبتان باشید و به غیبت گوش نکنید؛ سیاهی غیبت برای قلبتان از خوردن این مال "شبه ناک" قطعا سیاه تر و آلوده کننده تر و خطرناک تر است! و البته که رشوه حرام است و رشوه دهنده و گیرنده و واسطه گرفتار این معصیت بزرگ هستند مثل گوینده و شنونده غیبت که در معصیت شریکند. شما نباید در زندگی مردم تجسس کنید و نباید سوءظن داشته باشید و بازار مسلمین و سفره مسلمین حکمش حلال و طیب است مگر یقین داشته باشید که آن سفره که به آن دعوت شدید از مال حرام تهیه شده ، در آن صورت حرام است و نباید بخورید و در شبه هم احتیاط کنید و نخورید ولی شبه ناک اگر احتمالا حرام است فراموش نکنیم که سوءظن و غیبت هر مسلمانی حتما حرام است.
- [سایر] با سلام و عرض خسته نباشید. با توجه به این که فرمودید درباره بانوان و حقوق آنها باید کارشود مرا به عنوان یک خانم درمانده راهنمایی کنید. شاغلم و حدود 22 سال زندگی زناشویی خوبی داشتم که همه به زندگی ما غبطه می خوردند و ثمره این زندگی سه فرزند و تنها پشتوانه ی مالی من در آمد ماهیانه ام می باشد. در اثر خیانت و بی وفایی همسرم یک سال ونیم است زندگی ام تلخ شده است. و پس از اطلاع از این جریان با صحبت کردن با وی و مشورت با دیگران این موضوع نادیده گرفته و در نهایت احترام و مهربانی به زندگی ادامه دادم ولی باز با شکستن قولهای متعددی که میداد، مشاجره های در میگرفت و در این بین از کتک کاری و ناسزا گویی هم کم نمی گذاشت به این خاطر مدت یک سال است که حقوقم را در اختیارش نگذاشته ام ولی باز هم از نظر مالی کمکش کردم اکنون بر اثر یک موضوع کوچک و مشاجره ی پس از آن و بنا به تهدید وی از خانه بیرون رفتم و تصمیم به اجرا گذاشتن مهریه کردم ولی هنوز این امر را بلاتکلیف گذاشته ام و به خاطر فرزندانم که مایل اند من به خانه برگردم، و یک فر صت دیگر به او بدهم، کاری نکرده ام.در این مورد خا نواده ی من بعد یکسال ونیم تذکری به او دادند و حرمت او را نگه داشتند. حالا نمی دانم واقعا چه کار کنم؟ لطفاً مرا راهنمایی فرمایید. متشکرم.
- [سایر] باسلام خانمی هستم 27 ساله که مدت 7 سال است که ازدواج کرده شکر خدا ازدواج موفقی داشته و همسر صبوری دارم. هر چند مانند بسیاری از مردها ساعات زیادی را در محل کار و بیرون از خانه می گذراتند که این مورد در ابتدای ازدواج باعث در گیری های کلامی زیادی بین من و همسرم میشد. البته این مورد یعنی کشمکش بر سر این موضوع بعد از اینکه دو سال و نیم قبل ما صاحب فرزندی شدیم بسیار کمتر شده زیرا من در منزل با داشتن بچه وقت سر خاراندن هم ندارم چه رسد به.... بله اما حال مواردی که خالصانه از شما میخواهم مرا راهنمایی بفرمایید اینست که با توجه به این مورد که من جزء رتبه های خوب دانشگاه سراسری بوده و رتبه دو هزار کنکور 82 را داشته ام و آمال و آرزوهای فراوانی برای ادامه تحصیل در ذهنم داشته ام و الان به سبب حضور بچه بیش از سه سال است که در زمینه ادامه تحصیل کاملا متوقف شده ام و کاملا اعتماد به نفسم را از دست داده ام و هر روزی که تصمیم میگیرم شروع کنم به مطالعه برای کنکور از یک طرف انجام کارهای منزل و از طرف دیگر کارهای بچه و شاید تنبلی خودم! مانع از این کار میشود. خیلی زگرفتار روزمرگی شده ام و این واقعا مرا عذاب میدهد و احساس مفید بودن را از من میگیرد . خیلی احساس بیکاری و بی ارزشی میکنم و این بر روی روابطم با همسرم نیز بی تاثیر نبوده است. خیلی زود رنج و حساس شده ام. لطفا مرا راهنمایی بفرمایید که چطور از این وضعیت نجات یابم و چگونه مجددا شور و نشاط درس و دانشگاه و تحصیل را به زندگی ام بازگردانم و بتوانم آرزوهای ذهنی ام را با کمک خداوند بزرگ عملی نمایم. 2- اما مشکل دیگری که یکسالی است دامنگیر من شده نمیدانم اسمش را وسواس فکری بگذارم! از بیان آن خودم هم خنده ام میگیرد اما همین مورد واقعا مرا عذاب میدهد و توان مرا گرفته است و آ؟ن اینست که من در هنگام گفتن نیت نماز, وضو و غسل شاید دهها بار ؟آنرا تکرار میکنم و توان عملی کردن آنرا ندارم و ساعتها زیر دوش حمام برای یک غسل و شاید چندین دقیقه برای یک وضو معطل میکنم تا بتوانم نیت کنم و حس میکنم درست نیست و مدام این کار را تکرار میکنم و استرس فراوانی بهم وارد میشه خلاصه در گیری فراوانی با این مطلب پیدا کرده ام . به طور کل برای انجام کارهای روزمره بیش از وقت معمول مورد نیاز وقت صرف میکنم اما این مورد اخیر واقعا لذت زندگی را از من سلب کرده است خودم فکر میکنم شاید استرس و خستگی های روزمره و علی الخصوص بچه داری سبب چنین مشکلی شده است نمی دانم؟؟؟؟؟!!خیلی ناراحتم میخوام از زندگیم لذت ببرم اما این وسواسهای دست و پا گیر نمیذاره اما دلم میخواد اصلاح بشم و باهاش مبارزه کنم دلم میخواد راهناییم کنید تا از دستنش خلاص بشم. با تشکر
- [سایر] سلام علیکم ، احتراما\" اینجانب مردی میانسال هستم که حدود 20 سال پیش ازدواج و سه فرزند دخترو پسر دارم مشکل من مربوط به رفتار همسرم میباشد من ازهمان اوایل زندگی همراهی و همدلی از او در مورد کمک به مشکلاتم نمی دیدم وحتی اوقاتی که بعلت فشار عصبی حتی حال خوردن نهار نداشتم و اول در اتاق خواب کمی استراحت و سپس غذا می خوردم بجای دلداری و روی خوش از من فاصله می گرفت و بارها در مورد قضاوتهایش به او میگفتم که فقط خودت را می بینی وبه فکر خودت هستی وهر کاری را از منظر خوشامد خودت تفسیر و موافقت یا مخالفت میکنی ولی وی اهمیتی نمیداد از رفتارهای غلط وی در مواقعی بود که همراه من به بازار یا جایی میرفتیم هی میگفت که تو چشم چرانی میکنی و با عکس العمل های غلطش مرا غیر مستقیم به اینکار حریص می کرد و زمانی به خودم آمدم دیدم که واقعا\" به این عادت زشت آلوده شده ام . او همیشه سعی داشته خودش را بین من وبچه ها قرار دهد و هر وقت با آنها صحبت میکنم زودتر از آنها به من جواب دهد و من دلیل این کارها را چندی قبل و پس از گلایه ازهمسرم به یکی از برادرانش ( که در سفرعید اعصابم را خرد کرده بود ) از صحبت بین آنها متوجه شدم که خانواده ایشان زن سالاری بوده و رفتار همسرم در همین راستا و مشابه با آن است ( رفتاری که موجب دق کردن پدرشان واز هم پاشیدن خانواده شان شد ) و عبوس بودنش را که موروثی وکاری منفی است به اوگوشزد کرد وبا اشاره به وضع فعلی مادرش او را نصیحت میکرد تا کاری نکند با این رفتارش به مکافات دچار شود . من کارمند یک شرکت هستم و بعضی مواقع با فشار کار پر مسئولیتم دچارحالت استرس و عصبی میشوم ولی چون هدف من راحتی خانواده است و به لطف خداهم از نظر مالی توانسته ام خانواده ام را تأمین کنم با مشکلات مختلف می سازم و هیچ وقت هم نخواسته ام با انتقال مشکلات بیرون ازخانه آنها را نگران نمایم ولی نتیجه طوری شده بود من که عادت به بیرون رفتن غیر ضروری از خانه و دوست بازی ندارم برای رفتن به خرید چیزی یا موقع برگشتن از شرکت یا بازار به هر علتی تأخیر میکردم باید توضیح میدادم . این دمل وقتی سرباز کرد که من درتماس تلفنی شبانه ام با یکی از همکارانم در درب منزل به او گفتم : جانم ،(البته به این نوع خطاب عادت دارم و خودش هم میداند) که همسرم با شنیدن آن داد و هوار براه انداخت و خطاب به بچه ها فریاد می کشید که دیدید من درست می گفتم و او با زنان هرزه رابطه دارد و بی توجه به این که من گوشی را در اختیارش گذاشتم و گفتم بیا خودت زنگ بزن و از فلانی بپرس که تو بودی ؟ چرا اینوقت شب زنگ زدی ؟ تا ببینی راست میگویم یا نه ، ولی بجای اینکار آنقدر به من و خانواده ام فحاشی کرد که خسته شد وبه یک تماس تلفنی هم اشاره کرد که بله انوقت به من گفت تو با هرزه هاارتباط داری . فردای آن به محل کارم آمد وبا وقاحت کشوهای میزم و فایل های کامپیوتر را بازرسی کرد و به تلفن ارباب رجوع جواب میداد تا شاید بهانه و مدرکی برای توجیه حرفها وفحاشیهایش پیدا کند و من هیچ نگفتم فقط از همکارم خواستم اتاق را ترک کند و به او هم گفتم که اگر تمام شد برویم خانه . او در این مدت پسرم را وادار به خبرچینی از من کرده و میکند و بعضی مواقع حتی حین مکالمه با موبایل کنارم می آمد به صدای طرف مقابل گوش میکرد که زن است یا مخاطبم همان است که می گویم . من اهل فسق وفجور نیستم و دوستان و فامیل های هر دو ما این را بارها اظهار کرده اند وحتی وقتی که من با برادربزرگش در مورد وضعیت پیش آمده صحبت کردم خانواده اش میگفت که ما از تو مطمئن هستیم و زندگی شما را چشم زده اند و آن برادر دیگرش را ( که قبلا\" او را نصیحت کرده بود ) برای حل مشکل فرستادند و او که همراه یکی دیگر از اقوامشان به خانه ما آمده بود از حرفها و طرز فکرهمسرم جدا\" ناراحت شده بودند و من همچنین به ایشان گفتم که اگر روزی احساس نیاز کنم دنبال گناه نمیرم و همسر جدیدی اختیار میکنم که خلاف شرع هم نیست ومطمئن باشید دنبال خلاف وگناه نمیروم وبشماهم اطلاع می دهم . او دراین مدت که بطور متناوب و چند روز یکبار بگو مگو داشته ایم بارها گفته کاری میکنم تا دق کنی . در این مدت چند ماهه او اصرار دارد که تو ارتباط نامشروع با دیگران داری یا مثلا\" با هم اتاقیت در شرکت با هم اینکاره هستید یا با فلان دوستت که آن روز به جایی رفتی برای کار خلاف بوده و چون میداند من در زندگی ام اهل قسم نیستم بارها از من خواسته که اگر اینطور نیست به قرآن قسم بخور یا وقتی خانواده را به مشهد بردم تا حال و هوایشان عوض شود آنجا اصرار شدید داشت باید برویم حرم و تو قسم بخوری ومن فقط حرفم این بوده که تو این ادعا ها کردی و به من و خیلی ها تهمت و بهتان زده ای اگرمطمئن هستی خودت قسم بخور . از او خواسته ام پیش یک روا نشناس خانواده برود ولی میگوید من از خودم مطمئنم تو برو تا سال شوی ، در نهایت هم که به هیچکاری جز اعتراف من به فسق و زنا و گناه راضی نمی شود به خودش و برادرانش گفته ام : مگر من آدم خلافکار و اهل گناه و هوسران نیستم ؟ در اینصورت اصلا\" شایسته زندگی با انسان صالحی مثل تو نیستم پس طلاق بگیر ، آنوقت هم می گوید این زندگی و خانواده که وجود دارد مال من است اگر تو ناراحتی برو خوش آمدی . من در این موقعیت مانده ام چون علاوه بر ما سه فرزند ما ناراحتند نمی دانم که چکارکنم اقدام به دادخواست طلاق کنم ؟گاهی هم بخودم میگویم برای اینکه ادعاهای همسرم دروغ نشود و ( یا شاید انتقام ) بروم دنبال زندگی جدید و بی خیال اینها بشوم و می بینم آنهم دردسرهای خودش را دارد . او به برنامه ها و سخنرانی شما در تلویزیون نگاه میکند حالا از شما می خواهم راهنمایی بفرمایید . با نهایت احترام و التماس دعا - عبدی