پاک شدن
هرگاه دو نفر عادل، یا یک نفر، از پاک شدن چیز نجسی خبر دهند شهادت آنها قبول است، همچنین اگر (ذوالید) یعنی کسی که چیزی را در اختیار دارد بگوید پاک شده است، یا بدانیم مسلمانی آن را آب کشیده، ولی نمی دانیم درست آب کشیده یا نه، پاک است.
عنوان مسئله:
هرگاه دو نفر عادل، یا یک نفر، از پاک شدن چیز نجسی خبر دهند شهادت آنها قبول است، همچنین اگر (ذوالید) یعنی کسی که چیزی را در اختیار دارد بگوید پاک شده است، یا بدانیم مسلمانی آن را آب کشیده، ولی نمی دانیم درست آب کشیده یا نه، پاک است.
پرسشهای مرتبط از این مرجع
سوال مرتبط یافت نشد
پرسشهای مرتبط از دیگر مراجع
- [سایر] از دیدگاه شیعیان جنایتی که اصحاب مرتکب شدهاند این است که به گفته آنها اصحاب از ولایت علی منحرف شدند و خلافت را به او نسپردند، بنابراین از دیدگاه شیعه عادل و درست کار نیستند. سؤال این است که شیعیان چرا در مورد فرقههای دیگر شیعه؛ مانند فطحیه و واقفیه که امامت بعضی از ائمه را قبول ندارند چنین نمیگویند؟! بلکه از افراد این فرقهها دلیل میگیرند و آنها را عادل میدانند، این تناقض دلیلش چیست؟!
- [آیت الله اردبیلی] آیا در بیّنه (شهادت دو نفر عادل) لازم است گمان به صدق آن پیدا کنیم تا در حقّ ما معتبر شود و اگر به واسطه قرائنی گمان بر خلاف بیّنه پیدا کردیم، آیا باز هم بیّنه معتبر است؟ اگر علم بر خلاف بیّنه پیدا کردیم، چه طور؟
- [آیت الله خامنه ای] اگر لباس های پاک با لباس های نجس با هم در یک آب شسته شوند، لباس های پاک هم نجس می شوند. حال اگر هر دو گروه لباسها به طور درست و صحیح با آب پاک شسته نشوند (و همچنان نجس بمانند) و بواسطه باد خشک شوند، اگر آن لباسهای نجسی که بواسطه شسته شدن همراه لباسهای نجس، نجس شده بودند با یک شیء تر تماس پیدا کنند، آیا آن شیء تر نجس می شود؟
- [آیت الله بهجت] متوفّی در وصیّت نامه اش به شهادت پنج نفر عادل سه دانگ یک ساختمان مسکونی را به همسرش و یک و نیم دانگ آن را به یکی از فرزندانش و یک و نیم دانگ باقیمانده را بین وارثان تقسیم کرده است. اکنون یکی از وارثین به سهم سه دانگ همسر مرحوم و به آن یک و نیم دانگ دیگر اعتراض دارد. آیا اعتراض او شرعا قابل توجه و ملاحظه است؟
- [سایر] خیلی ممنون ولی پاسختون خیلی کلی بود و من دقیقا جواب سوالم را نگرفتم ... خوب ببینید واقعیت این است که با توجه به شرایط خانواده ام و ظاهر من هرکسی که مرا معرفی میکند و هر شخصی که برای خواستگاری می آید قطعا به دنبال یک دختر چادری می آید و این بزرگترین مشکل من است خوب وقتی اعتقادات من با ظاهری که دارم کاملا متفاوت است چگونه میتونم انتظار داشته باشم شخصی که به سراغ من می آید این موضوع برایش مهم نباشد .... من 17 سال است یعنی از 6 سالگی به اجبار پدرم چادر سرم میکنم و همین موضوع باعث شده هرکسی که به خواستگاری من می آید با اعتقادات من سازگار نباشد و هرکسی هم که با اعتقادات شخصی من سازگار است به دنبال من نخواهد آمد ... من چه کار کنم؟ آیا این درست است؟ آیا پیغمبر که خود اسوه عدالت اند راضی هستند بخاطر چنین تعصبا بی جایی تمام زندگی آینده ی یک دختر برای همیشه در تنهایی و بی کسی تباه شود؟ سوال دقیق من این است که گفتن ای موضوع در همان جلسه ی اول آشنایی درست است؟ با توجه به اینکه خوب قطعا با توجه به ویژگی چادری بودن من به آن شخص معرفی شده ام به خواستگاری آمده اند؟ یا نه کمی صبر کنم تا چندین جلسه بگذرد و بعد از اینکه پسر و خانواده اش از تمام نظر ها مرا قبول کردند و همه چی در حال تمام شدن بود این موضوع را بگویم ؟
- [سایر] شیعه می گوید ابوبکر و عمر کافر بوده اند، سپس می بینم که علی (ع) که از دیدگاه شیعه امام معصوم است خلافت آنها را می پسندند و با هر دو بیعت کرده و علیه آن قیام ننموده است. از این لازم می شود که علی معصوم نباشد چون او با دو کافر ناصبی ستمگر بیعت کرده است، و او با بیعت خود آنها را تایید نمود، و این نقصی در عصمت و کمک کردن به ظالم در ظلمش می باشد، و هرگز امام معصومی این کار را نمی کند، و یا اینکه شیعه باید قبول کند که کار امام علی کاملاً درست بوده است!! چون ابوبکر و عمر دو خلیفه مؤمن و صادق و عادل بوده اند، و شیعه وقتی آنها را کافر قرار می دهد و به آنها ناسزا می گوید و خلافت آن ها را قبول ندارد، با این کار، با امام خود مخالفت کرده اسست! از این رو ما دچار حیرت می شویم: آیا راه ابوالحسن را در پیش بگیریم، یا راه شیعیانش که از فرمان اون سر پیچی کرده اند؟!
- [سایر] سلام آقای مرادی پیشاپیش سال نو را خدمت شما تبریک عرض میکنم. اول از همه اشاره کنم که بنده تازه با سایتتون آشنا شدم .وبه دلیل شاغل بودنم وقت نکردم که بقیه نظرات رو بخونم.اگر سوال و موضوع مطرح شده تکراریست شما ببخشید دختری هستم 24ساله که 4سال است که خوابی می بینم که مضمون آن تکراری است وهر وقت به آن شک می کنم باز خوابی دیگر در تائید آن می بینم.من در 4سال پیش به صورت خیلی اتفاقی از یک پسر خوشم آمد...و از خدا خواستم که من را به او برساند هنوز دو هفته ازاین ماجرا نگذشته بود که خواب مادربزرگ خدا بیامرزم را دیدم.که زنی بسیار پاک دامن سختی کشیده مومن و مادر شهید ...مادربزرگم در خواب به من گفت که در آینده به او میرسم...ولی من باور نکردم علاقه من روز به روز بیشتر میشد.و هر روز افسرده تر میشدم از اینکه او از این عشق بی خبر است...و هر وقت در این مورد شک می کردم واز رسیدن به او نا امید میشدم مادربزرگم باز به خوابم می آمد و حرفایی می زد که خیلی زود در بیداری اتفاق می افتاد و مدام به من نشانه میداد که به او خواهم رسید...در این مدت من حتی خواب ... را هم دیدم که برایم استخاره گرفت و جواب استخاره همانی آمد که در بیداری گرفتم.یکی از دوستانم که کوچک ترین چیزی از این موضوع نمی دانست هم خوابی از آینده من دید که در کنار فرد مورد علاقه ام هستم... سوال بنده از شما اینست که تا چه اندازه می توانم به درستی این خوابها اعتماد کنم...با توجه به اینکه در بیداری متاسفانه اتفاقی نیافتاده است...آیا این خوابها جز رویاهای صادقانه هستند؟لطفا من را راهنمایی کنید چون جدا خسته شده ام... باتشکر
- [سایر] در حکومت اسلامی، ما قائل به تسری مشروعیت از خدا به حضرت رسول (ص) و بعد از ایشان، ائمه (ع) و بعد هم بر مبنای آیات و روایات از جمله، مقبوله عمر بن حنظله به فقیه مجتهد عادل هستیم. به عبارت دیگر، هیچ آدمی بدون اجازه مستقیم یا غیر مستقیم از خدا، اجازه دخل و تصرف در امور عمومی و اجتماعی انسان ها را ندارد، و ولی فقیه با توجه به اجازه با واسطه از خدا، اجازه تصرف دارد. آیا در حکومت اسلامی، مدیرانی که با واسطه یا بی واسطه منصوب رهبری اند و با اذن ایشان، اجازه تصرف دارند، در حیطه وظایف و اختیارات خود، ولایت دارند یا خیر؟ به هر حال، ما نمی توانیم افراد را مسئول بدانیم، ولی اختیار ندهیم، یا در صورت دادن اختیار، برای زیردستان تکلیف اطاعت در برابر اوامر مسئول را قرار ندهیم، یا به عبارت دیگر، با توجه به این که نظام حاکم بر جامعه ما یک نظام دینی مبتنی بر ولایت فقیه می باشد و چنانچه بر اساس مبانی دینی قائل به جاری شدن مفهوم مشروعیت از رأس جامعه – نائب امام زمان (ولی فقیه) – به بدنه مدیریتی کشور باشیم، باید بر اساس همان مفهوم، میزان اختیارات مدیر سازمان به عنوان مسئول سازمان را مشخص کنیم. مدیر سازمان کسی است که باید در قبال تمام فعالیت ها و محصولات سازمان پاسخ گو باشد و طبیعی است که به ازای این پاسخ گویی باید اختیارات وجود داشته باشد، اما این بخش تنها بخشی از مبنای نظری در قبال اختیارات مدیر است. بخش دیگر مفهوم مشروعیت است که با پذیرش این مفهوم، تنها کسی حق دستور دادن دارد که به نوعی از اذن ولی فقیه برخوردار باشد (هر چند این قسمت، محل مناقشه است) حال با این اذن و آن جایگاه پاسخ گویی، باید مشخص شود که مدیر بر سازمان تحت مدیریتش ولایت دارد یا نه؟ به طوری که هر فعالیتی در سازمان، بدون اذن مدیر، خلاف شرع و خلاف قانون باشد و لذا مدیر به نوعی دارای حق ولایت در سازمان و در حدود وظایف خویش باشد که البته دایره این اختیارات باید مشخص شود.
- [سایر] اینجانب در اوایل شروع زندگیم ودر یک سفر زیارتی با مشکلی برخورد کرده ام که خواهشمندم راهنمایی کنید؟ خانمم عضو هیاتی می باشد که این هیات زیارتی و مذهبی است که تشکیل شده است از چندین آقا وخانم که متاهل و مجرد می باشند و ایشان وابستگی زیادی به هیات و حتی مسئول هیات(که یک آقای نامحرم می باشند) و روحانی هیات(که ایشان هم نامحرم می باشند) دارند و هیات و مسوولین آن را بسیار دوست دارند و خانم من این 2 نفر آقا را از نظر اخلاقی و مذهبی قبول دارند و پاک و خوب می دانند و مسئول هیات قبلا استاد خانمم بوده و ایشان را به عنوان پدر دوم قبول دارند و در این سفر زیارتی با ایشان صحبت دارند حتی به ایشان نگاه می کنند در حالی که ایشان نامحرم می باشند. البته اینجانب از نیت مسئول مربوطه خبر ندارم. البته مسئول مربوطه با کلیه اعضا بسیار راحت هستند و همین طور خانم من با اعضای هیات که خانم می باشند ارتباط صمیمی و دوستانه دارند. همین طور با آنها رو در واسی دارند و با آنها بودن ایشان را شاد می کند. البته مسئول هیات دراین سفر زیارتی با اینجانب بسیار مودبانه و با احترام رفتار کردند و ظاهرشان بسیار محترم می باشد. و ایشان برای این سفر قبلا به خانم من2 بار زنگ زده بودند (برای هماهنگی) در حالی که می توانستند به من زنگ بزنند چون شماره من را داشتند و یا از خانم من بگیرند و در سفر زیارتی چند تا از خانم های متاهل بدون شوهرشان به سفر می آیند که می ترسم این تاثیر بدی بگذارد در آینده در زندگیم نیاز است زن به خانواده اش برسد و می ترسم اینجانب را تحت فشار قرار دهند و دلشان سفر با هیات کند و از طرفی برای سفر زیارتی از محل کارم به زور مرخصی گرفتم و به سفر رفتم و در آینده مرخصی ندهند و خانمم هم با فشار و اجبار بخواهد که تنهایی به همراه هیات به سفر برود و من چون آذریم غیرتم قبول نمی کنه که تنها ایشان را به سفر بفرستم و حتما باید خودم باشم. همچنین خانم در هیات چند تا از آقایان متاهل را در هیات دیده و حال از من می خواهد مثل آنها لباس بپوشم و به قول خودش شیک باشم و خود من هم وقتی در این سفر زیارتی مشهد آقایان را دیدم که با همسرشان به زیارت و خوش اخلاقی رفتار می کنند حسرت می خورم و جو هیات به جای اینکه مذهبی و سنگین باشد پر از خنده و صحبت از مسایل متفرقه از جمله سیاست می باشد (به علت اینکه اکثر اعضای جوان می باشند) که این مورد هم من را زجر می دهد.
- [سایر] من یک شهروند تهرانی هستم. امروز پنجم فروردین 89 ایمیلی را دریافت کردم که در آن به یکی از اصلی ترین عقاید شیعیان، یعنی موضوع کربلا، شبهه وارد نموده اند. با توجه به این که مرکز شما دارای محقّقین و متخصّصین علوم اسلامی است و پاسخ دادن به این انحرافات فکری جزو رسالت شما می باشد، خواهشمندم به این موضوع رسیدگی فرمایید و اطلاع رسانی مناسب را منظور نمایید. توفیق شما را از خداوند متعال خواستارم متن ایمیل ارسال شده به شرح زیر می باشد: فارغ از حب و بغض بخوانید تا بتوان آن را نقد کرد در این پست می خواهم به بیان چند نمونه از افسانه های معروف و البته تأمل برانگیز روز عاشورا بپردازم. نخست در مورد بی آبی، وضعیت بیابانی و عطش حسین و یارانش: همان طور که می دانید جنگی که در روز عاشورا رخ داده در نزدیکی رود فرات بوده. در هیچ کجای کره زمین نمی توانید سرزمینی در کنار یک رود را بیابید که صحرا و بیابان بی آب و علف باشد، مگر رودی که از میان کوهستان می گذرد. همه در درازای تحصیلمان خوانده ایم که در کنار رودخانه ها جلگه و زمین های حاصل خیز به وجود می آید. واقعیت این است که اطراف فرات را نیز مانند سایر رودخانه ها، جلگه ها و زمین های حاصل خیز تشکیل می دهد و کربلا نیز سرزمینی سرسبز است. از آن گذشته در چنین مناطقی به دلیل نزدیکی به رودخانه بستر زیرین زمین را سفره های پهناور آبی تشکیل می دهد و دست رسی به آب آسان تر از آن چیزی است که به ذهن می رسد. تنها با کندن 4 یا 5 متر از زمین می توان به آب رسید. در منطقه اهواز یکی از مشکلات ساخت و ساز همین سفره های زیرزمینی است که کاملاً زیر شهر را فرا گرفته اند. 72 نفر نتوانسته اند یک گودال 4 متری حفر کنند؟ از طرفی بر طبق گفتار شیعیان این رویداد در تابستان و هوای گرم و جهنمی رخ داده، ولی با مراجعه به این سایت و وارد کردن تاریخ دهم محرم سال 61 هجری قمری در قسمت Islamic Calendar درمی یابید که عاشورا در روز چهارشنیه 21 مهر ماه بوده است. البته 21 مهر نیز هوای کربلا آن چنان خنک نیست، ولی آن تابستان جهنمی هم که شیعیان می گویند نیست. اکنون می گویند شرایط آب و هوایی 1400 سال پیش با امروز فرق دارد. نخست این که در یک پریود 1400 ساله آن تغییر آب و هوایی که در ذهن مسلمانان است نمی تواند رخ دهد و دوّم این که اگر هم تغییری باشد مطمئناً هوا خنک تر نشده، بلکه دما بالاتر هم رفته است؛ یعنی 1400 سال پیش نسبت به امروز خنک تر بوده. اما یک نکته جالب دیگر در داستان هایی که از واقعه عاشورا گفته شده اشاره ای به گرسنگی نگردیده؛ یعنی کاروان حسین مشکل گرسنگی نداشته است. این کاروان نیز مانند سایر کاروان ها حیوانات اهلی به همراه خود داشته که با مشکل گرسنگی مواجه نشود؛ مثلاً گوسفند یا بز، برای رفع تشنگی نیز می توانستند از شیر همین حیوانات اهلی استفاده کنند. در ضمن شتر نیز همراه آنها بوده، عرب ها که به خوردن شیر شتر علاقه بسیار دارند، می توانستند از شیر شتر ها نیز استفاده کنند .باز هم نکته ای دیگر، سه نقل قول در مورد مقبره حسین: هارون الرشید را در حالی پشت سر گذاشتم که قبر حسین (علیه السلام) را خراب کرده و دستور داده بود که درخت سدری را که آن جا بود به عنوان نشانه قبر برای زوار، و سایهبانی برای آنان قطع کنند. (تاریخالشیعه، محمد حسین المظفری، ص 89، بحار الانوار، ج 45، ص 39 8) قبر شریف آن حضرت مورد تعرض و دشمنی متوکل عباسی قرار گرفت. او توسط گروهی از لشکریانش قبر را احاطه کرد تا زائران به آن دست رسی نداشته باشند و به تخریب قبر و کشت و کار در زمین آن جا دستور داد... ) اعیان الشیعه،ج 1، ص 628، تراث کربلا، ص 34; بحارالانوار،ج 45، ص 397) سال 236 متوکل دستور داد که قبر حسین بن علی و خانههای اطراف آن و ساختمان های مجاور را ویران کردند و امر کرد که جای قبر را شخم زدند و بذر افشاندند و آب بستند و از آمدن مردم به آن جا جلوگیری کردند. (همان) از این دست نقل قول ها بسیار است که تنها به سه مورد اشاره کردم. در بیابان بی آب علف و صحرای جهنمی کشت و کار کرده اند و بذر افشانده اند؟ پس با این همه موارد، چگونه حسین و کاروانش از تشنگی و گرمای هوا رنج دیده اند؟ دوم حرمله و گردن علی اصغر :این داستان علی اصغر هم از آن افسانه های جالب عاشوراست. داستان از این قرار است: حسین به علت عطش فراوان که در پست قبلی اشاره کردم عطشی در کار نبوده، فرزند شیرخوارش را در بغل گرفته و جلوی سپاه می رود و می گوید دست کم به این طفل آب بدهید. از آن طرف (سپاه یزید) شخصی به نام حرمله که گویا تیرانداز قابلی بوده تیری را به قصد گلوی نوزاد رها کرده و او را می کشد، یا شهید می کند یا هر چه شما بگویید. در ظاهر تراژدی واقعاً دردناکی است، ولی با کمی تأمل مطالبی دال بر خرافی و غیر واقعی بودن این داستان می یابیم. نخست آن که نوزاد شیرخوار و چندین ماهه اصلاً گردنی به آن صورت که ما تصور می کنیم ندارد. اگر دقت کنید سر نوزاد به بدنش چسبیده است، دلیلش هم آن است که هنوز استخوان و عضلات گردن چنان رشد نکرده اند که وزن سر را تحمل کنند. تنها در یک صورت می توان گردن نوزاد را تا حدودی دید، در صورتی که سر کودک به پشت برگشته و به سمت زمین آویزان شود. دوم آن که فاصله دو سپاه در هنگام نبرد معمولاً 200 یا 300 متر بوده است. اگر قهرمان تیراندازی المپیک با آن کمان های مجهز و مدرن را نیز بیاوریم نمی تواند از آن فاصله گردن کودک که هیچ حتی پدر کودک را نشانه بگیرد و به هدف بزند. شاید با دراگانوف نیز چنین کاری دشوار باشد چه رسد به تیر و کمان. سوم آن که برای چه حرمله نوزاد را نشانه گرفته؟ در تمام جنگ ها مهمترین شخص فرمانده سپاه است. حرمله باید حسین را می زده نه نوزاد را. کدام عقل سالمی چنین چیزی را می پذیرد؟ حرمله فرمانده سپاه را ول کرده و نوزاد را از پای درآورده؟ اگر به قول مسلمانان واقعاً هوا جهنمی بوده مگر این حرمله مازوخیسم داشته که در آن شرایط، جنگ را کش بدهد و خودش را بیشتر اذیت کند؟ در جایی مسلمانی گفت حضرت کودک را در دست گرفته و نزدیک سپاه رفته تا صدای او را بشنوند، او که فک و فامیل وحشی خود را بهتر می شناخته .چهارم که از همه نیز جالب تر است آن که اصلاً کودک چند ماهه چه نیازی به آب دارد؟ نوزاد چندین ماهه شیر می نوشد و نه آب و مادرش می تواند به نوزاد شیر بدهد و تشنگی او را بر طرف سازد. در ضمن شیر آن حیوانات اهلی که پیشتر گفتم نیز موجود بوده. سوم، ابوالفضل رفته آب بیاره: داستان از این قرار است که آقا ابوالفضل که مسلمانان ماشین شان را بیمه ایشان می کنند برای رفع تشنگی لشگر حسین به دل دشمن زده و مشکی را از آب رودخانه پر کرده و در مسیر برگشت شخصی آن دستش را که مشک را گرفته بوده قطع می کند. حضرت مشک را با دست دیگرش می گیرد و به راهش ادامه می دهد. دوباره یک از خدا بی خبری آن دست دیگر را هم قطع می کند. حضرت اکنون مشک را با دندانش می گیرد و در آخر چند از خدا بی خبر دیگر وی را به شهادت می رسانند. لطفاً یکی برای من توضیح بدهد که حضرت چگونه مشک را از دستی که قطع شده می گیرد؟ آیا حضرت از اسب پیاده شده و می رود مشک را که همراه دست قطع شده اش روی زمین افتاده بر می دارد و دوباره سوار اسب می شود و می رود؟ دوباره که آن یکی دستش قطع می شود چه کار می کند؟ آیا حضرت باز از اسب پیاده شده و می رود به سراغ دست افتاده و دولا شده و مشک را با دندان می گیرد؟ آیا در این میان که هی حضرت از اسب پیاده و دوباره سوار می شده اند کسی نبوده ایشان را بکشد؟ یا اصلاً هیچ کدام از اینها رخ نداده و پیش از آن که دست مبارکشان را قطع کنند، حضرت بر اساس مهارت هایشان مشک را به هوا پرتاب کرده اند با آن یکی دست گرفته اند و به دنبال آن دوباره مشک را به هوا پرتاب کرده و این بار با دندان می گیرند؟ اصلاً دست حضرت چگونه قطع شده؟ از مچ؟ از آرنج؟ از کتف؟ با چه چیز قطع شده؟ شمشیر؟ خاطرم هست در یک مراسم مذهبی در محرم روضه خوان گفت با کمان به سوی دست حضرت نشانه رفته اند و دست را قطع کرده اند. مگر کمان های آن ها تبر پرتاب می کرده است؟ خون ریزی شدید ناشی از قطع شدن دست در این میان کشک بوده؟ این تنها سه نمونه از افسانه های عاشورا بود. به داستان غسل کردن قاسم نیز اشاره ای نکردم؛ زیرا برخی از مسلمانان خود این داستان رو قبول ندارند. از این دست افسانه ها بسیار است. امیدوارم بیاموزیم که تنها عقل و اندیشه خود را میزان قرار دهیم.
مسائل مرتبط از این مرجع
- هرگاه دو نفر عادل، یا یک نفر، از پاک شدن چیز نجسی خبر دهند شهادت آنها قبول است، همچنین اگر (ذوالید) یعنی کسی که چیزی را در اختیار دارد بگوید پاک شده است، یا بدانیم مسلمانی آن را آب کشیده، ولی نمی دانیم درست آب کشیده یا نه، پاک است.
- هرگاه (ذوالید) یعنی کسی که چیزی در اختیار اوست خبر دهد که آن چیز، نجس یا پاک است باید قبول کرد، خواه عادل باشد یا نه، به شرط این که بالغ باشد بنابراین، خبر دادن غیربالغ دراین باره قبول نیست، مگر این که اطمینان از گفته او حاصل شود.
- کر بودن آب را از دو راه می توان شناخت: نخست این که خود انسان یقین پیدا کند و دیگر این که لااقل یک نفر عادل خبر دهد.
- هرگاه انسان چیزی را آب بکشد و یقین کند پاک شده، بعد شک کند که آن را درست آب کشیده یا نه، آن چیز پاک است، مگر این که بداند که در حال شستن توجه نداشته است.
- نجس بودن چیزی از سه راه ثابت می شود: اول آن که انسان یقین پیدا کند، ولی گمان حتی گمان قوی کافی نیست; بنابراین، غذا خوردن در بعضی از اماکن عمومی که گاه انسان گمان قوی به نجس بودن آنها دارد جایز است، مگر آن که یقین به نجاست پیدا کند. دوم آن که (ذوالید) یعنی کسی که چیزی در اختیار اوست (مانند صاحب خانه و فروشنده و خدمتکار) خبر دهد که آن چیز نجس است. سوم دو نفر عادل و یا حتی یک نفر گواهی دهد.
- شیر دادنی که علت محرم شدن است به دو چیز ثابت می شود: اول: خبر دادن عده ای که انسان از گفته آنها یقین پیدا کند. دوم: شهادت دو مرد عادل یا چهار زن عادل، بلکه احتیاط واجب آن است که به شهادت یک مرد با یک زن هم اکتفا کند، ولی شاهدها باید شرایط شیر دادن را هم بگویند، مثلاً بگویند ما دیده ایم که فلان بچه پانزده بار از پستان فلان زن شیر کامل با شرایطی که در مسأله 2116 گفته شده خورده است و اگر بدانیم همه آنها شرایط را می دانند و در آن توافق دارند، شرح دادن آن لازم نیست.
- (مجتهد) و (اعلم) را از سه راه می توان شناخت: اوّل: این که خود انسان اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوم: این که دو نفر عادل از اهل علم به او خبر دهند، به شرط این که دو نفر عالم دیگر برخلاف گفته آنها شهادت ندهند. سوم: این که آنچنان در میان اهل علم و محافل علمی مشهور باشد که انسان یقین پیدا کند او اعلم است.
- هرگاه بدن یا لباس مسلمان یا چیز دیگری که در اختیار اوست نجس شود و او هم بفهمد که نجس شده، سپس آن مسلمان غایب گردد، اگر انسان احتمال دهد که آن را آب کشیده، پاک است، به شرط این که از چیزهایی باشد که طهارت در آن شرط است، مانند لباسی که با آن نماز می خواند و یا غذا و ظروف غذا.
مسائل مرتبط از دیگر مراجع
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر انسان یقین کند که چیزی که نجس بوده و پاک شده است؛ یا دو عادل به پاک شدن آن خبر دهند؛ آن چیز پاک است و همچنین است اگر کسی که چیز نجس در اختیار او است بگوید آن چیز پاک شده؛ یا مسلمانی چیز نجس را آب کشیده باشد؛ اگرچه معلوم نباشد درست آب کشیده یا نه. و بعید نیست که خبر دادن یک نفر عادل یا شخص موثق به پاکی آن نیز کفایت کند.
- [آیت الله خوئی] اگر انسان یقین کند که چیزی که نجس بوده پاک شده است، یا دو عادل به پاک شدن آن خبر دهند، آن چیز پاک است، و همچنین است اگر کسی که چیز نجس در اختیار او است بگوید آن چیز پاک شده، یا مسلمانی چیز نجس را آب کشیده باشد، اگرچه معلوم نباشد درست آب کشیده یا نه. و بعید نیست که خبر دادن یک نفر عادل یا شخص موثق به پاکی آن نیز کفایت کند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر خود انسان یقین کند که چیزی که نجس بوده پاک شده است یا دو عادل به پاک شدن آن خبر دهند، آن چیز پاک است. و همچنین است اگر کسی که چیز نجس در اختیار اواست بگوید آن چیز پاک شده، یا مسلمانی چیز نجس را آب کشیده باشد، اگرچه معلوم نباشد درست آب کشیده یا نه آن چیز پاک است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر خود انسان یقین کند که چیزی که نجس بوده پاک شده است، یا دو عادل به پاک شدن آن خبر دهند، آن چیز پاک است. و هم چنین اگر کسی که چیز نجس در اختیار او است بگوید آن چیز پاک شده، یا مسلمانی چیز نجس را آب کشیده باشد اگر چه معلوم نباشد درست آب کشیده یا نه، پاک است.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر خود انسان یقین کند که چیزی که نجس بوده پاک شده است ، یا دو عادل به پاک شدن آن خبر دهند ، آن چیز پاک است و همچنین است اگر کسی که چیز نجس در اختیار او است بگوید آن چیز پاک شده ، یا مسلمانی چیز نجس را آب کشیده باشد ، اگر چه معلوم نباشد درست آب کشیده یا نه .
- [آیت الله بروجردی] اگر خود انسان یقین کند که چیزی که نجس بوده پاک شده است، یا دو عادل به پاک شدن آن خبر دهند، آن چیز پاک است و همچنین است اگر کسی که چیز نجس در اختیار اوست بگوید آن چیز پاک شده، یا مسلمانی چیز نجس را آب کشیده باشد، اگر چه معلوم نباشد درست آب کشیده یا نه.
- [امام خمینی] اگر خود انسان یقین کند که چیزی که نجس بوده، پاک شده است، یا دو عادل به پاک شدن آن خبر دهند، آن چیز پاک است. و همچنین است اگر کسی که چیز نجس در اختیار او است بگوید آن چیز پاک شده، یا مسلمانی چیز نجس را آب کشیده باشد، اگر چه معلوم نباشد درست آب کشیده یا نه.
- [آیت الله بهجت] اگر خود انسان یقین کند چیزی که نجس بوده پاک شده است، یا دو عادل به پاک شدن آن خبر دهند ، آن چیز پاک است ؛ و همچنین است اگر کسی که چیز نجس در اختیار او است بگوید آن چیز پاک شده ، یا مسلمانی چیز نجس را آب کشیده باشد اگر چه معلوم نباشد درست آب کشیده یا نه .
- [آیت الله سیستانی] اگر انسان یقین یا اطمینان پیدا کند که چیزی که نجس بوده پاک شده است ، یا دو نفر عادل بر پاک شدن آن شهادت دهند ، و مورد شهادت آنان سبب پاک شدن باشد ، آن چیز پاک است ، مثلاً شهادت دهند به اینکه لباس آلوده به بول دو مرتبه شسته شده ، و همچنین است اگر کسی که چیز نجس در اختیار اوست بگوید آن چیز پاک شده ، و مورد اتهام هم نباشد ، یا مسلمانی چیز نجسی را به منظور پاک شدن آب کشیده باشد ، اگر چه معلوم نباشد درست آب کشیده یا نه .
- [آیت الله مظاهری] اگر خود انسان اطمینان کند چیزی که نجس بوده پاک شده، یا یک نفر ثقه به پاک شدن آن خبر دهد، یا کسی که چیز نجس در اختیار اوست بگوید آن چیز پاک شده، یا مسلمانی چیز نجس را آب کشیده باشد، گرچه معلوم نباشد درست آب کشیده یا نه، آن چیز پاک است.