ممکن است گفته شود که در عصر حاضر، زنان، هم دوش مردان به فعالیت‏های اقتصادی اشتغال دارند و در تأمین مخارج زندگی با مرد شریک هستند، پس دلیلی بر کم بودن دیۀ آنها در عصر کنونی وجود ندارد. در پاسخ به این اشکال می‏توان گفت: اولاً: اگر چه دیه زن نصف دیه مرد است،[1] ولی نصف بودن دیۀ زن نسبت به مرد مادامی است که دیه بیشتر از ثلث شود و الاّ دیۀ مرد و زن در کمتر از ثلث با هم مساوی است. لذا اگر دلیل نصف بودن دیۀ زن، مسئلۀ نقص او بود، باید همه جا دیۀ او نصف دیۀ مرد می‏شد.[2] ثانیاً: اگر برای گروهی قانونی تشریع شده است، قانون باید بیشترین جمعیت آماری را در بر بگیرد. اگر یکی از حکمت های نصف بودن دیه زن نسبت به مرد، انجام فعالیت های اقتصادی توسط مرد است، این حکمت با توجه به اغلب جامعه بیان شده است. بله! احیاناً زنانی پیدا می شوند که وظیفه های اقتصادی خانواده را تحمل می کنند، ولی این باعث نمی شود که قانون به این علت،حذف شده یا تغییر کند. برای دیدن نمایه های مربوط، به آدرس های ذیر مراجعه کنید: 1. سؤال 117 (سایت: 2379) (تفاوت دیه زن و مرد در اسلام). 2. تفاوت دیه زن و مرد [1] . بر اساس برخی از روایات، دیه زن نصف دیه مرد است از جمله روایتی که در آخر ان از امام صادق (ع) چنین آمده است: ... و دیه زن، نصف دیه مرد است. (کافی، ج 7، ص 298) [2] با استفاده از سؤال 117 (سایت: 2379).
با سلام. در پاسخ به این سوال که چرا دیه زن نصف دیه مرد است گفته شده که اغلب فعالیت های اقتصادی بر دوش مرد گذاشته شده و اگر مردی فوت شود فشار بیشتری بر زن و فرزندان می آید و ... حال این سوال در ذهن من بوجود آمد که اگر زنی نان آور خانه باشد و فعالیت های اقتصادی خانواده بردوش او باشد که در این عصر این مطلب بسیار رایج است باز هم دیه زن نصف دیه مرد است؟
ممکن است گفته شود که در عصر حاضر، زنان، هم دوش مردان به فعالیتهای اقتصادی اشتغال دارند و در تأمین مخارج زندگی با مرد شریک هستند، پس دلیلی بر کم بودن دیۀ آنها در عصر کنونی وجود ندارد.
در پاسخ به این اشکال میتوان گفت: اولاً: اگر چه دیه زن نصف دیه مرد است،[1] ولی نصف بودن دیۀ زن نسبت به مرد مادامی است که دیه بیشتر از ثلث شود و الاّ دیۀ مرد و زن در کمتر از ثلث با هم مساوی است. لذا اگر دلیل نصف بودن دیۀ زن، مسئلۀ نقص او بود، باید همه جا دیۀ او نصف دیۀ مرد میشد.[2]
ثانیاً: اگر برای گروهی قانونی تشریع شده است، قانون باید بیشترین جمعیت آماری را در بر بگیرد. اگر یکی از حکمت های نصف بودن دیه زن نسبت به مرد، انجام فعالیت های اقتصادی توسط مرد است، این حکمت با توجه به اغلب جامعه بیان شده است. بله! احیاناً زنانی پیدا می شوند که وظیفه های اقتصادی خانواده را تحمل می کنند، ولی این باعث نمی شود که قانون به این علت،حذف شده یا تغییر کند.
برای دیدن نمایه های مربوط، به آدرس های ذیر مراجعه کنید:
1. سؤال 117 (سایت: 2379) (تفاوت دیه زن و مرد در اسلام).
2. تفاوت دیه زن و مرد [1] . بر اساس برخی از روایات، دیه زن نصف دیه مرد است از جمله روایتی که در آخر ان از امام صادق (ع) چنین آمده است: ... و دیه زن، نصف دیه مرد است. (کافی، ج 7، ص 298) [2] با استفاده از سؤال 117 (سایت: 2379).
- [آیت الله مکارم شیرازی] در مورد حکم قصاص، تساوی حقوق زن و مرد در چیست؟ با توجه به این که در حال حاضر در برخی از خانواده ها نان آور خانواده زن است، مثل خانواده هایی که مرد آن معتاد بوده یا فوت کرده است و سرپرستی بچه ها و تأمین معاش آنها نیز با مادر است یا زن و مردهایی که هر دو شاغل بوده و در برخی از موارد حقوق ماهیانه زن بیشتر از مرد است. اگر مردی این زن، یا این مادر را چه به عمد یا غیر عمد به قتل برساند، باز حکم او قصاص نیست و حتماً باید برای قصاص نیمی از دیه پرداخت شود؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] در مورد حکم قصاص، تساوی حقوق زن و مرد در چیست؟ با توجه به این که در حال حاضر در برخی از خانواده ها نان آور خانواده زن است، مثل خانواده هایی که مرد آن معتاد بوده یا فوت کرده است و سرپرستی بچه ها و تأمین معاش آنها نیز با مادر است یا زن و مردهایی که هر دو شاغل بوده و در برخی از موارد حقوق ماهیانه زن بیشتر از مرد است. اگر مردی این زن، یا این مادر را چه به عمد یا غیر عمد به قتل برساند، باز حکم او قصاص نیست و حتماً باید برای قصاص نیمی از دیه پرداخت شود؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] از جایی نقل شده است که (چنانچه مردی زنی را به قتل برساند و خانواده زن بخواهند قصاص کنند، باید نصف دیه مرد را بپردازند و اگر توانایی پرداخت نداشته باشند در صورت اجازه حاکم شرع می توان از بیت المال مبلغ مذکور را پرداخت و قصاص را به بر مرد قاتل جاری کرد) در صورت امکان نظر حضرت آیت الله مکارم شیرازی را در این مورد بفرمایید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] از جایی نقل شده است که (چنانچه مردی زنی را به قتل برساند و خانواده زن بخواهند قصاص کنند، باید نصف دیه مرد را بپردازند و اگر توانایی پرداخت نداشته باشند در صورت اجازه حاکم شرع می توان از بیت المال مبلغ مذکور را پرداخت و قصاص را به بر مرد قاتل جاری کرد) در صورت امکان نظر حضرت آیت الله مکارم شیرازی را در این مورد بفرمایید.
- [سایر] سلام خیلی بعیده که تمام این پیام ها بررسی بشه اما با نادیده گرفتن این مطلب برای شما پیام می گذارم: شما رو چندبار در سخنرانیهای دانشگاه دیده ام و در برنامه شبکه دو به حرفایتان گوش می کنم اما جای تعجب از شما که فردی روحانی هستید در برنامه روز دوشنبه مورخ 5/8/86 صحبتهای متفاوتی داشتید شما از ازدواج می فرمودید ولی تنها به این مطلب اشاره کردید که فقط خانم ها به انتظار مرد ایده آل هستند و در زمان ما دیگر پیامبری ظهور نمی کند، باید این مطلب را به عرضتان می رساندم وگرنه یک عمر از پاسخ ندادن به این صحبتها احساس پشیمانی خواهم کرد جناب عالی از آقایان هم بگویید که منتظرند یک خانم زیبا با ثروت فراوان به آنها بله بگوید و آنها بدون هیچ مخارجی او به خانه خود ببرند و او در هر ساعت به آن مرد تعظیم کند این در حالی است که شما نیز یکریز می گویید دخترخانم ها باید مادر شوند و فرزند صالح تربیت کنند البته از این مسئله غافل نیستم زیرا آقایان نمی توانند یک گام درست بردارند چه برسد به تربیت فرزند اما آنقدر این مسئله را تکرار می کنید که انگار از خانم ها هیچ کار دیگری برنمی آید و این در حالی است که بسیاری از آقایان هنوز خانم های خود را ضعیفه خطاب می کنند زن ایرانی در خیابان و در هر مکانی باید خود را ب÷وشاند که آقایان گناه نکنند حجاب بسیار خوب و ارزنده است اما عفیف بودن هم باید در آقایان تقویت شود من به دنبال مرد ایده آل از هر جهت نیستم اما می خواهم کسی وارد زندگی ام شود که به عقاید و اهدافم احترام بگذارد و چنین فردی بسیار کم است اوضاع زندگی از لحاظ اقتصادی در این جامعه روز به روز بدتر می شود آن وقت شما می گویید اگر مرد بی پول بود ازدواج کنید این گفته درست که صالح بودن و ایمان مهمتر است اما مردها هرچه قدر نقطه ضعف بیشتر داشته باشند پر توقع تر هستند آنها سر یک مهریه به هزار شکل چانه می زنند تازه به قول خودشان کی داده و کی گرفته اینها رو فراموش نکنید.
- [سایر] سلام دختری 29 ساله هستم, لیسانس فیزیک ,مسلط به زبان انگلیسی ,عاشق ادامه تحصیل, متنفر از درجا زدن وزندگی یکنواخت داشتن.بنا به دلایلی وقفه ای در ادامه تحصیل من بوجود امد.دو باردرکنکور ارشد فیزیک شرکت کردم متاسفانه موفقیت امیز نبود(به دلیل استرس بالا). امسال تغییر رشته دادم و به امید خدا میخواهم در رشته فلسفه امتحان دهم.میپرسید مشکل کجاست؟این هدف انقدر برای من مهم است که همه زندگی من را در بر گرفته و اجازه فکر کردن به هیچ موضوعی را به من نمی دهد (طوریکه مورد نکوهش اطرافیانم قرارگرفته ام). باور کنید نه عشق دانشگاه دارم نه میخواهم پز بدهم,من تحصیل را برای رسیدن به حقیقت و لذتی که دران است دوست دارم(حداقل ازانتخابهایم مشخص).و دانشگاه بهترین مکان برای این منظور میباشد. اما فشارهای خانواده بخصوص مادرم برای ازدواج امانم را بریده که باعث ایجاداسترس شده و فکر اینکه اگر امسال هم قبول نشوم... می دانم شما یکی از مدافعین ازدواج هستید و مرا نصیحت یاحتی سرزنش خواهید کرد اما چه کنم زندگی من با کتابهایم پیوند خورده,لذت خرید کتاب و خواندن ان از هر لذتی برایم برتر است_چون امتحان کرده ام_ حال به عنوان یک مرد که با مردهای بسیاری در ارتباط است بفرمایید چند درصد از اقایان خواستار چنین زنی هستند؟؟؟ نگویید بسیار که باورنمی کنم جز این نیست که بیشترشان دوست دارند وقتی وارد خانه میشوند زنی اراسته وزیبا به استقبالشان بیایدو خستگی از تنشان به در کندو مطمئنااز دیدن زنی که تمام روز سرش توی کتاب است بدشان میاید. البته تا حدودی پاسخ شما را حدس میزنم: 1-این هم مانند دیگر دخترها رویا پرداز است.(که یک هدف است) 2-شما قبل ازهر چیز یک زن میباشیدودارای موهبت الهی مادر شدن این از همه چیز مهمتر است.(خوب شما مرد میباشیدو نظراتتان هم مردانگیست قبل ازهرچیز انسان میباشم و خواسته هایی دارم) 3-زنان بسیاری هم ازدواج کرده اند هم مادر هستندهم تحصیلات دانشگاهی دارند.(درست است درصد بسیاری از انها با رنج و مشقت به اینجا رسیده اند که بازاز مردان همردیف خود عقبتر میباشندو ان تعدادی که به درجات عالی رسیده اند همسرانی همراه و روشنفکر داشته اند خوب من هم چنین همسری میخواهم اگر نمی گویید رویا پردازی می کنم) فکر نکنید روحیه مرد ستیزی یا افکاری فمینیسمی دارم از اینکه می بینم دلیل مشکلات اجتماع و طلاق را تحصیل زنان نشان داده میشود ناراحت میشوم.ناراحت کننده تر اینکه برای خاموش کردن امثال من این جمله را به کار میببرند\"از دامن زن مردبه معراج میرود\"گوینده ان چه نیتی داشته وبا چه هدفی بکار میرود. تاکید شما همیشه روی ازدواج در سنین پایین است خوب کسی که مثل من هدفی دارد بااین مشکلات چه کند؟یاباید رویا پردازی نکند زندگی را ساده بگیرد و به ازدواج چندش اور روی اورد یا.... عذر میخواهم التماس دعا.
- [سایر] با سلام و خسته نباشید. من 3 سال است که ازدواج کردم و همسرم تک فرزند خانواده است. با دخالت های بیجای مادر شوهرم و عدم استقلال فکری و بلوغ فکری همسرم به دلیل تک فرزند بودن و عدم احساس مسئولیت و وظیفه شناسی ایشان ، همسرم با خواسته مادرش که خود بی اخیتار و ارداه است دادخواست طلاق داده وحدود 15روز پیش مادرش به اتفاق زن عمو و عموم و پدر همسرم با راه انداختن دعوا مرافعه از خونه بیرونم کردند و وسایل و جهیزیه ام را به جایی دیگه که اصلا خبرندارم انتقال دادند. موقع دادگاهی ام قاضی ازش سوال کرد که برای چی اومدی با پاسخ به اینکه من می خواهم از شوهرم جدا بشم اومده و نمیخاد من را طلاق بده. دلایل عمده طلاقش هم اینکه من بدهکارهم، پاره وقت می رم سر کار و دیر می آم و تسویه حساب دانشگاه من را داده و ببخشید حرفهایی بی ربطی که هیچ کدام حرف های محکمه پسندی نبود را گفت. و چون من همسر خودم را می شناسم می دانم که قلبا دوسم داره و فقط حرفهایی بوده که مثل نوار به مغز همسرم دادند که خودکار وار بگوید . همسرم بسیار فکر آشفته ایی داره چون تک فرزنده اصلا نذاشتند بار بیاد استقلال فکری وتصمیم گیری داشته باشه. حالا من و همسرم مثل دو تا کبوتر برای هم بال بال می زنیم و با وجود تهمت ها و مشکلاتی که برام توی زندگی درست کردند دوست ندارم از همسرم جدا بشم. به قول خودشون که به یکی از دوستانمان گفته بودند که می خواستند من را بتروسنند نمی دونستند تا اینجا کشیده می شه. اما من به قاضی و مشاور گفتم که طلاق نمی گیرم. اما حالا با خودم می گم اگه مادرش نذاشت چیکار کنم؟ چون اونها می خواهند روی زندگی من و خود من و همسرم بیشتر از این تسلط داشته باشند و نمی ذارند ما احساس استقلال و بزرگی کنیم و بریا زندگی خودمون تصمیم گیری کنیم و من بروم با آونها در یک اتاق دیگه در خانه آنها زندگی کنم که مدام تحت نظرشان باشم. این برای من غیر قابل تحمله. اونها می خواند من را تحت فشار بزارند چون می دونند من همسرم را دوست دارم کوتاه بایم و به خاطر همسرم برم. اما همسرم هم جای پری برای من نداشته و هیچ خلا من را پر نکرده تازه خلاهای زیادی هم اضتافه کرده. من نمی خواهم بیوه باشم و زندگی دیگری را تجربه کنم. و خانواده ام کقتند که همسر من مرد زندگی نمی شود. اما من می خواهم بیشتر از این صبور باشم و مدارا کنم و همسرم مرور زمان به خودش بیاد. اما به ازای چی ؟ که جواین آرزوهایم و... به باد خواهد رفت . لطفا من را راهنمایی کنید که چیکار کنم؟
- [سایر] با سلام من موضوع حجاب رو در متون مختلف بررسی کردم اخیرا مقاله دیدم که بسیار متفاوت می باشد دوست دارم نظر خود را با دلیل بیان کنید توسعهی عورت به سراپای زنان در متون قدیمی ادبیات فارسی از اصطلاح عورت علاوه بر معنی رایج آن برای اشاره به زن نیز استفاده شده است: 1. چون زنی از کار بد شد روی زرد مسخ کرد او را خدا و زُهره کرد عورتی را زُهره کردن مسخ بود خاک و گل گشتن نه مسخ است ای عنود؟ روح میبُردت سوی چرخ برین سوی آب و گل شدی در اسفلین (مثنوی، دفتر اول) شاید از ابیات فوق استنباط شود که عورت کلمهای تحقیرآمیز است و برای اشاره به زنی بدکاره به کار رفته است، اما شواهد دیگر نشان میدهد که اطلاق عورت به زن مفهومی منفی ندارد و از این کلمه حتی به معنی ناموس نیز استفاده شده است: گفت حق زَ اهل نفاق ناسدید بَأسُهُم ما بَینَهُم بَأسٌ شَدید در میان همدگر مردانهاند در غزا چون عورتان خانهاند گفت پیغمبر سپهدار غیوب لا شجاعه یا فتی قبل الحروب (مثنوی، دفتر سوم) آنکه دزدد مال تو، گویی بگیر دست و پایش را ببُر، سازَش اسیر وآنکه قصد عورت تو میکند صد هزاران خشم از تو سر زند گر بیاید سیل و رخت تو برد هیچ با سیل آورد کینی خرد؟ (مثنوی، دفتر پنجم) کاربرد عادی عورات به معنی زنان در متون زیر بیشتر مشخص است. در زبان فارسی قدیم اهل شهر شامل اطفال و عورات بودهاند و اگر مردی میمرده است اطفال او یتیم و عورات او بیوه میشدهاند: تمامت اهل اصفهان از صغیر و کبیر و وضیع و شریف و اطفال و عورات،… (ترجمهی محاسن اصفهان) …و بر دل اطفال و عورات او که یتیم و بیوه شوند نمیبخشاید، … (سندباد نامه) عورتانه و عورتینه نیز از اصطلاحات مرتبط به زنان در زبان فارسی قدیم است و نگرش فرهنگی نیاکان ما را به زن منعکس میکند. در لغتنامهی دهخدا آمده است: عورتانه: منسوب و متعلق به زن و متشابه و مانند آن, زنانه. عورتینه: جنس زن و دختر. در مقابل مردینه و پسرینه. …و باقی آنچه عورتینه بودند از بنات و اخوات و خواتین که با ترکان به هم بودند. (جهانگشای جوینی) بنات و اخوات و خواتین به معنی دختران و خواهران و بانوان (خاتونها) است. علاوه بر متون فارسی قدیم، زن در روایاتی منسوب به پیامبر و اصحاب و نزدیکان او نیز عورت خوانده شده است. این روایات را در اینجا نقل میکنیم و پس از مقایسه با قرآن اعتبار و اصالت آنها را بررسی میکنیم. 1. رسول خدا از اصحاب خود پرسید: زن چیست؟ گفتند: عورت. گفت: زن کی به خدا نزدیکتر است؟ ندانستند. فاطمه این را شنید و گفت: زن آنگاه به خدا نزدیکتر است که در قعر خانه باشد. (بحار الأنوار, ج 43, ص 92) 2. رسول خدا گفت: زنان عورتند، آنها را در خانه حبس کنید. (بحار الأنوار, ج 100, ص 250) در فقه به تمام مواضعی از بدن زن که باید پوشیده شود عورت میگویند که تقریباً تمام بدن زن را در بر میگیرد. مرتضی مطهری در کتاب مسألهی حجاب از قول ابن رشد میگوید: (عقیدهی اکثر علما بر این است که بدن زن -جز چهره و دو دست تا مچ- عورت است. ابوحنیفه معتقد است که قدمین نیز عورت شمرده نمیشود، و ابوبکر بن عبدالرحمن بن هشام معتقد است که تمام بدن زن بلا استثنا عورت است.)[1] عورت کلمهای عربی است. در فرهنگ عربی منجد الطلاب معانی زیر برای این کلمه بیان شده است: -رخنهگاهی که موجب نگرانی است -شکاف کوه -جای طلوع و غروب خورشید -کمینگاهی که در آن پنهان شوند -آنچه موجب شرم است -اعضایی از بدن که انسان به سبب شرم میپوشاند. در قرآن از اصطلاح عورت برای اشاره به زنان استفاده نشده است، اما عورت علاوه بر معنای رایج آن در معانی دیگری نیز به کار رفته است: 1. "ای کسانی که ایمان آوردید، باید مملوکان شما و کسانی که به بلوغ نرسیدهاند سه بار از شما اجازه بگیرند: قبل از نماز صبح، و هنگام ظهر که لباستان را در میآورید، و بعد از نماز عشا که سه عورت برای شماست. بعد از این بر شما و آنها گناهی نیست که گرد یکدیگر بگردید. خدا این گونه آیات را برای شما تبیین میکند. و خدا علیم و حکیم است." (نور 58) 2. "و آنگاه که گروهی از آنها گفتند: ای اهل یثرب، شما را جای ماندن نیست،برگردید. و گروهی از آنها از پیامبر اجازه میخواستند و میگفتند خانههای ما عورت است با اینکه عورت نبود. فقط میخواستند فرار کنند." (احزاب 13) 3. در آیهی 31 سورهی نور که آیهای مهم در تعیین حدود پوشش زنان است، عورت در مفهومی نزدیک یا منطبق بر معنی رایج امروزی آن به کار رفته است: "به زنان مؤمن بگو که غض بصر کنند و فروج خود را حفظ کنند و زینت خود را جز آنچه از آن پیداست آشکار نکنند، و خِمارشان را بر جیوبشان بزنند، و زینتشان را آشکار نکنند مگر بر شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنانشان یا مملوکانشان یا مردان تابعی که اِربه ندارند یا کودکانی که بر عورتهای زنان اظهار ندارند، و پایشان را نزنند که آنچه از زینتشان پنهان میکنند دانسته شود. و ای مؤمنان همگی به سوی خدا بازگردید تا رستگار شوید." در این آیه عورات از نظر دستوری به زنان اضافه شده است, بنا بر این عورات در اصطلاح قرآن بخش یا بخشهایی از اندام زنان است، نه تمام بدن آنان. علاوه بر این اندام هایی همچون سر و صورت و دست و پای زن نمیتواند مصداق عورت زن در اصطلاح قرآن باشد, چرا که اینها مواضعی نیستند که کودکان بر آن (اظهار) نداشته باشند. عورات زنان را در این آیه میتوان به اندام های جنسی یا شرم گاه های زنان ترجمه کرد. دیده میشود که زن در ادبیات فارسی، فقه سنتی، و روایات عورت خوانده شده است و در قرآن از چنین اصطلاحی استفاده نشده است. در اعتبار و اصالت روایاتی که زن را عورت میخوانند به دلایل زیر میتوان تردید کرد: 1. زن از موضوعات مهم در قرآن است. قرآن سورهای به نام زنان (نسا) دارد و سورهای از قرآن نیز به نام مریم نامگذاری شده است. کلمات بنت, بنات, امرأه, نساء, زوج, أزواج، أخت، أخوات و دیگر کلمات مترادف نزدیک به صد و پنجاه بار در قرآن تکرار شده است. قرآن اصطلاح عورت را برای اشاره به زن به کار نبرده است. بنا به روایات فوق پیامبر و اصحاب متفقالقولند که زن عورت است و باید بپذیریم که اطلاق اصطلاح عورت به زنان در عصر پیامبر رایج بوده است. چگونه ممکن است که با وجود اشارهی مکرر قرآن به زنان، این اصطلاح هیچ انعکاسی در قرآن نداشته باشد؟ 2. قرآن در توصیف زنان تعبیرات خاصی دارد: الف ." زنان لباس شمایند و شما لباس آنهایید (بقره 178) -زنان شما حرث شمایند (بقره 223) ب."-از آیاتش آن است که برایتان از خودتان زنانی آفرید که با آنان آرام گیرید (روم 21) پیامبر در مقام معلم به اصحاب آموخته است که زن لباس است، حرث است و مایهی آرامش است. قرآن مرجع اصلی در تعالیم پیامبر است. با این حال بنا به روایات فوق وقتی پیامبر از اصحاب میپرسد زن چیست، میگویند عورت است. گویا اصحاب با قرآن و تعالیم و اصطلاحات آن آشنا نیستند، یا آن را در درجهی دوم اهمیت قرار میدهند. 3. لحن روایاتی که زن را عورت میخواند و به حبس آنان در خانه تشویق میکند فراتر از یک توصیهی اخلاقی است و از عقلانیت و انسانیت فاصله دارد. چرا به جای ماندن زن در خانه، از ماندن زن در قعر خانه سخن گفته میشود؟ و چرا حبس در خانه؟ تأمل در لحن و کلماتی که در این روایات به کار رفته است نشان میدهد که سازندهی این روایات با هر گونه حضور اجتماعی زن به شدت مخالف بوده است و به مخفی کردن زن در خانه میاندیشیده است. مرتضی مطهری در بخشی از کتاب مسألهی حجاب تحت عنوان (نه حبس و نه اختلاط) میگوید: از آنچه مجموعاً بیان شد معلوم گشت آنچه اسلام میگوید نه آن چیزی است که مخالفان اسلام، اسلام را بدان متهم میکنند، یعنی محبوسیت زن در خانه و نه نظامی است که دنیای جدید آن را پذیرفته است و عواقب شوم آن را میبیند، یعنی اختلاط زن و مرد در جوامع.[2] سخن فوق در حالی بیان میشود که در کتب حدیث روایاتی به پیامبر و دیگر پیشوایان دینی نسبت داده شده است که مردان را به حبس کردن زنان در خانه فرامیخواند. وقتی کتب حدیث ما حاوی چنین روایاتی است، مخالفان اسلام سخن بیجایی نگفتهاند. عورت خواندن زن و حبس او در خانه را نمیتوان مستقل از فرهنگ ایران باستان تحلیل کرد. مورخان و باستانشناسان در تحلیل جایگاه زن در مقاطعی از تاریخ ایران باستان به نقوش به جا مانده در آثار باستانی استناد میکنند. در این نقوش زنان دیده نمیشوند. بخش زیر از کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت نقل شده است و در کتاب مسألهی حجاب نیز به آن اشاره شده است: پس از داریوش مقام زن مخضوصاً در طبقهی ثروتمندان تنزل پیدا کرد. زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند، ولی در مورد زنان دیگر گوشهنشینی زمان حیض که برایشان واجب بود رفتهرفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعیشان را فرا گرفت، و این امر خود مبنای پردهپوشی در میان مسلمانان به شمار میرود. زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنها اجازه داده نمیشد که آشکارا با مردان آمیزش کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان ببینند. در نقشهایی که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زنی دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد.[3] حتی در میان ایرانیان امروز سنتی وجود دارد که میتوان آن را ناشی از عورتانگاری زنان در ایران قدیم دانست. این سنت مبنای عقلی و شرعی ندارد، اما همچنان وجود دارد. در این فرهنگ مرد از ذکر مستقیم نام زن خود نزد دیگران شرم میکند و از او با تعابیر غیرمستقیمی همچون خانواده و بچهها نام میبرد،پ همان گونه که معمولاً برای رعایت ادب، از ذکر مستقیم نام اعضایی از بدن پرهیز میشود و عبارات غیرمستقیمی به کار میرود. لغتنامهی فارسی دهخدا اصطلاح ستر عورت را پوشاندن موضع های مستقبح الذکر معنی کرده است. زن نیز در فرهنگ سنتی مستقبح الذکر است و جایگاهی همچون عورت دارد. اگر زن عورت باشد پوشاندن او معقول و نمایاندنش شرمآور است. از اقلیتی ناچیز که بگذریم، عموم مردم جهان بنا به عقل عرفی در زندگی اجتماعی عورت را میپوشانند و از نمایاندن آن شرم میکنند. یکی از انتقادات مکرر قرآن به اهل کتاب این است که آنان کلمات را از مواضع خود تحریف میکنند. با تحریف کلمات از مواضع آنها میتوان حکمی را تغییر داد. تحریف کلمات از مواضع آنها لزوماً این نیست که در متنی دست ببریم، بلکه میتوانیم معنی کلمهای را عوض کنیم یا آن را نابجا به کار ببریم. اطلاق عورت به سرتاپای زن، در حالی که نه عقل به آن حکم میکند نه از قرآن برداشت میشود، مصداق بارزی از تحریف کلمات از مواضع آن است. حجاب و حدود پوشش زنان در فقه سنتی بر بستر کلمات و اصطلاحاتی تحریف شده به قرآن نسبت داده میشود. اگر اولین منبع فقه اسلامی قرآن است، لازم است که اصطلاحات فقهی با محوریت قرآن پالایش شود.1 اکثر مثالها از لغتنامه فارسی دهخدا نقل شده است. [1] مسأله حجاب، ص 225. [2] مسأله حجاب، ص 218 [3] تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام، جلد اول، ص 552
- [سایر] با سلام خدمت شما که وقت و نیروی خود راصرف پاسخ دادن به پرسش های مردم برای کمک به آنها در جهت دست یافتن به راه حل مناسبشان می کنید پیشاپیش از خداوند متعال پیشرفت و موفقیت شما را در این زمینه خواهانم مطلبی را که می خواهم با شما به عنوان یک کارشناس در میان بگذارم مشکلی است که شاید به شکلهای گوناگون در بسیاری از جوانان مخصوصا در جوانان کشور ما وجود دارد منظورم مشکلات جنسی و مسائل مربوط به آن است من نیز از این روند جدا نیستم و درگیر مشکلی هستم که هر لحظه مرا ناتوان تر می سازد چندی پیش این مسئله را با شبکهء پرسمان که یک سایت دانشجویی است در میان گذاشتم آنها نیز لطف کردند و پاسخم را دادند اما این مشکل آن قدر بر روح من چیره گشته که راه حلهای آنها را نتوانستم اجرا کنم چرا که اراده ام بسیار ضعیف شده است مشکلی که در مورد آن می خواستم صحبت کنم کاری است بسیار بسیاربدتر از اعتیاد به مواد مخدر،استمناء!آری درد من این است دردی که هم جسمم را و هم روحم را چند سال مورد حملهء خود قرار داده و تا کنون نتوانسته ام به طور قطعی از پس آن بر بیایم اجازه می خواهم به دلیل اینکه شناخت هر چه بیشتر شخصیت فرد پرسش کننده می تواند به مشاور در جهت ارائهء پاسخی بهتر و جامع تر کمک کند وقتتان را بگیرم و کمی از زندگی ام را برایتان شرح دهم ... باید بگویم به خاطر این که همه فکر می کردند من فرد بسیارپاکی هستم و به خاطر این که قلبا پاک بودم و نظر بدی نسبت به دختران فامیل نداشتم و بسیار از متلک گویی به آنها متنفر بودم همیشه در میان آنها بودم و با آنهابسیار صمیمی تر از هم جنسانم بودم به همین دلیل به من می گفتند مریم خانم در جمع آنها احساس راحتی می کردم و تا اکنون نیز آنها مرا پسری خوب و پاک می دانند به خاطر همین ارتباط پاک احساس بد و شرورانه ای نسبت به آنها نداشتم زمان می گذشت و هر بار که استمناء می کردم بیشتر به درون گمراهی فرو می رفتم هر بار پس از انجام این کار به خودم قول می دادم که دیگر این کار را نکنم و توبه می کردم اما باز این کار تکرار می شد تا همین الان ..... در مقطع پیش دانشگاهی که بودم از یک طرف به نمراتم حساس بودم و از طرفی نگران وضعیت کنکور خود بودم تصمیم گرفتم آن سهل را به دلیل یا بهانهء سنگین بودن درسها و نبود وقت کنکور ندهم و سال آینده با فراغ فکر بیشتری برای کنکور درس بخوانم کارم را خوب شروع کردم و بدون مشورت در چند کلاس کنکور ثبت نام کردم اما هنگامی که دیدم بیشتر به فکر پول هستند تا انتقال مفاهیم انگیزه ام را از دست دادم و دیگر به آن کلاسها نرفتم و تقریبا دیگر درس نخواندم بسیار با خانواده ام درگیر بودم آنها مدام مرا به ادامهء کار تشویق می کردند ولی من مقاومت می کردم زیرا توقعم بالا بود و می خواستم در رشتهء خوبی قبول شوم دلیل این که در این مورد می نویسم این است که می خواهم بگویم یکی از زیانهای استمناء کاهش اراده است من هنگامی که در درسهایم به مشکلی بر می خوردم خیلی سریع ناراحت می شدم و بدتر این که این ناراحتی را به درسهای دیگر نیز می کشاندم و دیگر دوست نداشتم به درس خواندن در آن ساعت ادامه دهم چرا که اراده ام ضعیف شده بود آن سال نیز گذشت وسال تحصیلی جدید را با انگیزه ای قوی شروع کردم در ابتدای شروع کارم چون می دانستم که اگر استمناء را ادامه دهم باز هم سرنوشتم مانند سال گذشته خواهد شد با حال التماس و تضرع پس از نماز به سجده افتادم و قران در بغل از خداوند به زاری خواستم هدایتم کند و مرا از این منجلاب بیرون آورد خداوند نیز با لطف همیشگی که به من داشته است هدایتم کرد هر روز رابطه ام با خداوند بهتر می شد پس از نماز اول وقت مغرب و عشاء هر شب تا شب کنکور به طور مرتب دو صفحه قران را با معنی آن وبا تفکر می خواندم مدت عبادت من یک ساعت به طول می انجامید ولی گذشتن زمان را حس نمی کردم اوایل کار دو سه مرتبه استمناء کردم ولی کم کم این کار را ترک کردم آن قدر خود را به خداوند نزدیک می دیدم که در نماز گریه می کردم و از این که دارم با پروردگار و آفرینندهء خودم صحبت می کنم شور و شعف سراسر وجودم را فرا می گرفت وبا تعجب و شرمندگی به گذشته ام فکرمی کردم جدولی درست کرده بودم که سعود و سقوط اخلاقی را توسط فلشهایی در آن نشان می دادم دائم در حال مراقبهء نفس بودم هر شب بعد از نماز عشاء کل کارهای دیروز و امروزم را مرور می کردم و نکته های مثبت و منفی را یادداشت می کردم تا دیگر بدیها را تکرارنکنم شبهای جمعه را مرتب به حرم می رفتم یک شب حرم خیلی شلوغ بود و من که همیشه دنبال جای خلوتی می گشتم یکی دیگرازبلاهای استمناءگوشه گیری من بود هیچ جای خالی پیدا نکردم و با حالت حزن بسیار به امام رضا ع سلام کردم و با ناراحتی از حرم خارج شدم در مجلسی که به مناسبت چهلم فوت پدربزرگم برگزار شده بود دختر عمه ام به مادرم گفت چند شب پیش احسان را در خواب دیده ام که به حرم رفته و حرم بسیار شلوغ بود و درهای منتهی به ضریح بسته بود و خادمان اجازهء ورود نمی دادند که احسان جلو رفت در را برای او باز کردند وقتی این خواب را شنیدم گریه کردم که چگونه من که آن قدر بد سیرت بودم به کوتاه مدتی آن چنان مورد لطف خداوند قرار گرفته ام که زیر سایهء رحمت امام رضا ع قرار گرفته ام در آن نه ماه که برای کنکور درس می خواندم دعا می کردم که در رشتهء داروسازی در شهر خودم قبول شوم پس از کنکور مانند هر سال تابستان را برای شبکاری به مغازهء تولیدی پدرم رفتم روزی پس از نماز صبح تلفن مغازه به صدا درآمد و صدای پدرم را شنیدم که خبر قبول شدن در رشتهء داروسازی مشهد را به من می داد بسیار خوشحال شدم و نماز شکر خواندم هدف من از درس خواندن رسیدن به پول و ثروت نبود بلکه می خواستم تا پله های پیشرفت را طی کنم و وزیر شوم و به کشور و هم وطنانم خدمت کنم تمام وجودم سرشار از عشق به پیشرفت میهنم بود قبلا مطالعات زیادی در مورد تاریخ باستان ایران و افتخارات آن داشتم و حال پلهء اول را با لطف بسیار خداوند و تلاش خودم با موفقیت طی کرده بودم در تابستان تحقیقی در زمینهء امام زمان ع و وظایف شیعیان ایشان انجام دادم تحقیق بسیار جالبی شده بود باید بگویم در این نه ماه نمازهای ظهرو عصر و مغرب و عشائم را مرتب به مسجد می رفتم به پیشنهاد امام جماعت مسجد محلمان تصمیم گرفتم جمعه شبها آن را برای نمازگزاران آن را ارائه دهم جمعه شبها پس از نماز عشاء بر می خواستم و این تحقیق را می خواندم و حضار با علاقه گوش می کردند خلاصه آدم خوبی شده بودم ولی پس از این که به قول قران کشتی من به ساحل نجات رسیده بود و به هدفم رسیده بودم ارتباطم با خدا ضعیف تر شد و پس از مدتی دوباره با ناسپاسی تمام استمناء کردم و آن را تکرار کردم تا اکنون که در اواخر ترم اول هستم در این چند سال بر اثر این کار همیشه کم بنیه بوده ام مخصوصا این اواخر که به طور جنون آمیزی تقریبا هر دو شب یک باراین کار را می کنم دستهایم می لرزند چشمانم ضعیف شده است در مدت کوتاهی دوبار عینکم را عوض کردم موهایم بسیار نازک و نرم وشکننده شده است و به راحتی و بسیار زیاد می ریزند لبهایم را نا خود آگاه گاز می گیرم مادرم می گوید تازگی ها عصبی شده ای زیاد پلک می زنی انگشتانت را گاز می گیری بر خلاف گذشته اعتماد به نفسم کم شده دیگر نمی توانم در کلاس از استاد سوال بپرسم هنگامی که مطلبی را نمی فهمم و نمی توانم سوال کنم بسیار ناراحت می شوم هنگامی که می خواهم مطلبی را برای هم کلاسی هایم که سی پسر و سی دختر هستند بگویم صورتم به طور محسوسی شروع به لرزش می کند و صدایم بسیار می لرزد چند روز پیش در عین ناباوری دیدم هنگامی که می خواستم چیزی را به دانشجویان یادآوری کنم زیر ناخنهایم کبود شده تمرکزم بر درسهایم بسیار کم شده است سر کلاس که هستم انگار مرده ای بیش نیستم و در دنیایی دیگر سیر می کنم و مرتب ذهنم منحرف می شود و درسها را نمی فهمم در خانه هم هر چه تلاش می کنم بعضی درسها را بفهمم نمی شود و هر روز نگران تر می شوم هر بار تصمیم می گیرم دیگر این کار را نکنم ولی نمی شود دیگر هدفم یادم رفته است دیگر خدا را نمی شناسم و نماز را به زور می خوانم در آیات قران شک می کنم و گاهی اوقات خدا را فاقد نقش در این دنیا می دانم و قران را داستان نمی دانم عاقبتم به کجا می کشد این ها بخشی از زندگی من بود حال امیدم پس از خداوند به شما است خواهش می کنم این برادرتان را اگر بدتان نمی آید کمک کنیدو از تاریکی ها او را دوباره به نور برگردانید خواهش می کنم پاسخی مقطعی به من ندهید و مرا مرحله به مرحله هدایت کنید اگر امثال مرا رها کنید به جای اول خود بر می گردند لطفا مرا راهنمایی کنید در ضمن خوشحال می شوم اگر این نوشته را بدون ذکر نام در معرض دید دیگر کاربران بگذارید چه بسا بخوانند و عبرت بگیرند