در موضوع کپی رایت و حقوق معنوی، نظر مراجع عظام تقلید متفاوت است: حضرات آیات (امام خمینی، تبریزی، سیتسانی و صافی) معتقدند: اصولاً تولید نرم افزار برای تولید کنندگان آنها حقی ایجاد نمی کند و کپی و تکثیر آنها بدون اجازه تولید کنندگان جایز است. و حضرات آیات (خامنه ای، بهجت و وحید) می فرمایند: بنابر احتیاط واجب برای تولید کنندگان آنها حق ایجاد می کند و تکثیر آنها بدون اجازه بنابر احتیاط واجب جایز نیست. و حضرات آیات (فاضل، مکارم و نوری همدانی) تولید نرم افزار را باعث ایجاد حق می دانند و تکثیر آنها را بدون رضایت تولید کننده جایز نمی دانند. تمام این مراجع در این احکام فرقی بین نرم افزارهایی که قبلا توسط دیگران قفلشان شکسته شده باشد و آنهایی که خود شخص برای اولین بار بخواهد قفلشان را بشکند نگذاشته اند. البته تمام مراجع در صورتی که در ضمن معامله نرم افزار، فروشنده (تولید کننده اصلی) عدم تکثیر و کپی آن را شرط کند یا عقد را مبتنی به آن قرار دهد تکثیر آن را غیر مجاز می دانند و همچنین می فرمایند: اگر برای منع تکثیر نرم افزار، قانونی وجود داشته باشد باید رعایت شود. [1] حال بر فرض جایز نبودن کپی رایت و مشغول الذمه شدن انسان نسبت به صاحب اثر، باید گفت: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی‌باشد، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. [2] به طور کلی هر نوع مال و حقی که از دیگران بر عهده انسان آمده است و صاحبانش معلوم نباشد، از موارد مجهول المالک به حساب می آیند که باید بعد از تلاش برای شناسایی صاحبان آنها و یأس از شناخته شدن آنها، بنابر احتیاط با اجازه حاکم شرع به فقیر صدقه داد. [3] در هرحال سؤال شما از دفاتر مراجع عظام تقلید استفتاء شد و پاسخ ایشان به شرح زیر می باشد: حضرات آیات سیستانی و خامنه ای (مد ظلهما العالی): اگر برای استفاده شخصی بوده اشکال ندارد و چیزی بر عهده شما نیست. حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی): اگر در موقع خرید سی دی یا نوار، شرط عدم کپی بکنند تخلف از شرط حرام است و الاّ مانعی ندارد و در صورت اول هم از گناه خود توبه کنید، ضمان ندارد. حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دامت برکاته): شرکت هایی که استفاده از محصولات فرهنگی آنها بدون اجازه ی آنها جایز نیست - یعنی شرکت های مسلمان یا در کشورهایی که با کشور اسلامی قرار داد رعایت حقوق متقابل دارند – اگر در حد اجمالی شناخته شده هستند، باید حقوقشان به آنها عودت داده شود. یعنی اگر مثلاً می دانید که به شرکت الف و ب مدیون هستید و حداقل مقدار دینی برای شما معلوم است آن را باید به این شرکت ها برسانید. ولی اگر شرکت ها ولو به طور اجمالی برای شما معلوم نیست، اما مقدار دین ولو حداقل قدر متقین آن، برای شما معلوم است، آن را از طرف آن شرکت ها به عنوان رد مظالم پرداخت کنید. لینک به سایت استفتائات [1] . اقتباس از پاسخ 1410 (سایت: 1430) . [2] لنکرانی، محمد فاضل موحدی، رساله توضیح المسائل، ص 542، قم، صد و چهاردهم، 1426 ه.‍ ق. [3] . اقتباس از پاسخ 12718 (کاربر).
با سلام، من در سال های گذشته از روی نوارهای کاست و سی دی های مربوط به شرکت های خاص کپی می کردم و اطلاع نداشتم که این کار شرعاً اشکال دارد. سؤال من این است که با توجه به این که نمی دانم چه شرکت هایی بوده است، چگونه می توانم حق آنها را ادا کنم و حق آنها به گردنم نباشد؟
در موضوع کپی رایت و حقوق معنوی، نظر مراجع عظام تقلید متفاوت است: حضرات آیات (امام خمینی، تبریزی، سیتسانی و صافی) معتقدند: اصولاً تولید نرم افزار برای تولید کنندگان آنها حقی ایجاد نمی کند و کپی و تکثیر آنها بدون اجازه تولید کنندگان جایز است. و حضرات آیات (خامنه ای، بهجت و وحید) می فرمایند: بنابر احتیاط واجب برای تولید کنندگان آنها حق ایجاد می کند و تکثیر آنها بدون اجازه بنابر احتیاط واجب جایز نیست. و حضرات آیات (فاضل، مکارم و نوری همدانی) تولید نرم افزار را باعث ایجاد حق می دانند و تکثیر آنها را بدون رضایت تولید کننده جایز نمی دانند. تمام این مراجع در این احکام فرقی بین نرم افزارهایی که قبلا توسط دیگران قفلشان شکسته شده باشد و آنهایی که خود شخص برای اولین بار بخواهد قفلشان را بشکند نگذاشته اند. البته تمام مراجع در صورتی که در ضمن معامله نرم افزار، فروشنده (تولید کننده اصلی) عدم تکثیر و کپی آن را شرط کند یا عقد را مبتنی به آن قرار دهد تکثیر آن را غیر مجاز می دانند و همچنین می فرمایند: اگر برای منع تکثیر نرم افزار، قانونی وجود داشته باشد باید رعایت شود. [1] حال بر فرض جایز نبودن کپی رایت و مشغول الذمه شدن انسان نسبت به صاحب اثر، باید گفت: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمیباشد، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. [2] به طور کلی هر نوع مال و حقی که از دیگران بر عهده انسان آمده است و صاحبانش معلوم نباشد، از موارد مجهول المالک به حساب می آیند که باید بعد از تلاش برای شناسایی صاحبان آنها و یأس از شناخته شدن آنها، بنابر احتیاط با اجازه حاکم شرع به فقیر صدقه داد. [3] در هرحال سؤال شما از دفاتر مراجع عظام تقلید استفتاء شد و پاسخ ایشان به شرح زیر می باشد: حضرات آیات سیستانی و خامنه ای (مد ظلهما العالی): اگر برای استفاده شخصی بوده اشکال ندارد و چیزی بر عهده شما نیست. حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی): اگر در موقع خرید سی دی یا نوار، شرط عدم کپی بکنند تخلف از شرط حرام است و الاّ مانعی ندارد و در صورت اول هم از گناه خود توبه کنید، ضمان ندارد. حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دامت برکاته): شرکت هایی که استفاده از محصولات فرهنگی آنها بدون اجازه ی آنها جایز نیست - یعنی شرکت های مسلمان یا در کشورهایی که با کشور اسلامی قرار داد رعایت حقوق متقابل دارند – اگر در حد اجمالی شناخته شده هستند، باید حقوقشان به آنها عودت داده شود. یعنی اگر مثلاً می دانید که به شرکت الف و ب مدیون هستید و حداقل مقدار دینی برای شما معلوم است آن را باید به این شرکت ها برسانید. ولی اگر شرکت ها ولو به طور اجمالی برای شما معلوم نیست، اما مقدار دین ولو حداقل قدر متقین آن، برای شما معلوم است، آن را از طرف آن شرکت ها به عنوان رد مظالم پرداخت کنید. لینک به سایت استفتائات [1] . اقتباس از پاسخ 1410 (سایت: 1430) . [2] لنکرانی، محمد فاضل موحدی، رساله توضیح المسائل، ص 542، قم، صد و چهاردهم، 1426 ه. ق. [3] . اقتباس از پاسخ 12718 (کاربر).
- [آیت الله مکارم شیرازی] من یکی از cd های شرکت یاسین رایانه(سی دی صبا برای آموزش قران برای کودکان ) که به صورت غیر مجاز کپی شده بود برای خودم و یکی از دوستانم به صورت رایگان کپی کرده ام با توجه به اینکه این کار من صرفا برای نشر و گسترش آموزش قران بوده و نه به خاطر پول . تکلیف من چیست ؟ چون در شروع برنامه این سی دی ذکر شده است که کپی غیر مجاز این سی دی شرعا حرام است ؟ آیا باید من این سی دی ها را دور بیاندازم ؟ آیا می توان پول آن را به صندوق صدقات ریخت؟ تا حلال شود.
- [سایر] با سلام خدمت استاد ارجمند ، من دختری 28 ساله هستم که چندی پیش از طریق پاسخگویی تلفن های محل کارم با پسری 27 ساله که در شرکت همکار کار می کرد آشنا شدم بعد از مدتی ایشان به من پیشنهاد ازدواج دادند و من این قضیه را با خانواده ام در میان گذاشتم به پیشنهاد مادرم تصمیم بر آن شد تا ما یک بار همدیگر را ببینیم قبل از دیدار من از مدیر عامل شرکت در باره این فرد تحقیق کردم چون مدیر عامل من ایشان را دیده بودند و از لحاظ اخلاقی ایشان را تائید کردند البته قبل از دیدار من چند بار تلفنی با ایشان صحبت کردم که در این حین متوجه شدم ایشان از خانواده خیلی مذهبی هستند اما اعتقادات مذهبی خانواده من و خودم نسبت به ایشان در سطح پائین تری می باشد به عنوان مثال ایشان از من خواستند که پوشش چادر را به عنوان حجاب انتخاب کنم البته من نسبت به مسئله حجاب بی اعتقاد نیستم اما نه در حد چادر . تا این که ما یکدیگر را ملاقات کردیم و من فقط در مورد ظاهر ایشان قضاوت کردم و جواب رد دادم با این که هیچکدام از معیارهای ازدواج را در نظر نگرفتم و تنها به این مسئله ظاهری توجه کردم نمی دانم کاری که کردم درست است یا نه اما در حال حاضر عذاب وجدان دارم نمی دانم باید چه کار کنم و چه تصمیمی در این باره بگیرم؟ سوال دیگر من هم این است که آیا تفاوت سطح مذهبی بودن و تفاوت سنی مهم است ؟ آیا شما صلاح می دانید در صورت مثبت بودن من خودم با ایشان تماس بگیرم ؟لطفا مرا راهنمایی کنید .
- [سایر] با سلام و عرض خسته نباشید. با توجه به این که فرمودید درباره بانوان و حقوق آنها باید کارشود مرا به عنوان یک خانم درمانده راهنمایی کنید. شاغلم و حدود 22 سال زندگی زناشویی خوبی داشتم که همه به زندگی ما غبطه می خوردند و ثمره این زندگی سه فرزند و تنها پشتوانه ی مالی من در آمد ماهیانه ام می باشد. در اثر خیانت و بی وفایی همسرم یک سال ونیم است زندگی ام تلخ شده است. و پس از اطلاع از این جریان با صحبت کردن با وی و مشورت با دیگران این موضوع نادیده گرفته و در نهایت احترام و مهربانی به زندگی ادامه دادم ولی باز با شکستن قولهای متعددی که میداد، مشاجره های در میگرفت و در این بین از کتک کاری و ناسزا گویی هم کم نمی گذاشت به این خاطر مدت یک سال است که حقوقم را در اختیارش نگذاشته ام ولی باز هم از نظر مالی کمکش کردم اکنون بر اثر یک موضوع کوچک و مشاجره ی پس از آن و بنا به تهدید وی از خانه بیرون رفتم و تصمیم به اجرا گذاشتن مهریه کردم ولی هنوز این امر را بلاتکلیف گذاشته ام و به خاطر فرزندانم که مایل اند من به خانه برگردم، و یک فر صت دیگر به او بدهم، کاری نکرده ام.در این مورد خا نواده ی من بعد یکسال ونیم تذکری به او دادند و حرمت او را نگه داشتند. حالا نمی دانم واقعا چه کار کنم؟ لطفاً مرا راهنمایی فرمایید. متشکرم.
- [سایر] پدری پول تلفن خانواده را می دهد و این کار برای او جزو مؤونه سال است. پسر خانواده از تلفن استفاده نامشروع و حرام می کند. حال با توجه به این که استفاده حرام جزو موونه نیست، آیا باید خمس آن مقدار از پول تلفن را که صرف کار حرام شده بدهند (با توجه به این که عین پول به مخابرات پرداخت شده و پسر پولی دریافت نکرده است) ؟ اگر باید بدهند چه کسی باید بدهد پدر یا پسر؟ در ضمن پدر نمی داند که استفاده حرام شده است. (مقلد آیت الله بهجت هستم، البته نظریات دیگران هم مفید خواهد بود.) که پاسخ زیر داده شده بود:"چون بدون اجازه پدر از تلفن و مال او استفاده کرده است، اگر پدرش راضی نباشد تمام مقدار پولی را که در ازاء مکالمات نامشروع پدر پرداخت کرده و همچنین خمس آن را مدیون است و باید به پدر بپردازد. اما اگر پدر راضی باشد خمس این مبلغ هم به گردن پدر است و باید به پدر اطلاع دهد تا او بپردازد؛ زیرا نظر تمام مراجع معظم تقلید این است که پولی که در راه حرام صرف شود، جزو مؤونه نیست و باید خمس آن را پرداخت. حال با توجه به این، سؤال دیگری به وجود می آید فردی که از تلفن استفاده حرام کرده از خدماتی که حکومت برای او به وجود آورده استفاده کرده مثلا یارانه و هزینه هایی که دولت متکفل می شود با توجه به پاسخ شما فرد باید خمس آن پولها را نیز بدهد یعنی خمس یارانه دولت و تمام هزینه های دولت چون مورد آن دقیقا مانند پدر و پسر است. آیا چنین است؟
- [سایر] با سلام ! حدود پنج سال پیش طی سفر ی به اصفهان، دختری از فامیلم به من پیشنهاد ازدواج داد . بعد از صحبت با خانواده ها قبول کردم وشش ماه بعد رسماً نامزد شدیم . در آن زمان او کلاس اول دبیرستان بود . چهار سال دواران نامزدیمان به خوبی سپری شد. البته من چندین بار بخاطر مراسیم عروسی با خانواده اش صحبت کردم اما متسفانه آنها قبول نکردن در یک سال آخیر رابط اش بامن کاملاً تغیر کرد . بهانه های را سرهم میکرد و حرف های که قبلاً هرگز از او نشنیده بودم برایم تعریف میکرد یعنی ( ما نمیتوانم با هم باشیم ، ما مال هم نیستیم، من به مردها اعتماد ندام !) البته باید یاد آور شوم که من یک مترجم در کابل هستم و نمیتوانستم در سال، بیشتر از یک بار برای مدت یک ماه پیش اش بمانم ، امسال وقت رفتم که عروسی کنیم ، به کلی تغیر کرده بود. هر کاری که کردم، هرچقدر من و فامیل خودش صحبت کردیم نتیجه ای نداشت تا اینکه 4 ما پیش از هم جدا شدیم ، بعد از مدت تحقیق در این مورد فهیمدم که کسی دگیری را دوست دارد و بهش قول داده است . میخواستم از مشاورین خوب تان این سوال را مطرح کنم که با توجه به این که از هم جدا شدیم و اینکه میتوانم یکی دیگری را در زندگی ام انتخاب کنم و لی هرگز نمیتوانم این کار را انجام بدهم فقط و فقط به فکر اون هستم نمی دانم چطوری میتوانم فراموشش کنم و خاطراتش را از زندگی ام پاک کنم ؟ التبه تا جایکه خبردارم بعد از این کار خانواده اش خیلی بهاش برخورد بدی داره ، نگذاشته به دانشگاه بره و نگذاشته که با کسی که دوست اش داشته ازدواج نمایه .
- [سایر] بنام خدا با سلام. و ضمن عرض خدا قوت اینجانب دانشجوی سال آخر کارشناسی هستم. و از محضر جناب عالی چند سوال دارم. با توجه به اینکه انتخاب مسیر و سرنوشتم بستگی به پاسخهای جنابعالی دارد و موضوع بسیار برایم حیاتی است، تقاضامندم که به رغم طولانی بودن سوال هایم، عنایت بفرمایید: 1- آیا امکانش هست که همزمان به دورهٔ ارشد دانشگاه و دورهٔ بلند مدت حوزه وارد بشوم؟ 2- اگر نه، آیا امکانش هست که سال 94 وارد حوزه بشوم و مجدد کنکور ارشد بدهم تا از سال 95 در کنار درس حوزه دوره ارشد را هم بخوانم؟ 3- چگونه می توان مدرسه مورد نظر را انتخاب کرد؟ به فرض اگر من بخواهم وارد مدرسهٔ شهیدین قم بشوم چگونه می توانم انتخاب کنم؟ 4- با توجه به اینکه بنده تا حدی با زبان عربی آشنا هستم و درس های آغازین ادبیات عرب برای بنده چیزی جز تکرار دانسته ها نیست و هیچ سودی برایم ندارد و آزارنده و کسلبار است، آیا امکان دارد که برای بعضی از درس ها به امتحان آن درس بسنده کنم و در کلاس ها حضور نیابم؟! 5- آیا امکان حرکت با سرعتی فراتر از چارچوب تعیین شده هست؟ به عبارت دیگر آیا می توان در حوزه علمیه جهشی درس خواند؟ (بنده با حوزه شهید بهشتی و دورهٔ سفیران هدایت آشنا هستم و هیچ رغبتی برای شرکت در آنها ندارم) 6- اگر در تیر 94 دورهٔ کارشناسی را به پایان برسانم و ظرف یکسال درس های سطح یک را بخوانم، آیا می توانم مشمول ماده 18 بشوم و آیا کمیتهٔ موارد خاص مرا تأیید خواهد کرد؟ 7- آیا می توان در حین تحصیل در دورهٔ بلند مدت، مشمول ماده 18 شد؟ برای مثال فرض کنید که ثبتنام کنم و تا پایان پایهٔ یک یا پایهٔ دو، بتوانم مواد آزمون ماده 18 را بخوانم، در این صورت می توانم آزمون داده و بدون شرکت در پایه های بعدی مدرک سطح یک را بگیرم؟! 8- سطح یک دورهٔ بلند مدت چقدر طول می کشد؟ 9- چنانچه قصد پوشیدن لباس مقدس روحانیت را نداشته باشم، چه مزیت هایی از نظام آموزشی حوزه را از دست می دهم؟ 10- تفاوت نظام جدید آموزشی حوزه با دانشگاه در چیست؟ برای مثال چقدر بین حضور و غیاب و سیستم امتحانات حوزه و دانشگاه فرق هست؟ در پایان پیشاپیش از شما سپاسگزارم که به رغم وقتگیر بودن سوالاتم عنایت لازم را فرموده و پاسخ می دهید. دعاگوی حضرت عالی هستم.
- [سایر] سلام. روزگارتان خوش. نمی دانم مرا یادتان هست یا نه. ننوشتنم دلیل نخواندم نیست که این مدت مثل همیشه از خواندن پیام های دوستان و پاسخ های شما درس گرفته ام. اما پیام خانم ستاره ب.ح بهانه ای شد تا نکاتی را اشاره کنم. با پیگیری یادداشت هاو پاسخ هایتان به افراد متوجه شده ام که هدف شما از انتشار سوال ها و پاسخ ها به صورت آشکار و علنی, استفاده افراد دیگر و کسب تجربه برای عموم کسانی است که به سایت شما مراجعه می کنند. اما متأسفانه افراد کمی به این موضوع توجه می کنند. احساس می کنم ما جوانها از مهربانی شما سوءاستفاده می کنیم. به این صورت که آنقدر لوس شده ایم که فقط وقتی مشکل داریم به شما مراجعه می کنیم و منتظریم تا شما راهکاری بگویید که اگر خوشمان آمد به آن عمل کنیم و اگر خوشمان نیامد از آن می گذریم و تمام. بارها و بارها خطرات و مضرات چت را در سخنرانی ها, یادداشت و پاسخ هایتان توضیح داده اید و باز ... یا از چت که بگذریم همین توهم عاشقی که بارها تأکید کرده اید. چرا به خودمان زحمت نمی دهیم و روی لینک خطاهای راهبردی یک دختر که در کنار سایتتان است کلیک نمی کنیم؟ چرا انقدر راحت طلب شده ایم که فقط به غر زدن اکتفا می کنیم. بهتر نبود که همین دختر خانم قبل از اینکه برای شما پیام بگذارد, کمی وقت می گذاشت و پیام ها و پاسخ ها و یادداشت های شما را مطالعه می کرد و خودش دنبال راه چاره می گشت؟ بهتر نبود که ذهن خلاق خودش این راه ها را پیدا می کرد؟ قشنگ تر نبود که چند ماه بعد با مطالعه فرمایشات و نصایح شما بیاید و بنویسد که این مشکل بود و من با کمک سایت شما و خواندن آن, توانستم آن را حل کنم؟ استاد گرامی! معذرت می خواهم اما باور کنید ناراحت و دلخور می شوم از اینگونه جوانی کردن. یادم هست در (تا نیایش) از درست جوانی کردن می گفتید. کاش باز هم برایمان توضیح بدهید. فکر می کنم واقعاً نیاز داریم تا بازنگری کلی روی رفتار جوانیمان بکنیم و دست از لجبازی ها و کودکانه نگاه کردن ها برداریم. نکته دوم امکانات سایت و امتیازدهی است. این پیام خاص و پاسخ شما یک راهکار عملی است. اما همیشه فراموش می کنیم بعد از اینکه از یک پیام و پاسخ آن استفاده کردیم, جهت استفاده راحت تر بقیه کار کوچکی انجام دهیم که شاید یک ثانیه هم زمان نبرد: فشردن دکمه مثبت سبز امتیاز دهی تا دیگران در قسمت بالاترین امتیاز پاسخ های کلیدی را راحت تر پیدا کنند. این هم از همان خصوصیت های غریب جوانی است: بی مسئولیتی در برابر دیگران. طولانی شد. معذرت می خواهم. همین. یا علی
- [سایر] با سلام خدمت شما که وقت و نیروی خود راصرف پاسخ دادن به پرسش های مردم برای کمک به آنها در جهت دست یافتن به راه حل مناسبشان می کنید پیشاپیش از خداوند متعال پیشرفت و موفقیت شما را در این زمینه خواهانم مطلبی را که می خواهم با شما به عنوان یک کارشناس در میان بگذارم مشکلی است که شاید به شکلهای گوناگون در بسیاری از جوانان مخصوصا در جوانان کشور ما وجود دارد منظورم مشکلات جنسی و مسائل مربوط به آن است من نیز از این روند جدا نیستم و درگیر مشکلی هستم که هر لحظه مرا ناتوان تر می سازد چندی پیش این مسئله را با شبکهء پرسمان که یک سایت دانشجویی است در میان گذاشتم آنها نیز لطف کردند و پاسخم را دادند اما این مشکل آن قدر بر روح من چیره گشته که راه حلهای آنها را نتوانستم اجرا کنم چرا که اراده ام بسیار ضعیف شده است مشکلی که در مورد آن می خواستم صحبت کنم کاری است بسیار بسیاربدتر از اعتیاد به مواد مخدر،استمناء!آری درد من این است دردی که هم جسمم را و هم روحم را چند سال مورد حملهء خود قرار داده و تا کنون نتوانسته ام به طور قطعی از پس آن بر بیایم اجازه می خواهم به دلیل اینکه شناخت هر چه بیشتر شخصیت فرد پرسش کننده می تواند به مشاور در جهت ارائهء پاسخی بهتر و جامع تر کمک کند وقتتان را بگیرم و کمی از زندگی ام را برایتان شرح دهم ... باید بگویم به خاطر این که همه فکر می کردند من فرد بسیارپاکی هستم و به خاطر این که قلبا پاک بودم و نظر بدی نسبت به دختران فامیل نداشتم و بسیار از متلک گویی به آنها متنفر بودم همیشه در میان آنها بودم و با آنهابسیار صمیمی تر از هم جنسانم بودم به همین دلیل به من می گفتند مریم خانم در جمع آنها احساس راحتی می کردم و تا اکنون نیز آنها مرا پسری خوب و پاک می دانند به خاطر همین ارتباط پاک احساس بد و شرورانه ای نسبت به آنها نداشتم زمان می گذشت و هر بار که استمناء می کردم بیشتر به درون گمراهی فرو می رفتم هر بار پس از انجام این کار به خودم قول می دادم که دیگر این کار را نکنم و توبه می کردم اما باز این کار تکرار می شد تا همین الان ..... در مقطع پیش دانشگاهی که بودم از یک طرف به نمراتم حساس بودم و از طرفی نگران وضعیت کنکور خود بودم تصمیم گرفتم آن سهل را به دلیل یا بهانهء سنگین بودن درسها و نبود وقت کنکور ندهم و سال آینده با فراغ فکر بیشتری برای کنکور درس بخوانم کارم را خوب شروع کردم و بدون مشورت در چند کلاس کنکور ثبت نام کردم اما هنگامی که دیدم بیشتر به فکر پول هستند تا انتقال مفاهیم انگیزه ام را از دست دادم و دیگر به آن کلاسها نرفتم و تقریبا دیگر درس نخواندم بسیار با خانواده ام درگیر بودم آنها مدام مرا به ادامهء کار تشویق می کردند ولی من مقاومت می کردم زیرا توقعم بالا بود و می خواستم در رشتهء خوبی قبول شوم دلیل این که در این مورد می نویسم این است که می خواهم بگویم یکی از زیانهای استمناء کاهش اراده است من هنگامی که در درسهایم به مشکلی بر می خوردم خیلی سریع ناراحت می شدم و بدتر این که این ناراحتی را به درسهای دیگر نیز می کشاندم و دیگر دوست نداشتم به درس خواندن در آن ساعت ادامه دهم چرا که اراده ام ضعیف شده بود آن سال نیز گذشت وسال تحصیلی جدید را با انگیزه ای قوی شروع کردم در ابتدای شروع کارم چون می دانستم که اگر استمناء را ادامه دهم باز هم سرنوشتم مانند سال گذشته خواهد شد با حال التماس و تضرع پس از نماز به سجده افتادم و قران در بغل از خداوند به زاری خواستم هدایتم کند و مرا از این منجلاب بیرون آورد خداوند نیز با لطف همیشگی که به من داشته است هدایتم کرد هر روز رابطه ام با خداوند بهتر می شد پس از نماز اول وقت مغرب و عشاء هر شب تا شب کنکور به طور مرتب دو صفحه قران را با معنی آن وبا تفکر می خواندم مدت عبادت من یک ساعت به طول می انجامید ولی گذشتن زمان را حس نمی کردم اوایل کار دو سه مرتبه استمناء کردم ولی کم کم این کار را ترک کردم آن قدر خود را به خداوند نزدیک می دیدم که در نماز گریه می کردم و از این که دارم با پروردگار و آفرینندهء خودم صحبت می کنم شور و شعف سراسر وجودم را فرا می گرفت وبا تعجب و شرمندگی به گذشته ام فکرمی کردم جدولی درست کرده بودم که سعود و سقوط اخلاقی را توسط فلشهایی در آن نشان می دادم دائم در حال مراقبهء نفس بودم هر شب بعد از نماز عشاء کل کارهای دیروز و امروزم را مرور می کردم و نکته های مثبت و منفی را یادداشت می کردم تا دیگر بدیها را تکرارنکنم شبهای جمعه را مرتب به حرم می رفتم یک شب حرم خیلی شلوغ بود و من که همیشه دنبال جای خلوتی می گشتم یکی دیگرازبلاهای استمناءگوشه گیری من بود هیچ جای خالی پیدا نکردم و با حالت حزن بسیار به امام رضا ع سلام کردم و با ناراحتی از حرم خارج شدم در مجلسی که به مناسبت چهلم فوت پدربزرگم برگزار شده بود دختر عمه ام به مادرم گفت چند شب پیش احسان را در خواب دیده ام که به حرم رفته و حرم بسیار شلوغ بود و درهای منتهی به ضریح بسته بود و خادمان اجازهء ورود نمی دادند که احسان جلو رفت در را برای او باز کردند وقتی این خواب را شنیدم گریه کردم که چگونه من که آن قدر بد سیرت بودم به کوتاه مدتی آن چنان مورد لطف خداوند قرار گرفته ام که زیر سایهء رحمت امام رضا ع قرار گرفته ام در آن نه ماه که برای کنکور درس می خواندم دعا می کردم که در رشتهء داروسازی در شهر خودم قبول شوم پس از کنکور مانند هر سال تابستان را برای شبکاری به مغازهء تولیدی پدرم رفتم روزی پس از نماز صبح تلفن مغازه به صدا درآمد و صدای پدرم را شنیدم که خبر قبول شدن در رشتهء داروسازی مشهد را به من می داد بسیار خوشحال شدم و نماز شکر خواندم هدف من از درس خواندن رسیدن به پول و ثروت نبود بلکه می خواستم تا پله های پیشرفت را طی کنم و وزیر شوم و به کشور و هم وطنانم خدمت کنم تمام وجودم سرشار از عشق به پیشرفت میهنم بود قبلا مطالعات زیادی در مورد تاریخ باستان ایران و افتخارات آن داشتم و حال پلهء اول را با لطف بسیار خداوند و تلاش خودم با موفقیت طی کرده بودم در تابستان تحقیقی در زمینهء امام زمان ع و وظایف شیعیان ایشان انجام دادم تحقیق بسیار جالبی شده بود باید بگویم در این نه ماه نمازهای ظهرو عصر و مغرب و عشائم را مرتب به مسجد می رفتم به پیشنهاد امام جماعت مسجد محلمان تصمیم گرفتم جمعه شبها آن را برای نمازگزاران آن را ارائه دهم جمعه شبها پس از نماز عشاء بر می خواستم و این تحقیق را می خواندم و حضار با علاقه گوش می کردند خلاصه آدم خوبی شده بودم ولی پس از این که به قول قران کشتی من به ساحل نجات رسیده بود و به هدفم رسیده بودم ارتباطم با خدا ضعیف تر شد و پس از مدتی دوباره با ناسپاسی تمام استمناء کردم و آن را تکرار کردم تا اکنون که در اواخر ترم اول هستم در این چند سال بر اثر این کار همیشه کم بنیه بوده ام مخصوصا این اواخر که به طور جنون آمیزی تقریبا هر دو شب یک باراین کار را می کنم دستهایم می لرزند چشمانم ضعیف شده است در مدت کوتاهی دوبار عینکم را عوض کردم موهایم بسیار نازک و نرم وشکننده شده است و به راحتی و بسیار زیاد می ریزند لبهایم را نا خود آگاه گاز می گیرم مادرم می گوید تازگی ها عصبی شده ای زیاد پلک می زنی انگشتانت را گاز می گیری بر خلاف گذشته اعتماد به نفسم کم شده دیگر نمی توانم در کلاس از استاد سوال بپرسم هنگامی که مطلبی را نمی فهمم و نمی توانم سوال کنم بسیار ناراحت می شوم هنگامی که می خواهم مطلبی را برای هم کلاسی هایم که سی پسر و سی دختر هستند بگویم صورتم به طور محسوسی شروع به لرزش می کند و صدایم بسیار می لرزد چند روز پیش در عین ناباوری دیدم هنگامی که می خواستم چیزی را به دانشجویان یادآوری کنم زیر ناخنهایم کبود شده تمرکزم بر درسهایم بسیار کم شده است سر کلاس که هستم انگار مرده ای بیش نیستم و در دنیایی دیگر سیر می کنم و مرتب ذهنم منحرف می شود و درسها را نمی فهمم در خانه هم هر چه تلاش می کنم بعضی درسها را بفهمم نمی شود و هر روز نگران تر می شوم هر بار تصمیم می گیرم دیگر این کار را نکنم ولی نمی شود دیگر هدفم یادم رفته است دیگر خدا را نمی شناسم و نماز را به زور می خوانم در آیات قران شک می کنم و گاهی اوقات خدا را فاقد نقش در این دنیا می دانم و قران را داستان نمی دانم عاقبتم به کجا می کشد این ها بخشی از زندگی من بود حال امیدم پس از خداوند به شما است خواهش می کنم این برادرتان را اگر بدتان نمی آید کمک کنیدو از تاریکی ها او را دوباره به نور برگردانید خواهش می کنم پاسخی مقطعی به من ندهید و مرا مرحله به مرحله هدایت کنید اگر امثال مرا رها کنید به جای اول خود بر می گردند لطفا مرا راهنمایی کنید در ضمن خوشحال می شوم اگر این نوشته را بدون ذکر نام در معرض دید دیگر کاربران بگذارید چه بسا بخوانند و عبرت بگیرند
- [سایر] حاج آقا سلام خیلی به کمک نیازمندم. الان که دارم متن را می نویسم از گریه دارم خفه می شوم.بعد از خدا تنها کسی که فکر کنم می توانم باهاش درد دل کنم شمائید . شما را خدا پاسخ دهید به کمکتان نیازمندم.من و شوهرم حدود 16 سال است که زندگی مشترک داریم و سه فرزند (پسرها 14 سال و 9 و دختر 6)داریم. هر از گاهی مشکلاتی داشته و گهگاه بحث خیلی بالا هم گرفته ولی همیشه به نوعی حل شده با گذشت طرفین. (رویهم رفته زندگی خوبی داریم.)ولی اینبار نمی دانم چه کنم .او 9سال است که در دانشگاه تدریس می کند . با دانشجو ها رابطه دوستانه ای دارد که هیچوقت ایجاد مشکل نکرد تا اینکه حدود یکماه پیش از مشکلات خانوادگی یکی از دوستانش که می گفت ، وقتی از او پرسیدم ما که این مشکل را نداریم کمی دو پهلو صحبت کرد و من را مشکوک کرد .هر از گاهی با شوخی می گفت یکی از دانشجویانم می خواهد تو را ببیند و به خانه ما بیاید.من مخالفت کردم . ده روز پیش یک شب ساعت یازده ونیم همان دانشجوی دختر به موبایل تماس گرفت تا درباره درس سوال کند. کمی بیشتر مشکوک شدم، وقتی با همسرم صحبت کردم گفت چون وی پدرش را از دست داده و درسخوان است به او بیشتر محبت کرده ام.یکبار از روی تصادف گوشی که زنگ پیام زد من نگاهی انداختم و چون همان شماره (اسم)را دیدم با همسرم صحبت کردم مجدد گفت شما خیالاتی شده ای و هیچ موردی نیست .رابطه مان خوب شد تا دیروز که از روی کنجکاوی بعد از اینکه چند پیام را پاک کرد گوشی را چک کردم و چند پیام با اسم کوچک آن خانم و اینکه دیگه به من استاد خطاب نکن و شما خودت گلی دیدم.غیر مستقیم از همسرم خواستم تا برایم صادقانه بگوید اگر احساسی به کسی دارد یا تماسی با کسی دارد و وی چند بار انکار کرد و تا گفتم پس مشکلی نیست که پیامهایت را ببینم گفت این که تو کار مرا چک کنی خیانت است .تمام دیشب را نتوانستم بخوابم هر چه دعا و نیایش می دانستم در شب زنده داری ام بکار بستم. دو بار همسرم به سراغم آمد و گفت هیچی نیست به هر حال من مرد هستم و حتی امامهای ما چند زن داشته اند پس این طبیعی است که کمی توجه به او داشته است.ولی فقط در حد مسائل درسی با کمی صمیمیت است چون وی پدر ندارد. ولی من نمی توانم باور کنم راست می گوید . به او گفتم با بچه ها از او جدا زندگی خواهم کرد . ولی نمی دانم واقعا چه کنم.اعتمادم به وی خدشه دار شده و احساس حماقت می کنم. چون خودم فکر می کنم همیشه تلاش کرده ام که هیچی در رابطه مان کم نگذارم.شما را خدا مرا راهنمائی کنید.
- [سایر] با سلام خدمت استاد عزیز حجت الاسلام شهاب مرادی خیلی سریع می رم سر اصل مطلب، من دختر عمه ای دارم که از بچکی تا سن 12 یا 13 سالگی با هم بزرگ شدیم. بعد از این سن هم به خاطر بزرگ شدن من و رسیدن به سن تکلیف و هم به خاطر دو خانواده مذهبی دیگر ارتباطی با هم نداشتیم. الآن هم نداریم. دیگر ارتباطمان سلام و علیک معمولی است. لذا هم اکنون شناختی از او ندارم. من همیشه نسبت به این دختر یه احساس خاصی داشتم و دارم نمی دونم چیه فقط می تونم بگم یه احساس خاصه. مثلاً وقتی می دونم اون توی جمع خانم هاست الکی ضربان قلبم بالا می ره ، حالا اینکه اون چه جوریه الله و اعلم ووو تا اون جایی که من می دونم ایشون دختر خوبیه ، نماز می خونه ، روزه می گیره، اعتکاف می ره ، پارسال هم توی دانشگاه تهران رشته ی زیست شناسی قبول شده، تازه خانواده ی مذهبی ای مثل خودمون دارن. هم خانواده نزدیک مذهبی و هم خانواده ی دور مذهبی، دختر پاکی است و بی شیله پیله. ولی چند اشکال وجود دارد که می خواهم از جناب عالی سؤال کنم : خانواده ی آن ها ولایت مدار نیستند... ولی آنطور که خانواده ی ما عاشق دلبسته هستند، نیستند. من متولد سال 66 و او متولد 69 یا 70 است. من سال 84 دانشگاه آزاد مکانیک قبول شدم و بعد از گذشت چهار سال از ادامه دادن آن صرف نظر کردم. چون علاقه ای به آن نداشتم الآن هم به دنبال گرفتن فوق دیپلم از این دانشگاه هستم. در راستای این چهار سال به انجام کار خبرنگاری و نوشتن مقاله و یادداشت و همچنین طراحی های گرافیکی پرداختم. در این راه تجربه ای خوب بدست آوردم و الآن هم دنبال ادامه دادن تحصیل در مجتمع فنی هستم. یعنی رفتن به کلاس های فتوشاپ و ... راستش او دانشجوی زیست شناسی تهران است و من ... من فرزند شهید هستم. مادرم بعد از شهادت پدرم ازدواج نکردند و سختی ها را با دل و جان خریدند. در این راه یکی از سختی ها وجود 5 خواهر شوهر بود. که یکی از این افراد مادر همین دختر عمه ی من و کوچکترین آن هاست. آن زمانی که پدر من شهید شده بود عمه کوچیکه ی من جوان بود، حدود 17 سال، از این رو زبان تندی داشتند و دل مادر ما رو آزرده خاطر کردند. ولی این حرف ها باعث اختلاف در خانواده بین ما و آن ها نشده است. منظور وجود زبان تند عمه است. از سویی دیگر مادر من ، فردی کم صحبت و آرام است که آزارش به مورچه ای نمی رسد. معرکه ی دو عالم است. اگر ازدواجی بین من و دختر عمه ام پیش آید اذیت نخواهد شد؟ چون می دانم که از عمه ام کمی واهمه دارد . از طرفی مادرم با ازدواج من تنها خواهد شد. چون خواهرم ازدواج کرده و من هم اکنون خانه هستم. خانواده ی من و دختر عمه ام پر جمعیت هستند و بساط حرف و گفتمان میانشان بسیار، فلانی رفت خواستگاری فلانی و فلان شد و بهمان. من از این قضیه خوشم نمی آد که بروم خواستگاری و مثل بمب تو خانواده بپیچه تا هم من نتونم تصمیم خوبی بگیرم و هم دختر عمه ام. این اتفاق در خانواده افتاده است. (بعلاوه همه فکر می کنند من و دختر عمه ام زوج خوبی می شویم) با تمام این حرفها دو سؤال داشتم : با چنین وضعیت خانوادگی و حرفها و درس ها و وضعیت مادر و این ها به خواستگاری ایشان بروم یا خیر ؟ فکری به ذهنم خطور کرده که می خواستم با شما مشورت کنم؛ نظرتون چیه که با هماهنگی خواهرم یا خودم قراری با دختر عمه ام بگذارم و با او در خصوص ولایت مداری و برخی مسائل مثل درس و اخلاق و نوع رفتار و نگرشش نسبت به زندگی صحبت کنم. و بعد اگر مناسب دیدم به خواستگاری اش بروم؟ (واقعاً نسبت به حرف فامیل واهمه دارم) قبلاً از زحمات شما متشکرم ببخشید طولانی شد یا علی