واژه‌ی مفهوم در سه معنا به کار می‌رود: 1. مفهوم یعنی، معنا و مدلولی که لفظ بر آن دلالت می کند و از لفظ فهمیده می‌شود. به عبارت دیگر، مفهوم با معنا، مدلول و مراد، مساوی است، چه این‌که مفهوم به معنای مدلول و معنا، مدلول مفرد باشد؛ مثل مفهوم لفظ «زید» و «انسان»، یا مدلول جمله باشد؛ مانند مفهوم جملۀ «زیدٌ قائِمٌ»، و چه مدلول حقیقی لفظ باشد؛ مانند حیوان درنده که مدلول حقیقی اَسَد(شیر) است، یا مدلول مجازی لفظ باشد؛ مثل مرد شجاع که مدلول مجازی لفظ اَسَد است. 2. مفهوم یعنی چیزی که در مقابل مصداق است؛ یعنی همان معنایی که در ذهن تصور شد (وجود ذهنی و کلّی)، اگر چه معنا و مدلول لفظ نباشد. به عبارت دیگر، مفهوم، وجود ذهنی شیء است و مصداق، وجود خارجی آن. و این معنا از مفهوم، نسبت به معنای اول، گسترده تر است؛ زیرا معنای اول مفهوم، مقید بود به آنچه که از لفظ فهمیده می‌شود، ولی این معنا از مفهوم، مقید به قید لفظ نیست، بلکه حتی اگر از طریق کتابت یا اشاره نیز معنای یک چیز در ذهن تصور شود به آن مفهوم، گفته می‌شود. 3. مفهوم، یعنی چیزی که در مقابل منطوق باشد. در اصطلاح علم اصول که می‌گویند آیا فلان جمله دارای مفهوم است یا نه، همین قسم مراد است.[1] تعریف منطوق منطوق، عبارت از آن چیزی است که نفس لفظ در حد ذات خود مستقیماً بر آن چیز دلالت داشته باشد. به عبارت دیگر، منطوق چیزی است که لفظ ابتداءً آن را در داخل خود دارد و لفظ، قالب آن می‌باشد، منطوق یعنی مدلول مطابقی لفظ.[2] انواع دلالت دلالت، یا عقلی است، یا طبعی است، و یا وضعی. دلالت وضعی خود بر دو قسم است، یا لفظی است، یا غیر لفظی. دلالت لفظی بر سه قسم است: 1. دلالت مطابقی: آن است که لفظ، بر تمام معنای موضوعٌ له خود دلالت کند و با آن مطابق، باشد. مثلاً لفظ کتاب، دلالت کند بر تمام معنای خود یعنی بر تمام برگ‌ها و خط‌ها و نقش‌ها و حتی جلد. و یا مانند لفظ انسان که بر تمام معنای خود یعنی حیوان ناطق، دلالت کند. 2. دلالت تضمنی: آن است که لفظ، بر بخشی از معنای موضوعٌ له خود دلالت کند، نه بر تمام آن. مثلاً لفظ کتاب، دلالت کند بر برگ‌ها و خط‌ها اما بر جلد دلالت نکند. 3. دلالت التزامی: آن است که لفظ، بر یک معنایی دلالت می‌کند که آن معنا داخل در موضوع له و جزء موضوع له نیست، اما لازمۀ موضوع له می‌باشد. مثل دلالت کردن لفظ دوات(جای مرکب)، بر قلم. که اگر کسی بگوید دوات را بیاور و شنونده قلم را همراه دوات نیاورد، مورد سرزنش قرار می‌گیرد؛ زیرا مرکب و قلم، به منزلۀ رفیق و همراه هم هستند و بدون یکدیگر کارایی لازم را ندارند. بنابر این لفظ دوات، به دلالت التزامی بر قلم دلالت می‌کند، در حالی که معنای قلم، داخل در موضوع له دوات نیست.[3] تعریف مفهوم اصطلاحی مفهوم، عبارت است از: آن چیزی که لفظ مستقیماً دلالت بر آن نداشته باشد و مدلول مطابقی لفظ نمی باشد، بلکه مدلول التزامی لفظ است که لفظ به تبع منطوق، بر آن دلالت دارد؛ مانند«اِن جَائَکَ زَیدٌ فَاَکرِمهُ»، منطوق جمله مذکور آن است که در صورت آمدن زید، اکرام او واجب است ولی مفهومش می‌شود: اگر زید نیاید اکرامش واجب نیست.[4] این قسم از مفهوم، دارای دو شرط است: الف. شرط اول این‌که مفهوم باید مدلول التزامی لفظ باشد و لزومش هم لزوم بیّن به معنای اخص باشد. لزوم، بر دو قسم است: لزوم بیّن و آشکار، لزوم غیر بیّن. لزوم بیّن، نیز بر دو قسم است: لزوم بین به معنای اخص، لزوم بین به معنای اعمّ. لزوم بیّن به معنای اخصّ، آن است که از تصور ملزوم فقط، بدون واسطه شدن چیزی دیگر، تصور لازم، در ذهن صورت گیرد، مانند این‌که از تصور آتش که ملزوم است، حرارت و سوزاندن، تصور می‌شود بدون نیاز به تصور چیز دیگر.[5] ب. شرط دوم این‌که مفهوم، مربوط به جمله باشد نه مفرد. حال چه جملۀ انشاییه باشد؛ مثل «اِن جَائَکَ زَیدٌ فَاَکرِمهُ»، مفهوم این جمله آن است که اگر زید نیاید اکرامش واجب نیست. و چه جملۀ خبریه باشد؛ مانند «اِن کَانَتِ الشَّمسُ طالِعَةٌ فَالنَّهارُ مَوجُودٌ»، که مفهومش می‌شود: هنگامی که خورشید طلوع نکرده باشد، روز، موجود، نیست.[6] [1] . مظفر، محمد رضا، أصول الفقه، ج 1، ص 107، اسماعیلیان، قم، چاپ پنجم، بی تا. [2] . همان. [3] . مظفر، محمد رضا، تلخیص المنطق، تلخیص، ترابی، اکبر، ص 11 - 12، دار العلم، قم، چاپ چهارم، 1374 ش. [4] . اصول الفقه، ج 1، ص 107. [5] . خویی، موسوی، سید ابوالقاسم، محاضرات فی أصول الفقه، مقرر، فیاضی، محمد اسحاق،‏ ج 5، ص 57 - 58، انصاریان، چاپ چهارم، 1417 ق. مشکینی، میرزا ابوالحسن، حواشی المحقق المشکینی‏، ج 2، ص 13، لقمان، چاپ اول، 1413 ق.‏ [6] . اصول الفقه، ج 1، ص 107.
واژهی مفهوم در سه معنا به کار میرود: 1. مفهوم یعنی، معنا و مدلولی که لفظ بر آن دلالت می کند و از لفظ فهمیده میشود. به عبارت دیگر، مفهوم با معنا، مدلول و مراد، مساوی است، چه اینکه مفهوم به معنای مدلول و معنا، مدلول مفرد باشد؛ مثل مفهوم لفظ «زید» و «انسان»، یا مدلول جمله باشد؛ مانند مفهوم جملۀ «زیدٌ قائِمٌ»، و چه مدلول حقیقی لفظ باشد؛ مانند حیوان درنده که مدلول حقیقی اَسَد(شیر) است، یا مدلول مجازی لفظ باشد؛ مثل مرد شجاع که مدلول مجازی لفظ اَسَد است. 2. مفهوم یعنی چیزی که در مقابل مصداق است؛ یعنی همان معنایی که در ذهن تصور شد (وجود ذهنی و کلّی)، اگر چه معنا و مدلول لفظ نباشد. به عبارت دیگر، مفهوم، وجود ذهنی شیء است و مصداق، وجود خارجی آن. و این معنا از مفهوم، نسبت به معنای اول، گسترده تر است؛ زیرا معنای اول مفهوم، مقید بود به آنچه که از لفظ فهمیده میشود، ولی این معنا از مفهوم، مقید به قید لفظ نیست، بلکه حتی اگر از طریق کتابت یا اشاره نیز معنای یک چیز در ذهن تصور شود به آن مفهوم، گفته میشود. 3. مفهوم، یعنی چیزی که در مقابل منطوق باشد. در اصطلاح علم اصول که میگویند آیا فلان جمله دارای مفهوم است یا نه، همین قسم مراد است.[1] تعریف منطوق منطوق، عبارت از آن چیزی است که نفس لفظ در حد ذات خود مستقیماً بر آن چیز دلالت داشته باشد. به عبارت دیگر، منطوق چیزی است که لفظ ابتداءً آن را در داخل خود دارد و لفظ، قالب آن میباشد، منطوق یعنی مدلول مطابقی لفظ.[2] انواع دلالت دلالت، یا عقلی است، یا طبعی است، و یا وضعی. دلالت وضعی خود بر دو قسم است، یا لفظی است، یا غیر لفظی. دلالت لفظی بر سه قسم است: 1. دلالت مطابقی: آن است که لفظ، بر تمام معنای موضوعٌ له خود دلالت کند و با آن مطابق، باشد. مثلاً لفظ کتاب، دلالت کند بر تمام معنای خود یعنی بر تمام برگها و خطها و نقشها و حتی جلد. و یا مانند لفظ انسان که بر تمام معنای خود یعنی حیوان ناطق، دلالت کند. 2. دلالت تضمنی: آن است که لفظ، بر بخشی از معنای موضوعٌ له خود دلالت کند، نه بر تمام آن. مثلاً لفظ کتاب، دلالت کند بر برگها و خطها اما بر جلد دلالت نکند. 3. دلالت التزامی: آن است که لفظ، بر یک معنایی دلالت میکند که آن معنا داخل در موضوع له و جزء موضوع له نیست، اما لازمۀ موضوع له میباشد. مثل دلالت کردن لفظ دوات(جای مرکب)، بر قلم. که اگر کسی بگوید دوات را بیاور و شنونده قلم را همراه دوات نیاورد، مورد سرزنش قرار میگیرد؛ زیرا مرکب و قلم، به منزلۀ رفیق و همراه هم هستند و بدون یکدیگر کارایی لازم را ندارند. بنابر این لفظ دوات، به دلالت التزامی بر قلم دلالت میکند، در حالی که معنای قلم، داخل در موضوع له دوات نیست.[3] تعریف مفهوم اصطلاحی مفهوم، عبارت است از: آن چیزی که لفظ مستقیماً دلالت بر آن نداشته باشد و مدلول مطابقی لفظ نمی باشد، بلکه مدلول التزامی لفظ است که لفظ به تبع منطوق، بر آن دلالت دارد؛ مانند«اِن جَائَکَ زَیدٌ فَاَکرِمهُ»، منطوق جمله مذکور آن است که در صورت آمدن زید، اکرام او واجب است ولی مفهومش میشود: اگر زید نیاید اکرامش واجب نیست.[4] این قسم از مفهوم، دارای دو شرط است: الف. شرط اول اینکه مفهوم باید مدلول التزامی لفظ باشد و لزومش هم لزوم بیّن به معنای اخص باشد. لزوم، بر دو قسم است: لزوم بیّن و آشکار، لزوم غیر بیّن. لزوم بیّن، نیز بر دو قسم است: لزوم بین به معنای اخص، لزوم بین به معنای اعمّ. لزوم بیّن به معنای اخصّ، آن است که از تصور ملزوم فقط، بدون واسطه شدن چیزی دیگر، تصور لازم، در ذهن صورت گیرد، مانند اینکه از تصور آتش که ملزوم است، حرارت و سوزاندن، تصور میشود بدون نیاز به تصور چیز دیگر.[5] ب. شرط دوم اینکه مفهوم، مربوط به جمله باشد نه مفرد. حال چه جملۀ انشاییه باشد؛ مثل «اِن جَائَکَ زَیدٌ فَاَکرِمهُ»، مفهوم این جمله آن است که اگر زید نیاید اکرامش واجب نیست. و چه جملۀ خبریه باشد؛ مانند «اِن کَانَتِ الشَّمسُ طالِعَةٌ فَالنَّهارُ مَوجُودٌ»، که مفهومش میشود: هنگامی که خورشید طلوع نکرده باشد، روز، موجود، نیست.[6] [1] . مظفر، محمد رضا، أصول الفقه، ج 1، ص 107، اسماعیلیان، قم، چاپ پنجم، بی تا. [2] . همان. [3] . مظفر، محمد رضا، تلخیص المنطق، تلخیص، ترابی، اکبر، ص 11 - 12، دار العلم، قم، چاپ چهارم، 1374 ش. [4] . اصول الفقه، ج 1، ص 107. [5] . خویی، موسوی، سید ابوالقاسم، محاضرات فی أصول الفقه، مقرر، فیاضی، محمد اسحاق، ج 5، ص 57 - 58، انصاریان، چاپ چهارم، 1417 ق. مشکینی، میرزا ابوالحسن، حواشی المحقق المشکینی، ج 2، ص 13، لقمان، چاپ اول، 1413 ق. [6] . اصول الفقه، ج 1، ص 107.
- [سایر] در تعریف مشکک آمده است که؛ صدق مفهوم بر مصادیقش گوناگون است شدت و ضعف دارد و... به نظر این هم تعریف درستی نیست؛ زیرا صدق مفهوم بر مصادیق، خود مفهوم بر تمام مصادیق آن یکسان است، این اشکال را در پاورقی منطق مظفر هم گرفته شده است پس تعریف مشکک چیست؟
- [سایر] خدا در دین مسیح چگونه تعریف می شود و مفهوم خدا در مسیحیت چه تفاوت هایی با مفهوم خدا در اسلام دارد؟
- [آیت الله خامنه ای] تعریف، مفهوم و محدوده اصطلاح حُسْن ظاهر در احراز عدالت امام جماعت را به صورت شفاف و روشن بیان بفرمایید.
- [سایر] در منطق، فرق بین مفهوم و ماهیّت چیست؟ و چرا می گویند مفاهیم را نمی توان با حدّ تعریف کرد، اما ماهیّت را می توان؟
- [سایر] در قانون کار، مزد در دو ماده 35 و 36 دو تعریف متفاوت دارد، آیا مزد ثابت یا مزد مبنا مفاهیمی جدا از مفهوم مزد هستند؟
- [سایر] با سلام و تشکر لطف بفرمایید تعریف و مفهوم دیپلماسی فرهنگی را بیان فرمایید؟ دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی در قبال خاورمیانه تا چه حدی موفق بوده است؟
- [سایر] ازنظر ائمه اطهار(ع) دو قوه وهم و خیال چگونه معنا شدهاند و تفاوت آن با تعریف فلاسفه از این دو مفهوم چیست؟
- [سایر] تفاوت میان (مفهوم و مصداق) و (عنوان و معنون) در چیست؟ اگر این دو یکی است، پس چرا در دو سر فصل مجزا بررسی میشوند. البته مرحوم مظفر این دو را در عنوان مجزا بیان میکند و حال آنکه تعریف ارائه داده از این دو یکی است و تفاوتی نمیکند، چرا که عنوان را مفهوم و معنون را مصداق میداند.
- [سایر] سلام استاد در جلسه ای در پاسخ به سوالی در مورد اعتماد به نفس شما از مفهوم خودکارایی تعریف کردید اگر اشتباه نکنم و آن را ارجح و دقیق تر ازاعتماد به نفس دانستید میشه یک تعریف ساده از آن را بیان بفرمایید.
- [سایر] مفهوم خاتمیّت دقیقاً چیست؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] باید موقع اعلان جنس چیزی را که پیدا کرده معین نماید به طوری که عرفا بگویند آن را تعریف کرده، مثل این که بگوید: (کتاب یا لباسی را پیدا کرده ام) و اگر بگوید: (چیزی پیدا کرده ام) کافی نیست.
- [امام خمینی] تعریف روزه - روزه آن است که انسان برای انجام فرمان خداوند عالم از اذان صبح تا مغرب از چیزهایی که روزه را باطل می کند و شرح آنها بعدا گفته می شود، خودداری نماید.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] هر گاه چیزی پیدا کند که اگر بماند فاسد می شود باید تا مقداری که ممکن است آن را نگهدارد بعد با اجازه مجتهد جامع الشرائط یا وکیل او قیمت آنرا معیّن کند و بفروشد و پولش را نگهدارد و تا یک سال تعریف و اعلان کند چنانچه صاحب آن پیدا نشد از طرف او صدقه بدهد.
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر شخصی گنجی یافت و می داند که متعلق به مسلمان است و مالک آن یا ورثه او موجودند, ولی آنان را نمیشناسد، این مال, حکم گنج را ندارد، بلکه مجهول المالک است و باید آن را تعریف و اعلان نماید و اگر مالک آن به دست نیامد, آن را به حاکم شرع تحویل دهد.
- [آیت الله علوی گرگانی] در حال نماز، انسان نباید به دیگری سلام کند و اگر دیگری به او سلام کند، باید همانطور که او سلام کرده جواب دهد، مثلاً اگر گفته سلام علیکم در جواب بگوید سلام علیکم ونباید علیکم السلام بگوید و بنابر احتیاط واجب باید بین سلام وجواب مماثلت در تعریف وتنکیر وافراد وجمع باشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . باید موقع اعلان، جنس چیزی را که پیدا کرده معین نماید، بلکه به نحوی که در نظر عرف صدق تعریف کند، مثل اینکه بگوید: کتابی پیدا کرده ام یا لباسی، و اگر همین قدر بگوید: چیزی پیدا کرده ام کافی نیست.
- [آیت الله مظاهری] اگر عمداً تخلّف وعده کند در صورتی که ضرر مالی و یا آبرویی و یا ضرر تضییع وقت داشته باشد، باید کسی را که ضرر بر او وارد شده راضی کند، ولی اگر راضی نشد و یا دسترسی به او نبود، توبه تنها کافی است، ولی باید از راه دعا و استغفار و تعریف او در میان مردم و نظیر اینها، جبران آن خسارت را بنماید. [1]. بحار الانوار، ج 64، ص 311.
- [امام خمینی] هرگاه چیزی پیدا کند که اگر بماند فاسد میشود باید تا مقداری که ممکن است آن را نگهدارد بعد قیمت کند و خودش بردارد یا بفروشد و پولش را نگهدارد و احتیاط مستحب آن است که در فروش آن به خودش یا به دیگری از حاکم شرع در صورت امکان اجازه بگیرد و در هر صورت باید تعریف تا یک سال را ادامه دهد تا اگر صاحب آن پیدا شد، پول را به او تسلیم کند. و اگر صاحب آن پیدا نشد از طرف او صدقه بدهد و احتیاط واجب آن است که برای صدقه دادن از حاکم شرع اجازه بگیرد.
- [آیت الله علوی گرگانی] هرگاه چیزی را که پیدا کرده نشانهای دارد که به واسطه آن میتواند صاحبش را پیدا کند، اگرچه بداند صاحب آن سنّی یا کافری است که در امان مسلمانان است در صورتی که قیمت آن چیز به 12/6 نخود نقره سکّهدار برسد، باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک هفته روزی دو مرتبه و بعد تا یک ماه هفتهاییک مرتبه و بعد تا یکسال ماهی یک مرتبه در محلّ اجتماع مردم اعلان کند واین از باب مثال است بلکه اگر طوری باشد که عرفاً بگویند تعریف همان مال گمشده است، کفایت میکند.
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی تهمت به کسی زده باشد و او مطّلع شده باشد، باید او را راضی کند تا توبه او قبول شود و اگر مطّلع نشده باشد، در توبه رضایت او شرط نیست، ولی علاوه بر لزوم دعا و صفحه 396 استغفار برای او، باید اگر قدرت دارد رفع آن تهمت بنماید، و اگر قدرت بر این کار ندارد، باید بهواسطه تعریف او و امثال آن، به اندازه ممکن جبران آن خسارت را بنماید و چنانچه نتوانست او را راضی کند یا دسترسی به او نداشت، دعا و استغفار و جبران خسارت به مقدار میسّر کفایت میکند.