خدا در دین مسیح چگونه تعریف می شود و مفهوم خدا در مسیحیت چه تفاوت هایی با مفهوم خدا در اسلام دارد؟
تعریف (خدا) در مسیحیت از آن جا که خداوند دارای وجودی نامحدود است ارائه ی تعریفی جامع و مانع در مورد او کاری ناممکن است. درباره ی خدا دو مطلب مشخص شده است: یکی آن که (خدا وجود است) و می توان تفاوت او را با سایر وجودها بیان کرد؛ و دیگر آن که صفات الهی را که برای انسان مکشوف شده است می توان شرح داد. بازول[1] معتقد است: بهترین خلاصه ای که در مورد تعریف خدا طبق کتاب مقدس وجود دارد در اعتقادنامه (وست منیستر) یافت می شود که می گوید: خدا روحی است که در وجود و حکمت و قدرت و قدوسیت و عدالت و نیکویی و حقیقت خود، نامحدود و ابدی و لایتغیر است. او در تمام دنیا حضور دارد و در عین حال از تمام موجودات برتر است.[2] در مسیحیت، شناخت خدا از طریق (مکاشفه) بسیار برجسته شده است: مکاشفه عبارت است از آن عملی که خدا بهوسیله ی آن خود را مکشوف می سازد و حقایق را به فکر انسان منتقل می نماید، و بدین ترتیب آنچه را که از طریق دیگری نمی توان فهمید به مخلوقات خود می فهماند.[3] مکاشفه بر دو نوع است: 1. مکاشفه ی عمومی خدا که در طبیعت و تاریخ و وجدان دیده می شود. این مکاشفه از طریق عوامل طبیعی و حوادث تاریخی به ما انتقال می یابد و توسط تمام افراد با شعور، قابل درک است. 2. مکاشفه ی مخصوص خدا؛ یعنی اعمال خاص خدا، مثل معجزات او، ارسال انبیا، اعمال عیسی مسیح (علیه السلام)، کتاب مقدس و تجربه های شخصی.[4]از دیدگاه مسیحیان، (مسیح) مرکز تاریخ و مکاشفه است. (پولس) می نویسد: خدا که در زمان سلف به اقسام متعدد و طریق های مختلف به وساطت انبیا با پدران ما تکلم نمود؛ در این ایام آخر با ما به وساطت پسر خود متکلم شد.[5] در انجیل یوحنا آمده است: خدا را هرگز کس ندیده است. پسر یگانه ای که در آغوش پدر است؛ همان او را ظاهر کرد.[6] برای دست رسی به مکاشفه، و شناخت خدایی که خود را از راه های مختلف مکشوف ساخته است باید از استعدادهای مختلفی که در اختیار ماست استفاده کنیم. استعدادهای انسان بر دو نوع است: استعدادهای فکری و استعدادهای روحانی. منظور از استعدادهای فکری (عقل) است. در مسیحیت برای شناخت خدا، (عقل) و (طریق عقلی) اهمیت چندانی ندارند ولی در مواردی به استفاده ی صحیح از عقل توصیه شده است: اولا، عقل وسیله ی دانستن حقیقت است؛ البته باید دانست که میان دانستن و (درک کردن) تفاوت وجود دارد؛ مثلا ما می دانیم که (عیسی انسان و خداست)، ولی درباره ی ماهیت اصلی این امور اطلاع زیادی نداریم. ثانیاً، عقل می تواند معقول بودن مطالب را بسنجد. یک امر معقول ممکن است عجیب، بدون دلیل و غیر عادی به نظر آید، ولی باز هم معقول است. اگر بخواهیم از قبول چیزهایی که درک نمی کنیم خودداری نماییم، به هیچ چیز نمی توانیم ایمان داشته باشیم. ثالثاً، عقل باید در مورد دلایل حقانیت امور قضاوت نماید. رابعاً، عقل باید حقایق ارائه شده را مرتب کند و به صورت یک سیستم یا نظام درآورد.[7] مقصود از استعدادهای روحانی، (معرفت باطنی خدا) است؛ علاوه بر این (روح القدس) به ایمان داران، نورانیت خاصی می بخشد که شناخت خدا در پرتو آن میسر می گردد. هم عقل انسانی و هم روح خدا در دست رس کسانی است که در جستوجوی حقیقت باشند. بدیهی است کمک روح خدا فقط در دست رس فرزندان واقعی خدا قرار دارد. یوحنّای رسول می فرماید: (و اما در شما آن مسح که از او یافته اید ثابت است و حاجت ندارید که کسی شما را تعلیم دهد.[8] پی نوشتها: [1]. Buswell. [2]. هنری تیسن، الهیات مسیحی، ص 25. [3]. همان، ص 7. [4]. اقتباس از: همان، ص 7 17. [5]. رساله ی پولس به عبرانیان، 1و2: 2. [6]. انجیل یوحنّا، 1:18. [7]. الهیات مسیحی، ص 17 18. [8]. همان، ص 19. منبع: مسیحیت، سید محمد ادیب آل علی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم
عنوان سوال:

خدا در دین مسیح چگونه تعریف می شود و مفهوم خدا در مسیحیت چه تفاوت هایی با مفهوم خدا در اسلام دارد؟


پاسخ:

تعریف (خدا) در مسیحیت
از آن جا که خداوند دارای وجودی نامحدود است ارائه ی تعریفی جامع و مانع در مورد او کاری ناممکن است. درباره ی خدا دو مطلب مشخص شده است: یکی آن که (خدا وجود است) و می توان تفاوت او را با سایر وجودها بیان کرد؛ و دیگر آن که صفات الهی را که برای انسان مکشوف شده است می توان شرح داد. بازول[1] معتقد است:
بهترین خلاصه ای که در مورد تعریف خدا طبق کتاب مقدس وجود دارد در اعتقادنامه (وست منیستر) یافت می شود که می گوید: خدا روحی است که در وجود و حکمت و قدرت و قدوسیت و عدالت و نیکویی و حقیقت خود، نامحدود و ابدی و لایتغیر است. او در تمام دنیا حضور دارد و در عین حال از تمام موجودات برتر است.[2]
در مسیحیت، شناخت خدا از طریق (مکاشفه) بسیار برجسته شده است:
مکاشفه عبارت است از آن عملی که خدا بهوسیله ی آن خود را مکشوف می سازد و حقایق را به فکر انسان منتقل می نماید، و بدین ترتیب آنچه را که از طریق دیگری نمی توان فهمید به مخلوقات خود می فهماند.[3]
مکاشفه بر دو نوع است:
1. مکاشفه ی عمومی خدا که در طبیعت و تاریخ و وجدان دیده می شود. این مکاشفه از طریق عوامل طبیعی و حوادث تاریخی به ما انتقال می یابد و توسط تمام افراد با شعور، قابل درک است.
2. مکاشفه ی مخصوص خدا؛ یعنی اعمال خاص خدا، مثل معجزات او، ارسال انبیا، اعمال عیسی مسیح (علیه السلام)، کتاب مقدس و تجربه های شخصی.[4]از دیدگاه مسیحیان، (مسیح) مرکز تاریخ و مکاشفه است. (پولس) می نویسد:
خدا که در زمان سلف به اقسام متعدد و طریق های مختلف به وساطت انبیا با پدران ما تکلم نمود؛ در این ایام آخر با ما به وساطت پسر خود متکلم شد.[5]
در انجیل یوحنا آمده است:
خدا را هرگز کس ندیده است. پسر یگانه ای که در آغوش پدر است؛ همان او را ظاهر کرد.[6]
برای دست رسی به مکاشفه، و شناخت خدایی که خود را از راه های مختلف مکشوف ساخته است باید از استعدادهای مختلفی که در اختیار ماست استفاده کنیم. استعدادهای انسان بر دو نوع است: استعدادهای فکری و استعدادهای روحانی.
منظور از استعدادهای فکری (عقل) است. در مسیحیت برای شناخت خدا، (عقل) و (طریق عقلی) اهمیت چندانی ندارند ولی در مواردی به استفاده ی صحیح از عقل توصیه شده است:
اولا، عقل وسیله ی دانستن حقیقت است؛ البته باید دانست که میان دانستن و (درک کردن) تفاوت وجود دارد؛ مثلا ما می دانیم که (عیسی انسان و خداست)، ولی درباره ی ماهیت اصلی این امور اطلاع زیادی نداریم.
ثانیاً، عقل می تواند معقول بودن مطالب را بسنجد. یک امر معقول ممکن است عجیب، بدون دلیل و غیر عادی به نظر آید، ولی باز هم معقول است. اگر بخواهیم از قبول چیزهایی که درک نمی کنیم خودداری نماییم، به هیچ چیز نمی توانیم ایمان داشته باشیم.
ثالثاً، عقل باید در مورد دلایل حقانیت امور قضاوت نماید.
رابعاً، عقل باید حقایق ارائه شده را مرتب کند و به صورت یک سیستم یا نظام درآورد.[7]
مقصود از استعدادهای روحانی، (معرفت باطنی خدا) است؛ علاوه بر این (روح القدس) به ایمان داران، نورانیت خاصی می بخشد که شناخت خدا در پرتو آن میسر می گردد.
هم عقل انسانی و هم روح خدا در دست رس کسانی است که در جستوجوی حقیقت باشند. بدیهی است کمک روح خدا فقط در دست رس فرزندان واقعی خدا قرار دارد. یوحنّای رسول می فرماید: (و اما در شما آن مسح که از او یافته اید ثابت است و حاجت ندارید که کسی شما را تعلیم دهد.[8]
پی نوشتها:
[1]. Buswell.
[2]. هنری تیسن، الهیات مسیحی، ص 25.
[3]. همان، ص 7.
[4]. اقتباس از: همان، ص 7 17.
[5]. رساله ی پولس به عبرانیان، 1و2: 2.
[6]. انجیل یوحنّا، 1:18.
[7]. الهیات مسیحی، ص 17 18.
[8]. همان، ص 19.
منبع: مسیحیت، سید محمد ادیب آل علی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین