تعریف (خدا) در مسیحیت از آن جا که خداوند دارای وجودی نامحدود است ارائه ی تعریفی جامع و مانع در مورد او کاری ناممکن است. درباره ی خدا دو مطلب مشخص شده است: یکی آن که (خدا وجود است) و می توان تفاوت او را با سایر وجودها بیان کرد؛ و دیگر آن که صفات الهی را که برای انسان مکشوف شده است می توان شرح داد. بازول[1] معتقد است: بهترین خلاصه ای که در مورد تعریف خدا طبق کتاب مقدس وجود دارد در اعتقادنامه (وست منیستر) یافت می شود که می گوید: خدا روحی است که در وجود و حکمت و قدرت و قدوسیت و عدالت و نیکویی و حقیقت خود، نامحدود و ابدی و لایتغیر است. او در تمام دنیا حضور دارد و در عین حال از تمام موجودات برتر است.[2] در مسیحیت، شناخت خدا از طریق (مکاشفه) بسیار برجسته شده است: مکاشفه عبارت است از آن عملی که خدا بهوسیله ی آن خود را مکشوف می سازد و حقایق را به فکر انسان منتقل می نماید، و بدین ترتیب آنچه را که از طریق دیگری نمی توان فهمید به مخلوقات خود می فهماند.[3] مکاشفه بر دو نوع است: 1. مکاشفه ی عمومی خدا که در طبیعت و تاریخ و وجدان دیده می شود. این مکاشفه از طریق عوامل طبیعی و حوادث تاریخی به ما انتقال می یابد و توسط تمام افراد با شعور، قابل درک است. 2. مکاشفه ی مخصوص خدا؛ یعنی اعمال خاص خدا، مثل معجزات او، ارسال انبیا، اعمال عیسی مسیح (علیه السلام)، کتاب مقدس و تجربه های شخصی.[4]از دیدگاه مسیحیان، (مسیح) مرکز تاریخ و مکاشفه است. (پولس) می نویسد: خدا که در زمان سلف به اقسام متعدد و طریق های مختلف به وساطت انبیا با پدران ما تکلم نمود؛ در این ایام آخر با ما به وساطت پسر خود متکلم شد.[5] در انجیل یوحنا آمده است: خدا را هرگز کس ندیده است. پسر یگانه ای که در آغوش پدر است؛ همان او را ظاهر کرد.[6] برای دست رسی به مکاشفه، و شناخت خدایی که خود را از راه های مختلف مکشوف ساخته است باید از استعدادهای مختلفی که در اختیار ماست استفاده کنیم. استعدادهای انسان بر دو نوع است: استعدادهای فکری و استعدادهای روحانی. منظور از استعدادهای فکری (عقل) است. در مسیحیت برای شناخت خدا، (عقل) و (طریق عقلی) اهمیت چندانی ندارند ولی در مواردی به استفاده ی صحیح از عقل توصیه شده است: اولا، عقل وسیله ی دانستن حقیقت است؛ البته باید دانست که میان دانستن و (درک کردن) تفاوت وجود دارد؛ مثلا ما می دانیم که (عیسی انسان و خداست)، ولی درباره ی ماهیت اصلی این امور اطلاع زیادی نداریم. ثانیاً، عقل می تواند معقول بودن مطالب را بسنجد. یک امر معقول ممکن است عجیب، بدون دلیل و غیر عادی به نظر آید، ولی باز هم معقول است. اگر بخواهیم از قبول چیزهایی که درک نمی کنیم خودداری نماییم، به هیچ چیز نمی توانیم ایمان داشته باشیم. ثالثاً، عقل باید در مورد دلایل حقانیت امور قضاوت نماید. رابعاً، عقل باید حقایق ارائه شده را مرتب کند و به صورت یک سیستم یا نظام درآورد.[7] مقصود از استعدادهای روحانی، (معرفت باطنی خدا) است؛ علاوه بر این (روح القدس) به ایمان داران، نورانیت خاصی می بخشد که شناخت خدا در پرتو آن میسر می گردد. هم عقل انسانی و هم روح خدا در دست رس کسانی است که در جستوجوی حقیقت باشند. بدیهی است کمک روح خدا فقط در دست رس فرزندان واقعی خدا قرار دارد. یوحنّای رسول می فرماید: (و اما در شما آن مسح که از او یافته اید ثابت است و حاجت ندارید که کسی شما را تعلیم دهد.[8] پی نوشتها: [1]. Buswell. [2]. هنری تیسن، الهیات مسیحی، ص 25. [3]. همان، ص 7. [4]. اقتباس از: همان، ص 7 17. [5]. رساله ی پولس به عبرانیان، 1و2: 2. [6]. انجیل یوحنّا، 1:18. [7]. الهیات مسیحی، ص 17 18. [8]. همان، ص 19. منبع: مسیحیت، سید محمد ادیب آل علی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم
خدا در دین مسیح چگونه تعریف می شود و مفهوم خدا در مسیحیت چه تفاوت هایی با مفهوم خدا در اسلام دارد؟
تعریف (خدا) در مسیحیت
از آن جا که خداوند دارای وجودی نامحدود است ارائه ی تعریفی جامع و مانع در مورد او کاری ناممکن است. درباره ی خدا دو مطلب مشخص شده است: یکی آن که (خدا وجود است) و می توان تفاوت او را با سایر وجودها بیان کرد؛ و دیگر آن که صفات الهی را که برای انسان مکشوف شده است می توان شرح داد. بازول[1] معتقد است:
بهترین خلاصه ای که در مورد تعریف خدا طبق کتاب مقدس وجود دارد در اعتقادنامه (وست منیستر) یافت می شود که می گوید: خدا روحی است که در وجود و حکمت و قدرت و قدوسیت و عدالت و نیکویی و حقیقت خود، نامحدود و ابدی و لایتغیر است. او در تمام دنیا حضور دارد و در عین حال از تمام موجودات برتر است.[2]
در مسیحیت، شناخت خدا از طریق (مکاشفه) بسیار برجسته شده است:
مکاشفه عبارت است از آن عملی که خدا بهوسیله ی آن خود را مکشوف می سازد و حقایق را به فکر انسان منتقل می نماید، و بدین ترتیب آنچه را که از طریق دیگری نمی توان فهمید به مخلوقات خود می فهماند.[3]
مکاشفه بر دو نوع است:
1. مکاشفه ی عمومی خدا که در طبیعت و تاریخ و وجدان دیده می شود. این مکاشفه از طریق عوامل طبیعی و حوادث تاریخی به ما انتقال می یابد و توسط تمام افراد با شعور، قابل درک است.
2. مکاشفه ی مخصوص خدا؛ یعنی اعمال خاص خدا، مثل معجزات او، ارسال انبیا، اعمال عیسی مسیح (علیه السلام)، کتاب مقدس و تجربه های شخصی.[4]از دیدگاه مسیحیان، (مسیح) مرکز تاریخ و مکاشفه است. (پولس) می نویسد:
خدا که در زمان سلف به اقسام متعدد و طریق های مختلف به وساطت انبیا با پدران ما تکلم نمود؛ در این ایام آخر با ما به وساطت پسر خود متکلم شد.[5]
در انجیل یوحنا آمده است:
خدا را هرگز کس ندیده است. پسر یگانه ای که در آغوش پدر است؛ همان او را ظاهر کرد.[6]
برای دست رسی به مکاشفه، و شناخت خدایی که خود را از راه های مختلف مکشوف ساخته است باید از استعدادهای مختلفی که در اختیار ماست استفاده کنیم. استعدادهای انسان بر دو نوع است: استعدادهای فکری و استعدادهای روحانی.
منظور از استعدادهای فکری (عقل) است. در مسیحیت برای شناخت خدا، (عقل) و (طریق عقلی) اهمیت چندانی ندارند ولی در مواردی به استفاده ی صحیح از عقل توصیه شده است:
اولا، عقل وسیله ی دانستن حقیقت است؛ البته باید دانست که میان دانستن و (درک کردن) تفاوت وجود دارد؛ مثلا ما می دانیم که (عیسی انسان و خداست)، ولی درباره ی ماهیت اصلی این امور اطلاع زیادی نداریم.
ثانیاً، عقل می تواند معقول بودن مطالب را بسنجد. یک امر معقول ممکن است عجیب، بدون دلیل و غیر عادی به نظر آید، ولی باز هم معقول است. اگر بخواهیم از قبول چیزهایی که درک نمی کنیم خودداری نماییم، به هیچ چیز نمی توانیم ایمان داشته باشیم.
ثالثاً، عقل باید در مورد دلایل حقانیت امور قضاوت نماید.
رابعاً، عقل باید حقایق ارائه شده را مرتب کند و به صورت یک سیستم یا نظام درآورد.[7]
مقصود از استعدادهای روحانی، (معرفت باطنی خدا) است؛ علاوه بر این (روح القدس) به ایمان داران، نورانیت خاصی می بخشد که شناخت خدا در پرتو آن میسر می گردد.
هم عقل انسانی و هم روح خدا در دست رس کسانی است که در جستوجوی حقیقت باشند. بدیهی است کمک روح خدا فقط در دست رس فرزندان واقعی خدا قرار دارد. یوحنّای رسول می فرماید: (و اما در شما آن مسح که از او یافته اید ثابت است و حاجت ندارید که کسی شما را تعلیم دهد.[8]
پی نوشتها:
[1]. Buswell.
[2]. هنری تیسن، الهیات مسیحی، ص 25.
[3]. همان، ص 7.
[4]. اقتباس از: همان، ص 7 17.
[5]. رساله ی پولس به عبرانیان، 1و2: 2.
[6]. انجیل یوحنّا، 1:18.
[7]. الهیات مسیحی، ص 17 18.
[8]. همان، ص 19.
منبع: مسیحیت، سید محمد ادیب آل علی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم
- [سایر] اگر دین مسیحیت کنونی تحریف شده می باشد و خدا آنها را کافر خوانده چون مسیح را پسر خدا می نامند، پس چرا آنها را شفا می دهد و به آنها توجه می کند؟
- [سایر] چرا بعضی از جوانان گاهی به مسیحیّت روی میآورند و به انگلستان رفته مشغول تحصیل دین مسیح شده و بعنوان مبلغ مسیحی وارد جامعه میشوند؟
- [سایر] چرا می گویند دین مسیحیت دین رحمت و بخشش است ولی اسلام چنین نیست؟
- [سایر] مفهوم یعنی چه؟ و تعریف مفهوم چیست؟
- [سایر] مفهوم «گناه» در مسیحیت چیست؟
- [سایر] مهدویت در دین یهود و مسیح چه تفاوتی با زرتشت و اسلام دارد توضیح دهید؟
- [سایر] چرا با این که دین مسیح مورد قبول خدا است ، مسیحی ها به جهنم می روند؟
- [سایر] علل دین گرایی و دین گریزی در ادیان اسلام مسیحیت زرتشت . یهود چیست؟ کدام یک از اعتقادات دینی موجب دین گریزی و یا دین گرایی می شود؟
- [سایر] فرق بین مذهب ارتدکس و کاتولیک در دین مسیح چیست؟ آیا در دین مسیح (ع) مذهب دیگری وجود دارد؟
- [سایر] چه تفاوتی میان تعریف دین و معنویت در اسلام با نظرگاه های دیگر است ؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر شود، یا حکم ضروری دین، یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند، مثلاً واجببودن نماز و روزه را انکار کند، در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است مرتد میشود.
- [آیت الله بروجردی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر شود، یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند، در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است مرتد میشود.
- [آیت الله خوئی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد یا از فرقههائی بوده باشد که در مسألة (2406) گفته شد و یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز و روزه درصورتی که بداند آن حکم ضروری دین است انکار کند مرتد میشود، و احکامی که در مسائل آینده ذکر میشود بر او مترتب است.
- [آیت الله بروجردی] کافر یعنی؛ کسی که منکر خدا است، یا برای خدا شریک قرار میدهد، یا پیغمبری حضرت خاتم الانبیاء محمّد بن عبدالله (ص) را قبول ندارد، نجس است و نیز کسی که ضروری دین (یعنی چیزی را که مثل نماز و روزهی مسلمانان جزءِ دین اسلام میدانند) منکر شود، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است، نجس میباشد و اگر نداند احتیاطاً باید از او اجتناب کرد.
- [آیت الله نوری همدانی] مسلمانی که منکر خدا یا معاد یا پیغمبر شود ، یا حکم ضروری دین ، یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند ، مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند ، در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است و انکار آن ، انکار نبوّت پیغمبر ( صلّی الله علیه وآله ) است ، مرتّد است .
- [آیت الله علوی گرگانی] کافر یعنی کسی که غیر معترف به خدا است، یا برای خدا شریک قرار میدهد، یا پیغمبری حضرت خاتم الانبیأ محمّد بن عبدا& را قبول ندارد، نجس است و نیز کسی که ضروری دین یعنی چیزی را که مثل نماز وروزه مسلمانان جز دین اسلام میداند منکر شود، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است نجس میباشد، و اگر نداند احتیاطاً باید از او اجتناب کرد.
- [آیت الله سبحانی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد شود، یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند، در صورتی که منکر شدن آن حکم; به انکار خدا یا پیغمبر برگردد، مرتد است.
- [امام خمینی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر شود، یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزو دین اسلام می دانند مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند، در صورتی که منکر شدن آن حکم، به انکار خدا یا پیغمبر برگردد مرتد است.
- [آیت الله بهجت] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر صلیاللهعلیهوآله شود، یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند، مثل واجب بودن نماز و روزه را انکار کند، در صورتی که منکر شدن آن حکم به تکذیب خدا یا پیغمبر صلیاللهعلیهوآله برگردد، مُرتَد است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . تحصیل اعتقاد به اصول دین و مبانی اسلام بر هر مسلمان، واجب است.