اساساً سفارش نخست دین اسلام و به تبع آن پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) خوش رویی، ملاطفت و مهربانی با مردم، حتی با مخالفان است. این مسئله از نگاه قرآن کریم آن‌چنان مهم است و کاربرد دارد که قرآن خطاب به رسول خدا(ص) می‌فرماید: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُم...»؛[1] به سبب رحمت خدا است که تو با آنها این‌چنین خوش‌خوی و مهربان هستی. اگر تندخو و سخت‏دل می‏بودی از گرد تو پراکنده می‏شدند. همچنین خداوند خطاب به حضرت موسی و هارون(ع) می‌فرماید: «اذْهَبا إِلی‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی‏* فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشی»؛[2] به سوی فرعون بروید که او طغیان کرده است. با او به نرمی سخن بگویید، شاید پند گیرد، یا بترسد. بنابر این، مشاهده می‌شود که توصیه و سفارش اسلام در برخورد با مخالفان نرمش و ملاطفت است، اگر چه چنین روشی دشوار است: «هرگز نیکی و بدی یکسان نیست. بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه(خواهی دید) همان کس که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است! امّا جز کسانی که دارای صبر و استقامت‌اند به این مقام نمی‌رسند، و جز کسانی که بهره عظیمی (از ایمان و تقوا) دارند به آن نایل نمی‏گردند».[3] قرآن کریم در این آیات می‌فرماید؛ در حالی‌که مخالفان حق سلاحی جز بدگویی، تهمت و افتراء، و انواع فشارها و ستم‏ها ندارند، باید سلاح شما پاکی، تقوا، سخن حق، نرمش و محبت باشد. آنچه را قرآن کریم در این آیات، و در آیات دیگر، به گونه‌ای دیگر بیان کرده، از مهم‌‌ترین و ظریف‌‌ترین و پربارترین روش‌‌های تبلیغ به ویژه در برابر دشمنان نادان و لجوج است؛ زیرا هر کس بدی کند انتظار مقابله به مثل را دارد، مخصوصاً افراد بد؛ چون خودشان از این طایفه‌‌اند، و گاه یک بدی را چند برابر پاسخ می‌گویند، هنگامی که ببینند که طرف مقابل نه تنها بدی را به بدی پاسخ نمی‌‏دهد، بلکه با خوبی و نیکی به مقابله برمی‌‏خیزد، این‌‌جا است که وجدانشان تحت فشار قرار می‏‌‌گیرد و بیدار می‌‌‌شود و از رفتار خود شرمنده می‌‏‌شوند، و برای طرف مقابل عظمت قائل می‌‌‌‏شوند. و کینه‌‏ها و عداوت‌‌ها به محبت و صمیمیت تبدیل می‌‌شود. شایان توجه است که این یک قانون اکثری است، نه دائمی. البته، روشن است که خوش‌‌رویی، خوش اخلاقی و گذشتن از حق خویش، در برابر افرادی که به فحاشی و ظلم می‌‌پردازند، حد و مرزی دارد. گذشت در مقابل افراد این چنینی تا آن‌‌جا شیوه درست و صحیح است که این گذشت‌‌ها منجر به اصلاح رفتاری آنها شود و آنان را شرمنده از رفتار غیر اخلاقی و غیر انسانی خود نماید. در غیر این صورت، باید در برابر آنها از شدت عمل استفاده کرد؛ زیرا همیشه اقلیتی وجود دارند که از این روش سوء استفاده می‏‌کنند، و تا با آنها برخورد نشود، دست از اعمال زشت خود بر نمی‌‏دارند: «خدا بلند کردن صدا را به بدگویی دوست ندارد، مگر از آن‌‌کس که به او ستمی شده باشد، و خدا شنوا و دانا است».[4] این موضوع در تمام مسائل زندگی جاری است. امام صادق(ع) در این باره می‌‌فرماید: «هر کس حق کسی را بدهد که حقش را نمی‌دهد، گویا او را به جای خدا پرستیده است. آن‌حضرت فرمود: به برادرت خدمت کن و اگر تو را به ‌خدمت گیرد، نه، احترامی ندارد، فرمود گفتند: حق کسی را بشناسم که حق مرا نمی‌‌شناسد؟ فرمود: خوبی ندارد...».[5] [1] . آل عمران، 159. [2] . طه، 43، 44. [3] . فصلت، 34، 35. [4] . نساء، 148. [5] . شیخ مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، محرمی زرندی، محمود، ص 243، الموتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، قم، چاپ اول، 1413 ق، «وَ قَالَ الصَّادِقُ (ع)‏ مَنْ‏ قَضَی‏ حَقَ‏ مَنْ لَا یَقْضِی حَقَّهُ فَکَأَنَّمَا قَدْ عَبَدَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ‏ وَ قَالَ (ع)‏ اخْدُمْ أَخَاکَ فَإِنِ اسْتَخْدَمَکَ فَلَا وَ لَا کَرَامَةَ قَالَ وَ قِیلَ أَعْرِفُ لِمَنْ لَا یَعْرِفُ لِی فَقَالَ وَ لَا کَرَامَةَ قَالَ وَ لَا کَرَامَتَیْنِ‏».
ائمه معصوم(ع) چگونه درباره افراد ظالم و فحاش توضیح میدهند؟ درباره شخصی که به ظاهر حلالیت طلبیده، اما قصد جبران ندارد و بکار خود ادمه میدهد؟!
اساساً سفارش نخست دین اسلام و به تبع آن پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) خوش رویی، ملاطفت و مهربانی با مردم، حتی با مخالفان است. این مسئله از نگاه قرآن کریم آنچنان مهم است و کاربرد دارد که قرآن خطاب به رسول خدا(ص) میفرماید: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُم...»؛[1] به سبب رحمت خدا است که تو با آنها اینچنین خوشخوی و مهربان هستی. اگر تندخو و سختدل میبودی از گرد تو پراکنده میشدند. همچنین خداوند خطاب به حضرت موسی و هارون(ع) میفرماید: «اذْهَبا إِلی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی* فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشی»؛[2] به سوی فرعون بروید که او طغیان کرده است. با او به نرمی سخن بگویید، شاید پند گیرد، یا بترسد. بنابر این، مشاهده میشود که توصیه و سفارش اسلام در برخورد با مخالفان نرمش و ملاطفت است، اگر چه چنین روشی دشوار است: «هرگز نیکی و بدی یکسان نیست. بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه(خواهی دید) همان کس که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است! امّا جز کسانی که دارای صبر و استقامتاند به این مقام نمیرسند، و جز کسانی که بهره عظیمی (از ایمان و تقوا) دارند به آن نایل نمیگردند».[3] قرآن کریم در این آیات میفرماید؛ در حالیکه مخالفان حق سلاحی جز بدگویی، تهمت و افتراء، و انواع فشارها و ستمها ندارند، باید سلاح شما پاکی، تقوا، سخن حق، نرمش و محبت باشد. آنچه را قرآن کریم در این آیات، و در آیات دیگر، به گونهای دیگر بیان کرده، از مهمترین و ظریفترین و پربارترین روشهای تبلیغ به ویژه در برابر دشمنان نادان و لجوج است؛ زیرا هر کس بدی کند انتظار مقابله به مثل را دارد، مخصوصاً افراد بد؛ چون خودشان از این طایفهاند، و گاه یک بدی را چند برابر پاسخ میگویند، هنگامی که ببینند که طرف مقابل نه تنها بدی را به بدی پاسخ نمیدهد، بلکه با خوبی و نیکی به مقابله برمیخیزد، اینجا است که وجدانشان تحت فشار قرار میگیرد و بیدار میشود و از رفتار خود شرمنده میشوند، و برای طرف مقابل عظمت قائل میشوند. و کینهها و عداوتها به محبت و صمیمیت تبدیل میشود. شایان توجه است که این یک قانون اکثری است، نه دائمی. البته، روشن است که خوشرویی، خوش اخلاقی و گذشتن از حق خویش، در برابر افرادی که به فحاشی و ظلم میپردازند، حد و مرزی دارد. گذشت در مقابل افراد این چنینی تا آنجا شیوه درست و صحیح است که این گذشتها منجر به اصلاح رفتاری آنها شود و آنان را شرمنده از رفتار غیر اخلاقی و غیر انسانی خود نماید. در غیر این صورت، باید در برابر آنها از شدت عمل استفاده کرد؛ زیرا همیشه اقلیتی وجود دارند که از این روش سوء استفاده میکنند، و تا با آنها برخورد نشود، دست از اعمال زشت خود بر نمیدارند: «خدا بلند کردن صدا را به بدگویی دوست ندارد، مگر از آنکس که به او ستمی شده باشد، و خدا شنوا و دانا است».[4] این موضوع در تمام مسائل زندگی جاری است. امام صادق(ع) در این باره میفرماید: «هر کس حق کسی را بدهد که حقش را نمیدهد، گویا او را به جای خدا پرستیده است. آنحضرت فرمود: به برادرت خدمت کن و اگر تو را به خدمت گیرد، نه، احترامی ندارد، فرمود گفتند: حق کسی را بشناسم که حق مرا نمیشناسد؟ فرمود: خوبی ندارد...».[5] [1] . آل عمران، 159. [2] . طه، 43، 44. [3] . فصلت، 34، 35. [4] . نساء، 148. [5] . شیخ مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، محرمی زرندی، محمود، ص 243، الموتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، قم، چاپ اول، 1413 ق، «وَ قَالَ الصَّادِقُ (ع) مَنْ قَضَی حَقَ مَنْ لَا یَقْضِی حَقَّهُ فَکَأَنَّمَا قَدْ عَبَدَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ قَالَ (ع) اخْدُمْ أَخَاکَ فَإِنِ اسْتَخْدَمَکَ فَلَا وَ لَا کَرَامَةَ قَالَ وَ قِیلَ أَعْرِفُ لِمَنْ لَا یَعْرِفُ لِی فَقَالَ وَ لَا کَرَامَةَ قَالَ وَ لَا کَرَامَتَیْنِ».
- [سایر] چرا چهارده معصوم(ع)ائمه میشوند و ما انسانهای معمولی نمیتوانیم به آن مقام برسیم؟ با توجه به این که مقدمات این امر اکتسابی است، آن هاچه عملی انجام میدهند که الگو میشوند؟
- [سایر] چرا امام علی(ع) علیرغم عصمتی که داشتند، امثال اشعث و زیاد را بر برخی مکانها منصوب کردند تا بعد ناچار به عزل ایشان شوند؟ آیا نصب این گونه افراد خلاف درایت یک حاکم و از آن مهمتر عصمت ائمه(ع) نیست؟
- [سایر] در احادیث آمده: (شخصی نزد دانیال نبی رفت و خواست فرزندی شبیه حضرت دانیال در ظاهر و باطن داشته باشد. حضرت دانیال سفارش کرد که در هنگام جماع به او فکر کند. در پایان خداوند فرزندی به آن مرد عطا فرمود که از لحاظ ظاهر و باطن شبیه دانیال نبی شد). اما سؤال: 1. آیا باید پدر و مادر با هم به یک چیز فکر کنند و اگر مادر به شخصی دیگر و پدر به یک شخص دیگر فکر کند چه میشود؟ 2. اگر بخواهیم خداوند فرزندی شبیه یکی از ائمه(ع) به ما بدهد باید چه کار کنیم و به چه فکر کنیم؛ چون ما نه ظاهر و چهره ائمه را دیدهایم، نه از نزدیک با سیرت باطنی آنها آشناییم؟ 3. با دانستن این موضوع چرا بعضی از فرزندان ائمه(ع) نا خلف از آب درآمدند؟ ائمه تمام قواعد و ملزومات همبستری را میدانستند و خوب میدانستند که در این مواقع به چه چیزی فکر کنند پس چه چیزی باعث شد فرزندانی اینچنین نصیبشان شود؟ پس تکلیف ما که انسانهای معمولی هستیم چه میشود؟