برای تحلیل صحیح از وقایع تاریخی، توجه به تمام جوانب و شرایط مکانی و زمانی آن لازم است. در همین راستا به نکات ذیل توجه فرمایید: 1. از اموری که تمام جوامع به آن نیاز دارند داشتن فرمان‌روا و حاکمی است که جامعه را از هرج و مرج حفظ نماید. البته اگرچه اولویت با حاکم عادل می‌باشد، اما در صورت فقدان آن، جامعه ناگزیر از پذیرش حاکم ظالم است. امام علی(ع) در این‌باره می‌فرماید: «وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ‏ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ یَعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ یَسْتَمْتِعُ فِیهَا الْکَافِرُ...»؛[1] برای مردم حاکمی لازم است چه نیکوکار و چه بدکار، که مؤمن در عرصه حکومت او به راه حقّش ادامه دهد، و کافر بهره‌مند از زندگی گردد.[2] 2. همه عادلان توانایی اداره حکومت را ندارند. 3. با توجه به گستره وسیع حکومتی امام علی(ع)، به ندرت افرادی وجود داشتند که از هر دو ویژگی توانایی فرمان‌روایی و عدالت برخوردار باشند. با توجه به شرایط فوق، ایشان ناچار در برخی موارد افرادی را برمی‌گزیدند که در حد ایده آل نبودند، اما با تغییرات و نظارت‌های مخفی و آشکار، آنان را مدیریت می‌کردند. 4. درباره این‌که این عزل و نصب‌های امام علی(ع) با عصمت آن‌حضرت منافات دارد یا نه، باید گفت: معیار و میزان در انجام وظیفه علم‌ عادی است. امامان معصوم(ع) در اطاعت‌ فرمان‌ خدا به‌ علم‌ باطنی‌ (علم غیب) خویش‌ عمل ‌نمی‌کردند و همانند دیگر افراد عادی‌ رفتار می‌کردند، مگر در موارد خیلی استثنایی، و اگر امام‌ بخواهد به علم‌ غیب خود عمل‌ کند دیگر نمی‌تواند الگو و اسوه مردم باشد؛ زیرا مردم چنین علمی را در اختیار ندارند. از جانب دیگر اگر اداره امور، خارج از جریان عادی اسباب و علل باشد دنیا دیگر دار تکلیف و امتحان و اختیار نخواهد بود. لذا این‌کار نه به علم امام علی(ع) منافات دارد نه با عصمت آن‌حضرت.[3] [1] . شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، خطبه 40، ص 82، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق. [2] . انصاریان، حسین، ترجمه نهج البلاغه، ص 114، تهران، پیام آزادی، چاپ دوم، 1386ش. [3] . ر.ک: «علم امام علی(ع) به شهادت خود»، سؤال 9849؛ «رابطه علم خدا و معصومین به غیب با تکلیف»، سؤال 2178؛ «ضرورت عصمت و راه های تشخیص آن در امام(ع)»، سؤال 258.
چرا امام علی(ع) علیرغم عصمتی که داشتند، امثال اشعث و زیاد را بر برخی مکانها منصوب کردند تا بعد ناچار به عزل ایشان شوند؟ آیا نصب این گونه افراد خلاف درایت یک حاکم و از آن مهمتر عصمت ائمه(ع) نیست؟
برای تحلیل صحیح از وقایع تاریخی، توجه به تمام جوانب و شرایط مکانی و زمانی آن لازم است. در همین راستا به نکات ذیل توجه فرمایید:
1. از اموری که تمام جوامع به آن نیاز دارند داشتن فرمانروا و حاکمی است که جامعه را از هرج و مرج حفظ نماید. البته اگرچه اولویت با حاکم عادل میباشد، اما در صورت فقدان آن، جامعه ناگزیر از پذیرش حاکم ظالم است. امام علی(ع) در اینباره میفرماید: «وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ یَعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ یَسْتَمْتِعُ فِیهَا الْکَافِرُ...»؛[1] برای مردم حاکمی لازم است چه نیکوکار و چه بدکار، که مؤمن در عرصه حکومت او به راه حقّش ادامه دهد، و کافر بهرهمند از زندگی گردد.[2]
2. همه عادلان توانایی اداره حکومت را ندارند.
3. با توجه به گستره وسیع حکومتی امام علی(ع)، به ندرت افرادی وجود داشتند که از هر دو ویژگی توانایی فرمانروایی و عدالت برخوردار باشند.
با توجه به شرایط فوق، ایشان ناچار در برخی موارد افرادی را برمیگزیدند که در حد ایده آل نبودند، اما با تغییرات و نظارتهای مخفی و آشکار، آنان را مدیریت میکردند.
4. درباره اینکه این عزل و نصبهای امام علی(ع) با عصمت آنحضرت منافات دارد یا نه، باید گفت: معیار و میزان در انجام وظیفه علم عادی است. امامان معصوم(ع) در اطاعت فرمان خدا به علم باطنی (علم غیب) خویش عمل نمیکردند و همانند دیگر افراد عادی رفتار میکردند، مگر در موارد خیلی استثنایی، و اگر امام بخواهد به علم غیب خود عمل کند دیگر نمیتواند الگو و اسوه مردم باشد؛ زیرا مردم چنین علمی را در اختیار ندارند. از جانب دیگر اگر اداره امور، خارج از جریان عادی اسباب و علل باشد دنیا دیگر دار تکلیف و امتحان و اختیار نخواهد بود. لذا اینکار نه به علم امام علی(ع) منافات دارد نه با عصمت آنحضرت.[3] [1] . شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، خطبه 40، ص 82، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق. [2] . انصاریان، حسین، ترجمه نهج البلاغه، ص 114، تهران، پیام آزادی، چاپ دوم، 1386ش. [3] . ر.ک: «علم امام علی(ع) به شهادت خود»، سؤال 9849؛ «رابطه علم خدا و معصومین به غیب با تکلیف»، سؤال 2178؛ «ضرورت عصمت و راه های تشخیص آن در امام(ع)»، سؤال 258.
- [سایر] چرا علی علیه السّلام اشعث بن قیس را از حاکمیت آذربایجان عزل نمودند؟
- [سایر] امام حسن(ع) چرا با دختر اشعث ازدواج کرد با وجود اینکه از نیات اشعث پدر زنش آگاه بود؟
- [سایر] چرا مدتی اشعث ابن قیس کندی و ابوموسی اشعری کارگزار حضرت علی روحی فداه بودند مگر اینان آدمهای بد و منافقی نبودند ؟
- [سایر] با سلام و ادب، اگر میشود توضیح بدهید که چه دلیلی داشته که جعده، دختر اشعث که از خوارج بود و از کسانی بود که ابن ملجم را تحریک به قتل امیرالمومنین کرده بود، با امام حسن(ع) ازدواج بکند؟ و اینکه جعده دختر اشعث بن قیس در نهایت چگونه و در چه تاریخی از دنیا رفت؟
- [سایر] لطفاً درباره زندگینامه اشعث بن قیس و تأثیرگذاری آن در حوادث پس از رحلت پیامبر(ص) تا شهادت امام علی(ع) توضیح دهید.
- [سایر] سیره وروش برخورد امام رضا (ع)، در رد جدایی دین از سیاست را ثابت نمائید؟آقای بازرگان میگوید: (علی بن موسیالرضا - امام هشتم - علیرغم اصرار مامون، زیر بار خلافت نمیرود و ولایتعهدی را بنا به مصالحی، فقط به صورت ظاهری و با خودداری از هر گونه دخالت و مسؤولیت قبول مینماید، در صورتی که اگر امامت او همچون نبوت جدش، ملازمه قطعی (یا ارگانیک و الهی) با حکومت و در دست گرفتن قدرت میداشت، آن را قبلا اعلام و اجرا مینمود.)؟
- [سایر] چرا رهبری رئیس قوه مجریه و مققنه را خود نصب نمی کند در حالیکه با توجه به نامه های قید شده در نهج البلاغه( 5،18،20،27 و در نامه 34 که محمد بن ابی بکر را عزل و مالک را نصب کرد،نامه 42 بعد از نصب نعمان بن عجلان به فرمانداری بحرین در سال 36، و نامه تکمیلی که فکر کنم کاملترینش باشه نامه 53 هست که امام به مالک نوشت و فرمانداری مصر رو به وی داد.)در حکومت امام علی(ع) داریم که ایشان خود همه پست های حکومتی را نصب می کردند؟
- [سایر] با توجه به مباحثی که امروز شاهد آن در سوریه هستیم و سر بریدن افراد توسط گروه های افراطی منتسب به اسلام ،بعضا هر گاه با تاسف درباره این مطلب صحبت می کنیم ،بعضی از اطرافیان می گویند ،آغازگر این عمل امام علی (ع) بوده با بریدن سر عمرو بن عبدود !آیا سر بریدن در سیره پیامبر اکرم و ائمه بوده است ؟ اگر نبوده پس دلیل بریدن سر عمرو بن عبدود به چه دلیلی بود ؟
- [سایر] سوال من در مورد حدیث دوات و قلم هست 1- من به منابع شیعه مراجعه کردم و دیدم که همه ناقلان شیعه (از شیخ مفید گرفته تا کتاب بحار و مناقب و ............) یا از قول صحیح مسلم و بخاری(دو دشمن امامت امام علی) روایت کردند یا زماناً بعد از نقل بخاری مسلم بوده است(وفات بخاری در سال 256 قمری است و قبل از آن هیچ حدیثی نیست) همچنین رواتی که از زمان مسلم و بخاری به عبدالله ابن عباس میرسند هیچ کدام در نزد شیعه توثیق نشده است به غیر از خود ابن عباس که مقبول الفریقین است . . همچنین سندی که از ابان بن ابی عیاش روایت شده است محل اشکال است. به علت اینکه در کتاب تنقیح المقال با توضیحاتی از منظر بعضی علماء او را فاسد المذهب خواندند جلد 1صفحه 3. همچنین علامه امینی در الغدیر به استناد کتاب تهذیب المنطق، ابان بن ابی عیاش را در فهرستِ دروغ گویان و جاعلان حدیث یاد کرده است (الغدیر 209/ 5.) حتی علماء در مورد اصل کتاب امروزی سلیم بین قیسی که در دست ماست تردید دارند از جمله شیخ مفید کتاب را ضعیف دانسته اند. ومیفرماید: (اطمینانی به این کتاب نیست و به بیشتر مطالب آن نمیتوان عمل کرد؛ چرا که دستخوش تخلیط و تدلیس گشته است. پس شایسته است دین باوران از عمل کردن به همه مطالب آن بپرهیزند و بر آن اعتماد نکنند و احادیث آن را روایت ننمایند. (تصحیح الاعتماد، ص 72) وشیخ طوسی نیز نام او را در میان اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق (ع)آورده و ضعیف خوانده است. به هرحال رجالشناسان، اعم از شیعی و سنی، ابن ابی عیاش را توثیق نکردهاند (طوسی، رجال، 106؛ علامه حلّی، 99؛ حلّی، 414) استناد به یک کتابی که که در آن خیلی از علماء شک دارند و ابان را فاسد می خوانند خیلی جالب به نظر نمی رسد. به نظر شما همین دلائل نشان نمی دهد که سند شیعه در مورد این حدیث بسیار ضعیف است؟ 2- چرا وقتی خصوصیترین جنایتهای اهل نفاق به زهرا و علی در کتب اصلی و اربعه شیعه یافت می شود ، ائمه اطهار چه لزومی و چه صلاحی دیدند که این حدیث را روایت نکنند؟ 3- سنی های بی شرم هیچوقت برداشت ما را نداشتند . و تعبیرات و توجیهاتی دارند و حتی ا حادیثی را مطرح می کنند و در کنار حدیث دوات و قلم می گذارند تا استدلالات ما را زیر سؤال ببرند مثلاً حدیث زیر: عن عائشة قالت: قال لی رسول الله صلی الله علیه وسلم فی مرضه: (ادعی لی أبابکر أباک وأخاک حتی أکتب کتاباً فإنی أخاف أن تتمنی متمناً ویقول قائل: أنا، ویأبی الله و المؤمنون إلا أبابکر (صحیح مسلم جلد7 بابی از فضائل ابوبکر صفحه 110 طبع محمد علی صبیح) و می گویند اگر به مسلم و بخاری استناد می کنید پس این را هم قبول کنید!! حال به نظر شما باز ما می توانیم بگوییم چون خودشان قبول دارند پس ما هم قبول کنیم ورروایتهای خودشان را به عنوان استناد به آنها ذکر کنیم ؟ و آیا می توانیم بگوییم ولایت علی از این حدیث اثبات می شود؟ و آیا حادثه عظیم غدیر که در کتب اصلی شیعه هست و طبق قران دین کامل می شود ورسالت پیغمبر تمام، برای توجیه امامت علی (ع) کافی نیست؟ 4- فکر نمی کنید چون عمر دشمن علی و محمد است لذا ما این برداشت را کردیم نه این که خدای نکرده بخواهم اتهامی بزنم ولی روایت به گونه ای است که ذهنها به این سمت منعکس می شود که چون عمر دشمن است پس محال است درست نباشد ؟ وآیااین به نظر شما کافی است؟ 5- به نظر شما نمی توان از دید دیگر نگریست و نظریه جدیدی مطرح کرد و راه سومی را انتخاب کرد یعنی نه آنچه سنی می گوید و نه آنچه علماءشیعه بر حق بر داشت میکنند؟
- [سایر] در نهج البلاغه در نامهای که حضرت علی(ع) برای معاویه نوشته شده چنین آمده است (نامه شماره 6): این مردمی که با ابو بکر و عمر و عثمان بیعت کرده بودند، به همان شیوه با من بیعت کردند. پس آنرا که حاضر است، نرسد که دیگری را اختیار کند و آنرا که غایب بوده است نرسد که آنچه حاضران پذیرفتهاند نپذیرد. شورا از آن مهاجران و انصار است. اگر آنان بر مردی هم رأی شدند و او را امام خواندند، کارشان برای خشنودی خدا بوده است، و اگر کسی از فرمان شورا بیرون آمد و بر آن عیب گرفت یا بدعتی نهاد باید او را به جمعی که از آن بیرون شده است باز آورند. اگر سر بر تافت با او پیکار کنند؛ زیرا راهی را برگزیده که خلاف راه مؤمنان است و خدا نیز در گردن او کند، گناه آنچه را خود متولی آن شده است ". درباره این نامه میخواهم چند سوال از شما بپرسم: 1. اگر مشورت فقط مخصوص مهاجرین و انصار است و از کسی که آنها انتخاب میکنند خدا راضی است آیا بر این اساس خلافت سه خلیفه مشروعیت پیدا نمیکند؟ 2. آیا در اینجا منظور تمام مهاجرین و انصار است ؟ و آیا مخالفت یکی از افراد این گروه این مشروعیت را بی اعتبار میکند یا نه؟ 3. جملهای که با (اگر کسی از فرمان شورا بیرون آمد و ...) شروع میشود آیا مفهوم رضایت داشتن نسبت به سه خلیفه را در بر ندارد؟