برخی از موضوعات در دین وجود دارند که تعبّدی بوده و قیاس و استدلال عقلی در آنها، جایگاه چندانی ندارند. مسئله مورد پرسش نیز از جمله آنها است. این مسئله در روایتی نیز بیان شده است. ابو حنیفه نُعمان بن ثابت[1] گوید: در مِنی پیش سرتراشی رفتم تا سرم را بتراشد، از او سه چیز آموختم که از آنها اطلاع نداشتم، به او گفتم تو غلامی یا آزاد؟ گفت: غلام هستم. پرسیدم غلام چه کسی هستی؟ گفت جعفر بن محمد علوی(ع). گفتم: ایشان در این‌ شهر هستند؟ گفت: بله. رفتم و اجازه خواستم، اما اجازه‌ام نداد و تعدادی از مردم کوفه آمدند و اجازه خواستند به آنها اجازه داد، من هم با آنها وارد شدم. وقتی خدمت آن‌جناب رسیدم گفتم: ای فرزند رسول خدا! اگر به اهل کوفه پیغام دهی و آنها را از دشنام دادن به اصحاب محمد(ص) باز داری خوب است، من بیش از ده هزار نفر را در کوفه دیده‌ام که اصحاب را دشنام می‌دهند. امام صادق(ع) فرمود: «از من نمی‌پذیرند». گفتم: چه کسی از تو نمی‌پذیرد با این‌که شما پسر پیامبر هستید؟ امام(ع): «تو خودت از کسانی هستی که حرف مرا نمی‌پذیری بدون اجازه من وارد خانه‌ام شدی و بی‌اجازه نشستی و بر خلاف اعتقاد من حرف زدی. شنیده‌ام که تو در دین قیاس می‌کنی». گفتم: بله. امام(ع): «وای بر تو ای نعمان! اولین کسی که قیاس کرد ابلیس بود هنگام امر به سجده برای آدم گفت: مرا از آتش و او را از گل آفریدی[2] حالا بگو ببینم کدام بزرگ‌تر است از این دو، قتل یا زنا»؟ گفتم: قتل. امام(ع): «برای قتل، دو شاهد لازم داشته ولی در زنا چهار شاهد. آیا می‌توان مقایسه کرد»؟ گفتم: نه. امام(ع): «از این دو کدام‌یک آلوده‌تر است ادرار یا منی»؟ گفتم: ادرار. امام(ع): «چرا خداوند در ادرار وضو را لازم دانسته، ولی در مَنی غسل باید کند آیا می‌توان قیاس کرد»؟ گفتم: نه. امام(ع): «کدام‌یک اهمیت بیشتر دارد نماز یا روزه»؟ گفتم: نماز. امام(ع): «پس چرا برای زن حائض لازم است روزه را قضا کند ولی نماز را قضا نمی‌کند آیا می‌توان مقایسه کرد»؟ گفتم نه. امام(ع): «کدام‌یک از این دو ضعیف‌تر هستند زن یا مرد»؟ گفتم: زن. امام(ع): «پس چرا در ارث خداوند به مرد دو سهم و به زن یک سهم داده آیا می‌توان قیاس کرد»؟ گفتم: نه. امام(ع): «چرا خداوند در مورد کسی که ده درهم بدزدد حکم به قطع دست او نموده، اما اگر شخصی دست دیگری را قطع نماید باید دیه آن که پنج هزار درهم است بپردازد می‌توان اینها را قیاس کرد»؟ گفتم: نه. امام(ع): «شنیده‌ام تو یک آیه از قرآن را تفسیر نموده‌ای به غذای پاک و آب سرد در روز گرم [و آن آیه شریفه این است]: سپس در آن روز (همه شما) از نعمت‌هایی که داشته‌اید بازپرسی خواهید شد[3] ». گفتم: درست است. امام(ع): «اگر کسی تو را دعوت کند و غذای پاک و خوبی برایت بیاورد و آب سرد و گوارایی به تو بیاشامد بعد منّت بگذارد بر تو همین‌طور که این آیه را تفسیر می‌کنی آیا می‌گویی چه نوع آدمی است»؟ گفتم: من او را بخیل می‌دانم. امام(ع): «آیا خداوند بخل می‌ورزد»؟ گفتم: پس نعیم در این آیه چیست؟ امام(ع): «دوستی با ما خانواده پیامبر(ص)».[4] البته این منافات ندارد که برخی از حکمت‌ها(علت ناقصه) در کلام معصومان بیان شده باشد، همچنان‌که در مورد پرسش نیز آمده است که با توجه به این‌که ایام عادت در هر ماه تکرار می‌شود؛ از این جهت نماز در هر ماه ترک می‌شود و پس از آن علاوه بر نمازهای یومیه هر روز، باید قضای آن چند روز را نیز بر آن بیفزاید و این موجب مشقت و زحمت است؛ از این جهت قضای نماز برداشته شده است، امّا روزه در طول سال فقط در یک ماه ترک می‌شود و قضای آن مشقت مضاعفی ندارد، پس باید قضا کند. مرحوم صدوق در علل الشرایع می‌گوید: اگر سؤال شود: پس چرا وقتی زن از حیض پاک شد روزه‏اش را باید قضا کند، ولی نمازش قضا ندارد؟ در جواب گفته می‏‌شود: این حکم علّت‏های بسیار دارد، از جمله آن: 1. روزه مانع نمی‏‌شود از این‌که زن خدمت خود و شوهر نموده، خانه‌‏اش را اصلاح کرده، به امور خود پرداخته و مشغول فراهم کردن معیشت باشد، ولی نماز از تمام این امور ممانعت می‌‏کند؛ زیرا نماز در روز و شب چند مرتبه تکرار می‌‏شود؛ لذا به ملاحظه اشتغالاتی که برای زن هست قضای نمازها بر او بسیار مشکل است، در حالی‌که روزه این‌طور نیست. 2. در نماز رنج و مشقّت و پرداختن به ارکان نماز می‏‌باشد و حال آن‌که روزه این‌گونه نیست، بلکه مجرد ترک طعام و شراب بوده و اصلاً پرداختن به ارکان در آن وجود ندارد. 3. هیچ وقتی فرا نمی‏‌رسد، مگر آن‌که در آن نمازی جدید واجب می‌‏گردد، چه در روز و چه در شب و حال آن‌که روزه چنین نیست؛ زیرا هر روزی که فرا می‌‏رسد این‌طور نیست که روزه‌‏اش واجب باشد، ولی در نماز هر وقتی که حادث گردد نماز در آن وقت واجب می‌‏باشد.[5] [1] . ر.ک: «گرایش کلامی فرقه حنفیه»، سؤال 28013. [2] . اعراف، 12: «خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ». [3] . تکاثر، 8: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ». [4] . مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏10، ص 220 - 221، مؤسسة الوفاء بیروت، 1404ق. [5] . شیخ صدوق، علل الشرائع، ج ‏1، ص 271، داوری‏، قم، چاپ اول‏، 1385ش.
با سلام؛ چرا زنان باید بعد از عادت ماهانه، قضای روزه را بجا آورند ولی نماز را نه؟ و چرا نماز که ستون دین و دارای فضیلت بیشتری نسبت به روزه است؛ در صورت ترک باید قضای آنرا بجا آورد، اما در روزه علاوه بر قضا، باید کفاره هم پرداخت؟
برخی از موضوعات در دین وجود دارند که تعبّدی بوده و قیاس و استدلال عقلی در آنها، جایگاه چندانی ندارند. مسئله مورد پرسش نیز از جمله آنها است.
این مسئله در روایتی نیز بیان شده است. ابو حنیفه نُعمان بن ثابت[1] گوید: در مِنی پیش سرتراشی رفتم تا سرم را بتراشد، از او سه چیز آموختم که از آنها اطلاع نداشتم، به او گفتم تو غلامی یا آزاد؟ گفت: غلام هستم. پرسیدم غلام چه کسی هستی؟ گفت جعفر بن محمد علوی(ع). گفتم: ایشان در این شهر هستند؟ گفت: بله. رفتم و اجازه خواستم، اما اجازهام نداد و تعدادی از مردم کوفه آمدند و اجازه خواستند به آنها اجازه داد، من هم با آنها وارد شدم. وقتی خدمت آنجناب رسیدم گفتم: ای فرزند رسول خدا! اگر به اهل کوفه پیغام دهی و آنها را از دشنام دادن به اصحاب محمد(ص) باز داری خوب است، من بیش از ده هزار نفر را در کوفه دیدهام که اصحاب را دشنام میدهند.
امام صادق(ع) فرمود: «از من نمیپذیرند».
گفتم: چه کسی از تو نمیپذیرد با اینکه شما پسر پیامبر هستید؟
امام(ع): «تو خودت از کسانی هستی که حرف مرا نمیپذیری بدون اجازه من وارد خانهام شدی و بیاجازه نشستی و بر خلاف اعتقاد من حرف زدی. شنیدهام که تو در دین قیاس میکنی».
گفتم: بله.
امام(ع): «وای بر تو ای نعمان! اولین کسی که قیاس کرد ابلیس بود هنگام امر به سجده برای آدم گفت: مرا از آتش و او را از گل آفریدی[2] حالا بگو ببینم کدام بزرگتر است از این دو، قتل یا زنا»؟
گفتم: قتل.
امام(ع): «برای قتل، دو شاهد لازم داشته ولی در زنا چهار شاهد. آیا میتوان مقایسه کرد»؟
گفتم: نه.
امام(ع): «از این دو کدامیک آلودهتر است ادرار یا منی»؟
گفتم: ادرار.
امام(ع): «چرا خداوند در ادرار وضو را لازم دانسته، ولی در مَنی غسل باید کند آیا میتوان قیاس کرد»؟
گفتم: نه.
امام(ع): «کدامیک اهمیت بیشتر دارد نماز یا روزه»؟
گفتم: نماز.
امام(ع): «پس چرا برای زن حائض لازم است روزه را قضا کند ولی نماز را قضا نمیکند آیا میتوان مقایسه کرد»؟
گفتم نه.
امام(ع): «کدامیک از این دو ضعیفتر هستند زن یا مرد»؟
گفتم: زن.
امام(ع): «پس چرا در ارث خداوند به مرد دو سهم و به زن یک سهم داده آیا میتوان قیاس کرد»؟
گفتم: نه.
امام(ع): «چرا خداوند در مورد کسی که ده درهم بدزدد حکم به قطع دست او نموده، اما اگر شخصی دست دیگری را قطع نماید باید دیه آن که پنج هزار درهم است بپردازد میتوان اینها را قیاس کرد»؟
گفتم: نه.
امام(ع): «شنیدهام تو یک آیه از قرآن را تفسیر نمودهای به غذای پاک و آب سرد در روز گرم [و آن آیه شریفه این است]: سپس در آن روز (همه شما) از نعمتهایی که داشتهاید بازپرسی خواهید شد[3] ».
گفتم: درست است.
امام(ع): «اگر کسی تو را دعوت کند و غذای پاک و خوبی برایت بیاورد و آب سرد و گوارایی به تو بیاشامد بعد منّت بگذارد بر تو همینطور که این آیه را تفسیر میکنی آیا میگویی چه نوع آدمی است»؟
گفتم: من او را بخیل میدانم.
امام(ع): «آیا خداوند بخل میورزد»؟
گفتم: پس نعیم در این آیه چیست؟
امام(ع): «دوستی با ما خانواده پیامبر(ص)».[4]
البته این منافات ندارد که برخی از حکمتها(علت ناقصه) در کلام معصومان بیان شده باشد، همچنانکه در مورد پرسش نیز آمده است که با توجه به اینکه ایام عادت در هر ماه تکرار میشود؛ از این جهت نماز در هر ماه ترک میشود و پس از آن علاوه بر نمازهای یومیه هر روز، باید قضای آن چند روز را نیز بر آن بیفزاید و این موجب مشقت و زحمت است؛ از این جهت قضای نماز برداشته شده است، امّا روزه در طول سال فقط در یک ماه ترک میشود و قضای آن مشقت مضاعفی ندارد، پس باید قضا کند.
مرحوم صدوق در علل الشرایع میگوید: اگر سؤال شود: پس چرا وقتی زن از حیض پاک شد روزهاش را باید قضا کند، ولی نمازش قضا ندارد؟
در جواب گفته میشود: این حکم علّتهای بسیار دارد، از جمله آن:
1. روزه مانع نمیشود از اینکه زن خدمت خود و شوهر نموده، خانهاش را اصلاح کرده، به امور خود پرداخته و مشغول فراهم کردن معیشت باشد، ولی نماز از تمام این امور ممانعت میکند؛ زیرا نماز در روز و شب چند مرتبه تکرار میشود؛ لذا به ملاحظه اشتغالاتی که برای زن هست قضای نمازها بر او بسیار مشکل است، در حالیکه روزه اینطور نیست.
2. در نماز رنج و مشقّت و پرداختن به ارکان نماز میباشد و حال آنکه روزه اینگونه نیست، بلکه مجرد ترک طعام و شراب بوده و اصلاً پرداختن به ارکان در آن وجود ندارد.
3. هیچ وقتی فرا نمیرسد، مگر آنکه در آن نمازی جدید واجب میگردد، چه در روز و چه در شب و حال آنکه روزه چنین نیست؛ زیرا هر روزی که فرا میرسد اینطور نیست که روزهاش واجب باشد، ولی در نماز هر وقتی که حادث گردد نماز در آن وقت واجب میباشد.[5] [1] . ر.ک: «گرایش کلامی فرقه حنفیه»، سؤال 28013. [2] . اعراف، 12: «خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ». [3] . تکاثر، 8: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ». [4] . مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 10، ص 220 - 221، مؤسسة الوفاء بیروت، 1404ق. [5] . شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 271، داوری، قم، چاپ اول، 1385ش.
- [آیت الله سیستانی] آیا می توان به جای پرداخت پول به افرادی که نماز قضای شخص متوفی را به جا می آورند، می توان این مبلغ را به افراد مستحق و نیازمند و با همان نیت نماز و روزه قضا شده متوفی داد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] فردی وصیت کرده تا از محل درآمد قطعه زمینی، برایش نماز و روزه بجا آورند. اکنون که مطابق وصیت او عمل شده و قضای عباداتش بجا آورده شده است، تکلیف ورثه در خصوص آن زمین چیست؟ آیا بعد از اتمام نمازهای قضا باید نمازهایی به نیت مستحب بخوانند یا باز هم نمازهای قضا را احتیاطا اعاده کنند (این کار نوعی حبس مال است)؟
- [آیت الله خامنه ای] بعضی از خانم ها بعد پاک شدن از حیض قبل از تمام شدن ده روز ترشحاتی چرکین یا زرد رنگ می بینند که نه خون است و نه ترشحات عادتی، وظیفه شان چیست؟ آیا آنها را تتمه یا جزء خون حیض به حساب آورند و اگر ماه رمضان باشد نماز و روزه شان را ترک نمایند، یا چون عین خون نیست خود را پاک به حساب آورند و غسل نمایند؟
- [آیت الله اردبیلی] کسی نماز و روزه قضا دارد و وصیت کرده که آنها را از ثلث اموالش به جا آورند و ثلث اموال هم برای این امر کفایت میکند. به این ترتیب، آیا پس از مردن این شخص، پسر بزرگترش باز هم وظیفهای نسبت به نماز و روزههای قضای او دارد یا خیر؟ اگر ورثه به وصیت او عمل نکنند، چه حکمی دارد؟
- [سایر] با توجه به سخن امام علی (ع) در نهج البلاغه که زنان از نظر ایمان و عقل و بخت ناقص اند، آیا نماز و روزه به تنهایی می توانند معیاری برای سنجش ایمان باشند، در حالی که بسیاری از مردان نیز این دو را به جا نمی آورند! و اساسا ایمان، از نظر امام علی (ع) در این سخن یعنی چه؟ چرا که زنان قضای روزه های خود به جا می آورند و نخواندن نماز در مدت حیض دستور خداوند است. تعریف عقل در اسلام چیست و آیا شهادت دادن می تواند به تنهایی معیاری برای سنجش عقل زن و یک انسان باشد؟ و اگر منظور، احساسات زن باشد، آیا این مورد در باره قضاوت بر میزان عقل او منطقی است؟ در متن عربی این خطبه، کلمه نقص به کار رفته است. معانی مختلف و کاربردهای آن را ذکر کنید؟ اگر امام علی (ع) این سخن را به خاطر عایشه فرمودند؛ چرا در آن به همه زنان اشاره کرده اند؟
- [سایر] با سلام وقت بخیر من از 9 سالگی تا به الان مدتی رو روزه گرفتم و مدتی نه . دقیق نمیدونم چند سال روزه قضا دارم . چون ضعف بدنی دارم و لاغر روزه نمیتونستم بگیرم میخوام بدونم کفاره روزه های نگرفته ی من از 9 سالگی تا 29 سالگی تقریبا تمام 20 سال رو بخوام به فقیر پرداخت کنم چقد میشه ؟؟؟؟ و اینکه برای نمازهای قضا شده در کتاب گنجهای معنوی یک نماز صد رکعتی است که گفته شده معادل صد سال نماز قضا محسوب میشه بخونم کفایت میکنه یکبار خوندش یا باید چند بار تکرار بشه ؟//
- [سایر] با عرض سلام و دعای خیر پدر اینجانب در 17 محرم به رحمت خدا رفتند و سال خمسی ایشان اول محرم بوده چند سوال داشتم اول اینکه اگر احتیاطا مبلغی را به عنوان خمس ایشان بدهیم خمس از گردن ایشان ساقط می شود دوم این که سال ها پیش کفن خریده اند که فکر می کنم خمس آن رو داده باشند ولی اگه احتیاطا بخواهیم خمس بدهیم خمس آن چه قدر می شود (در مورد دارایی های بعد فوت : حدود شصت یا هفتاد هزار تومان اجناس باقی مانده داخل خانه و حدود یک یا یک میلیون و نیم حقوق بازنشستگی ماه قبل فوت و کاری که کردند و قرضی که یک ماه قبل از فوتشان برای عروسی برادرمان کردند حدود دو یا سه میلیون بوده که از خواهرم قرض کردند )سوم اینکه آیا به پارچه های داخل مغازه خیاطی ایشان خمس تعلق می گیرد چهارم اینکه کسی که خودش نماز قضا داشته باشه می تونه نماز قضای ایشان رو بخوند پنجم اینکه گرفتن قضای روزه ایشون کافی است یا کفاره هم باید داد ششم اینکه از پولی که بعد فوت برای ایشان مانده می شود خرج مراسمات و کفن و دفن ایشان کرد یا فرزندان ایشان باید این خرج ها رو بدهند در مورد بدهی هایشان آیا باید از پول خودشان باشد با تشکر التماس دعا مقلد رهبری هستند
- [سایر] با سلام من موضوع حجاب رو در متون مختلف بررسی کردم اخیرا مقاله دیدم که بسیار متفاوت می باشد دوست دارم نظر خود را با دلیل بیان کنید توسعهی عورت به سراپای زنان در متون قدیمی ادبیات فارسی از اصطلاح عورت علاوه بر معنی رایج آن برای اشاره به زن نیز استفاده شده است: 1. چون زنی از کار بد شد روی زرد مسخ کرد او را خدا و زُهره کرد عورتی را زُهره کردن مسخ بود خاک و گل گشتن نه مسخ است ای عنود؟ روح میبُردت سوی چرخ برین سوی آب و گل شدی در اسفلین (مثنوی، دفتر اول) شاید از ابیات فوق استنباط شود که عورت کلمهای تحقیرآمیز است و برای اشاره به زنی بدکاره به کار رفته است، اما شواهد دیگر نشان میدهد که اطلاق عورت به زن مفهومی منفی ندارد و از این کلمه حتی به معنی ناموس نیز استفاده شده است: گفت حق زَ اهل نفاق ناسدید بَأسُهُم ما بَینَهُم بَأسٌ شَدید در میان همدگر مردانهاند در غزا چون عورتان خانهاند گفت پیغمبر سپهدار غیوب لا شجاعه یا فتی قبل الحروب (مثنوی، دفتر سوم) آنکه دزدد مال تو، گویی بگیر دست و پایش را ببُر، سازَش اسیر وآنکه قصد عورت تو میکند صد هزاران خشم از تو سر زند گر بیاید سیل و رخت تو برد هیچ با سیل آورد کینی خرد؟ (مثنوی، دفتر پنجم) کاربرد عادی عورات به معنی زنان در متون زیر بیشتر مشخص است. در زبان فارسی قدیم اهل شهر شامل اطفال و عورات بودهاند و اگر مردی میمرده است اطفال او یتیم و عورات او بیوه میشدهاند: تمامت اهل اصفهان از صغیر و کبیر و وضیع و شریف و اطفال و عورات،… (ترجمهی محاسن اصفهان) …و بر دل اطفال و عورات او که یتیم و بیوه شوند نمیبخشاید، … (سندباد نامه) عورتانه و عورتینه نیز از اصطلاحات مرتبط به زنان در زبان فارسی قدیم است و نگرش فرهنگی نیاکان ما را به زن منعکس میکند. در لغتنامهی دهخدا آمده است: عورتانه: منسوب و متعلق به زن و متشابه و مانند آن, زنانه. عورتینه: جنس زن و دختر. در مقابل مردینه و پسرینه. …و باقی آنچه عورتینه بودند از بنات و اخوات و خواتین که با ترکان به هم بودند. (جهانگشای جوینی) بنات و اخوات و خواتین به معنی دختران و خواهران و بانوان (خاتونها) است. علاوه بر متون فارسی قدیم، زن در روایاتی منسوب به پیامبر و اصحاب و نزدیکان او نیز عورت خوانده شده است. این روایات را در اینجا نقل میکنیم و پس از مقایسه با قرآن اعتبار و اصالت آنها را بررسی میکنیم. 1. رسول خدا از اصحاب خود پرسید: زن چیست؟ گفتند: عورت. گفت: زن کی به خدا نزدیکتر است؟ ندانستند. فاطمه این را شنید و گفت: زن آنگاه به خدا نزدیکتر است که در قعر خانه باشد. (بحار الأنوار, ج 43, ص 92) 2. رسول خدا گفت: زنان عورتند، آنها را در خانه حبس کنید. (بحار الأنوار, ج 100, ص 250) در فقه به تمام مواضعی از بدن زن که باید پوشیده شود عورت میگویند که تقریباً تمام بدن زن را در بر میگیرد. مرتضی مطهری در کتاب مسألهی حجاب از قول ابن رشد میگوید: (عقیدهی اکثر علما بر این است که بدن زن -جز چهره و دو دست تا مچ- عورت است. ابوحنیفه معتقد است که قدمین نیز عورت شمرده نمیشود، و ابوبکر بن عبدالرحمن بن هشام معتقد است که تمام بدن زن بلا استثنا عورت است.)[1] عورت کلمهای عربی است. در فرهنگ عربی منجد الطلاب معانی زیر برای این کلمه بیان شده است: -رخنهگاهی که موجب نگرانی است -شکاف کوه -جای طلوع و غروب خورشید -کمینگاهی که در آن پنهان شوند -آنچه موجب شرم است -اعضایی از بدن که انسان به سبب شرم میپوشاند. در قرآن از اصطلاح عورت برای اشاره به زنان استفاده نشده است، اما عورت علاوه بر معنای رایج آن در معانی دیگری نیز به کار رفته است: 1. "ای کسانی که ایمان آوردید، باید مملوکان شما و کسانی که به بلوغ نرسیدهاند سه بار از شما اجازه بگیرند: قبل از نماز صبح، و هنگام ظهر که لباستان را در میآورید، و بعد از نماز عشا که سه عورت برای شماست. بعد از این بر شما و آنها گناهی نیست که گرد یکدیگر بگردید. خدا این گونه آیات را برای شما تبیین میکند. و خدا علیم و حکیم است." (نور 58) 2. "و آنگاه که گروهی از آنها گفتند: ای اهل یثرب، شما را جای ماندن نیست،برگردید. و گروهی از آنها از پیامبر اجازه میخواستند و میگفتند خانههای ما عورت است با اینکه عورت نبود. فقط میخواستند فرار کنند." (احزاب 13) 3. در آیهی 31 سورهی نور که آیهای مهم در تعیین حدود پوشش زنان است، عورت در مفهومی نزدیک یا منطبق بر معنی رایج امروزی آن به کار رفته است: "به زنان مؤمن بگو که غض بصر کنند و فروج خود را حفظ کنند و زینت خود را جز آنچه از آن پیداست آشکار نکنند، و خِمارشان را بر جیوبشان بزنند، و زینتشان را آشکار نکنند مگر بر شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنانشان یا مملوکانشان یا مردان تابعی که اِربه ندارند یا کودکانی که بر عورتهای زنان اظهار ندارند، و پایشان را نزنند که آنچه از زینتشان پنهان میکنند دانسته شود. و ای مؤمنان همگی به سوی خدا بازگردید تا رستگار شوید." در این آیه عورات از نظر دستوری به زنان اضافه شده است, بنا بر این عورات در اصطلاح قرآن بخش یا بخشهایی از اندام زنان است، نه تمام بدن آنان. علاوه بر این اندام هایی همچون سر و صورت و دست و پای زن نمیتواند مصداق عورت زن در اصطلاح قرآن باشد, چرا که اینها مواضعی نیستند که کودکان بر آن (اظهار) نداشته باشند. عورات زنان را در این آیه میتوان به اندام های جنسی یا شرم گاه های زنان ترجمه کرد. دیده میشود که زن در ادبیات فارسی، فقه سنتی، و روایات عورت خوانده شده است و در قرآن از چنین اصطلاحی استفاده نشده است. در اعتبار و اصالت روایاتی که زن را عورت میخوانند به دلایل زیر میتوان تردید کرد: 1. زن از موضوعات مهم در قرآن است. قرآن سورهای به نام زنان (نسا) دارد و سورهای از قرآن نیز به نام مریم نامگذاری شده است. کلمات بنت, بنات, امرأه, نساء, زوج, أزواج، أخت، أخوات و دیگر کلمات مترادف نزدیک به صد و پنجاه بار در قرآن تکرار شده است. قرآن اصطلاح عورت را برای اشاره به زن به کار نبرده است. بنا به روایات فوق پیامبر و اصحاب متفقالقولند که زن عورت است و باید بپذیریم که اطلاق اصطلاح عورت به زنان در عصر پیامبر رایج بوده است. چگونه ممکن است که با وجود اشارهی مکرر قرآن به زنان، این اصطلاح هیچ انعکاسی در قرآن نداشته باشد؟ 2. قرآن در توصیف زنان تعبیرات خاصی دارد: الف ." زنان لباس شمایند و شما لباس آنهایید (بقره 178) -زنان شما حرث شمایند (بقره 223) ب."-از آیاتش آن است که برایتان از خودتان زنانی آفرید که با آنان آرام گیرید (روم 21) پیامبر در مقام معلم به اصحاب آموخته است که زن لباس است، حرث است و مایهی آرامش است. قرآن مرجع اصلی در تعالیم پیامبر است. با این حال بنا به روایات فوق وقتی پیامبر از اصحاب میپرسد زن چیست، میگویند عورت است. گویا اصحاب با قرآن و تعالیم و اصطلاحات آن آشنا نیستند، یا آن را در درجهی دوم اهمیت قرار میدهند. 3. لحن روایاتی که زن را عورت میخواند و به حبس آنان در خانه تشویق میکند فراتر از یک توصیهی اخلاقی است و از عقلانیت و انسانیت فاصله دارد. چرا به جای ماندن زن در خانه، از ماندن زن در قعر خانه سخن گفته میشود؟ و چرا حبس در خانه؟ تأمل در لحن و کلماتی که در این روایات به کار رفته است نشان میدهد که سازندهی این روایات با هر گونه حضور اجتماعی زن به شدت مخالف بوده است و به مخفی کردن زن در خانه میاندیشیده است. مرتضی مطهری در بخشی از کتاب مسألهی حجاب تحت عنوان (نه حبس و نه اختلاط) میگوید: از آنچه مجموعاً بیان شد معلوم گشت آنچه اسلام میگوید نه آن چیزی است که مخالفان اسلام، اسلام را بدان متهم میکنند، یعنی محبوسیت زن در خانه و نه نظامی است که دنیای جدید آن را پذیرفته است و عواقب شوم آن را میبیند، یعنی اختلاط زن و مرد در جوامع.[2] سخن فوق در حالی بیان میشود که در کتب حدیث روایاتی به پیامبر و دیگر پیشوایان دینی نسبت داده شده است که مردان را به حبس کردن زنان در خانه فرامیخواند. وقتی کتب حدیث ما حاوی چنین روایاتی است، مخالفان اسلام سخن بیجایی نگفتهاند. عورت خواندن زن و حبس او در خانه را نمیتوان مستقل از فرهنگ ایران باستان تحلیل کرد. مورخان و باستانشناسان در تحلیل جایگاه زن در مقاطعی از تاریخ ایران باستان به نقوش به جا مانده در آثار باستانی استناد میکنند. در این نقوش زنان دیده نمیشوند. بخش زیر از کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت نقل شده است و در کتاب مسألهی حجاب نیز به آن اشاره شده است: پس از داریوش مقام زن مخضوصاً در طبقهی ثروتمندان تنزل پیدا کرد. زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند، ولی در مورد زنان دیگر گوشهنشینی زمان حیض که برایشان واجب بود رفتهرفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعیشان را فرا گرفت، و این امر خود مبنای پردهپوشی در میان مسلمانان به شمار میرود. زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنها اجازه داده نمیشد که آشکارا با مردان آمیزش کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان ببینند. در نقشهایی که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زنی دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد.[3] حتی در میان ایرانیان امروز سنتی وجود دارد که میتوان آن را ناشی از عورتانگاری زنان در ایران قدیم دانست. این سنت مبنای عقلی و شرعی ندارد، اما همچنان وجود دارد. در این فرهنگ مرد از ذکر مستقیم نام زن خود نزد دیگران شرم میکند و از او با تعابیر غیرمستقیمی همچون خانواده و بچهها نام میبرد،پ همان گونه که معمولاً برای رعایت ادب، از ذکر مستقیم نام اعضایی از بدن پرهیز میشود و عبارات غیرمستقیمی به کار میرود. لغتنامهی فارسی دهخدا اصطلاح ستر عورت را پوشاندن موضع های مستقبح الذکر معنی کرده است. زن نیز در فرهنگ سنتی مستقبح الذکر است و جایگاهی همچون عورت دارد. اگر زن عورت باشد پوشاندن او معقول و نمایاندنش شرمآور است. از اقلیتی ناچیز که بگذریم، عموم مردم جهان بنا به عقل عرفی در زندگی اجتماعی عورت را میپوشانند و از نمایاندن آن شرم میکنند. یکی از انتقادات مکرر قرآن به اهل کتاب این است که آنان کلمات را از مواضع خود تحریف میکنند. با تحریف کلمات از مواضع آنها میتوان حکمی را تغییر داد. تحریف کلمات از مواضع آنها لزوماً این نیست که در متنی دست ببریم، بلکه میتوانیم معنی کلمهای را عوض کنیم یا آن را نابجا به کار ببریم. اطلاق عورت به سرتاپای زن، در حالی که نه عقل به آن حکم میکند نه از قرآن برداشت میشود، مصداق بارزی از تحریف کلمات از مواضع آن است. حجاب و حدود پوشش زنان در فقه سنتی بر بستر کلمات و اصطلاحاتی تحریف شده به قرآن نسبت داده میشود. اگر اولین منبع فقه اسلامی قرآن است، لازم است که اصطلاحات فقهی با محوریت قرآن پالایش شود.1 اکثر مثالها از لغتنامه فارسی دهخدا نقل شده است. [1] مسأله حجاب، ص 225. [2] مسأله حجاب، ص 218 [3] تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام، جلد اول، ص 552
- [سایر] سلام جناب آقای مرادی از شما خواهش می کنم بعد از خوندن حرف هام، به دور از هرگونه تعصب مذهبی و عرفی به من کمک کنید. این تعصبی که ازش حرف می زنم چیزیه که باعث شده من مجبور بشم حرف هایی رو که باید با مادرم درمیون بذارم تا به من راه حل نشون بده رو بیام اینجا و تو این سایت با شما درمیون بذارم. دختری 23 ساله هستم اهل یک خانواده ی مذهبی و دین دار. البته خودم خیلی وقته که فکر می کنم از خدا دور شدم اما در هر صورت هنوز به خیلی چیزها پایبندم. شاید نمازم رو یک خط در میان می خونم اما حجابم رو کاملا حفظ می کنم روزه هام رو کامل می گیرم و--- البته می دونم که گرفتن روزه یا حفظ حجاب ربطی به خوندن یا نخوندن نماز نداره و اینها فرایضی هستند که هرکدوم رو باید به جای خودشون انجام داد. من حدود سه سال پیش از طریق اینترنت و البته نه از طریق چت بلکه از طریق وبلاگ نویسی با پسری آشنا شدم، این پسر هم سن خودمه و دارای یک خانواده ی کاملا مذهبی و دیندار هستن. خودش هم انسانی بسیار معتقد و اهل دین و مذهبه. دارای خواهر و مادری محجبه و خودش هم دارای سر و وضعی ساده و معمولیه. بعد از گذشت این سه سال ما حس کردیم که به هم علاقه مند شدیم. البته راجع به این موضوع خیلی با هم بحث داشتیم که آیا این حس ما واقعا علاقه است یا نه فقط به همدیگه عادت کردیم و این باعث شده که فکر کنیم به هم علاقه مندیم. ما این موضوع رو هزاران بار حلاجی کردیم و در پایان به این نتیجه رسیدیم که مقدار بسیار زیادی از این حس رو علاقه ی واقعی تشکیل داده و خوب تا حد کمی هم به هم عادت کردیم که اجتناب ناپذیره. من از ابتدای آشناییم با این پسر مادرم رو در جریان گذاشتم و تقریبا همه چیزهایی که بینمون می گذشت رو براش تعریف می کردم. مادرم به دلیل همون تعصب مذهبی و دینی که گفتم همیشه من رو از برقراری ارتباط اینترنتی با این پسر منع می کرد و می گفت که این کار درستی نیست و این آدم ها معلوم نیست کی هستن و من از این ناراحت بودم که مادرم بدون اینکه از خانواده ی این پسر چیزی بدونن ، اون رو هم با بقیه ی پسرایی که در اینترنت به دنبال پیدا کردن وسیله ای برای ارضای امیال خودشون می گردن به یه چوب می روندن--- من حس می کنم چون مادرم چت کردن و یا هرگونه ارتباط اینترنتی رو بد می دونن دیگه هیچ کاری به این ندارن که طرفشون چه جور آدمیه و تنها به این دلیل که از طریق اینترنت با کسی آشنا شدم این رو بد می دونن! بگذریم شاید نظر شما هم همین باشه--- خلاصه به خاطر همین طرز برخورد مادرم درست در موقعی که من متوجه علاقم به این پسر شدم و می خواستم راهی پیدا کنم تا این موضوع رو هم مثل قبل با مادرم درمیون بذارم، این طرز فکر و برخورد، من رو از این کار منصرف کرد و درواقع جرات این کار رو از من گرفت. این آقا اهل تهران هستن و تابستون قبل فرصتی دست داد تا من به تهران برم و در مدتی که اونجا بودم چندبار ایشون رو دیدم و طی این دیدارها من تا حدی فهمیدم که آنچه از طریق اینترنت راجع به ایشون حس کرده بودم درست بوده و ایشون جزو دسته پسرهایی که قصد به دام انداختن طعمه رو دارن نیست. ایشون دارای سر و وضعی معمولی و مذهبی و ساده بود و حرفهاش هم بسیار منطقی بود و هیچگونه خطایی هم در رفتار و گفتار ازش سر نزد. که البته می دونم نمیشه آدم ها رو به سادگی و با سه سال ارتباط اینترنتی و چند نوبت ملاقات شناخت. اما حداقل چیزی که فهمیدم این بود که این آقا در هیچ موردی به من دروغ نگفته بود. این رو هم بگم که از ابتدای آشناییمون مادر این آقا در جریان ارتباط ما بود و حتی قضیه ی علاقه ی ما به هم رو هم می دونست. مسئله ی مهمی که من رو درگیر خودش کرده اینه که این آقا الان باید طبق موظفی به سربازی بره اما به دلیل مشکلاتی که داره از این کار امتناع می کنه و می گه که هیچوقت قدم به سربازخونه نمیزاره! چیزهایی راجع به سربازی دیده و شنیده که باعث شده این حالت براش بوجود بیاد. به دلیل اینکه نمی ره سربازی نمی تونه کار بگیره و از همه چی مونده و الان تمام فکر و ذکرش شده گشتن دنبال آشنا برای معافی گرفتن! ما با هم قرار گذاشتیم که هروقت تونست روی پای خودش وایسه بیاد خواستگاری و من می دونم که اگر به لجبازیش ادامه بده و سربازی نره شاید به این زودی ها نتونه روی پای خودش وایسه. ما چندین بار روی این موضوع با هم بحث کردیم و اون هربار گفته که به سربازی نمی ره. این موضوع انقدر بهش فشار آورده که با وجود علاقه ی شدیدی که به هم داریم چندین بار به من گفته که فکر می کنه نمی تونه من رو خوشبخت کنه و مشکلات انقدر زیادن که شاید نتونه به این زودی ها از پسشون بربیاد و نمی خواد که من به پای اون بسوزم . با وجود 23 سال سن حرف هایی می زنه که خیلی بالاتر از تجربه های این سن هست. یکبار که بحث کرده بودیم می گفت که الان که زیر یک سقف نیستیم همه چیز قشنگ و خوبه اما وقتی وارد زندگی بشیم و مشکلات سر راهمون قرار بگیرن اونوقت دیگه همه چیز به این خوبی و قشنگی نیست. وقتی که مجبور بشم برای یک لقمه نون شب و روز کار کنم اونوقت دیگه نمی تونم مثل الان عشقم رو با تو تقسیم کنم و می ترسم ازین که زندگیمون اونجوری بشه و اونوقت اگه حتی یک لحظه تو احساس بدبختی کنی من نمی تونم جوابگوی خدا و حساب و کتابش باشم . می گفت اگر هم بخوام رو پای خودم وایسم باید حداقل 6 تا 7 سال دیگه صبر کنیم تا من بتونم یک درآمد خوب و ثابت داشته باشم. اما من با 23 سال سن چه جوری می تونم خانوادم رو راضی کنم که 7 سال دیگه صبر کنم تا این پسر که از نظر مادرم هم مورد قبول نیست بیاد خواستگاریم؟ اگر دست خود من بود و اگر رنج و ناراحتی پدر و مادرم برای من مهم نبود، تا 10 سال دیگه هم صبر می کردم... آقای مرادی نمی دونم چی کار کنم. درمونده شدم. دلم می خواد موضوع علاقه م رو به این پسر با مادرم درمیون بذارم اما می ترسم و نمی تونم. از طرف دیگه نمی دونم که اگه به امید خدا این پسر تونست تا دو یا 3 سال دیگه به اوضاع خودش سر و سامون بده ، چه جوری به مادرم بگم و اونو راضی کنم که بذاره بیاد خواستگاری. دلم می خواد بهش کمک کنم و بتونم باری از دوشش بردارم تا بتونیم به هم برسیم. ما به هم خیلی علاقه مندیم ،خیلی زیاد اما مشکلات هم زیادن. دیروز که روز شهادت اما جواد(ع) بود با هم نذر کردیم که اگه تا سال دیگه همین موقع به یه ثبات مالی رسید، برای نیمه ی شعبان و عید غدیر و شهادت امام جواد به مقداری که برامون مقدور باشه در راه خیر خرج کنیم. آقای مرادی من از شما راهنمایی می خوام. من باید چی کار کنم؟ خواهش می کنم راهنماییم کنید. خیلی افسرده و ناراحتم. منتظر راهنمایی شما هستم.
- [سایر] حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دام ظله)؛ سلام علیکم: سوال هایی از محضرتان درباره نظریه شورای فقهاء و مراجع که مرحوم سید محمد شیرازی(ره) آن را مطرح کرده است دارم، چرا که برخی در عصر غیبت، ولایت و رهبری دولت اسلامی را شورایی (نه فردی) می دانند -بر خلاف آن چه که امروز در جمهوری اسلامی ایران به عنوان ولی فقیه واحد می بینیم- بر این اساس که علما بزرگ در نجف و قم و کربلا و مشهد مطالب مهم را به مراجع تقلیدی که دارای شرایط شرعی هستند ارجاع می دهند، حال اگر آنان بر شخص واحدی به عنوان مرجع اول و بالاتر برای دولت اسلامی اتفاق کردند، آن شخص به انتخاب امت مرجع و ولی فقیه می شود، و اگر حوزه های علمیه، مراجع متعددی را انتخاب کردند، همه آنان به عنوان مجلس اعلا -به عنوان شورای رهبری- امت را رهبری می کنند. صاحبان این نظریه (شورای فقها و مراجع) دلائلی بیان کرده اند که مختصرا ذکر می شود: 1. شورا عبارت است از رای گیری و آگاهی از همه نظریه ها برای نمایان شدن نظریه برتر، چنین امری از باب حکم واجب است زیرا خداوند می فرماید: "وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ" و چون (شورا) در بین صفات مومنان و دربین واجبات (مانند وجوب نماز و وجوب ترک گناه هان) ذکر شده است، سیاقاً و اتصافاً دلالت بر وجوب دارد. خداوند می فرماید: " فما أوتیتم من شیء فمتاعُ الحیاة الدنیا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَی لِلَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ` وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُون َ`وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ" ( شوری، 36،37،38). شورا و مشورت بین صفات مومنان آمده که ظهور در وجوب دارد همان طور که در ردیف اجتناب از گناهان بزرگ و وجوب برپایی نماز وارد شده است که قرابت آن را با وجوب بیشتر می کند. سیاق این آیات دلالت بر وجوب شورا و مشورت دارد. 2. وجوب گرفتن اذن در تصرفات؛ هر چیزی که مربوط به اجتماع و مردم باشد چه در اصل و چه در لوازمش باید درباره آن مشورت ومشاوره گرفته شود. از آن جمله، مدارس، دانشگاه ها، بیمارستان ها، فرودگاه ها، کارخانجات بزرگ و ... زیرا این ها با سرمایه مردم تأسیس و کار می کنند، همچنین در وظایف مدیریتی مانند ریاست، وزارت، نمایندگی مجلس، استانداری و فرمانداری و ... باید مشورت شود. برای این بخش دو استدلال ذکر شده است: اول: همه این امور تصرف در مال مردم است و کسی حق تصرف در مال غیر بدون اجازه اش را ندارد، و فرقی هم ندارد که این اموال از خمس ،زکات، معادن یا غیر این ها باشد. دوم: از طرفی این امور، تصرف در موجودیت، و هستی مردم و اجتماع است و کسی جز با اذن آنان اجازه چنین تصرفی را ندارد. و پر واضح است که رضایت مردم و اذن آنان در طول رضایت و اجازه باری تعالی است، بنابراین هرگونه تصرفی باید با جلب این دو رضایت باشد. و همچنین: رهبری جامعه و عالم اسلام، باید در ضمن شورای فقها جامع الشرایط تحقق پیدا کند زیرا آنان بعد از اقبال مردم مرجع تقلید آنان شده اند و از طرف شارع مقدس هم ولایت شرعی دارند، یعنی هم رضایت مردم را دارا می باشند و هم ولایت شرعی دارند، پس بنابراین هیچ مجتهدی حق سلب ولایت شرعی را از مجتهد دیگر ندارد. و چون فکرهای مختلف و متعدد از عقل واحد برتر و به صواب نزدیکتر است و خداوند نیز امر به مشورت کرده و سیره نبوی بر اساس مشورت بوده است؛ ولایت شورایی که اعضاء شورا همه از مجتهدین و مراجع تقلید هستند از ولایت فقیه واحد ارجح است. کلام امام معصوم (ع) نیز در حدیث "أما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا" به صورت جمع آمده است و فرموده " رواة حدیثنا" (نه راوی حدیثنا) یعنی حجیت از آن همه آنان است نه شخص واحد، به خصوص در اموری که آثار و عواقب آن به همه مردم مربوط می شود، علاوه بر این که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: "دست خداوند با جماعت است." و "عاقل ترین افراد کسی است که عقل های همه مردم را در عقل خودش جمع کند". و " هر کس که بر ده نفر ریاست کند و در آن جمع بهتر و داناتر از او باشد،آن جمع در سراشیبی سقوط اند". پس بنابر آن چه گذشت و با توجه به احادیث پیامبر (ص) بهترین راه برای نجات از ضلالت و سقوط، تشکیل شورای فقها است زیرا در میان آنان حتما اعلم وجود دارد و در غیر این صورت، حدیث پیامبر (ص) شامل آن جامعه می شود. شورای فقهاء بهترین گزینه برای رهبری امت اسلام است زیرا در این صورت استبداد شخصی در امر رهبری پیش نمی آید و از طرفی هیچ فقیهی حق منع فقیه جامع الشرایط دیگر که نائب (عام) امام عصر (عج) است را از بکارگیری ولایت شرعی اش ندارد. در این ایام که قدرتهای مستکبر برای پاره پاره کردن امت اسلام هجوم آورده اند، بهترین راه مبارزه، ایجاد وحدت در میان صفوف شیعیان است که با جمع شده مراجع تقلید و حضور آنان در مجلس واحد این وحدت دست یافتنی است. و بدون شورای فقها یکپارچه کردن مردم ممکن نیست، علاوه بر این که یک شخص توانایی احاطه به تمام شؤنات امت را ندارد. تجارب تاریخی نیز به خوبی نشان می دهد که دیکتاتوری، زائیده حکمرانی شخص واحد بوده است لذا در روایات بر مضرات استبداد به رأی تأکید شده است. پس بنابراین، رهبری جامعه اسلامی باید رهبری شورایی (نه فردی) باشد. این مطالب و برخی دیگر از استدلا ل ها را صاحبان نظریه شورای فقهاء به جای نظریه ولایت فقیه واحد، که امروز در جمهوری اسلامی ایران به آن عمل می شود، بیان کرده اند. با توجه به این که نظریه شورای فقها از طرفی عده ای و به شدت در میان جوانان کشورهای اسلامی و کشورهای حاشیه خلیج فارس ترویج می شود و از طرفی کتاب یا منابعی برای به چالش کشاندن این نظریه وجود ندارد از شما درخواست داریم که جواب این نظریه را به ما بدهید و استدلالات خود را به تفصیل در این باره بیان کنید. خداوند به شما جزای خیر عطا کند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر چند روز را حیض قرار دهد و عبادت نکند، بعد بفهمد حیض نبوده است، باید نماز و روزه ای را که در آن روزها بجا نیاورده قضا نماید، و اگر چند روز را به گمان این که حیض نیست عبادت کند، بعد بفهمد حیض بوده، چنانچه آن روزها را روزه گرفته باید قضا نماید.
- [آیت الله سیستانی] اگر چند روز را حیض قرار دهد و عبادت نکند بعد بفهمد حیض نبوده است ، باید نماز و روزهای که در آن روزها بجا نیاورده قضا نماید ، و اگر چند روز را به گمان اینکه حیض نیست عبادت کند بعد بفهمد حیض بوده ، چنانچه آن روزها را روزه نیز گرفته باشد باید قضا نماید .
- [آیت الله نوری همدانی] اگر چند روز را حیض قرار دهد و عبادت نکند، بعد بفهمد حیض نبوده است، باید نماز وروزه ای را که در آن روز ها بجا نیاورده قضا نماید . و اگر چند روز را به گمان اینکه حیض نیست عبادت کند ، بعد بفهمد حیض بوده ، چنانچه آن روز ها را روزه گرفته ، باید قضا نماید
- [آیت الله اردبیلی] اگر چند روز را حیض قرار دهد و عبادت نکند و بعد بفهمد که حیض نبوده است، باید نماز و روزهای را که در آن روزها بجا نیاورده قضا نماید و اگر چند روز به گمان این که حیض نیست عبادت کند و بعد بفهمد حیض بوده، چنانچه در آن روزها روزه واجب گرفته، باید آن را قضا نماید.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مبتدئه و مضطربه و ناسیه و زنی که عادت عددیه دارد، اگر خونی ببیند که نشانه های حیض داشته باشد یا یقین کنند که سه روز طول می کشد باید عبادت را ترک کنند، و چنانچه بعد بفهمند حیض نبوده باید عبادتهایی را که بجا نیاورده اند قضا نمایند. ولی اگر یقین نکنند که تا سه روز طول می کشد و نشانه های حیض را هم نداشته باشد، بنابر احتیاط واجب باید تا سه روز کارهای استحاضه را بجا آورند و کارهایی را که بر حائض حرام است ترک نمایند و چنانچه پیش از سه روز پاک نشدند باید آن را حیض قرار دهند.
- [آیت الله علوی گرگانی] مبتدئه ومضطربه وناسیه و زنی که عادت عددیه دارد، اگر خونی ببینند که نشانههای حیض داشته باشد، یا یقین کنند که سه روز طول میکشد، باید عبادت را ترک کنند و چنانچه بعد بفهمند حیض نبوده باید عبادتهایی را که بجا نیاوردهاند قضا نمایند، ولی اگر یقین نکنند که تا سه روز طول میکشد ونشانههای حیض را هم نداشته باشد، بنابر احتیاط واجب باید تا سه روز کارهای استحاضه را بجا آورند وکارهائی را که بر حائض حرام است ترک نمایند و چنانچه پیش از سه روز پاک نشدند باید آن را حیض قراردهند.
- [امام خمینی] مبتدئه و مضطربه و ناسیه و زنی که عادت عددیه دارد، اگر خونی ببینند که نشانه های حیض داشته باشد یا یقین کنند که سه روز طول می کشد، باید عبادت را ترک کنند. و چنانچه بعد بفهمند حیض نبوده، باید عبادتهایی را که بجانیاورده اند، قضا نمایند. ولی اگر یقین نکنند که تا سه روز طول می کشد و نشانه های حیض را هم نداشته باشد، بنابر احتیاط واجب باید تا سه روز کارهای استحاضه را بجا آورند و کارهایی را که بر حائض حرام است ترک نمایند. و چنانچه پیش از سه روز پاک نشدند، باید آن را حیض قرار دهند.
- [آیت الله سبحانی] مبتدئه و مضطربه و ناسیه و زنی که فقط عادت عددیه دارد، اگر خونی ببینند که نشانه های حیض داشته باشد، یا یقین کنند که سه روز طول می کشد، باید عبادت را ترک کنند و چنانچه بعد بفهمند حیض نبوده باید عبادت هایی را که بجا نیاورده اند قضا نمایند. ولی اگر یقین نکنند که تا سه روز طول می کشد و نشانه های حیض را هم نداشته باشد، بنابر احتیاط واجب باید تا سه روز کارهای استحاضه را بجا آورند و کارهایی را که بر حائض حرام است ترک نمایند و چنانچه پیش از سه روز پاک نشدند، باید آن را حیض قرار دهند. ولی زنی که عادت وقتیه یا (وقتیه و عددیه) دارد، به محض دیدن خون در ایام عادت، عبادت را ترک می کند.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر نذر کند روز معیّنی را روزه بگیرد، باید همان روز را روزه بگیرد ولی میتواند در آن روز مسافرت کند و لازم نیست قصد اقامه کند و بعد باید آن روز را قضا کند و اگر بدون عذر عمداً روزه نگیرد، باید گذشته از قضای آنروزه کفّاره هم بدهد یعنی یک بنده آزاد کند یا به شصت فقیر طعام دهد یا دو ماه پی در پی روزه بگیرد ولی اگر عذر دیگری مثل مرض یا مصادف شدن با یکیاز دو عید یا نفاس یا حیض برای او پیش آید، قضای تنها کافی است اگر چه قضای روزه عید و حیض و نفاس لازم نیست.
- [آیت الله سیستانی] اگر نذر کند روز معیّنی را روزه بگیرد ، باید همان روز را روزه بگیرد ، و در صورتی که عمداً روزه نگیرد ، باید گذشته از قضای آن روز ، کفاره هم بدهد ، ولی در آن روز اختیاراً میتواند مسافرت کند و روزه را نگیرد ، و چنانچه در سفر باشد لازم نیست قصد اقامت کرده و روزه بگیرد ، و در صورتی که از جهت سفر یا از جهت عذر دیگری مثل مرض ، یا حیض روزه نگیرد ، لازم است روزه را قضا کند ولی کفاره ندارد .