آیا ندای (هل من ناصر ینصرنی) امام حسین(ع) در روز عاشورا به گوش تمام جهانیان رسید؟ اگر رسید، کسانی که نیامدند پاسخ مثبت به این ندا ندادند تکلیفشان چیست؟
دلیلی بر این‌که این ندا به گوش تمام جهانیان رسیده باشد، و همه مردم مکلّف به حضور در کربلا بودند، وجود ندارد، بلکه شواهدی بر خلاف آن وجود دارد که به عنوان نمونه به یک مورد اشاره می‌کنیم. هرثمة بن ابی مسلم می‌گوید: همراه علی(ع) به جنگ صفین رفتیم. هنگام برگشت، حضرت در کربلا توقف کرد و نماز صبح را آن‌‌جا خواند، پس از آن مقداری از خاکش را برداشت و بوئید، فرمود: خوشا به حال تو ای خاک، از تو گروهی محشور می‌‌شوند که بی‌‌حساب به بهشت می‌‌روند. هرثمه زمانی که نزد همسرش که از شیعیان علی(ع) بود برگشت به وی گفت: مولایت ابو الحسن در کربلا نازل شد و نماز خواند و از خاکش برداشت و گفت خوشا به حال تو ای خاک، از تو مردمی محشور می‌شوند که بی‌‌حساب به بهشت می‌روند، همسرش گفت ای مرد، امیر المؤمنین جز حق نمی‌‌گوید. زمانی که امام حسین(ع) به کربلا رفت هرثمه می‌گوید: من در لشگری بودم که عبید اللَّه بن زیاد فرستاده بود و چون این منزل و درخت‌‌ها را دیدم حدیث علی(ع) به یادم آمد و بر شتر خود سوار شدم و خدمت حسین(ع) رفتم و سلام دادم و آنچه از پدرش در این منزل شنیده بودم به وی گزارش دادم، امام حسین فرمود: تو با ما هستی یا در برابر ما؟ گفتم نه این و نه آن من کودکانی در کوفه دارم و از عبید اللَّه بر آنها ترسانم. حضرت فرمود: پس به جایی برو که نبردگاه ما را نبینی و صدای ما را نشنوی، سوگند به کسی که جان حسین به دست او است امروز کسی نیست که فریاد ما را بشنود و ما را یاری نکند، جز آن‌که خدا وی را به صورت در دوزخ افکند.[1]   [1] . صدوق، أمالی، ص 136 و 137، اعلمی‏، بیروت، چاپ پنجم، 1400 ق‏.
عنوان سوال:

آیا ندای (هل من ناصر ینصرنی) امام حسین(ع) در روز عاشورا به گوش تمام جهانیان رسید؟ اگر رسید، کسانی که نیامدند پاسخ مثبت به این ندا ندادند تکلیفشان چیست؟


پاسخ:

دلیلی بر این‌که این ندا به گوش تمام جهانیان رسیده باشد، و همه مردم مکلّف به حضور در کربلا بودند، وجود ندارد، بلکه شواهدی بر خلاف آن وجود دارد که به عنوان نمونه به یک مورد اشاره می‌کنیم.
هرثمة بن ابی مسلم می‌گوید: همراه علی(ع) به جنگ صفین رفتیم. هنگام برگشت، حضرت در کربلا توقف کرد و نماز صبح را آن‌‌جا خواند، پس از آن مقداری از خاکش را برداشت و بوئید، فرمود: خوشا به حال تو ای خاک، از تو گروهی محشور می‌‌شوند که بی‌‌حساب به بهشت می‌‌روند. هرثمه زمانی که نزد همسرش که از شیعیان علی(ع) بود برگشت به وی گفت: مولایت ابو الحسن در کربلا نازل شد و نماز خواند و از خاکش برداشت و گفت خوشا به حال تو ای خاک، از تو مردمی محشور می‌شوند که بی‌‌حساب به بهشت می‌روند، همسرش گفت ای مرد، امیر المؤمنین جز حق نمی‌‌گوید. زمانی که امام حسین(ع) به کربلا رفت هرثمه می‌گوید: من در لشگری بودم که عبید اللَّه بن زیاد فرستاده بود و چون این منزل و درخت‌‌ها را دیدم حدیث علی(ع) به یادم آمد و بر شتر خود سوار شدم و خدمت حسین(ع) رفتم و سلام دادم و آنچه از پدرش در این منزل شنیده بودم به وی گزارش دادم، امام حسین فرمود: تو با ما هستی یا در برابر ما؟ گفتم نه این و نه آن من کودکانی در کوفه دارم و از عبید اللَّه بر آنها ترسانم. حضرت فرمود: پس به جایی برو که نبردگاه ما را نبینی و صدای ما را نشنوی، سوگند به کسی که جان حسین به دست او است امروز کسی نیست که فریاد ما را بشنود و ما را یاری نکند، جز آن‌که خدا وی را به صورت در دوزخ افکند.[1]   [1] . صدوق، أمالی، ص 136 و 137، اعلمی‏، بیروت، چاپ پنجم، 1400 ق‏.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین