در ارتباط با آیه 3 سوره نساء: «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِی الْیَتامی‏ فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنی‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباع...»،[1] که در پرسش مطرح شده به طور خلاصه باید گفت؛ در جاهلیت عرب به دلیل این‌که جنگ، خون‌ریزی، غارت و شبیخون همیشه ادامه داشت و هیچ‌گاه قطع نمی‌‏شد، در نتیجه یتیمان نیز زیاد می‌‏شدند، بزرگان و متمولان عرب دختران پدر مرده را با هرچه که داشتند می‌‏گرفتند و اموال آنها را با اموال خود مخلوط نموده و می‌‏خوردند، و در این کار نه تنها عدالت را رعایت نمی‌‏کردند، بلکه گاه می‌‏شد که بعد از تمام شدن اموالشان، خود آنان را طلاق می‌‏دادند و گرسنه و برهنه رهایشان می‌‏کردند، در حالی‌که آن یتیمان نه خانه‌‏ای داشتند که در آن سکنا گزینند و نه مال و سرمایه‌ای که با آن زندگی کنند و نه همسری که از آنان حمایت کند، و... این‌جا است که قرآن کریم با شدیدترین لحن از این عادت زشت و از این ظلم فاحش نهی نموده است. البته در خصوص ظلم به ایتام و خوردن مال آنان، در آیاتی دیگر نهی شدیدتری آمده است.[2] نتیجه این برخورد شدید آن شد که مسلمانان سخت در فکر فرو روند و از عواقب وخیم تصرف در اموال ایتام سخت بترسند، و یتیمان را از خانه‌‏های خود بیرون کنند تا مبتلا به خوردن اموالشان نگردند و در رعایت حق آنان دچار کوتاهی نشوند، و اگر احیاناً کسی حاضر شود یتیمی را نزد خود نگه‌دارد سهم آب و نان او را جدا کند، به طوری که اگر از غذای یتیم چیزی زیاد آمد، از ترس خدای تعالی نزدیک آن نمی‌‏شدند تا فاسد می‌‏شد، در نتیجه از هر جهت به زحمت افتادند و شکایت نزد رسول خدا(ص) برده و چاره خواستند که این آیه نازل شد: «وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْیَتامی‏ قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَیْرٌ وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ»؛[3] و در این آیه اجازه داد که یتیم‏‌ها را نزد خود جای دهند و از ایشان نگه‌داری نموده و به وضع زندگی‌شان برسند و با آنان معاشرت کنند؛ چون یتیمان برادران ایشانند. با این دستور گشایشی در کار مردم پدید آورده، رفع دلواپسی از ایشان نمود. با دقت در این آیات روشن می‌‏شود که قرآن می‌فرماید؛ در باره یتیمان تقوا پیشه کنید، و اموال آنان را با اموال خود مخلوط نکنید، حتی اگر می‌ترسید در مورد دختران یتیم نتوانید عدالت را رعایت کنید و ترسیدید که به اموالشان تجاوز کنید و از ازدواج با آنها به همین جهت دل چرکین بودید، می‌‏توانید آنان را به حال خود واگذار نموده و با زنانی دیگر ازدواج کنید با یک نفر، دو نفر، سه نفر و چهار نفر. به بیان دیگر، این جمله شرطیه -اگر ترسیدید در مورد یتیمان عدالت را رعایت نکنید، پس زنان دیگری را به ازدواج خود در آورید- به منزله این است که اگر از ازدواج با دختران بی‌پدر کراهت دارید؛ چون می‌‏ترسید در باره آنان نتوانید عدالت را رعایت کنید، با آنها ازدواج نکنید و زنان و دختران دیگری را به عقد خود در آورید.[4] در حقیقت این آیه خطاب به همه مسلمانان است که شما برای دوری از ستم کردن در حق دختران یتیم، می‌‌توانید از ازدواج با آنها خودداری کنید و با زنانی ازدواج نمایید که موقعیت اجتماعی و فامیلی آنها به شما اجازه ستم کردن را نمی‌دهد و می‌توانید از آنها دو نفر یا سه نفر یا چهار نفر به همسری خود انتخاب کنید.[5] با توجه به مطالبی که بیان شد، تفسیر ارائه شده در پرسش، صحیح نیست؛ زیرا معنا ندارد، اگر شخصی نتوانست میان‌ یتیمان همسر فوت شده خویش عدالت برقرار کند، سراغ ازدواج با چند زن برود. علاوه بر این، در زبان عرب به طفل مادر مرده یتیم گفته نمی‌شود، بلکه یتیم به معنای طفل پدر مرده است. [1] . «و اگر می‌‏ترسید که (به هنگام ازدواج با دختران یتیم) عدالت را رعایت نکنید، (از ازدواج با آنان، چشم‏‌پوشی کنید و) با زنان پاک (دیگر) ازدواج نمایید، دو یا سه یا چهار همسر... ». [2] . «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی‏ ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً»؛ همانا کسانی که اموال یتیمان را به ظلم می‏‌خورند در حقیقت آتش در باطن خود می‏‌کنند و به زودی ظاهرشان هم شعله‏‌ور خواهد شد. نساء، 10. «وَ آتُوا الْیَتامی‏ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ، وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلی‏ أَمْوالِکُمْ إِنَّهُ کانَ حُوباً کَبِیراً»؛ مال یتیمان را به یتیمان بدهید و حرام را با حلال مبادله نکنید. و اموال آنها را همراه با اموال خویش نخورید که این گناهی بزرگ است. نساء، 2. [3] . بقره، 220. «از تو در مورد یتیمان می‏‌پرسند؟ بگو اصلاح امورشان خیر است و اگر بخواهید با آنان در زندگی مخلوط باشید، برادران شمایند و خدای تعالی می‏‌داند چه کسی مفسد و قصد خوردن مال یتیم را دارد و چه کسی مصلح است و اگر خدا می‌‏خواست شما را به تنگ می‌‏آورد، که خدا عزیز و حکیم است. [4] . ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏4، ص 166-167، دفتر انتشارت اسلامی، قم، 1417ق؛ موسوی همدانی، سید محمدباقر، ترجمه المیزان، ج ‏4، ص 264- 265، دفتر انتشارت اسلامی، قم، 1374ش. [5] . ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 3، ص 252 – 253، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1374ش.
در سوره نساء خداوند میفرماید که اگر قادر به عدالت میان یتیمان نیستید میتوانید دو یا سه یا چهار زن اختیار کنید! آیا ممکن است که منظور از یتیمان، فرزندان همسر فوت کرده باشند؟
در ارتباط با آیه 3 سوره نساء: «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِی الْیَتامی فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباع...»،[1] که در پرسش مطرح شده به طور خلاصه باید گفت؛ در جاهلیت عرب به دلیل اینکه جنگ، خونریزی، غارت و شبیخون همیشه ادامه داشت و هیچگاه قطع نمیشد، در نتیجه یتیمان نیز زیاد میشدند، بزرگان و متمولان عرب دختران پدر مرده را با هرچه که داشتند میگرفتند و اموال آنها را با اموال خود مخلوط نموده و میخوردند، و در این کار نه تنها عدالت را رعایت نمیکردند، بلکه گاه میشد که بعد از تمام شدن اموالشان، خود آنان را طلاق میدادند و گرسنه و برهنه رهایشان میکردند، در حالیکه آن یتیمان نه خانهای داشتند که در آن سکنا گزینند و نه مال و سرمایهای که با آن زندگی کنند و نه همسری که از آنان حمایت کند، و... اینجا است که قرآن کریم با شدیدترین لحن از این عادت زشت و از این ظلم فاحش نهی نموده است. البته در خصوص ظلم به ایتام و خوردن مال آنان، در آیاتی دیگر نهی شدیدتری آمده است.[2]
نتیجه این برخورد شدید آن شد که مسلمانان سخت در فکر فرو روند و از عواقب وخیم تصرف در اموال ایتام سخت بترسند، و یتیمان را از خانههای خود بیرون کنند تا مبتلا به خوردن اموالشان نگردند و در رعایت حق آنان دچار کوتاهی نشوند، و اگر احیاناً کسی حاضر شود یتیمی را نزد خود نگهدارد سهم آب و نان او را جدا کند، به طوری که اگر از غذای یتیم چیزی زیاد آمد، از ترس خدای تعالی نزدیک آن نمیشدند تا فاسد میشد، در نتیجه از هر جهت به زحمت افتادند و شکایت نزد رسول خدا(ص) برده و چاره خواستند که این آیه نازل شد:
«وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْیَتامی قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَیْرٌ وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ»؛[3] و در این آیه اجازه داد که یتیمها را نزد خود جای دهند و از ایشان نگهداری نموده و به وضع زندگیشان برسند و با آنان معاشرت کنند؛ چون یتیمان برادران ایشانند. با این دستور گشایشی در کار مردم پدید آورده، رفع دلواپسی از ایشان نمود.
با دقت در این آیات روشن میشود که قرآن میفرماید؛ در باره یتیمان تقوا پیشه کنید، و اموال آنان را با اموال خود مخلوط نکنید، حتی اگر میترسید در مورد دختران یتیم نتوانید عدالت را رعایت کنید و ترسیدید که به اموالشان تجاوز کنید و از ازدواج با آنها به همین جهت دل چرکین بودید، میتوانید آنان را به حال خود واگذار نموده و با زنانی دیگر ازدواج کنید با یک نفر، دو نفر، سه نفر و چهار نفر.
به بیان دیگر، این جمله شرطیه -اگر ترسیدید در مورد یتیمان عدالت را رعایت نکنید، پس زنان دیگری را به ازدواج خود در آورید- به منزله این است که اگر از ازدواج با دختران بیپدر کراهت دارید؛ چون میترسید در باره آنان نتوانید عدالت را رعایت کنید، با آنها ازدواج نکنید و زنان و دختران دیگری را به عقد خود در آورید.[4]
در حقیقت این آیه خطاب به همه مسلمانان است که شما برای دوری از ستم کردن در حق دختران یتیم، میتوانید از ازدواج با آنها خودداری کنید و با زنانی ازدواج نمایید که موقعیت اجتماعی و فامیلی آنها به شما اجازه ستم کردن را نمیدهد و میتوانید از آنها دو نفر یا سه نفر یا چهار نفر به همسری خود انتخاب کنید.[5]
با توجه به مطالبی که بیان شد، تفسیر ارائه شده در پرسش، صحیح نیست؛ زیرا معنا ندارد، اگر شخصی نتوانست میان یتیمان همسر فوت شده خویش عدالت برقرار کند، سراغ ازدواج با چند زن برود. علاوه بر این، در زبان عرب به طفل مادر مرده یتیم گفته نمیشود، بلکه یتیم به معنای طفل پدر مرده است. [1] . «و اگر میترسید که (به هنگام ازدواج با دختران یتیم) عدالت را رعایت نکنید، (از ازدواج با آنان، چشمپوشی کنید و) با زنان پاک (دیگر) ازدواج نمایید، دو یا سه یا چهار همسر... ». [2] . «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً»؛ همانا کسانی که اموال یتیمان را به ظلم میخورند در حقیقت آتش در باطن خود میکنند و به زودی ظاهرشان هم شعلهور خواهد شد. نساء، 10. «وَ آتُوا الْیَتامی أَمْوالَهُمْ وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ، وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلی أَمْوالِکُمْ إِنَّهُ کانَ حُوباً کَبِیراً»؛ مال یتیمان را به یتیمان بدهید و حرام را با حلال مبادله نکنید. و اموال آنها را همراه با اموال خویش نخورید که این گناهی بزرگ است. نساء، 2. [3] . بقره، 220. «از تو در مورد یتیمان میپرسند؟ بگو اصلاح امورشان خیر است و اگر بخواهید با آنان در زندگی مخلوط باشید، برادران شمایند و خدای تعالی میداند چه کسی مفسد و قصد خوردن مال یتیم را دارد و چه کسی مصلح است و اگر خدا میخواست شما را به تنگ میآورد، که خدا عزیز و حکیم است. [4] . ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 166-167، دفتر انتشارت اسلامی، قم، 1417ق؛ موسوی همدانی، سید محمدباقر، ترجمه المیزان، ج 4، ص 264- 265، دفتر انتشارت اسلامی، قم، 1374ش. [5] . ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 3، ص 252 – 253، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1374ش.
- [سایر] آیه 34 سوره نساء را چگونه می توان برای غیر مسلمانان تفسیر کرد که به حقانیت و عدالت اسلام لطمه وارد نشود و آنها باور کنند که دین خداوند بر حق است و مرد سالاری در اسلام اعمال نمی شود؟
- [سایر] بارها از سوی برخی در تلویزیون، رادیو معارف و ... شنیده شده است که چون مردان نمیتوانند عدالت بین همسرانشان برقرار کنند، در نتیجه نمیتوانند همسر دوم اختیار کنند!... اما متأسّفانه هیچگاه شرح و توضیح مناسبی داده نشده است. سؤال این است که، چطور خداوند در قرآن، حکم به چیزی داده که هیچ مردی از انجام آن بر نمیآید؟! و دقیقاً منظور از رعایت عدالت بین همسران چیست؟
- [سایر] سلام چرادر سوره نساء داریم که مرد میتواند زن رابزند منظور از این چیست چرا زن نمیتواند حتی اگر مرد کار زشتی انجام داد بزند؟ 2.چراباید در این عالم مرگ باشد چرا خداوند به ما پدر ومادر و سایر عزیزان را میخواهد از ما بگیرد آیا این کار خداوند با صفت رئوف بودن او در تضاد نیست چون میخواهد من را برای مدتهای زیادی غمگین کند؟ با تشکر
- [سایر] اسلام به مرد اجازه داده تا 4 همسر برای خود بگیرد، اما طبق شرایطی که مثلا عدالت را بین همه آنها رعایت کند. آیا شرایط دیگری مثل رضایت همسر اول و... دارد ؟و اگر مردی به خاطر آلوده نشدن به گناه و جلو گیری از هوس و شهوت ازدواج کند و اصلا به آن زن علاقه نداشته باشد، آیا این ازدواج درست است و خدا این را قبول می کند؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا دین مقیاس عدالت است، یا عدالت مقیاس دین؟ به بیان دیگر، آیا دین به هر چه که عدالت باشد امر می کند، یا هر چه که دین به آن امر کند، عدالت است؟ و به بیان فنّی، آیا عدالت در سلسله علل احکام است، یا در سلسله معالیل آن؟ توضیح بیشتر این که: آیا انسانها، مصادیق بارز ظلم و عدالت را از طریق شریعت می شناسند، یا عدالت و ظلم برای همه روشن است، و توصیه های دین ارشاد به حکم عقل است؟ مستحضرید شیعه نیز مثل معتزله معتقد است که عدالت، مقیاس دین است، و اشاعره دین را مقیاس عدالت می دانند. حال سؤال این است که اگر شیعه عدالت را مقیاس دین می داند، چرا در استنتاجات فقهی به احکامی می رسد که هر عُرفی آن را مصداق بیّن ظلم می داند. بعضی از احکام نکاح چنین است; توجّه فرمایید: 1 اجماعی است که طلاق به دست مرد است، و مرد می تواند هرگاه که اراده کند زنش را طلاق بدهد، هر چند هیچ عذر موجّهی نداشته باشد! طلاق غیابی و بدون هیچ عذر موجّه، در هر عرفی ظلم محسوب می شود. 2 در بحث عیوب زوجین می گویند: (اگر مرد بعد از عقد بفهمد زنش کور یا شل است، خوره یا برص دارد، می تواند عقد را فسخ کند. ولی اگر زن بعد از عقد بفهمد که شوهرش یکی از این عیوب را دارد حق فسخ ندارد; باید بسوزد و بسازد!) 3 مرد هر وقت تمایل داشته باشد زن باید خود را در اختیار او قرار دهد; حتّی اگر وسط نماز باشد. ولی زن فقط سالی سه مرتبه حقّ آمیزش دارد، آن هم چنان کوتاه و مختصر که مجال بیان آن نیست! 4 اگر مرد در شب عروسی همسرش را ترک کند و مسافرت برود، و بعد از ده سال برگردد (در صورتی که نفقه داده باشد،) زن حق اعتراض ندارد! چگونه می توان با حفظ مبنای کلامی شیعه، این قبیل احکام را پذیرفت؟ آیا می گویید همه عقلا اشتباه می کنند که می گویند طلاقِ مبنی بر هوس و بدون عذر موجّه ظلم است؟ همه عقلا که برای زن نیز (در شرایط تدلیس مرد در موارد فوق) حق فسخ قائلند اشتباه می کنند؟
- [سایر] چرا در زمانی که پیامبر نوبت همسران را رعایت نمی کند و همسران او ابراز نارضایتی می کنند. آیه نازل می شود که لازم نیست نوبت همسرانت را رعایت کنی. هر وقت خواستی هر کدام را پیش بکش و دیگری را پس بزن. معلوم نیست خدا چگونه به پیامبرش که باید الگوی رعایت عدالت بین همسران خود باشد چنین مجوزهایی می دهد، اما مردان دیگر به شرط رعایت انصاف می توانند چهار زن اختیار کنند. معلوم نیست چگونه وقتی پیامبر خدا نتوانسته انصاف را رعایت کند مردان معمولی می توانند از پیامبر خدا بهتر باشند؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] شخصی به نام ابراهیم با اینجانبه، که دوشیزه بودم، ازدواج دائم نمود. سعی داشت این ازدواج به جهت داشتن همسر و فرزندان، که در خارج بودند کاملا مخفی باشد. به همین دلیل به خاطر سنّ بالایش مانع فرزنددار شدن من می شد. نامبرده خانه ای برای زندگی مشترک در تهران خریداری، و تا زمان فوت وی با یکدیگر زندگی می کردیم، و سالی دو سه بار به خارج رفت و آمد می کرد. در سال 1375 به منظور معالجه به خارج رفت، و در همان جا مرحوم شد. اکنون همسر و فرزندان او منکر زوجیّت اینجانبه شده اند، در حالی که زوجیّت ما بر کسی پوشیده نیست. متأسّفانه عقدنامه عادّی نیز مفقود شده، امّا فتوکپی آن موجود می باشد. یکی از شهود عقد، و همچنین پدر و مادرم که شاهد عقد بودند، نیز در قید حیات هستند. لطفاً حکم مسأله را بیان فرمایید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مردی ضمن عقد نکاح به زوجه وکالت بلا عزل با حقّ توکیل غیر داده که هرگاه بدون رضایت زوجه اوّل، همسر دیگری اختیار کند، یا به تشخیص دادگاه نسبت به همسران خود عدالت را رعایت ننماید، با رجوع و اخذ مجوّز از دادگاه، پس از انتخاب نوع طلاق، خود را مطلقه کند. اکنون شهودی بر اقرار وی به عباراتی نظیر (زن گرفتم)، (ازدواج نمودم) و (تشکیل زندگی دادم) شهادت می دهند. به علاوه، زوج نزد قاضی تحقیق و نیروهای انتظامی، به همین عبارات اقرار نموده است. اکنون که زوجه تقاضای اذن اعمال وکالت نموده، زوج با قبول اقرار عنوان می نماید: (فی الواقع ازدواج ننمودم، بلکه قصد من از بیان چنان مطالبی، تحریک همسرم به تمکین بوده است.) آیا در چنین موردی اقرار نزد قاضی حاکم لازم است، یا اقرار وی نزد قاضی تحقیق، و شهادت بر اقرار کفایت می نماید؟ آیا در چنین موردی، مقّر حقّ انکار اقرار را دارد؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه ادامه زندگی و دوام زوجیت برای زوجه موجب عسر و حرج است و زوجه به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند و برای حاکم شرع ثابت شود، زوج را اجبار به طلاق می کند و در صورت میسّر نشدن، به اذن حاکم شع طلاق داده می شود، سؤال این است که آیا موارد ذیل از مصادیق عسر و حرج محسوب می گردد؟ 1 ترک خانواده توسط زوج به مدت 6 ماه. 2 اعتیاد زیان آور به یکی از انواع مواد مخدر. 3 استنکاف از دادن نفقه و عدم امکان الزام او به تأدیه نفقه توسط دادگاه. 4 عقیم بودن زوج. 5 سوء رفتار و معاشرت زوج در حدی که عرفاً برای زوجه قابل تحمل نباشد. 6 اختیار همسر دیگر در صورت عدم استطاعت بر اجرای عدالت. 7 عدم رعایت دستور دادگاه در مورد وضع اشتغال به کار و حرفه منافی مصالح خانوادگی و حیثیات زن مانند اشتغال به مواد مخدر و تکدّی.
- [سایر] آیا تفسیر کلام خداوند توسط غیر رسول و فرستاده او مجاز است؟ خداوند در چندین آیه قرآن فرموده است که ما آیات خود را چنین آشکار و روشن نازل کردیم شاید فکر کنند و شاید متذکر شوند، و در آیه 44 سوره نحل به پیامبر (ص) فرموده است: آیاتی که بر تو نازل می شود برای مردم تبیین و تشریح کن تا شاید فکر کنند. سؤال 2: آیا خداوند آیات خود را برای فهم و استفاده مردم عوام نازل کرده یا خواص و یا برای همه مردم به اندازه درک آنها؟ ولی به پیامبر (ص) ابلاغ فرموده برای عموم مردم بیان کن آنچه از طرف خدا بر تو نازل شده)؛ یعنی مفسر کلام خداوند فقط پیامبر (ص) است. سؤال 3: در تفسیر بعضی آیات قرآن، مفسر گفته است منظور از این آیه اشاره به فلان موضوع است، در حالی که معنای همان آیه اشاره به یک موضوع کلی دارد. مانند افرادی که در حالت رکوع زکات می دهند. یا: ابلاغ کن آنچه به تو نازل کردیم و یا امروز کامل شد دین تو. آیا این گونه تفسیر، تفسیر به رأی و تحریف کلام خدا نیست؟ و آیا مفسر محترم کلام خدا را با عقل خطا پذیر خود چگونه دریافته است، که آن را تفسیر نموده و اظهار داشته منظور خداوند چنین است. مگر نه آن که بارها خداوند به ملائک و پیامبران گفته است آنچه من می دانم شما نمی دانید؟ سؤال 4: خداوند تبارک و تعالی بیش از 13 آیه در سوره های قرآن از جمله (تغابن 12، مجادله 13، محمد 33، نور 56 و 54، انفال 56 و 20 و 1، مائده 92، نساء 59، آل عمران 32 و 132) مؤمنان را فقط به اطاعت از خدا و رسول و یک مرتبه هم از ولی امر تکلیف کرده و تأکید فرموده: مشرکان را ولی خود قرار ندهید. سؤال این است که آیا خداوند افرادی را که به توحید و نبوت و آخرت و ... ایمان آورده اند، باز هم مکلف نموده از شخص دیگری که آن شخص نیز بنده خدا و در مقابل او باید پاسخ گوی اعمال خود باشد، اطاعت، تقلید و اظهار چاکری کند، حتی به نیت رضایت خدا؟ اگر جواب مثبت است، آدرس قرآنی و تکلیف الاهی را مرقوم فرمایید.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] نجاست هر چیز از سه راه ثابت می شود: اول: آنکه خود انسان یقین یا اطمینان کند چیزی نجس است و اگر گمان داشته باشد چیزی نجس است؛ لازم نیست از آن اجتناب نماید. بنا بر این غذا خوردن در قهوه خانه ها و مهمانخانه هائی که مردمان لا ابالی و کسانی که پاکی و نجسی را مراعات نمی کنند در آنها غذا می خورند؛ اگر انسان یقین یا اطمینان نداشته باشد؛ غذائی را که برای او آورده اند نجس است اشکال ندارد. دوم: آنکه کسی که چیزی در اختیار او است بگوید آن چیز نجس است؛ مثلا همسر انسان یا نوکر یا کلفت بگوید ظرف یا چیز دیگری که در اختیار او است نجس می باشد. سوم: آنکه دو مرد عادل بگویند چیزی نجس است و نیز اگر یک نفر عادل بلکه شخص موثق اگرچه عادل هم نباشد بگوید چیزی نجس است؛ باید از آن چیز اجتناب کرد.
- [آیت الله خوئی] نجاست هر چیز از سه راه ثابت میشود: (اول) آن که خود انسان یقین کند چیزی نجس است، و اگر گمان داشته باشد چیزی نجس است لازم نیست از آن اجتناب نماید، بنابراین غذا خوردن در قهوهخانه و مهمانخانههایی که مردمان لاابالی و کسانی که پاکی و نجسی را مراعات نمیکنند در آنها غذا میخورند، اگر انسان یقین نداشته باشد، غذائی را که برای او آوردهاند نجس است اشکال ندارد. (دوم) آن که کسی که چیزی در اختیار او است بگوید آن چیز نجس است، مثلًا همسر یا نوکر یا کلفت انسان نسبت به ظرف یا چیز دیگری که در اختیار او است بگوید نجس میباشد. (سوم) آن که دو مرد عادل بگویند چیزی نجس است، و نیز اگر یک نفر عادل بلکه شخص موثق- اگرچه عادل هم نباشد- بگوید چیزی نجس است، باید از آن چیز اجتناب کرد.
- [آیت الله سبحانی] نجاست هر چیز از سه راه ثابت می شود: اول آنکه خود انسان یقین کند چیزی نجس است، و اگر گمان داشته باشد چیزی نجس است، لازم نیست از آن اجتناب نماید. بنابراین غذا خوردن در جاهایی که افراد لاابالی در آنها غذا می خورند، اگر انسان یقین نداشته باشد، غذایی را که برای او آورده اند; نجس است اشکال ندارد. دوم آنکه کسی که چیزی در اختیار او است بگوید آن چیز نجس است; مثلا همسر انسان یا خادم یا کلفت بگوید، ظرف یا چیز دیگری که در اختیار او است، نجس می باشد. سوم آن که مرد عادل یا فرد موثق بگوید چیزی نجس است.
- [آیت الله علوی گرگانی] نجاست هر چیز از سه راه ثابت میشود: اوّل آن که خود انسان یقین کند چیز نجس است، و اگر گمان داشته باشد چیزی نجس است، لازم نیست از آن اجتناب نماید بنابراین غذا خوردن در قهوه خانهها و مهمان خانه هایی که مردان لا ابالی وکسانی که پاکی ونجس را مراعات نمیکنند در آنها غذا میخورند، اگر انسان یقین نداشته باشد، غذایی را که برای او آوردهاند نجس است اشکال ندارد. دوم آن که کسی که چیزی در اختیار اوست بگوید آن چیز نجس است، مثلاً همسر انسان یا نوکر یا کلفت بگویند ظرف یا چیز دیگری که در اختیار اوست نجس میباشد. سوم آن که دو مرد عادل بگویند چیزی نجس است و نیز اگر یکنفر عادل هم بگوید چیزی نجس است و از گفته او اطمینان حاصل شود بنابر احتیاط واجب باید اجتناب کرد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] نجاست هر چیز از سه راه ثابت می شود: اوّل: خود انسان یقین کند چیزی نجس است، و اگر گمان داشته باشد چیزی نجس است لازم نیست از آن اجتناب نماید، مگر آن که به واسطه گمان، اطمینانی که مردم عادی آن را علم به حساب می آورند حاصل شود، که در این صورت اجتناب لازم است. بنابراین غذا خوردن در قهوه خانه و مهمانخانه هایی که افراد لاابالی و کسانی که پاکی و نجسی را مراعات نمی کنند، در آنها غذا می خورند، اگر انسان یقین نداشته باشد غذایی را که برای او آورده اند نجس است اشکال ندارد. دوّم: کسی که چیزی در اختیار او است بگوید آن چیز نجس است، مثلاً همسر انسان یا نوکر یا کلفت بگوید ظرف یا چیز دیگری که در اختیار او است نجس می باشد. سوّم: دو مرد عادل بگویند چیزی نجس است، و اگر یک نفر عادل بگوید چیزی نجس است، اجتناب از آن بنابر احتیاط لازم است.
- [آیت الله نوری همدانی] نجاست هر چیز از سه راه ثابت می شود : اول : آنکه خود انسان یقین کند چیزی نجس است ، و اگر گمان داشته باشد چیزی نجس است ، لازم نیست از آن اجتناب نماید . بنابرین غذا خوردن در قهوه خانه ها و مهمانخانه هائی که مردمان لاابالی و کسانی که پاکی و نجسی را مراعات نمی کنند در انها غذا میخوردند ، اگر انسان یقین نداشته باشد ، غذائی را که برای او آوردند ، نجس است اشکال ندارد. دوم : آنکه کسی که چیزی در اختیار او است بگوید آن چیز نجس است ، مثلاً همسر انسان یا نوکر یا کلفت بگوید ، ظرف یا چیزی دیگری که در اختیار او است نجس می باشد . سوم : آنکه دو مرد عادل بگویند چیزی نجس است ، و نیز اگر یک نفر عادل هم بگوید چیزی نجس است ، بنابراحتیاط واجب باید از آن چیز اجتناب کرد .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . نجاست هر چیز از سه راه ثابت می شود: اول آن که خود انسان یقین یا اطمینان کند چیزی نجس است، و اگر گمان داشته باشد چیزی نجس است، لازم نیست از آن اجتناب نماید؛ بنابراین غذا خوردن در قهوه خانه ها و مهمانخانه هایی که مردمان لاابالی و کسانی که پاکی و نجسی را مراعات نمی کنند در آنها غذا می خورند، اگر انسان یقین یا اطمینان نداشته باشد، غذایی را که برای او آورده اند نجس است، اشکال ندارد. دوم آن که کسی که چیزی در اختیار او است بگوید آن چیز نجس است، مثلاً همسر انسان یا نوکر یا کلفت بگوید: ظرف یا چیز دیگری که در اختیار او است، نجس می باشد. سوم آن که دو مرد عادل بگویند چیزی نجس است و نیز اگر یک نفر عادل هم بگوید چیزی نجس است بنابر احتیاط لازم باید از آن چیز اجتناب کرد.
- [آیت الله بروجردی] نجاست هر چیز از سه راه ثابت میشود:اوّل:آن که خود انسان یقین کند چیزی نجس است و اگر گمان داشته باشد چیزی نجس است، لازم نیست از آن اجتناب نماید، بنا بر این غذا خوردن در قهوهخانهها و مهمانخانههایی که مردمان لاابالی و کسانی که پاکی و نجسی را مراعات نمیکنند در آنها غذا میخورند، اگر انسان یقین نداشته باشد غذایی را که برای او آوردهاند نجس است، اشکال ندارد.دوم:آن که کسی که چیزی در اختیار اوست بگوید آن چیز نجس است، مثلاً همسر انسان یا نوکر یا کلفت بگوید ظرف یا چیز دیگری که در اختیار او است، نجس میباشد.سوم:آن که دو مرد عادل بگویند چیزی نجس است و نیز اگر یک نفر عادل هم بگوید، چیزی نجس است بنا بر احتیاط واجب باید از آن چیز اجتناب کرد.
- [امام خمینی] نجاست هر چیز از سه راه ثابت می شود: اول: آنکه خود انسان یقین کند چیزی نجس است و اگر گمان داشته باشد چیزی نجس است، لازم نیست از آن اجتناب نماید، بنابراین غذا خوردن در قهوه خانه و مهمان خانه هایی که مردمان لا ابالی و کسانی که پاکی و نجسی را مراعات نمی کنند در آنها غذا می خورند اگر انسان یقین نداشته باشد غذایی را که برای او آورده اند نجس است، اشکال ندارد. دوم: آنکه کسی که چیزی در اختیار او است بگوید آن چیز نجس است، مثلا همسر انسان یا نوکر یا کلفت بگوید ظرف یا چیز دیگری که در اختیار او است نجس می باشد. سوم: آنکه دو مرد عادل بگویند چیزی نجس است، و نیز اگر یک نفر عادل هم بگوید چیزی نجس است، بنابر احتیاط واجب، باید از آن چیز اجتناب کرد.
- [آیت الله بهجت] نجاست هرچیز از سه راه ثابت می شود : 1 آنکه خود انسان یقین یا ظن اطمینان آور پیدا کند که چیزی نجس است، و گرنه لازم نیست از آن اجتناب نماید. بنا بر این در قهوه خانه و مهمانخانه هایی که مردمان بی مبالات و کسانی که پاکی و نجسی را مراعات نمی کنند در آنها غذا می خورند، اگر انسان یقین نداشته باشد غذایی را که برای او آورده اند نجس است، غذا خوردن اشکال ندارد. 2 کسی که چیزی در اختیار اوست بگوید آن چیز نجس است و از گفته او اطمینان حاصل گردد، مثلاً همسر یا خدمتکار بگوید ظرف یا چیز دیگری که در اختیار اوست نجس می باشد. 3 آن که دو مرد عادل بگویند چیزی نجس است، و همچنین اگر یک نفر عادل هم بگوید چیزی نجس است بنابر احتیاط واجب باید از آن اجتناب کرد.