در تحقق جنایات، گاه یک فرد و گاه افراد متعددی دخالت دارند. در صورتی که افراد متعدد دخالت داشته باشند؛ گاهی وقوع جنایت به همه مستند است -البته به فاعل اصلی بالمباشره و بقیه بالتسبیب می‌گویند- گاهی نیز وقوع جنایت به برخی از افراد مستند است و به برخی دیگر مستند نیست. در جایی ‌که به همه مستند باشد، به کسی که «بالمباشره» جنایت را انجام داده جانی اصلی و به بقیه افراد، شرکای در جرم اطلاق می‌‌شود. در صورتی که فعل به برخی از افراد مستند نشود، ولی آنان در وقوع جنایت به جانی اصلی به نوعی کمک کرده باشند، به گونه‌ای که انجام جرم و جنایت برای او راحت‌‌تر شده باشد، به آن افراد، معاون در جرم اطلاق می‌‌شود. امساک در جرم نیز یکی از زیر مجموعه‌‌های معاونت در جرم محسوب شده و به شخص مُمسِک، نیز معاون اطلاق می‌‌گردد. در ماده 127 و 128 قانون مجازات اسلامی، مجازات معاونت در جرم به طور مطلق بیان شده است، اما مجازات امساک در برخی از جرایم مانند قتل عمد، مشمول مجازات‌‌های این دو ماده نمی‌‌شود؛ زیرا در صدر ماده 127 بیان شده اِعمال این مجازات‌‌ها برای معاون در صورتی است که ماده دیگر یا شرع مقدس برای برخی از معاونت‌‌ها مجازات خاصی معین نکرده باشد، و اتفاقاً امساک در قتل از جرایمی است که در شرع مقدس برای آن مجازات حبس ابد تعیین شده است؛ از این‌رو مجازات دو ماده ذکر شده برای مُمسِک در قتل قابل اجرا نیست. معاونت در جرایم هم در جرایم علیه اشخاص قابل تصور است، هم در جرایم علیه اموال. اما امساک که یکی از زیر مجموعه‌‌های معاونت است در جرایم عمدی علیه اشخاص اتفاق می‌‌افتد، هر چند ممکن است در برخی از جرایم علیه اموال نیز اتفاق بیفتد، ولی مورد توجه جدی حقوق دانان و فقها تحت این عنوان قرار نگرفته است.
با سلام؛ میخواستم بدانم که امساک در جرایم علیه اشخاص به چه شکل است؟ به عبارت دیگر، در چند تا از جرایم علیه اشخاص فعل مجرمانهی امساک ممکن است اتفاق بیفتد و به چه صورتی اتفاق میافتد. مثلاً در جرم آدم ربایی یا سرقت، فعل امساک چطوری اتفاق میافتد. خواهشمند است با ذکر سند جواب تفصیلی بفرمائید.
در تحقق جنایات، گاه یک فرد و گاه افراد متعددی دخالت دارند. در صورتی که افراد متعدد دخالت داشته باشند؛ گاهی وقوع جنایت به همه مستند است -البته به فاعل اصلی بالمباشره و بقیه بالتسبیب میگویند- گاهی نیز وقوع جنایت به برخی از افراد مستند است و به برخی دیگر مستند نیست. در جایی که به همه مستند باشد، به کسی که «بالمباشره» جنایت را انجام داده جانی اصلی و به بقیه افراد، شرکای در جرم اطلاق میشود.
در صورتی که فعل به برخی از افراد مستند نشود، ولی آنان در وقوع جنایت به جانی اصلی به نوعی کمک کرده باشند، به گونهای که انجام جرم و جنایت برای او راحتتر شده باشد، به آن افراد، معاون در جرم اطلاق میشود.
امساک در جرم نیز یکی از زیر مجموعههای معاونت در جرم محسوب شده و به شخص مُمسِک، نیز معاون اطلاق میگردد.
در ماده 127 و 128 قانون مجازات اسلامی، مجازات معاونت در جرم به طور مطلق بیان شده است، اما مجازات امساک در برخی از جرایم مانند قتل عمد، مشمول مجازاتهای این دو ماده نمیشود؛ زیرا در صدر ماده 127 بیان شده اِعمال این مجازاتها برای معاون در صورتی است که ماده دیگر یا شرع مقدس برای برخی از معاونتها مجازات خاصی معین نکرده باشد، و اتفاقاً امساک در قتل از جرایمی است که در شرع مقدس برای آن مجازات حبس ابد تعیین شده است؛ از اینرو مجازات دو ماده ذکر شده برای مُمسِک در قتل قابل اجرا نیست.
معاونت در جرایم هم در جرایم علیه اشخاص قابل تصور است، هم در جرایم علیه اموال. اما امساک که یکی از زیر مجموعههای معاونت است در جرایم عمدی علیه اشخاص اتفاق میافتد، هر چند ممکن است در برخی از جرایم علیه اموال نیز اتفاق بیفتد، ولی مورد توجه جدی حقوق دانان و فقها تحت این عنوان قرار نگرفته است.
- [سایر] سلام. نظر شما در مورد عاقله چیست؟ آیا عادلانه است دیگری گناه کند و جرم مرتکب شود اما کسی دیگر به زحمت بیفتد و جبران خسارت و جنایت نماید؟ مگر نمیگوییم که هیچ کسی بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد. لطفاً با ذکر سند جواب تفصیلی فرمایید. مرسی (یا علی).
- [سایر] سلام. میخواستم بدانم که مصلحت در حضانت و نگهداری فرزند چیست؟ چرا در بعضی سنین مثلاً در سن دو سالگی حضانت کودک با مادر و در سن 7 سالگی حضانت با پدر میباشد؟ و چرا جدیداً سن واگذاری حضانت دختر و پسر به مادرشان هفت سال شده؟ یعنی بفرمائید قبلاً چه مصلحتی داشت که دو سال بود و حالا چه مصلحتی دارد که در هر دو مورد(دختر و پسر) هفت سال شده. لطفاً جواب پرسش حقیر را با ذکر سند به صورت تفصیلی بیان فرمائید؟ در ضمن اگر جواب تکمیلی دیگری هم در مورد مابقی کسانی که مسئولیت حضانت و سرپرستی کودکان و نوجوانان به آنها واگذار میشود دارید، لطفاً با ذکر سند بنویسید که چه مصلحتی در واگذاری مسئولیت حضانت به این اشخاص وجود دارد؟
- [سایر] باز هم سلام شما جواب سلام و احوالپرسی و حرف های نه چندان مهم و..رو میدید اما اگه یکی یه سؤال مهم داشته باشه هزار بار باید براتون پیام بفرسته تا شاید جواب بدین. میدونم طولانیه و پیامها زیاد و وقت شما برای پاسخگویی کم، اما ما هم به جواب شما نیاز داریم. باور کنید کسی رو ندارم که باتجربه باشه وگرنه مزاحم شما نمی شدم. دوباره می فرستم به امید اینکه این بار جوابمو بدین: (لطفا همه پیام رو در سایت نذارید) من دختری 23 ساله هستم و خانواده ای مذهبی دارم(البته نه از نوع افراطیش). سال گذشته در راه دانشگاه پسری که اصلا نمی شناختمش جلوی من را گرفت و گفت که از در خانه تا اینجا(یعنی نزدیک دانشگاه)دنبال من برای امر خیر اومده و من به او گفتم که خیلی کار اشتباهی کرده و گذاشتم رفتم. حدود 1 ماه بعد خواهرش را فرستاد دم در خانه و با مادرم صحبت کرد و معلوم شد که خواهرش در کوچه ما می نشیند و این آقا حدود 1 ماه من را تحت نظر داشته و بعد برای خواستگاری اقدام کرده. آن زمان ما جواب رد دادیم به خاطر اینکه می خواستم درس بخوانم و قصد ازدواج نداشتم اما ناگفته نماند که بدم نمی آمد یک بار بیایند و بیشتر درباره اش بدانم و درباره اش فکر کنم. چون تقریبا موارد ظاهری و اولیه اش خوب بود: به گفته خواهرش فوق دیپلم ریاضی داشت و در یک شرکت عمرانی کار می کرد،اهل رفیق بازی و سیگار نبود و نماز و روزه اش هم به جا بود. یک خانه و ماشین هم داشت. اما مهم ترین دلیل ما برای رد کردن او این بود که من را در خیابان دیده و انتخاب کرده بود و این شیوه انتخاب او از نظر من و خانواده ام اصلا درست نبود. به نظر ما کسی که اینقدر راحت و از روی ظاهر همسرش رو انتخاب کنه و درباره زندگیش تصمیم بگیره، درباره مسائل مهمتر زندگیش هم مسلما همین طور تصمیم خواهد گرفت. خلاصه که گذشت و من پیش خودم فکر کردم که حتما کس دیگری رو میبینه و دنبال اون میره. اما بعد از یک سال دوباره دو تا از خواهرهاش اومدند دم در خانه(البته خودش و مادرش هم آمده بودند اما جلو نیامدند) و دوباره همان حرف ها را به مادرم زدند. نگو که آقا تو این 1 ساله تو فکر من بوده و هرچی دخترای دیگه رو بهش پیشنهاد می دادند قبول نمیکرده و خواهرش رو مقصر میدونسته که ما جواب رد دادیم وگفته که حتما خواهرش طوری صحبت کرده که ما قبول نکردیم. مادرم طبق حرف هایی که همیشه وقتی حرف ازدواج به میان می آمد، من می گفتم، به آنها گفته بود که من قصد ازدواج ندارم(اما مدتی است که این نظر من عوض شده ولی به مادرم هنوز نگفته ام). خلاصه، قرار شد که مادرم با من صحبت کند و به آنها جواب دهد. وقتی موضوع را با من درمیان گذاشت ازش پرسیدم نمیشه حالا بیایند و صحبت کنیم و درباره اش فکر کنیم؟ دلیلم هم این بود که مسائل اولیه که لازم است را ظاهرا این شخص دارد، و مادرم موافقت کرد اما وقتی موضوع را با پدرم درمیان گذاشت او مخالفت کرد و گفت کسی که همین طوری یکی رو می بینه و به همین راحتی انتخاب می کنه به درد زندگی نمی خوره. پدرم همون دلیلی رو آورد که پارسال خودم آوردم ولی الان اصلا بهش فکر نکردم. به نظر شما آیا این تفکر درسته؟ از طرفی فکر می کنم که کسی که یک سال سر تفکرش مونده و با اینکه جواب رد شنیده باز هم نظرش عوض نشده این انتخابش از روی احساس نبوده، چون بالاخره رفتار من رو در مدتی که تحت نظرم گرفته بوده، دیده و همین هم، تا حدی ولو کم، خصوصیات من رو نشونش داده. اما از طرفی هم حرف پدرم درست به نظر می رسه و الان نمیدونم چی کار کنم؟ 1- من چادری هستم و وقتی بیرون می روم آرایش نمی کنم و کلا ظاهری ندارم که توجه دیگران را جلب کنم و فکر نمی کنم که این آقا از روی قیافه من را انتخاب کرده باشد، و مسلما یکی از ملاک های ایشان همین چادری بودنم است و...، کسی را بخاطر چادرش و مذهبی بودنش انتخاب کند، لا اقل ارزش فکر کردن را دارد. آیا این نظرم درست است؟ 2- آیا پدرم درست میگه و دیگر نباید به این آقا فکر کنم یا اینکه نظر پدرم درست نیست و باید روی این مورد کمی بیشتر فکر کنیم؟ 3- اگر نظر پدرم (که زمانی نظر من هم بود و الان هم تا حدودی هست)درست نیست چه دلایل منطقی می تونم برایش بیارم تا هم خودم مطمئن تر قدم بردارم و هم پدرم راضی بشه که آنها بیایند و بیشتر با هم آشنا بشیم و بعد تصمیم بگیریم. پدرم آدم منطقی است و با دلیل و برهان میشه راضی اش کرد. 4- از طرفی اطراف ما در فامیل پسری که سن و سالش به من بخوره وجود نداره و کسی که در آینده همسر من میشه مسلما از فامیل نیست، یا از همکارانم خواهد بود که فعلا همچین آدمی در محل کارم نیست، یا از هم دانشگاهی هام، یا کسانی که توی مجالس و جاهای دیگه من رو می بینند، می خوام بگم این اتفاق ممکنه باز هم برام بیفته و بالاخره یکی از همین آدم هایی که یا خودشون یا خانواده شان منو می بینند و می پسندند، همسرم میشه و اگه ما بخوایم همشونو با همین تفکر رد کنیم که نمیشه، درسته؟ بالاخره یک اولین باری باید وجود داشته باشه، نه ؟ 5- یک مشکل دیگه هم دارم و اون اینه که چطوری می تونم به مادرم بگم که نظر من درباره ازدواج فرق کرده و قصد ازدواج دارم؟ نمی دونم چه طوری بهش بگم که خواستگارام رو رد نکنه، آخه همشونو که مثل این مورد من نمی فهمم که بخوام نظرم رو بگم. اصلا روم نمیشه و نمیدونم که چه طوری باهاش این موضوع رو مطرح کنم که یه وقت فکر نکنه من برای ازدواج عجله دارم و هول شدم. در ضمن اصلا دوست ندارم که دیر ازدواج کنم، چون در اطرافم می بینم کسانی که سنشون بالاست و هنوز ازدواج نکردند اولا توقعاتشون بالاتر میره یا اینکه از لحاظ فکری توی انتخاب دچار وسواس میشن، ثانیا افرادی که می آیند خواستگاریشون اغلب کسانی هستند که سنشون خیلی از اون ها بیشتره و من اصلا با فاصله سنی زیاد نمی تونم کنار بیام، ثالثا این افراد آخرش هم کسی رو که انتخاب می کنند کسی نیست که همیشه می خواستند، و من نمی خوام دچار این مشکلات بشم. باز هم متشکرم. اجرتون با خدا، چه جوابمو بدید چه نه.