خداوند از همه کس به ما مهربان‌تر و نزدیک‌تر است،[1] نه تنها سخنان ما را می‌شنود، بلکه حتی نسبت به نیت باطنی ما نیز با خبر است.[2] تمام قدرت ما، کار کردن ما، راه رفتن ما، حرف زدن ما و ... همه با قدرت الهی است، امّا این بدان معنا نیست که خدا مستقیماً این کارها را انجام می‌دهد، بلکه ما با اراده خودمان سخن می‌گوییم. خداوند با واسطه‌های درونی چون عقل، وجدان، نفس لوامه و ... با انسان سخن می‌گوید، امّا وحی مصطلح، منحصر به پیامبران است. شایسته هیچ انسانی نیست که خدا با او سخن بگوید، مگر از راه وحی یا از پشت حجاب، یا رسولی می‏فرستد و به فرمان او آنچه را بخواهد وحی می‏کند؛ چرا که او بلند مقام و حکیم است![3] [1] . «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ»، ق، 16. [2] . «یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ»، غافر، 19. [3] . «وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکیمٌ»، شوری، 51.
آیا این خداوند است که در بدن ما با ما سخن میگوید. من یکبار گفتم خدایا دلم گرفته، بعد از یک ثانیه دیدم زبانم به سخن آمد و گفت برای چه دلت گرفته، آیا این واقعاً خدا است که با ما سخن میگوید.
خداوند از همه کس به ما مهربانتر و نزدیکتر است،[1] نه تنها سخنان ما را میشنود، بلکه حتی نسبت به نیت باطنی ما نیز با خبر است.[2]
تمام قدرت ما، کار کردن ما، راه رفتن ما، حرف زدن ما و ... همه با قدرت الهی است، امّا این بدان معنا نیست که خدا مستقیماً این کارها را انجام میدهد، بلکه ما با اراده خودمان سخن میگوییم.
خداوند با واسطههای درونی چون عقل، وجدان، نفس لوامه و ... با انسان سخن میگوید، امّا وحی مصطلح، منحصر به پیامبران است.
شایسته هیچ انسانی نیست که خدا با او سخن بگوید، مگر از راه وحی یا از پشت حجاب، یا رسولی میفرستد و به فرمان او آنچه را بخواهد وحی میکند؛ چرا که او بلند مقام و حکیم است![3] [1] . «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ»، ق، 16. [2] . «یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ»، غافر، 19. [3] . «وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکیمٌ»، شوری، 51.
- [سایر] آیا روایت زیر صحیح است؟ ام عطیه میگوید: دیدم پیامبر(ص) این دعا را زمزمه میکند: (اللهم لا تمتنی)؛ خدایا! مرا نمیران. بسیار تعجب کردم، این چه دعایی است که پیامبر میکند؟! اما نیمه دوم این دعا را که شنیدم، تعجبم بر طرف شد: (أللَّهُمَّ لَا تُمِتْنِی حَتَّی تُرِیَنِی عَلِیًّا) ام عطیه میگوید: ناگهان یادم افتاد که علی(ع) در مسافرت است، لذا پیامبر دعا میکند: خدایا! مرا نمیران تا علی را ببینم. لطفاً در صورت صحیح بودن، منبع آنرا ذکر کنید.
- [سایر] سلام تنهام دنیای تنها بودنو تنها موندنه دلم تنگه خدا اینجاست ومن تنهام تو هم تنها؟ چرا؟؟؟ ای بابا خدا تنهام منم تنهام خدا خستم از آدم ها از افراط و از این غم ها خدایا هوامو داشته باش.
- [سایر] سلام.من دختری 25ساله ام... خصوصی... و الان 1ساله از خدا طلب بخشش میکنم هر روز و هر ثانیه دارم زجر میکشم خسته ام خیلی.میخواستم بدونم خدا این بنده هاشم میبخشه؟اصلا جای بخشش واسشون گذاشته؟اگه گذاشته ادما چه جوری متوجه بشن که بخشیده شدن؟همیشه دلم میخواست این سوالو از کسی بپرسم
- [سایر] آیا این حدیث صحت دارد و در منابع روایی آمده است: (روزی امام علی و امام حسن(ع) از جایی عبور میکردند که دیدند جمعیت زیادی جمع شدهاند. جلوتر که رفتند دیدند که زن یا شاید هم مردی را میخواهند سنگسار کنند. امام(ع) فرمود: یا شاید هم قسم داد که هر کس خودش یکبار هم زنا کرده، به آن زن یا مرد سنگ نزند و فرمود: چشمانم را میبندم و هر کس خواست برود. امام علی(ع) میگوید بعد از مدتی دیدم فقط خودم بودم و فرزندم حسن و دو سه نفر دیگر؛ یعنی اکثریت خودشان زناکار بودهاند. ولو شده یکبار)؟
- [سایر] سلام اقای مرادی بابت زحمات دلسوزانتون ازتون تشکر میکنم.من23 سالمه یه چند وقتیه بد جوری دلم از دست یکی از نزدیکانم شکسته اصلا نمیتونم کارشو فراموش کنم و فکر میکنم داره تبدیل میشه به کینه برام با اینکه مضرات کینه رو میدونم همیشه بین خودم و خدا میگم خدایا میبخشمش برای اینکه تو منو ببخشی با تمام این چیزا اصلا کارش از ذهنم پاک نمیشه چون با احساسم غرورم بازی کرد. ...
- [سایر] سلام حاج آقا نماز روزه هاتون قبول حق باشه امروز دلم گرفته اومدم بگم که توی روضه ها همه جا میگن به ائمه بخصوص امام زمان توسل کنید و دردهای مردم یکی یکی میگن و روضه را تمام می کنند اما ما که در فراق خود آقا می سوزیم به کی توسل کنیم تا به خدا بگه که خدایا آقامون بفرست ما چشم انتظاریم در فراقش داریم میسوزیم شما بگید کی رو واسطه فرار بدیم؟
- [سایر] سلام شب قبل از تاسوعا برای گناه بزرگی که یک سال قبل کرده بودم وهمیشه ذهنم درگیر اون بود از طریق برنامه تلوزیونی خیلی گریه کردم به خدا گفتم کاش گناهم بخشیده می شد درحال گریه بودم که برنامه شما رابطور اتفاقی دیدم گفتید اگر اون گناه کردید ترکش کنید خدا می بخشتون دلم اروم شد خیلی بهم فشار می اد هیچکس نمی دونه غیر خودش وخدا خیلی از شما ممنونم کمی اروم شدم کاش می تونستم در موردش از کسی مشورت بخام
- [سایر] سلام آقای مرادی ... من هم شما را با خانوادتون در کنار بقیع دیدم و با شما سلام و علیک کردم و مثل همان خانمی که گفت نتوانست باهاتون حرف بزند، نتوانستم حرفی بزنم . آقای مرادی این اولین سفر من بود و مثل یک خواب بود ولی اصلا آنطوری که خودم انتظار داشتم نبود ، نمی دانم چرا ؟ کلا در این سفر زبانم بند آمده بود و اشکم خشک شده بود ،من که وقتی از تلویزیون بقیع و یا مسجد النبی را می دیدم نمی توانستم جلوی خودم را بگیرم ، آنجا فقط نگاه می کردم و نمی توانستم هیچی بگویم . می رفتم داخل حرم ، انگار فضایش برایم سنگین بود و بی حس می شدم، خواب آلود و گیج ، از اینجا با خودم قرار گذاشتم حسابی درددل کنم اما زبانم نمی چرخید . وقتی شما را کنار بقیع دیدم یکدفعه بغضم ترکید ، اما جلوی خودم را گرفتم ، می خواستم به شما بگم من انگار هیچ چیز نمی فهمم کمکم کنید ،اما نشد . تا می آمدم همان زیارت جامعه ای که گفتید بخوانم ، خواب آلود می شدم ، می خواستم ختم قرآن کنم که نشد ، اصلا نمی دانم چه شده بود، وقتی برمی گشتم هتل دلم می خواست برم حرم ، وقتی می رفتم حرم ، زبانم بند می آمد ، می ترسیدم برم مکه و همین طور بی حس و هوش باشم . وقتی رفتیم مکه برای اولین بار که خانه خدا را دیدم، باز فقط ایستادم و نگاه کردم . همه می گفتند نمی توانستند اشک هایش را کنترل کند اما من انگار بی هوش بودم ، فقط مردم را نگاه می کردم . آقای مرادی این به خاطر گناهام است ؟ روز های بعد می رفتم و کاروان هایی که تازه می آمدند را نگاه می کردم و به حال وهوایشان غبطه می خوردم . در مکه حالم عجیب بود اصلا دلم نمی خواست از مسجد الحرام بیام بیرون ، یعنی وقتی می آمدم بیرون دلم یه جوری بود . بیرون حرم الکی گریه ام می گرفت . از خدا معذرت خواستم که این قدر گیج می زنم و گفتم دیگه نمی گذارم این چشم ها برای دنیا و داشته و نداشته هایش گریه کنند ، چشم هایی که برای این عظمت گریه نکردند ، نباید برای دنیا گریه کنند . اصلا نمی دانم حالم الان خوب است یا بد ؟ فقط انگار سرم و مغزم سنگین شده، انگار یک چیزی را گم کردم ، نمی دانم خودم را ، روحم را ، یک چیزی که انگار داخل همان مسجدالحرام بود . دلم نمی خواست برگردم . سعی می کنم با هر نماز واجبم ، دو رکعت نماز شکر بخوانم ، گفتم درسته ظرف وجودم ظرفیتش خیلی کم بود، اما وظیفه ام شکر گزاری است ، به خدا گفتم ، هر آدمی را دیدم ، ظرفش را آورده بود که برایش پر کنی ولی من حتی ظرف هم نداشتم ، خودت به من ظرف بده و آن را پر کن . راستی براتون پشت مقام ابراهیم نماز خواندم ، چون در زیارت هم نگذاشتیم راحت باشید ولی هم خودتان و هم خانوادتون بسیار خوش برخورد و صبور بودید انشاالله همیشه به همه آرزوهاتون برسید . خیلی خیلی براتون دعا کردم . دعا کردم یک بار با شما همسفر بشویم ، شاید آن دفعه از خواب و بی حسی در بیام .آقای مرادی خدا من را می بخشه ؟ همش احساس می کنم نتوانستم حتی ذره ای از حق این سفر با عظمت را ادا کنم . انگار درکم خیلی کم بود . می گویم خدا همه چیز را به تو نشان داد اما تو چه قدر گناهکاری که نمی توانی ترکشان کنی و انگار حسابی دور شدی ! در جوانی قسمتم شد که بروم به یک سفری که همیشه آرزویش را داشتم اما نتوانستم ازش استفاده کنم . الان باید چه کار کنم ؟ دعا کنید خدا من را ببخشد ، خیلی خیلی دعا کنید .
- [آیت الله مظاهری] ما در اسلام داریم که راه برای رسیدن به خدا یکی است و آن پیروی از معصومین است و راه دیگری نیست و راههای دیگر به گمراهی است. یک روایت دیدم که می گفت ( الطرق الی الله بعدد نفوس الخلایق) 1. آیا این ها تناقض ندارد؟ 2. آیا سخن نقل شده از معصومین به ما رسیده است؟ معتبر است؟ صحیح است؟ 3. لطفا توضیح بدهید .
- [سایر] سلام اقای مرادی می خواستم از تمام زحماتتون تشکر کنم. از این که برای ما وقت میذارین. راستش چند وقت قبل که داشتم پیام ها رو می خوندم و دیدم بعضی از عزیزان گله کردند بابت این که شما جوابی ندادین دلم گرفت. چون شما وقت خیلی کمی دارین و حتی از خوابتون هم برای پاسخگویی به جوابا میزنین.امیدوارم که پاداش زحماتتون رو از خدا و امام علی بگیرین. دست علی یارتون. التماس دعا دارم