بنابر وصیتی که خود حضرت زهرا(س) کرده بود، جنازه آن‌حضرت شبانه تشییع و پیکرشان نمازگذارده شد، و در این مراسم تعداد خاصی از اصحاب امیر مؤمنان علی(ع) شرکت داشتند که در روایات شیعه و سنی بدین مطلب اشاره شده است: 1. بر جنازه حضرت فاطمه(ع)؛ امام علی، حسن، حسین(ع)، عقیل، سلمان، أبوذر، مقداد، عمار و بریده نماز خواندند.[1] در روایات دیگری، علاوه بر این افراد، گفته‌اند: عباس بن عبد المطلب و فرزندش فضل، حذیفه و ابن مسعود نیز در نماز شرکت داشتند.[2] 2. در تاریخ طبری آمده است: در مراسم خاک‌سپاری فاطمه؛ عباس بن عبدالمطلب، علی(ع) و فضل پسر عباس حضور داشتند.[3] علت بهانه عمر برای نبش قبر، به خطر افتادن موقعیت اجتماعی او و خلیفه اول، بویژه بعد از بیعت گرفتن از مردم برای خلافت بوده که این مسئله برای آنها گران تمام می­شد. در جریان شهادت حضرت زهرا(س) چنین نقل شده است: هنگامی که صبح شد، ابوبکر و عمر با مردم مدینه آمدند که بر بدن فاطمه زهرا نماز بخوانند. ولی مقداد گفت: فاطمه را شب گذشته به خاک سپردیم. عمر به ابوبکر گفت: قبلاً گفتم که ایشان کار خودشان را خواهند کرد! عبّاس گفت: فاطمه زهرا خودش وصیّت کرد که شما بر بدنش نماز نخوانید! عمر گفت: ای بنی هاشم! شما آن حسدی را که از گذشته­های دور با ما داشتید هرگز ترک نخواهید کرد، آن دشمنی و کینه‌هایی که در سینه شما است از بین نخواهد رفت؟! به خدا سوگند! تصمیم دارم که قبر فاطمه را نبش کنم و بر جنازه‌‌اش نماز بخوانم! امام علی(ع) فرمود: «ای پسر صهاک! به خدا سوگند! اگر چنین عملی را انجام دهی سوگندی را که خورده‌ای به تو بازمی‌گردانم و اگر این شمشیرم را از غلاف بکشم آن‌را غلاف نمی‌کنم تا این‌که تو را هلاک نمایم. عمر جا خورد و ساکت شد؛ زیرا می‌دانست علی هر گاه سوگند بخورد طبق سوگند خود عمل خواهد کرد...».[4] [1] . ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(علیهم السلام)، ج 3، ص 363، علامه، قم، چاپ اول، 1379ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج ‏1، ص 300، مؤسسه آل البیت، قم، چاپ اول، 1417ق؛ شیعی سبزواری‏، حسن بن حسین‏، راحة الأرواح در شرح زندگانی، فضائل و معجزات ائمه اطهار(علیهم السلام‏)، ص 79، اهل قلم‏، تهران، چاپ دوم، 1378ش. [2] . به نقل از: مناقب آل أبی طالب(علیهم السلام)، ج 3، ص 363. [3] . «قال ابن عمر: و حدثنا عبد الرحمن بن عبد العزیز عن عبد الله بن ابی بکر ابن محمد بن عمرو بن حزم عن عمره بنت عبد الرحمن، قالت: صلی العباس ابن عبد المطلب علی فاطمه بنت رسول الله، و نزل فی حفرتها، هو و علی و الفضل بن العباس»؛ طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج ‏11، ص 598، دار التراث، بیروت، چاپ دوم، 1387ق. [4] . مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 199، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
آیا بر جنازه حضرت فاطمه(س) دختر پیامبر اسلام(ص) نماز گذارده شد؟ چه کسانی نماز گذاردند؟ چرا عُمَر بهانه عدم نماز را بهانه کرد و خواستار نبش قبر گردید؟
بنابر وصیتی که خود حضرت زهرا(س) کرده بود، جنازه آنحضرت شبانه تشییع و پیکرشان نمازگذارده شد، و در این مراسم تعداد خاصی از اصحاب امیر مؤمنان علی(ع) شرکت داشتند که در روایات شیعه و سنی بدین مطلب اشاره شده است:
1. بر جنازه حضرت فاطمه(ع)؛ امام علی، حسن، حسین(ع)، عقیل، سلمان، أبوذر، مقداد، عمار و بریده نماز خواندند.[1] در روایات دیگری، علاوه بر این افراد، گفتهاند: عباس بن عبد المطلب و فرزندش فضل، حذیفه و ابن مسعود نیز در نماز شرکت داشتند.[2]
2. در تاریخ طبری آمده است: در مراسم خاکسپاری فاطمه؛ عباس بن عبدالمطلب، علی(ع) و فضل پسر عباس حضور داشتند.[3]
علت بهانه عمر برای نبش قبر، به خطر افتادن موقعیت اجتماعی او و خلیفه اول، بویژه بعد از بیعت گرفتن از مردم برای خلافت بوده که این مسئله برای آنها گران تمام میشد.
در جریان شهادت حضرت زهرا(س) چنین نقل شده است: هنگامی که صبح شد، ابوبکر و عمر با مردم مدینه آمدند که بر بدن فاطمه زهرا نماز بخوانند. ولی مقداد گفت: فاطمه را شب گذشته به خاک سپردیم. عمر به ابوبکر گفت: قبلاً گفتم که ایشان کار خودشان را خواهند کرد! عبّاس گفت: فاطمه زهرا خودش وصیّت کرد که شما بر بدنش نماز نخوانید! عمر گفت: ای بنی هاشم! شما آن حسدی را که از گذشتههای دور با ما داشتید هرگز ترک نخواهید کرد، آن دشمنی و کینههایی که در سینه شما است از بین نخواهد رفت؟! به خدا سوگند! تصمیم دارم که قبر فاطمه را نبش کنم و بر جنازهاش نماز بخوانم! امام علی(ع) فرمود: «ای پسر صهاک! به خدا سوگند! اگر چنین عملی را انجام دهی سوگندی را که خوردهای به تو بازمیگردانم و اگر این شمشیرم را از غلاف بکشم آنرا غلاف نمیکنم تا اینکه تو را هلاک نمایم. عمر جا خورد و ساکت شد؛ زیرا میدانست علی هر گاه سوگند بخورد طبق سوگند خود عمل خواهد کرد...».[4] [1] . ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(علیهم السلام)، ج 3، ص 363، علامه، قم، چاپ اول، 1379ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 300، مؤسسه آل البیت، قم، چاپ اول، 1417ق؛ شیعی سبزواری، حسن بن حسین، راحة الأرواح در شرح زندگانی، فضائل و معجزات ائمه اطهار(علیهم السلام)، ص 79، اهل قلم، تهران، چاپ دوم، 1378ش. [2] . به نقل از: مناقب آل أبی طالب(علیهم السلام)، ج 3، ص 363. [3] . «قال ابن عمر: و حدثنا عبد الرحمن بن عبد العزیز عن عبد الله بن ابی بکر ابن محمد بن عمرو بن حزم عن عمره بنت عبد الرحمن، قالت: صلی العباس ابن عبد المطلب علی فاطمه بنت رسول الله، و نزل فی حفرتها، هو و علی و الفضل بن العباس»؛ طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 11، ص 598، دار التراث، بیروت، چاپ دوم، 1387ق. [4] . مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 199، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
- [سایر] فاطمه زهرا (س) از اولین بیعتکنندگان با ابوبکر بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) بود و تا آخر عمر هیچگونه مخالفتی با او نداشته است!؟
- [سایر] فاطمه زهرا (س) از اولین بیعتکنندگان با ابوبکر بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) بود و تا آخر عمر هیچگونه مخالفتی با او نداشته است!؟
- [سایر] اینکه شیعیان می گویند حضرت فاطمه الزهرا دختر گرامی رسول خدا(ص) از ابوبکر و عمر ناراضی بوده است دروغ محض است و دلیلی بر آن وجود ندارد؟
- [سایر] اینکه شیعیان می گویند حضرت فاطمه الزهرا دختر گرامی رسول خدا(ص) از ابوبکر و عمر ناراضی بوده است دروغ محض است و دلیلی بر آن وجود ندارد؟
- [سایر] شبهه: از آنجایی که اصحاب پیامبر تا آخر عمر همواره حرمت حضرت زهرا (س) را نگه داشتند، غضب فاطمه (س) چه ربطی به عمر و ابوبکر دارد؟
- [سایر] چه مصائبی بر حضرت زهرا(س) پس از پیامبر اکرم(ص) وارد شد؟
- [سایر] قرآن در دیدگاه پیامبر اکرم(ص) و حضرت زهرا(س) چگونه توصیف شده است؟
- [سایر] حضرت فاطمه س در نظر رسول خدا ص چه مقام و منزلتی داشتند؟
- [سایر] آیا دوران حیات پیامبر اکرم(ص) نیز جبرئیل یا فرشتگان دیگری به حضور حضرت فاطمه(س) می آمدند؟
- [سایر] در روایت آمده است که؛ (هر کس حضرت فاطمه(س) را درک کند شب قدر را درک کرده است)، و در قرآن آمده که خداوند به رسول خدا(ص) میگوید: (و ما ادراک ما لیلة القدر)، این را توضیح دهید؟ یعنی رسول خدا هم مقام حضرت فاطمه را درک نمیکند؟ مگر مقام حضرت فاطمه پایینتر نیست؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر زن کسی را وکیل کند که مهریّه او را به شوهر او ببخشد و شوهر، همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر (محمّد) و اسم زن (فاطمه) باشد، وکیل صیغه طلاق را این طور میخواند: (عَنْ مُوکِّلَتِی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَهَا لِمُوَکِّلِی مُحَمَّدٍ لِیَخْلَعَها عَلَیْهِ) یعنی: (از جانب موکّل خودم فاطمه مهریّه او را به موکّل خودم محمد بخشیدم تا او را طلاق خلع دهد) پس از آن بدون فاصله میگوید: (زَوْجَةُ مُوَکِّلِی خَالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زن موکّل خودم را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست) و اگر زن کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد، وکیل باید به جای کلمه (مَهرَها) آن چیز را بگوید، مثلاً اگر صد تومان داده باشد بگوید: (بَذَلْتُ مأةَ تُومان).
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر زنی کسی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد، و شوهر همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد، وکیل صیغه طلاق را اینطور میخواند: عَنْ مُوَکِّلَتِی فَاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَکِّلی مُحَمَّد لِیَخْلَعَهَا عَلَیْه پس از آن بدون فاصله میگوید: زَوْجَةُ مُوَکِّلی خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِق و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مهر، چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد، وکیل باید به جای کلمه (مَهْرَها) آن چیز را بگوید، مثلاً اگر صد تومان داده باید بگوید: بَذَلْتُ مِأةَ توُمَان
- [آیت الله سیستانی] اگر زنی کسی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد ، و شوهر همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد ، چنانچه مثلاً اسم شوهر محمّد و اسم زن فاطمه باشد ، وکیل ، صیغه طلاق را اینطور میخواند : (عَنْ مُوَکِّلَتِی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَکّلِی مُحَمَّدٍ لِیَخْلَعَها عَلَیْهِ) پس از آن میگوید : (زَوْجَةُ مُوَکّلِی خَلَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِقٌ) ، و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد ، وکیل باید بجای کلمه (مَهْرَها) آن چیز را بگوید ، مثلاً اگر صد تومان داده باید بگوید (بَذَلَتْ مِأَةَ تُومانٍ) . طلاق مبارات
- [امام خمینی] اگر زنی کسی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر،همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وکیل صیغه را این طور می خواند: "عن موکلتی فاطمة بذلت مهرها لموکلی محمد لیخلعها علیه" پس از آن بدون فاصله می گوید: "زوجة موکلی خالعتها علی ما بذلت هی طالق" و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر ببخشد که او را طلاق دهد وکیل به جای کلمه " مهرها" آن چیز را بگوید، مثلا اگر صد تومان داده باید بگوید: "بذلت ماة تومان".
- [آیت الله بروجردی] اگر زنی کسی را وکیل کند که مَهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر محمّد و اسم زن فاطمه باشد، وکیل صیغهی طلاق را این طور میخواند:(عَنْ مُوَکِلتی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَهَا لِمُوَکِّلِی مُحَمَّدٍ لِیخْلِعَها عَلَیهِ).پس از آن بدون فاصله میگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلی خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِقٌ) و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مَهر، چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد، وکیل باید به جای کلمة (مهرها) آن چیز را بگوید، مثلاً اگر صد تومان داده باید بگوید:(بَذَلْتُ مَأَةَ تُومانْ).طلاق مبارات
- [آیت الله بهجت] اگر زنی، شخصی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر، همان شخص را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وکیل، صیغه طلاق را به این صورت میخواند: (عَنْ مُوَکلَتی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَکّلِی مُحَمَّد، لَیَخْلَعَهَا عَلَیه)، پس از آن بلافاصله میگوید: (زَوْجَةُ مُوَکّلِی خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد وکیل باید به جای کلمه (مَهرَها) آن چیز را بگوید؛ مثلاً اگر صد تومان داده باید بگوید: (بَذَلْتُ مِأَةَ تُومان).
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر زن کسی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر، همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلا اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وکیل صیغه طلاق را اینطور می خواند: عَنْ مُوکِّلَتی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَهَا لِمُوَکِّلِی مُحَمَّد لِیَخْلَعَها عَلَیْهِ پس از آن بدون فاصله می گوید: زَوْجَةُ مُوَکِّلی خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِقٌ و اگر زن کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد وکیل باید به جای کلمه (مهرها) آن چیز را بگوید، مثلا اگر صد تومان داده باید بگوید: بَذَلْتُ مَأَةَ تُومانْ. طلاق مبارات
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول (ص) را مانند محمد و احمد؛ یا لقب و کنیه آن جناب را مثل مصطفی و ابوالقاسم بگوید یا بشنود؛ اگرچه در نماز باشد؛ مستحب است صلوات بفرستد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر روزهدار به گفتن یا نوشتن یا به اشاره و مانند اینها به خدا یا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله یا یکی از امامان معصوم علیهمالسلام عمداً نسبتی را بدهد که دروغ است؛ اگر چه فوراً بگوید: دروغ گفتم یا توبه کند، روزه او باطل است، بلکه اگر به حضرت زهرا علیهاالسلام و سایر پیامبران و جانشینان ایشان علیهمالسلام هم به دروغ نسبتی بدهد بنا بر احتیاط روزه او باطل میشود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر زن کسی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر همان کس را وکیل کند که طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر محمّد و اسم زن فاطمه باشد، وکیل صیغه طلاق را این طور میخواند: (عَنْ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ بَذَلَتْ مَهْرَها لِمُوَکِّلی مُحَمَّد لِیُخْلَعَها عَلَیْهِ) و پس از آن بدون فاصله میگوید: (زَوْجَةُ مُوَکِّلَتی خَلَعتها عَلی ما بَذَلَتْ) و احتیاط مستحبّ آن است که پس از آن صیغه طلاق را نیز بیفزاید، مثلاً بگوید: (هِیَ طالِقٌ) یا (فَهِیَ طالِقٌ) و اگر زن کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد، وکیل باید به جای کلمه (مهرها) آن چیز را بگوید، مثلاً اگر یک زمین داده، باید بگوید: (… بذلت الارض … ).