روایات زیادی از پیامبر اکرم(ص)، حضرت فاطمه(س) و ائمه اطهار(ع) نقل شده است که از جنبه‌های گوناگون به توصیف قرآن کریم پرداخته‌اند. در این‌جا برای نمونه به ذکر چند حدیث از پیامبر گرامی اسلام و حضرت فاطمه بسنده می‌شود. توصیف قرآن از نگاه پیامبر اسلام(ص): 1. «نیکوترین سخن، کتاب خدا است و بهترین روش، روش محمّد(ص) است و بدترین امور [در دین]، بدعت‌ها است».[1] 2. «برتری قرآن بر دیگر سخنان، همچون برتری خدا بر خلق خود است».[2] 3. «قرآن، ثروتی است که بدون آن توانگری نباشد و با وجود آن فقری نیست».[3] 4. «به قرآن رو آورید [و بدان چنگ زنید]؛ زیرا شفیعی است که شفاعتش پذیرفته است [درباره کسی که بدان عمل کند] و گزارش دهنده بدی‌ها است که گفته‌اش [درباره آن‌کس که بدان عمل نکرده] تصدیق شده است. هر کس آن‌را فراروی خود قرار دهد، او را به سوی بهشت می‌کشانَد و هر کس [از آن پیش افتد] و آن‌را پشت سر خود قرار دهد، او را به دوزخ می‌کشاند. قرآن، راهنمای به سوی بهترین راه است. جدا کننده [میان حق و باطل‏] است و شوخی نیست. ظاهری دارد و باطنی. ظاهرش، حکم و دستور است و باطنش، دانشی ژرف. عمیق است ستارگانی دارد و ستارگانش هم ستارگانی. شگفتی‌های دریایش بی‌شمار است و دانایانش از آن، سیر نمی‌شوند. در قرآن، چراغ‌های هدایت و پرتوگاه‌های حکمت و راهنمای معرفت است برای آن‌کس که بشناسد صفات را (صفاتی که موجب مغفرت است یا صفت شناسایی و استنباط[4] ) پس باید شخص تیزبین دقت نظر کند و دقت نظر را تا به درک صفت آن ادامه دهد. نجات بخشد آن‌کس را که به هلاکت افتاده، و رهایی بخشد آن‌را که راه رهایی ندارد؛ زیرا اندیشیدن است که زندگانیِ دلِ بینا است، چنانچه آن‌که جویای روشنی در تاریکی‌ها است به وسیله نور راه را پیماید، بر شما باد که نیکو برهید و کم انتظار برید».[5] توصیف قرآن از نگاه حضرت فاطمه(س): حضرت فاطمه(س) در بخشی از خطبه خود می‌فرماید: «خدا را با شما پیمانی است که از پیش گرفته، و یادگاری که بر جای مانده و آن، کتاب گویای خدا، قرآن است که با شما به راستی سخن می‌گوید [و هیچ باطل و خلاف حقیقت در آن نیست]؛ قرآنی که فروغش تابان [و فراگیر است] و شعاعش درخشان [و در عالم نورافشانی می‌کند]، دلیل‌هایش آشکار، حقایقش روشن، و آموزه‌هایش نمایان است. پیروانش سعادتمندند و پیروی از آن، راه‌گشای روضه‏ رحمت است، و گوش فرادادن به آن، مایه‏ رهایی و رستگاری است. در پرتو هدایت آن، حجت‌های روشن خداوند، و بایسته‌ها و نبایسته‌ها (واجب‌ها و حرام‌ها)، و دلیل‌های آشکار و برهان‌های کامل، و شایستگی‌های فراخوانده شده و مباح‌های بخشیده شده، احکام و قانون‌های ثابت خداوند، به دست می‌آید».[6] [1] . شیخ طوسی، الامالی، ص 337، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق. [2] . شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار، ص 40، مطبعة حیدریة، نجف، چاپ اول، بی‌تا؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏89، ص 19، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق. [3] . جامع الأخبار، ص 40. [4] . مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج ‏12، ص 479، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق. [5] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏2، ص 599، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق. [6] . طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق و مصحح: خرسان، محمد باقر، ج ‏1، ص 99، نشر مرتضی، مشهد، چاپ اول، 1403ق.
قرآن در دیدگاه پیامبر اکرم(ص) و حضرت زهرا(س) چگونه توصیف شده است؟
روایات زیادی از پیامبر اکرم(ص)، حضرت فاطمه(س) و ائمه اطهار(ع) نقل شده است که از جنبههای گوناگون به توصیف قرآن کریم پرداختهاند. در اینجا برای نمونه به ذکر چند حدیث از پیامبر گرامی اسلام و حضرت فاطمه بسنده میشود.
توصیف قرآن از نگاه پیامبر اسلام(ص):
1. «نیکوترین سخن، کتاب خدا است و بهترین روش، روش محمّد(ص) است و بدترین امور [در دین]، بدعتها است».[1]
2. «برتری قرآن بر دیگر سخنان، همچون برتری خدا بر خلق خود است».[2]
3. «قرآن، ثروتی است که بدون آن توانگری نباشد و با وجود آن فقری نیست».[3]
4. «به قرآن رو آورید [و بدان چنگ زنید]؛ زیرا شفیعی است که شفاعتش پذیرفته است [درباره کسی که بدان عمل کند] و گزارش دهنده بدیها است که گفتهاش [درباره آنکس که بدان عمل نکرده] تصدیق شده است. هر کس آنرا فراروی خود قرار دهد، او را به سوی بهشت میکشانَد و هر کس [از آن پیش افتد] و آنرا پشت سر خود قرار دهد، او را به دوزخ میکشاند. قرآن، راهنمای به سوی بهترین راه است. جدا کننده [میان حق و باطل] است و شوخی نیست. ظاهری دارد و باطنی. ظاهرش، حکم و دستور است و باطنش، دانشی ژرف. عمیق است ستارگانی دارد و ستارگانش هم ستارگانی. شگفتیهای دریایش بیشمار است و دانایانش از آن، سیر نمیشوند. در قرآن، چراغهای هدایت و پرتوگاههای حکمت و راهنمای معرفت است برای آنکس که بشناسد صفات را (صفاتی که موجب مغفرت است یا صفت شناسایی و استنباط[4] ) پس باید شخص تیزبین دقت نظر کند و دقت نظر را تا به درک صفت آن ادامه دهد. نجات بخشد آنکس را که به هلاکت افتاده، و رهایی بخشد آنرا که راه رهایی ندارد؛ زیرا اندیشیدن است که زندگانیِ دلِ بینا است، چنانچه آنکه جویای روشنی در تاریکیها است به وسیله نور راه را پیماید، بر شما باد که نیکو برهید و کم انتظار برید».[5]
توصیف قرآن از نگاه حضرت فاطمه(س):
حضرت فاطمه(س) در بخشی از خطبه خود میفرماید: «خدا را با شما پیمانی است که از پیش گرفته، و یادگاری که بر جای مانده و آن، کتاب گویای خدا، قرآن است که با شما به راستی سخن میگوید [و هیچ باطل و خلاف حقیقت در آن نیست]؛ قرآنی که فروغش تابان [و فراگیر است] و شعاعش درخشان [و در عالم نورافشانی میکند]، دلیلهایش آشکار، حقایقش روشن، و آموزههایش نمایان است. پیروانش سعادتمندند و پیروی از آن، راهگشای روضه رحمت است، و گوش فرادادن به آن، مایه رهایی و رستگاری است. در پرتو هدایت آن، حجتهای روشن خداوند، و بایستهها و نبایستهها (واجبها و حرامها)، و دلیلهای آشکار و برهانهای کامل، و شایستگیهای فراخوانده شده و مباحهای بخشیده شده، احکام و قانونهای ثابت خداوند، به دست میآید».[6] [1] . شیخ طوسی، الامالی، ص 337، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق. [2] . شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار، ص 40، مطبعة حیدریة، نجف، چاپ اول، بیتا؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 89، ص 19، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق. [3] . جامع الأخبار، ص 40. [4] . مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج 12، ص 479، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق. [5] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 599، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق. [6] . طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق و مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 99، نشر مرتضی، مشهد، چاپ اول، 1403ق.
- [سایر] چه مصائبی بر حضرت زهرا(س) پس از پیامبر اکرم(ص) وارد شد؟
- [سایر] حضرت فاطمه س در نظر رسول خدا ص چه مقام و منزلتی داشتند؟
- [سایر] در روایت آمده است که؛ (هر کس حضرت فاطمه(س) را درک کند شب قدر را درک کرده است)، و در قرآن آمده که خداوند به رسول خدا(ص) میگوید: (و ما ادراک ما لیلة القدر)، این را توضیح دهید؟ یعنی رسول خدا هم مقام حضرت فاطمه را درک نمیکند؟ مگر مقام حضرت فاطمه پایینتر نیست؟
- [سایر] آیا دوران حیات پیامبر اکرم(ص) نیز جبرئیل یا فرشتگان دیگری به حضور حضرت فاطمه(س) می آمدند؟
- [سایر] رابطة حضرت فاطمه (س) با پیامبر اکرم (ص) و تأثیر آن بعد از رحلت آن بزرگوار در زندگی زهرا به چه شکلی بوده است؟
- [سایر] رابطة حضرت فاطمه (س) با پیامبر اکرم (ص) و تأثیر آن بعد از رحلت آن بزرگوار در زندگی زهرا به چه شکلی بوده است؟
- [سایر] معنی فرمایش پیامبر اکرم(ص) که: رضایت خدا در گرو رضایت فاطمه(س) است (کشف الغمه ج 2 ص 84)؛ یعنی چه؟
- [سایر] مادر محمد بن عبدالله بن عمرو بن عثمان بن عفان -رضی الله عنه- فاطمه بنت حسین بن علی بن ابی طالب –رضی الله عنه- است، پس مادر بزرگ محمد فاطمه –رضی الله عنها- و پدر بزرگش عثمان -رضی الله عنه- است! از شیعه می پرسیم آیا از نظر شما درست است که فاطمه نوهای ملعون داشته باشد؟! چون بنی امیّه که محمد از آنها است، از دیدگاه شیعه ملعون هستند، و منظور از شجره ملعونه در قرآن بنی امیه است.
- [سایر] مشکوة یعنی چه؟ چرا در احادیث گاهی به پیامبر اسلام (ص) و گاهی به حضرت زهرا (س) نسبت داده شده است؟
- [سایر] آیا فاطمه زهرا (س) به لحاظ رتبه و شأن از همه پیامبران غیر از حضرت محمد (ص) برتر است؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر زن کسی را وکیل کند که مهریّه او را به شوهر او ببخشد و شوهر، همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر (محمّد) و اسم زن (فاطمه) باشد، وکیل صیغه طلاق را این طور میخواند: (عَنْ مُوکِّلَتِی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَهَا لِمُوَکِّلِی مُحَمَّدٍ لِیَخْلَعَها عَلَیْهِ) یعنی: (از جانب موکّل خودم فاطمه مهریّه او را به موکّل خودم محمد بخشیدم تا او را طلاق خلع دهد) پس از آن بدون فاصله میگوید: (زَوْجَةُ مُوَکِّلِی خَالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زن موکّل خودم را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست) و اگر زن کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد، وکیل باید به جای کلمه (مَهرَها) آن چیز را بگوید، مثلاً اگر صد تومان داده باشد بگوید: (بَذَلْتُ مأةَ تُومان).
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد می گوید: زَوْجَتِی فاطِمَةُ خلعتها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِق (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است).
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.