روایاتی وجود دارد که خداوند هر پیامبری را که خواست مبعوث کند، درباره ولایت امیر المؤمنین علی و سایر ائمه اطهار(ع) از آنها پیمان گرفته است، که برخی از این احادیث دارای سند صحیحی هستند.[1] درباره نپذیرفتن ولایت حضرت علی(ع) از سوی حضرت آدم؛ در روایتی نقل شده است: «خداوند هر پیامبری را که مبعوث نمود- از آدم(ع) تا محمد(ص)- ولایت اهل بیت را بر آنان عرضه داشت، هر کدام که پذیرفتند، آسوده و راحت شدند، و هر کدام که درنگ نمودند، گرفتار نوعی ناراحتی و دردسر شدند. آدم به گناه، نوح به غرق، ابراهیم به آتش، یوسف به چاه، ایوب به بلا و داود به خطاکاری».[2] در زمینه این روایت باید به دو نکته اشاره کرد: الف . این روایت هم جهت محتوا و هم جهت مرسل بودن چندان قابل اعتماد نیست. ب . در این روایت سخن از انکار و نپذیرفتن ولایت حضرت علی(ع) نیست، بلکه تنها اندکی تعلّل و درنگ در پذیرش است. [1] . ر.ک: «پیمان پیامبران پیشین بر ولایت حضرت علی(ع)»، سؤال 3273. [2] . ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج ‏4، ص 138 – 139، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، 1379ق.
من در جایی خواندم که حضرت آدم، ولایت حضرت علی را قبل از اینکه به این دنیا بیاید، نپذیرفته است، به همین دلیل پیامبر اولوالعزم نشد. منبع این سخن کجاست؟
روایاتی وجود دارد که خداوند هر پیامبری را که خواست مبعوث کند، درباره ولایت امیر المؤمنین علی و سایر ائمه اطهار(ع) از آنها پیمان گرفته است، که برخی از این احادیث دارای سند صحیحی هستند.[1]
درباره نپذیرفتن ولایت حضرت علی(ع) از سوی حضرت آدم؛ در روایتی نقل شده است: «خداوند هر پیامبری را که مبعوث نمود- از آدم(ع) تا محمد(ص)- ولایت اهل بیت را بر آنان عرضه داشت، هر کدام که پذیرفتند، آسوده و راحت شدند، و هر کدام که درنگ نمودند، گرفتار نوعی ناراحتی و دردسر شدند. آدم به گناه، نوح به غرق، ابراهیم به آتش، یوسف به چاه، ایوب به بلا و داود به خطاکاری».[2]
در زمینه این روایت باید به دو نکته اشاره کرد:
الف . این روایت هم جهت محتوا و هم جهت مرسل بودن چندان قابل اعتماد نیست.
ب . در این روایت سخن از انکار و نپذیرفتن ولایت حضرت علی(ع) نیست، بلکه تنها اندکی تعلّل و درنگ در پذیرش است. [1] . ر.ک: «پیمان پیامبران پیشین بر ولایت حضرت علی(ع)»، سؤال 3273. [2] . ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 4، ص 138 – 139، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، 1379ق.
- [سایر] معیار اولوالعزم بودن یک پیامبر چیست؟ اگر شریعت مستقل معیار است در این صورت بین حضرت آدم (ع) تا حضرت نوح (ع) چه شریعتی حاکم بوده؟
- [سایر] آیا حضرت خضر پیامبر بوده است و چرا حضرت موسی -علیه السلام- که پیامبر اوالوالعزم بود، باید راهنمایش غیر اولوالعزم باشد؟
- [سایر] آیا پیامبران اولوالعزم موظف به پیروی از دین پیامبر قبل از خود بودهاند و چرا حضرت رسول اکرم(ص) خود را پیرو دین ابراهیم میدانست؟
- [سایر] داستان (غلام طائفه بنینجار که از دنیا رفته بود و پیامبر(ص) او را به خاطر اینکه حضرت علی(ع) را دوست میداشت و غسلش داد)، را با ذکر منبع توضیح دهید.
- [سایر] کدام یک از انبیای اولوالعزم جزو یاران امام زمان علیه السلام خواهد بود؟
- [سایر] در داستان حضرت موسی(ع) با حضرت خضر(ع) است که حضرت خضر مسائلی را میداند که حضرت موسی از آنها مطلع نیست در صورتی که موسی(ع) پیامبر اولوالعزم است و حضرت خضر نه!
- [سایر] نظر به اینکه پیامبر(ص) طبق حدیث غدیر و روایات دیگر، امیرالمؤمنین(ع) را به طور مطلق و عام جایگزین خود نمودند، تمام ولایتهای پیامبر(ص) از جمله ولایت عرفانی و سیاسی و ... برای ایشان نیز ثابت میشود.
- [سایر] پاسخ امام رضا(ع) به علی بن جهم در مورد شبهه حضرت داود وگناه آدم چیست؟
- [سایر] منبع این حدیث امام علی (ع) را می خواستم: به سخن توجه کن نه به سخنران. آیا در قرآن هم شبیه این مضمون وجود دارد؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] شهادت به ولایت امیر مؤمنان علی(علیه السلام) در اذان و اقامه به چه قصدی گفته می شود؟ و آیا صحیح است در تشهد بعد از شهادت به نبوت، شهادت به ولایت نیز گفته شود؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] أَشْهَدُ أَنَّ عَلیّاً وَلِیُّ اللَّه) جزء اذان و اقامه نیست؛ البته ولایت امیر المؤمنین و ائمه معصومین علیهمالسلام از ارکان ایمان است و اسلام بدون آن ظاهری بیش نیست و قالبی از معنی تهیست و خوب است که پس از (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، به قصد تیمن و تبرّک، شهادت به ولایت و امامت بلافصل حضرت امیر المؤمنین و سایر معصومین علیهمالسلام به گونهای که عرفاً از اجزاء اذان و اقامه به حساب نیاید؛ ذکر گردد.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل انچه او بذل کرده از هم جدا شدیم پس او رها است و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید بارات زوجه موکلی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یا بگوید عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و لزوم گفتن فهی طالق در صیغه های ذکر شده مبنی بر احتیاط واجب است و اگر به جای علی ما بذلت بما بذلت بگوید اشکال ندارد
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. یعنی از زنم فاطمه در مقابل مهر او جدا شدم پس او رهاست، و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةُ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی مهرها) (لمهرها) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ مَهْرِها فَهِیَ طالِقَ ) مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل آنچه بذل کرده او، پس او رهاست. و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی مَا بَذَلَتْ بمَا بَذَلَتْ) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند؛ چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد؛ باید بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او از هم جدا شدیم پس او رها است. و اگر دیگری را وکیل کند؛ وکیل باید بگوید: عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی ما بذلت) ، (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ)؛ یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ) و در هر دو صورت اگر به جای کلمة (عَلی مَهْرِها) (بمَهْرها) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله خوئی] اگر شوهر بخواهد صیغ مبارات را بخواند، چنانچه مثلًا اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارأُتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلْتْ فَهِیَ طالِق) یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کردة او از هم جدا شدیم پس او رها است، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (عَنْ قِبَلِ مُوَکِّلِی بارَأُتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَة عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق) ودر هر دو صورت اگر بهجای کلم (علی ما بذلت) (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله سیستانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند ، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد بگوید : (بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلَتْ) و بنابر احتیاط لازم نیز بگوید : (فَهِیَ طالِقٌ) یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او ، از هم جدا شدیم پس او رها است . و اگر دیگری را وکیل کند ، وکیل باید بگوید : (عَنْ قِبَلِ مُوَکّلِی بارَأْتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِقٌ) ، و در هر دو صورت اگر بجای کلمه (عَلی ما بَذَلَتْ) (بِما بَذَلَتْ) بگوید ، اشکال ندارد .
- [آیت الله نوری همدانی] اگر شوهر بخواهد صیغة مبارات را بخواند ، چنانچه مثلاً اسم زن فاطم باشد ، باید بگوید : بارَأْتُ زَوْجَتی فاطِمَهَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ . یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل همر او پس او رها است ، و اگر دیگری را وکیل کند ، وکیل باید بگوید : بارأْتُ زَوْجَهَ مُوَکِلی فاطِمَهَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ . و در هر دو صورت به جای دو کلمه ( عَلی مَهْرِها ) ( بِمَهْرِها ) بگوید ، اشکال ندارد .
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).