آیا حضرت خضر پیامبر بوده است و چرا حضرت موسی -علیه السلام- که پیامبر اوالوالعزم بود، باید راهنمایش غیر اولوالعزم باشد؟
جریان حضرت موسی - علیه السلام- و حضرت خضر در سورة کهف آیات (60 تا 82 ) آمده است. که حتی یک پیامبر اولوالعزم که آگاه‌ترین افراد محیط خویش است، باز دامنه علم و دانشش در بعضی از جهات محدود بوده و به سراغ معلمی می‌رود که به او درس بیاموزد، آن هم درس‌هایی که بسیار عجیب است. در قرآن کریم دربارة حضرت خضر فقط داستان رفتن حضرت موسی به (مجمع البحرین)، آمده که می فرماید: (پس از برخورد به بنده‌ای از بندگان ما که ما به وی رحمتی از خود داده و از ناحیة خود به او علمی آموختیم)[1] امام صادق - علیه السلام- فرمود: خضر پیغمبر فرستاده شده مرسل بوده که خداوند به سوی قومش مبعوث فرموده بود، و او مردم خود را به سوی توحید و اقرار به انبیاء و فرستادگان خدا و کتاب‌های آن‌ها دعوت می کرده و معجزه‌اش این بوده که روی هیچ چوب خشکی نمی‌نشست مگر این‌که سبز می‌شد و بر هیچ زمین بی علفی نمی نشست مگر این‌که سبز و خرم می گشت و اگر او را خضر نامیدند به همین جهت بوده (خضر یعنی سبزی) وگرنه اسم اصلی او (تالیا) ((بالیا) بن ملکان) بن عابر بن ارفخشد بن سام بن نوح) - علیه السلام- بود.[2] از این روایت و چند روایت دیگر که در منابع شیعه مخصوصاً (بحارالانوار ج 13) آمده است به دست می‌آید که حضرت خضر پیامبر بوده است. از آیاتی که این داستان را نقل می‌کند، استفاده می‌شود که حضرت خضر نبی بوده؛ چون در آیة 82 سورة کهف حضرت خضر می‌فرماید: این کارهایی که من کردم از پیش خودم نبود؛ یعنی من از طرف خداوند دستور داشتم و حکم آن از طرف خداوند بر من نازل شده است. و از اخبار متفرقه از ائمه اهل بیت علیهم السلام به دست می‌آید که او تاکنون زنده مانده است و هنوز از دنیا نرفته است و از قدرت خدای سبحان هیچ دور نیست که بعضی از بندگان خود را عمر طولانی دهد و تا ابد نگهدارد.[3] از پیامبر گرامی اسلام - صلی الله علیه و سلم- نقل شده است که روزی موسی - علیه السلام- در میان بنی اسراییل مشغول خطابه بود، کسی سؤال کرد روی زمین چه کسی از همه داناتر است؟ موسی گفت: کسی از خود عالم‌تر سراغ ندارم. در این هنگام به موسی وحی شد که ، بنده‌ای داریم در (مجمع البحرین) که از تو دانشمند‌تر است، در این‌جا موسی از خداوند تقاضا کرد که به دیدار این مرد عالم نائل گردد و خداوند راه رسیدن به این هدف را به او نشان داد. گرچه حضرت موسی پیامبر اولوالعزم و در مسائل شرعی آگاهتر از حضرت خضر بود.[4] ولی در امور تکوینی و اسرار عالم، حضرت خضر آگاهتر از حضرت موسی بود. این جهان دارای دو نظام است، نظام تکوین و نظام تشریع. گرچه این دو نظام در اصول کلی هماهنگ می باشند، ولی گاه می‌شود که در جزییات از هم جدا می‌شوند، مثلاً خداوند برای آزمایش بندگان آنها را مبتلا به ناامنی و از بین رفتن جان های عزیزان می‌کند تا معلوم شود چه کسانی در برابر این حوادث صابر و شکیبا هستند؛ در صورتی که هیچ فقیه و حتی هیچ پیامبری نمی‌تواند اقدام به چنین کاری بکند. خداوند برای این‌که انسان راه تکامل را بپیماید، قوانین و مقرراتی به نحو احسن برای او از نظر تکوین قرار داده که تخلف از آن‌ها عکس العمل‌های مختلفی دارد. در حالی‌که از نظر قانون شرع نمی توانیم همة آن‌ها را در چارچوب این قوانین بریزیم و هیچ مانعی ندارد که خداوند گروهی را مأمور پیاده کردن نظام تشریع کند و گروهی از فرشتگان یا بعضی از انسان‌ها (هم‌چون حضرت خضر) را مأمور پیاده کردن نظام تکوین نماید.[5] مرحوم علامه مجلسی (ره) در این زمینه می‌گوید: خضر پیغمبر بود. علمی که پیغمبر می باید در آن محتاج به غیر نباشد، شرایع و احکام است؛ اگر بعضی علوم را که تعلق به شرایع و احکام نداشته باشد، حق تعالی توسط بشری تعلیم پیغمبر نماید، چنان‌چه توسط ملائکه تعلیم او می‌نماید، مفسده‌ای ندارد و از این‌که موسی - علیه السلام- در بعضی از علوم محتاج به خضر باشد لازم نمی آید خضر از آن حضرت اعلم و افضل باشد، زیرا ممکن است علمی که مخصوص موسی - علیه السلام- باشد و خضر نداند بیشتر و شریف‌تر از علمی باشد که مخصوص خضر است.[6] پس معلوم شد که حضرت موسی - علیه السلام- در شریعت و احکام مربوط به دین خود داناترین زمان خود بود. حضرت خضر در سایه‌ی پیمودن راه بندگی و تسلط بر هوی و هوس به مقامی رسیده بود که حوادث را پیش بینی می کرد، دانش او از ظاهر تجاوز کرده به باطن ایشان نفوذ می‌کرد و از مجموع روایات چنین استفاده می‌شود که این معلم و شاگرد هر کدام دارای مزیتی بودند که دیگری دارای آن نبود، موسی - علیه السلام- مظهر علم به شریعت و احکام و حضرت خضر مظهر علم به باطن امور بوده است.[7] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. جعفر سبحانی، منشور جاوید، قم: مؤسسه امام صادق علیه السلام ، اول، بی تا، ج 12، ص 211 تا 237. 2. محمد حسین طباطبایی (ره)، المیزان، محمد باقر موسوی (تهران: بنیاد فکری و علمی علامه طباطبایی (ره)، 1363) ج 13، ص 570 تا 607. 3. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه (تهران: دارالکتب الاسلامی، 1368) ج 12، ص 478 تا 522. 4. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار (تهران: دارالکتب الاسلامی، بی تا) ج 13، ص 278 تا 322. -------------------------------------------------------------------------------- [1]. کهف/65. [2]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، تهران، دارالکتب الاسلامیه، بی تا، ج 13، ص 386. [3]. ر.ک: طباطبایی، محمد حسین، المیزان، محمد باقر موسوی همدانی، تهران، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، 1363، ج13، ص597. [4]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج13، ص303. [5]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامی، 1368، ج 12، ص 507. [6]. مجلسی، محمد باقر، تاریخ پیامبران علیهم السلام ، قم، انتشارات سرور، 1375، ج 1، ص 759. [7]. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق علیه السلام چاپ اول، بی تا، ج12، ص234.
عنوان سوال:

آیا حضرت خضر پیامبر بوده است و چرا حضرت موسی -علیه السلام- که پیامبر اوالوالعزم بود، باید راهنمایش غیر اولوالعزم باشد؟


پاسخ:

جریان حضرت موسی - علیه السلام- و حضرت خضر در سورة کهف آیات (60 تا 82 ) آمده است. که حتی یک پیامبر اولوالعزم که آگاه‌ترین افراد محیط خویش است، باز دامنه علم و دانشش در بعضی از جهات محدود بوده و به سراغ معلمی می‌رود که به او درس بیاموزد، آن هم درس‌هایی که بسیار عجیب است. در قرآن کریم دربارة حضرت خضر فقط داستان رفتن حضرت موسی به (مجمع البحرین)، آمده که می فرماید: (پس از برخورد به بنده‌ای از بندگان ما که ما به وی رحمتی از خود داده و از ناحیة خود به او علمی آموختیم)[1]
امام صادق - علیه السلام- فرمود: خضر پیغمبر فرستاده شده مرسل بوده که خداوند به سوی قومش مبعوث فرموده بود، و او مردم خود را به سوی توحید و اقرار به انبیاء و فرستادگان خدا و کتاب‌های آن‌ها دعوت می کرده و معجزه‌اش این بوده که روی هیچ چوب خشکی نمی‌نشست مگر این‌که سبز می‌شد و بر هیچ زمین بی علفی نمی نشست مگر این‌که سبز و خرم می گشت و اگر او را خضر نامیدند به همین جهت بوده (خضر یعنی سبزی) وگرنه اسم اصلی او (تالیا) ((بالیا) بن ملکان) بن عابر بن ارفخشد بن سام بن نوح) - علیه السلام- بود.[2] از این روایت و چند روایت دیگر که در منابع شیعه مخصوصاً (بحارالانوار ج 13) آمده است به دست می‌آید که حضرت خضر پیامبر بوده است.
از آیاتی که این داستان را نقل می‌کند، استفاده می‌شود که حضرت خضر نبی بوده؛ چون در آیة 82 سورة کهف حضرت خضر می‌فرماید: این کارهایی که من کردم از پیش خودم نبود؛ یعنی من از طرف خداوند دستور داشتم و حکم آن از طرف خداوند بر من نازل شده است.
و از اخبار متفرقه از ائمه اهل بیت علیهم السلام به دست می‌آید که او تاکنون زنده مانده است و هنوز از دنیا نرفته است و از قدرت خدای سبحان هیچ دور نیست که بعضی از بندگان خود را عمر طولانی دهد و تا ابد نگهدارد.[3]
از پیامبر گرامی اسلام - صلی الله علیه و سلم- نقل شده است که روزی موسی - علیه السلام- در میان بنی اسراییل مشغول خطابه بود، کسی سؤال کرد روی زمین چه کسی از همه داناتر است؟ موسی گفت: کسی از خود عالم‌تر سراغ ندارم. در این هنگام به موسی وحی شد که ، بنده‌ای داریم در (مجمع البحرین) که از تو دانشمند‌تر است، در این‌جا موسی از خداوند تقاضا کرد که به دیدار این مرد عالم نائل گردد و خداوند راه رسیدن به این هدف را به او نشان داد. گرچه حضرت موسی پیامبر اولوالعزم و در مسائل شرعی آگاهتر از حضرت خضر بود.[4] ولی در امور تکوینی و اسرار عالم، حضرت خضر آگاهتر از حضرت موسی بود.
این جهان دارای دو نظام است، نظام تکوین و نظام تشریع. گرچه این دو نظام در اصول کلی هماهنگ می باشند، ولی گاه می‌شود که در جزییات از هم جدا می‌شوند، مثلاً خداوند برای آزمایش بندگان آنها را مبتلا به ناامنی و از بین رفتن جان های عزیزان می‌کند تا معلوم شود چه کسانی در برابر این حوادث صابر و شکیبا هستند؛ در صورتی که هیچ فقیه و حتی هیچ پیامبری نمی‌تواند اقدام به چنین کاری بکند. خداوند برای این‌که انسان راه تکامل را بپیماید، قوانین و مقرراتی به نحو احسن برای او از نظر تکوین قرار داده که تخلف از آن‌ها عکس العمل‌های مختلفی دارد. در حالی‌که از نظر قانون شرع نمی توانیم همة آن‌ها را در چارچوب این قوانین بریزیم و هیچ مانعی ندارد که خداوند گروهی را مأمور پیاده کردن نظام تشریع کند و گروهی از فرشتگان یا بعضی از انسان‌ها (هم‌چون حضرت خضر) را مأمور پیاده کردن نظام تکوین نماید.[5]
مرحوم علامه مجلسی (ره) در این زمینه می‌گوید: خضر پیغمبر بود. علمی که پیغمبر می باید در آن محتاج به غیر نباشد، شرایع و احکام است؛ اگر بعضی علوم را که تعلق به شرایع و احکام نداشته باشد، حق تعالی توسط بشری تعلیم پیغمبر نماید، چنان‌چه توسط ملائکه تعلیم او می‌نماید، مفسده‌ای ندارد و از این‌که موسی - علیه السلام- در بعضی از علوم محتاج به خضر باشد لازم نمی آید خضر از آن حضرت اعلم و افضل باشد، زیرا ممکن است علمی که مخصوص موسی - علیه السلام- باشد و خضر نداند بیشتر و شریف‌تر از علمی باشد که مخصوص خضر است.[6] پس معلوم شد که حضرت موسی - علیه السلام- در شریعت و احکام مربوط به دین خود داناترین زمان خود بود.
حضرت خضر در سایه‌ی پیمودن راه بندگی و تسلط بر هوی و هوس به مقامی رسیده بود که حوادث را پیش بینی می کرد، دانش او از ظاهر تجاوز کرده به باطن ایشان نفوذ می‌کرد و از مجموع روایات چنین استفاده می‌شود که این معلم و شاگرد هر کدام دارای مزیتی بودند که دیگری دارای آن نبود، موسی - علیه السلام- مظهر علم به شریعت و احکام و حضرت خضر مظهر علم به باطن امور بوده است.[7]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. جعفر سبحانی، منشور جاوید، قم: مؤسسه امام صادق علیه السلام ، اول، بی تا، ج 12، ص 211 تا 237.
2. محمد حسین طباطبایی (ره)، المیزان، محمد باقر موسوی (تهران: بنیاد فکری و علمی علامه طباطبایی (ره)، 1363) ج 13، ص 570 تا 607.
3. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه (تهران: دارالکتب الاسلامی، 1368) ج 12، ص 478 تا 522.
4. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار (تهران: دارالکتب الاسلامی، بی تا) ج 13، ص 278 تا 322.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. کهف/65.
[2]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، تهران، دارالکتب الاسلامیه، بی تا، ج 13، ص 386.
[3]. ر.ک: طباطبایی، محمد حسین، المیزان، محمد باقر موسوی همدانی، تهران، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، 1363، ج13، ص597.
[4]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج13، ص303.
[5]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامی، 1368، ج 12، ص 507.
[6]. مجلسی، محمد باقر، تاریخ پیامبران علیهم السلام ، قم، انتشارات سرور، 1375، ج 1، ص 759.
[7]. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق علیه السلام چاپ اول، بی تا، ج12، ص234.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین