درباره مختار و انگیزه او در این قیام و این‌که چرا حکومت را به امام سجاد(ع) واگذار نکرد، قضاوت‌های گوناگون شده است؛ و ما در این‌جا در صدد تحلیل قیام مختار و مسائل پیرامون آن نیستیم. اما به هر حال؛ مطالبی که در تاریخ و روایات نقل ‌شده، نشانگر آن است که هرچند امام زین العابدین(ع) خود مستقیماً وارد نبرد با قاتلان پدرشان نشدند، اما این‌که گروهی توانسته بودند بخشی از انتقام خون شهدای عاشورا را بگیرند، تا حدودی رضایت خاطر حضرتشان را جلب کرده بود. از طرفی می‌توان گفت که قیام مختار یکی از نتایج نفرین امام حسین(ع) علیه کوفیان بود: امام حسین(ع) در دعایی عرضه داشت: «پروردگارا! آن جوان ثقفی را بر آنان مسلط کن تا جام تلخ مرگ و ذلت را به ایشان بچشاند. از قاتلان ما کسی را باقی نگذارد ... انتقام مرا و دوستان و خاندان و شیعیانم را از اینان بگیرد...».[1] مختار پس از قیام نافرجام سلیمان بن صرد (رهبر نهضت توّابین)[2] ، شیعیان را آماده نبرد ساخت. او می‌دانست؛ اگر بخواهد حرکتش به نتیجه برسد، باید یکی از اعضای خاندان پیامبر آن‌را رهبری کند یا دست کم جنبش به نام او آغاز شود؛ چه کسی برای این کار مناسب است؟ امام سجاد(ع)، و اگر او نپذیرد؟ محمد فرزند علی بن ابی‌طالب عموی امام سجاد.[3] مختار به هر دو نامه نوشت؛ امام سجاد(ع) که بی‌وفائی عراقیان و رنگ‌پذیری آنان را دیده بود و می‌دانست به گفته پدر بزرگوارش این مردم «دین را تا آن‌جا می‌خواهند که زندگانی خود را بدان سر و سامان دهند و هنگام آزمایش پای پس می‌نهند»[4] به مختار پاسخ مساعد نداد. اما تنها تا آن‌جا که کار او با کیفر قاتلان پدرش مربوط می‌شد، کردار او را تصویب نمود؛ وقتی مختار سر عبید الله بن زیاد و عمر بن سعد را نزد او فرستاد، امام به سجده رفت و گفت: «سپاس مخصوص آن خدائی است که انتقام ما را از دشمنانمان گرفت. خدا به مختار جزای خیر عطا فرماید».[5] یعقوبی می‌نویسد: مختار سر عبیدالله بن زیاد را نزد علی بن الحسین(ع) به مدینه فرستاد و به پیک خود گفت: بر در خانه حضرتش بنشین، همین که دیدی در خانه گشوده شد و مردم به درون خانه رفتند، بدان که هنگام غذا خوردن او است، تو هم به درون خانه برو! پیک چنان کرد، و چون داخل خانه شد، بانگ برداشت: ای خانواده نبوّت و معدن رسالت و محل فرود فرشتگان و منزل وحی! من فرستاده مختار پسر ابو عبیده هستم و این سر پسر زیاد است که برای شما آورده‌ام. با شنیدن این بانگ، فریاد از زنان بنی هاشم برخاست و چون علی بن الحسین سر عبیدالله را دید، گفت: «دوزخ جای او باد!». بعضی گفته‌اند: علی بن الحسین(ع) را پس از مرگ پدرش جز آن روز خندان ندیدند.[6] اما چرا امام سجاد(ع) بعد از این پیروزی‌ها، خود حکومت را در دست نگرفت؟ در این زمینه باید گفت: اولاً: با تحلیلی که امام چهارم از وضعیت موجود داشتند، زمینه و شرایط را برای به دست گرفتن خلافت آماده نمی‌دیدند و به همین دلیل به گسترش فرهنگ اسلامی از راه‌های دیگر روی آوردند و با سلاحی چون سلاح دعا توانستند اهداف بلند خود و معارف اهل بیت را به گوش همه برسانند؛ از این‌رو، اگرچه امام سجاد(ع) هیچ دلخوشی از حکومت مرکزی نداشتند، اما بعد از شهادت امام حسین(ع) سیاستشان این بود که از طرفی خود مستقیماً با حکومت مرکزی درگیر نشوند و از طرفی در مقابل افرادی که علیه آنان قیام کرده ‌بودند نیز موضع منفی نداشته باشند. ثانیاً: با وجود جوّ خفقان و اختناق، انتظار ارتباط علنی میان امام سجاد(ع) و مختار بی‌مورد بود؛ لذا امام(ع) شخصاً از رهبری قیام سرباز زد. مختار نیز نمی‌توانست امام را به عنوان رهبر قیام معرفی نماید؛ چون امام در حجاز بودند و حجاز در تسلط آل زبیر بود که با امام سجاد(ع) و دیگر بنی هاشم رابطه خوبی نداشتند. ثالثاً: گرچه مختار از قاتلان امام حسین(ع) انتقام گرفته و حکومتی در کوفه تشکیل داده بود، اما با توجه به این‌که با دشمنان زیادی در حال نبرد بود، حکومت او هنوز تثبیت نشده بود، تا آن‌را به امام سجاد(ع) تحویل دهد. [1] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ‏45، ص 10، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق. [2] . ر.ک: «قیام توابین، خون خواهان امام حسین»، سؤال 30235. [3] . شهیدی، سید جعفر، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص 92، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی‏، چاپ دهم‏، 1380ش. [4] . ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، ص 245، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق. [5] . کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال(رجال کشّی)، ص 127، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409ق. [6] . یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب‏، تاریخ الیعقوبی، ج ‏2، ص 259، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بی‌تا.
آیا امام سجاد(ع) قیام مختار را تأیید کرد؟ وقتی مختار به حکومت رسید قول داد که بعد از کشتن قاتلین شهدای کربلا حکومت را به شورایی میسپارد تا آنان حاکم را انتخاب کنند. چرا مختار این حرف را زد؟ چرا ایشان بعد از کشتن قاتلین شهدای کربلا و شکست دادن ارتش شام، حکومت را به امام سجاد(ع) ندادند؟
درباره مختار و انگیزه او در این قیام و اینکه چرا حکومت را به امام سجاد(ع) واگذار نکرد، قضاوتهای گوناگون شده است؛ و ما در اینجا در صدد تحلیل قیام مختار و مسائل پیرامون آن نیستیم. اما به هر حال؛ مطالبی که در تاریخ و روایات نقل شده، نشانگر آن است که هرچند امام زین العابدین(ع) خود مستقیماً وارد نبرد با قاتلان پدرشان نشدند، اما اینکه گروهی توانسته بودند بخشی از انتقام خون شهدای عاشورا را بگیرند، تا حدودی رضایت خاطر حضرتشان را جلب کرده بود.
از طرفی میتوان گفت که قیام مختار یکی از نتایج نفرین امام حسین(ع) علیه کوفیان بود:
امام حسین(ع) در دعایی عرضه داشت: «پروردگارا! آن جوان ثقفی را بر آنان مسلط کن تا جام تلخ مرگ و ذلت را به ایشان بچشاند. از قاتلان ما کسی را باقی نگذارد ... انتقام مرا و دوستان و خاندان و شیعیانم را از اینان بگیرد...».[1]
مختار پس از قیام نافرجام سلیمان بن صرد (رهبر نهضت توّابین)[2] ، شیعیان را آماده نبرد ساخت. او میدانست؛ اگر بخواهد حرکتش به نتیجه برسد، باید یکی از اعضای خاندان پیامبر آنرا رهبری کند یا دست کم جنبش به نام او آغاز شود؛ چه کسی برای این کار مناسب است؟ امام سجاد(ع)، و اگر او نپذیرد؟ محمد فرزند علی بن ابیطالب عموی امام سجاد.[3]
مختار به هر دو نامه نوشت؛ امام سجاد(ع) که بیوفائی عراقیان و رنگپذیری آنان را دیده بود و میدانست به گفته پدر بزرگوارش این مردم «دین را تا آنجا میخواهند که زندگانی خود را بدان سر و سامان دهند و هنگام آزمایش پای پس مینهند»[4] به مختار پاسخ مساعد نداد. اما تنها تا آنجا که کار او با کیفر قاتلان پدرش مربوط میشد، کردار او را تصویب نمود؛ وقتی مختار سر عبید الله بن زیاد و عمر بن سعد را نزد او فرستاد، امام به سجده رفت و گفت: «سپاس مخصوص آن خدائی است که انتقام ما را از دشمنانمان گرفت. خدا به مختار جزای خیر عطا فرماید».[5]
یعقوبی مینویسد: مختار سر عبیدالله بن زیاد را نزد علی بن الحسین(ع) به مدینه فرستاد و به پیک خود گفت: بر در خانه حضرتش بنشین، همین که دیدی در خانه گشوده شد و مردم به درون خانه رفتند، بدان که هنگام غذا خوردن او است، تو هم به درون خانه برو! پیک چنان کرد، و چون داخل خانه شد، بانگ برداشت: ای خانواده نبوّت و معدن رسالت و محل فرود فرشتگان و منزل وحی! من فرستاده مختار پسر ابو عبیده هستم و این سر پسر زیاد است که برای شما آوردهام. با شنیدن این بانگ، فریاد از زنان بنی هاشم برخاست و چون علی بن الحسین سر عبیدالله را دید، گفت: «دوزخ جای او باد!». بعضی گفتهاند: علی بن الحسین(ع) را پس از مرگ پدرش جز آن روز خندان ندیدند.[6]
اما چرا امام سجاد(ع) بعد از این پیروزیها، خود حکومت را در دست نگرفت؟ در این زمینه باید گفت:
اولاً: با تحلیلی که امام چهارم از وضعیت موجود داشتند، زمینه و شرایط را برای به دست گرفتن خلافت آماده نمیدیدند و به همین دلیل به گسترش فرهنگ اسلامی از راههای دیگر روی آوردند و با سلاحی چون سلاح دعا توانستند اهداف بلند خود و معارف اهل بیت را به گوش همه برسانند؛ از اینرو، اگرچه امام سجاد(ع) هیچ دلخوشی از حکومت مرکزی نداشتند، اما بعد از شهادت امام حسین(ع) سیاستشان این بود که از طرفی خود مستقیماً با حکومت مرکزی درگیر نشوند و از طرفی در مقابل افرادی که علیه آنان قیام کرده بودند نیز موضع منفی نداشته باشند.
ثانیاً: با وجود جوّ خفقان و اختناق، انتظار ارتباط علنی میان امام سجاد(ع) و مختار بیمورد بود؛ لذا امام(ع) شخصاً از رهبری قیام سرباز زد. مختار نیز نمیتوانست امام را به عنوان رهبر قیام معرفی نماید؛ چون امام در حجاز بودند و حجاز در تسلط آل زبیر بود که با امام سجاد(ع) و دیگر بنی هاشم رابطه خوبی نداشتند.
ثالثاً: گرچه مختار از قاتلان امام حسین(ع) انتقام گرفته و حکومتی در کوفه تشکیل داده بود، اما با توجه به اینکه با دشمنان زیادی در حال نبرد بود، حکومت او هنوز تثبیت نشده بود، تا آنرا به امام سجاد(ع) تحویل دهد. [1] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 45، ص 10، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق. [2] . ر.ک: «قیام توابین، خون خواهان امام حسین»، سؤال 30235. [3] . شهیدی، سید جعفر، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص 92، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دهم، 1380ش. [4] . ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، ص 245، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق. [5] . کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال(رجال کشّی)، ص 127، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409ق. [6] . یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 259، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بیتا.
- [سایر] فرزند حضرت علی(ع) به نام عبید الله بن علی چرا توسط مختار فرزند ابو عبید کشته شد؟ لطفاً ماجرا را شرح دهید.
- [سایر] چرا از مختار ثقفی که به خون خواهی امام حسین علیه السلام تمام قاتلین ایشان را کشت، به طور شایسته یاد نمی شود؟
- [سایر] چرا امام صادق (ع) در مورد قیام زید بن علی فرمود : وای به حال کسی که ندای او را بشنود و او را یاری نکند( ریاض السالکین در شرح صحیفه سجادیه سید علی خان شیرازی اوائل کتاب) آیا امام سجاد (ع) در مورد قیام مختار چنین چیزی فرمودند؟ آن کسانی که در زمان امام صادق (ع) زید را یاری نکردند و طبق روش امام صادق (ع) تقیه کردند ، آنها گناهکارند یا نه؟
- [سایر] آیا این درست است که مختار ثقفی حبّ ابوبکر و عمر را در دل داشته و به همین دلیل در حالی که از پل صراط می افتد، امام حسین (ع) او را نجات می دهد؟ و در زمان قیام امام حسین (ع) او کجا بود که از آن حضرت دفاع نکرد؟
- [سایر] چرا با وجود اینکه قاضی شریح فتوا به قتل امام حسین(ع) داد، مختار پس از غلبه بر کفار دوباره از او استفاده کرد و او را عزل نکرد؟
- [سایر] مشهور است که امام حسین درروز عاشورا به هنگام جنگ جمله معروف (اخیرکم بثلاث) را خطاب به لشگر فرمودند که در سه امر شما را مختار میکنم....
- [سایر] همه گفته اند امام سجاد (ع) به علت بیماری در کربلا شهید نشدند. چگونه حیوانهایی که آنهمه جنایت باور نکردنی انجام دادند،کشتن یک بیمار را انجام ندادند؟یا یزید در شام چنین نکرد؟ آیا غیر از بیماری دلیل دیگری بوده؟ این درحالی بود که بنی امیه علنا کمر به کندن ریشه امام علی (ع) بسته بودند!
- [سایر] با سلام و عرض خسته نباشید اگه میشه چندکتاب معروف درمورد وقایع کربلاو وقایع پس از آن مخصوصا قیام مختار و همچنین منابعش در مورد وقایع زمان ظهور حضرت مهدی(ع)معرفی کنید باز هم از زحمت همه شما عزیزان ممنون وسپاسگزار
- [سایر] چرا امام دوازدهم شیعه امامی به نام محمد بن حسن عسکری با وجود پیروان بسیار از همان اول غائب بوده ولی امام دوازدهم اسماعیلی به نام محمد بن عبید الله با وجود پیروان کمتر دست به قیام زده و پیروز شده و حکومت [عباسی] را شکست داده و مصر و الجزائر را از قلمرو آنان خارج کرده و خود به عنوان مهدی موعود در در زمان امام دوازدهم شما حاکم شده و عده ای از پیروان امامی به مذهب او در آمده. پس چگونه می گوئید امام دوازدهمتان یاری نداشته یا مردم گناهکار بوده اند و ایشان غائب شده اند.
- [سایر] سوال من در مورد حدیث دوات و قلم هست 1- من به منابع شیعه مراجعه کردم و دیدم که همه ناقلان شیعه (از شیخ مفید گرفته تا کتاب بحار و مناقب و ............) یا از قول صحیح مسلم و بخاری(دو دشمن امامت امام علی) روایت کردند یا زماناً بعد از نقل بخاری مسلم بوده است(وفات بخاری در سال 256 قمری است و قبل از آن هیچ حدیثی نیست) همچنین رواتی که از زمان مسلم و بخاری به عبدالله ابن عباس میرسند هیچ کدام در نزد شیعه توثیق نشده است به غیر از خود ابن عباس که مقبول الفریقین است . . همچنین سندی که از ابان بن ابی عیاش روایت شده است محل اشکال است. به علت اینکه در کتاب تنقیح المقال با توضیحاتی از منظر بعضی علماء او را فاسد المذهب خواندند جلد 1صفحه 3. همچنین علامه امینی در الغدیر به استناد کتاب تهذیب المنطق، ابان بن ابی عیاش را در فهرستِ دروغ گویان و جاعلان حدیث یاد کرده است (الغدیر 209/ 5.) حتی علماء در مورد اصل کتاب امروزی سلیم بین قیسی که در دست ماست تردید دارند از جمله شیخ مفید کتاب را ضعیف دانسته اند. ومیفرماید: (اطمینانی به این کتاب نیست و به بیشتر مطالب آن نمیتوان عمل کرد؛ چرا که دستخوش تخلیط و تدلیس گشته است. پس شایسته است دین باوران از عمل کردن به همه مطالب آن بپرهیزند و بر آن اعتماد نکنند و احادیث آن را روایت ننمایند. (تصحیح الاعتماد، ص 72) وشیخ طوسی نیز نام او را در میان اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق (ع)آورده و ضعیف خوانده است. به هرحال رجالشناسان، اعم از شیعی و سنی، ابن ابی عیاش را توثیق نکردهاند (طوسی، رجال، 106؛ علامه حلّی، 99؛ حلّی، 414) استناد به یک کتابی که که در آن خیلی از علماء شک دارند و ابان را فاسد می خوانند خیلی جالب به نظر نمی رسد. به نظر شما همین دلائل نشان نمی دهد که سند شیعه در مورد این حدیث بسیار ضعیف است؟ 2- چرا وقتی خصوصیترین جنایتهای اهل نفاق به زهرا و علی در کتب اصلی و اربعه شیعه یافت می شود ، ائمه اطهار چه لزومی و چه صلاحی دیدند که این حدیث را روایت نکنند؟ 3- سنی های بی شرم هیچوقت برداشت ما را نداشتند . و تعبیرات و توجیهاتی دارند و حتی ا حادیثی را مطرح می کنند و در کنار حدیث دوات و قلم می گذارند تا استدلالات ما را زیر سؤال ببرند مثلاً حدیث زیر: عن عائشة قالت: قال لی رسول الله صلی الله علیه وسلم فی مرضه: (ادعی لی أبابکر أباک وأخاک حتی أکتب کتاباً فإنی أخاف أن تتمنی متمناً ویقول قائل: أنا، ویأبی الله و المؤمنون إلا أبابکر (صحیح مسلم جلد7 بابی از فضائل ابوبکر صفحه 110 طبع محمد علی صبیح) و می گویند اگر به مسلم و بخاری استناد می کنید پس این را هم قبول کنید!! حال به نظر شما باز ما می توانیم بگوییم چون خودشان قبول دارند پس ما هم قبول کنیم ورروایتهای خودشان را به عنوان استناد به آنها ذکر کنیم ؟ و آیا می توانیم بگوییم ولایت علی از این حدیث اثبات می شود؟ و آیا حادثه عظیم غدیر که در کتب اصلی شیعه هست و طبق قران دین کامل می شود ورسالت پیغمبر تمام، برای توجیه امامت علی (ع) کافی نیست؟ 4- فکر نمی کنید چون عمر دشمن علی و محمد است لذا ما این برداشت را کردیم نه این که خدای نکرده بخواهم اتهامی بزنم ولی روایت به گونه ای است که ذهنها به این سمت منعکس می شود که چون عمر دشمن است پس محال است درست نباشد ؟ وآیااین به نظر شما کافی است؟ 5- به نظر شما نمی توان از دید دیگر نگریست و نظریه جدیدی مطرح کرد و راه سومی را انتخاب کرد یعنی نه آنچه سنی می گوید و نه آنچه علماءشیعه بر حق بر داشت میکنند؟