در این ارتباط ابتدا باید گفت؛ این حدیث که به امام حسن(ع) نسبت داده شده،[1] از لحاظ سند ضعیف است؛ زیرا برخی افراد آن مجهول‌اند[2] و نامی از آنها در منابع رجال حدیث نیامده است. این روایت در اختصاص شیخ مفید با سند ضعیف دیگری از امام حسین(ع) نقل شده است.[3] با چشم‌پوشی از ضعف سند حدیث؛ اصولاً اسلام مدعی تساوی زن و مرد نیست، بلکه مدعی عدالت بین زن و مرد است؛ زیرا هرگز نمی‌توان انکار کرد که بین زن و مرد از نظر روحی و جسمی و ... تفاوت‌هایی وجود دارد. همین تفاوت‌ها باعث می‌شود تا وظایف هر یک با دیگری متفاوت باشد و این عین عدالت است. و اگر با وجود تفاوت‌ها از هر یک، وظایف یکسانی خواسته شود این خلاف عدالت است.[4] پس، از نظر اسلام اگرچه مردان در این جهت بر زنان برتری داده شده‌اند، ولی چند نکته در آن نهفته است: الف. این برتری و درجه آنها موجب تکالیف و وظایفی برای آنها شده است که چنین وظایف و تکالیفی را از زنان نخواسته‌اند. ب. با توجه به برخی از آیات که می‌فرماید: زن و مرد از نظر پاداش اعمال صالح، با هم هیچ فرقی ندارند،[5] و تقوا ملاک برتری است،[6] و فرقی بین مرد و زن از این جهت نیست، به خوبی روشن است که این حدیث و مانند آن برتری مردان را تنها از برخی از جهات، بیان نموده‌اند. ج. اگر در این روایت برتری مرد بر زن بیان شد چون پرسش از برتری مرد شده است و معنایش این نیست که در برخی از جهات دیگر زن بر مرد برتری ندارد؛ مثلاً همان طور که در روایت مورد پرسش آمده؛ آب بر زمین برتری دارد آیا معنایش این است که زمین در مواردی بر آب برتری ندارد و آیا اگر زمین نبود و تنها آب وجود داشت حیات ما ممکن بود؟![7] و آیا از میان اهل زمین، پیامبرانی وجود ندارند که از فرشتگان آسمانی برتر باشند؟ بر این اساس با توجه به اختلاف دامنه داری که بین نیروهای جسمی و روحی زن و مرد وجود دارد، جنس زن برای انجام وظایفی متفاوت با وظایف مرد آفریده شده و به همین دلیل، احساسات متفاوتی دارد. قانون آفرینش، وظیفه حساس مادری و پرورش نسل‌های نیرومند را بر عهده او گذارده، به همین دلیل سهم بیشتری از عواطف و احساسات به او داده است، بر این اساس زن نیز از این جهت برتر از مرد است در حالی که طبق این قانون، وظایف خشن و سنگین‌تر اجتماعی بر عهده جنس مرد گذارده شده.[8] د. اما این‌که برتری بخشیدن به مردان از جانب خدا ممکن است مایه تفاخر، منیّت و سوء استفاده و در نتیجه نادیده گرفتن حقوق زنان گردد، باید گفت: خدای تبارک و تعالی در برخوردار نمودن انسان‌ها از نعمات خویش فارغ از مسئله امکان سوء استفاده آنها از این مواهب، همه انسان‌ها را به شکل اعم از نعمت‌های خویش بهره‌مند ساخته است،[9] البته ناگفته نماند که اعمال انسان در تداوم و زیادت و یا محرومیت از نعمت‌های الهی بی‌تأثیر نیست.[10] ه. همچنین برتری مردان در جهاتی که گفته شد موجب برتری اخروی آنان نمی‌گردد؛ یعنی برخورداری انسان‌ها از مال فراوان‌تر، حقوق افزون‌تر و توانایی‌های جسمی بیشتر نسبت به یکدیگر، جایگاه والاتری را برای آنها نزد خداوند به ارمغان نمی‌آورد. از نگاه قرآن آنچه موجب مزیّت و برتری واقعی است تقوا و عمل صالح است. به همین دلیل است که خدای تعالی همواره انسان‌ها را در تعامل با دیگران به پرهیز از تکبّر،[11] خودبینی، و مسخره کردن دیگران دعوت نموده است.[12] و. خداوند در تفضیل و برتری مردان نسبت به زنان و سپردن مسئولیت به آنان بر اساس این ویژگی آنها را به حال خود رها ننموده، بلکه به طور مکرّر، تعالیم حقوقی و اخلاقی همسرداری و چگونگی تعامل با زنان را به مردان توصیه نموده تا با توجه دادن آنها نسبت به حقوق زنان بتوانند بر اساس این تعالیم فضای عادلانه و اخلاقی را به دور از منیّت و یک جانبه‌نگری پایه‌ریزی نمایند. [1] . «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَمِّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (ع) قَال...»؛ ‏شیخ صدوق، علل الشرائع، ج ‏2، ص 512، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش. [2] . این افراد: ابی الحسن برقی و حسن بن عبدالله. همچنین معلوم نیست که مقصود از «آبائه» چه افرادی هستند. [3] . «قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ إِبْرَاهِیمَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ «1» عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ ...»؛ شیخ مفید، الاختصاص، ص 33 و 38، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق. [4] . مسئله عدالت میان زن و مرد به این معنا نیست که آنها در همه چیز برابرند و همراه یکدیگر گام بردارند. جنس زن برای انجام وظایفی متفاوت با مرد آفریده شده و به همین دلیل احساسات متفاوتی دارد. قانون آفرینش، وظیفه حساس مادری و پرورش نسل‌های نیرومند را بر عهده او گذارده، به همین دلیل سهم بیشتری از عواطف و احساسات به او داده است، در حالی که طبق این قانون، وظایف خشن و سنگین‌تر اجتماعی بر عهده جنس مرد گذارده شده، و سهم بیشتری از تفکر به او اختصاص یافته است. بنابراین، اگر بخواهیم عدالت را اجرا کنیم باید پاره‌ای از وظایف اجتماعی که نیاز بیشتری به اندیشه و مقاومت و تحمل شدائد دارد، بر عهده مردان گذارده شود، و وظایفی که عواطف و احساسات بیشتری را می‌طلبد بر عهده زنان، و به همین دلیل مدیریت خانواده بر عهده مرد، و معاونت آن بر عهده زن گذارده شده است. به هر حال این مانع از آن نخواهد بود که زنان در اجتماع، کارها و وظایفی را که با ساختمان جسم و جان آنها می‌سازد، عهده‌دار شوند، و در کنار انجام وظیفه مادری، وظایف حساس دیگری را نیز انجام دهند. نیز این تفاوت مانع از آن نخواهد بود که از نظر مقامات معنوی و دانش و تقوا، گروهی از زنان از بسیاری از مردان پیشرفته‌تر باشند. به هر حال قوانینی همچون بودن حق طلاق، یا رجوع در عده یا قضاوت به دست مردان، (جز در موارد خاصی که به زن یا حاکم شرع حق طلاق داده می‌شود) از همین جا سرچشمه می‌گیرد، و نتیجه مستقیم همین واقعیت است. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏2، ص 158، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش. [5] . نحل، 97. [6] . حجرات، 13. [7] . ر.ک:‌ «ویژگی‌های آسمان و برتری آن بر زمین از نگاه قرآن»، سؤال 32960. [8] . ر.ک: تفسیر نمونه، ج ‏2، ص 158 – 159. [9] . اسراء، 20. [10] . ابراهیم، 7. [11] . اسراء، 37. [12] . حجرات، 11.
در علل الشرایع شیخ صدوق روایتی است که میفرماید: (قال لَهُ ما فَضْلُ الرِّجالِ عَلَی النِّساءِ؟ فقال النَّبِیُّ(ص): کَفَضْلِ السَّماءِ عَلَی الْأَرْضِ وَ کَفَضْلِ الْماءِ عَلَی الْأَرْض..)؛ مگر نه این است که طبق آیه مبارکه (إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ)، ملاک برتری و فضل تنها تقوا است؛ در هر انسانی، چه زن چه مرد، عرب و عجم و…؟
در این ارتباط ابتدا باید گفت؛ این حدیث که به امام حسن(ع) نسبت داده شده،[1] از لحاظ سند ضعیف است؛ زیرا برخی افراد آن مجهولاند[2] و نامی از آنها در منابع رجال حدیث نیامده است. این روایت در اختصاص شیخ مفید با سند ضعیف دیگری از امام حسین(ع) نقل شده است.[3]
با چشمپوشی از ضعف سند حدیث؛ اصولاً اسلام مدعی تساوی زن و مرد نیست، بلکه مدعی عدالت بین زن و مرد است؛ زیرا هرگز نمیتوان انکار کرد که بین زن و مرد از نظر روحی و جسمی و ... تفاوتهایی وجود دارد. همین تفاوتها باعث میشود تا وظایف هر یک با دیگری متفاوت باشد و این عین عدالت است. و اگر با وجود تفاوتها از هر یک، وظایف یکسانی خواسته شود این خلاف عدالت است.[4]
پس، از نظر اسلام اگرچه مردان در این جهت بر زنان برتری داده شدهاند، ولی چند نکته در آن نهفته است:
الف. این برتری و درجه آنها موجب تکالیف و وظایفی برای آنها شده است که چنین وظایف و تکالیفی را از زنان نخواستهاند.
ب. با توجه به برخی از آیات که میفرماید: زن و مرد از نظر پاداش اعمال صالح، با هم هیچ فرقی ندارند،[5] و تقوا ملاک برتری است،[6] و فرقی بین مرد و زن از این جهت نیست، به خوبی روشن است که این حدیث و مانند آن برتری مردان را تنها از برخی از جهات، بیان نمودهاند.
ج. اگر در این روایت برتری مرد بر زن بیان شد چون پرسش از برتری مرد شده است و معنایش این نیست که در برخی از جهات دیگر زن بر مرد برتری ندارد؛ مثلاً همان طور که در روایت مورد پرسش آمده؛ آب بر زمین برتری دارد آیا معنایش این است که زمین در مواردی بر آب برتری ندارد و آیا اگر زمین نبود و تنها آب وجود داشت حیات ما ممکن بود؟![7]
و آیا از میان اهل زمین، پیامبرانی وجود ندارند که از فرشتگان آسمانی برتر باشند؟
بر این اساس با توجه به اختلاف دامنه داری که بین نیروهای جسمی و روحی زن و مرد وجود دارد، جنس زن برای انجام وظایفی متفاوت با وظایف مرد آفریده شده و به همین دلیل، احساسات متفاوتی دارد. قانون آفرینش، وظیفه حساس مادری و پرورش نسلهای نیرومند را بر عهده او گذارده، به همین دلیل سهم بیشتری از عواطف و احساسات به او داده است، بر این اساس زن نیز از این جهت برتر از مرد است در حالی که طبق این قانون، وظایف خشن و سنگینتر اجتماعی بر عهده جنس مرد گذارده شده.[8]
د. اما اینکه برتری بخشیدن به مردان از جانب خدا ممکن است مایه تفاخر، منیّت و سوء استفاده و در نتیجه نادیده گرفتن حقوق زنان گردد، باید گفت: خدای تبارک و تعالی در برخوردار نمودن انسانها از نعمات خویش فارغ از مسئله امکان سوء استفاده آنها از این مواهب، همه انسانها را به شکل اعم از نعمتهای خویش بهرهمند ساخته است،[9] البته ناگفته نماند که اعمال انسان در تداوم و زیادت و یا محرومیت از نعمتهای الهی بیتأثیر نیست.[10]
ه. همچنین برتری مردان در جهاتی که گفته شد موجب برتری اخروی آنان نمیگردد؛ یعنی برخورداری انسانها از مال فراوانتر، حقوق افزونتر و تواناییهای جسمی بیشتر نسبت به یکدیگر، جایگاه والاتری را برای آنها نزد خداوند به ارمغان نمیآورد. از نگاه قرآن آنچه موجب مزیّت و برتری واقعی است تقوا و عمل صالح است. به همین دلیل است که خدای تعالی همواره انسانها را در تعامل با دیگران به پرهیز از تکبّر،[11] خودبینی، و مسخره کردن دیگران دعوت نموده است.[12]
و. خداوند در تفضیل و برتری مردان نسبت به زنان و سپردن مسئولیت به آنان بر اساس این ویژگی آنها را به حال خود رها ننموده، بلکه به طور مکرّر، تعالیم حقوقی و اخلاقی همسرداری و چگونگی تعامل با زنان را به مردان توصیه نموده تا با توجه دادن آنها نسبت به حقوق زنان بتوانند بر اساس این تعالیم فضای عادلانه و اخلاقی را به دور از منیّت و یک جانبهنگری پایهریزی نمایند. [1] . «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَمِّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (ع) قَال...»؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 512، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش. [2] . این افراد: ابی الحسن برقی و حسن بن عبدالله. همچنین معلوم نیست که مقصود از «آبائه» چه افرادی هستند. [3] . «قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ إِبْرَاهِیمَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ «1» عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ ...»؛ شیخ مفید، الاختصاص، ص 33 و 38، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق. [4] . مسئله عدالت میان زن و مرد به این معنا نیست که آنها در همه چیز برابرند و همراه یکدیگر گام بردارند. جنس زن برای انجام وظایفی متفاوت با مرد آفریده شده و به همین دلیل احساسات متفاوتی دارد. قانون آفرینش، وظیفه حساس مادری و پرورش نسلهای نیرومند را بر عهده او گذارده، به همین دلیل سهم بیشتری از عواطف و احساسات به او داده است، در حالی که طبق این قانون، وظایف خشن و سنگینتر اجتماعی بر عهده جنس مرد گذارده شده، و سهم بیشتری از تفکر به او اختصاص یافته است. بنابراین، اگر بخواهیم عدالت را اجرا کنیم باید پارهای از وظایف اجتماعی که نیاز بیشتری به اندیشه و مقاومت و تحمل شدائد دارد، بر عهده مردان گذارده شود، و وظایفی که عواطف و احساسات بیشتری را میطلبد بر عهده زنان، و به همین دلیل مدیریت خانواده بر عهده مرد، و معاونت آن بر عهده زن گذارده شده است. به هر حال این مانع از آن نخواهد بود که زنان در اجتماع، کارها و وظایفی را که با ساختمان جسم و جان آنها میسازد، عهدهدار شوند، و در کنار انجام وظیفه مادری، وظایف حساس دیگری را نیز انجام دهند. نیز این تفاوت مانع از آن نخواهد بود که از نظر مقامات معنوی و دانش و تقوا، گروهی از زنان از بسیاری از مردان پیشرفتهتر باشند. به هر حال قوانینی همچون بودن حق طلاق، یا رجوع در عده یا قضاوت به دست مردان، (جز در موارد خاصی که به زن یا حاکم شرع حق طلاق داده میشود) از همین جا سرچشمه میگیرد، و نتیجه مستقیم همین واقعیت است. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 2، ص 158، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش. [5] . نحل، 97. [6] . حجرات، 13. [7] . ر.ک: «ویژگیهای آسمان و برتری آن بر زمین از نگاه قرآن»، سؤال 32960. [8] . ر.ک: تفسیر نمونه، ج 2، ص 158 – 159. [9] . اسراء، 20. [10] . ابراهیم، 7. [11] . اسراء، 37. [12] . حجرات، 11.
- [سایر] ترجمهی صحیح این حدیث و بررسی سندیت آن را میخواستم، باتشکر عن علی علیه السلام ، قال: أتی النبی صلی الله علیه وآله رجل من الانصار بابنة له، فقال: یا رسول الله، ان زوجها فلان بن فلان الانصاری، وإنه ضربها فأثر فی وجهها، فقال رسول الله صلی الله علیه وآله : لیس ذلک لک، فأنزل الله عزوجل: الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله به بعضهم علی بعض وبما انفقوا من أموالهم أی قوامون علی النساء فی الادب، فقال رسول الله صلی الله علیه وآله : أردت أمرا وأراد الله غیره مستدرک الوسائل، ج 14، ص 260
- [سایر] سؤالی در خصوص صحت و سقم روایت زیر که در (بحار الانوار) آمده و درباره فتح شهر عمان توسط حضرت علی(ع) است، دارم؟ (جهت رفع شبهه): (المناقب لابن شهرآشوب فِی حَدِیثِ عَمَّارٍ لَمَّا أَرْسَلَ النَّبِیُّ ص عَلِیّاً إِلَی مَدِینَۀِ عُمَانَ فِی قِتَالِ الْجُلَنْدَی بْنِ کِرْکِرَ وَ جَرَی بَیْنَهُمَا حَرْبٌ عَظِیمٌ وَ ضَرْبٌ وَجِیعٌ دَعَا الْجُلَنْدَی بِغُلَامٍ یُقَالُ لَهُ الْکِنْدِیُّ وَ قَالَ لَهُ إِنْ أَنْتَ خَرَجْتَ إِلَی صَاحِبِ الْعِمَامَۀِ السَّوْدَاءِ وَ الْبَغْلَۀِ الشَّهْبَاءِ فَتَأْخُ ذُهُ أَسِیراً أَوْ تَطْرَحُهُ مُجَ دَّلًا عَفِیراً أُزَوِّجْکَ ابْنَتِیَ الَّتِی لَمْ أَنْعَمْ لِأَوْلَادِ الْمُلُوکِ بِزِوَاجِهَا فَرَکِبَ الْکِنْدِیُّ الْفِیلَ الْأَبْیَضَ وَ کَانَ مَعَ الْجُلَنْدَی ثَلَاثُونَ فِیلًا وَ حَمَلَ بِالْأَفِیلَۀِ وَ الْعَسْکَرِ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَلَمَّا نَظَرَ الْإِمَامُ إِلَیْهِ نَزَلَ عَنْ بَغْلَتِهِ ثُمَّ کَشَفَ عَنْ رَأْسِهِ فَأَشْرَقَتِ الْفَلَاةُ طُولًا وَ عَرْضاً ثُمَّ رَکِبَ وَ دَنَا مِنَ الْأَفِیلَۀِ وَ جَعَلَ یُکَلِّمُهَا بِکَلَامٍ لَا یَفْهَمُهُ الْآدَمِیُّونَ وَ إِذَا بِتِسْعَۀٍ وَ عِشْرِینَ فِیلًا قَدْ دَارَتْ رُءُوسُهَا وَ حَمَلَتْ عَلَی عَسْکَرِ الْمُشْرِکِینَ وَ جَعَلَتْ تَضْرِبُ فِیهِمْ یَمِیناً وَ شِمَالًا حَتَّی أَوْصَلَتْهُمْ إِلَی بَابِ عُمَانَ ثُمَّ رَجَعَتْ وَ هِیَ تَتَکَلَّمُ بِکَلَامٍ یَسْمَعُهُ النَّاسُ یَا عَلِیُ کُلُّنَا نَعْرِفُ مُحَمَّداً وَ نُؤْمِنُ بِرَبِّ مُحَمَّدٍ إِلَّا هَذَا الْفِیلُ الْأَبْیَضُ فَإِنَّهُ لَا یَعْرِفُ مُحَمَّداً وَ لَا آلَ مُحَمَّدٍ فَزَعَقَ الْإِمَامُ زَعَقَتَهُ الْمَعْرُوفَۀَ عِنْدَ الْغَضَبِ الْمَشْهُورَةَ فَارْتَعَدَ الْفِیلُ وَ وَقَفَ فَ َ ض رَبَهُ الْإِمَامُ بِذِی الْفَقَارِ ضَ رْبَۀً رَمَی رَأْسَهُ عَنْ بَدَنِهِ فَوَقَعَ الْفِیلُ إِلَی الْأَرْضِ کَالْجَبَلِ الْعَظِیمِ وَ أَخَ ذَ الْکِنْدِیَّ مِنْ ظَهْرِهِ فَأَخْبَرَ جَبْرَئِیلُ النَّبِیَّ ص فَارْتَقَی عَلَی السُّورِ فَنَادَی أَبَا الْحَسَنِ هَبْهُ لِی فَهُوَ أَسِیرُکَ فَأَطْلَقَ عَلِیُّ ع سَبِیلَ الْکِنْدِیِّ فَقَالَ لَهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ مَا حَمَلَکَ عَلَی إِطْلَاقِی قَالَ وَیْلَکَ مُدَّ نَظَرَکَ فَمَ دَّ عَیْنَیْهِ فَکَشَفَ اللَّهُ عَنْ بَ َ ص رِهِ فَنَظَرَ إِلَی النَّبِیِّ ص عَلَی سُورِ الْمَدِینَۀِ وَ صَ حَابَتِهِ فَقَالَ مَنْ هَذَا یَا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ سَیِّدُنَا رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَالَ کَمْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ یَا عَلِیُّ قَالَ مَسِیرَةُ أَرْبَعِینَ یَوْماً فَقَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّ رَبَّکُمْ رَبٌّ عَظِیمٌ وَ نَبِیَّکُمْ نَبِیٌّ کَرِیمٌ مُدَّ یَدَکَ فَأَنَا أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَتَلَ عَلِیٌّ الْجُلَنْدَی وَ غَرَّقَ فِی الْبَحْرِ مِنْهُمْ خَلْقاً کَثِیراً وَ قَتَلَ مِنْهُمْ کَ ذَلِکَ وَ أَسْلَمَ الْبَاقُونَ وَ سَلَّمَ الْحِصْنَ إِلَی الْکِنْدِیِّ وَ زَوَّجَهُ بِابْنَۀِ الْجُلَنْدَی وَ أَقْعَدَ عِنْدَهُمْ . (قَوْماً مِنَ الْمُسْلِمِینَ یُعَلِّمُونَهُمُ الْفَرَائِضَ)).
- [سایر] معنا و منظور امام صادق(ع) در روایت زیر در مورد عایشه و حفصه چیست؟ آیا این روایت از نظر سند اعتبار دارد؟ (مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْکَشِّیُّ فِی کِتَابِ الرِّجَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ الله عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ قَالَ دَخَلَ زُرَارَةُ عَلَی أَبِی عَبْدِ الله فَقَالَ یَا زُرَارَةُ مُتَأَهِّلٌ أَنْتَ قَالَ لَا قَالَ وَ مَا یَمْنَعُکَ مِنْ ذَلِکَ قَالَ لِأَنِّی لَا أَعْلَمُ تَطِیبُ مُنَاکَحَةُ هَؤُلَاءِ أَمْ لَا فَقَالَ فَکَیْفَ تَصْبِرُ وَ أَنْتَ شَابٌّ قَالَ أَشْتَرِی الْإِمَاءَ قَالَ وَ مِنْ أَیْنَ طَابَ لَکَ نِکَاحُ الْإِمَاءِ قَالَ لِأَنَّ الْأَمَةَ إِنْ رَابَنِی مِنْ أَمْرِهَا شَیْءٌ بِعْتُهَا قَالَ لَمْ أَسْأَلْکَ عَنْ هَذَا وَ لَکِنْ سَأَلْتُکَ مِنْ أَیْنَ طَابَ لَکَ فَرْجُهَا قَالَ لَهُ فَتَأْمُرُنِی أَنْ أَتَزَوَّجَ فَقَالَ لَهُ ذَلِکَ إِلَیْکَ قَالَ فَقَالَ لَهُ زُرَارَةُ هَذَا الْکَلَامُ یَنْصَرِفُ عَلَی ضَرْبَیْنِ إِمَّا أَنْ لَا تُبَالِیَ أَنْ أَعْصِیَ الله إِذْ لَمْ تَأْمُرْنِی بِذَلِکَ وَ الْوَجْهُ الْآخَرُ أَنْ یَکُونَ مُطْلَقاً لِی قَالَ فَقَالَ لِی عَلَیْکَ بِالْبَلْهَاءِ قَالَ فَقُلْتُ مِثْلُ الَّذِی یَکُونُ عَلَی رَأْیِ الْحَکَمِ بْنِ عُتَیْبَةَ وَ سَالِمِ بْنِ أَبِی حَفْصَةَ قَالَ لَا الَّتِی لَا تَعْرِفُ مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ وَ لَا تَنْصِبُ قَدْ زَوَّجَ رَسُولُ الله أَبَا الْعَاصِ بْنَ الرَّبِیعِ وَ عُثْمَانَ بْنَ عَفَّانَ وَ تَزَوَّجَ عَائِشَةَ وَ حَفْصَةَ وَ غَیْرَهُمَا قُلْتُ لَسْتُ أَنَا بِمَنْزِلَةِ النَّبِیِّ ص الَّذِی کَانَ یَجْرِی عَلَیْهِمْ حُکْمُهُ وَ مَا هُوَ إِلَّا مُؤْمِنٌ أَوْ کَافِرٌ قَالَ الله عَزَّ وَ جَلَّ فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ الله فَأَیْنَ أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ وَ أَیْنَ الْمُؤَلَّفَةُ قُلُوبُهُمْ وَ أَیْنَ الَّذِینَ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً وَ أَیْنَ الَّذِینَ لَمْ یَدْخُلُوهَا وَ هُمْ یَطْمَعُونَ...).
- [سایر] در روایتی از امام رضا (ع) که شیخ صدوق از استادش علی بن احمد بن محمد بن دقاق در باب صفات ذات در عیون الاخبار، ج 1، ص 114، ح 10، آورده است که (لم یزل خدا عالما قادرا حیا و...) است و هر کس به فعلی بودن این صفات برای خدا قائل شود شیعه نیست. حدثنا علی بن أحمد بن محمد بن عمران الدقاق رضی الله عنه قال حدثنا محمد بن أبی عبد الله الکوفی عن محمد بن إسماعیل البرمکی قال حدثنا الفضل بن سلیمان الکوفی عن الحسین بن خالد قال سمعت الرضا ع یقول لم یزل الله تعالی عالما قادرا حیا قدیما سمیعا بصیرا فقلت له یا ابن رسول الله إن قوما یقولون لم یزل الله عالما بعلم و قادرا بقدرة و حیا بحیاة و قدیما بقدم و سمیعا بسمع و بصیرا ببصره فقال ع من قال ذلک و دان به فقد اتخذ مع الله آلهة أخری و لیس من ولایتنا علی شیء ثم قال ع لم یزل الله عز و جل علیما قادرا حیا قدیما سمیعا بصیرا لذاته تعالی عما یقولون المشرکون و المشبهون علوا کبیرا. (عیونأخبارالرضا(ع) ج : 1 ص : 119) در مورد علی بن احمد بن محمد بن عمران سوال دارم که چیزی در کتب رجالی درباره ایشان نیامده است، اما در معجم رجال حدیث آقای خویی او را از مشایخ صدوق می دانند و ما می دانیم که همه ی مشایخ صدوق یکسان نیستند حتی برخی جزء مخالفانند. اما در امالی صدوق همین روایت از علی بن احمد بن موسی نقل شده است (امالی صدوق ،مجلس السابع والاربعون، حدیث 5 ) درباره او نیز در کتب رجالی چیزی نیافتم که آیا او همان دقاق است آیا اینجا تصحیف یا تحریف رخ داده است؟ در مورد فضل بن سلیمان هم که از راویان این حدیث است مطلبی نیامده است، او را هم بفرمایید.
- [سایر] لطفا به شبهات زیر جواب دهید: آیا کتاب های شیعه گفته اند که فاطمه (س) بر علی (ع) خشمگین شده است؟ بله، 1. شیخ صدوق روایت کرده است که فاطمه (س) و پیامبر خدا (ص) وقتی که علی (ع) خواست با دختر ابوجهل ازدواج کند ... بر علی خشمگین شدند تا جایی که پیامبر (ص) علی را نصیحت کرد و به او گفت: (ای علی آیا نمی دانی که فاطمه پاره تن من است و من از او هستم، پس هر کسی او را اذیت کند مرا اذیت کرده است و هر کسی مرا آزار دهد او را آزار داده است، و کسی که در دوران حیاتم او را اذیت کند چون کسی است که بعد از وفاتم او را اذیت کرده است. (علل الشرائع ابن بابویه، ص 185- 186) و پیامبر (ص) فرمود: فاطمه پاره تن من است و روح من است که در بدنم قرار دارد، آنچه او را ناراحت کند مرا ناراحت می کند و آنچه او را شاد کند مرا شاد می نماید.)بحار الانوار مجلسی 27 / 62) 2. و همچنین باری دیگر علی فاطمه را ناراحت و خشمگین کرد و آن وقتی بود که فاطمه دید که علی سرش را در آغوش کنیزش گذاشته است، آنگاه فاطمه چادرش را به خود پیچید و به خانه پدرش رفت و از علی ع نزد پیامبر ص شکایت کرد) . علل الشرائع، ص 163، حق الیقین مجلسی، ص 203-204). 3. لطفا به سؤال زیر هم پاسخ دهید: سید شیعه علی غروی یکی از بزرگترین علمای حوزه می گوید: شرمگاه پیامبر باید وارد دوزخ شود و به ناچار جهنم را می بیند چون او با بعضی از زنان مشرک آمیزش کرده است.) کشف الاسرار موسوی، ص 24).
- [سایر] آیا این حدیث معتبر است که شیخ صدوق، در کتاب علل الشرائع این روایت را از امام صادق(ع) نقل کرده است: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّیْسَابُورِیُّ الْعَطَّارُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ النَّیْسَابُورِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْدَانُ بْنُ سُلَیْمَانَ النَّیْسَابُورِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْمَدَائِنِیُّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِیِّ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ(ع) یَقُولُ إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَیْبَةً لَا بُدَّ مِنْهَا یَرْتَابُ فِیهَا کُلُّ مُبْطِلٍ فَقُلْتُ لَهُ وَ لِمَ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ لِأَمْرٍ لَمْ یُؤْذَنْ لَنَا فِی کَشْفِهِ لَکُمْ قُلْتُ فَمَا وَجْهُ الْحِکْمَةِ فِی غَیْبَتِهِ قَالَ وَجْهُ الْحِکْمَةِ فِی غَیْبَتِهِ وَجْهُ الْحِکْمَةِ فِی غَیْبَاتِ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ إِنَّ وَجْهَ الْحِکْمَةِ فِی ذَلِکَ لَا یَنْکَشِفُ إِلَّا بَعْدَ ظُهُورِهِ کَمَا لَا یَنْکَشِفُ وَجْهُ الْحِکْمَةِ لَمَّا أَتَاهُ الْخَضِرُ(ع) مِنْ خَرْقِ السَّفِینَةِ وَ قَتْلِ الْغُلَامِ وَ إِقَامَةِ الْجِدَارِ لِمُوسَی(ع) إِلَّا وَقْتَ افْتِرَاقِهِمَا یَا ابْنَ الْفَضْلِ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ غَیْبٌ مِنْ غَیْبِ اللَّهِ وَ مَتَی عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَکِیمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ کُلَّهَا حِکْمَةٌ وَ إِنْ کَانَ وَجْهُهَا غَیْرَ مُنْکَشِفٍ لَنَا. آیا (محمد بن قتیبه) و (احمد بن عبد الله بن جعفر المدائنی)، واقعاً غیر موثّق هستند؟
- [سایر] در تفسیر سوره بینه، در معنای آیه (خیرُ البَریة) در سایت وزارت اوقاف و ارشاد عربستان سعودی، که تفاسیر وترجمه های قرآن کریم را دارد: به این آدرس بروید: http://quran.al-islam.com/Page.aspx?pageid=221&BookID=13&Page=598 آخر صفحه، خط آخر و جمله آخر صفحه را ببینید: *{7}ﺇِﻥَّ الَّذِینَ ﺁمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ اُولَیِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ* یَقُول : مَنْ فَعَلَ ذَلِکَ مِنْ النَّاﺱ فَهُمْ خَیْر الْبَرِیَّه . وَقَدْ : 29208 - حَدَّثَنَا اِبْن حُمَیْد , قَالَ : ثنا عِیسَی بْن فَرْقَد , عَنْ اَبِی الْجَارُود , عَنْ مُحَمَّد بْن عَلِیّ { اُولَیِکَ هُمْ خَیْر الْبَرِیَّه } فَقَالَ النَّبِیّ صَلَّی اللَّه عَلَیْهِ وَسَلَّمَ : \\\" اَنْتَ یَا عَلِیّ وَ شِیعَتک \\\" پیامبر(ص) فرمود: منظور از خیرالبریة، علی جان تو هستی و شیعیان تو. البته قبل از اینکه خبر دار بشن و برش دارن برید ببینید!