همان‌گونه که در پرسش بدان اشاره شد، در برخی منابع، روایتی به نقل از امام علی(ع) وجود دارد که به چنین ماجرایی با اختلاف و تشویش در برخی الفاظ می‌پردازد. قبل از هر چیز به ترجمه این روایت طبق یکی از نسخه‌ها می‌پردازیم: امام علی(ع) فرمود: «مردی از انصار در حالی‌که دخترش را همراه خود داشت، نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: ای رسول خدا! شوهر این دختر - که فلانی پسر فلانی از انصار است - او را تا اندازه‌ای کتک زده که اثرش در صورت فرزندم باقی مانده است! پس برای دخترم از او قصاص کن،[برخی نسخه‌ها: من برای دخترم قصاص کردم] رسول خدا فرمود: "این کار در اختیار تو است) یعنی حق داری که او را قصاص کرده و یا درخواست قصاص کنی!)"، بعد از مدّتی خداوند این آیه را نازل کرد: "الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساء...؛[1] یعنی مردان بر زنان سرپرستی دارند(ادبشان بر عهده آنان است).... پس از نزول این آیه، پیامبر(ص) فرمود: " نظر من چیزی بود، اما پروردگارم چیز دیگری را اراده فرمود"».[2] درباره سند و محتوای این روایت به نکاتی اشاره می‌شود: 1. این روایت در چند منبع حدیثی با اختلاف در برخی الفاظ نقل شده است؛ و این اختلاف در الفاظ به‌گونه‌ای تشویش و اضطراب در متن دارد که در ترجمه و مفهوم روایت تأثیر دارند. ظاهراً اولین منبع شیعی که این روایت را نقل کرده است؛ کتاب «الجعفریات» (قرن چهارم) باشد.[3] اما در این کتاب عبارت «لَیْسَ ذَلِکَ لَک‏» (این کار در اختیار تو نیست) به‌جای «ذلک لک»(این کار در اختیار تو است) آمده است! روشن است که این دو عبارت دو نتیجه را در پی دارد؛ یکی این‌که پیامبر(ص) موافق قصاص نبودند و دیگر این‌که موافق قصاص بودند. در صورت اول؛ کلام پیامبر با آیه شریفه منافات ندارد، اما بر اساس عبارت دوم، نظر پیامبر با محتوای آیه بعد از نزول منافات داشته است. همچنین بنابر عبارت اول؛ «اردتَ امراً»(به فتح «ت» در «اردت») درست است تا معنا پیدا کند؛ یعنی پیامبر پدر دختر را مورد خطاب قرار می‌دهند. ولی مطابق عبارت دوم؛ «اردتُ امراً» (به ضمّ «ت») درست است؛ یعنی سخن پیامبر ناظر به خودشان است: «من چیزی را اراده کردم». به همین جهات است که برخی از فقهای بزرگ درباره محتوای روایت مورد پرسش گفته‌اند: متن روایت دارای نوعی تشویش و اضطراب است و گویا کلماتی حذف شده است.[4] 2. هر چند روایات «الجعفریات» میان خاصه و عامه مشهور است[5] و نویسنده آن محمد بن محمد بن اشعث، ثقه و مورد اطمینان است؛[6] اما حدیث مورد پرسش؛ از لحاظ محتوا با دیگر روایاتی که درباره شیوه تأدیب زنان خطاکار نقل شده، همخوانی ندارد؛ مانند این روایت: پیامبر اسلام(ص) فرمودند:‌ «...خداوند به شما حق داده بر آنها سخت بگیرید، در بستر از آنان کناره‌گیری کنید [و اگر این واکنش ملایم سودمند نیفتاد] آنها را با زدن، نه چندان دردناک تنبیه کنید(تَضْرِبُوهُنَّ ضَرْباً غَیْرَ مُبَرِّح‏). اگر پذیرفتند و گردن نهادند خوراک و پوشش معمول و متعارف آنها به عهده شما است. زنان امانت خدایند در دست شما، به حکم قرآن کام گرفتن از آنها را بر خود حلال کرده‌اید، پس درباره آنان از خدا بترسید و خیراندیشی مرا در حق آنها بپذیرید».[7] 3. این روایت و روایات مشابه ناظر به آن است که حتی با پذیرش تأدیب و زدن زنان توسط شوهرانشان، این زدن نباید تا اندازه‌ای باشد که مستوجب دیه و یا قصاص شود. احتمالاً به همین دلیل فقها در بحث «تأدیب النساء» به این روایت اصلاً اعتنایی نکرده‌اند و آن‌را خبری شاذ[8] دانسته‌اند. برای آگاهی بیشتر درباره آیه شریفه و دیگر مباحث مربوطه نمایه‌های زیر را مطالعه کنید: «قرآن و قوامیت مردان بر زنان»، سؤال 267 «کتک زدن زنان»، سؤال 5216 «برتری مردان نسبت به زنان در برخی جنبه‌ها»، سؤال 6580. [1] . نساء، 34. [2] . ابن حیون مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام، ج ‏2، ص 217، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ دوم، 1385ق؛ راوندی کاشانی، فضل الله بن علی‏، النوادر، محقق، صادقی اردستانی، احمد، ص 38، قم، دار الکتاب‏، چاپ اول‏، بی‌تا. [3] . ابن اشعث، محمد بن محمد، الجعفریات(الأشعثیات)، ص 107، تهران، مکتبة النینوی الحدیثة، چاپ اول‏، بی‌تا؛ [4] . بروجردی، حسین، جامع أحادیث الشیعة، ج ‏25، ص 568، تهران، فرهنگ سبز، چاپ اول‏، 1386ش. [5] . الجعفریات (الأشعثیات)، مقدمه محقق، ص 4؛ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی‏، بحار الأنوار، ج ‏102، ص 72، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ دوم‏، 1403ق. [6] . نجاشی، احمد بن علی‏، رجال النجاشی، ص 379، قم، مؤسسة النشر الاسلامی‏، چاپ ششم‏، 1365ش؛ حلی، حسن بن علیّ بن داود، الرجال، محقق، بحرالعلوم، محمدصادق‏، ص 333، دانشگاه تهران‏، چاپ اول‏، 1342ش. [7] . ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، محقق، غفاری، علی اکبر، ص 33 – 34، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق. [8] . ر. ک: «معنای حدیث شاذ و معلل»، سؤال 32703.
ترجمهی صحیح این حدیث و بررسی سندیت آن را میخواستم، باتشکر عن علی علیه السلام ، قال: أتی النبی صلی الله علیه وآله رجل من الانصار بابنة له، فقال: یا رسول الله، ان زوجها فلان بن فلان الانصاری، وإنه ضربها فأثر فی وجهها، فقال رسول الله صلی الله علیه وآله : لیس ذلک لک، فأنزل الله عزوجل: الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله به بعضهم علی بعض وبما انفقوا من أموالهم أی قوامون علی النساء فی الادب، فقال رسول الله صلی الله علیه وآله : أردت أمرا وأراد الله غیره مستدرک الوسائل، ج 14، ص 260
همانگونه که در پرسش بدان اشاره شد، در برخی منابع، روایتی به نقل از امام علی(ع) وجود دارد که به چنین ماجرایی با اختلاف و تشویش در برخی الفاظ میپردازد. قبل از هر چیز به ترجمه این روایت طبق یکی از نسخهها میپردازیم:
امام علی(ع) فرمود: «مردی از انصار در حالیکه دخترش را همراه خود داشت، نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: ای رسول خدا! شوهر این دختر - که فلانی پسر فلانی از انصار است - او را تا اندازهای کتک زده که اثرش در صورت فرزندم باقی مانده است! پس برای دخترم از او قصاص کن،[برخی نسخهها: من برای دخترم قصاص کردم] رسول خدا فرمود: "این کار در اختیار تو است) یعنی حق داری که او را قصاص کرده و یا درخواست قصاص کنی!)"، بعد از مدّتی خداوند این آیه را نازل کرد: "الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساء...؛[1] یعنی مردان بر زنان سرپرستی دارند(ادبشان بر عهده آنان است).... پس از نزول این آیه، پیامبر(ص) فرمود: " نظر من چیزی بود، اما پروردگارم چیز دیگری را اراده فرمود"».[2]
درباره سند و محتوای این روایت به نکاتی اشاره میشود:
1. این روایت در چند منبع حدیثی با اختلاف در برخی الفاظ نقل شده است؛ و این اختلاف در الفاظ بهگونهای تشویش و اضطراب در متن دارد که در ترجمه و مفهوم روایت تأثیر دارند. ظاهراً اولین منبع شیعی که این روایت را نقل کرده است؛ کتاب «الجعفریات» (قرن چهارم) باشد.[3] اما در این کتاب عبارت «لَیْسَ ذَلِکَ لَک» (این کار در اختیار تو نیست) بهجای «ذلک لک»(این کار در اختیار تو است) آمده است! روشن است که این دو عبارت دو نتیجه را در پی دارد؛ یکی اینکه پیامبر(ص) موافق قصاص نبودند و دیگر اینکه موافق قصاص بودند. در صورت اول؛ کلام پیامبر با آیه شریفه منافات ندارد، اما بر اساس عبارت دوم، نظر پیامبر با محتوای آیه بعد از نزول منافات داشته است.
همچنین بنابر عبارت اول؛ «اردتَ امراً»(به فتح «ت» در «اردت») درست است تا معنا پیدا کند؛ یعنی پیامبر پدر دختر را مورد خطاب قرار میدهند. ولی مطابق عبارت دوم؛ «اردتُ امراً» (به ضمّ «ت») درست است؛ یعنی سخن پیامبر ناظر به خودشان است: «من چیزی را اراده کردم».
به همین جهات است که برخی از فقهای بزرگ درباره محتوای روایت مورد پرسش گفتهاند: متن روایت دارای نوعی تشویش و اضطراب است و گویا کلماتی حذف شده است.[4]
2. هر چند روایات «الجعفریات» میان خاصه و عامه مشهور است[5] و نویسنده آن محمد بن محمد بن اشعث، ثقه و مورد اطمینان است؛[6] اما حدیث مورد پرسش؛ از لحاظ محتوا با دیگر روایاتی که درباره شیوه تأدیب زنان خطاکار نقل شده، همخوانی ندارد؛ مانند این روایت: پیامبر اسلام(ص) فرمودند: «...خداوند به شما حق داده بر آنها سخت بگیرید، در بستر از آنان کنارهگیری کنید [و اگر این واکنش ملایم سودمند نیفتاد] آنها را با زدن، نه چندان دردناک تنبیه کنید(تَضْرِبُوهُنَّ ضَرْباً غَیْرَ مُبَرِّح). اگر پذیرفتند و گردن نهادند خوراک و پوشش معمول و متعارف آنها به عهده شما است. زنان امانت خدایند در دست شما، به حکم قرآن کام گرفتن از آنها را بر خود حلال کردهاید، پس درباره آنان از خدا بترسید و خیراندیشی مرا در حق آنها بپذیرید».[7]
3. این روایت و روایات مشابه ناظر به آن است که حتی با پذیرش تأدیب و زدن زنان توسط شوهرانشان، این زدن نباید تا اندازهای باشد که مستوجب دیه و یا قصاص شود. احتمالاً به همین دلیل فقها در بحث «تأدیب النساء» به این روایت اصلاً اعتنایی نکردهاند و آنرا خبری شاذ[8] دانستهاند.
برای آگاهی بیشتر درباره آیه شریفه و دیگر مباحث مربوطه نمایههای زیر را مطالعه کنید:
«قرآن و قوامیت مردان بر زنان»، سؤال 267
«کتک زدن زنان»، سؤال 5216
«برتری مردان نسبت به زنان در برخی جنبهها»، سؤال 6580.
[1] . نساء، 34. [2] . ابن حیون مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام، ج 2، ص 217، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ دوم، 1385ق؛ راوندی کاشانی، فضل الله بن علی، النوادر، محقق، صادقی اردستانی، احمد، ص 38، قم، دار الکتاب، چاپ اول، بیتا. [3] . ابن اشعث، محمد بن محمد، الجعفریات(الأشعثیات)، ص 107، تهران، مکتبة النینوی الحدیثة، چاپ اول، بیتا؛ [4] . بروجردی، حسین، جامع أحادیث الشیعة، ج 25، ص 568، تهران، فرهنگ سبز، چاپ اول، 1386ش. [5] . الجعفریات (الأشعثیات)، مقدمه محقق، ص 4؛ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الأنوار، ج 102، ص 72، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق. [6] . نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص 379، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ ششم، 1365ش؛ حلی، حسن بن علیّ بن داود، الرجال، محقق، بحرالعلوم، محمدصادق، ص 333، دانشگاه تهران، چاپ اول، 1342ش. [7] . ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، محقق، غفاری، علی اکبر، ص 33 – 34، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق. [8] . ر. ک: «معنای حدیث شاذ و معلل»، سؤال 32703.
- [سایر] لطفاً این روایت را اجمالاً توضیح دهید: (مُحَمَّدُ بْنُ یعْقُوبَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَاصِمِی عَنْ عَلِی بْنِ الْحَسَنِ التَّمِیمِی عَنْ عَلِی بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ ذَکرْتُ لَهُ مِصْرَ فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) اطْلُبُوا بِهَا الرِّزْقَ وَ لَا تَطْلُبُوا بِهَا الْمَکثَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) مِصْرُ الْحُتُوفِ یقَیضُ لَهَا قَصِیرَةُ الْأَعْمَارِ).
- [سایر] معنای حدیث زیر چیست؟ و عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبیعمیر، عن إبراهیم بن عبد الحمید، عن مصعب بن عبد الله النوفلی، عمن رفعه قال: قَدِمَ أعرابی بِإبل له علی عهد رسول الله(ص) ... فقال: فَاسْتَهْدِنِی یا رسول الله، قال: لا، قال: بَلی یا رسول الله فَلَم یَزَل یُکَلّمُه حتّی قال: أَهْدِ لَنَا نَاقَةً وَ لَا تَجْعَلْهَا وَلْهَی.
- [سایر] در روایتی که در ذیل ذکر میشود، امام سجاد(ع) خطاب به مسلم بن عقبه و بنا به نقلی دیگر خطاب به یزید میگوید: (من بنده تو هستم)، در حالیکه این کلام از امام معصوم جایز نیست. این روایت در کتاب (تشیّع علوی و تشیّع صفوی) آمده است. متن روایت: (ابن محبوب، عن أبی أیوب، عن بُرید بن معاویة قالَ: سَمِعتُ أبَا جعفرٍ(ع) یقولُ: إنَّ یَزیدَ بنَ مُعاویةَ دَخَلَ المَدینَةَ وَ هُوَ یُریدُ الحَجَّ، فَبَعَثَ إلَی رجُلٍ مَن قُریشٍ فَأتَاهُ فَقَالَ لَهُ یَزید: أَتُقِرُّلی أَنَکَ عَبدٌ لِی، إن شئتُ بِعتُک وَ إِن شئتُ استَرقَیتُکَ فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ: و الله یا یَزیدُ مَا أَنتَ بِأکرَمَ مِنِّی فی قُریشٍ حَسَباً و لا کَانَ أَبُوکَ أَفضَلَ مِن أَبی فی الجاهِلِیةِ وَ الإسلامِ وَ مَا أَنتَ بأَفضَلَ مِنِّی فی الدِینِ وَ لا بِخَیرٍ مِنِّی فَکَیفِ أُقِرُّ لکَ بما سأَلتَ؟ فَقالَ لَهُ یزید: إِن لَم تُقِرَّ لی و الله قَتَلتُکَ فقالَ لَهُ الرَّجُلُ: لیسَ قَتَلُکَ إیایَ بأعظَمَ مَن قَتلِکَ الحُسینَ بنَ عَلِیٍ(ع) ابنَ رسولُ الله صَلّی الله علیهِ و آلِه فأمَرَ بِهِ فَقُتِلَ. حَدیث عَلِی بن الحُسینِ(ع) مَعَ یَزید لعنَهُ الله ثُمَّ أرسَلَ إلی عَلی بن الحُسینِ(ع) فَقالَ لَهُ مَثلَ مَقالَتِهِ لِلقُرَشی؛ فَقَالَ لَهُ عَلِی بن الحُسینِ(ع): أرَأیتَ اِن لَم أُقرَّ لکَ أَلیس تقتلِنی کَما قَتَلتَ الرَّجُلَ بالامس؟ فَقالَ لَهُ یَزیدُ لَعَنَهُ الله : بَلی فَقَالَ لَهُ علیُّ بنُ الحُسین(ع): قَد أَقرَرتُ لکَ بما سألتَ؛ أَنا عبدٌ مُکرَه، فَاِن شَئتَ فأَمسِک وَ إن شئتَ فَبع، فَقالَ لهُ یزید لَعَنَهُ الله : أَوَلی لکَ حَقَنتَ دَمَکَ و لم ینقصکَ ذلکَ مَن شَرَفِک).
- [سایر] با توجه به روایات زیر، (تتریب) را توضیح دهید. 1. (مُحَمَّدُ بْنُ یعْقُوبَ عَنْ عَلِی بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) أَنَّهُ کَانَ یُتَرِّبُ الْکِتَابَ وَ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ). 2. (عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ عَلِی بْنِ عَطِیةَ أَنَّهُ رَأَی کُتُباً لِأَبِی الْحَسَنِ مُتَرَّبَةً). 3. (عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیرِی فِی قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنِ الرِّضَا(ع) قَالَ کانَ أَبُو الْحَسَنِ(ع) یُتَرِّبُ الْکِتَابَ). 4. (مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ فِی الْخِصَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْوَرَّاقِ عَنْ عَلِی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ دَارِمِ بْنِ قَبِیصَةَ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ(ع) عَنِ النَّبِی(ص) قَالَ بَاکِرُوا بِالْحَوَائِجِ فَإِنَّهَا مُیَسَّرَةٌ وَ تَرِّبُوا الْکِتَابَ فَإِنَّهُ أَنْجَحُ لِلْحَاجَةِ وَ اطْلُبُوا الْخَیْرَ عِنْدَ حِسَانِ الْوُجُوه).
- [سایر] معنا و منظور امام صادق(ع) در روایت زیر در مورد عایشه و حفصه چیست؟ آیا این روایت از نظر سند اعتبار دارد؟ (مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْکَشِّیُّ فِی کِتَابِ الرِّجَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ الله عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ قَالَ دَخَلَ زُرَارَةُ عَلَی أَبِی عَبْدِ الله فَقَالَ یَا زُرَارَةُ مُتَأَهِّلٌ أَنْتَ قَالَ لَا قَالَ وَ مَا یَمْنَعُکَ مِنْ ذَلِکَ قَالَ لِأَنِّی لَا أَعْلَمُ تَطِیبُ مُنَاکَحَةُ هَؤُلَاءِ أَمْ لَا فَقَالَ فَکَیْفَ تَصْبِرُ وَ أَنْتَ شَابٌّ قَالَ أَشْتَرِی الْإِمَاءَ قَالَ وَ مِنْ أَیْنَ طَابَ لَکَ نِکَاحُ الْإِمَاءِ قَالَ لِأَنَّ الْأَمَةَ إِنْ رَابَنِی مِنْ أَمْرِهَا شَیْءٌ بِعْتُهَا قَالَ لَمْ أَسْأَلْکَ عَنْ هَذَا وَ لَکِنْ سَأَلْتُکَ مِنْ أَیْنَ طَابَ لَکَ فَرْجُهَا قَالَ لَهُ فَتَأْمُرُنِی أَنْ أَتَزَوَّجَ فَقَالَ لَهُ ذَلِکَ إِلَیْکَ قَالَ فَقَالَ لَهُ زُرَارَةُ هَذَا الْکَلَامُ یَنْصَرِفُ عَلَی ضَرْبَیْنِ إِمَّا أَنْ لَا تُبَالِیَ أَنْ أَعْصِیَ الله إِذْ لَمْ تَأْمُرْنِی بِذَلِکَ وَ الْوَجْهُ الْآخَرُ أَنْ یَکُونَ مُطْلَقاً لِی قَالَ فَقَالَ لِی عَلَیْکَ بِالْبَلْهَاءِ قَالَ فَقُلْتُ مِثْلُ الَّذِی یَکُونُ عَلَی رَأْیِ الْحَکَمِ بْنِ عُتَیْبَةَ وَ سَالِمِ بْنِ أَبِی حَفْصَةَ قَالَ لَا الَّتِی لَا تَعْرِفُ مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ وَ لَا تَنْصِبُ قَدْ زَوَّجَ رَسُولُ الله أَبَا الْعَاصِ بْنَ الرَّبِیعِ وَ عُثْمَانَ بْنَ عَفَّانَ وَ تَزَوَّجَ عَائِشَةَ وَ حَفْصَةَ وَ غَیْرَهُمَا قُلْتُ لَسْتُ أَنَا بِمَنْزِلَةِ النَّبِیِّ ص الَّذِی کَانَ یَجْرِی عَلَیْهِمْ حُکْمُهُ وَ مَا هُوَ إِلَّا مُؤْمِنٌ أَوْ کَافِرٌ قَالَ الله عَزَّ وَ جَلَّ فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ الله فَأَیْنَ أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ وَ أَیْنَ الْمُؤَلَّفَةُ قُلُوبُهُمْ وَ أَیْنَ الَّذِینَ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً وَ أَیْنَ الَّذِینَ لَمْ یَدْخُلُوهَا وَ هُمْ یَطْمَعُونَ...).
- [سایر] میخواستم (یحیی بن ضریس) را که در سلسله روات سند زیر هست بررسی رجالی کنید. (حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الصَّفَّارُ قَالَ: ثنا أَبُو یَحْیَی عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَلَّامٍ الرَّازِیُّ، بأَصْبَهَانَ قَالَ: ثنا یَحْیَی بْنُ الضُّرَیْسِ قَالَ: ثنا عِیسَی بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، قَالَ: ثنا أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیٍّ قَالَ: " نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: {إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ} [المائدة: 55] فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَدَخَلَ الْمَسْجِدَ، وَالنَّاسُ یُصَلُّونَ بَیْنَ رَاکِعٍ وَقَائِمٍ، فَصَلَّی، فَإِذَا سَائِلٌ، قَالَ: (یَا سَائِلُ أَعْطَاکَ أَحَدٌ شَیْئًا؟)، فَقَالَ: لَا إِلَّا هَذَا الرَّاکِعَ لِعَلِیٍّ أَعْطَانِی خَاتَمًا قَالَ الْحَاکِمُ: هَذَا حَدِیثٌ تَفَرَّدَ بِهِ الرَّازِیُّونَ، عَنِ الْکُوفِیِّینَ، فَإِنَّ یَحْیَی بْنَ الضُّرَیْسِ الرَّازِیَّ قَاضِیهِمْ، وَ عِیسَی الْعَلَوِیُّ مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ).
- [سایر] درباره حضرت زهرا(س) این حدیث را داریم: (عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ:- خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص یُرِیدُ فَاطِمَةَ وَ أَنَا مَعَهُ فَلَمَّا انْتَهَیْتُ إِلَی الْبَابِ وَضَعَ یَدَهُ عَلَیْهِ فَدَفَعَهُ ثُمَّ قَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَدْخُلُ قَالَتْ ادْخُلْ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَدْخُلُ أَنَا وَ مَنْ مَعِی فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَیْسَ عَلَیَّ قِنَاعٌ فَقَالَ یَا فَاطِمَةُ خُذِی فَضْلَ مِلْحَفَتِکِ فَقَنِّعِی بِهِ رَأْسَکِ فَفَعَلَتْ ثُمَّ قَالَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَدْخُلُ قَالَتْ نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَنَا وَ مَنْ مَعِی قَالَتْ وَ مَنْ مَعَکَ قَالَ جَابِرٌ فَدَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ دَخَلْتُ وَ إِذَا وَجْهُ فَاطِمَةَ أَصْفَرُ کَأَنَّهُ بَطْنُ جَرَادَةٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا لِی أَرَی وَجْهَکِ أَصْفَرَ قَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ الْجُوعُ فَقَالَ اللَّهُمَّ مُشْبِعَ الْجَوْعَةِ وَ دَافِعَ الضَّیْعَةِ أَشْبِعْ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ قَالَ جَابِرٌ فَوَ اللَّهِ لَنَظَرْتُ إِلَی الدَّمِ یَنْحَدِرُ مِنْ قُصَاصِهَا حَتَّی عَادَ وَجْهُهَا أَحْمَرَ فَمَا جَاعَتْ بَعْدَ ذَلِکَ الْیَوْمِ.). در این روایت جناب جابر، صورت حضرت فاطمه(س) را مشاهده کرده که گفته زرد بود. همچنین جناب جابر اینقدر با دقت به چهره حضرت نگریسته که جاری شدن خون زیر پوست را هم دیده است. پس نمیشود در توجیهش گفت که این همان نگاه اول است که فقها اجازه دادهاند؛ چون با یک نگاه اتفاقی که فوری طرف سرش را پائین بیندازد این میزان جزئیات را انسان نمیتواند بفهمد. مگر حضرت زهرا نفرمود بهترین زن، زنی است که نه نامحرمی او را ببیند نه او نامحرمی را ببیند یا مثلاً حتی ایشان در برابر نابینا نیز روی خود را میگرفتند. آیا این روایات با هم تعارض دارند؟
- [سایر] در روایتی از امام رضا (ع) که شیخ صدوق از استادش علی بن احمد بن محمد بن دقاق در باب صفات ذات در عیون الاخبار، ج 1، ص 114، ح 10، آورده است که (لم یزل خدا عالما قادرا حیا و...) است و هر کس به فعلی بودن این صفات برای خدا قائل شود شیعه نیست. حدثنا علی بن أحمد بن محمد بن عمران الدقاق رضی الله عنه قال حدثنا محمد بن أبی عبد الله الکوفی عن محمد بن إسماعیل البرمکی قال حدثنا الفضل بن سلیمان الکوفی عن الحسین بن خالد قال سمعت الرضا ع یقول لم یزل الله تعالی عالما قادرا حیا قدیما سمیعا بصیرا فقلت له یا ابن رسول الله إن قوما یقولون لم یزل الله عالما بعلم و قادرا بقدرة و حیا بحیاة و قدیما بقدم و سمیعا بسمع و بصیرا ببصره فقال ع من قال ذلک و دان به فقد اتخذ مع الله آلهة أخری و لیس من ولایتنا علی شیء ثم قال ع لم یزل الله عز و جل علیما قادرا حیا قدیما سمیعا بصیرا لذاته تعالی عما یقولون المشرکون و المشبهون علوا کبیرا. (عیونأخبارالرضا(ع) ج : 1 ص : 119) در مورد علی بن احمد بن محمد بن عمران سوال دارم که چیزی در کتب رجالی درباره ایشان نیامده است، اما در معجم رجال حدیث آقای خویی او را از مشایخ صدوق می دانند و ما می دانیم که همه ی مشایخ صدوق یکسان نیستند حتی برخی جزء مخالفانند. اما در امالی صدوق همین روایت از علی بن احمد بن موسی نقل شده است (امالی صدوق ،مجلس السابع والاربعون، حدیث 5 ) درباره او نیز در کتب رجالی چیزی نیافتم که آیا او همان دقاق است آیا اینجا تصحیف یا تحریف رخ داده است؟ در مورد فضل بن سلیمان هم که از راویان این حدیث است مطلبی نیامده است، او را هم بفرمایید.
- [سایر] سؤالی در خصوص صحت و سقم روایت زیر که در (بحار الانوار) آمده و درباره فتح شهر عمان توسط حضرت علی(ع) است، دارم؟ (جهت رفع شبهه): (المناقب لابن شهرآشوب فِی حَدِیثِ عَمَّارٍ لَمَّا أَرْسَلَ النَّبِیُّ ص عَلِیّاً إِلَی مَدِینَۀِ عُمَانَ فِی قِتَالِ الْجُلَنْدَی بْنِ کِرْکِرَ وَ جَرَی بَیْنَهُمَا حَرْبٌ عَظِیمٌ وَ ضَرْبٌ وَجِیعٌ دَعَا الْجُلَنْدَی بِغُلَامٍ یُقَالُ لَهُ الْکِنْدِیُّ وَ قَالَ لَهُ إِنْ أَنْتَ خَرَجْتَ إِلَی صَاحِبِ الْعِمَامَۀِ السَّوْدَاءِ وَ الْبَغْلَۀِ الشَّهْبَاءِ فَتَأْخُ ذُهُ أَسِیراً أَوْ تَطْرَحُهُ مُجَ دَّلًا عَفِیراً أُزَوِّجْکَ ابْنَتِیَ الَّتِی لَمْ أَنْعَمْ لِأَوْلَادِ الْمُلُوکِ بِزِوَاجِهَا فَرَکِبَ الْکِنْدِیُّ الْفِیلَ الْأَبْیَضَ وَ کَانَ مَعَ الْجُلَنْدَی ثَلَاثُونَ فِیلًا وَ حَمَلَ بِالْأَفِیلَۀِ وَ الْعَسْکَرِ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَلَمَّا نَظَرَ الْإِمَامُ إِلَیْهِ نَزَلَ عَنْ بَغْلَتِهِ ثُمَّ کَشَفَ عَنْ رَأْسِهِ فَأَشْرَقَتِ الْفَلَاةُ طُولًا وَ عَرْضاً ثُمَّ رَکِبَ وَ دَنَا مِنَ الْأَفِیلَۀِ وَ جَعَلَ یُکَلِّمُهَا بِکَلَامٍ لَا یَفْهَمُهُ الْآدَمِیُّونَ وَ إِذَا بِتِسْعَۀٍ وَ عِشْرِینَ فِیلًا قَدْ دَارَتْ رُءُوسُهَا وَ حَمَلَتْ عَلَی عَسْکَرِ الْمُشْرِکِینَ وَ جَعَلَتْ تَضْرِبُ فِیهِمْ یَمِیناً وَ شِمَالًا حَتَّی أَوْصَلَتْهُمْ إِلَی بَابِ عُمَانَ ثُمَّ رَجَعَتْ وَ هِیَ تَتَکَلَّمُ بِکَلَامٍ یَسْمَعُهُ النَّاسُ یَا عَلِیُ کُلُّنَا نَعْرِفُ مُحَمَّداً وَ نُؤْمِنُ بِرَبِّ مُحَمَّدٍ إِلَّا هَذَا الْفِیلُ الْأَبْیَضُ فَإِنَّهُ لَا یَعْرِفُ مُحَمَّداً وَ لَا آلَ مُحَمَّدٍ فَزَعَقَ الْإِمَامُ زَعَقَتَهُ الْمَعْرُوفَۀَ عِنْدَ الْغَضَبِ الْمَشْهُورَةَ فَارْتَعَدَ الْفِیلُ وَ وَقَفَ فَ َ ض رَبَهُ الْإِمَامُ بِذِی الْفَقَارِ ضَ رْبَۀً رَمَی رَأْسَهُ عَنْ بَدَنِهِ فَوَقَعَ الْفِیلُ إِلَی الْأَرْضِ کَالْجَبَلِ الْعَظِیمِ وَ أَخَ ذَ الْکِنْدِیَّ مِنْ ظَهْرِهِ فَأَخْبَرَ جَبْرَئِیلُ النَّبِیَّ ص فَارْتَقَی عَلَی السُّورِ فَنَادَی أَبَا الْحَسَنِ هَبْهُ لِی فَهُوَ أَسِیرُکَ فَأَطْلَقَ عَلِیُّ ع سَبِیلَ الْکِنْدِیِّ فَقَالَ لَهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ مَا حَمَلَکَ عَلَی إِطْلَاقِی قَالَ وَیْلَکَ مُدَّ نَظَرَکَ فَمَ دَّ عَیْنَیْهِ فَکَشَفَ اللَّهُ عَنْ بَ َ ص رِهِ فَنَظَرَ إِلَی النَّبِیِّ ص عَلَی سُورِ الْمَدِینَۀِ وَ صَ حَابَتِهِ فَقَالَ مَنْ هَذَا یَا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ سَیِّدُنَا رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَالَ کَمْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ یَا عَلِیُّ قَالَ مَسِیرَةُ أَرْبَعِینَ یَوْماً فَقَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّ رَبَّکُمْ رَبٌّ عَظِیمٌ وَ نَبِیَّکُمْ نَبِیٌّ کَرِیمٌ مُدَّ یَدَکَ فَأَنَا أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَتَلَ عَلِیٌّ الْجُلَنْدَی وَ غَرَّقَ فِی الْبَحْرِ مِنْهُمْ خَلْقاً کَثِیراً وَ قَتَلَ مِنْهُمْ کَ ذَلِکَ وَ أَسْلَمَ الْبَاقُونَ وَ سَلَّمَ الْحِصْنَ إِلَی الْکِنْدِیِّ وَ زَوَّجَهُ بِابْنَۀِ الْجُلَنْدَی وَ أَقْعَدَ عِنْدَهُمْ . (قَوْماً مِنَ الْمُسْلِمِینَ یُعَلِّمُونَهُمُ الْفَرَائِضَ)).
- [سایر] در تفسیر سوره بینه، در معنای آیه (خیرُ البَریة) در سایت وزارت اوقاف و ارشاد عربستان سعودی، که تفاسیر وترجمه های قرآن کریم را دارد: به این آدرس بروید: http://quran.al-islam.com/Page.aspx?pageid=221&BookID=13&Page=598 آخر صفحه، خط آخر و جمله آخر صفحه را ببینید: *{7}ﺇِﻥَّ الَّذِینَ ﺁمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ اُولَیِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ* یَقُول : مَنْ فَعَلَ ذَلِکَ مِنْ النَّاﺱ فَهُمْ خَیْر الْبَرِیَّه . وَقَدْ : 29208 - حَدَّثَنَا اِبْن حُمَیْد , قَالَ : ثنا عِیسَی بْن فَرْقَد , عَنْ اَبِی الْجَارُود , عَنْ مُحَمَّد بْن عَلِیّ { اُولَیِکَ هُمْ خَیْر الْبَرِیَّه } فَقَالَ النَّبِیّ صَلَّی اللَّه عَلَیْهِ وَسَلَّمَ : \\\" اَنْتَ یَا عَلِیّ وَ شِیعَتک \\\" پیامبر(ص) فرمود: منظور از خیرالبریة، علی جان تو هستی و شیعیان تو. البته قبل از اینکه خبر دار بشن و برش دارن برید ببینید!