همان‌گونه که اطاعت از رسول و اولی الأمر، با اطاعت از خدا منافاتی نداشته، بلکه در همان راستا است: «کسی که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است»،[1] برگشت خلق به سوی ائمه اطهار(ع) و حساب‌رسی توسط آنان با برگشت به سوی خدا و حساب‌رسی از جانب او در تعارض نبوده، بلکه در یک راستا می‌باشند. امام صادق(ع) می‌فرماید: «هنگامی که قیامت شود، خداوند حساب‌رسی شیعیان را به ما موکول می‌نماید، و آنچه به خدا مربوط می‌شود، از او می‌خواهیم، که آن‌را به ما ببخشد و به سودشان گردد، و آنچه به خود ما مربوط می‌شود، به آنان می‌دهیم»، سپس این آیات شریفه را قرائت فرمود: «إِنَّ إِلَیْنا إِیابَهُمْ* ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ»؛[2] به یقین بازگشت (همه) آنان به سوی ما است و مسلّماً حسابشان (نیز) با ما است!.[3] برای آگاهی بیشتر «امامان و حساب مخلوقات»، سؤال 7492 را مطالعه کنید. [1] . نساء، 80:‌ «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه...». [2] . غاشیه، 25 و 26. [3] . شیخ طوسی، الأمالی، ص 406، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق.
عبارت (و ایاب الخلق الیکم و حسابهم علیکم) از زیارت جامعه کبیره با آیه شریفه (إِنَّ إِلَیْنا إِیابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ) چگونه سازگار است؟
همانگونه که اطاعت از رسول و اولی الأمر، با اطاعت از خدا منافاتی نداشته، بلکه در همان راستا است: «کسی که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است»،[1] برگشت خلق به سوی ائمه اطهار(ع) و حسابرسی توسط آنان با برگشت به سوی خدا و حسابرسی از جانب او در تعارض نبوده، بلکه در یک راستا میباشند.
امام صادق(ع) میفرماید: «هنگامی که قیامت شود، خداوند حسابرسی شیعیان را به ما موکول مینماید، و آنچه به خدا مربوط میشود، از او میخواهیم، که آنرا به ما ببخشد و به سودشان گردد، و آنچه به خود ما مربوط میشود، به آنان میدهیم»، سپس این آیات شریفه را قرائت فرمود: «إِنَّ إِلَیْنا إِیابَهُمْ* ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ»؛[2] به یقین بازگشت (همه) آنان به سوی ما است و مسلّماً حسابشان (نیز) با ما است!.[3]
برای آگاهی بیشتر «امامان و حساب مخلوقات»، سؤال 7492 را مطالعه کنید. [1] . نساء، 80: «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه...». [2] . غاشیه، 25 و 26. [3] . شیخ طوسی، الأمالی، ص 406، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق.
- [سایر] متن و زیارت جامعه کبیره را بفرمایید؟
- [سایر] این فراز از زیارت جامعه کبیره: "جَعَلَ صَلواتَنَا عَلَیْکُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ طِیبا لِخُلُقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَةً لَنَا وَ کَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا"را که در باره ولایت است، شرح دهید.
- [سایر] معنای (بکم فتح اللَّه و بکم یختم و بکم ینزّل الغیث ...) در زیارت جامعه کبیره چیست؟
- [سایر] کدام فراز زیارت جامعه کبیره بر این مطلب دلالت میکند که نیازهای خود را میتوانیم از أئمه اطهار(ع) بخواهیم؟
- [سایر] تفسیر «بکم فتح اللَّه و بکم یختم و بکم ینزّل الغیث ...» در زیارت جامعه کبیره چیست؟
- [سایر] آیااز راه خداشناسی به امام شناسی می رسیم یا برعکس از امام شناسی به خدا می رسیم ؟ زیارت جامعه مد نظر باشد.
- [سایر] مگر در زیارت جامعه کبیره نمی خوانیم "و من حاربکم مشرک" و یا "من جحدکم کافر"؟ پس حضرت علی(ع) چرا هرگز کسانی را که با او جنگ کردند نه کافر دانست و نه فاسق و نه مشرک، بلکه می فرمود اینها برادران ما هستند که بر ما ستم کردند؟! نص روایت: عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ فِی قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِیَادٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ أَنَّ عَلِیّاً ع لَمْ یَکُنْ یَنْسُبُ أَحَداً مِنْ أَهْلِ حَرْبِهِ إِلَی الشِّرْکِ وَ لَا إِلَی النِّفَاقِ وَ لَکِنَّهُ کَانَ یَقُولُ هُمْ إِخْوَانُنَا بَغَوْا عَلَیْنَا (وسائل الشیعة، ج15، باب حکم قتال البغاة).
- [سایر] سلام علیکم، در شب اول منبرتان در فرانکفورت مطلبی را تحت عنوان استفاده انبیا عظام از حکمت حضرت فاطمه زهرا (س) با ذکر حدیثی از صادق ال محمد (ع) ارایه کردید، اگر ممکن است این حدیث را بطور کامل بیان بفرمایید؟البته با قدری توضیح! ایا واژه سلال النبیین در زیارت جامعه-البته در مورد ائمه-با این موضوع مرتبط است ؟ متسفانه ما به هیچیک از وجوه این بزرگواران اگاهی نداریم. متشکرم. در پناه حق.
- [سایر] با توجه به اینکه امامان معصوم(ع) ما را می بینند و با توجه به زیارت جامعه و عقیده شیعه که امامان علم خدایی دارند و از آینده هر شخص خبر دارند پس چه دلیلی دارد که هر هفته اعمال ما به امام زمان(عج) عرضه شود و چه لزومی دارد که امام معصوم(ع) از اعمال ما ناراحت شود در حالی می داند ما نهایتا کافر می میریم یا مؤمن.
- [سایر] حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دام ظله)؛ سلام علیکم: سوال هایی از محضرتان درباره نظریه شورای فقهاء و مراجع که مرحوم سید محمد شیرازی(ره) آن را مطرح کرده است دارم، چرا که برخی در عصر غیبت، ولایت و رهبری دولت اسلامی را شورایی (نه فردی) می دانند -بر خلاف آن چه که امروز در جمهوری اسلامی ایران به عنوان ولی فقیه واحد می بینیم- بر این اساس که علما بزرگ در نجف و قم و کربلا و مشهد مطالب مهم را به مراجع تقلیدی که دارای شرایط شرعی هستند ارجاع می دهند، حال اگر آنان بر شخص واحدی به عنوان مرجع اول و بالاتر برای دولت اسلامی اتفاق کردند، آن شخص به انتخاب امت مرجع و ولی فقیه می شود، و اگر حوزه های علمیه، مراجع متعددی را انتخاب کردند، همه آنان به عنوان مجلس اعلا -به عنوان شورای رهبری- امت را رهبری می کنند. صاحبان این نظریه (شورای فقها و مراجع) دلائلی بیان کرده اند که مختصرا ذکر می شود: 1. شورا عبارت است از رای گیری و آگاهی از همه نظریه ها برای نمایان شدن نظریه برتر، چنین امری از باب حکم واجب است زیرا خداوند می فرماید: "وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ" و چون (شورا) در بین صفات مومنان و دربین واجبات (مانند وجوب نماز و وجوب ترک گناه هان) ذکر شده است، سیاقاً و اتصافاً دلالت بر وجوب دارد. خداوند می فرماید: " فما أوتیتم من شیء فمتاعُ الحیاة الدنیا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَی لِلَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ` وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُون َ`وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ" ( شوری، 36،37،38). شورا و مشورت بین صفات مومنان آمده که ظهور در وجوب دارد همان طور که در ردیف اجتناب از گناهان بزرگ و وجوب برپایی نماز وارد شده است که قرابت آن را با وجوب بیشتر می کند. سیاق این آیات دلالت بر وجوب شورا و مشورت دارد. 2. وجوب گرفتن اذن در تصرفات؛ هر چیزی که مربوط به اجتماع و مردم باشد چه در اصل و چه در لوازمش باید درباره آن مشورت ومشاوره گرفته شود. از آن جمله، مدارس، دانشگاه ها، بیمارستان ها، فرودگاه ها، کارخانجات بزرگ و ... زیرا این ها با سرمایه مردم تأسیس و کار می کنند، همچنین در وظایف مدیریتی مانند ریاست، وزارت، نمایندگی مجلس، استانداری و فرمانداری و ... باید مشورت شود. برای این بخش دو استدلال ذکر شده است: اول: همه این امور تصرف در مال مردم است و کسی حق تصرف در مال غیر بدون اجازه اش را ندارد، و فرقی هم ندارد که این اموال از خمس ،زکات، معادن یا غیر این ها باشد. دوم: از طرفی این امور، تصرف در موجودیت، و هستی مردم و اجتماع است و کسی جز با اذن آنان اجازه چنین تصرفی را ندارد. و پر واضح است که رضایت مردم و اذن آنان در طول رضایت و اجازه باری تعالی است، بنابراین هرگونه تصرفی باید با جلب این دو رضایت باشد. و همچنین: رهبری جامعه و عالم اسلام، باید در ضمن شورای فقها جامع الشرایط تحقق پیدا کند زیرا آنان بعد از اقبال مردم مرجع تقلید آنان شده اند و از طرف شارع مقدس هم ولایت شرعی دارند، یعنی هم رضایت مردم را دارا می باشند و هم ولایت شرعی دارند، پس بنابراین هیچ مجتهدی حق سلب ولایت شرعی را از مجتهد دیگر ندارد. و چون فکرهای مختلف و متعدد از عقل واحد برتر و به صواب نزدیکتر است و خداوند نیز امر به مشورت کرده و سیره نبوی بر اساس مشورت بوده است؛ ولایت شورایی که اعضاء شورا همه از مجتهدین و مراجع تقلید هستند از ولایت فقیه واحد ارجح است. کلام امام معصوم (ع) نیز در حدیث "أما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا" به صورت جمع آمده است و فرموده " رواة حدیثنا" (نه راوی حدیثنا) یعنی حجیت از آن همه آنان است نه شخص واحد، به خصوص در اموری که آثار و عواقب آن به همه مردم مربوط می شود، علاوه بر این که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: "دست خداوند با جماعت است." و "عاقل ترین افراد کسی است که عقل های همه مردم را در عقل خودش جمع کند". و " هر کس که بر ده نفر ریاست کند و در آن جمع بهتر و داناتر از او باشد،آن جمع در سراشیبی سقوط اند". پس بنابر آن چه گذشت و با توجه به احادیث پیامبر (ص) بهترین راه برای نجات از ضلالت و سقوط، تشکیل شورای فقها است زیرا در میان آنان حتما اعلم وجود دارد و در غیر این صورت، حدیث پیامبر (ص) شامل آن جامعه می شود. شورای فقهاء بهترین گزینه برای رهبری امت اسلام است زیرا در این صورت استبداد شخصی در امر رهبری پیش نمی آید و از طرفی هیچ فقیهی حق منع فقیه جامع الشرایط دیگر که نائب (عام) امام عصر (عج) است را از بکارگیری ولایت شرعی اش ندارد. در این ایام که قدرتهای مستکبر برای پاره پاره کردن امت اسلام هجوم آورده اند، بهترین راه مبارزه، ایجاد وحدت در میان صفوف شیعیان است که با جمع شده مراجع تقلید و حضور آنان در مجلس واحد این وحدت دست یافتنی است. و بدون شورای فقها یکپارچه کردن مردم ممکن نیست، علاوه بر این که یک شخص توانایی احاطه به تمام شؤنات امت را ندارد. تجارب تاریخی نیز به خوبی نشان می دهد که دیکتاتوری، زائیده حکمرانی شخص واحد بوده است لذا در روایات بر مضرات استبداد به رأی تأکید شده است. پس بنابراین، رهبری جامعه اسلامی باید رهبری شورایی (نه فردی) باشد. این مطالب و برخی دیگر از استدلا ل ها را صاحبان نظریه شورای فقهاء به جای نظریه ولایت فقیه واحد، که امروز در جمهوری اسلامی ایران به آن عمل می شود، بیان کرده اند. با توجه به این که نظریه شورای فقها از طرفی عده ای و به شدت در میان جوانان کشورهای اسلامی و کشورهای حاشیه خلیج فارس ترویج می شود و از طرفی کتاب یا منابعی برای به چالش کشاندن این نظریه وجود ندارد از شما درخواست داریم که جواب این نظریه را به ما بدهید و استدلالات خود را به تفصیل در این باره بیان کنید. خداوند به شما جزای خیر عطا کند.