مهریه یکی از طلب‌های ویژه‌ای است که بر عهده مرد بوده و غالباً نیز عند المطالبه است. بنابر این، هر وقت زن درخواست کند بر مرد واجب است آن‌را پرداخت نماید؛ زیرا بین مسلمانان، بلکه حتی غیر مسلمانان اختلافی وجود ندارد که بر شخص بدهکار پرداخت بدهی واجب است.[1] حال اگر شخص بدهکار با توجه به فرارسیدن زمان دین، بدهکاری خود را پرداخت نمی‌کند، چند حالت متصور است: 1. توانایی پرداخت بدهکاری را دارد، ولی کوتاهی می‌کند و نمی‌پردازد. بنابر نظر فقهای امامیه، اگر طلبکار درخواست حبس او را داشته باشد حکومت، بدهکار را حبس و زندانی می‌کند و سپس به او دستور می‌دهند که بدهکاری خویش را بپردازد، اگر بدهی خود را پرداخت او را آزاد می‌کنند و اگر نپرداخت، به دستور حکومت اموالش فروخته می‌شود و طلب طلبکار پرداخت می‌شود، سپس آزادش می‌کنند.[2] اصبغ بن نباته نقل می‌کند: «علی(ع) فردی را که بدهی طلبکاران خود را نمی‌داد زندانی می‌کرد و سپس به او دستور می‌داد تا اموالش را میانشان تقسیم کند، اگر امتناع می‌ورزید، امام اموال او را می‌فروخت و پولش را میان طلبکارانش تقسیم می‌کرد.[3] 2. توانایی پرداخت بدهکاری خود را ندارد: صورت دوم، خودش دو حالت دارد: الف؛ یا معسر است و واقعاً اموالی ندارد تا دینش را پرداخت نماید. ب؛ یا متعذر است. مثلاً ورشکسته شده و یا محجور در تصرف شده باشد و اختیار اموالش دست خودش نیست. در این فرض اگر ادعای اعسار کند و برای ادعای خود بینه بیاورد و یا طلبکار او را تصدیق کند حبس و زندانی کردن او جایز نیست، بلکه طلبکار و حکومت باید او را مهلت در پرداخت بدهند.[4] به دلیل گفتار خداوند متعال در قرآن کریم که می‌فرماید: «وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی‏ مَیْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»؛[5] و اگر (بدهکار،) قدرت پرداخت نداشته باشد، او را تا هنگام توانایی، مهلت دهید! و اگر (در صورتی که براستی قدرت پرداخت را ندارد،) برای خدا از طلب خود صرف نظر کنید برای خودتان بهتر است اگر (منافع این کار را) بدانید! اما اگر طلبکار، ادعای بدهکار مبنی بر اعسار را نپذیرد و بدهکار نیز اقامه بینه نکند با درخواست طلبکار، حکومت، بدهکار را حبس و زندانی می‌کند تا با ارائه بینه، معسر بودنش را ثابت نماید. اگر اعسارش را ثابت نمود او را آزاد می‌کنند تا دنبال کسب و کار جهت ادای دین خود برود.[6] چنان‌که امام علی(ع) چنین قضاوت کرد که صاحب دین (مدیون) زندانی می‌شود، وقتی معلوم شد مفلس و محتاج است آزاد می‌شود تا دنبال کسب برود و مالی به دست آورد».[7] اگر طلبکار می‌داند بدهکار معسر است، جایز نیست درخواست حبس بدهکار را نماید و اگر با علم به عدم توانایی او در پرداخت دین درخواست حبس نماید و او را زندانی کند، گناهکار است.[8] [1] . خالصی، محمد باقر‌، أحکام المحبوسین فی الفقه الجعفری‌، ص 109، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1413 ق.‌ [2] . طبسی، نجم الدین، السجن و النفی فی مصادر التشریع الإسلامی، ص 57 - 58، بوستان کتاب، قم، چاپ اول، بی تا؛ أحکام المحبوسین، ص 110‌. [3] . شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 3، ص 28، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق. [4] . أحکام المحبوسین، ص 109. عاملی، سید محمد حسین ترحینی‌، الزبدة الفقهیة فی شرح الروضة البهیة‌، ج 5، ص 36، دار الفقه للطباعة و النشر، قم، چاپ چهارم، 1427 ق.‌ [5] . بقره، 280. [6] . السجن و النفی فی مصادر التشریع الإسلامی، ص 60‌؛ الزبدة الفقهیة، ج ‌5، ص 37. [7] . وسائل الشیعة، ج‌18، ص: 418‌؛ [8] . شیخ مفید، المقنعة، ص 557،‌ کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413 ق.‌
آیا زندانی کردن بدهکاری که به واسطه مهریه همسرش محکوم شده و هیچ مال و درآمدی ندارد شرعی میباشد؟
مهریه یکی از طلبهای ویژهای است که بر عهده مرد بوده و غالباً نیز عند المطالبه است. بنابر این، هر وقت زن درخواست کند بر مرد واجب است آنرا پرداخت نماید؛ زیرا بین مسلمانان، بلکه حتی غیر مسلمانان اختلافی وجود ندارد که بر شخص بدهکار پرداخت بدهی واجب است.[1] حال اگر شخص بدهکار با توجه به فرارسیدن زمان دین، بدهکاری خود را پرداخت نمیکند، چند حالت متصور است:
1. توانایی پرداخت بدهکاری را دارد، ولی کوتاهی میکند و نمیپردازد. بنابر نظر فقهای امامیه، اگر طلبکار درخواست حبس او را داشته باشد حکومت، بدهکار را حبس و زندانی میکند و سپس به او دستور میدهند که بدهکاری خویش را بپردازد، اگر بدهی خود را پرداخت او را آزاد میکنند و اگر نپرداخت، به دستور حکومت اموالش فروخته میشود و طلب طلبکار پرداخت میشود، سپس آزادش میکنند.[2]
اصبغ بن نباته نقل میکند: «علی(ع) فردی را که بدهی طلبکاران خود را نمیداد زندانی میکرد و سپس به او دستور میداد تا اموالش را میانشان تقسیم کند، اگر امتناع میورزید، امام اموال او را میفروخت و پولش را میان طلبکارانش تقسیم میکرد.[3]
2. توانایی پرداخت بدهکاری خود را ندارد: صورت دوم، خودش دو حالت دارد: الف؛ یا معسر است و واقعاً اموالی ندارد تا دینش را پرداخت نماید.
ب؛ یا متعذر است. مثلاً ورشکسته شده و یا محجور در تصرف شده باشد و اختیار اموالش دست خودش نیست.
در این فرض اگر ادعای اعسار کند و برای ادعای خود بینه بیاورد و یا طلبکار او را تصدیق کند حبس و زندانی کردن او جایز نیست، بلکه طلبکار و حکومت باید او را مهلت در پرداخت بدهند.[4]
به دلیل گفتار خداوند متعال در قرآن کریم که میفرماید: «وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی مَیْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»؛[5] و اگر (بدهکار،) قدرت پرداخت نداشته باشد، او را تا هنگام توانایی، مهلت دهید! و اگر (در صورتی که براستی قدرت پرداخت را ندارد،) برای خدا از طلب خود صرف نظر کنید برای خودتان بهتر است اگر (منافع این کار را) بدانید!
اما اگر طلبکار، ادعای بدهکار مبنی بر اعسار را نپذیرد و بدهکار نیز اقامه بینه نکند با درخواست طلبکار، حکومت، بدهکار را حبس و زندانی میکند تا با ارائه بینه، معسر بودنش را ثابت نماید. اگر اعسارش را ثابت نمود او را آزاد میکنند تا دنبال کسب و کار جهت ادای دین خود برود.[6]
چنانکه امام علی(ع) چنین قضاوت کرد که صاحب دین (مدیون) زندانی میشود، وقتی معلوم شد مفلس و محتاج است آزاد میشود تا دنبال کسب برود و مالی به دست آورد».[7]
اگر طلبکار میداند بدهکار معسر است، جایز نیست درخواست حبس بدهکار را نماید و اگر با علم به عدم توانایی او در پرداخت دین درخواست حبس نماید و او را زندانی کند، گناهکار است.[8] [1] . خالصی، محمد باقر، أحکام المحبوسین فی الفقه الجعفری، ص 109، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1413 ق. [2] . طبسی، نجم الدین، السجن و النفی فی مصادر التشریع الإسلامی، ص 57 - 58، بوستان کتاب، قم، چاپ اول، بی تا؛ أحکام المحبوسین، ص 110. [3] . شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 3، ص 28، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق. [4] . أحکام المحبوسین، ص 109. عاملی، سید محمد حسین ترحینی، الزبدة الفقهیة فی شرح الروضة البهیة، ج 5، ص 36، دار الفقه للطباعة و النشر، قم، چاپ چهارم، 1427 ق. [5] . بقره، 280. [6] . السجن و النفی فی مصادر التشریع الإسلامی، ص 60؛ الزبدة الفقهیة، ج 5، ص 37. [7] . وسائل الشیعة، ج18، ص: 418؛ [8] . شیخ مفید، المقنعة، ص 557، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413 ق.
- [سایر] آیامی شودکسی که محکوم به پرداخت دیه هست، ازمهریه همسرش دیه پرداخت شود؟
- [آیت الله خامنه ای] مردی فوت شده است که هم مردم از او طلب دارند و هم خمس مال او باید داده شود و هم همسرش مهریه خودش را از اموال او طلب می کند، کدام یک بر دیگری مقدم است؟
- [آیت الله بهجت] آیا هنگام دادن مهریه به زن، گرفتن شاهد لازم است؟ اگر مردی بدون گرفتن شاهد، مهریه همسرش را بدهد و زن بعد از مدتی، گرفتن مهریه را انکار کند، تکلیف مرد چه می باشد؟
- [آیت الله نوری همدانی] آیا از نظر شرعی جایز میباشد که پدر پسر مهریه زن پسرش را از مال خود به پدر زن پسرش بدهد؟
- [آیت الله سبحانی] اگر زوج، همسرش را طلاق دهد، لکن قادر به پرداخت مهریه نباشد، آیا وی را می توان حبس نمود؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر کسی که برای حج مستطیع شده، قبل از رفتن به حج، همسرش مهریه خود را مطالبه نماید و با پرداخت مهریه او از استطاعت خارج شود، آیا باز هم رفتن به حج بر او واجب است یا خیر؟
- [سایر] چرا مصدق زندانی، اما فاطمی اعدام شد؟چرا؟ دلیل این احکام متفاوت چیست؟ چه دلیلی برای صدور حکم متفاوت مصدق و فاطمی وجود داشت؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر زن بعد از عقد بفهمد همسرش معتاد است آیا می تواند عقد را فسخ کند، تکلیف مهریه چه خواهد شد؟
- [آیت الله سبحانی] اگر مهریه در اثر گذر زمان کم ارزش یا بی ارزش شود و شوهر، همسرش را طلاق دهد، آیا تورم را نیز باید ملاحظه نماید؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] شخصی با مراجعه به دادگاه سند مالکیت خود را به عنوان وثیقه، در ضمانت یک زندانی گذاشته است و پس از چندی زندانی از مرخصی اعطایی با همان ضمانت برای اجرای حکم برنگشته است، آیا ضبط و فروش وثیقه در ضمان وجه شرعی دارد یا خیر؟
- [آیت الله جوادی آملی] .مهریه زن , چنانچه بیش از (مهر السنة ) باشد , بنا بر احتیاط واجب خمس دارد . اگرچه بعضی از فقها به صورت مطلق فرموده اند : (مهریه به احتیاط مستحب, خمس دارد). خمس مال میّت
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر کسی به عنوان (وقف عام ) درآمدی نصیبش شده , این درآمد ه مانند هبه است که اگر ق بول و قبض کرده، مالکش می شود و در صورتی که قابل توجه باشد , پس از گذشت سال و کسر هزینه , باید خمس آن را بپردازد ; همچنین اگر درآمدی به عنوان (وقف خاص ) به او رسیده، این همچنین اگر درآمدی به عنوان (وقف خاص) به او رسیده، این درآمد مانند ارث است که به قبول نیاز ندارد و شخص مالکش می شود و پس از کسر هزینه های سال، باید خمس آن را بپردازد. خمس مهریه
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر زن مهریه خودش را نگرفته باشد ونبخشیده باشد بعد از مرگ شوهر میتواند انرا مطالبه کتد و ورثه باید از اصل مال میت مهریه زن رامثل بقیه دیون میت بدهند.
- [آیت الله علوی گرگانی] حجّی که بر میّت واجب است و بدهکاری و حقوقی را که مثل خمس و زکاْ و مظالم ادا کردن آنها واجب میباشد باید از اصل مال میّت بدهند، اگرچه میّت بر آنها وصیّت نکرده باشد.
- [آیت الله سبحانی] حجی که بر میت واجب است و بدهکاری و حقوقی را که مثل خمس و زکات و مظالم، ادا کردن آنها واجب می باشد; باید از اصل مال میت بدهند، اگرچه میت برای آنها وصیت نکرده باشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . حجی که بر میت واجب است و بدهکاری و حقوقی که مثل خمس و زکات و مظالم ادا کردن آنها واجب می باشد، باید از اصل مال میت داده شود، اگر چه میت برای آنها وصیت نکرده باشد.
- [آیت الله مظاهری] واجبات مالی نظیر بدهکاری و خمس و زکات و حجّ از اصل مال برداشته میشود گرچه میّت برای آنها وصیّت نکرده باشد امّا واجبات بدنی نظیر نماز و روزه از اصل مال برداشته نمیشود و سزاوار است که ورثه میّت را بری الذمّه نمایند گرچه مال هم نداشته باشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه کسی به زور بدهکاری را از دست طلبکار رها کند، چنانچه طلبکار توانایی دسترسی به او را نداشته باشد واجب است او را به دست طلبکار برساند یا دین او را ادا نماید و اگر شخص یا اشخاصی قاتلی را از دست صاحبان خون بگیرند و فراری دهند حاکم شرع می تواند آن شخص یا اشخاص را زندانی کند تا قاتل را به وسیله کسان خود تحویل دهند و اگر تحویل قاتل ممکن نشود باید دیه شخص مقتول را بپردازند.
- [آیت الله سبحانی] اگر از غیر کسب مالی به دست آورد; مثلاً چیزی به او ببخشند واجب است خمس آن را بدهد و همچنین هر نوع درآمدی که از ناحیه غیرکسب به دست بیاید، مثلاً چیزی از طریق وصیت به او برسد و یا مهریه ای که زن از شوهر می گیرد، فقط ارثی که از نزدیکان به انسان برسد خمس ندارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی که اختیارش در سفر با دیگری است مانند پسری که با پدر خود مسافرت می کند، چنانچه بداند سفر پدرش هشت فرسخ است باید نماز را شکسته بخواند، حتی اگر کسی را به اجبار به جایی می برند (مانند زندانی) و بداند مسافت او هشت فرسخ یا بیشتر است همین حکم را دارد، مگر این که احتمال عقلایی بدهد که پیش از رسیدن به چهار فرسخ از آنها جدا می شود و برمی گردد.