افراط
زیاده‌روی کردن را افراط می‌گویند که دارای احکام تکلیفی و وضعی است و در ابواب طهارت، صلات، خمس، تجارت، قرض، حجر، شرکت، مزارعه، عاریه، وکالت، اطعمه و اشربه و شهادات آمده است.
در رابطه بانامحرم در دانشگاه دچار افراط وتفریط میشم.نمیدونم باید چطور رفتار کنم.گاهی اوقات سلام هم نمیدم گاهی اوقات در مورد دغدغه های مشترکم باهاشون حرف میزنم که باعث صمیمیت میشه.چیکار کنم؟
سلام/ حتی در گزارش احوال خودت به خودت دقیق و راست حرف بزن. نگو نمی دونم.چون این طوری گمان می کنی با شنیدن حکم کار درست می شه در حالی که نمیشه! سعی کن بر اساس قانون زندگی کنی تا حال و شرایط خُلقی آن روز و آن ساعت. در این موضوع منشاء روانیِ افراط و تفریط واحد است اما در رفتار بیشتر از افراط بترس تا از تفریط
سلام/ حتی در گزارش احوال خودت به خودت دقیق و راست حرف بزن. نگو نمی دونم.چون این طوری گمان می کنی با شنیدن حکم کار درست می شه در حالی که نمیشه! سعی کن بر اساس قانون زندگی کنی تا حال و شرایط خُلقی آن روز و آن ساعت. در این موضوع منشاء روانیِ افراط و تفریط واحد است اما در رفتار بیشتر از افراط بترس تا از تفریط
عنوان سوال:
در رابطه بانامحرم در دانشگاه دچار افراط وتفریط میشم.نمیدونم باید چطور رفتار کنم.گاهی اوقات سلام هم نمیدم گاهی اوقات در مورد دغدغه های مشترکم باهاشون حرف میزنم که باعث صمیمیت میشه.چیکار کنم؟
پاسخ:
سلام/ حتی در گزارش احوال خودت به خودت دقیق و راست حرف بزن. نگو نمی دونم.چون این طوری گمان می کنی با شنیدن حکم کار درست می شه در حالی که نمیشه! سعی کن بر اساس قانون زندگی کنی تا حال و شرایط خُلقی آن روز و آن ساعت.
در این موضوع منشاء روانیِ افراط و تفریط واحد است اما در رفتار بیشتر از افراط بترس تا از تفریط
- [سایر] سلام.1-ازبچه های مجموعه فرهنگی عاشورائیان هستم 2-دانشجوی ترم 1 دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان 3- فضای دانشگاه خوب نیست و احساس مسئولیت کردم چون دیدم حیف بعضی از دانشجوهاست تو راه بد برند . سعی کردم جذبشون کنم تو اقدام بعدی باتوجه به صحبت خودتون در برنامه آینه خانه باهاشون صحبت کردم تا شبهاتشون برطرف بشه به بعضیشون کتاب دادم بعضیشون بازهم به مدد خدا متحول شدند بعضیشونو خصوصی باهاشون حرف زدم و ---- 4-آیاراهم درسته یا احساس مسئولیت بیخودیه وآمادگیشو ندارم ؟ 5-راه بعدی چیه؟ توبرزخ موندم. با شما ظهر روزعاشورا بهترین روز عمرم بود یاعلی خدا قوت
- [سایر] سلام -ترم آخر ارشد هستم و باردار -با وجود این که 6 ماه از ترم تحصیلیم گذشته چیزی از پایان نامه ام پیش نرفته -نمی دانم چگونه برنامه ریزی کنم تا به کارهای خانه و انجام پایان نامه ام برسم در ضمن به خاطر حاملگی اکثر اوقات دچار ضعف و بی حالی می شوم و همه این عوامل باعث شده نگرانی ها و اضطراب زیادی در رابطه با انجام پایان نامه و اینکه نباید حامله میشدم داشته باشم.
- [سایر] از زمانی که از درب ورودی دانشگاه وارد می شوم، تا زمانی که خارج می شوم، خود خوری می کنم. چون وضع حجاب، رفتار، صحبت کردن دختران دانشگاه خیلی خراب است. بعضی اوقات دختر های بد حجاب مرا دچار لغزش می کنند. وقتی که از دانشگاه خارج می شوم چنان پریشان و ناراحت می شوم که چرا باید دانشگاه اسلامی اینجوری باشد؟! بعد از آن، لغزش هایی را با توجه به شرایط بد دانشگاه مرتکب شده ام. این موضوع کثیف گاهی اوقات هم تکرار می شود. می خواهم بدانم که آیا این لغزش ها تأثیری بر محبت من برهمسر آینده ام که فعلاً دررویاهایم هست، دارد یا خیر؟ و باتوجه به اینکه گناهان به هم پیوسته بوده و به یکدیگر ربط دارند درآینده در مواضع سیاسی من تأثیری می گذارد یا خیر؟
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید من خیلی وقته که با خودم مشکل دارم،تقریبا از زمانی که دبیرستان می رفتم شروع کردم به ایراد گرفتن از خودم و همش دنبال عیبهام بودم تنها خصوصیت خوبی که از خودم سراغ داشتم صداقتم بود.همیشه فکر میکردم که همه از من بدشون میاد،راستش خودم هم خیلی محترمانه با خودم برخورد نمی کنم.خیلی خودمو زجر دادم تا دانشگاه قبول شدم نه اینکه از نظر ذهنی مشکلی داشته باشم نه هربار که می خواستم درس بخونم حواسم به یه چیزی پرت میشد یا دقیقا همون موقع به خودم گیر میدادم که :اگه اعتماد به نفسم بالا بود حتما بهتر درس میخوندم،یا خودمو با هم دوره ای هام مقایسه میکردم و این روند تا به امروز ادامه داشته بارها از این وضع خسته شدم و خواستم کاری کنم اما نتونستم به جای امید همیشه ناامیدی همراهم بوده کتابهای زیادی در زمینه روانشناسی دارم که حرف هیچکدوم رو گوش نمیدم هیچ امیدی به تغییرم ندارم ولی فکر میکنم اگه راهش رو پیدا کنم زندگیم از این رو به اون رو میشه. هر کاری که میخوام انجام بدم اونقدر تردید میکنم که یا انجامش نمیدم یا به اون خوبی که میخوام نمیتونم،بعضی وقتها هم همش به دنبال موانع میگردم و بهونه میارم .خیلی دوست دارم تغییر کنم اما اصلا نمیدونم چطوری فقط عیبهامو میدونم اما هیچ کاری نمی کنم.هر بار که حرف میزنم خانوادم میگن انرژی منفی میدی.حس میکنم دچار سستی و بی ارادگی شدم حس میکنم افسردگی گرفتم کمکم کنید
- [سایر] با سلام . خیلی ممنون که به سوالاتم پاسخ دادید. من اکثر اوقات یبوست دارم . بعد از سزارین بیشتر شده با اینکه خیلی تو خونه راه میرم و میوه هم مصرف میکنم . روزی یک بار اجابت مزاج دارم که اول مدفوع خیلی سفت هست و باعث درد و سوزش میشه ولی بعدش نرم میشه. جدیدا دچار درد مقعد هم شدم حتی اگه یبوست نداشته باشم. ممنونم.
- [سایر] سلام من در یک خانواده تحصیل کرده بزرگ شدم. الان در دانشگاه تدریس میکنم. مشکل من اضطراب بیش از اندازه هست. اصلا بروز نمیدم و کسی نمیفهمه مضطربم. اما علایم اضطراب در بدخوابی، جوش زدن در صورت و سرفه های بیمورد نشون میدم. این اضطراب باعث شده که من در زندگی آدمی موفق و ontime شناخته بشم. اما خودم عذاب میکشم. کافی هست کمی کارم طبق برنامه پیش نره. کاملا بهم میریزم. متاسفانه بیاد ندارم از کی این مشکل رو دارم. به نظرتون چکار باید بکنم. من همیشه پیش خودم میگم بعضیا وسواس تمیزی دارن. من وسواس درست و دقیق کار کردن دارم ممنون
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید اینجانب از ابتدای مهر 88 که ئارد دانشگاه شده ام ودر شهر دیگری تحصیل می کنم که از خانواده دور هستم ودر حین خواب شروع به حرف زدن میکنم و حتی وقتی که به شهرم باز می گردم دچار این اختلال می شوم البته من خودم نمی دانستم که دچار چنین اختلالی شدم دوستانم به من گفته اند راه حل این اختلال چیست و آیا مشکلی ایجاد می کند البته در خواب هم زیاد جابه جا می شوم و در طی این مدت هم دچار بدبینی و پرخاشگری شده ام و استرس هم زیاد است که وقتی دچار استرس می شوم دچار تعریق زیاد بدن ویخ کردن بدن لرزش دست وپا می شوم لطفا هر چه سریعتر پاسخ اینجانب را بدهید با تشکر
- [سایر] سلام. من پارسال اردیبهشت با دفتر شما تماس گرفتم و وقت ملاقات می خواستم اما تا الان خبری نشدو حالا دیگه کار از کار گذشت!من 4سال با پسری بودم که از اون ابتدا قصد ازدواج داشتیم اما هیچکدوم مخصوصا اون شرایطشونداشتیم اما این رابطه رو ادامه دادیم چون هم همدیگرو دوست داشتیم و هم از همه نظر هم کفو هم بودیم. اما این رابطه با طولانی شدنش باعث صمیمیت بیشتر و بیشتر شد و مشکلاتمون بیشتر شد ودعواهامون بیشتر شد و حرمت هایی شکست که مقصر اصلی من بودم و بیشتر بی حرمتی ها از طرف من بود تا این که به جایی رسید که همدیگرو ترک کردیم اما این مسِله به قدری منو داغون کرد که ---! نمی تونم فراموشش کنم و هنوز بعد 8 ماه دوسش دارم اما اون دیگه حاضر نیست ادامه بده و الان سرباز هست. در ضمن ما هیچگونه رابطه نا مشروعی نداشتیم. پارسال هنوزجدا نشده بودیم که می خواستیم بیایم پیشتون. لطفا کمکم کنین میخوام برگرده!
- [سایر] سلام حاج آقا پدر مادر من مدام باهم بحث میکنند طوری که همه در خانه دچار ناراحتی اعصاب شدند به فکر سلامتی خودشون نیستند ناراحتی قلب دارند و دکتر به بابام گفته باید آنژیو کنه اما به حرف دکتر گوش نمیدن. حاج آقا ما 4تا بچه ایم همه ام 20 به بالا سن داریم باهاشون صحبت کردیم چندین بار اما بی تائثیر بوده باید چیکار کنیم؟ ضمنا به خواستگارامونم یک جواب قطعی نمیدند . خواهش میکنم کمک کنید تا این مشکلات را بتونیم حل کنیم. با تشکر از شما
- [سایر] سلام علیکم پسری مجرد از کردستان هستم که بعد از خواستگاری کردن از دختری مادرش قبول نکرد در حالی که دختره هم منو میخواست دچار افکار پریشان شدم . دختره هم بهم گفت که نمیتونه رو حرف خانوادش حرف بزنه و رابطه ما قطع شده از اون روز به بعد یک لحظه هم از یادش غافل نشدم . همش بهش فکر میکنم گریه میکنم از خونه بیرون نمیتونم برم به چیز دیگه نمیتونم فکر کنم نمازامو اشتباه میخونم ذهنو خیلی مشغول کرده . نمی دونم چیکار کنم با شرایط کنار بیام بتونم تمرکز حواس پیدا کنم و روال عادی زندگیو در پیش بگیرم . لطفا راهنماییم کنید
مسئله مرتبط یافت نشد