لطفاً درباره منزلت، مقام و محل دفن احمد بن موسی شاهچراغ و نیز زندگی ایشان مطالبی را بیان نمائید.
«احمد بن موسی بن جعفر(ع)»، از فرزندان امام کاظم(ع) است[1] و اصل وجود چنین فرزندی برای آن‌حضرت و نیز تعریف و توثیق اجمالی ایشان در منابع کهن شیعی وجود دارد. به عنوان نمونه، در خصوص رابطه ایشان با پدر بزرگوارش، روایت شده ‏است که امام کاظم(ع)، او را بسیار دوست می‌داشت و ملکی را از خود به او بخشید و او را به بخشندگی و دلیری ستود. شیخ مفید(413 ق) در این‌باره می‌گوید: احمد بن موسی، سیّدی کریم و جلیل و صاحب ورع بوده و حضرت ابوالحسن موسی(ع) او را دوست می‌داشت و مقدّم می‌شمرد و یک قطعه زمینی همراه با آب آن، معروف به یسیره، به او بخشیده بود. گزارش شده که احمد بسیاری از بردگان را از مال خویش آزاد نمود.[2] اسماعیل بن موسی بن جعفر(ع) می‌‏گوید: «…پدرم پیوسته به او نظر داشت و او را پاس می‌داشت و از او غافل نمی‌شد».[3] با این وجود درباره جزئیات زندگی‌ احمد بن موسی اطلاعات زیادی در منابع اولیه وجود نداشته و تنها برخی مطالب و داستان‌ها در کتاب‌های نسبتاً متأخر - آن هم با اختلافاتی - نقل شده است که در این نوشتار - بدون تأیید یا رد - تنها گزارشی از آنها را به استحضار می‌رسانیم: سید جعفر آل بحر العلوم(1377 ق)، درباره مادر ایشان نقل کرده است: مادر احمد بن موسی، از زنان بسیار محترم بود که او را أمّ احمد می‌نامیدند. حضرت موسی بن جعفر(ع)، به او علاقه زیادی داشت، وقتی از مدینه به بغداد رفت، امانت‌های امامت را به او سپرده، فرمود: «هر کس در هر موقع آمد و این امانت‌ها را از تو خواست، بدان من از دنیا رفته‌ام و او جانشین من است و امامی است که اطاعتش بر تو و سایر مردم واجب است».[4] وقتی هارون، امام هفتم(ع) را در بغداد مسموم کرد حضرت رضا(ع)، از ام احمد امانت‌ها را خواست. ام احمد گفت: وای پدرت شهید شد؟ فرمود: «آری اکنون از دفن او فارغ شدم، آن امانت‌هایی که پدرم موقع رفتن به بغداد در اختیارت گذاشت بیاور، من جانشین او و امام به حق بر جن و انس هستم». ام احمد گریبان چاک زده، امانت‌ها را تحویل داد و با آن‌جناب به امامت بیعت کرد.[5] در خصوص شهادت و یا وفات و محل دفن احمد بن موسی اختلاف‌نظر وجود دارد. این اختلاف مبتنی بر آن است که وی به اسفراین (از توابع استان خراسان شمالی) رفته و در آن‌جا به شهادت رسیده و یا در شیراز وفات یافته و یا به شهادت رسیده است. حاج شیخ عباس قمی(1359ق)، از کتاب «شد الازار فی حط الاوزار عن زوار المزار» - نوشته معین الدین ابو القاسم جنید بن محمود بن محمد شیرازی در سال 791ه.ق[6] - نقل کرده است که؛ احمد بن موسی بن جعفر(ع) در ایّام مأمون، به شیراز سفر کرد و در آن ایّام بعد از شهادت امام رضا(ع)، او نیز در شیراز وفات یافت ... برخی نیز گفته‌اند که به شهادت رسید و قبر شریفش مخفی بود تا این‌که در زمان امیر مسعود بن بدر کشف شد و قبّه‌ای برای آن بنا نمود. گویند که بدن شریفش در قبر تر و تازه مانده بود، و از آن‌جایی که در دست انگشتری داشته که نقش نگینش: «العزّة لله احمد بن موسی» بوده است، او را شناختند. بعد از آن اتابک ابوبکر، بنائی بلندتر از اوّلی تأسیس کرد سپس خاتون ‌تاش که زنی نیکوکار و اهل عبادت بوده در سال 750 ه.ق قبّه‌ای بس عالی درست کرد و در جَنب آن، مدرسه‌ای عالی بنا نهاد و در جوار آن مرقدی هم برای خودش معیّن نمود.[7] سید نعمت الله جزائری(1112ق) در «الأنوار النعمانیّه» می‌گوید: احمد و محمد فرزندان موسی بن جعفر(ع) هر دو در شیراز مدفون بوده و محل دفنشان محل تبرّک و زیارت شیعه است.[8]   نویسنده ریحانة الادب(1373ق) می‌گوید: حمد الله مستوفی در «نزهة القلوب»، آقای محمد علی کرمانشاهی در «مقامع الفضل»، صاحب حدائق در چند جا از «لؤلؤة البحرین»، میرزا عبد الله افندی در «ریاض العلماء» در ذیل شرح حال سید عبد الله بن موسی بن احمد تصریح کرده‌اند بر این‌که مرقد شریف احمد بن موسی بن جعفر(ع) همین مزاری است که در شیراز موجود و به شاه چراغ معروف است.[9] سید محسن امین(1377ق) در «أعیان الشیعه»، بعد از بیان عقیده آنانی که محل دفن احمد بن موسی را در اسفراین و یا مکان دیگر می‌دانند، می‌گوید: این عقیده بعید و مخالف با عقیده مشهور است(که محل شهادت و قبر او شیراز می‌باشد).[10] تاریخ وفات احمد بن موسی را در منابع تاریخی نیافتیم، ولی برخی از نویسندگان معاصر تاریخ وفات را حدود 203 قمری که همزمان با شهادت امام هشتم(ع) است، ذکر نموده‌اند.[11] در برخی کتب متأخر نقل شده که پس از شهادت امام کاظم(ع)، مردم مدینه به لحاظ شخصیت و سن احمد، به در خانه او رفته و با وی بیعت کردند و او پیشاپیشِ جمعیت به مسجد پیامبر(ص) رفت و خطبه‌ای خواند و به مردم گفت: «ای کسانی که با من بیعت نموده‌اید! بدانید که من خودم با برادرم علی(امام رضا) بیعت کرده‌ام و او واجب الاطاعه است. بر من و شما است که از او اطاعت کنیم». سپس از منبر پایین آمده و به اتفاق همه مردم به در خانه برادرش رفته و با حضرت بیعت کردند.[12] در پایان گفتنی است که «شاهچراغ»، لقبی نیست که در زمان زندگانی ایشان به حضرتشان اطلاق شده باشد، بلکه بر اساس برخی نقل‌ها، در جریان کشف قبرشان در صدها سال بعد، این لقب برای ایشان در نظر گرفته شد.   [1] . شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ‏2، ص 244، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ طبری آملی، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص 309، قم، بعثت، چاپ اول، 1413ق. [2] . الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ‏2، ص 244 – 245. [3] . همان، ص 245. [4] . آل بحرالعلوم  الطباطبائی، تحفة العالم(این کتاب توسط ناشر ضمن جلد 48 بحار الانوار به چاپ رسیده و از علامه مجلسی نیست) ص 307، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق. [5] . همان، ص 307 – 308. [6] . قمی، شیخ عباس، الکنی و الالقاب، ج ‏2، ص 351، تهران، مکتبه الصدر، چاپ پنجم‏، 1368ش؛ آقا بزرگ تهرانی‏، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج ‏6، ص 106، قم، اسماعیلیان‏، 1408ق. [7] . الکنی و الالقاب، ج ‏2، ص 351 – 352. [8] . جزایری، نعمت الله بن عبد الله، الأنوار النعمانیة، ج ‏1، ص 272، بیروت، دار القاری، چاپ اول، 1429ق. [9] . مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانه الادب، ج 3، ص 169، تهران، کتابفروشی خیام، 1369ش. [10] . أعیان ‏الشیعة، ج ‏3، ص 192. [11] . ریحانة الادب، ج 3، ص 169. [12] . تحفة العالم،(چاپ شده ضمن بحار الأنوار، ج ‏48) ص 308.
عنوان سوال:

لطفاً درباره منزلت، مقام و محل دفن احمد بن موسی شاهچراغ و نیز زندگی ایشان مطالبی را بیان نمائید.


پاسخ:

«احمد بن موسی بن جعفر(ع)»، از فرزندان امام کاظم(ع) است[1] و اصل وجود چنین فرزندی برای آن‌حضرت و نیز تعریف و توثیق اجمالی ایشان در منابع کهن شیعی وجود دارد.
به عنوان نمونه، در خصوص رابطه ایشان با پدر بزرگوارش، روایت شده ‏است که امام کاظم(ع)، او را بسیار دوست می‌داشت و ملکی را از خود به او بخشید و او را به بخشندگی و دلیری ستود. شیخ مفید(413 ق) در این‌باره می‌گوید: احمد بن موسی، سیّدی کریم و جلیل و صاحب ورع بوده و حضرت ابوالحسن موسی(ع) او را دوست می‌داشت و مقدّم می‌شمرد و یک قطعه زمینی همراه با آب آن، معروف به یسیره، به او بخشیده بود. گزارش شده که احمد بسیاری از بردگان را از مال خویش آزاد نمود.[2]
اسماعیل بن موسی بن جعفر(ع) می‌‏گوید: «…پدرم پیوسته به او نظر داشت و او را پاس می‌داشت و از او غافل نمی‌شد».[3]
با این وجود درباره جزئیات زندگی‌ احمد بن موسی اطلاعات زیادی در منابع اولیه وجود نداشته و تنها برخی مطالب و داستان‌ها در کتاب‌های نسبتاً متأخر - آن هم با اختلافاتی - نقل شده است که در این نوشتار - بدون تأیید یا رد - تنها گزارشی از آنها را به استحضار می‌رسانیم:
سید جعفر آل بحر العلوم(1377 ق)، درباره مادر ایشان نقل کرده است: مادر احمد بن موسی، از زنان بسیار محترم بود که او را أمّ احمد می‌نامیدند. حضرت موسی بن جعفر(ع)، به او علاقه زیادی داشت، وقتی از مدینه به بغداد رفت، امانت‌های امامت را به او سپرده، فرمود: «هر کس در هر موقع آمد و این امانت‌ها را از تو خواست، بدان من از دنیا رفته‌ام و او جانشین من است و امامی است که اطاعتش بر تو و سایر مردم واجب است».[4]
وقتی هارون، امام هفتم(ع) را در بغداد مسموم کرد حضرت رضا(ع)، از ام احمد امانت‌ها را خواست. ام احمد گفت: وای پدرت شهید شد؟ فرمود: «آری اکنون از دفن او فارغ شدم، آن امانت‌هایی که پدرم موقع رفتن به بغداد در اختیارت گذاشت بیاور، من جانشین او و امام به حق بر جن و انس هستم». ام احمد گریبان چاک زده، امانت‌ها را تحویل داد و با آن‌جناب به امامت بیعت کرد.[5]
در خصوص شهادت و یا وفات و محل دفن احمد بن موسی اختلاف‌نظر وجود دارد. این اختلاف مبتنی بر آن است که وی به اسفراین (از توابع استان خراسان شمالی) رفته و در آن‌جا به شهادت رسیده و یا در شیراز وفات یافته و یا به شهادت رسیده است.
حاج شیخ عباس قمی(1359ق)، از کتاب «شد الازار فی حط الاوزار عن زوار المزار» - نوشته معین الدین ابو القاسم جنید بن محمود بن محمد شیرازی در سال 791ه.ق[6] - نقل کرده است که؛ احمد بن موسی بن جعفر(ع) در ایّام مأمون، به شیراز سفر کرد و در آن ایّام بعد از شهادت امام رضا(ع)، او نیز در شیراز وفات یافت ... برخی نیز گفته‌اند که به شهادت رسید و قبر شریفش مخفی بود تا این‌که در زمان امیر مسعود بن بدر کشف شد و قبّه‌ای برای آن بنا نمود. گویند که بدن شریفش در قبر تر و تازه مانده بود، و از آن‌جایی که در دست انگشتری داشته که نقش نگینش: «العزّة لله احمد بن موسی» بوده است، او را شناختند. بعد از آن اتابک ابوبکر، بنائی بلندتر از اوّلی تأسیس کرد سپس خاتون ‌تاش که زنی نیکوکار و اهل عبادت بوده در سال 750 ه.ق قبّه‌ای بس عالی درست کرد و در جَنب آن، مدرسه‌ای عالی بنا نهاد و در جوار آن مرقدی هم برای خودش معیّن نمود.[7]
سید نعمت الله جزائری(1112ق) در «الأنوار النعمانیّه» می‌گوید: احمد و محمد فرزندان موسی بن جعفر(ع) هر دو در شیراز مدفون بوده و محل دفنشان محل تبرّک و زیارت شیعه است.[8]  
نویسنده ریحانة الادب(1373ق) می‌گوید: حمد الله مستوفی در «نزهة القلوب»، آقای محمد علی کرمانشاهی در «مقامع الفضل»، صاحب حدائق در چند جا از «لؤلؤة البحرین»، میرزا عبد الله افندی در «ریاض العلماء» در ذیل شرح حال سید عبد الله بن موسی بن احمد تصریح کرده‌اند بر این‌که مرقد شریف احمد بن موسی بن جعفر(ع) همین مزاری است که در شیراز موجود و به شاه چراغ معروف است.[9]
سید محسن امین(1377ق) در «أعیان الشیعه»، بعد از بیان عقیده آنانی که محل دفن احمد بن موسی را در اسفراین و یا مکان دیگر می‌دانند، می‌گوید: این عقیده بعید و مخالف با عقیده مشهور است(که محل شهادت و قبر او شیراز می‌باشد).[10]
تاریخ وفات احمد بن موسی را در منابع تاریخی نیافتیم، ولی برخی از نویسندگان معاصر تاریخ وفات را حدود 203 قمری که همزمان با شهادت امام هشتم(ع) است، ذکر نموده‌اند.[11]
در برخی کتب متأخر نقل شده که پس از شهادت امام کاظم(ع)، مردم مدینه به لحاظ شخصیت و سن احمد، به در خانه او رفته و با وی بیعت کردند و او پیشاپیشِ جمعیت به مسجد پیامبر(ص) رفت و خطبه‌ای خواند و به مردم گفت: «ای کسانی که با من بیعت نموده‌اید! بدانید که من خودم با برادرم علی(امام رضا) بیعت کرده‌ام و او واجب الاطاعه است. بر من و شما است که از او اطاعت کنیم». سپس از منبر پایین آمده و به اتفاق همه مردم به در خانه برادرش رفته و با حضرت بیعت کردند.[12]
در پایان گفتنی است که «شاهچراغ»، لقبی نیست که در زمان زندگانی ایشان به حضرتشان اطلاق شده باشد، بلکه بر اساس برخی نقل‌ها، در جریان کشف قبرشان در صدها سال بعد، این لقب برای ایشان در نظر گرفته شد.   [1] . شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ‏2، ص 244، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ طبری آملی، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص 309، قم، بعثت، چاپ اول، 1413ق. [2] . الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ‏2، ص 244 – 245. [3] . همان، ص 245. [4] . آل بحرالعلوم  الطباطبائی، تحفة العالم(این کتاب توسط ناشر ضمن جلد 48 بحار الانوار به چاپ رسیده و از علامه مجلسی نیست) ص 307، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق. [5] . همان، ص 307 – 308. [6] . قمی، شیخ عباس، الکنی و الالقاب، ج ‏2، ص 351، تهران، مکتبه الصدر، چاپ پنجم‏، 1368ش؛ آقا بزرگ تهرانی‏، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج ‏6، ص 106، قم، اسماعیلیان‏، 1408ق. [7] . الکنی و الالقاب، ج ‏2، ص 351 – 352. [8] . جزایری، نعمت الله بن عبد الله، الأنوار النعمانیة، ج ‏1، ص 272، بیروت، دار القاری، چاپ اول، 1429ق. [9] . مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانه الادب، ج 3، ص 169، تهران، کتابفروشی خیام، 1369ش. [10] . أعیان ‏الشیعة، ج ‏3، ص 192. [11] . ریحانة الادب، ج 3، ص 169. [12] . تحفة العالم،(چاپ شده ضمن بحار الأنوار، ج ‏48) ص 308.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین