آیا روایت زیر از جهت سندی صحیح است؟ لطفاً آن‌را توضیح دهید. (علی بن حاتم عن إسماعیل بن علی بن قدامة عن أحمد بن علی بن ناصح عن جعفر بن محمد الارمنی عن الحسن بن عبد الوهاب عن علی بن حدید المدائنی عمن حدثه عن المفضل قال: سألت جعفر بن محمد علیهما السلام عن الطفل یضحک من غیر عجب ویبکی من غیر ألم، فقال: یا مفضل ما من طفل إلا وهو یری الامام ویناجیه فبکاؤه لغیبة الامام عنه، و ضحکه إذا أقبل إلیه حتی إذا اطلق لسانه اغلق ذلک الباب عنه وضرب علی قلبه بالنسیان).
قدیمی‌ترین منبع حدیثی شیعه که این روایت در آن آمده است؛ «علل الشرائع» شیخ صدوق(م 381ق) است که سند آن‌را این‌گونه ذکر می‌کند: «أَخْبَرَنِی عَلِیُّ بْنُ حَاتِمٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ قُدَامَةَ أَبُو السَّرِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ نَاصِحٍ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَرْمَنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ الْوَهَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ حَدِیدٍ الْمَدَائِنِیُّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع عَنِ الطِّفْلِ یَضْحَکُ مِنْ غَیْرِ عَجَبٍ وَ یَبْکِی مِنْ غَیْرِ أَلَمٍ فَقَالَ یَا مُفَضَّلُ مَا مِنْ طِفْلٍ إِلَّا وَ هُوَ یَرَی الْإِمَامَ وَ یُنَاجِیهِ فَبُکَاؤُهُ لِغَیْبَةِ الْإِمَامِ عَنْهُ وَ ضَحِکُهُ إِذَا أَقْبَلَ عَلَیْهِ حَتَّی إِذَا أُطْلِقَ لِسَانُهُ أُغْلِقَ ذَلِکَ الْبَابُ عَنْهُ وَ ضُرِبَ عَلَی قَلْبِهِ بِالنِّسْیَان».[1] ‏ مفضّل بن عمر گفت: از امام صادق(ع) پرسیدم: این‌که کودک بدون هیچ دلیلی خندیده و بدون هیچ درد و رنجی می‌گرید سببش چیست؟ آن‌حضرت فرمود: «ای مفضّل! هیچ طفلی نیست مگر آن‌که امام خود را دیده و با او مناجات می‌نماید، پس گریه‌اش به خاطر غایب شدن امام از او است و خنده‌اش زمانی است که امام به او رو می‌کند. و وقتی زبان طفل باز شد این باب بر رویش بسته شده و دیگر امام را ندیده و در دلش نسبت به آنچه قبلاً برایش اتّفاق افتاده فراموشی پیدا می‌شود». این روایت از جهت سندی ضعیف است؛ زیرا «إسماعیل بن علی بن قدامة أبو السری‏»، «أحمد بن علی بن ناصح‏»، «جعفر بن محمد أرمنی»‏ و «حسن بن عبد الوهاب»، همگی مجهول هستند و در منابع رجالی نامی از آنها برده نشده است. علاوه بر آن، فردی در سند وجود دارد که حتی نامی از او نیز برده نشده است. اما با فرض پذیرش این روایت؛ علامه مجلسی(ره) درباره محتوای آن می‌گوید: «ظاهر آن دور از باور نیست، و احتمال دارد که مقصود از دیدن امام(ع) و مناجاتش، توجه او و شفاعت و لطفش و دعایش برای کودک باشد؛ زیرا آنها در عوالم تصرفی دارند که عقل بدان نرسد».[2]   [1] . صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ج ‏2، ص 584، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش. [2] . مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏57، ص 381، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
عنوان سوال:

آیا روایت زیر از جهت سندی صحیح است؟ لطفاً آن‌را توضیح دهید. (علی بن حاتم عن إسماعیل بن علی بن قدامة عن أحمد بن علی بن ناصح عن جعفر بن محمد الارمنی عن الحسن بن عبد الوهاب عن علی بن حدید المدائنی عمن حدثه عن المفضل قال: سألت جعفر بن محمد علیهما السلام عن الطفل یضحک من غیر عجب ویبکی من غیر ألم، فقال: یا مفضل ما من طفل إلا وهو یری الامام ویناجیه فبکاؤه لغیبة الامام عنه، و ضحکه إذا أقبل إلیه حتی إذا اطلق لسانه اغلق ذلک الباب عنه وضرب علی قلبه بالنسیان).


پاسخ:

قدیمی‌ترین منبع حدیثی شیعه که این روایت در آن آمده است؛ «علل الشرائع» شیخ صدوق(م 381ق) است که سند آن‌را این‌گونه ذکر می‌کند:
«أَخْبَرَنِی عَلِیُّ بْنُ حَاتِمٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ قُدَامَةَ أَبُو السَّرِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ نَاصِحٍ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَرْمَنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ الْوَهَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ حَدِیدٍ الْمَدَائِنِیُّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع عَنِ الطِّفْلِ یَضْحَکُ مِنْ غَیْرِ عَجَبٍ وَ یَبْکِی مِنْ غَیْرِ أَلَمٍ فَقَالَ یَا مُفَضَّلُ مَا مِنْ طِفْلٍ إِلَّا وَ هُوَ یَرَی الْإِمَامَ وَ یُنَاجِیهِ فَبُکَاؤُهُ لِغَیْبَةِ الْإِمَامِ عَنْهُ وَ ضَحِکُهُ إِذَا أَقْبَلَ عَلَیْهِ حَتَّی إِذَا أُطْلِقَ لِسَانُهُ أُغْلِقَ ذَلِکَ الْبَابُ عَنْهُ وَ ضُرِبَ عَلَی قَلْبِهِ بِالنِّسْیَان».[1] ‏
مفضّل بن عمر گفت: از امام صادق(ع) پرسیدم: این‌که کودک بدون هیچ دلیلی خندیده و بدون هیچ درد و رنجی می‌گرید سببش چیست؟ آن‌حضرت فرمود: «ای مفضّل! هیچ طفلی نیست مگر آن‌که امام خود را دیده و با او مناجات می‌نماید، پس گریه‌اش به خاطر غایب شدن امام از او است و خنده‌اش زمانی است که امام به او رو می‌کند. و وقتی زبان طفل باز شد این باب بر رویش بسته شده و دیگر امام را ندیده و در دلش نسبت به آنچه قبلاً برایش اتّفاق افتاده فراموشی پیدا می‌شود».
این روایت از جهت سندی ضعیف است؛ زیرا «إسماعیل بن علی بن قدامة أبو السری‏»، «أحمد بن علی بن ناصح‏»، «جعفر بن محمد أرمنی»‏ و «حسن بن عبد الوهاب»، همگی مجهول هستند و در منابع رجالی نامی از آنها برده نشده است. علاوه بر آن، فردی در سند وجود دارد که حتی نامی از او نیز برده نشده است.
اما با فرض پذیرش این روایت؛ علامه مجلسی(ره) درباره محتوای آن می‌گوید: «ظاهر آن دور از باور نیست، و احتمال دارد که مقصود از دیدن امام(ع) و مناجاتش، توجه او و شفاعت و لطفش و دعایش برای کودک باشد؛ زیرا آنها در عوالم تصرفی دارند که عقل بدان نرسد».[2]   [1] . صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ج ‏2، ص 584، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش. [2] . مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏57، ص 381، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین