سلام علیکم. اشتباه پراگماتیسم‌ها با توجه به عبارت زیر چیست؟ (…برخی دیگر مانند پراگماتیسم‌‌ها حقیقت را عبارت از (فکری می‌دانند که در عمل مفید و دارای تأثیر نیکو باشد). اشکال فکری آنها در چیست؟ می‌شود لطفاً حداقل پنج دلیل در این باره ذکر بفرمایید؟
فلسفه پراگماتیسم از فلسفه‌های تجربی است که عقل را به عنوان یکی از ابزار ادراک واقعیت نمی‌پذیرد. به نظر صاحبان این فلسفه غرض از حیات همان عمل است نه فکر و اندیشه؛ آنان «حقیقت» را عبارت از «فکری می‌دانند که در عمل مفید و دارای تأثیر نیکو باشد».[1] مشکل اصلی این نظریه، این است که منتهی به سفسطه و ایده‌آلیستی خواهد شد؛ زیرا این فلسفه به جای توجه به کلیات، به آنچه در تجربه نمودار می‌شود توجه می‌کند و در نتیجه تصویری که از جهان نشان می‌دهد جهانی نیست که دارای پاره‌ای اوصاف معین است، بلکه تصویری که پراگماتیسم از جهان ارائه می‌کند، جهانی است متکثر، با اوصاف و امکانات بسیار، که نمی‌توان همه را یک باره مطالعه و بررسی کرد. بنابراین تمام فهم ما به طور آزمایشی است و هیچ گاه در مسائل علمی به قطع و یقین نمی‌توان رسید؛ جهان و به تبع آن فهم ما دائماً در حال تغییر و تحول است. به بیان دیگر، این نظریه بر این اساس مبتنی است که دریافت واقع امکان پذیر نیست؛ این عده حقیقت را به معنای مطابقت با واقع نمی‌پذیرند؛ در نظر آنان حقیقت ثابت نداریم، بلکه حقیقت نسبی است؛ در نتیجه اینان خواستند از اشکالات سوفسطائیان رهایی یابند، ولی خود در چاله و دام آنها گرفتار شدند.[2] توضیح این‌که مقصود از این جمله که «حقیقت عبارت از فکری است که در عمل مفید و دارای تأثیر نیکو باشد». این نیست که «مفید» بودن علامت «حقیقت» است؛ بلکه منظور این است که معنای «حقیقت»‏ غیر از مفید بودن نیست؛ در نظر آنان جمله «مفید است» و جمله «حقیقت است» مرادف یکدیگر است. در نتیجه به نظر آنان واقعیت و حقیقتی ورای مفید بودن در عمل وجود ندارد.[3] استاد مطهری می‌گوید: از ویلیام جیمز (یکی از مؤسسین نظریه پراگماتیسم) نقل می‌کنند که وی می‌گوید: «حق رونوشت امر واقع است»؛ یعنی قولی که مطابق با واقع باشد حق است. بسیار خوب، اما واقع چیست که مطابقت با او قول حق باشد؟ آیا امری ثابت و لایتغیر است؟ نه، زیرا عالم متغیر است و هیچ امری در او ثابت نیست. پس بهتر این است که بگوییم قول حق آن است که بر آنچه فعلاً هست تأثیر نیکو دارد، پس قول چون نتیجه صحیح دارد حق است نه آنکه چون حق است نتیجه‏اش صحیح است».[4]   . [1] در این زمینه مقالات و کتاب‌های متعددی نوشته شده است. ر. ک: محمدرضایی، محمد، عابدینی، عظیم، نقد نگرش پراگماتیسم در تبیین ضرورت دین، قبسات، سال هیجدهم، بهار 1392، شماره 67؛ اسلامی، شهلا، گسست معرفت شناختی پارادایم های فلسفی از نظر ریچارد رورتی، پژوهش های فلسفی-کلامی، سال دوازدهم، بهار 1390، شماره 47؛ صنمی، علی اصغر، پراگماتیسم، حوزه، فروردین و اردیبهشت و خرداد و تیر 1381، شماره 109 و 110. [2] . ر. ک: مطهری، مرتضی، اصول فلسفه، ج 1، ص 103 - 108، دفتر انتشارات اسلامی، قم، بی‌تا. [3] . ر. ک: 27204. [4] . ر. ک: اصول فلسفه، ج ‏6، ص 158.
عنوان سوال:

سلام علیکم. اشتباه پراگماتیسم‌ها با توجه به عبارت زیر چیست؟ (…برخی دیگر مانند پراگماتیسم‌‌ها حقیقت را عبارت از (فکری می‌دانند که در عمل مفید و دارای تأثیر نیکو باشد). اشکال فکری آنها در چیست؟ می‌شود لطفاً حداقل پنج دلیل در این باره ذکر بفرمایید؟


پاسخ:

فلسفه پراگماتیسم از فلسفه‌های تجربی است که عقل را به عنوان یکی از ابزار ادراک واقعیت نمی‌پذیرد. به نظر صاحبان این فلسفه غرض از حیات همان عمل است نه فکر و اندیشه؛ آنان «حقیقت» را عبارت از «فکری می‌دانند که در عمل مفید و دارای تأثیر نیکو باشد».[1]
مشکل اصلی این نظریه، این است که منتهی به سفسطه و ایده‌آلیستی خواهد شد؛ زیرا این فلسفه به جای توجه به کلیات، به آنچه در تجربه نمودار می‌شود توجه می‌کند و در نتیجه تصویری که از جهان نشان می‌دهد جهانی نیست که دارای پاره‌ای اوصاف معین است، بلکه تصویری که پراگماتیسم از جهان ارائه می‌کند، جهانی است متکثر، با اوصاف و امکانات بسیار، که نمی‌توان همه را یک باره مطالعه و بررسی کرد. بنابراین تمام فهم ما به طور آزمایشی است و هیچ گاه در مسائل علمی به قطع و یقین نمی‌توان رسید؛ جهان و به تبع آن فهم ما دائماً در حال تغییر و تحول است.
به بیان دیگر، این نظریه بر این اساس مبتنی است که دریافت واقع امکان پذیر نیست؛ این عده حقیقت را به معنای مطابقت با واقع نمی‌پذیرند؛ در نظر آنان حقیقت ثابت نداریم، بلکه حقیقت نسبی است؛ در نتیجه اینان خواستند از اشکالات سوفسطائیان رهایی یابند، ولی خود در چاله و دام آنها گرفتار شدند.[2]
توضیح این‌که مقصود از این جمله که «حقیقت عبارت از فکری است که در عمل مفید و دارای تأثیر نیکو باشد». این نیست که «مفید» بودن علامت «حقیقت» است؛ بلکه منظور این است که معنای «حقیقت»‏ غیر از مفید بودن نیست؛ در نظر آنان جمله «مفید است» و جمله «حقیقت است» مرادف یکدیگر است. در نتیجه به نظر آنان واقعیت و حقیقتی ورای مفید بودن در عمل وجود ندارد.[3]
استاد مطهری می‌گوید: از ویلیام جیمز (یکی از مؤسسین نظریه پراگماتیسم) نقل می‌کنند که وی می‌گوید: «حق رونوشت امر واقع است»؛ یعنی قولی که مطابق با واقع باشد حق است. بسیار خوب، اما واقع چیست که مطابقت با او قول حق باشد؟ آیا امری ثابت و لایتغیر است؟ نه، زیرا عالم متغیر است و هیچ امری در او ثابت نیست. پس بهتر این است که بگوییم قول حق آن است که بر آنچه فعلاً هست تأثیر نیکو دارد، پس قول چون نتیجه صحیح دارد حق است نه آنکه چون حق است نتیجه‏اش صحیح است».[4]   . [1] در این زمینه مقالات و کتاب‌های متعددی نوشته شده است. ر. ک: محمدرضایی، محمد، عابدینی، عظیم، نقد نگرش پراگماتیسم در تبیین ضرورت دین، قبسات، سال هیجدهم، بهار 1392، شماره 67؛ اسلامی، شهلا، گسست معرفت شناختی پارادایم های فلسفی از نظر ریچارد رورتی، پژوهش های فلسفی-کلامی، سال دوازدهم، بهار 1390، شماره 47؛ صنمی، علی اصغر، پراگماتیسم، حوزه، فروردین و اردیبهشت و خرداد و تیر 1381، شماره 109 و 110. [2] . ر. ک: مطهری، مرتضی، اصول فلسفه، ج 1، ص 103 - 108، دفتر انتشارات اسلامی، قم، بی‌تا. [3] . ر. ک: 27204. [4] . ر. ک: اصول فلسفه، ج ‏6، ص 158.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین