گرچه معنای اصلی «حاجی» و «کربلایی» شامل افرادی می‌شود که به حج و زیارت مشرف شده باشند، اما عرف جامعه، این کلمات را منحصراً به معنای فردی که واقعاً حج و کربلا رفته قلمداد نمی‌کند، بلکه امروزه از لحاظ عرفی یک معنای آن را می‌توان فرد بزرگوار و محترم و یا شخص روحانی دانست. بر این اساس، نمی‌توان گفت که افراد با مخاطب قرار دادن اشخاصی که به حج و زیارت کربلا نرفته‌اند با چنین عناوینی مرتکب دروغ حرام شده است، زیرا نه مخاطبان و نه حضار، چنین برداشتی از این کلمات نداشته و عملاً خبر دروغی به آنها منتقل نشده است. ضمائم: پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است:[1] حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله العالی): اگر به نحوی باشد که دروغ محسوب نشود، مانع ندارد. حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی): فی نفسه اشکال ندارد. حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی): حرام نیست. حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی): حاجی کسی است که حج تمتع انجام داده ولی گفتن آن به کسی که عمره بجا آورده نیز مانعی ندارد و گفتن حاج آقا به روحانیون یک اصطلاح عرفی است. حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی (مد ظله العالی): اگر مستلزم نسبت کذب نباشد مانعی ندارد. [1] . استفتا از دفاتر آیات عظام: خامنه‌ای، سیستانی، صافی گلپایگانی، مکارم شیرازی و نوری همدانی (مد ظلهم العالی)، توسط سایت اسلام کوئست.
آیا گفتن کلمه حاجی یا کربلایی به کسی که به حج یا کربلا نرفته جایز است؟ مثل اینکه به خیلی از روحانیونی که به حج نرفتهاند میگویند حاجآقا؟
گرچه معنای اصلی «حاجی» و «کربلایی» شامل افرادی میشود که به حج و زیارت مشرف شده باشند، اما عرف جامعه، این کلمات را منحصراً به معنای فردی که واقعاً حج و کربلا رفته قلمداد نمیکند، بلکه امروزه از لحاظ عرفی یک معنای آن را میتوان فرد بزرگوار و محترم و یا شخص روحانی دانست. بر این اساس، نمیتوان گفت که افراد با مخاطب قرار دادن اشخاصی که به حج و زیارت کربلا نرفتهاند با چنین عناوینی مرتکب دروغ حرام شده است، زیرا نه مخاطبان و نه حضار، چنین برداشتی از این کلمات نداشته و عملاً خبر دروغی به آنها منتقل نشده است.
ضمائم:
پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است:[1]
حضرت آیت الله العظمی خامنهای (مد ظله العالی):
اگر به نحوی باشد که دروغ محسوب نشود، مانع ندارد.
حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی):
فی نفسه اشکال ندارد.
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی):
حرام نیست.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):
حاجی کسی است که حج تمتع انجام داده ولی گفتن آن به کسی که عمره بجا آورده نیز مانعی ندارد و گفتن حاج آقا به روحانیون یک اصطلاح عرفی است.
حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی (مد ظله العالی):
اگر مستلزم نسبت کذب نباشد مانعی ندارد. [1] . استفتا از دفاتر آیات عظام: خامنهای، سیستانی، صافی گلپایگانی، مکارم شیرازی و نوری همدانی (مد ظلهم العالی)، توسط سایت اسلام کوئست.
- [سایر] آیا پس از ظهر عاشورا تا کاخ اموی یزید، اسرا را کتک میزدند؟ اینکه مداحان زبانحال در مورد حضرت زینب و حضرت رقیه(س) و سایر بانوان هاشمی میخوانند راست است؟ اینکه هر موقع بچهها را کتک میزدند حضرت زینب واسطه میشدند... اینکه میگویند شمر و حرمله و زجر و... از این قبیل در قافله اسرا بودند و کودکان را سیلی و لگد و تازیانه میزدنند. اینکه میگویند هر جا نام پدرشان را میبردند کتک میخوردند و دختران شام آنها را مسخره میکردند که ما بابا داریم تو نداری... این قضایا آیا واقعیت دارد و دلیل کتک زدنشان چه بوده است؟ آیا اسرای کربلا را غذا نمیدادند؟
- [آیت الله اردبیلی] آیا جایز است که حاجی یک حجّ مستحبّی را هم از طرف خودش و هم از طرف دیگران انجام دهد؟
- [سایر] آیا زینب کبری(س)، فرزندانی هم داشت؟ آیا حضرت زینب(س) در روز عاشورا فقط یک فرزند داشتهاند؟ و اینکه فرزند ایشان در کربلا شهید شده است یا خیر؟ زیرا میگویند در روز عاشورا سه فرزند عبدالله بن جعفر طیّار به نامهای عون اکبر و عون اصغر و محمد حضور داشتند که محمد و عون اکبر فرزندان حضرت زینب(س) بودند. در حالی که منابع وسیعی میگویند؛ مادر یکی از عونها جمانه دختر مسیب بوده و مادر یکی حضرت زینب و مادر محمد دختر حفصه بوده است. نقل بعدی این است که عون اکبر در واقعه طف کشته شده است و عون اصغر در واقعه حَرّه. و بعضی از منابع دیگر میگویند؛ عون اکبر که در کربلا شهید شده است پسر جمانه میباشد.
- [آیت الله سیستانی] در مناسک فرموده اید که از مکه برای بازگشتن به منی خارج می شود و از عقبه مدنی ها می گذرد، برایش جایز است که قبل از رسیدن به منی در راه بخوابد. حال اگر حاجی ساکن منطقه عزیزیه یا شیشه که هر دو پس از عقبه مدنی ها واقع شده است بود، آیا برایش جایز است که چون از بخش قدیمی مکه خارج شد به اختیار خود در منزل بخوابد و به منی نرود؟
- [امام خمینی] امسال با نام نویسی قبلی میتوانم به مکه معظمه شرفیاب شوم، با شرائطی که عرض میکنم، آیا جائز است که این حج را به پدرم واگذار کنم؟ : (مبلغ بیست هزار تومانی که بابت ثبت نام دادهام، هشت هزار تومانش از در آمد خودم بوده، ده هزار تومانش را مادرم به من بخشیده و دو هزار تومانش نیز قرض است که این قرض را هم نمیتوانم بپردازم؛ از طرفی معیشت زندگی خود و شوهرم نیز متوسط بوده و پس اندازی هم نداریم و منزلمان نیز اجارهای است؛ استفتائات، ص: 440 در مقابل، پدرم سالهای قبل واجب الحج بوده و نرفته ولی امسال میتواند پول حج را بپردازد).
- [سایر] حاج آقا سلام چند بار پیام فرستادم جواب ندادید امروز از هر کلمه ای که تو پیامم بود به عنوان کلید واژه استفاده کردم تا یه پیام تو مایه پیام خودم پیدا کردم شما هم زحمت کشیده بودید جوابشا داده بودید اما حاجی تا انجا که تو ذهن من هست تو فوائد مداومت زیارت عاشورا نوشته هر کس به مدت چهل روز یا کمتر بخونه خدا به ذاتش قسم خورد که حاجت بندشا اجابت کنه غیر از ثوابهای دیگه که گفته شده.این درست که خدا به ما بدهکار نیست اما چرا تو مفاتیح اینجوری گفته شده یا این روایات درست نیست یا شما جواب قانع کننده نداری (البته گستاخیما ببخشید )شما میگید مصلحت نیست که بهت بده شما میگید خدا قادر و تواناست، پس میتونه مصلحت من راعوض کنه و تو چیزی که میخوام قرار بده وحاجتم را هم بده اما نمیدونم چرا اینجوری نمیشه خلاصه یه چیزائی با هم جور در نمی یاد ما که نفهمیدیم لطفا شما به ما بگید چی درسته چی نیست و برای اینکه حاجتی که میخوای باید چی کار کنی تا خدا همونی را که میخوای بهت بده
- [سایر] اجساد شهدای کربلا در چه روزی و توسط چه کسانی شناسایی و دفن شدند؟ اگر اینگونه باشد که؛ وقتی لشکر عبیدالله بن زیاد به سوی کوفه حرکت کرد بدنهای پاک و مطهر امام حسین(ع) و اصحاب یاران باوفایش به صورت بسیار جگرخراشی روی زمین باقی مانده بود و کسی جرات نمیکرد آنها را دفن کند، تا اینکه زنان قبیله بنی اسد مردان خود را مورد شماتت قرار دادند و آنان را به انجام دفن این عزیزان ترغیب نمودند. به دنبال آن، مردان قبیله بنی اسد برای دفن آمدند ولی چون بدنها پاره پاره بود بدنها را نمیشناختند و در حالت تحیر و تردید باقی ماندند. در این هنگام امام سجاد(ع) به صورت ناشناس در جمع آنان حاضر و یکی یکی بدنها را به بنی اسد معرفی کرده و آنها بدنها را دفن میکردند. پس از دفن شهدا حضرت امام سجاد(ع) خود را به آنان معرفی کردند. امام سجاد که آن موقع هم بیمار بود و هم اسیر و مورّخان میگویند 12 یا 16 محرّم به کوفه رسیدند. چگونه در حالی که امام سجاد(ع) بیمار بودند و اسیر؛ برگشتند و گفتند که کدام بدن مال چه کسی است؟
- [سایر] باسلام. سؤالم درباره فیاض بودن خدا است. خداوند فاعل مختار است؛ یعنی مجبور نیست، بلکه اگر بخواهد خلق میکند و میبخشد، و اگر نخواهد خلق نمیکند و نمیبخشد، البته هرگز ظلم نمیکند. اعتقاد ما این است که خداوند بر هر چیزی که محال عقلی نباشد قادر است و از آن طرف هم. فَیَّاض در لغت: یعنی رودخانه خروشان و پر از آب که سرریز کرده باشد. فَیَّاض در استعاره: برای شخصی به کار برده میشود که مانند رودخانهای خروشان بسیار سخاوتمند است و از او بخششهایش مانند همان رودخانه تراوش میکند. تفاوت فیّاض با وهّاب: چرا فیّاض گفته میشود نه وهّاب؟ وهاب هم مبالغه است برای کسی که زیاد هبه، هدیه و بخشش مینماید و یکی از اسمای خداوند است. اما فرق فیاض و وهاب در این است که رودخانه خروشان فیّاض نمیتواند از تراوشات و بخشش خویش، خودداری نماید، ولی وهّاب که بدون استعاره، بلکه مستقیماً در مورد انسان و هر فاعل مختاری به کار میرود، میتواند از بخشش خویش خودداری نماید. واژه وهّاب سه بار در قرآن آمده و هر سه مورد برای خدا میباشد، اما واژه فیّاض در قرآن نیامده است: (لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یخْلُقُ مَا یشَاءُ یهَبُ لِمَنْ یشَاءُ إِنَاثًا وَیهَبُ لِمَنْ یشَاءُ الذُّکُورَ)؛ مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین از آن خدا است؛ هر چه را بخواهد میآفریند؛ به هر کس اراده کند دختر میبخشد و به هر کس بخواهد پسر(شوری، 49). (رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ)؛ راسخان در علم، میگویند: (پروردگارا دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردی، از راه حق منحرف مگردان و از سوی خود، رحمتی بر ما ببخش، زیرا تو بخشندهای(آل عمران، 8). (أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَهِ رَبِّکَ الْعَزِیزِ الْوَهَّابِ)؛ مگر خزائن رحمت پروردگار توانا و بخشندهات نزد آنها است تا به هر کس میل دارند بدهند؟ (ص، 9). میگویم عزیز یعنی شکستناپذیر و اینکه در کنار وهّاب آمده؛ یعنی کسی نمیتواند خدا را مجبور به هبه دادن و بخشش نماید، بلکه این رحمت پروردگار است که شامل حال ما میشود، نه نتیجه اعمال ما و شدت درخواست ما. اگر خدا فیاض باشد؛ یعنی جبراً بخشنده باشد، درخواست کردن از او کاری بیهوده است؛ زیرا خودش میبخشد. با این تفاسیر آیا با به کار بردن کلمه فیاض برای خداوند به این معنا نمیشود که خدا (نعوذ بالله) جبراً بخشنده است و ناتوان از اینکه از بخشندگی خود جلوگیری کند، در حالیکه حضرت حق خود از این کلمه در قرآن برای خودش استفاده نکرده است؟ باتشکر