فعل مضارع دارای چند ویژگی می‌باشد که عبارت‌اند از: 1. می‌تواند در زمان حال یا آینده استعمال شود. 2. مثبت است؛ یعنی دلالت بر واقع شدن فعلی می‌کند نه واقع نشدن آن. 3. مرفوع است. 4. معنای آن خبری است و از تحقق چیزی خبر می‌دهد. 5. معنا را به طور ساده و بدون تأکید بیان می‌کند.[1] گاهی به اول یا آخر فعل مضارع، حروفی اضافه می‌شوند[2] که موجب از بین رفتن برخی از حالات یاد شده می‌شوند؛ از جمله آن، می‌توانیم به حروف نفی «ما» و «لا» اشاره کنیم که قبل از فعل مضارع واقع شده و معنای آن‌را منفی می‌کنند. به عنوان نمونه «یذهب» که به معنای «می‌رود» است، اگر حروف نافیه قبل از آن قرار گیرد(«ما یذهب»، یا «لا یذهب»)، معنایش «نمی‌رود» خواهد شد. البته این دو حرف نفی به مضارع اختصاص ندارند، بلکه بر سر فعل ماضی نیز در آمده و معنای آن‌را منفی می‌کنند.[3] مانند «ذهب» که می‌شود «او رفت» ولی هنگامی که گفته شود «ما ذهب» یا «لا ذهب» معنایش می‌شود «او نرفت». فرق بین ما و لای نافیه 1. بنابر دیدگاه بیشتر علمای علم ادب، اگر لای نافیه در اول فعل مضارع قرار گیرد؛ معنای آن‌را که مشترک بین حال و استقبال است اختصاص به استقبال می‌دهد،[4] بر خلاف مای نافیه. 2. «ما» مطلقاً صدارت طلب است؛ یعنی اجازه عمل را به عامل ماقبل در فعل مضارعی که ما بر سرش در آمده نمی‌دهد، بر خلاف «لا» که تنها در صورتی صدارت طلب است که در جواب قسم قرار گیرد[5] و در غیر این‌صورت صدارت طلب نیست؛ یعنی عامل قبل از «لا» می‌تواند در فعل مضارعی که لا بر سرش در آمده عمل کند. مانند: «لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ‏»[6] در این‌جا «اَن» ناصبه که قبل از لای نافیه قرار گرفته در «یکون» عمل کرده و آن‌را منصوب نموده است، و این حاکی از عدم صدارت لا است.[7] البته اقوال دیگری نیز در صدارت یا عدم صدارت «لا» وجود دارد.[8] [1] . طباطبائی، سید محمد رضا، صرف ساده به ضمیمۀ صرف مقدماتی، ص 57 - 58، قم، مؤسسه انتشارات دار العلم، چاپ پنجاه و نهم، 1384ش. [2] . 1. حروف تعیین مانند لام مفتوحه یا مانند سین و سوفَ 2. حروف نفی مانند ما و لا 3. حروف جزم و نصب 4. حروف استفهام 5. حروف تأکید.»، صرف ساده، ص 58. [3] . ر.ک: همان، ص 59. [4] . صفایی بوشهری، غلامعلی‏، ترجمه و شرح مغنی الأدیب،‏ ج 3، ص 96، قم، قدس، چاپ هشتم، 1387ش. [5] . زیرا حروفی که در جواب قسم قرار می‌گیرند و قسم با آن برخورد و ملاقات می‌کند تمامی آنها صدارت طلب هستند و «لا» هم حمل بر آنها می‌شود. [6] . نساء، 165. [7] . ترجمه و شرح مغنی الأدیب، ج ‏3، ص 98 – 99. [8] . «لا» مطلقاً - چه در جواب قسم باشد و چه نباشد - صدارت دارد و قول دیگری نیز در این مسئله است که می‌‏گوید «لا» مطلقاً صدارت ندارد». ترجمه و شرح مغنی الأدیب، ج ‏3، ص 99.
فرق ما و لای نافیه که برسر فعل مضارع میآید را با نکات ادبیاتی و ادبی و بلاغی بیان کنید.
فعل مضارع دارای چند ویژگی میباشد که عبارتاند از:
1. میتواند در زمان حال یا آینده استعمال شود. 2. مثبت است؛ یعنی دلالت بر واقع شدن فعلی میکند نه واقع نشدن آن. 3. مرفوع است. 4. معنای آن خبری است و از تحقق چیزی خبر میدهد. 5. معنا را به طور ساده و بدون تأکید بیان میکند.[1]
گاهی به اول یا آخر فعل مضارع، حروفی اضافه میشوند[2] که موجب از بین رفتن برخی از حالات یاد شده میشوند؛ از جمله آن، میتوانیم به حروف نفی «ما» و «لا» اشاره کنیم که قبل از فعل مضارع واقع شده و معنای آنرا منفی میکنند. به عنوان نمونه «یذهب» که به معنای «میرود» است، اگر حروف نافیه قبل از آن قرار گیرد(«ما یذهب»، یا «لا یذهب»)، معنایش «نمیرود» خواهد شد. البته این دو حرف نفی به مضارع اختصاص ندارند، بلکه بر سر فعل ماضی نیز در آمده و معنای آنرا منفی میکنند.[3] مانند «ذهب» که میشود «او رفت» ولی هنگامی که گفته شود «ما ذهب» یا «لا ذهب» معنایش میشود «او نرفت».
فرق بین ما و لای نافیه
1. بنابر دیدگاه بیشتر علمای علم ادب، اگر لای نافیه در اول فعل مضارع قرار گیرد؛ معنای آنرا که مشترک بین حال و استقبال است اختصاص به استقبال میدهد،[4] بر خلاف مای نافیه.
2. «ما» مطلقاً صدارت طلب است؛ یعنی اجازه عمل را به عامل ماقبل در فعل مضارعی که ما بر سرش در آمده نمیدهد، بر خلاف «لا» که تنها در صورتی صدارت طلب است که در جواب قسم قرار گیرد[5] و در غیر اینصورت صدارت طلب نیست؛ یعنی عامل قبل از «لا» میتواند در فعل مضارعی که لا بر سرش در آمده عمل کند. مانند: «لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ»[6] در اینجا «اَن» ناصبه که قبل از لای نافیه قرار گرفته در «یکون» عمل کرده و آنرا منصوب نموده است، و این حاکی از عدم صدارت لا است.[7] البته اقوال دیگری نیز در صدارت یا عدم صدارت «لا» وجود دارد.[8] [1] . طباطبائی، سید محمد رضا، صرف ساده به ضمیمۀ صرف مقدماتی، ص 57 - 58، قم، مؤسسه انتشارات دار العلم، چاپ پنجاه و نهم، 1384ش. [2] . 1. حروف تعیین مانند لام مفتوحه یا مانند سین و سوفَ 2. حروف نفی مانند ما و لا 3. حروف جزم و نصب 4. حروف استفهام 5. حروف تأکید.»، صرف ساده، ص 58. [3] . ر.ک: همان، ص 59. [4] . صفایی بوشهری، غلامعلی، ترجمه و شرح مغنی الأدیب، ج 3، ص 96، قم، قدس، چاپ هشتم، 1387ش. [5] . زیرا حروفی که در جواب قسم قرار میگیرند و قسم با آن برخورد و ملاقات میکند تمامی آنها صدارت طلب هستند و «لا» هم حمل بر آنها میشود. [6] . نساء، 165. [7] . ترجمه و شرح مغنی الأدیب، ج 3، ص 98 – 99. [8] . «لا» مطلقاً - چه در جواب قسم باشد و چه نباشد - صدارت دارد و قول دیگری نیز در این مسئله است که میگوید «لا» مطلقاً صدارت ندارد». ترجمه و شرح مغنی الأدیب، ج 3، ص 99.
- [سایر] چرا در حالت نصبی و جزمی، نون فعل مضارع جمع مؤنث مخاطب، حذف نمیشود؟
- [سایر] طبق آیه «ان الذین یؤذون الله و رسوله ...» معنی اذیت کردن خدا چیست؟ و چرا از فعل مضارع که دلالت بر استمرار می کند استفاده شده است؟
- [آیت الله علوی گرگانی] خون در زرده تخم مرغ، آیا نجس است یا پاک و آیا میشود آن را خورد؟ خونی که از لای دندانها بیرون میآید و نیز خون پس از کشیدن دندان در دهان چه حکمی دارد؟
- [سایر] سلام خیلی خوشحالم شدم که درباره ی گزارش تصویری خبرگزاری مهر جواب قانع کننده ای دادید و قانع شدم. و خیلی خوشحال شدم که یک روحانی به این اندازه با تکنولوژی های روز سر و کار داره و از اونا به صورت حرفه ای استفاده میکنه! اما انتظار نداشتم که نظر کاملا محترمانه منو حمل به بی ادبی کنید. اگه یه بار دیگه نظر قلی منو بخونین میبینین که 1.با سلام شروع شده. 2. از ضمایر جمع در فعل ها استفاده شده. 3. از افعال محترمانه استفاده شده. 4. در پایان هم یک کنجکاوی جوانانه مطرح شده. اصلا فکر نمی کردم که همچون شمایی در جواب نشرمو رو به بدبینی، فضولی و بی ادبی حمل کنه! اگه دقت کنید خودتون بدبینی به خرج دادید! شما هم اگه جای من بودید و میدید در نیمی از عکسهایی که شهاب مرادی توش هست در حال کار با گوشیه مسلما همچین سوالی براتون پیش میومد. ... یاعلی
- [آیت الله سیستانی] اگر خونی که از لای دندانها میآید بواسطه مخلوط شدن با آب دهان از بین برود ، اجتناب از آب دهان لازم نیست .
- [امام خمینی] خونی که از لای دندانها میآید، اگر بواسط? مخلوط شدن با آب دهان از بین برود، پاک است، و فرو بردن آب دهان در این صورت اشکال ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر خونی که از لای دندانها بیرون میآید به واسطه مخلوط شدن با آب دهان از بین برود، پاک است ولی احتیاطا نباید آب دهان را فرو ببرد.
- [آیت الله مظاهری] کلیه مسائلی که در نذر گفته شد در قسم نیز میآید مگر اینکه مورد نذر و عهد باید راجح باشد (فعل واجب یا مستحب و یا ترک حرام و مکروه) ولی مورد قسم لازم نیست راجح باشد ولی باید مرجوح هم نباشد (مثل ترک واجب یا مستحب و یا فعل حرام یا مکروه).
- [آیت الله علوی گرگانی] فرو بردن آب بینی وخلط سینه که در دهن آمده، حرام نیست و نیز فرو بردن غذایی که موقع خلال کردن، از لای دندان بیرون میآید، اگر طبیعت انسان از آن متنفّر نباشد، اشکال ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] فرو بردن آب بینی و خلط سینه که در دهان آمده حرام نیست و نیز فرو بردن غذایی که هنگام خلال کردن، از لای دندان بیرون میآید، اگر طبیعت انسان از آن متنفّر نباشد، اشکال ندارد.
- [آیت الله خوئی] اگر غذا لای دندان مانده باشد و داخل دهان خون بیاید چنانچه انسان نداند که خون به غذا رسیده، آن غذا پاک است، و اگر خون به آن برسد نجس میشود. ((مسأله 224)- مقداری از لبها و پلک چشم که موقع بستن روی هم میآید، و نیز جایی را که انسان نمیداند از ظاهر بدن است یا از باطن آن، اگر نجس شود باید آب بکشد.
- [آیت الله سیستانی] اگر بدن حیوان به عین نجس مثل خون ، یا متنجّس مثل آب نجس آلوده شود ، چنانچه آنها بر طرف شوند ، بدن آن حیوان پاک میشود ، و همچنین باطن بدن انسان که مثل توی دهان و بینی و گوش باشد با ملاقات نجاست خارجی نجس میشود ، و با از میان رفتن آن پاک میگردد . و امّا نجاست داخلی مانند خونی که از لای دندان بیرون میآید موجب نجس شدن باطن بدن نمیشود ، و همچنین ملاقات چیز خارجی در باطن بدن با نجاست داخلی ، آن چیز را نجس نمیکند ، بنابر این اگر دندان عاریه در دهان با خونی که از لای دیگر دندانها بیرون آمده ملاقات کند ، آب کشیدن آن لازم نیست ، ولی اگر با غذای نجس ملاقات کند آب کشیدن آن لازم است .
- [آیت الله مظاهری] آنچه در واجبات و محرّمات گفته شد در مستحبّات و مکروهات نیز میآید، زیرا ترک مستحبّات و فعل مکروهات، گرچه اشکال ندارد، ولی اگر بر ترک مستحب یا انجام مکروه، استخفاف صدق کند، حرام است، نظیر کسی که در مسجد نشسته و جماعت مسلمین بر پا میشود و او بدون عذر داخل در جماعت نمیشود، که اگر آن را ضدّ ارزش بداند و یا عمل او یا صفحه 423 گفته او تبلیغ علیه جماعت مسلمین باشد و ملتزم به لوازم آن نیز باشد کفر، و اگر ملتزم نباشد، گرچه کفر نیست، ولی گناهش خیلی بزرگ است، و اگر آن را ضدّ ارزش نداند و روی لاابالیگری باشد، از گناهان کبیره است، و از این قبیل است کسی که بدون عذر نماز اوّل وقت نمیخواند، و روایات اهلبیت(سلاماللهعلیهم) آن را استخفاف به نماز قلمداد نموده است.
- [آیت الله سیستانی] قسَم چند شرط دارد : اول : کسی که قسَم میخورد باید بالغ و عاقل باشد ، و از روی قصد و اختیار قسَم بخورد ، پس قسَم خوردن بچه و دیوانه و مست و کسی که مجبورش کردهاند درست نیست ، و همچنین است اگر در حال عصبانی بودن بی قصد یا بی اختیار قسَم بخورد . دوم : کاری را که برای آن قسَم میخورد باید حرام یا مکروه نباشد ، و کاری را که قسَم میخورد ترک کند ، باید واجب یا مستحب نباشد ، و اگر قسَم بخورد کار مباحی را بجا آورد یا ترک کند ، چنانچه آن فعل یا ترک از نظر عقلا رجحان داشته باشد ، یا برای شخص او مصلحتی دنیوی داشته باشد ، قسَمش صحیح است . سوم : به یکی از اسمهای خداوند عالم قسَم بخورد که به غیر ذات مقدس او گفته نمیشود ، مانند خدا ، و اللّه ، یا خدا را به صفات و افعالی یاد کند که مخصوص اوست مثلاً بگوید : قسم به آن کسی که آسمانها و زمین را آفرید ، و نیز اگر به اسمی قسَم بخورد که به غیر خدا هم میگویند ، ولی بقدری به خدا گفته میشود که هر وقت کسی آن اسم را بگوید ، ذات مقدس حق در نظر میآید ، مثل آنکه به خالق و رازق قسَم بخورد ، صحیح است ، بلکه اگر به اسمی قسَم بخورد که فقط در مقام قسَم خوردن ذات حق از آن به نظر میآید ، مثل سمیع و بصیر باز هم قَسمش صحیح است . چهارم : قسَم را به زبان بیاورد ، ولی آدم لال اگر با اشاره قسَم بخورد صحیح است ، و کسی که قادر بر تکلم نیست ، اگر بنویسد و آن را در قلبش قصد کند کافی است ، بلکه قادر بر تکلم نیز اگر بنویسد بنابر احتیاط واجب ، باید به آن عمل کند . پنجم : عمل کردن به قسَم برای او ممکن باشد ، و اگر موقعی که قسَم میخورد ممکن نباشد و بعداً ممکن شود ، کافی است ، و اگر موقعی که قسَم میخورد ممکن باشد و بعداً از عمل به آن عاجز شود ، از وقتی که عاجز میشود قسَم او بهم میخورد ، و همچنین است اگر بقدری مشقت پیدا کند که نشود آن را تحمل کرد ، و این عجز اگر به اختیار او باشد ، یا بدون اختیار ولی او در تأخیر از زمان قدرت عذری نداشته باشد ، گناه کرده و کفاره واجب است .