واژه «برهوت» در بسیاری از منابع روایی و دینی شیعه و اهل سنت آمده و مصادیق گوناگونی برای آن در نظر گرفته شده است. در ذیل به بررسی برخی از آنها خواهیم پرداخت. وادی برهوت؛ چاه برهوت ارباب لغت؛ «برهوت» را وادی معروفی دانسته‌اند[1] و برخی دیگر؛ علاوه بر معنای سابق، آن‌را نام چاهی نیز دانسته‌اند.[2] در روایات نیز به هر دو مورد بالا اشاره شده است: امام علی(ع): «ارواح مسلمانان در سرچشمه‌ای در بهشت جای دارند به نام "سَلمی" و ارواح مشرکان در چاهی از آتش به نام بَرَهوت‏».[3] امام صادق(ع): «در پشت سرزمین یمن، درّه‌ای است که آن‌را برهوت می‌نامند، و از آن درّه، جز مارهای سیاه و جغد نگذرد...».[4] به نظر می‌رسد که تعبیر «برهوت» هم برای چاه و هم برای وادی وجود داشته و هر کدام از این دو تعبیر، حقیقت خارجی دارند. در برخی از روایات به هر دوی اینها با هم اشاره شده است: امام علی(ع): «بهترین سرزمین برای مردم، وادی مکه و وادی در هند است ... و بدترین وادی‌ها برای مردم، دو وادی است؛ وادی احقاف و وادی در حضرموت به نام برهوت. بهترین چاه برای انسان‌ها، چاه زمزم است و بدترین چاه برای مردم، چاه برهوت است که ... ارواح کفار در آن‌جا هستند».[5] برهوت در این دنیا یا در جهان پس از مرگ از برخی روایات چنین برمی‌آید که «برهوت» در همین دنیا و بر روی کره زمین قرار گرفته است: پیامبر اسلام(ص): «بهترین آبی که بر روی زمین قرار می‌گیرد، آب زمزم است ... که در آن سلامتی از بیماری است و بدترین آب بر روی زمین،‌ آب وادی برهوت است». [6] امام علی(ع): «آب زمزم، بهترین آب روی زمین است و بدترین آب روی زمین آب برهوت است».[7] امام باقر(ع): «خداوند، آتشی در مشرق خلق کرده تا ارواح کفار را در آن نهد؛ شب هنگام، از زقوم آن بخورند و از حمیم آن بنوشند و صبح هنگام، آنها را به وادی برهوت می‌برند که آتش شدید دارد...».[8] امام باقر(ع) به یک اعرابی فرمودند: «از پس شما یک وادی است که آن‌را برهوت گویند و جغد و هامّ در آن ساکن‌اند و ارواح مشرکان تا روز قیامت در آن عذاب می‌کشند».[9] امام صادق(ع): «پیکرهایی نفرین شده، زیر خاک و در بقعه‌های آتش‌اند، و ارواح ناپاک، در وادی برهوت [در حضرموت‏] در چاه گوگرد در ترکیب‌های ناپاک و نفرین شده...».[10] اما بر خلاف این روایات، از برخی دیگر چنین برمی‌آید که برهوت برای جهان پس از مرگ است: امام علی(ع) فرمودند: «بدترین چاهی که در جهنم وجود دارد، چاه برهوت است که در آن ارواح کفار قرار می‌گیرد».[11] در این زمینه باید گفت؛ برخلاف ظاهر این روایات، منافاتی میان آنها وجود نداشته و می‌توان هر دو امر را واقعی دانست؛ برهوتی در این دنیا و پشت سرزمین یمن قرار دارد و برهوتی در جهان پس از مرگ که ارواح مردگان کفار در آن شکنجه می‌شود و یا آن‌که توصیفات ارائه شده، جلوه باطنی همان چیزی است که اکنون وجود داشته و به ظاهر قابل رؤیت نیست. برخی روایات نیز تأییدکننده همین موضوع هستند که ورای آنچه در ظاهر وادی السلام و برهوت می‌بینیم، اموری باطنی وجود دارند که قابل مشاهده برای تمام افراد نیستند: امام علی(ع) فرمودند: «ای پسر نباته! اگر پرده‌ها کنار زده شود، هر آینه ارواح مؤمنان را در این پشت (وادی السلام) خواهید دید که حلقه زده‌اند. به دیدار هم می‌روند و با یکدیگر سخن می‌گویند. در این‌جا روح هر مؤمنی هست و در وادی برهوت‏، جان هر کافری»‏.[12] شخصی از امام رضا(ع) در مورد بدترین درّه روی زمین سؤال نمود، و آن‌حضرت فرمود: «درّه‌ای است در یمن به نام برهوت که از درّه‌های جهنّم است».[13] بنابر این روایات؛ همین برهوت زمینی، برهوت پس از مرگ برای کفار می‌باشد، که البته چشم مادی ما از دیدن حقایق و وقایعی که در این سرزمین می‌گذرد بی‌اطلاع است. [1] . ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق، مصحح، میر دامادی، جمال الدین،‏ ج 2، ص 10، بیروت، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق. [2] . ‏طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تحقیق، حسینی‏، سید احمد، ج 2، ص 192، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش. [3] . ثقفی، ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال، الغارات أو الإستنفار و الغارات، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین،‏ ج 1، ص 112، تهران، انجمن آثار ملی، چاپ اول، 1395ق. [4] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 261، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [5] . مکی فاکهی، محمد بن اسحاق، أخبار مکة فی قدیم الدهر و حدیثه، ج 2، ص 41، بیروت، دار خضر، چاپ دوم، 1414ق؛ حمیری یمانی صنعانی، عبدالرزاق بن همام، المصنف، محقق، اعظمی، حبیب الرحمن، ج 5، ص 115، هند، بیروت، المجلس العلمی، المکتب الإسلامی، چاپ دوم، 1403ق. [6] . أبوالقاسم طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الکبیر، محقق، سلفی، حمدی بن عبدالمجید، ج 11، ص 98، قاهره، مکتبة ابن تیمیة، چاپ دوم،‌ بی‌تا؛ مقدسی، ضیاءالدین محمد بن عبدالواحد، الأحادیث المختارة أو المستخرج من الأحادیث المختارة مما لم یخرجه البخاری و مسلم فی صحیحیهما، ج 13، ص 83، بیروت، دار خضر للطباعة و النشر والتوزیع، چاپ سوم، 1420ق. [7] . برقی، ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین،‏ ج 2، ص 573، قم، دارالکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق. [8] . الکافی، ج ‏3، ص 247. [9] . طبری آملی، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص 229، قم، بعثت، چاپ اول، 1413ق. [10] . عده‌ای از علماء، الأصول الستة عشر، ص 44، قم، دار الشبستری للمطبوعات، چاپ اول، 1363ش. [11] . الکافی، ج ‏3، ص 246. [12] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 6، ص 243، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق. [13] . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق، مصحح، لاجوردی، مهدی، ج 1، ص 244، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق.
آیا (چاه برهوت) یک افسانه است؟ چرا دو دانشمند به آنجا رفتند و هیچ سنگ آتشفشانی پیدا نکردند؟! ضمن اینکه حتی هیچ بوی تعفنآمیزی هم حس نکردند؟
واژه «برهوت» در بسیاری از منابع روایی و دینی شیعه و اهل سنت آمده و مصادیق گوناگونی برای آن در نظر گرفته شده است. در ذیل به بررسی برخی از آنها خواهیم پرداخت.
وادی برهوت؛ چاه برهوت
ارباب لغت؛ «برهوت» را وادی معروفی دانستهاند[1] و برخی دیگر؛ علاوه بر معنای سابق، آنرا نام چاهی نیز دانستهاند.[2]
در روایات نیز به هر دو مورد بالا اشاره شده است:
امام علی(ع): «ارواح مسلمانان در سرچشمهای در بهشت جای دارند به نام "سَلمی" و ارواح مشرکان در چاهی از آتش به نام بَرَهوت».[3]
امام صادق(ع): «در پشت سرزمین یمن، درّهای است که آنرا برهوت مینامند، و از آن درّه، جز مارهای سیاه و جغد نگذرد...».[4]
به نظر میرسد که تعبیر «برهوت» هم برای چاه و هم برای وادی وجود داشته و هر کدام از این دو تعبیر، حقیقت خارجی دارند. در برخی از روایات به هر دوی اینها با هم اشاره شده است:
امام علی(ع): «بهترین سرزمین برای مردم، وادی مکه و وادی در هند است ... و بدترین وادیها برای مردم، دو وادی است؛ وادی احقاف و وادی در حضرموت به نام برهوت. بهترین چاه برای انسانها، چاه زمزم است و بدترین چاه برای مردم، چاه برهوت است که ... ارواح کفار در آنجا هستند».[5]
برهوت در این دنیا یا در جهان پس از مرگ
از برخی روایات چنین برمیآید که «برهوت» در همین دنیا و بر روی کره زمین قرار گرفته است:
پیامبر اسلام(ص): «بهترین آبی که بر روی زمین قرار میگیرد، آب زمزم است ... که در آن سلامتی از بیماری است و بدترین آب بر روی زمین، آب وادی برهوت است». [6]
امام علی(ع): «آب زمزم، بهترین آب روی زمین است و بدترین آب روی زمین آب برهوت است».[7]
امام باقر(ع): «خداوند، آتشی در مشرق خلق کرده تا ارواح کفار را در آن نهد؛ شب هنگام، از زقوم آن بخورند و از حمیم آن بنوشند و صبح هنگام، آنها را به وادی برهوت میبرند که آتش شدید دارد...».[8]
امام باقر(ع) به یک اعرابی فرمودند: «از پس شما یک وادی است که آنرا برهوت گویند و جغد و هامّ در آن ساکناند و ارواح مشرکان تا روز قیامت در آن عذاب میکشند».[9]
امام صادق(ع): «پیکرهایی نفرین شده، زیر خاک و در بقعههای آتشاند، و ارواح ناپاک، در وادی برهوت [در حضرموت] در چاه گوگرد در ترکیبهای ناپاک و نفرین شده...».[10]
اما بر خلاف این روایات، از برخی دیگر چنین برمیآید که برهوت برای جهان پس از مرگ است:
امام علی(ع) فرمودند: «بدترین چاهی که در جهنم وجود دارد، چاه برهوت است که در آن ارواح کفار قرار میگیرد».[11]
در این زمینه باید گفت؛ برخلاف ظاهر این روایات، منافاتی میان آنها وجود نداشته و میتوان هر دو امر را واقعی دانست؛ برهوتی در این دنیا و پشت سرزمین یمن قرار دارد و برهوتی در جهان پس از مرگ که ارواح مردگان کفار در آن شکنجه میشود و یا آنکه توصیفات ارائه شده، جلوه باطنی همان چیزی است که اکنون وجود داشته و به ظاهر قابل رؤیت نیست.
برخی روایات نیز تأییدکننده همین موضوع هستند که ورای آنچه در ظاهر وادی السلام و برهوت میبینیم، اموری باطنی وجود دارند که قابل مشاهده برای تمام افراد نیستند:
امام علی(ع) فرمودند: «ای پسر نباته! اگر پردهها کنار زده شود، هر آینه ارواح مؤمنان را در این پشت (وادی السلام) خواهید دید که حلقه زدهاند. به دیدار هم میروند و با یکدیگر سخن میگویند. در اینجا روح هر مؤمنی هست و در وادی برهوت، جان هر کافری».[12]
شخصی از امام رضا(ع) در مورد بدترین درّه روی زمین سؤال نمود، و آنحضرت فرمود: «درّهای است در یمن به نام برهوت که از درّههای جهنّم است».[13]
بنابر این روایات؛ همین برهوت زمینی، برهوت پس از مرگ برای کفار میباشد، که البته چشم مادی ما از دیدن حقایق و وقایعی که در این سرزمین میگذرد بیاطلاع است. [1] . ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق، مصحح، میر دامادی، جمال الدین، ج 2، ص 10، بیروت، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق. [2] . طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تحقیق، حسینی، سید احمد، ج 2، ص 192، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش. [3] . ثقفی، ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال، الغارات أو الإستنفار و الغارات، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین، ج 1، ص 112، تهران، انجمن آثار ملی، چاپ اول، 1395ق. [4] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 261، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [5] . مکی فاکهی، محمد بن اسحاق، أخبار مکة فی قدیم الدهر و حدیثه، ج 2، ص 41، بیروت، دار خضر، چاپ دوم، 1414ق؛ حمیری یمانی صنعانی، عبدالرزاق بن همام، المصنف، محقق، اعظمی، حبیب الرحمن، ج 5، ص 115، هند، بیروت، المجلس العلمی، المکتب الإسلامی، چاپ دوم، 1403ق. [6] . أبوالقاسم طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الکبیر، محقق، سلفی، حمدی بن عبدالمجید، ج 11، ص 98، قاهره، مکتبة ابن تیمیة، چاپ دوم، بیتا؛ مقدسی، ضیاءالدین محمد بن عبدالواحد، الأحادیث المختارة أو المستخرج من الأحادیث المختارة مما لم یخرجه البخاری و مسلم فی صحیحیهما، ج 13، ص 83، بیروت، دار خضر للطباعة و النشر والتوزیع، چاپ سوم، 1420ق. [7] . برقی، ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین، ج 2، ص 573، قم، دارالکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق. [8] . الکافی، ج 3، ص 247. [9] . طبری آملی، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص 229، قم، بعثت، چاپ اول، 1413ق. [10] . عدهای از علماء، الأصول الستة عشر، ص 44، قم، دار الشبستری للمطبوعات، چاپ اول، 1363ش. [11] . الکافی، ج 3، ص 246. [12] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 6، ص 243، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق. [13] . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق، مصحح، لاجوردی، مهدی، ج 1، ص 244، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق.
- [سایر] سؤال بنده در خصوص متن زیر است: بعضی از دانشمندان خداشناس گفتهاند: چیزهایی که در بعضی از جهانهای آخرت میباشد، همگی سرشار از بینیازی و زندگی میباشند. گویا زندگی در آن جوشیده و فوران میکند. جریان زندگی آنها فقط از یک منبع سرچشمه گرفته و اینطور نیست که چیزی مثلاً فقط گرما باشد یا فقط باد باشد. بلکه تمام این چیزها از یک جنس میباشند؛ ولی جنسی که در آن هر مزهای احساس میشود؛ مزه نوشیدنی و شیرینی و هر چیزی که مزهای داشته باشد؛ و نیز نیروی هر چیزی که نیرویی داشته باشد در همان یک جنس یافت میشود؛ همچنین بوی تمام چیزهای خوشبو؛ رنگ تمامی رنگها، و تمام آوازهای زیبا و آهنگهای موزون موسیقی؛ و تمام چیزهایی که حس میشود. تمام اینها همانطور که گفتیم در یک حالت غیر مرکب و بسیط میباشد؛ زیرا این حالت حالتی حیوانی و عقلی میباشد که دربرگیرنده تمام حالات پیش گفته است و تمام این حالات در این حالت وجود دارد، بدون اینکه بعضی از این حالات با بعضی دیگر مخلوط شود و عدهای از این حالات عده دیگری را از بین ببرد. بلکه تمام این حالات در همان یک حالت محفوظ و موجود است که گویا هر کدام از این حالات به تنهایی وجود دارد. خواهشمند است مطالب فوق الذکر را بصورت روان توضیح دهید که قابل فهم باشد با تشکر.
- [سایر] سلام ای رفته ز چشم و جا گرفته در دل دردی ست که بی تو زندگی باید کرد ببخشید آقای مرادی وقت نکردم بیام. مشکلی برام پیش اومد.خیلی ناراحت شدم که نتونستم به موقع سالگرد برادر بزرگوارتون رو تسلیت بگم...بازهم به خودتون تسلیت عرض می کنم. مصیبت سختی است. خداوند صبر بدهد. این چند بیت را تقدیم می کنم: عشق گاهی خواهش برگ است در اندوه تاک عشق گاهی رویش برگ است در تن پوش خاک عشق گاهی ناودان گریه ی اشک بهار عشق گاهی طعنه بر سرو است در بالای دار عشق گاهی یک تلنگر بر زلال تنگ نور پیچ و تاب ماهی اندیشه در ژرفای تور عشق گاهی شور رستن در گیاه عشق گاهی غرقه ی خورشید در افسون ماه ""عشق گاهی سوز هجران است در اندوه نی رمز هوشیاریست در مستی می"" عشق گاهی معجز قلب مریض رویش سبزینه ای در برگ ریز عشق گاهی شرم خورشید است در قاب غروب روزه ای با قصد قربت ذکر بر لب پایکوب عشق گاهی هق هق آرام اما بی صدا اشک ریز ذکر محبوب است در پیش خدا عشق گاهی طعم وصلت می دهد مزه ی شیرین وحدت می دهد عشق گاهی شوری هجران دوست تلخی هرگز ندیدن های اوست عشق گاهی یک سفر در شط شب عشق پاورچین نجوای دو لب عشق گاهی مشق های کودکیست حس بودن با خدا در سادگیست عشق گاهی کیمیای زندگیست عشق در گل راز ناپژمردگیست عشق گاهی بوی رفتن می دهد صوت شبناک تو را سر می دهد عشق گاهی نغمه ای در گوش شب عادتی شیرین به نجوای دو لب عشق گاهی می نشیند روی بام گاه با صد میل می افتد به دام عشق گاهی سر به روی شانه ای اشک ریز آخر افسانه ای عشق گاهی هم حکایت می کند از جدایی ها شکایت می کند عشق گاهی نو بهاری گاه پاییزی سرخ زرد! گاه لبخندی به لب های تو گاهی کوه درد عشق گاهی دست لرزان تو می گیرد درون دست خویش گاه مکتوب تورا ناخوانده می داند زپیش عشق گاهی راز پروانه است پیرامون شمع گاه حس اوج تنهاییست در انبوه جمع عشق گاهی بوی یاس رازقی ساقدوش خانه ی بن بست یاد مادری عشق گاهی هم خجالت می کشد دستمال تر به پیشانی عالم می کشد عشق گاهی ناقه ی اندیشه ها را پی کند هفت منزل را تا رسیدن بی صبوری طی کند عشق گاهی هم نجاتت می دهد سیب در دستی و صاحبخانه راهت می دهد عشق گاهی در عصا پنهان شود گاه بر آتش گلستان می شود عشق گاهی رود را خواهد شکافت فتنه ی نمرودیان زو رنگ باخت عشق گاهی خارج از ادراک هاست طعنه ی لولاک بر افلاک هاست عشق گاهی استخوانی در گلوست زخم مسماریست در پهلوی دوست عشق گاهی ذکر محبوب است بر نی های تیز گاه در چشمان مشکی اشک ریز عشق گاهی خاطر فرهاد و شیرین می کند گاه میل لیلی اش با جام مجنون می کند عشق گاهی تاری یک آه بر آیینه ای حسرت نا دیدن معشوق در آدینه ای عشق گاهی چاه را منزل کند یوسفین دل را مطاع دل کند عشق گاهی هم به خون آغشته شد با شقایق ها نشست و هم نشین لاله شد عشق را گو هرچه می خواهد شود با تو اما عشق پیدا می شود بی تو اما عشق کی معنا شود...؟ ببخشید خداحافظ