در آیه 33 سوره مبارکه اعراف آمده است؛ خداوند شرک ورزیدن به خود را برای چیزی که برای آن دلیل نفرستاده حرام کرده است. سؤال این است که مگر شرک ورزیدن به خدا برای چیزهایی که خداوند برایشان دلیل فرستاده حرام نیست؟!
همانگونه که در پرسش آمده، ‌در آیاتی از قرآن، مشرکان با این عبارت توبیخ شده‌اند که چرا شما بدون هیچ دلیلی مشرک می‌شوید؟![1] در یکی از این آیات، خداوند چیزهایی که حرام کرده را برمی‌شمارد که یکی از آن موارد، شرک است: «قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَق وَ أَنْ تُشْرِکُوا بِاللَّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً»؛[2] بگو: خداوند، تنها اعمال زشت را، چه آشکار باشد چه پنهان، حرام کرده است و (همچنین) گناه و ستم بناحق را، و این‌که چیزی را که خداوند دلیلی برای آن نازل نکرده، شریک او قرار دهید. قید «ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً» به این معنا نیست که شرک بر دو قسم باشد. یکی شرکی که از روی دلیل و برهان قطعی ثابت شده باشد که حرام نیست و دیگری شرکی بدون دلیل که حرام است!، بلکه مراد این است که هر شرکی بدون دلیل و برهان است. به بیان دیگر، جمله «ما لم یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً» برای تأکید و توجه به این حقیقت است که مشرکان هیچ‌گونه دلیل و گواه منطقی و خردپسندی در کار خود ندارند. همان‌گونه که توصیف «بغی» به وصف «غیر حق» از قبیل توصیف به لازمه معنا است، نه تقسیم بغی به حق و غیر حق؛ لذا تقیید شرک در «وَ أَنْ تُشْرِکُوا» به قید «ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً» از همین باب است، نه تقسیم شرک به شرک با دلیل و بدون دلیل![3] بر این اساس، این آیه که می‌فرماید؛ برای خدا آنچه را که دلیلی بر آن نفرستاده شریک قرار ندهید، تأکید بر این مطلب است که مشرکان هیچ‌گونه دلیل و برهانی بر عقیده خود ندارند و خدا هیچ حجتی را از آنها نمی‌پذیرد. به عبارت دقیق‌تر؛ منظور این است که اقرار به چیزی که بر ثبوتش حجت و دلیلی وجود ندارد ممتنع است؛ لذا وقتی که دلیل و حجت بر امکان صحت شرک وجود ندارد، پس سخن از آن اساساً باطل است.[4]   [1] . آل عمران، 51؛ انعام، 81؛ اعراف، 33؛ حج، 71؛ روم، 35 و ... [2] . اعراف، 33. [3] . طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏8، ص 85- 86، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق. [4] . فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ‏14، ص 233، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
عنوان سوال:

در آیه 33 سوره مبارکه اعراف آمده است؛ خداوند شرک ورزیدن به خود را برای چیزی که برای آن دلیل نفرستاده حرام کرده است. سؤال این است که مگر شرک ورزیدن به خدا برای چیزهایی که خداوند برایشان دلیل فرستاده حرام نیست؟!


پاسخ:

همانگونه که در پرسش آمده، ‌در آیاتی از قرآن، مشرکان با این عبارت توبیخ شده‌اند که چرا شما بدون هیچ دلیلی مشرک می‌شوید؟![1]
در یکی از این آیات، خداوند چیزهایی که حرام کرده را برمی‌شمارد که یکی از آن موارد، شرک است:
«قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَق وَ أَنْ تُشْرِکُوا بِاللَّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً»؛[2] بگو: خداوند، تنها اعمال زشت را، چه آشکار باشد چه پنهان، حرام کرده است و (همچنین) گناه و ستم بناحق را، و این‌که چیزی را که خداوند دلیلی برای آن نازل نکرده، شریک او قرار دهید.
قید «ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً» به این معنا نیست که شرک بر دو قسم باشد. یکی شرکی که از روی دلیل و برهان قطعی ثابت شده باشد که حرام نیست و دیگری شرکی بدون دلیل که حرام است!، بلکه مراد این است که هر شرکی بدون دلیل و برهان است. به بیان دیگر، جمله «ما لم یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً» برای تأکید و توجه به این حقیقت است که مشرکان هیچ‌گونه دلیل و گواه منطقی و خردپسندی در کار خود ندارند. همان‌گونه که توصیف «بغی» به وصف «غیر حق» از قبیل توصیف به لازمه معنا است، نه تقسیم بغی به حق و غیر حق؛ لذا تقیید شرک در «وَ أَنْ تُشْرِکُوا» به قید «ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً» از همین باب است، نه تقسیم شرک به شرک با دلیل و بدون دلیل![3]
بر این اساس، این آیه که می‌فرماید؛ برای خدا آنچه را که دلیلی بر آن نفرستاده شریک قرار ندهید، تأکید بر این مطلب است که مشرکان هیچ‌گونه دلیل و برهانی بر عقیده خود ندارند و خدا هیچ حجتی را از آنها نمی‌پذیرد.
به عبارت دقیق‌تر؛ منظور این است که اقرار به چیزی که بر ثبوتش حجت و دلیلی وجود ندارد ممتنع است؛ لذا وقتی که دلیل و حجت بر امکان صحت شرک وجود ندارد، پس سخن از آن اساساً باطل است.[4]   [1] . آل عمران، 51؛ انعام، 81؛ اعراف، 33؛ حج، 71؛ روم، 35 و ... [2] . اعراف، 33. [3] . طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏8، ص 85- 86، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق. [4] . فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ‏14، ص 233، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین