قرآن کریم در ارتباط با سرانجام کار انسان‌ها که در حالت احتضار و واپسین لحظات زندگی قرار می‌گیرند، می‌فرماید اگر از مقرّبان باشند در نهایت آرامش و روح و ریحان، در بهشت پر نعمت جای می‌گیرند: «فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعیم»؛[1] اما اگر از مقرّبان باشد، برای او است آسایش و روزی و بهشت پرنعمت. برای روشن شدن منظور آیه باید گفت: اولاً: آنچه در این آیات بیان شده است، پاداش‌هایی است که از ابتدای مردن، به مقربین عطا می‌شود؛ از این جهت تعابیری که در این آیات آمده، هم مناسب با مراحل عالم آخرت است و هم متناسب با مقام معنوی مقربان؛ زیرا اولین چیزی که خداوند برای مقربان در هنگام مرگ بیان فرموده نعمت «رَوح» است؛ «رَوح» به معنای راحتی است که مقربان بدون درنگ[2] پس از مرگ به راحتی می‌رسند؛ و راحتی در این‌جا به صورت مطلق آمده است و آنچه مناسب با مقربان است این است که آنها از زندان دنیا و آلودگی‌های آن رها می‌شوند؛[3] و از هر هم، غم، دردی راحت می‌شوند.[4] علاوه این‌که برخی «روح» را به معنای «نگاه و نظر به وجه الله» تفسیر کردند.[5] دومین نعمت مقربان «ریحان» است؛ ریحان به معنای بوی خوش و رزق آمده است؛[6] اما مقصود از ریحان در این آیه فقط بوی خوش در قبر و در برزخ و در قیامت و در بهشت نیست؛ بلکه منظور لذت مناسب مقام قرب است.[7] البته «ریحان» به «استماع و شنیدن کلام الله» نیز تفسیر شده است.[8] آخرین نعمتی که خداوند برای مقربان مقرر داشته است «جَنَّةُ نَعِیمٍ» است که به معنای «بهشت پر نعمت» است.[9] در این‌جا نیز برخی این‌گونه توضیح دادند که منظور این است «که اختیار بهشت به دست آنها است هرجا اراده کنند سکونت می‌کنند و هر کس را اراده کنند سکونت می‌دهند و جای هر یک را معیّن می‌کنند و سهم هر یک را از حور و نعیم بهشتی برای او تعیین می‌کنند».[10] ثانیاً: حتی اگر مقصود از این تعبیرات، همان لذت‌هایی باشد که تمام اهل بهشت از آنها بهره‌مندند، باید گفت؛ که این پاداش‌ها ملازم مقرب‌بودن است و نه آنکه هدفی ورای قرب الهی باشد و بر این اساس، قرب به خدا، نه تنها اصالت و هدف نهایی بودن خود را از دست نمی‌دهد، بلکه این نعمتها نیز زمانی برای فرد مقرب، لذت­بخش است که او را از مقام قرب جدا نکند. [1] . واقعه، 88- 89. [2] . «فا» در «فروح» فای تفریع است. [3] . ر. ک: طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏12، ص 412، تهران، اسلام، چاپ دوم، 1378ش. [4] . ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏ 19، ص 13، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1417ق؛ ترجمه؛ موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 19، ص 242، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش. [5] . ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 23، ص 282، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش. [6] . تفسیر المیزان، ج ‏19، ص 13. [7] . أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏12، ص 412. [8] . تفسیر نمونه، ج 23، ص 282. [9] . همان. [10] . اطیب البیان، ج 12، ص 413.
چرا در اواخر سوره واقعه، گفته شده: (فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعیم)؟ آیا رسیدن به این سه مورد اصالت دارد یا قرب؟ اگر قرب اصالت دارد؛ چرا این سه مورد ذکر شده؟
قرآن کریم در ارتباط با سرانجام کار انسانها که در حالت احتضار و واپسین لحظات زندگی قرار میگیرند، میفرماید اگر از مقرّبان باشند در نهایت آرامش و روح و ریحان، در بهشت پر نعمت جای میگیرند:
«فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعیم»؛[1] اما اگر از مقرّبان باشد، برای او است آسایش و روزی و بهشت پرنعمت.
برای روشن شدن منظور آیه باید گفت:
اولاً: آنچه در این آیات بیان شده است، پاداشهایی است که از ابتدای مردن، به مقربین عطا میشود؛ از این جهت تعابیری که در این آیات آمده، هم مناسب با مراحل عالم آخرت است و هم متناسب با مقام معنوی مقربان؛ زیرا اولین چیزی که خداوند برای مقربان در هنگام مرگ بیان فرموده نعمت «رَوح» است؛ «رَوح» به معنای راحتی است که مقربان بدون درنگ[2] پس از مرگ به راحتی میرسند؛ و راحتی در اینجا به صورت مطلق آمده است و آنچه مناسب با مقربان است این است که آنها از زندان دنیا و آلودگیهای آن رها میشوند؛[3] و از هر هم، غم، دردی راحت میشوند.[4] علاوه اینکه برخی «روح» را به معنای «نگاه و نظر به وجه الله» تفسیر کردند.[5]
دومین نعمت مقربان «ریحان» است؛ ریحان به معنای بوی خوش و رزق آمده است؛[6] اما مقصود از ریحان در این آیه فقط بوی خوش در قبر و در برزخ و در قیامت و در بهشت نیست؛ بلکه منظور لذت مناسب مقام قرب است.[7] البته «ریحان» به «استماع و شنیدن کلام الله» نیز تفسیر شده است.[8]
آخرین نعمتی که خداوند برای مقربان مقرر داشته است «جَنَّةُ نَعِیمٍ» است که به معنای «بهشت پر نعمت» است.[9] در اینجا نیز برخی اینگونه توضیح دادند که منظور این است «که اختیار بهشت به دست آنها است هرجا اراده کنند سکونت میکنند و هر کس را اراده کنند سکونت میدهند و جای هر یک را معیّن میکنند و سهم هر یک را از حور و نعیم بهشتی برای او تعیین میکنند».[10]
ثانیاً: حتی اگر مقصود از این تعبیرات، همان لذتهایی باشد که تمام اهل بهشت از آنها بهرهمندند، باید گفت؛ که این پاداشها ملازم مقرببودن است و نه آنکه هدفی ورای قرب الهی باشد و بر این اساس، قرب به خدا، نه تنها اصالت و هدف نهایی بودن خود را از دست نمیدهد، بلکه این نعمتها نیز زمانی برای فرد مقرب، لذتبخش است که او را از مقام قرب جدا نکند. [1] . واقعه، 88- 89. [2] . «فا» در «فروح» فای تفریع است. [3] . ر. ک: طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 12، ص 412، تهران، اسلام، چاپ دوم، 1378ش. [4] . ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 13، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1417ق؛ ترجمه؛ موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 19، ص 242، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش. [5] . ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 23، ص 282، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش. [6] . تفسیر المیزان، ج 19، ص 13. [7] . أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 12، ص 412. [8] . تفسیر نمونه، ج 23، ص 282. [9] . همان. [10] . اطیب البیان، ج 12، ص 413.
- [آیت الله خوئی] آیا قصد سوره حمد در بسماللََّه اول نماز و دوم با این که معیّن هست در اول و دوم هر نماز، و عادت هم هست، لازم است؟ پس اگر بیتوجه گفت بسماللََّه را، و سوره حمد خواند کافی است یا خیر؟ و آیا در سایر سور عادت کافی است که داخل در تعیین اجمالی است که در حاشیه عروه فرمودهاید و در منهاج در مسئله 106 که جای ذکر این مسئله بود، آخرش دارد (واذا کان عارفاً من اول الصلاة علی قرائة سورة معینة او کان من عادته ذلک فقرءَ غیرها کفی ولم تجب اعادة السوره)، و این عبارت دلالت بر اکتفاء به عادت نمیکند.
- [آیت الله خامنه ای] ادای یک بار ذکر رکعت سوم و چهارم نماز به جای سه بار در حالت عادی چگونه است این کار در مواقع اضطرار مثلاً سرعت بخشیدن به نماز فرادا برای رسیدن به نماز جماعت چه حالتی دارد؟
- [سایر] آیا گفتن (بسمالله الرحمن الرحیم) در آغاز ادعیه و زیارات، نوعی کم و زیاد کردن دعا یا زیارت محسوب میشود؟ (همانگونه که عدهای به میل خود و یا تقلید از دیگران، در زیارت عاشورا، ذکر یا اباعبدالله را سه مرتبه تکرار میکنند).
- [سایر] هنگام مطالعه کتاب شریف کافی به نکته ای برخورده ام که امیدوارم شما بزرگواران اینجانب را در رسیدن به پاسخ سوالاتم یاری فرمایید. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع کَیْفَ أَقُولُ لَهَا إِذَا خَلَوْتُ بِهَا قَالَ تَقُولُ أَتَزَوَّجُکِ مُتْعَةً عَلَی کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ ص لَا وَارِثَةً وَ لَا مَوْرُوثَةً کَذَا وَ کَذَا یَوْماً وَ إِنْ شِئْتَ کَذَا وَ کَذَا سَنَةً بِکَذَا وَ کَذَا دِرْهَماً وَ تُسَمِّی مِنَ الْأَجْرِ مَا تَرَاضَیْتُمَا عَلَیْهِ قَلِیلًا کَانَ أَمْ کَثِیراً فَإِذَا قَالَتْ نَعَمْ فَقَدْ رَضِیَتْ فَهِیَ امْرَأَتُکَ وَ أَنْتَ أَوْلَی النَّاسِ بِهَا قُلْتُ فَإِنِّی أَسْتَحْیِی أَنْ أَذْکُرَ شَرْطَ الْأَیَّامِ قَالَ هُوَ أَضَرُّ عَلَیْکَ قُلْتُ وَ کَیْفَ قَالَ إِنَّکَ إِنْ لَمْ تَشْتَرِطْ کَانَ تَزْوِیجَ مُقَامٍ وَ لَزِمَتْکَ النَّفَقَةُ فِی الْعِدَّةِ وَ کَانَتْ وَارِثَةً وَ لَمْ تَقْدِرْ عَلَی أَنْ تُطَلِّقَهَا إِلَّا طَلَاقَ السُّنَّةِ از طرفی با جستجویی که در کتب روایی کردم، متوجه شدم متن صیغه ای که در رساله های عملیه آمده در هیچ روایتی ذکر نشده. 1- با توجه به این نکته که، صیغه ای که در رساله های عملیه آمده در هیچ یک از کتب معتبر روایی نیست، لطفا بفرمایید متن این صیغه و دستور اجرای آن از کجاست؟ 3- اگر کسی زنی را مطابق با دستورات روایت فوق به عقد موقت خود در بیاورد و بعدا متوجه تفاوت آن با حکم مرجع بشود وظیفه اش چیست؟ آیا آن زن همچنان به او حلال است یا باید صیغه رساله را هم جاری کند؟
- [سایر] خداوند در آیه 183 سوره بقره به سفارش روزه میپردازد و میفرماید: این دستور برای این است که پرهیزکار شوید. و در آیه 184 ذکر میکند که اگر بنا به دلایلی مثل سفر یا بیماری نتوانستید روزه بگیرید، عوض هر روز فدیه دهید، یک مد طعام آن قدر که فقیر گرسنهای سیر شود. اگر فایده روزه در رسیدن به پرهیزکاری است، طعام دادن به گرسنه چگونه مرا به پرهیزکاری خواهد کشاند؟ وجود چنین آیهای سبب شده که دکانداران دین برای دیگر امور عبادی نیز برای خود قوانین غیر معقول بتراشند تا در پناه آن به نوایی برسند؛ مثلاً کسی که مرده است پسر بزرگش نمازهای نخوانده او را برایش بخواند و اگر پسری نداشت به کسی پول بدهند، تا نمازهای نخوانده او را جبران کند. یا کسی که نتواند به سفر حج برود باید به کسی پول بدهند تا نایب الزیارة او در این امر عبادی باشد. معلوم نیست چگونه فیض این عبادات نصیب کسی میشود که خود کمترین حضوری در انجام این فرایض نداشته است؟ بنابر این، هرکس میتواند تمام نماز و روزه خود را بخرد. یا حتی پول دو برابر بدهد تا نماز بیشتر برایش بخوانند که آن دنیا حوریان بهشتی که نصیبش میشوند، دو برابر شوند.
- [سایر] با سلام خدمت شما که وقت و نیروی خود راصرف پاسخ دادن به پرسش های مردم برای کمک به آنها در جهت دست یافتن به راه حل مناسبشان می کنید پیشاپیش از خداوند متعال پیشرفت و موفقیت شما را در این زمینه خواهانم مطلبی را که می خواهم با شما به عنوان یک کارشناس در میان بگذارم مشکلی است که شاید به شکلهای گوناگون در بسیاری از جوانان مخصوصا در جوانان کشور ما وجود دارد منظورم مشکلات جنسی و مسائل مربوط به آن است من نیز از این روند جدا نیستم و درگیر مشکلی هستم که هر لحظه مرا ناتوان تر می سازد چندی پیش این مسئله را با شبکهء پرسمان که یک سایت دانشجویی است در میان گذاشتم آنها نیز لطف کردند و پاسخم را دادند اما این مشکل آن قدر بر روح من چیره گشته که راه حلهای آنها را نتوانستم اجرا کنم چرا که اراده ام بسیار ضعیف شده است مشکلی که در مورد آن می خواستم صحبت کنم کاری است بسیار بسیاربدتر از اعتیاد به مواد مخدر،استمناء!آری درد من این است دردی که هم جسمم را و هم روحم را چند سال مورد حملهء خود قرار داده و تا کنون نتوانسته ام به طور قطعی از پس آن بر بیایم اجازه می خواهم به دلیل اینکه شناخت هر چه بیشتر شخصیت فرد پرسش کننده می تواند به مشاور در جهت ارائهء پاسخی بهتر و جامع تر کمک کند وقتتان را بگیرم و کمی از زندگی ام را برایتان شرح دهم ... باید بگویم به خاطر این که همه فکر می کردند من فرد بسیارپاکی هستم و به خاطر این که قلبا پاک بودم و نظر بدی نسبت به دختران فامیل نداشتم و بسیار از متلک گویی به آنها متنفر بودم همیشه در میان آنها بودم و با آنهابسیار صمیمی تر از هم جنسانم بودم به همین دلیل به من می گفتند مریم خانم در جمع آنها احساس راحتی می کردم و تا اکنون نیز آنها مرا پسری خوب و پاک می دانند به خاطر همین ارتباط پاک احساس بد و شرورانه ای نسبت به آنها نداشتم زمان می گذشت و هر بار که استمناء می کردم بیشتر به درون گمراهی فرو می رفتم هر بار پس از انجام این کار به خودم قول می دادم که دیگر این کار را نکنم و توبه می کردم اما باز این کار تکرار می شد تا همین الان ..... در مقطع پیش دانشگاهی که بودم از یک طرف به نمراتم حساس بودم و از طرفی نگران وضعیت کنکور خود بودم تصمیم گرفتم آن سهل را به دلیل یا بهانهء سنگین بودن درسها و نبود وقت کنکور ندهم و سال آینده با فراغ فکر بیشتری برای کنکور درس بخوانم کارم را خوب شروع کردم و بدون مشورت در چند کلاس کنکور ثبت نام کردم اما هنگامی که دیدم بیشتر به فکر پول هستند تا انتقال مفاهیم انگیزه ام را از دست دادم و دیگر به آن کلاسها نرفتم و تقریبا دیگر درس نخواندم بسیار با خانواده ام درگیر بودم آنها مدام مرا به ادامهء کار تشویق می کردند ولی من مقاومت می کردم زیرا توقعم بالا بود و می خواستم در رشتهء خوبی قبول شوم دلیل این که در این مورد می نویسم این است که می خواهم بگویم یکی از زیانهای استمناء کاهش اراده است من هنگامی که در درسهایم به مشکلی بر می خوردم خیلی سریع ناراحت می شدم و بدتر این که این ناراحتی را به درسهای دیگر نیز می کشاندم و دیگر دوست نداشتم به درس خواندن در آن ساعت ادامه دهم چرا که اراده ام ضعیف شده بود آن سال نیز گذشت وسال تحصیلی جدید را با انگیزه ای قوی شروع کردم در ابتدای شروع کارم چون می دانستم که اگر استمناء را ادامه دهم باز هم سرنوشتم مانند سال گذشته خواهد شد با حال التماس و تضرع پس از نماز به سجده افتادم و قران در بغل از خداوند به زاری خواستم هدایتم کند و مرا از این منجلاب بیرون آورد خداوند نیز با لطف همیشگی که به من داشته است هدایتم کرد هر روز رابطه ام با خداوند بهتر می شد پس از نماز اول وقت مغرب و عشاء هر شب تا شب کنکور به طور مرتب دو صفحه قران را با معنی آن وبا تفکر می خواندم مدت عبادت من یک ساعت به طول می انجامید ولی گذشتن زمان را حس نمی کردم اوایل کار دو سه مرتبه استمناء کردم ولی کم کم این کار را ترک کردم آن قدر خود را به خداوند نزدیک می دیدم که در نماز گریه می کردم و از این که دارم با پروردگار و آفرینندهء خودم صحبت می کنم شور و شعف سراسر وجودم را فرا می گرفت وبا تعجب و شرمندگی به گذشته ام فکرمی کردم جدولی درست کرده بودم که سعود و سقوط اخلاقی را توسط فلشهایی در آن نشان می دادم دائم در حال مراقبهء نفس بودم هر شب بعد از نماز عشاء کل کارهای دیروز و امروزم را مرور می کردم و نکته های مثبت و منفی را یادداشت می کردم تا دیگر بدیها را تکرارنکنم شبهای جمعه را مرتب به حرم می رفتم یک شب حرم خیلی شلوغ بود و من که همیشه دنبال جای خلوتی می گشتم یکی دیگرازبلاهای استمناءگوشه گیری من بود هیچ جای خالی پیدا نکردم و با حالت حزن بسیار به امام رضا ع سلام کردم و با ناراحتی از حرم خارج شدم در مجلسی که به مناسبت چهلم فوت پدربزرگم برگزار شده بود دختر عمه ام به مادرم گفت چند شب پیش احسان را در خواب دیده ام که به حرم رفته و حرم بسیار شلوغ بود و درهای منتهی به ضریح بسته بود و خادمان اجازهء ورود نمی دادند که احسان جلو رفت در را برای او باز کردند وقتی این خواب را شنیدم گریه کردم که چگونه من که آن قدر بد سیرت بودم به کوتاه مدتی آن چنان مورد لطف خداوند قرار گرفته ام که زیر سایهء رحمت امام رضا ع قرار گرفته ام در آن نه ماه که برای کنکور درس می خواندم دعا می کردم که در رشتهء داروسازی در شهر خودم قبول شوم پس از کنکور مانند هر سال تابستان را برای شبکاری به مغازهء تولیدی پدرم رفتم روزی پس از نماز صبح تلفن مغازه به صدا درآمد و صدای پدرم را شنیدم که خبر قبول شدن در رشتهء داروسازی مشهد را به من می داد بسیار خوشحال شدم و نماز شکر خواندم هدف من از درس خواندن رسیدن به پول و ثروت نبود بلکه می خواستم تا پله های پیشرفت را طی کنم و وزیر شوم و به کشور و هم وطنانم خدمت کنم تمام وجودم سرشار از عشق به پیشرفت میهنم بود قبلا مطالعات زیادی در مورد تاریخ باستان ایران و افتخارات آن داشتم و حال پلهء اول را با لطف بسیار خداوند و تلاش خودم با موفقیت طی کرده بودم در تابستان تحقیقی در زمینهء امام زمان ع و وظایف شیعیان ایشان انجام دادم تحقیق بسیار جالبی شده بود باید بگویم در این نه ماه نمازهای ظهرو عصر و مغرب و عشائم را مرتب به مسجد می رفتم به پیشنهاد امام جماعت مسجد محلمان تصمیم گرفتم جمعه شبها آن را برای نمازگزاران آن را ارائه دهم جمعه شبها پس از نماز عشاء بر می خواستم و این تحقیق را می خواندم و حضار با علاقه گوش می کردند خلاصه آدم خوبی شده بودم ولی پس از این که به قول قران کشتی من به ساحل نجات رسیده بود و به هدفم رسیده بودم ارتباطم با خدا ضعیف تر شد و پس از مدتی دوباره با ناسپاسی تمام استمناء کردم و آن را تکرار کردم تا اکنون که در اواخر ترم اول هستم در این چند سال بر اثر این کار همیشه کم بنیه بوده ام مخصوصا این اواخر که به طور جنون آمیزی تقریبا هر دو شب یک باراین کار را می کنم دستهایم می لرزند چشمانم ضعیف شده است در مدت کوتاهی دوبار عینکم را عوض کردم موهایم بسیار نازک و نرم وشکننده شده است و به راحتی و بسیار زیاد می ریزند لبهایم را نا خود آگاه گاز می گیرم مادرم می گوید تازگی ها عصبی شده ای زیاد پلک می زنی انگشتانت را گاز می گیری بر خلاف گذشته اعتماد به نفسم کم شده دیگر نمی توانم در کلاس از استاد سوال بپرسم هنگامی که مطلبی را نمی فهمم و نمی توانم سوال کنم بسیار ناراحت می شوم هنگامی که می خواهم مطلبی را برای هم کلاسی هایم که سی پسر و سی دختر هستند بگویم صورتم به طور محسوسی شروع به لرزش می کند و صدایم بسیار می لرزد چند روز پیش در عین ناباوری دیدم هنگامی که می خواستم چیزی را به دانشجویان یادآوری کنم زیر ناخنهایم کبود شده تمرکزم بر درسهایم بسیار کم شده است سر کلاس که هستم انگار مرده ای بیش نیستم و در دنیایی دیگر سیر می کنم و مرتب ذهنم منحرف می شود و درسها را نمی فهمم در خانه هم هر چه تلاش می کنم بعضی درسها را بفهمم نمی شود و هر روز نگران تر می شوم هر بار تصمیم می گیرم دیگر این کار را نکنم ولی نمی شود دیگر هدفم یادم رفته است دیگر خدا را نمی شناسم و نماز را به زور می خوانم در آیات قران شک می کنم و گاهی اوقات خدا را فاقد نقش در این دنیا می دانم و قران را داستان نمی دانم عاقبتم به کجا می کشد این ها بخشی از زندگی من بود حال امیدم پس از خداوند به شما است خواهش می کنم این برادرتان را اگر بدتان نمی آید کمک کنیدو از تاریکی ها او را دوباره به نور برگردانید خواهش می کنم پاسخی مقطعی به من ندهید و مرا مرحله به مرحله هدایت کنید اگر امثال مرا رها کنید به جای اول خود بر می گردند لطفا مرا راهنمایی کنید در ضمن خوشحال می شوم اگر این نوشته را بدون ذکر نام در معرض دید دیگر کاربران بگذارید چه بسا بخوانند و عبرت بگیرند