سلام/ 1. دوستان صمیمی ات را از بین نمازخوان ها انتخاب کن. 2. در دوستی و معاشرت مساوات عاقلانه نیست. به مقدار دینداری، ادب و مکارم اخلاقِ دوستانت، سطح دوستی و صمیمیت خود را با دیگران افزایش بده. 3. جمعی از بچه های متدین مدرسه با هم دوستی کنید و یک کار ارزشمند و جمعی با هم انجام دهید مثل ایده انجمن های اسلامی -الان از انجمن اسلامی در مدارس هیچ اطلاعی ندارم نه توصیه می کنم نه پرهیز می دهم- اما انجام یک کار ساده مثلا برگزاری زیارت عاشورا در یک روز خاص ببا هماهنگی مدرسه در قالب یک هییت دانش آموزی به هم افزایی کمک می کند. 4. تعاملات درسی و ورزشی متدینین با هم از امور موثر و با اهمیت در دوران تحصیل در مدرسه و دانشگاه است. 5. از بگو مگوهای سیاسی و شوخی های توهین آمیز و تحقیر و تمسخر باید به عنوان سم مهلک این روابط نام برد. 6. راه را برای ورود همه ی بچه در جمعتان باز بذارید ولی از اصولتان برای جذب افراد کوتاه نیایید. 7. اگر در مدرسه معلم یا معلمینی با شما همراهی می کنند احترام بگذارید و همراهی کنید اما ماهیت حرکت دانش آموزی را حفظ کنید. و فراموش نکن پسر گلم این آرزو و نیتت برای جذب دیگران به نماز و نمازخانه ثوابش از خود عمل بیشتر و مطمئن تر است. مراقب قلبت باش. و بدان خیلی از کارها با دعا و توسل درست می شود. التماس دعا.
سلام...پیگیری......نوجوانی هستم که میخواهم دوستانم را به نماز خواندن علاقه مند کنم...مدرسه مان 450 نفر جمعیت داره که صف نماز جماعت به 50 نفر نمیرسه.. چه کنیم؟؟؟؟ خیلی وقته که به سایت سر میزنم ولی جواب نداده اید. التماس دعا
سلام/ 1. دوستان صمیمی ات را از بین نمازخوان ها انتخاب کن. 2. در دوستی و معاشرت مساوات عاقلانه نیست. به مقدار دینداری، ادب و مکارم اخلاقِ دوستانت، سطح دوستی و صمیمیت خود را با دیگران افزایش بده. 3. جمعی از بچه های متدین مدرسه با هم دوستی کنید و یک کار ارزشمند و جمعی با هم انجام دهید مثل ایده انجمن های اسلامی -الان از انجمن اسلامی در مدارس هیچ اطلاعی ندارم نه توصیه می کنم نه پرهیز می دهم- اما انجام یک کار ساده مثلا برگزاری زیارت عاشورا در یک روز خاص ببا هماهنگی مدرسه در قالب یک هییت دانش آموزی به هم افزایی کمک می کند. 4. تعاملات درسی و ورزشی متدینین با هم از امور موثر و با اهمیت در دوران تحصیل در مدرسه و دانشگاه است. 5. از بگو مگوهای سیاسی و شوخی های توهین آمیز و تحقیر و تمسخر باید به عنوان سم مهلک این روابط نام برد. 6. راه را برای ورود همه ی بچه در جمعتان باز بذارید ولی از اصولتان برای جذب افراد کوتاه نیایید. 7. اگر در مدرسه معلم یا معلمینی با شما همراهی می کنند احترام بگذارید و همراهی کنید اما ماهیت حرکت دانش آموزی را حفظ کنید. و فراموش نکن پسر گلم این آرزو و نیتت برای جذب دیگران به نماز و نمازخانه ثوابش از خود عمل بیشتر و مطمئن تر است. مراقب قلبت باش. و بدان خیلی از کارها با دعا و توسل درست می شود. التماس دعا.
- [سایر] سلام جناب مرادی من همچنان منتظر راهنمایی شما هستم گلایه ای ندارم حداقل یک جواب در حد چند کلمه که نمیخواین راهنمایی کنین کافی بود شاید این سعادت رو نداشتم به هر حال من همچنان سر میزنم به امید خدا که شاید راهی رو از زبان شما جلوی من بزاره توکل به خدا نه خلق خدا اینه پیام نه قهر هست نه گله گی کردن فقط یک پیگیری ممنون التماس دعا
- [سایر] سلام خدا قوت پسری هستم حدود 22 سال مدتی پیش به خانمی علاقه مند شدم و به شدت خواهان ازدواج با ایشان بودم اما ایشان پس از چند بار قبول و رد کردن جواب منفی دادن. پس از گذشت مدتی از این قضیه دچار مشکات روحی و افسردگی شدم و جهت فرار از این قضیه تصمیم به ازدواج گرفتم که چند نفری پیشنهاد شد ولی هیچ علاقه ای به آنها نداشتم تا اینکه موردی خواهرم معرفی کردند و چون اکثر معیارهای مرا داشت قبول کردم در حالی که باز هم علاقه ای نداشتم و پیش خودم فکر کردم که با گذشت زمان علاقه مند می شوم چون می خواستم از اون وضعیت روحی در بیام اما با گذشت 4 ماه از عقدم هیچ علاقه ای ندارم در حالی که همسرم بسیار ابراز علاقه می کند و انصافا هم خیلی دختر خوبی است و از بسیاری جهات از آن مورد بهتر است. الان از لحاظ روحی خیلی داغونم از یک طرف خودم رو در مقابل همسرم مجرم می دونم و فکر می کنم که من به ایشون خیانت بزرگی کردم و از طرفی هم موندم که چه کار کنم من دوست داشتم عاشقانه زندگی کنم چون طعمش رو چشیده بودم اما با بچگی همه زندگیمو خراب کردم و حتی زندگی یه نفر دیگرو داغون کردم لطفا کمکم کنید اگر ممکنه پیام رو یه جوری خصوصی جواب بدین چون ممکنه خانومم ببینه اگر هم نمیشه که همین جوری. مچکرم . این توضیح رو هم بدم که من ضربه های روحی دیگه ای هم تو زندگیم خوردم که فشار اینها و نبودن کسی که منو راهنمایی کنه و عدم مشورت توسط خودم باعث این تصمیات شد. آقای مرادی یعنی میشه من هم از زندگی لذت ببرم خیلی دلم می خواد شرایط روحیم مساعد بشه تا به اهداف بزرگ زندگیم تا به هدف غائی خلقتم برسم. التماس دعا. یا علی مدد. خدانگهدار
- [سایر] سلام حاج آقا آنقدر گفتید کوتاه بنویسید که مجبورم همه اش را فاکتور بگیرم ولی 1- حتما لطف خاص خدا همراهتان است که افرادی که همواره از روحانیت فراری بوده اند و آنها را قبول نداشته اند(از اقوام نزدیک) حالا شما را آقا شهاب گل می خوانند و مشتاقانه برنامه هایتان را می بینند، پس لطفا مهمات امور دین را هم تذکر دهید نماز خواندن و دروغ نگفت و... 2- در مورد مسجد: من از بچگی به خاطر اهمیتی که پدرم به مسجد می داد خیلی به مسجد علاقه مند بوده ام و خواندن نماز فرادی برایم کاری سخت بود، اما پس از ازدواج همسرم که به نماز اول وقت خیلی اهمیت می دهد، از مسجد گریزان است و با اکراه و با درخواست دخترم به مسجد می آید. او می گوید مسجد برای بیکارها خوب است نه من و تو که دانشجوی دکتری هستیم، وسط نماز بسیار طول می کشد، ... خلاصه .. 3- سمت راست امام جماعت بیشترین ثواب را دارد ولی قسمت نماز خواهران اغلب سمت چپ محل امام جماعت است. فرشهای قسمت بانوان تفاوت زیادی با قسمت آقایان دارد. خانمها اکثرا پادرد دارند ولی محل نماز بانوان در طبقات دوم با پله های با طول و عرض کم است و در برخی مساجد برای خانمهایی که پادرد دارند در طبقه دوم میز و صندلی گذاشته اند. اکثر طبقات مساجد، حسینیه است و لذا ثواب مسجد را ندارد. دربهای مساجد بسیار کوچک است و به سختی دو نفر باهم می توانند باهم وارد شوند خلاصه اینها را هم من گفتم تا اگر خواستید در برنامه مردم ایران سلام مطرح کنید. در پایان حاج آقا خیلی برای همه دعا کنید برای من هم دعا کنید که بتوانم در انجام پروژه دکترایم موفق باشم. راستی به طور مخصوص این را بگویم که اگر توانستید جایی مطرح کنید. متاسفانه تعداد دختران مجرد دانشجوی دکترا در دانشکده های فنی _مهندسی (مثالهایش دوستانم در دانشگاه امیرکبیر) رو به ازدیاد است و با توجه به پر مشقت بودن این دوره اگر کسی قبل از دوره ازدواج نکرده باشد، باید حداقل تا حدود 30 سالگی صبر کند. (4 سال کارشناسی + 2 سال ارشد + حداقل 4 تا 6 سال برای دکترا ) و نتیجه اینکه قشر تحصیل کرده زندگی بهم ریخته خانوادگی خواهند داشت. ببخشید طولانی شد بسیار بسیار التماس دعا. امیدوارم این برنامه تان مثل برنامه تانیایش که در اوجش تمام شد نباشد و همیشه ما مذکِری (تذکر دهنده ای) مثل شما را داشته باشیم.
- [سایر] سلام استاد در سرچی که کردم جواب متناسب با سوالم پیدا نکردم! اصل مطلب: مدتی است به پسر عمه ام علاقه مند شده ام البته نه علاقه کور کورانه، و از حجب و حیای ایشان و حرفای سر بسته ایشان متوجه شدم که ایشان هم علاقه دارن البته ماهیچ رابطه ای جز دیدار خانوادگی با هم نداریم البته گاهی پیامکی به هم میدهیم با همون ظوابطی که شما در یاداشت پیامک مطرح کردین که مادرم از ریز و درشت اونا هم خبر داره، ی مشکل اساسی در این بین وجود داره و اونم مادر این آقا که همون عمه بنده باشه است این خانم اصلا حالت طبیعی نداره یعنی همیشه با همه درگیره و از همه بدگویی میکنه حتی از عروس بزرگش که خصلتهای خوب درش خیلی بارزه و حتی عمه ام در گذشته باعث کدورت های زیادی شده و.... و ی حالت های خود کتک زنی و غش کردن در برابر حرفایی که مطابق میلش نیس و از این قبیل کارها حتی حج واجب هیچ تاثیری در خلق و خوی ایشان نذاشته و به همون دورغ گویی ها و رفتارها ادامه می ده در ضمن من 23 ساله و پسر عمه ام 26 ساله است و هر دو تحصیل کرده ایم، حالا می خوام ببینم با وجود ی همچین مادری این ازدواج توصیه میشه یا نه و یا اگر نیاز به مشاوره حضوری هست بهم بگین لطفا منتظرم نذارین نمی خوام این علاقه اون قدر بزرگ بشه که به ی مساله بغرنج تبدیل بشه اگه به صلاحم نباشه ازش بگذرم بهتره، ببخشید زیاد شد ممنون از راهنماییتان التماس دعا یا حق
- [سایر] سلام نمازو روزه قبول حاج آقا من خیلی دوست دارم مسجد برم ولی تو شهر من وقتی مسجد میری آنقدر با انگشت نشانت می دهند و همچنین برای افراد جای خاصی است مثلا اگه صف اول نشستی بلندت می کنند که تو دختری یا تو بچه ای خلاصه این مسجد صد تا فضول و رئیس داره تو را خدا اینهارا تو برنامه تون بگید بگید مردم را از مسجد بیزار نکنند آنقدر دلم می خواست به مسجد برم ولی با این آدمها رغبت نمی کنم حاج آقا التماس دعای خیلی زیاد راستی حاج آقا یک سوال داشتم من نمازم را خیلی تند می خونم ولی دقت کردم تمام ذکر را کامل می گم ولی خوب خیلی تند می خونم همچنین قرآن و دعا را هم همین طور اهسته خواندن هم حوصله ام را سر می بره و هم آن لذت را نمی برم آیا این اشکالی داره همه میگند خدا این طور نماز خوندن را قبول نداره ولی من دیگه نمی تونم چند بار هم کرده آهسته بخونم ولی حواسم پرت میشه
- [سایر] استاد مرادی عزیز سلام من مدتهای زیادی است که از طریق سایت با شما در ارتباط هستم .در این مدت پاسخ بسیاری از سوالاتم را گرفتم حتی گاهی با خواندن جواب های شما به دوستانم نیز کمک کردم از همین جا از شما تشکر می کنم .سوالی که از خدمتتان داشتم این است . 1من یک معلم مدرسه ی ابتدایی هستم . 2مجرد واز رشته ی ادبیات فارغ التحصیل شده ام . 3در مدارس بچه هایی از کشور افغانستان درس می خوانند انها از اهل تسنن نیز می باشند بعضی از این بچه ها به خاظر شرایط خاص خانوادگی بسیار گوشه گیر می باشند که بنده سعی در رفع این مشکلات در حد توانم نموده ام بین من واین کودکان رابطه ی عاطفی خاصی به وجود می اید در کتابی روایتی خواندم هر کس ذره ای از محبت دشمنان پیامر را بر دل داشته باشد جهنم رابر او واجب می گردد حال محبت من نسبت به این کودکان با این ایین مشکل دارد یاخیر ؟لطفا مرا راهنمایی کنید برایتان بهترین هارا از خدای خوب خواستارم.
- [سایر] سلام حاج آقا خسته نباشید ببخشید اگر مزاحم شدم من از ارادتمندان شما ( درامامزاده علی اکبر چیذر) هستم. حاج آقا یه دفعه جواب منو دادید ولی چون جواب پیام اصلی رو ندادید دوباره می نویسم حاج آقا من پسری 27 ساله هستم با شرایط خوب مالی و شغلی و تحصیلاتی و... از خانواده ای خیلی مذهبی، من تا کنون به خواستگاری 8 دختر خانم رفته ام و 7 تای اونها رو نپسندیدم و خودم تمایلی نشون ندادم ولی حاج آقا بعد از اینکه به خواستگاری هشتمین نفر رفتم دیگه حال خودمو نمی دونم. پاک زده به سرم. دوست ندارم از یه واژه هایی استفاده کنم که سوء برداشت بشه اما من انتخاب خودم رو کردم من ایشان رو پسندیدم و همچنین خانواده من هم بسیار مشتاقند و همچنین پدر و مادر ایشان، اما خودشان رضایت نمیدهند. من تاکنون 15 بار به خواستگاری ایشان رفتم و هر بار تحقیر شدم و جواب منفی گرفتم. حاج آقا نمی دونم دلیل ایشون چیه. من از شرایط خوب مالی و شغلی برخوردارم. و دانشجوی دکترای مهندسی هستم. نمیخوام از خودم تعریف کنم منتهی دلیلی برای رد خودم از طرف ایشون نمی بینم. از نظر ظاهری هم مشکلی ندارم.حاج آقا ایشون حافظ قرآن هستند. انس با قرآن در رفتار و وجنات و سکناتشون تأثیر گذاشته. متانت و نجابت و خوش برخوردی و دارا بودن دلی پاک، من رو به ایشون علاقه مند کرده حالا بعد از 15 بار باز هم جواب منفی گرفتم . من ایشون رو میخوام.البته نمیگم که صورت ظاهرشون تأثیر نداشته ولی من از دیدن حرکات ایشون لذت میبرم و دوست دارم همسر آینده من ایشون باشند. ولی ایشون قبول نمیکنند. حاج آقا من با دوستام که صحبت و درددل میکنم به من میگن چون تو تو خیابون و دانشگاه به صورت دخترا نگاه نمیکنی حالا با دیدن یه دختر خودت رو باختی و نمیتونی خودت رو کنترل کنی. حاج آقا مگه نگاه کردن به نامحرم گناه نیست. آیا این دلدادگی من از نگاه کردن من به صورت ایشون ناشی میشه اصلا مگه گناه داره آدم از یکی خوشش بیاد. حاج آقا دیگه خیلی دارم تحقیر میشم ولی تمی تونم دست از اصرار بردارم. من چی کار باید بکنم تا ایشون رو به خودم علاقه مند کنم؟ چرا ایشون قبول نمیکنند؟ من چیزی کم ندارم. حاج آقا تورو خدا بگید من چه طوری میتونم ایشون رو مجاب کنم. ما قراره یه بار دیگه بریم به خواستگاری ایشون حاج آقا خیلی طولانی شد ببخشید برام خیلی دعا کنید
- [سایر] نوجوانی 14 سالهام، اگر چه از جهت سن کم سن و سالم، ولی از نظر رشد فکری گمان میکنم بزرگ باشم. در کشور قطر زندگی میکنم، جمعیت شیعه در این کشور نسبت به سنی بسیار کم است. در مدارس این کشور مسائل مذهبی اهل سنت تدریس میشود، در مدرسهای بسیار خوب درس میخوانم؛ چون میخواهم به مدارج بالای علمی برسم. مشکل من این است که چگونه با جوانان دیگر این مدرسه که سنی هستند تماس و برخورد داشته باشم، در حالی که من شیعهام. آنها به شیعه علاقه ندارند، البته نمیدانند که من شیعهام، اساساً آنان مذهب شیعه را نمیشناسند. بنده قصد دارم، شیعه و امام حسین(ع) را به آنها معرفی کنم و بگویم چرا شیعه برای امام حسین(ع) به سر و سینه میزند. نگاه آنها به شیعه، نگاه خوبی نیست. آنان شیعه را دیوانه میدانند؛ چرا که میگویند شیعه بدون دلایل با آلات آهنی و فلزی خود را مجروح میکند، یا برای امام حسین(ع) با آهن به سر و صورت خود میزند و ... البته آنها نمیدانند امام حسین(ع) چه شخصیتی است. دوست دارم همه چیز را برایشان بیان کنم، اما آنها این مسئله را درک نمیکنند. میترسم وقتی این مسئله را بیان کردم و گفتم که من شیعهام، دیگر با من حرف نزنند! به من نگویید که با دوست دیگری حرف بزن؛ چرا که در اینجا همه جوانان شبیه هم هستند. به عنوان نمونه زمانی که به آنها میگویم: میشود نماز ظهر و عصر را با هم خواند به من میخندند و میگویند این حرف شیعه است. در این لحظه به من شوک دست میدهد و نمیدانم چه بگویم! آیا به آنها بگویم بلی من شیعهام یا نه، یا این که ساکت بمانم مثل همیشه، در کارم حیرانم، چکار کنم؟ برای اینکه نه امکان دارد صریحاً اعلام کنم، و نه امکان دارد ساکت بمانم. شما میگویید چه کار کنم. با علم به اینکه اگر به آنها بگویم من شیعه هستم، مدیر مدرسه به زودی میفهمد و میترسم این سبب شود تا اینکه مرا از آنجا اخراج کنند و برای آینده من خوب نیست، به نظر شما من چکار کنم.
- [سایر] بسم الله سلام حاج آقا کدوم ناز کدوم قهر من فقط حرف دلم رو نوشتم . باز هم مشکلم رو براتون مینویسم و خواهش میکنم راهنمایی ام کنید. من 21 ساله دانشجوی ترم آخر هستم. از چند سال قبل به معنویات علاقمند شدم . در دوران دانشجوئی به لطف خدا با چند نفر از بچه های باحال آشنا شدم . مشکلم اینه که تازگی ها دوباره( قبلا هم دچار این مشکل شده بودم)درباره وجود خدا و حقانیت اسلام و حضرات معصومین دچار شک شده ام . همه ی براهینی که در اثبات این موارد بلد بودم با خودم تلقین و تکرار کردم ولی بازم این فکرا آزارم میده. از کجا معلوم خدا وجود داره ؟ از کجا معلوم اسلام دین حقه از کجا معلوم اهل بیت علیهم السلام بر حقند . (اگه فکر میکنین این قسمتاش ممکنه باعث ایجاد فکرای ناجور بشه حذفش کنید)حتی بعضی وقتا سر نماز دچار پوچی میشدم . البته یه چند روزیه که بهنرم ولی این افکار دست از سرم بر نمیداره . من سعی مییکردم وقتی از لا اله الا الله دم میزنم واقعا هیچ چیزی به غیر از خدا تو دلم اهمیت نداشته باشه . اما حالا... اینو هم بگم که من یه کمی دچار وسواس هم از نوع افراط در مورد نجس و پاکی و هم وسواس فکری هستم. میترسم به مرگ کفار بمیرم . دارم فکر میکنم اگه تو قبر ازم پرسیدن برای چی این دینو انتخاب کردی چی جواب بدم. لطفا هم جواب بدین و ازتون جدا خواهش میکنم دعام کنید به جایی برسم که جز خدا و معصومین چیزی نخوام و چیزی نبینم و محبت چیز دیگری تو دلم نباشه. خدا خیرتون بده که یه همچین راهی باز کردین که مردم سوالاتشون رو بپرسن واز خدا توفیق خدمت بیشتر را برایتان خواستارم. یاعلی( دعا یادتون نره)
- [سایر] سلام خلاصه و دسته بندی کردم، بیش تر نمی تونم ، شرمنده. منتظرم ، لطفا این بار جواب بدید، خواهش می کنم ، ممنون. 1- پسری هستم مشغول تحصیل در ترم 2 دانشگاه ... (ادامه تحصیل برام واقعا مهمه و یکی از اهدافمه) 2- خانواده ام مذهبی هستن ، خودم هم همین طور 3- تک فرزندم ولی به نظر خودم و بقیه وابستگیم به خانوادم زیادی نیست 4- قبل از عید از ( اوایل ترم 2 از یکی از دختر های هم کلاسیم خوشم اومد ولی هیچ عکس العملی در مقابلش نشون ندادم ( همیشه با ایشون سنگین برخورد کردم و یه جاهایی با ایشون بد برخورد کردم که باعث علاقه در ایشون نشه و رابطمون شکل دیگه ای نگیره) 5- می دونستم و می دونم و مطمئنم که الان شرایط ازدواج رو ندارم و اگه الان ازدواج کنم به نظر خودم ازدواجم موفق نخواهد بود و همه اهداف من و طرف مقابلم از بین میره 6- ایشون هم کاملا مذهبی هستن و خانوادشون هم مذهبی هستن. ( اشتراکات بین خانوادهامون زیاده ) 7- یکی دو ماه پیش واقعا خیلی اتفاقی و واقعا ناخواسته این مسئله بروز پیدا کرد (ما هرگز حضوری با هم در این رابطه صحبت نکردیم، با ایمیل و چت و دوبار با مشورت بقیه با تلفن ) 8- به نظرم یه مقدار بعد از بروز این مسئله رابطمون زیادی پیش رفت ( حالا هر جفتمون پشیمونیم ) 9- بعد از حدود سه هفته رابطمون رو با تصمیم هر دومون قطع کردیم ( خانواده هامون رو در جریان گذاشتیم، به طور کامل، و باهاشون مشورت کردیم) (ایشون پیش مشاور رفته و من هم با چند نفر مشورت کرده بودم که نتیجه قطع این رابطه شد ) 10- چون می دونستم که آینده رو نمی شه پیش بینی کرد به ایشون هرگز نگفتم برای من صبر کنه و حتی به ایشون گفتم که به خواستگار هایی که براشون میان همین جوری جواب رد نده و درباره اون ها تحقیق کنه و اگه به معیارهاش نزدیک بودن ووو 11- این رابطه هم برای من اولین تجربه بود و هم برای ایشون. مطمئنم. 12- بعد از قطع این رابطه من درباره معیارهام برای ازدواج به طور جدی با چند نفر مشورت کردم و ایشون رو به معیارهام خیلی نزدیک می دونم ، فقط یه اشکال وجود داره که ایشون حسشون در مورد من رو به من گفتن که نباید می گفتن ولی از اون جایی که مطمئنم این اولین و آخرین باری هست که این اتفاق برای ایشون افتاده به نظرم مشکلی نیست.( من خودم رو واقعا خیلی بیش تر از ایشون تویه این رابطه مقصر می دونم ) 13- سوالام : همون طور که گفتم ایشون به معیار هام واقعا نزدیک هستن و بعلاوه این رابطه بین ما به وجود اومده بود و واقعا من به ایشون حس خوبی دارم ، حالا من باید چی کار کنم ؟ هم خودم گفتم فقط برای من صبر نکنید (مطمئنم حرف درستی زدم) هم به نظرم واقعا برای من خیلی ایده آل هستند! من می دونم که حداقل تا دو سه سال دیگه نمی تونم شرایطم رو برای ازدواج کاملا فراهم کنم و باید تویه این مدت تویه یه کلاس با ایشون باشم، خودم رو چه طور کنترل کنم که اتفاق بدی نیافته و برخوردم رو چه طوری کنم؟ می ترسم تویه گناهی بیافتم که خدا نبخشدم. ( می دونم واقعا اشتباه بزرگی کردم ولی می خوام درستش کنم، رضایت خدا برام واقعا مهمه) اگه خصوصی بمونه متشکر می شم ولی اگه خواستید بذاریدش اسم رشته و دانشگاهم رو هرگز نذارید. ممنون التماس دعا واقعا درگیرم، جواب قبلی رو که ندادید ، جواب این رو بدید. لطف می کنید. اگر جواب هم ندادید بازم ممنون ولی جواب بدید. التماس دعا