شرح پرسش: قرآن کریم به ما می آموزد که خورشید در برکه ای گل آلود غروب می کند: تا به غروبگاه آفتاب رسید (در آن جا) احساس کرد که خورشید در چشمه تیره و گل ‌آلودی فرو می ‌رود و در آن جا قومی را یافت؛ گفتیم:(ای ذو القرنین! آیا می‌ خواهی (آنان) را مجازات کنی، و یا روش نیکویی در مورد آنها انتخاب نمایی؟) تا به خاستگاه خورشید رسید؛ در آن جا دید خورشید بر جمعیتی طلوع می‌کند که در برابر (تابش) آفتاب، پوششی برای آنها قرار نداده بودیم. اولا بنا به نگرش علمی خورشید هیچ گاه در چشمه گل آلودی غروب نمی کند. دوم این که هیچ مکان غروب یا طلوعی برای خورشید وجود ندارد. آیا این دیدگاه با کشفیات کپرنیک ، کپلر و گالیله در مورد سیر گردش افلاک منافات ندارد؟ پاسخ اجمالی: این دو آیه قرآن در صدد بیان حقیقت محل طلوع و غروب خورشید نیست بلکه در مقام گزارش تصور ذو القرنین از طلوع و غروب خورشید است و مراد از محل غروب و طلوع در این دو آیه این است که ذو القرنین به ساحل دریایی رسید که دیگر ما ورای آن خشکی امید نمی‌رفت، و چنین به نظرش ‌رسید که آفتاب در دریا غروب می‌کند چون انتهای افق بر دریا منطبق است. اما نسبت به بخش دوم پرسش در مورد آیه "وَجَدَها تَطْلُعُ عَلی‌ قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً" وجوهی را مفسران ذکر کردند: در آیه شریفه کنایه ای به کار رفته است؛ یعنی این جمعیت در مرحله‌ ای بسیار پائین از زندگی انسانی بودند، تا آن جا که برهنه زندگی می‌ کردند، و یا پوشش بسیار کمی که بدن آنها را از آفتاب نمی ‌پوشانید، داشتند. ولی بعضی از مفسران این احتمال را نیز بعید ندانسته ‌اند که آنها خانه و مسکنی نداشتند تا آنها را از تابش آفتاب بپوشاند. احتمال دیگری که در تفسیر این جمله گفته ‌اند این است که سرزمین آنها یک بیابان فاقد کوه و درخت و پناهگاه بود، و چیزی که آنها را از آفتاب بپوشاند و سایه دهد در آن بیابان وجود نداشت. در عین حال تفسیرهای فوق منافاتی با هم ندارند. پاسخ تفصیلی: این دو آیه قسمتی از جریان زندگی (ذوالقرنین) را شرح می دهد. به همین دلیل ابتدا جملاتی در مورد شخصیت او آورده و سپس به اصل بحث می پردازیم . حضرت علی (ع) در جواب کسی که از ایشان پرسید: یا امیر المؤمنین (ع) ما را از ذو القرنین خبر بده، آیا پیغمبر بوده و یا فرشته؟ و مرا از دو قرن (شاخ) او خبر بده آیا از طلا بوده یا از نقره؟ حضرت فرمود: نه پیغمبر بود، و نه ملک. و دو قرنش نه از طلا بود و نه از نقره. او مردی بود که خدای را دوست می‌داشت و خدا هم او را دوست داشت، او خیرخواه در راه خدا بود، خدا هم برایش خیر می‌خواست، و بدین جهت او را ذو القرنین خواندند که قومش را به سوی خدا دعوت می‌کرد و آنها او را زدند و یک طرف سرش را شکستند، پس مدتی از مردم غایب شد، و بار دیگر به سوی آنان برگشت، این بار هم زدند و طرف دیگر سرش را شکستند، و اینک در میان شما نیز کسی مانند او هست .[1] مفسرین در تفسیر آیه اول گفته اند: "منظور از "عین حمئة" چشم ه‌ای دارای گل سیاه یعنی لجن است، چون حماة به معنای آن است و مقصود از عین دریا است، چون بسیار می ‌شود که این کلمه به دریا هم اطلاق می‌ گردد. و مقصود از این که فرمود " آفتاب را یافت که در دریایی لجن‌دار غروب می‌ کرد" این است که به ساحل دریایی رسید که دیگر ما ورای آن خشکی امید نمی ‌رفت، و چنین به نظر می ‌رسید که آفتاب در دریا غروب می‌ کند چون انتهای افق بر دریا منطبق است. بعضی هم گفته ‌اند: چنین چشمه لجن‌زاری با دریای محیط، یعنی اقیانوس غربی، که جزائر خالدات در آن است منطبق است و جزائر مذکور همان جزائری است که در هیأت و جغرافیای قدیم مبدأ طول به شمار می‌رفت، و بعدها غرق شده و فعلا اثری از آنها نمانده است. جمله" فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ" به صورت" عین حامیة" یعنی حاره (گرم) نیز قرائت شده و اگر این قرائت صحیح باشد دریای حار با قسمت استوایی اقیانوس کبیر که مجاور آفریقا است منطبق می ‌گردد، و بعید نیست که ذو القرنین در رحلت غربیش به سواحل آفریقا رسیده باشد.[2] در این دو آیه هیچ گاه گفته نشده است که خورشید دارای جایی مخصوص است که از آنجا طلوع می کند و مکان ویژه ای نیز برای غروب دارد. بلکه قرآن در این گفتار خود، همانند گفتار عموم مردم صحبت نموده است. و منظور از محل غروب همان است که عموم مردم از آن می فهمند. این نوع بیان طبق گفتار عموم جامعه می باشد. در روایاتی که از ائمه معصومین (ع) رسیده که یادگار علمی چهارده قرن پیش می باشند اشاراتی وجود دارد که گفته بالا را کاملا تصدیق می نمایند. در این روایات و گزارشات تاریخی از کلمه (مشارق الارض و مغاربها)[3] استفاده شده است اینها همگی نشان می دهند منظور از (مغرب) و (مشرق) داشتن خورشید که به صورت جمع آمده نشان می دهد منظور از مشرق و مغرب یک امر واقعی نبوده و نسبت به اماکن مختلف و گوناگون می باشد.[4] پس در قرآن نیز منظور از (محل طلوع و غروب) از همین قسم می باشد. چرا که اگر فهم عموم آن زمان این بود که خورشید دارای مشرق و مغرب بخصوصی می باشد در این صورت مشارق و مغارب جمع بسته نمی شد. و علت این که در جریان ذوالقرنین نیز به صورت جمع نیامده این است که او در یک منطقه قدم گذاشت و معلوم است که یک منطقه دارای یک مشرق و مغرب خواهد بود .[5] به هر حال قرآن در این دو آیه تصورات انسان های عادی آن زمان از طلوع و غروب خورشید را گزارش کرده است و هرگز در صدد خبر از یک امر واقعی (حقیقت محل طلوع و محل غروب خورشید) نیست، همان گونه که همه مسافران دریا و ساحل‌ نشینان چنین احساسی را در باره خورشید دارند که از دریا سر برمی ‌آورد و در دریا غروب می‌کند، ذو القرنین نیز به هنگام طلوع خورشید تصور می‌ کرد خورشید از آن لجنزارها سر برمی ‌آورد و به هنگام غروب در آن لجنزارها فرو می ‌رود. بنابراین منظور قرآن مطلع (محل طلوع) در آیه شریفه "حَتَّی إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلی‌ قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً "نیز روشن می شود. و مقصود قرآن از این اصطلاح آخرین نقطه ای است که در مشرق کره زمین در آن روز به عنوان آبادی وجود داشت و ذوالقرنین به آنجا رسیده بود.[6] در تفسیر نمونه از این آیه و تعابیر به کار رفته در آن یک برداشت اخلاقی بسیار زیبا شده است و آمده است که:" هر چند غروب خورشید در چشم ه‌ای گل‌ آلود قطعا جنبه خطای باصره داشت، ولی با این حال نشان می‌دهد که ممکن است خورشید با آن عظمت به وسیله چشمه گل‌ آلودی پوشانده گردد همان گونه که یک انسان با عظمت و یک شخصیت والا مقام گاه بر اثر یک لغزش به کلی سقوط می‌ کند، و شخصیتش در دیده‌ ها غروب خواهد کرد."[7] لازم به تذکر است یکی از موضوعاتی که در (عصر جدید) به اثبات رسیده است ، و جزو مسائل کاملا حسّی می باشد، کروی بودن زمین است که قرآن در ( چهارده قرن قبل ) ، زمانی که علم چندان پیشرفتی نداشت به این مسئله اشاره نموده است خداوند در قرآن می فرماید: "او شب را بر روز می‌ پیچد و روز را بر شب"[8] . یکی از مفسّرین بزرگ راجع به این آیه می فرماید: ( ...اگر انسانی بیرون کره زمین ایستاده باشد و به منظره حرکت وضعی زمین به دور خودش و پیدایش شب و روز بر گرد آن نگاه کند، می‌بیند که گویی به طور مرتب از یک سو نوار سیاه رنگ شب بر روشنایی روز پیچیده می‌شود و از سوی دیگر نوار سفید رنگ روز بر سیاهی شب، و با توجه به این که" یکور" از ماده" تکویر" به معنی پیچیدن است ... این نکته روشن می شود که زمین کروی است و به دور خود گردش می‌کند، و بر اثر این گردش، نوار سیاه شب، و نوار سفید روز، دائما گرد آن می‌ گردند، گویی از یک سو نوار سفید بر سیاه و از سوی دیگر نوار سیاه بر سفید پیچیده می‌شود).[9] اما نسبت به بخش دوم پرسش در مورد آیه "وَجَدَها تَطْلُعُ عَلی‌ قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً" وجوهی را مفسران ذکر کردند: در آیه شریفه کنایه ای به کار رفته است؛ یعنی این جمعیت در مرحله ‌ای بسیار پائین از زندگی انسانی بودند، تا آنجا که برهنه زندگی می‌ کردند، و یا پوشش بسیار کمی که بدن آنها را از آفتاب نمی ‌پوشانید، داشتند. ولی بعضی از مفسران این احتمال را نیز بعید ندانسته ‌اند که آنها خانه و مسکنی نداشتند تا آنها را از تابش آفتاب بپوشاند. احتمال دیگری که در تفسیر این جمله گفته ‌اند این است که سرزمین آنها یک بیابان فاقد کوه و درخت و پناهگاه بود، و چیزی که آنها را از آفتاب بپوشاند و سایه دهد در آن بیابان وجود نداشت. در عین حال تفسیرهای فوق منافاتی با هم ندارند.[10] پی نوشتها: [1] - طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 13 ، ص 374، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم - قم، چاپ پنجم، 1417 ق. [2] ترجمه المیزان، ج‌13، ص 360 و 361. [3] - کلینی، الکافی،ج 2 ، ص 62 و 115 و ج 5 ، ص 69 دار الکتب الإسلامیة تهران، 1365 هجری شمسی. [4] - رضائی اصفهانی، محمد علی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن ، انتشارات کتاب المبین ، چاپ سوم 1381 ش ، ص 188 و 189 . [5] - پژوهشی در اعجاز علمی قرآن ، همان ، ص 192. [6] - مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه،ج 12 ، ص 527 و 528 ؛ طباطبایی سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، همان ، ج 13 ، ص 360 و 361. [7] - تفسیر نمونه، ج‌12، ص 537. [8] - زمر، آیه 5. [9] - مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 19 ، ص 376 . [10]- تفسیر نمونه، ج ‌12، ص 529. منبع: www.islamquest.net
شرح پرسش:
قرآن کریم به ما می آموزد که خورشید در برکه ای گل آلود غروب می کند: تا به غروبگاه آفتاب رسید (در آن جا) احساس کرد که خورشید در چشمه تیره و گل آلودی فرو می رود و در آن جا قومی را یافت؛ گفتیم:(ای ذو القرنین! آیا می خواهی (آنان) را مجازات کنی، و یا روش نیکویی در مورد آنها انتخاب نمایی؟)
تا به خاستگاه خورشید رسید؛ در آن جا دید خورشید بر جمعیتی طلوع میکند که در برابر (تابش) آفتاب، پوششی برای آنها قرار نداده بودیم.
اولا بنا به نگرش علمی خورشید هیچ گاه در چشمه گل آلودی غروب نمی کند. دوم این که هیچ مکان غروب یا طلوعی برای خورشید وجود ندارد. آیا این دیدگاه با کشفیات کپرنیک ، کپلر و گالیله در مورد سیر گردش افلاک منافات ندارد؟
پاسخ اجمالی:
این دو آیه قرآن در صدد بیان حقیقت محل طلوع و غروب خورشید نیست بلکه در مقام گزارش تصور ذو القرنین از طلوع و غروب خورشید است و مراد از محل غروب و طلوع در این دو آیه این است که ذو القرنین به ساحل دریایی رسید که دیگر ما ورای آن خشکی امید نمیرفت، و چنین به نظرش رسید که آفتاب در دریا غروب میکند چون انتهای افق بر دریا منطبق است.
اما نسبت به بخش دوم پرسش در مورد آیه "وَجَدَها تَطْلُعُ عَلی قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً" وجوهی را مفسران ذکر کردند: در آیه شریفه کنایه ای به کار رفته است؛ یعنی این جمعیت در مرحله ای بسیار پائین از زندگی انسانی بودند، تا آن جا که برهنه زندگی می کردند، و یا پوشش بسیار کمی که بدن آنها را از آفتاب نمی پوشانید، داشتند. ولی بعضی از مفسران این احتمال را نیز بعید ندانسته اند که آنها خانه و مسکنی نداشتند تا آنها را از تابش آفتاب بپوشاند.
احتمال دیگری که در تفسیر این جمله گفته اند این است که سرزمین آنها یک بیابان فاقد کوه و درخت و پناهگاه بود، و چیزی که آنها را از آفتاب بپوشاند و سایه دهد در آن بیابان وجود نداشت.
در عین حال تفسیرهای فوق منافاتی با هم ندارند.
پاسخ تفصیلی:
این دو آیه قسمتی از جریان زندگی (ذوالقرنین) را شرح می دهد. به همین دلیل ابتدا جملاتی در مورد شخصیت او آورده و سپس به اصل بحث می پردازیم .
حضرت علی (ع) در جواب کسی که از ایشان پرسید: یا امیر المؤمنین (ع) ما را از ذو القرنین خبر بده، آیا پیغمبر بوده و یا فرشته؟ و مرا از دو قرن (شاخ) او خبر بده آیا از طلا بوده یا از نقره؟ حضرت فرمود: نه پیغمبر بود، و نه ملک. و دو قرنش نه از طلا بود و نه از نقره. او مردی بود که خدای را دوست میداشت و خدا هم او را دوست داشت، او خیرخواه در راه خدا بود، خدا هم برایش خیر میخواست، و بدین جهت او را ذو القرنین خواندند که قومش را به سوی خدا دعوت میکرد و آنها او را زدند و یک طرف سرش را شکستند، پس مدتی از مردم غایب شد، و بار دیگر به سوی آنان برگشت، این بار هم زدند و طرف دیگر سرش را شکستند، و اینک در میان شما نیز کسی مانند او هست .[1]
مفسرین در تفسیر آیه اول گفته اند: "منظور از "عین حمئة" چشم های دارای گل سیاه یعنی لجن است، چون حماة به معنای آن است و مقصود از عین دریا است، چون بسیار می شود که این کلمه به دریا هم اطلاق می گردد. و مقصود از این که فرمود " آفتاب را یافت که در دریایی لجندار غروب می کرد" این است که به ساحل دریایی رسید که دیگر ما ورای آن خشکی امید نمی رفت، و چنین به نظر می رسید که آفتاب در دریا غروب می کند چون انتهای افق بر دریا منطبق است. بعضی هم گفته اند: چنین چشمه لجنزاری با دریای محیط، یعنی اقیانوس غربی، که جزائر خالدات در آن است منطبق است و جزائر مذکور همان جزائری است که در هیأت و جغرافیای قدیم مبدأ طول به شمار میرفت، و بعدها غرق شده و فعلا اثری از آنها نمانده است.
جمله" فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ" به صورت" عین حامیة" یعنی حاره (گرم) نیز قرائت شده و اگر این قرائت صحیح باشد دریای حار با قسمت استوایی اقیانوس کبیر که مجاور آفریقا است منطبق می گردد، و بعید نیست که ذو القرنین در رحلت غربیش به سواحل آفریقا رسیده باشد.[2]
در این دو آیه هیچ گاه گفته نشده است که خورشید دارای جایی مخصوص است که از آنجا طلوع می کند و مکان ویژه ای نیز برای غروب دارد. بلکه قرآن در این گفتار خود، همانند گفتار عموم مردم صحبت نموده است. و منظور از محل غروب همان است که عموم مردم از آن می فهمند. این نوع بیان طبق گفتار عموم جامعه می باشد. در روایاتی که از ائمه معصومین (ع) رسیده که یادگار علمی چهارده قرن پیش می باشند اشاراتی وجود دارد که گفته بالا را کاملا تصدیق می نمایند.
در این روایات و گزارشات تاریخی از کلمه (مشارق الارض و مغاربها)[3] استفاده شده است اینها همگی نشان می دهند منظور از (مغرب) و (مشرق) داشتن خورشید که به صورت جمع آمده نشان می دهد منظور از مشرق و مغرب یک امر واقعی نبوده و نسبت به اماکن مختلف و گوناگون می باشد.[4] پس در قرآن نیز منظور از (محل طلوع و غروب) از همین قسم می باشد. چرا که اگر فهم عموم آن زمان این بود که خورشید دارای مشرق و مغرب بخصوصی می باشد در این صورت مشارق و مغارب جمع بسته نمی شد. و علت این که در جریان ذوالقرنین نیز به صورت جمع نیامده این است که او در یک منطقه قدم گذاشت و معلوم است که یک منطقه دارای یک مشرق و مغرب خواهد بود .[5]
به هر حال قرآن در این دو آیه تصورات انسان های عادی آن زمان از طلوع و غروب خورشید را گزارش کرده است و هرگز در صدد خبر از یک امر واقعی (حقیقت محل طلوع و محل غروب خورشید) نیست، همان گونه که همه مسافران دریا و ساحل نشینان چنین احساسی را در باره خورشید دارند که از دریا سر برمی آورد و در دریا غروب میکند، ذو القرنین نیز به هنگام طلوع خورشید تصور می کرد خورشید از آن لجنزارها سر برمی آورد و به هنگام غروب در آن لجنزارها فرو می رود. بنابراین منظور قرآن مطلع (محل طلوع) در آیه شریفه "حَتَّی إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلی قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً "نیز روشن می شود. و مقصود قرآن از این اصطلاح آخرین نقطه ای است که در مشرق کره زمین در آن روز به عنوان آبادی وجود داشت و ذوالقرنین به آنجا رسیده بود.[6]
در تفسیر نمونه از این آیه و تعابیر به کار رفته در آن یک برداشت اخلاقی بسیار زیبا شده است و آمده است که:" هر چند غروب خورشید در چشم های گل آلود قطعا جنبه خطای باصره داشت، ولی با این حال نشان میدهد که ممکن است خورشید با آن عظمت به وسیله چشمه گل آلودی پوشانده گردد همان گونه که یک انسان با عظمت و یک شخصیت والا مقام گاه بر اثر یک لغزش به کلی سقوط می کند، و شخصیتش در دیده ها غروب خواهد کرد."[7]
لازم به تذکر است یکی از موضوعاتی که در (عصر جدید) به اثبات رسیده است ، و جزو مسائل کاملا حسّی می باشد، کروی بودن زمین است که قرآن در ( چهارده قرن قبل ) ، زمانی که علم چندان پیشرفتی نداشت به این مسئله اشاره نموده است خداوند در قرآن می فرماید: "او شب را بر روز می پیچد و روز را بر شب"[8] . یکی از مفسّرین بزرگ راجع به این آیه می فرماید: ( ...اگر انسانی بیرون کره زمین ایستاده باشد و به منظره حرکت وضعی زمین به دور خودش و پیدایش شب و روز بر گرد آن نگاه کند، میبیند که گویی به طور مرتب از یک سو نوار سیاه رنگ شب بر روشنایی روز پیچیده میشود و از سوی دیگر نوار سفید رنگ روز بر سیاهی شب، و با توجه به این که" یکور" از ماده" تکویر" به معنی پیچیدن است ... این نکته روشن می شود که زمین کروی است و به دور خود گردش میکند، و بر اثر این گردش، نوار سیاه شب، و نوار سفید روز، دائما گرد آن می گردند، گویی از یک سو نوار سفید بر سیاه و از سوی دیگر نوار سیاه بر سفید پیچیده میشود).[9]
اما نسبت به بخش دوم پرسش در مورد آیه "وَجَدَها تَطْلُعُ عَلی قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً" وجوهی را مفسران ذکر کردند: در آیه شریفه کنایه ای به کار رفته است؛ یعنی این جمعیت در مرحله ای بسیار پائین از زندگی انسانی بودند، تا آنجا که برهنه زندگی می کردند، و یا پوشش بسیار کمی که بدن آنها را از آفتاب نمی پوشانید، داشتند. ولی بعضی از مفسران این احتمال را نیز بعید ندانسته اند که آنها خانه و مسکنی نداشتند تا آنها را از تابش آفتاب بپوشاند.
احتمال دیگری که در تفسیر این جمله گفته اند این است که سرزمین آنها یک بیابان فاقد کوه و درخت و پناهگاه بود، و چیزی که آنها را از آفتاب بپوشاند و سایه دهد در آن بیابان وجود نداشت.
در عین حال تفسیرهای فوق منافاتی با هم ندارند.[10]
پی نوشتها:
[1] - طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 13 ، ص 374، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم - قم، چاپ پنجم، 1417 ق.
[2] ترجمه المیزان، ج13، ص 360 و 361.
[3] - کلینی، الکافی،ج 2 ، ص 62 و 115 و ج 5 ، ص 69 دار الکتب الإسلامیة تهران، 1365 هجری شمسی.
[4] - رضائی اصفهانی، محمد علی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن ، انتشارات کتاب المبین ، چاپ سوم 1381 ش ، ص 188 و 189 .
[5] - پژوهشی در اعجاز علمی قرآن ، همان ، ص 192.
[6] - مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه،ج 12 ، ص 527 و 528 ؛ طباطبایی سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، همان ، ج 13 ، ص 360 و 361.
[7] - تفسیر نمونه، ج12، ص 537.
[8] - زمر، آیه 5.
[9] - مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 19 ، ص 376 .
[10]- تفسیر نمونه، ج 12، ص 529.
منبع: www.islamquest.net
- [آیت الله بهجت] ملاک طلوع و غروب آفتاب چیست؟ آیا طلوع و غروب از پشت کوه است یا چیز دیگری؟
- [آیت الله خامنه ای] همانطور که می دانید، وضعیت هلال در آخر یا اول ماه به یکی از حالت های زیر است: 1. غروب هلال قبل از غروب خورشید باشد. 2. غروب هلال مقارن با غروب خورشید باشد. 3. غروب هلال بعد از غروب خورشید باشد. لطفاً بیان فرمایید کدام یک از حالات سه گانه فوق را می توان برای تعیین اول ماه به حساب آورد؟
- [سایر] طلوع خورشید از مغرب هنگام ظهور یعنی چه ؟
- [سایر] پرسش: طلوع خورشید از مغرب هنگام ظهور یعنی چه ؟
- [سایر] قرآن کریم به ما می آموزد که خورشید در برکه ای گل آلود غروب می کند: تا به غروبگاه آفتاب رسید (در آن جا) احساس کرد که خورشید در چشمه تیره و گل آلودی فرو میرود و در آن جا قومی را یافت؛ گفتیم:(ای ذو القرنین! آیا میخواهی (آنان) را مجازات کنی، و یا روش نیکویی در مورد آنها انتخاب نمایی؟) تا به خاستگاه خورشید رسید؛ در آن جا دید خورشید بر جمعیتی طلوع میکند که در برابر (تابش) آفتاب، پوششی برای آنها قرار نداده بودیم. اولا بنا به نگرش علمی خورشید هیچ گاه در چشمه گل آلودی غروب نمی کند. دوم این که هیچ مکان غروب یا طلوعی برای خورشید وجود ندارد. آیا این دیدگاه با کشفیات کپرنیک ، کپلر و گالیله در مورد سیر گردش افلاک منافات ندارد؟
- [آیت الله اردبیلی] حکم نماز و روزه در قطب شمال و جنوب و حکم نماز و روزه فضانوردان در ماهوارههایی که به طور ثابت به دور زمین میچرخند و شاهد طلوع و غروب خورشید نیستند، چیست؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگرکسی قبل از طلوع خورشید در روز عید رمی کند، چه حکمی دارد؟
- [آیت الله علوی گرگانی] تقریباهشت دقیقه طول میکشد، تا نور خورشید به زمین برسد، آیا ملاک قضا شدن نماز صبح طلوع خورشید است، یا رسیدن نور آن به زمین؟
- [آیت الله خامنه ای] رسیدن نور خورشید به زمین تقریباً هفت دقیقه طول می کشد. آیا ملاک پایان وقت نماز صبح، طلوع خورشید است یا رسیدن نور آن به زمین؟
- [آیت الله مظاهری] در روزه ماه مبارک رمضان و غیره از چه زمانی میتوان افطار کرد؟ آیا ملاک غروب خورشید است یا اذان مغرب؟ زیرا بین غروب خورشید تا اذان مغرب حدود 20 دقیقه فاصله است.
- [آیت الله بهجت] آخر وقت نماز عشا نصف شب است، ولی رعایت احتیاطی که در مسئله ?20 گفته شد بنماید. و مقصود از نصف شب نصف مابین غروب آفتاب و طلوع فجر است، نه طلوع آفتاب.
- [آیت الله سیستانی] آخر وقت نماز عشا برای شخص مختار همچنان که گذشت نصف شب است . و شب از اول غروب است تا طلوع فجر .
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر در محل خودش وقت نماز گذشته و نماز را نخوانده باشد مثل این که افتاب طلوع کرده و نماز صبح را نخوانده و یا افتاب غروب کرده و نماز ظهر و عصر را نخوانده باشد و به محلی مسافرت کند که در ان جا افتاب طلوع نکرده و یا غروب نکرده است بنا بر احتیاط واجب نمازهایی را که از او فوت شده به قصد ما فی الذمه اعم از قضا و ادا به جا اورد
- [آیت الله وحید خراسانی] احتیاط واجب ان است که نماز مغرب را از پنهان شدن قرص خورشید تاخیر بیندازند تا سرخی طرف مشرق که بعد از غروب افتاب پیدا می شود از بالای سر انسان بگذرد
- [آیت الله جوادی آملی] .آخر وقت نماز عشا ء چهار رکعت برای غیر مسافر و دو رکعت برای مسافر مانده به نصف شب است و شب , از اول غروب تا اول طلوع فجر (اذان صبح) است.
- [آیت الله مظاهری] وقت نماز ظهر و عصر بعد از زوال تا مغرب )تقریباً یک ربع بعد از غروب آفتاب( ولی وقت فضیلت آنها از اوّل زوال است تا موقعی که سایه شاخص به اندازه دو هفتم آن شود )تقریباً یک ساعت و نیم بعد از ظهر( و وقت فضیلت عصر ادامه دارد تا موقعی که سایه شاخص به چهار هفتم آن برسد (تقریباً سه ساعت بعد از ظهر) و وقت نماز مغرب و عشا بعد از مغرب است تا اوّل اذان صبح ولی وقت فضیلت آنها از مغرب است تا وقتی که سرخی طرف مغرب از بین برود (یک ساعت و نیم بعد از غروب آفتاب) و وقت فضیلت عشا ادامه دارد تا ثلث شب (تقریباً ساعت نه و نیم) و وقت نماز صبح از اوّل طلوع فجر است تا طلوع آفتاب و وقت فضیلت آن از طلوع فجر است تا وقتی که سرخی طرف مشرق پیدا شود (تقریباً یک ساعت بعد از طلوع فجر).
- [آیت الله مکارم شیرازی] وقت فضیلت نماز ظهر تا موقعی است که سایه شاخص به اندازه خود شاخص شود (منظور سایه ای است که از ظهر به بعد پیدا می شود) و وقت فضیلت عصر از موقعی که سایه شاخص به اندازه خود آن است تا موقعی که به اندازه دو برابر آن شود و وقت فضیلت نماز مغرب از غروب است تا ناپدید شدن حمره مغربیه (رنگ سرخی که بعد از غروب آفتاب در مغرب ظاهر می شود) و وقت فضیلت نماز عشاء از موقعی است که سرخی مزبور ناپدیدمی شود تا یک سوم از شب و وقت فضیلت نماز صبح از اول طلوع فجر سپیده صبح است تا موقعی که هوا روشن شود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر شخصی وقت نماز در شهر ومحل خودش گذشته باشد با این که آفتاب طلوع کرده و او نماز صبح را نخوانده و یا آفتاب غروب کرده و او نماز ظهر وعصر را نخوانده وسپس با هواپیما به محلّی مسافرت میکند که در آنجا آفتاب طلوع نکرده و یا غروب نکرده، آیا لازم است بر اونمازهایی که از او فوت شده، بطور ادأ یا قضأ یا به قصد ما فی الذمّه بجاآورد؟ احتیاط آن است که نمازها را به قصد ما فیالذمّه اعمّ از قضأ و یا ادأ بجا آورد گرچه میتواند به نیّت ادأ نماز را بخواند.
- [آیت الله خوئی] اگر چوب یا چیزی مانند آن را (شاخص) راست در زمین هموار فرو برند، صبح که خورشید بیرون میآید، سایه آن به طرف مغرب میافتد و هر چه آفتاب بالا میآید این سایه کم میشود، و در شهرهای ما در اول ظهر شرعی (1) به آخرین درج کمی میرسد، و ظهر که گذشت، سایه آن به طرف مشرق برمیگردد و هر چه خورشید رو به مغرب میرود سایه زیادتر میشود، بنابر این وقتی سایه به آخرین درجه کمی رسید و دو مرتبه رو به زیاد شدن گذاشت معلوم ______________________________ (1). ظهر شرعی عبارت از گذشتن نصف روز است. مثلًا اگر روز دوازده ساعت باشد پس از گذشتن شش ساعت از طلوع آفتاب ظهر شرعی است و اگر روز سیزده ساعت باشد پس از گذشتن شش ساعت و نیم از طلوع آفتاب ظهر شرعی است و اگر روز یازده ساعت باشد پس از گذشتن پنج ساعت و نیم از طلوع آفتاب ظهر شرعی که عبارت از گذشتن نصف از طلوع آفتاب تا غروب آن است در بعضی از مواقع سال، چند دقیقه پیش از ساعت دوازده (به ساعت ظهر کوک) و گاهی چند دقیقه بعد از ساعت دوازده است. توضیح المسائل، ص: 105 میشود ظهر شرعی شده است، ولی در بعضی شهرها مثل مکه که گاهی موقع ظهر سایه به کلی از بین میرود، بعد از آن که سایه دوباره پیدا شد، معلوم میشود ظهر شده است.
- [آیت الله خوئی] اگر شخصی وقت نماز در شهر و محل خودش گذشته باشد به آفتاب طلوع کرده و او نماز صبح را نخوانده و یا آفتاب غروب کرده و او نماز ظهر و عصر را نخوانده و سپس با هواپیما به محلی مسافرت میکند که در آنجا آفتاب طلوع نکرده و یا غروب نکرده آیا لازم است بر او نمازهائی که از او فوت شده به طور اداء یا قضاء یا به قصد مافیالذمه بهجا آورد؟ در اینجا چند وجه دارد و احتیاط آن است که نمازها را به قصد مافیالذمه اعم از قضاء و یا اداء بهجا آورد.