شرح پرسش: در ارتباط با وضعیت انسان ها در معادشان، آیات 101 سوره مؤمنون و 28 سوره قصص، بیان می دارند که در آن هنگام، هیچ فردی از دیگری تقاضای کمک و سؤال نمی نماید(لا یتساءلون)، اما در آیات 27 و 50 از سوره صافات و نیز آیه 25 سوره طور اعلام شده که برخی از آنها از یکدیگر سؤال نموده و تقاضای کمک می نمایند(یتساءلون)!این تناقض را چگونه برطرف می نمایید؟ پاسخ اجمالی: هیچ تناقض و تضادی بین آیات قرآن به طور اعم و آیات ذکر شده در سؤال به طور اخص وجود ندارد ؛ زیرا آیاتی که می فرماید در آن روز هیچ فردی از دیگری تقاضای کمک و سؤال نمی نماید، اشاره به مراحل نخستین رستاخیز دارد و این به دلیل شدت حیرت و وحشت آن روز است و به جهت همین شدت وحشت و سرگردانی است که انسان ها از یک دیگر گریزانند و همدیگر را نمی شناسند. در آن روز انسان ها چنان در وحشت فرو می‌روند که از شدت ترس حساب و کیفر الاهی از حال یکدیگر به هیچ وجه سؤال نمی ‌کنند، اما آن جا که درباره سؤال و پرسش انسان ها از یکدیگر سخن می گوید: "و اقبل بعضهم علی بعض یتسائلون..."، این بعد از استقرار در بهشت و جهنم است. بنابراین، با در کنار هم قرار دادن این آیات و دقت و تأمل در آنها روشن خواهد شد که هیچ تعارضی میان آنها وجود ندارد.‌ پاسخ تفصیلی: در پاسخ به این پرسش باید گفت: این تناقض ظاهری که در این نوع از آیات قرآن کریم به چشم می خورد با کمی دقت و تعمق برطرف می شود و همان گونه که در اعجاز قرآن کریم گفته اند، هیچ یک از آیاتش آیه دیگر را نفی نمی کند و این یکی از معجزات این کتاب جاوید است. این پرسش و تناقض ظاهری به ذهن مفسران قرآن نیز رسیده و در کتب تفسیر مطرح شده است. با این بیان که از برخی از آیات قرآن به خوبی استفاده می‌شود که بعد از برپاشدن روز قیامت مردم از یکدیگر سؤال می‌ کنند، مانند آیه 27 سوره صافات که در مورد مجرمان به هنگامی که در آستانه دوزخ قرار می‌ گیرند می‌ گوید: "وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی‌ بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ"؛ آنها رو به یکدیگر نموده و سؤال های (سرزنش آمیز) از یکدیگر می‌کنند. و در همان سوره آیه 50 از بهشتیان سخن می ‌گوید که به هنگام استقرار در بهشت رو به سوی یکدیگر می‌ کنند و از هم (درباره یارانی که در دنیا داشتند و بر اثر انحراف از جاده حق به دوزخ رفتند) سؤال می‌ کنند: "فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی‌ بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ". نظیر این معنا در آیه 25 سوره طور نیز آمده است. اکنون سؤال این است که این آیات چگونه با آیه مورد بحث (101 مؤمنون) که می‌ گوید در قیامت از یکدیگر سؤال نمی ‌کنند سازگاری دارد؟! مقدمتاً باید گفت: کتاب های لغوی "یتساءلون" از ماده "سؤال" را هم به معنای پرسش کردن از یکدیگر، و هم به معنای در خواست کمک معنا کرده اند.[1] با دقت در آیات قرآن مشاهده می کنیم که مسئله پرسش و عدم پرسش در قیامت با عنوان سؤال در شش آیه مطرح شده است که دو مورد آن با واژه "لایتساءلون"،[2] حکایت از عدم پرسش و در خواست دارد و در چهار آیه در قالب واژه "یتساءلون"[3] از ماده "سؤال" به معنای پرسش کردن از یکدیگر آمده است. باید دانست که هیچ تناقض و تضادی بین این آیات وجود ندارد؛ زیرا آیاتی که می فرماید در آن روز هیچ فردی از دیگری تقاضای کمک و سؤال نمی نماید، اشاره به مراحل نخستین رستاخیز دارد و این به دلیل شدت حیرت و وحشت آن روز است و به جهت همین شدت وحشت و سرگردانی است که انسان ها از یک دیگر گریزانند و همدیگر را نمی شناسند. در آن روز انسان ها چنان در وحشت فرو می‌روند که از شدت ترس حساب و کیفر الاهی از حال یکدیگر به هیچ وجه سؤال نمی‌کنند، آن روز روزی است که مادر از کودک شیرخوارش غافل می‌شود، و برادر، برادر خود را فراموش می‌کند. انسان ها همچون مردم مست به نظر می‌رسند، در حالی که مست نیستند، چنان که در آغاز سوره حج می خوانیم: "روزی که آن را به بینید هر زن شیرده از شیر خوار خویش غافل شود و هر زن باردار بار خویش بگذارد و مردمان را مستان بینی، اما مستان نیند، ولی عذاب سخت است‌".[4] این مسئله را می توان با یک مثالی ساده ترسیم کرد. هنگامی که گرگ ها به گله ای از گوسفندان حمله ور می شوند، چنان رعب و وحشتی در بین آنها ایجاد می شود که اجتماع آنها پراکنده شده و آن چنان از همدیگر فرار می کنند که هر گوسفندی به فکر نجات خویش است ... بعد از نفخ صور هرکسی گرفتار اعمال خویش بوده و به فکر نجات خویش است. به عبارت دیگر، هول و اضطراب و وحشت آن قدر آنها را پریشان می‌کند که یکدیگر را به کلی فراموش می‌کنند. لذا شناخت و نسبت فامیلی و مسائلی از این دست از ذهن ها می رود. اما قرآن کریم آن جا که درباره سؤال پرسش انسان ها از یکدیگر سخن می گوید: "و اقبل بعضهم علی بعض یتسائلون..."، این پرسش و گفت و گو بعد از استقرار در بهشت و جهنم است، طبق آیات قرآن بنده های خوب خدا غرق انواع نعمت های معنوی و مادی بهشت اند، و بر تخت های بهشتی تکیه داده و با دوستان خود به راز و نیاز مشغول اند، ناگهان بعضی از آنها به فکر گذشته خود و دوستان دنیا می‌افتد، همان دوستانی که راه خود را جدا کردند و جای آنها در جمع بهشتیان خالی است، می‌خواهند بدانند سرنوشت آنها به کجا رسید. لذا بعضی رو به بعضی دیگر کرده سؤال می‌کنند: "فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی‌ بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ".[5] همین طور دوزخیان نیز با یکدیگر گفت و گو می کنند؛ مانند آیه 27 سوره صافات که در مورد مجرمان به هنگامی که در آستانه دوزخ قرار می‌گیرند می‌گوید: "وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی‌ بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ"؛ آنها رو به یکدیگر نموده و سؤال های (سرزنش آمیز) از یکدیگر می‌کنند. گناه خویش را به گردن دیگری می اندازد، دنباله‌روان رؤساء و پیشوایان خود را مقصر می‌شمرند، و پیشوایان پیروان خود را، چنان که می‌گوید: "آنها رو به سوی یکدیگر می‌کنند و یکدیگر را مورد سؤال قرار می‌دهند: "وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی‌ بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ". آیات 62 تا 64 سوره صاد نیز شاهد صادق بر این مسئله است: "آنها می گویند: چرا مردانی را که ما از اشرار می شمردیم (در این جا در آتش دوزخ) نمی بینیم ... این یک واقعیت است گفت و گوهای خصمانه دوزخیان". در همین راستا آیاتی وجود دارد که نشانگر آن است که میان بهشتیان و دوزخیان نیز ارتباطات کلامی وجود دارد، آن جا که می فرماید: "فی جناتٍ یتساءلون* عن المجرمین* ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ* قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ...."؛[6]‌ آنها در باغ های بهشت اند و سؤال می کنند از مجرمان چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت؟! می گویند ما از نماز گزاران نبودیم... بنابراین، با در کنار هم قرار دادن این آیات و دقت و تأمل در آنها روشن خواهد شد که هیچ تعارضی میان آنها وجود ندارد.‌ البته نظریه های دیگری نیز در جمع بین این آیات بیان شده، از جمله این که آیه 101 سوره مؤمنون به دو قسمت از پدیده‌های قیامت اشاره شده است: یکی از کار افتادن نسب ها است؛ زیرا رابطه خویشاوندی و قبیله‌ای که حاکم بر نظام زندگی مردم این جهان است، سبب می‌شود که افراد مجرم از بسیاری از مجازات ها فرار کنند، و یا در حل مشکلاتشان از خویشاوندان کمک گیرند، اما در قیامت انسان است و اعمالش، و هیچ کس نمی‌تواند حتی از برادر و فرزند و پدرش دفاع کند و یا مجازات او را به جان بخرد. بر این اساس، جمله "وَ لا یَتَساءَلُونَ" بدان معنا است که آنان که از یکدیگر تقاضای کمک نمی‌کنند؛ زیرا می‌دانند این تقاضا به هیچ وجه مفید و مؤثر نیست[7]، اما سایر گفت و گوها امکان پذیر خواهد بود. خلاصه: با دقت و تأمل در مضمون آیات فوق پاسخ این پرسش روشن خواهد شد؛ زیرا آیات مربوط به اثبات سؤال از یکدیگر بعد از استقرار در بهشت و جهنم و یا در آستانه ورود به آنها است، در حالی که نفی سؤال از یکدیگر مربوط به مراحل نخستین رستاخیز است که هول و اضطراب و وحشت آن قدر آنها را پریشان می‌کند که یکدیگر را به کلی فراموش می‌کنند و یا به عقیده برخی دیگر، سؤال ننمودن در قیامت، به معنای درخواست ننمودن است، نه سایر گفت و گوها. پی نوشتها: [1] ابن منظور، لسلن العرب، واژه سئل؛ ... [2] مؤمنون، 101؛ قصص، 66. [3] صافات، 27، 50؛ طور، 25؛ مثر،40. [4] حج، 2. "یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَی النَّاسَ سُکاری‌ وَ ما هُمْ بِسُکاری‌ ...". [5] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‌19، ص 61، دار الکتب الإسلامیة، تهران‌، 1374 ش‌. [6] مدثر، 40- 43. [7] تفسیر نمونه، ج ‌14، ص 327. منبع: www.islamquest.net
شرح پرسش:
در ارتباط با وضعیت انسان ها در معادشان، آیات 101 سوره مؤمنون و 28 سوره قصص، بیان می دارند که در آن هنگام، هیچ فردی از دیگری تقاضای کمک و سؤال نمی نماید(لا یتساءلون)، اما در آیات 27 و 50 از سوره صافات و نیز آیه 25 سوره طور اعلام شده که برخی از آنها از یکدیگر سؤال نموده و تقاضای کمک می نمایند(یتساءلون)!این تناقض را چگونه برطرف می نمایید؟
پاسخ اجمالی:
هیچ تناقض و تضادی بین آیات قرآن به طور اعم و آیات ذکر شده در سؤال به طور اخص وجود ندارد ؛ زیرا آیاتی که می فرماید در آن روز هیچ فردی از دیگری تقاضای کمک و سؤال نمی نماید، اشاره به مراحل نخستین رستاخیز دارد و این به دلیل شدت حیرت و وحشت آن روز است و به جهت همین شدت وحشت و سرگردانی است که انسان ها از یک دیگر گریزانند و همدیگر را نمی شناسند. در آن روز انسان ها چنان در وحشت فرو میروند که از شدت ترس حساب و کیفر الاهی از حال یکدیگر به هیچ وجه سؤال نمی کنند، اما آن جا که درباره سؤال و پرسش انسان ها از یکدیگر سخن می گوید: "و اقبل بعضهم علی بعض یتسائلون..."، این بعد از استقرار در بهشت و جهنم است. بنابراین، با در کنار هم قرار دادن این آیات و دقت و تأمل در آنها روشن خواهد شد که هیچ تعارضی میان آنها وجود ندارد.
پاسخ تفصیلی:
در پاسخ به این پرسش باید گفت: این تناقض ظاهری که در این نوع از آیات قرآن کریم به چشم می خورد با کمی دقت و تعمق برطرف می شود و همان گونه که در اعجاز قرآن کریم گفته اند، هیچ یک از آیاتش آیه دیگر را نفی نمی کند و این یکی از معجزات این کتاب جاوید است. این پرسش و تناقض ظاهری به ذهن مفسران قرآن نیز رسیده و در کتب تفسیر مطرح شده است. با این بیان که از برخی از آیات قرآن به خوبی استفاده میشود که بعد از برپاشدن روز قیامت مردم از یکدیگر سؤال می کنند، مانند آیه 27 سوره صافات که در مورد مجرمان به هنگامی که در آستانه دوزخ قرار می گیرند می گوید: "وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ"؛ آنها رو به یکدیگر نموده و سؤال های (سرزنش آمیز) از یکدیگر میکنند.
و در همان سوره آیه 50 از بهشتیان سخن می گوید که به هنگام استقرار در بهشت رو به سوی یکدیگر می کنند و از هم (درباره یارانی که در دنیا داشتند و بر اثر انحراف از جاده حق به دوزخ رفتند) سؤال می کنند: "فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ".
نظیر این معنا در آیه 25 سوره طور نیز آمده است. اکنون سؤال این است که این آیات چگونه با آیه مورد بحث (101 مؤمنون) که می گوید در قیامت از یکدیگر سؤال نمی کنند سازگاری دارد؟!
مقدمتاً باید گفت: کتاب های لغوی "یتساءلون" از ماده "سؤال" را هم به معنای پرسش کردن از یکدیگر، و هم به معنای در خواست کمک معنا کرده اند.[1]
با دقت در آیات قرآن مشاهده می کنیم که مسئله پرسش و عدم پرسش در قیامت با عنوان سؤال در شش آیه مطرح شده است که دو مورد آن با واژه "لایتساءلون"،[2] حکایت از عدم پرسش و در خواست دارد و در چهار آیه در قالب واژه "یتساءلون"[3] از ماده "سؤال" به معنای پرسش کردن از یکدیگر آمده است.
باید دانست که هیچ تناقض و تضادی بین این آیات وجود ندارد؛ زیرا آیاتی که می فرماید در آن روز هیچ فردی از دیگری تقاضای کمک و سؤال نمی نماید، اشاره به مراحل نخستین رستاخیز دارد و این به دلیل شدت حیرت و وحشت آن روز است و به جهت همین شدت وحشت و سرگردانی است که انسان ها از یک دیگر گریزانند و همدیگر را نمی شناسند. در آن روز انسان ها چنان در وحشت فرو میروند که از شدت ترس حساب و کیفر الاهی از حال یکدیگر به هیچ وجه سؤال نمیکنند، آن روز روزی است که مادر از کودک شیرخوارش غافل میشود، و برادر، برادر خود را فراموش میکند. انسان ها همچون مردم مست به نظر میرسند، در حالی که مست نیستند، چنان که در آغاز سوره حج می خوانیم: "روزی که آن را به بینید هر زن شیرده از شیر خوار خویش غافل شود و هر زن باردار بار خویش بگذارد و مردمان را مستان بینی، اما مستان نیند، ولی عذاب سخت است".[4] این مسئله را می توان با یک مثالی ساده ترسیم کرد. هنگامی که گرگ ها به گله ای از گوسفندان حمله ور می شوند، چنان رعب و وحشتی در بین آنها ایجاد می شود که اجتماع آنها پراکنده شده و آن چنان از همدیگر فرار می کنند که هر گوسفندی به فکر نجات خویش است ... بعد از نفخ صور هرکسی گرفتار اعمال خویش بوده و به فکر نجات خویش است. به عبارت دیگر، هول و اضطراب و وحشت آن قدر آنها را پریشان میکند که یکدیگر را به کلی فراموش میکنند. لذا شناخت و نسبت فامیلی و مسائلی از این دست از ذهن ها می رود.
اما قرآن کریم آن جا که درباره سؤال پرسش انسان ها از یکدیگر سخن می گوید: "و اقبل بعضهم علی بعض یتسائلون..."، این پرسش و گفت و گو بعد از استقرار در بهشت و جهنم است، طبق آیات قرآن بنده های خوب خدا غرق انواع نعمت های معنوی و مادی بهشت اند، و بر تخت های بهشتی تکیه داده و با دوستان خود به راز و نیاز مشغول اند، ناگهان بعضی از آنها به فکر گذشته خود و دوستان دنیا میافتد، همان دوستانی که راه خود را جدا کردند و جای آنها در جمع بهشتیان خالی است، میخواهند بدانند سرنوشت آنها به کجا رسید. لذا بعضی رو به بعضی دیگر کرده سؤال میکنند: "فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ".[5]
همین طور دوزخیان نیز با یکدیگر گفت و گو می کنند؛ مانند آیه 27 سوره صافات که در مورد مجرمان به هنگامی که در آستانه دوزخ قرار میگیرند میگوید: "وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ"؛ آنها رو به یکدیگر نموده و سؤال های (سرزنش آمیز) از یکدیگر میکنند. گناه خویش را به گردن دیگری می اندازد، دنبالهروان رؤساء و پیشوایان خود را مقصر میشمرند، و پیشوایان پیروان خود را، چنان که میگوید: "آنها رو به سوی یکدیگر میکنند و یکدیگر را مورد سؤال قرار میدهند: "وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ". آیات 62 تا 64 سوره صاد نیز شاهد صادق بر این مسئله است: "آنها می گویند: چرا مردانی را که ما از اشرار می شمردیم (در این جا در آتش دوزخ) نمی بینیم ... این یک واقعیت است گفت و گوهای خصمانه دوزخیان".
در همین راستا آیاتی وجود دارد که نشانگر آن است که میان بهشتیان و دوزخیان نیز ارتباطات کلامی وجود دارد، آن جا که می فرماید: "فی جناتٍ یتساءلون* عن المجرمین* ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ* قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ...."؛[6] آنها در باغ های بهشت اند و سؤال می کنند از مجرمان چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت؟! می گویند ما از نماز گزاران نبودیم... بنابراین، با در کنار هم قرار دادن این آیات و دقت و تأمل در آنها روشن خواهد شد که هیچ تعارضی میان آنها وجود ندارد.
البته نظریه های دیگری نیز در جمع بین این آیات بیان شده، از جمله این که آیه 101 سوره مؤمنون به دو قسمت از پدیدههای قیامت اشاره شده است: یکی از کار افتادن نسب ها است؛ زیرا رابطه خویشاوندی و قبیلهای که حاکم بر نظام زندگی مردم این جهان است، سبب میشود که افراد مجرم از بسیاری از مجازات ها فرار کنند، و یا در حل مشکلاتشان از خویشاوندان کمک گیرند، اما در قیامت انسان است و اعمالش، و هیچ کس نمیتواند حتی از برادر و فرزند و پدرش دفاع کند و یا مجازات او را به جان بخرد. بر این اساس، جمله "وَ لا یَتَساءَلُونَ" بدان معنا است که آنان که از یکدیگر تقاضای کمک نمیکنند؛ زیرا میدانند این تقاضا به هیچ وجه مفید و مؤثر نیست[7]، اما سایر گفت و گوها امکان پذیر خواهد بود.
خلاصه: با دقت و تأمل در مضمون آیات فوق پاسخ این پرسش روشن خواهد شد؛ زیرا آیات مربوط به اثبات سؤال از یکدیگر بعد از استقرار در بهشت و جهنم و یا در آستانه ورود به آنها است، در حالی که نفی سؤال از یکدیگر مربوط به مراحل نخستین رستاخیز است که هول و اضطراب و وحشت آن قدر آنها را پریشان میکند که یکدیگر را به کلی فراموش میکنند و یا به عقیده برخی دیگر، سؤال ننمودن در قیامت، به معنای درخواست ننمودن است، نه سایر گفت و گوها.
پی نوشتها:
[1] ابن منظور، لسلن العرب، واژه سئل؛ ...
[2] مؤمنون، 101؛ قصص، 66.
[3] صافات، 27، 50؛ طور، 25؛ مثر،40.
[4] حج، 2. "یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَی النَّاسَ سُکاری وَ ما هُمْ بِسُکاری ...".
[5] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 19، ص 61، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 ش.
[6] مدثر، 40- 43.
[7] تفسیر نمونه، ج 14، ص 327.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] در ارتباط با وضعیت انسان ها در معادشان، آیات 101 سوره مؤمنون و 28 سوره قصص، بیان می دارند که در آن هنگام، هیچ فردی از دیگری تقاضای کمک و سؤال نمی نماید(لا یتساءلون)، اما در آیات 27 و 50 از سوره صافات و نیز آیه 25 سوره طور اعلام شده که برخی از آنها از یکدیگر سؤال نموده و تقاضای کمک می نمایند(یتساءلون)!این تناقض را چگونه برطرف می نمایید؟
- [سایر] تفسیر آیات 75 تا 148 سوره صافات را بفرمایید؟
- [سایر] چرا در سورۀ مؤمنون آیات مربوط به «سَیَقُولُونَ لِلَّهِ»، بهصورت متفاوت آمدهاند؟
- [سایر] تناقض در آیات سوره 57، آیه 21و سوره 3، آیه 133 درباره آسمان چگونه قابل حل است؟
- [سایر] معرفی اجمالی از سوره مؤمنون ارایه نمایید.
- [سایر] مضمون آیه 24 سوره صافات چه میباشد؟
- [سایر] آیه 6 سوره مومنون را تفسیر کنید؟
- [سایر] معرفی اجمالی از سوره صافات ارایه نمایید.
- [سایر] آیات 26 و 27 از سوره اسراء را که درباره اسراف و تبذیر است را توضیح دهید؟
- [سایر] خداوند در آیه 76 سوره انبیاء می فرماید: (نوح و خانوادهاش را از طوفان نجات دادیم). همچنین در آیه 77 سوره صافات اعلام می کند که (و فرزندانش را همان بازماندگان (روی زمین) قرار دادیم)، اما بر اساس آیات 42 و 43 سوره هود یکی از پسران نوح غرق شد. آیا این آیات با هم سازگاری دارند؟
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است که بر بالین محتضر سوره مبارکه یس و صافات و احزاب و ایه الکرسی و ایه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه ایه اخر سوره بقره بلکه هر چه از قران ممکن است بخوانند
- [آیت الله مکارم شیرازی] شایسته است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه (یس) و (صافات) و (احزاب) و (آیة الکرسی) و هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است برای راحت شدن محتضر؛ بر بالین او سوره مبارکه یس و صافات و احزاب و آیه الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره را بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله سیستانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر ، در بالین او سوره مبارکه یس ، و صافّات ، و احزاب ، و آیة الکرسی ، و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف ، و سه آیه آخر سوره بقره ، بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند .
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سورههای مبارکه (یس) و (صافات) و (احزاب) و (آیة الکرسی) و دو آیه بعد آن تا (هُم فِیها خالِدون) و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره را بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله اردبیلی] مستحب است برای راحت جان دادن محتضر، بر بالین او سورههای مبارکه یس، صافّات و احزاب و آیةالکرسی و آیه پنجاه و چهارم سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره و بلکه هر چه از قرآن ممکن است را بخوانند.
- [آیت الله سبحانی] اگر در یک رکعت از نماز آیات، پنج مرتبه حمد و سوره بخواند و در رکعت دیگر یک حمد بخواند و سوره را پنج قسمت کند مانعی ندارد.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر در یک رکعت از نماز ایات پنج مرتبه حمد و سوره بخواند و در رکعت دیگر یک حمد بخواند و سوره را پنج قسمت کند مانعی ندارد
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر در یک رکعت از نماز آیات؛ پنج مرتبه حمد و سوره بخواند و در رکعت دیگر یک حمد بخواند و سوره را پنج قسمت کند مانعی ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر در یک رکعت از نماز آیات، پنج مرتبه حمد و سوره بخواند و در رکعت دیگر یک حمد بخواند و سوره را پنج قسمت کند، مانعی ندارد.