هنگام تعلق روح به جنین با توجه به اتصالی که بین جنین و مادر وجود دارد چگونه دو روح در یک بدن اجتماع نموده است؟
پاسخ اجمالی: وقتی جنین به مرحله ای رسید که همه اعضای او به عنوان یک انسان مستقل تکمیل شد، عقل و شعور و روح در او حادث می شود، در این زمان در واقع مادر و جنین دو جسم مستقل هستند؛ جسم اولی یعنی جنین در دل جسم دوم یعنی مادر قرار گرفته که میزبان جنین و منشأ تغذیه او است. بنابراین، بعد از تکمیل شدن جسم جنین اتصالی که بین جنین و مادر وجود دارد باعث نمی شود که آن دو را جسمی واحد تصور کنیم تا شبهه حلول دو روح در یک جسم مطرح شود. برای توضیح بیشتر به پاسخ تفصیلی مراجعه کنید. پاسخ تفصیلی: مراتب و مراحل تعلق روح به جنین وقتی سخن از روح یا نفس انسان است، باید دقیقاً مشخص شود که کدام مرتبه از روح مورد نظر ما است. روح نباتی، روح حیوانی، روح قدسی و روح الاهی مراتبی از روح هستند که در روایات و معارف دینی به آنها اشاره شده است. [1] هریک از این مراتب روح دارای خواص ویژه ای بوده و به تدریج به فعلیت می رسند. می دانیم که روح قدسی یا نفس ناطقه، وجودی مجرد و برتر از زمان و مکان است و روح الاهی هم روحی واحد است که بر همه چیز احاطه دارد، بنابراین تعلق آنها به یک انسان از باب تعلق دو چیز محسوس نیست، بلکه نوعی تجلی محسوب می شود. ولی روح نباتی و حیوانی با جسم انسان همراهی دارد و از تجرد زمانی و مکانی برخوردار نیست. در برخی روایات این مراتب روح از یک نگاه دیگری مطرح شده و به پنج مرتبه تقسیم شده [2] که می توان آن را به نوعی بر تقسیم قبلی منطبق کرد. این مراتب عبارت اند از: 1. روح البدن 2. روح القوه 3. روح الشهوه 4. روح الایمان 5. روح القدس بر اساس روایات، بالاترین مقام برای یک انسان مقامی است که در آن از تمامی این پنج روح برخوردار باشد، ولی انسان های پایین تر یا به کلی از مراتب بالای روح بهره ای ندارند یا به طور موقت و عاریه از آن بهره برده اند. البته این مراتب از روح هرچند در ذات هر انسانی وجود دارد، ولی بسته به اختیار و میزان کمال علمی و عملی فرد متجلی می شوند. همچنان که در روایات اشاره شده است که مؤمن مادامی که روح الایمان در وجود او متجلی است، گناه نمی کند. [3] و هرگاه گناه می کند این روح از او رخت بربسته و در صورت توبه دوباره آشکار می شود و اگر گناه خود را جبران نکند چه بسا فرد به کلی از روح الایمان ساقط خواهد شد، ولی در مورد مؤمنان کامل، روح الایمان جنبه عاریه ای نداشته و تبدیل به امری ذاتی شده است. از همین روی در ادعیه سفارش شده است که از خداوند بخواهیم تا ما را از کسانی که ایمانشان عاریه است قرار ندهد. [4] غرض اصلی از مطرح نمودن این بحث این است که: اولاً: روح مراتبی دارد، ثانیاً: در مراتب بالاتر نحوه تعلق روح به بدن قابل مقایسه با روند پیدایش یا تعلق مراتب پایین تر روح نیست. حال در مورد مراحل پیدایش یا تعلق روح به جنین می گوییم: جنین بعد از حصول شرایط لازم، نخست از روح نباتی برخوردار شده و دارای نوعی حیات نباتی است، هرچند اصطلاح روح در این جا کمتر به کار می رود. و منظور از روح در این جا صرفاً مرتبه ای از حیات است. بعد از تکامل و رشد بیشتر، جنین به مرحله ای می رسد که روح بالاتری به او تعلق می گیرد (یا در او حادث می شود) و همزمان دارای عقل و شعور انسانی می شود و بعد از تولد مراتب برتر روح نیز ممکن است به فعلیت برسد؛ چرا که اقتضای ذاتی آن وجود دارد، ولی این بستگی به کمال اختیاری خود فرد خواهد داشت. عدم تعلق دو روح به یک جسم با توجه به مطالب پیشین دقت در نحوه همراهی و انضمام جسم جنین به مادر نشان می دهد که وقتی جنین به مرحله ای رسید که همه اعضای او به عنوان یک انسان مستقل تکمیل شد، عقل و شعور و روح در او حادث می شود، یا به او تعلق می گیرد. در این زمان در واقع مادر و جنین دو جسم مستقل هستند؛ جسم اولی یعنی جنین در دل جسم دوم یعنی مادر قرار گرفته که میزبان جنین و منشأ تغذیه او است. به این ترتیب از وقتی که بدن جنین تکمیل شده و روح به آن تعلق گرفت به استقلال وجودی رسیده است، هرچند که جسم مادر محل پرورش و کمال او است و برای تغذیه جنین با او اتصال دارد. بنایراین تعلق روح به جنین به معنای اجتماع دو روح در یک بدن نیست، بلکه به معنای تعلق روح به بدنی است که در درون بدنی دیگر به طور موقت در حال رشد و نمو است و بعد از مدتی از جنبه بیرونی هم از آن جدا خواهد شد. این همراهی به معنای قرابت نزدیک دو روح به تبع نزدیکی جسمانی است، نه تعلق دو روح به یک جسم؛ از همین روی شاهد رابطه روحی خاصی بین مادر و فرزند هستیم که حاصل قرابت جسمانی بین آنها است. [5] بنابراین، بعد از تکمیل شدن جسم جنین و تعلق روح به او، اتصالی که بین جنین و مادر وجود دارد باعث نمی شود که آن دو را جسمی واحد تصور کنیم تا شبهه حلول دو روح در یک جسم مطرح شود و جنینی که دارای روح است قبل از تولد هم موجودی مستقل بوده و صرفاً از مادر تغذیه می کند و به ناچار با مادر اتصال دارد، ضمن این که درون جسم مادر از شرایط لازم برای حیات و رشد برخوردار است. پی نوشتها: [1]. (از کمیل بن زیاد نقل شده که سوال کردم از مولای خویش امیرالمومنین- علیه السلام- که یا امیرالمومنین! می خواهم نفس مرا به من بشناسانی، فرمود: ای کمیل! کدام نفس را می خواهی به تو بشناسانم، عرض کردم که ای مولای من! غیر از یک نفس مگر نفسی هست؟ فرمود: ای کمیل! نفس چهار است: نامیه نباتیه، حسیه حیوانیه، ناطقه قدسیه و کلیه الهیه. و هر یک از اینها را پنج قوه و دو خاصیت است. پس نفس نامیه نباتیه را پنج قوه باشد: جاذبه و ماسکه و هاضمه و دافعه و مولده. و از برای او دو خاصیت است: یکی زیاده و دیگری نقصان وانبعاث این نفس ازکبد است. ونفس حسیه حیوانیه رانیز پنج قوه است: سمع و بصر و شم و ذوق و لمس. و از برای وی دو خاصیت است یکی شهوت ودیگری غضب. و نفس ناطقه قدسیه را نیز پنج قوه است: فکر و ذکر و علم و حلم و نباهت. و از برای او انبعاثی نیست، و اشبه اشیا است به نفوس ملکیه، و از برای آن دو خاصیت است: یکی نزاهت و دیگری حکمت. و نفس کلیه الهیه را نیز پنج قوه است: بقا در فنا و نعیم در شقاء و عز در ذل و غنای در فقر و صبر در بلا، و وی را دو خاصیت است: یکی رضا و دیگری تسلیم و این نفس است که مبدا او از نزد حق است و عودش نیز به سوی اوست، حق تعالی فرماید: “نفخت فیه من روحی” اشاره به سوی مبدا آن است وایضا فرماید: یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه” اشاره به سوی معاد آن است. و عقل وسط کل است ). ملاصدرا، المشاعر، ترجمه بدیع الملک میرزا عمادالدوله، ص 209 -210، انتشارات کتابخانه طهوری، چاپ اول، سال 1342. [2]. (جَعَلَ اللَّهُ فِیهِمْ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُدُسِ وَ رُوحَ الْإِیمَانِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْبَدَنِ) کلینی ، الکافی، ج2، ص 281،دار الکتب الاسلامیه. [3]. (جَاءَ رَجُلٌ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ نَاساً زَعَمُوا أَنَّ الْعَبْدَ لَا یَزْنِی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَسْرِقُ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَشْرَبُ الْخَمْرَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَأْکُلُ الرِّبَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَسْفِکُ الدَّمَ الْحَرَامَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع صَدَقْتَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ وَ الدَّلِیلُ کِتَابُ اللَّهِ وَ ذَکَرَ الْحَدِیثَ إِلَی أَنْ قَالَ وَ قَدْ تَأْتِی عَلَیْهِ حَالَاتٌ فَیَهُمُّ بِالْخَطِیئَةِ فَتُشَجِّعُهُ رُوحُ الْقُوَّةِ وَ یُزَیِّنُ لَهُ رُوحُ الشَّهْوَةِ وَ تَقُودُهُ رُوحُ الْبَدَنِ حَتَّی یُوَاقِعَ الْخَطِیئَةَ فَإِذَا لَامَسَهَا نَقَصَ مِنَ الْإِیمَانِ وَ تَفَصَّی مِنْهُ فَلَیْسَ یَعُودُ فِیهِ حَتَّی یَتُوبَ فَإِذَا تَابَ تَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ إِنْ عَادَ أَدْخَلَهُ نَارَ جَهَنَّمَ ). شیخ حر عاملی وسائل الشیعه،ج15، ص321، موسسه آل البیت. [4]. (َ قَالَ أَکْثِرْ مِنْ أَنْ تَقُولَ اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْنِی مِنَ الْمُعَارِینَ وَ لَا تُخْرِجْنِی مِنَ التَّقْصِیرِ قَالَ قُلْتُ أَمَّا الْمُعَارُونَ فَقَدْ عَرَفْتُ أَنَّ الرَّجُلَ یُعَارُ الدِّینَ ثُمَّ یَخْرُجُ مِنه) کلینی، الکافی، ج2،ص73، دار الکتب الاسلامیه. و(عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الْعَبْدَ یُصْبِحُ مُؤْمِناً وَ یُمْسِیَ کَافِراً وَ یُصْبِحُ کَافِراً وَ یُمْسِیَ مُؤْمِناً وَ قَوْمٌ یُعَارُونَ الْإِیمَانَ ثُمَّ یُسْلَبُونَهُ وَ یُسَمَّوْنَ الْمُعَارِینَ ثُمَّ قَالَ فُلَانٌ مِنْهُمْ ) همان،ج2،ص468. [5]. منظور قرابتی است که در دوران بارداری بین مادر و فرزند وجود دارد. منبع: www.islamquest.net
عنوان سوال:

هنگام تعلق روح به جنین با توجه به اتصالی که بین جنین و مادر وجود دارد چگونه دو روح در یک بدن اجتماع نموده است؟


پاسخ:

پاسخ اجمالی:
وقتی جنین به مرحله ای رسید که همه اعضای او به عنوان یک انسان مستقل تکمیل شد، عقل و شعور و روح در او حادث می شود، در این زمان در واقع مادر و جنین دو جسم مستقل هستند؛ جسم اولی یعنی جنین در دل جسم دوم یعنی مادر قرار گرفته که میزبان جنین و منشأ تغذیه او است. بنابراین، بعد از تکمیل شدن جسم جنین اتصالی که بین جنین و مادر وجود دارد باعث نمی شود که آن دو را جسمی واحد تصور کنیم تا شبهه حلول دو روح در یک جسم مطرح شود. برای توضیح بیشتر به پاسخ تفصیلی مراجعه کنید.

پاسخ تفصیلی:
مراتب و مراحل تعلق روح به جنین
وقتی سخن از روح یا نفس انسان است، باید دقیقاً مشخص شود که کدام مرتبه از روح مورد نظر ما است. روح نباتی، روح حیوانی، روح قدسی و روح الاهی مراتبی از روح هستند که در روایات و معارف دینی به آنها اشاره شده است. [1] هریک از این مراتب روح دارای خواص ویژه ای بوده و به تدریج به فعلیت می رسند. می دانیم که روح قدسی یا نفس ناطقه، وجودی مجرد و برتر از زمان و مکان است و روح الاهی هم روحی واحد است که بر همه چیز احاطه دارد، بنابراین تعلق آنها به یک انسان از باب تعلق دو چیز محسوس نیست، بلکه نوعی تجلی محسوب می شود. ولی روح نباتی و حیوانی با جسم انسان همراهی دارد و از تجرد زمانی و مکانی برخوردار نیست.
در برخی روایات این مراتب روح از یک نگاه دیگری مطرح شده و به پنج مرتبه تقسیم شده [2] که می توان آن را به نوعی بر تقسیم قبلی منطبق کرد. این مراتب عبارت اند از:
1. روح البدن
2. روح القوه
3. روح الشهوه
4. روح الایمان
5. روح القدس
بر اساس روایات، بالاترین مقام برای یک انسان مقامی است که در آن از تمامی این پنج روح برخوردار باشد، ولی انسان های پایین تر یا به کلی از مراتب بالای روح بهره ای ندارند یا به طور موقت و عاریه از آن بهره برده اند. البته این مراتب از روح هرچند در ذات هر انسانی وجود دارد، ولی بسته به اختیار و میزان کمال علمی و عملی فرد متجلی می شوند. همچنان که در روایات اشاره شده است که مؤمن مادامی که روح الایمان در وجود او متجلی است، گناه نمی کند. [3] و هرگاه گناه می کند این روح از او رخت بربسته و در صورت توبه دوباره آشکار می شود و اگر گناه خود را جبران نکند چه بسا فرد به کلی از روح الایمان ساقط خواهد شد، ولی در مورد مؤمنان کامل، روح الایمان جنبه عاریه ای نداشته و تبدیل به امری ذاتی شده است. از همین روی در ادعیه سفارش شده است که از خداوند بخواهیم تا ما را از کسانی که ایمانشان عاریه است قرار ندهد. [4]
غرض اصلی از مطرح نمودن این بحث این است که: اولاً: روح مراتبی دارد، ثانیاً: در مراتب بالاتر نحوه تعلق روح به بدن قابل مقایسه با روند پیدایش یا تعلق مراتب پایین تر روح نیست.
حال در مورد مراحل پیدایش یا تعلق روح به جنین می گوییم: جنین بعد از حصول شرایط لازم، نخست از روح نباتی برخوردار شده و دارای نوعی حیات نباتی است، هرچند اصطلاح روح در این جا کمتر به کار می رود. و منظور از روح در این جا صرفاً مرتبه ای از حیات است. بعد از تکامل و رشد بیشتر، جنین به مرحله ای می رسد که روح بالاتری به او تعلق می گیرد (یا در او حادث می شود) و همزمان دارای عقل و شعور انسانی می شود و بعد از تولد مراتب برتر روح نیز ممکن است به فعلیت برسد؛ چرا که اقتضای ذاتی آن وجود دارد، ولی این بستگی به کمال اختیاری خود فرد خواهد داشت.
عدم تعلق دو روح به یک جسم
با توجه به مطالب پیشین دقت در نحوه همراهی و انضمام جسم جنین به مادر نشان می دهد که وقتی جنین به مرحله ای رسید که همه اعضای او به عنوان یک انسان مستقل تکمیل شد، عقل و شعور و روح در او حادث می شود، یا به او تعلق می گیرد.
در این زمان در واقع مادر و جنین دو جسم مستقل هستند؛ جسم اولی یعنی جنین در دل جسم دوم یعنی مادر قرار گرفته که میزبان جنین و منشأ تغذیه او است. به این ترتیب از وقتی که بدن جنین تکمیل شده و روح به آن تعلق گرفت به استقلال وجودی رسیده است، هرچند که جسم مادر محل پرورش و کمال او است و برای تغذیه جنین با او اتصال دارد.
بنایراین تعلق روح به جنین به معنای اجتماع دو روح در یک بدن نیست، بلکه به معنای تعلق روح به بدنی است که در درون بدنی دیگر به طور موقت در حال رشد و نمو است و بعد از مدتی از جنبه بیرونی هم از آن جدا خواهد شد. این همراهی به معنای قرابت نزدیک دو روح به تبع نزدیکی جسمانی است، نه تعلق دو روح به یک جسم؛ از همین روی شاهد رابطه روحی خاصی بین مادر و فرزند هستیم که حاصل قرابت جسمانی بین آنها است. [5]
بنابراین، بعد از تکمیل شدن جسم جنین و تعلق روح به او، اتصالی که بین جنین و مادر وجود دارد باعث نمی شود که آن دو را جسمی واحد تصور کنیم تا شبهه حلول دو روح در یک جسم مطرح شود و جنینی که دارای روح است قبل از تولد هم موجودی مستقل بوده و صرفاً از مادر تغذیه می کند و به ناچار با مادر اتصال دارد، ضمن این که درون جسم مادر از شرایط لازم برای حیات و رشد برخوردار است.

پی نوشتها:
[1]. (از کمیل بن زیاد نقل شده که سوال کردم از مولای خویش امیرالمومنین- علیه السلام- که یا امیرالمومنین! می خواهم نفس مرا به من بشناسانی، فرمود: ای کمیل! کدام نفس را می خواهی به تو بشناسانم، عرض کردم که ای مولای من! غیر از یک نفس مگر نفسی هست؟ فرمود: ای کمیل! نفس چهار است: نامیه نباتیه، حسیه حیوانیه، ناطقه قدسیه و کلیه الهیه. و هر یک از اینها را پنج قوه و دو خاصیت است. پس نفس نامیه نباتیه را پنج قوه باشد: جاذبه و ماسکه و هاضمه و دافعه و مولده. و از برای او دو خاصیت است: یکی زیاده و دیگری نقصان وانبعاث این نفس ازکبد است. ونفس حسیه حیوانیه رانیز پنج قوه است: سمع و بصر و شم و ذوق و لمس. و از برای وی دو خاصیت است یکی شهوت ودیگری غضب. و نفس ناطقه قدسیه را نیز پنج قوه است: فکر و ذکر و علم و حلم و نباهت. و از برای او انبعاثی نیست، و اشبه اشیا است به نفوس ملکیه، و از برای آن دو خاصیت است: یکی نزاهت و دیگری حکمت. و نفس کلیه الهیه را نیز پنج قوه است: بقا در فنا و نعیم در شقاء و عز در ذل و غنای در فقر و صبر در بلا، و وی را دو خاصیت است: یکی رضا و دیگری تسلیم و این نفس است که مبدا او از نزد حق است و عودش نیز به سوی اوست، حق تعالی فرماید: “نفخت فیه من روحی” اشاره به سوی مبدا آن است وایضا فرماید: یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه” اشاره به سوی معاد آن است. و عقل وسط کل است ). ملاصدرا، المشاعر، ترجمه بدیع الملک میرزا عمادالدوله، ص 209 -210، انتشارات کتابخانه طهوری، چاپ اول، سال 1342.
[2]. (جَعَلَ اللَّهُ فِیهِمْ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْقُدُسِ وَ رُوحَ الْإِیمَانِ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ وَ رُوحَ الْبَدَنِ) کلینی ، الکافی، ج2، ص 281،دار الکتب الاسلامیه.
[3]. (جَاءَ رَجُلٌ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ نَاساً زَعَمُوا أَنَّ الْعَبْدَ لَا یَزْنِی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَسْرِقُ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَشْرَبُ الْخَمْرَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَأْکُلُ الرِّبَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَسْفِکُ الدَّمَ الْحَرَامَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع صَدَقْتَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ وَ الدَّلِیلُ کِتَابُ اللَّهِ وَ ذَکَرَ الْحَدِیثَ إِلَی أَنْ قَالَ وَ قَدْ تَأْتِی عَلَیْهِ حَالَاتٌ فَیَهُمُّ بِالْخَطِیئَةِ فَتُشَجِّعُهُ رُوحُ الْقُوَّةِ وَ یُزَیِّنُ لَهُ رُوحُ الشَّهْوَةِ وَ تَقُودُهُ رُوحُ الْبَدَنِ حَتَّی یُوَاقِعَ الْخَطِیئَةَ فَإِذَا لَامَسَهَا نَقَصَ مِنَ الْإِیمَانِ وَ تَفَصَّی مِنْهُ فَلَیْسَ یَعُودُ فِیهِ حَتَّی یَتُوبَ فَإِذَا تَابَ تَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ إِنْ عَادَ أَدْخَلَهُ نَارَ جَهَنَّمَ ). شیخ حر عاملی وسائل الشیعه،ج15، ص321، موسسه آل البیت.
[4]. (َ قَالَ أَکْثِرْ مِنْ أَنْ تَقُولَ اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْنِی مِنَ الْمُعَارِینَ وَ لَا تُخْرِجْنِی مِنَ التَّقْصِیرِ قَالَ قُلْتُ أَمَّا الْمُعَارُونَ فَقَدْ عَرَفْتُ أَنَّ الرَّجُلَ یُعَارُ الدِّینَ ثُمَّ یَخْرُجُ مِنه) کلینی، الکافی، ج2،ص73، دار الکتب الاسلامیه.
و(عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الْعَبْدَ یُصْبِحُ مُؤْمِناً وَ یُمْسِیَ کَافِراً وَ یُصْبِحُ کَافِراً وَ یُمْسِیَ مُؤْمِناً وَ قَوْمٌ یُعَارُونَ الْإِیمَانَ ثُمَّ یُسْلَبُونَهُ وَ یُسَمَّوْنَ الْمُعَارِینَ ثُمَّ قَالَ فُلَانٌ مِنْهُمْ ) همان،ج2،ص468.
[5]. منظور قرابتی است که در دوران بارداری بین مادر و فرزند وجود دارد.
منبع: www.islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین