آیا برخورد تحقیر‌آمیز با اهل کتاب هنگام دریافت جزیه(مالیات مخصوص) با زندگی مسالمت‌آمیز با آنان منافات ندارد؟
شرح پرسش: چند مدت پیش از یکی از استادان دانشگاهی شنیدم که می‌گفت در کتاب شرح لمعه شهید ثانی آمده است؛ هنگامی که مسلمانان جزیه را از غیر مسلمانانی که در بلاد اسلام زندگی می‌کنند دریافت می‌کنند باید موی آنها را بکشند و یا سیلی به صورت آنها بزنند و آنها را کوچک برشمرند و تحقیر کنند. برخی از این مطلب این تعبیر را دارند که این بدین خاطر است که بعد از پیامبر تنها دین و آیین برحقی که آمد دین اسلام است و کسی حق ندارد جز آن‌را بپذیرد و کسانی هم که اسلام را کوچک می‌شمرند و به آیین‌‌های دیگر می‌گروند و یا در آیین غیر از اسلام باقی می‌مانند باید کوچک شمرده و تحقیر شوند تا شاید به اسلام روی آورند. سؤال بنده این است که آیا این کار با زندگی مسالمت آمیزی که اسلام گفته است منافاتی ندارد؟ آیا اگر آن شخص اسلام بیاورد، اسلام آوردنش از روی اجبار نبوده است؟ پاسخ اجمالی: در مورد آنچه که از شرح لمعه شهید ثانی نقل شده است؛ باید گفت شهید ثانی این مطلب را از تذکره علامه حلی نقل می‌کند و علامه حلی نیز این مطلب را از یکی از فقهای اهل سنت به نام امام شافعی نقل می‌کند. هر چند ظاهر گفتار این دو فقیه این است که مخالفتی با این تفسیر نداشته‌اند، اما حتی با این فرض، این تنها نظریه شخصی آنان است و مورد پذیرش بسیاری از فقیهان و مفسران واقع نشده است، بلکه برخورد توهین آمیز با اهل کتابی که در پناه حکومت اسلامی هستند، نمی‌تواند موافق با دستورات اسلام و روش پیامبر(ص) و ائمه(ع) باشد. پاسخ تفصیلی: یکی از موضوعات مهم در اسلام مسئله جهاد است. مسئله جهاد از ابعاد مختلف قابل بررسی است. یکی از مسائل آن مسئله جزیه است. منظور از جزیه این است کسانی که اهل کتاب هستند؛ یعنی به یکی از ادیان الاهی و آسمانی اعتقاد دارند، می‌توانند در جامعه اسلامی زندگی کنند و مانند بقیه مسلمانان از از حقوق شهروندی؛ مانند امکانات رفاهی و امنیتی استفاده کنند، ولی در مقابل استفاده از این امکانات، باید مبلغی را به عنوان جزیه (نوعی از مالیات) پرداخت کنند. اما در این‌جا نکته‌ای مطرح است که قرآن کریم می‌فرماید دریافت جزیه باید همراه با نوعی خضوع و تسلیم اهل کتاب در برابر مسلمانان باشد: (با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا، و نه به روز جزا ایمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحریم کرده حرام می‌‌شمرند، و نه آیین حق را می‌‌پذیرند، پیکار کنید تا زمانی که با خضوع و تسلیم، جزیه را به دست خود بپردازند!).[1] برای روشن شدن مطلب لازم است، توضیحاتی در باره لفظ (جزیه) و (صاغرون) که در این آیه آمده است ارائه کنیم: جزیه علامه طباطبائی در مورد معنای کلمه جزیه، نخست دو معنای مختلف را از دو مفسر نقل می‌کند؛ سپس به تحلیل معنای درست آن می‌پردازد. وی می‌گوید: راغب در مفردات گفته است کلمه (جزیه) به معنای خراجی است که از اهل ذمه گرفته شود، و بدین مناسبت آن‌را جزیه نامیده‌‌اند که در حفظ جان ایشان به گرفتن آن اکتفاء می‌‌شود.[2] و در مجمع البیان گفته است: (جزیه) بر وزن (فعلة) از ماده (جزی، یجزی) گرفته شده، مانند (عقده) و (جلسه)، و این کلمه به معنای جزا و کیفری است که به خاطر باقی ماندن اهل ذمه بر کفر، از ایشان گرفته می‌‌شود. صاحب مجمع این معنا را به علی بن عیسی نسبت داده است.[3] علامه طباطبائی پس از نقل این دو معنا می‌گوید: کلام (راغب) مورد اعتماد است؛ زیرا حکومت اسلامی جزیه را به این سبب می‌‌گیرد که هم ذمه ایشان را حفظ کند و هم خونشان را محترم بشمارد و هم به مصرف اداره ایشان برساند. صاغرون علامه طباطبائی در مورد کلمه صاغرون می‌گوید: راغب در باره کلمه (صاغر) گفته است (صغر) و (کبر) از اسماء متضادی هستند که ممکن است به یک چیز اما به دو اعتبار اطلاق شوند؛ زیرا ممکن است یک چیزی نسبت به چیزی کوچک باشد و نسبت به چیز دیگری بزرگ تا آن‌جا که می‌‌گوید: این کلمه اگر به کسر صاد و فتح غین خوانده شود، به معنای صغیر و کوچک است، و اگر به فتح صاد و غین هر دو خوانده شود، به معنای ذلت خواهد بود. و کلمه (صاغر) به کسی اطلاق می‌‌شود که تن به پستی داده باشد، و قرآن آن‌را در باره آن دسته از اهل کتاب که راضی به دادن جزیه شده‌‌اند استعمال کرده و فرمود: (حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ). علامه پس از نقل سخن راغب می‌گوید: منظور از ذلت اهل کتاب، خضوعشان در برابر سنت اسلامی، و تسلیمشان در برابر حکومت عادله جامعه اسلامی است. و مقصود این است که مانند سایر جوامع نمی‌‌توانند در برابر جامعه اسلامی صف آرایی و عرض اندام کنند، و آزادانه در انتشار عقاید خرافی به فعالیت بپردازند، و عقاید و اعمال فاسد و مفسد جامعه بشری را رواج دهند، بلکه باید با تقدیم دو دستی جزیه همواره خوار و زیر دست باشند. پس آیه شریفه ظهور دارد در این‌که منظور از (صغار ایشان) معنای مذکور است، نه این‌که مسلمانان و یا زمامداران اسلامی به آنان توهین و بی‌احترامی نموده و یا آنها را مسخره کنند؛ زیرا این معنا با وقار اسلامی سازگار نیست، هر چند بعضی از مفسران آیه را بدان معنا کرده‌اند.[4] البته در مورد صاغرون معانی دیگری بیان شده است که برخی از آنها می‌تواند هماهنگ با معنایی باشد که علامه طباطبائی تأیید کرده است.[5] بررسی نظریه فقها اما در مورد آنچه که از شرح لمعه شهید ثانی نقل شده است:(هنگامی که مسلمانان جزیه را از غیر مسلمانانی که در بلاد اسلام زندگی می‌کنند دریافت می‌کنند باید موی آنها را بکشند و یا سیلی به صورت آنها بزنند و آنها را کوچک برشمرند و تحقیر کنند)،[6] باید گفت شهید این مطلب از تذکره علامه حلی[7] نقل می‌کند علامه حلی نیز این مطلب را از یکی از فقهای اهل سنت به نام امام شافعی نقل می‌کند. هر چند ظاهر گفتار این دو فقیه این است که این تفسیر را قبول کردند.[8] اما باید توجه داشت حتی اگر این دو فقیه بزرگوار نیز پذیرفته باشند؛ با وجود همه احترامی که فقیهان بزرگ به خصوص علامه حلی نزد ما دارند؛ ولی عظمت و ارزش آنها دلیل بر این نیست که همه حرف‌های آنان مورد پذیرش باشد. وجود این‌گونه اشتباه در تمام علوم امری متداول و معمول است. بلکه مطلب همان‌گونه است که علامه طباطبایی و دیگران بیان کردند.[9] در هر صورت برخورد همراه توهین نمی‌تواند موافق با دستورات اسلام و روش پیامبر(ص) و ائمه(ع) باشد. چنین به نظر می‌رسد این‌گونه رفتار از روش بنی امیه و کارگزاران آنان بر گرفته باشد؛ زیرا آنان بودند که با غیر عرب و با غیر قوم خود، رفتار خشن و غیر انسانی داشتند.[10] در منابع روایی شواهد فراوانی وجود دارد که روش ائمه(ع) نه تنها توهین به اهل کتاب نبوده است، بلکه آنها را به عنوان یک انسان هم نوع محترم می‌داشتند؛ چند نمونه آن نوع برخورد و اخلاق نیکوی اسلامی را نقل می‌کنیم: 1. امام علی(ع) در دستور و فرمان خود به مالک اشتر فرماندار مصر می‌فرماید: مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی؛ زیرا مردم دو دسته‌اند، دسته‌‌ای برادر دینی تو، و دسته دیگر همانند تو در آفرینش می‌‌باشند.[11] امام صادق می‌فرماید امام علی(ع) در مسیر حرکت به سوی کوفه با مردی از اهل ذمه (اهل کتاب) رفیق و همراه می‌شود؛ آن مرد از حضرت می‌پرسد بنده خدا مقصدت کجا است؟ حضرت فرمود کوفه، وقتی به جایی رسیدند مسیر کوفه از مسیر مرد اهل ذمه جدا می‌شد، حضرت برای همراهی مرد ذمی به همراه او حرکت کرد، مرد ذمی گفت مگر نگفتی مقصدت کوفه است، راه کوفه از آن طرف است، پس چرا به سمت کوفه نمی‌روی و مرا همراهی می‌کنی؟ حضرت فرمود: چرا مسیر کوفه را می‌دانم، ولی پیامبر(ص) اسلام به ما دستور داده است که رفاقت و همراهی باید با زیبایی کامل پایان پذیرد و کامل شدن رفاقت در راه به این است که در هنگام جدایی مقداری رفیق را مشایعت و همراهی کند. اتفاقا همین برخورد امام(ع) سبب ایمان و اسلام مرد ذمی شده است.[12] پی نوشتها: [1]. (قاتِلُوا الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدینُونَ دینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُون). توبه، 29. [2]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 159، دمشق، بیروت، دارالقلم‌، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق. [3]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 33، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش. [4]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج ‌9، ص 323، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش. [5]. وجدانی فخر، قدرت الله، الجواهر الفخریة فی شرح الروضة البهیة، ج ‌5، ص 38‌، قم، سماء قلم‌، چاپ دوم، 1426ق‌. [6]. شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، شارح، کلانتر، سید محمد،‌ ج 2، ص 389، قم، کتابفروشی داوری، چاپ اول، 1410ق. [7]. ر. ک : علامه حلّی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج 9، ص 310، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، چاپ اول، 1414ق. [8] همان ص 327 [9]. نجف‌آبادی، حسین علی منتظری‌، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الإسلامیة، ج ‌3، ص 469‌، قم، نشر تفکر، چاپ دوم، 1409ق‌‌. [10]. همان، ص 470. [11]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، ترجمه، دشتی، محمد، ص 567، قم، مشهور، چاپ اول، 1379ش. [12]. حمیری، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد، ص 10، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، چاپ اول، 1413ق. منبع: www.islamquest.net
عنوان سوال:

آیا برخورد تحقیر‌آمیز با اهل کتاب هنگام دریافت جزیه(مالیات مخصوص) با زندگی مسالمت‌آمیز با آنان منافات ندارد؟


پاسخ:

شرح پرسش:
چند مدت پیش از یکی از استادان دانشگاهی شنیدم که می‌گفت در کتاب شرح لمعه شهید ثانی آمده است؛ هنگامی که مسلمانان جزیه را از غیر مسلمانانی که در بلاد اسلام زندگی می‌کنند دریافت می‌کنند باید موی آنها را بکشند و یا سیلی به صورت آنها بزنند و آنها را کوچک برشمرند و تحقیر کنند. برخی از این مطلب این تعبیر را دارند که این بدین خاطر است که بعد از پیامبر تنها دین و آیین برحقی که آمد دین اسلام است و کسی حق ندارد جز آن‌را بپذیرد و کسانی هم که اسلام را کوچک می‌شمرند و به آیین‌‌های دیگر می‌گروند و یا در آیین غیر از اسلام باقی می‌مانند باید کوچک شمرده و تحقیر شوند تا شاید به اسلام روی آورند. سؤال بنده این است که آیا این کار با زندگی مسالمت آمیزی که اسلام گفته است منافاتی ندارد؟ آیا اگر آن شخص اسلام بیاورد، اسلام آوردنش از روی اجبار نبوده است؟

پاسخ اجمالی:
در مورد آنچه که از شرح لمعه شهید ثانی نقل شده است؛ باید گفت شهید ثانی این مطلب را از تذکره علامه حلی نقل می‌کند و علامه حلی نیز این مطلب را از یکی از فقهای اهل سنت به نام امام شافعی نقل می‌کند. هر چند ظاهر گفتار این دو فقیه این است که مخالفتی با این تفسیر نداشته‌اند، اما حتی با این فرض، این تنها نظریه شخصی آنان است و مورد پذیرش بسیاری از فقیهان و مفسران واقع نشده است، بلکه برخورد توهین آمیز با اهل کتابی که در پناه حکومت اسلامی هستند، نمی‌تواند موافق با دستورات اسلام و روش پیامبر(ص) و ائمه(ع) باشد.

پاسخ تفصیلی:
یکی از موضوعات مهم در اسلام مسئله جهاد است. مسئله جهاد از ابعاد مختلف قابل بررسی است. یکی از مسائل آن مسئله جزیه است. منظور از جزیه این است کسانی که اهل کتاب هستند؛ یعنی به یکی از ادیان الاهی و آسمانی اعتقاد دارند، می‌توانند در جامعه اسلامی زندگی کنند و مانند بقیه مسلمانان از از حقوق شهروندی؛ مانند امکانات رفاهی و امنیتی استفاده کنند، ولی در مقابل استفاده از این امکانات، باید مبلغی را به عنوان جزیه (نوعی از مالیات) پرداخت کنند.
اما در این‌جا نکته‌ای مطرح است که قرآن کریم می‌فرماید دریافت جزیه باید همراه با نوعی خضوع و تسلیم اهل کتاب در برابر مسلمانان باشد: (با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا، و نه به روز جزا ایمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحریم کرده حرام می‌‌شمرند، و نه آیین حق را می‌‌پذیرند، پیکار کنید تا زمانی که با خضوع و تسلیم، جزیه را به دست خود بپردازند!).[1] برای روشن شدن مطلب لازم است، توضیحاتی در باره لفظ (جزیه) و (صاغرون) که در این آیه آمده است ارائه کنیم:
جزیه
علامه طباطبائی در مورد معنای کلمه جزیه، نخست دو معنای مختلف را از دو مفسر نقل می‌کند؛ سپس به تحلیل معنای درست آن می‌پردازد. وی می‌گوید: راغب در مفردات گفته است کلمه (جزیه) به معنای خراجی است که از اهل ذمه گرفته شود، و بدین مناسبت آن‌را جزیه نامیده‌‌اند که در حفظ جان ایشان به گرفتن آن اکتفاء می‌‌شود.[2] و در مجمع البیان گفته است: (جزیه) بر وزن (فعلة) از ماده (جزی، یجزی) گرفته شده، مانند (عقده) و (جلسه)، و این کلمه به معنای جزا و کیفری است که به خاطر باقی ماندن اهل ذمه بر کفر، از ایشان گرفته می‌‌شود. صاحب مجمع این معنا را به علی بن عیسی نسبت داده است.[3]
علامه طباطبائی پس از نقل این دو معنا می‌گوید: کلام (راغب) مورد اعتماد است؛ زیرا حکومت اسلامی جزیه را به این سبب می‌‌گیرد که هم ذمه ایشان را حفظ کند و هم خونشان را محترم بشمارد و هم به مصرف اداره ایشان برساند.
صاغرون
علامه طباطبائی در مورد کلمه صاغرون می‌گوید: راغب در باره کلمه (صاغر) گفته است (صغر) و (کبر) از اسماء متضادی هستند که ممکن است به یک چیز اما به دو اعتبار اطلاق شوند؛ زیرا ممکن است یک چیزی نسبت به چیزی کوچک باشد و نسبت به چیز دیگری بزرگ تا آن‌جا که می‌‌گوید: این کلمه اگر به کسر صاد و فتح غین خوانده شود، به معنای صغیر و کوچک است، و اگر به فتح صاد و غین هر دو خوانده شود، به معنای ذلت خواهد بود. و کلمه (صاغر) به کسی اطلاق می‌‌شود که تن به پستی داده باشد، و قرآن آن‌را در باره آن دسته از اهل کتاب که راضی به دادن جزیه شده‌‌اند استعمال کرده و فرمود: (حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ).
علامه پس از نقل سخن راغب می‌گوید: منظور از ذلت اهل کتاب، خضوعشان در برابر سنت اسلامی، و تسلیمشان در برابر حکومت عادله جامعه اسلامی است. و مقصود این است که مانند سایر جوامع نمی‌‌توانند در برابر جامعه اسلامی صف آرایی و عرض اندام کنند، و آزادانه در انتشار عقاید خرافی به فعالیت بپردازند، و عقاید و اعمال فاسد و مفسد جامعه بشری را رواج دهند، بلکه باید با تقدیم دو دستی جزیه همواره خوار و زیر دست باشند.
پس آیه شریفه ظهور دارد در این‌که منظور از (صغار ایشان) معنای مذکور است، نه این‌که مسلمانان و یا زمامداران اسلامی به آنان توهین و بی‌احترامی نموده و یا آنها را مسخره کنند؛ زیرا این معنا با وقار اسلامی سازگار نیست، هر چند بعضی از مفسران آیه را بدان معنا کرده‌اند.[4]
البته در مورد صاغرون معانی دیگری بیان شده است که برخی از آنها می‌تواند هماهنگ با معنایی باشد که علامه طباطبائی تأیید کرده است.[5]
بررسی نظریه فقها
اما در مورد آنچه که از شرح لمعه شهید ثانی نقل شده است:(هنگامی که مسلمانان جزیه را از غیر مسلمانانی که در بلاد اسلام زندگی می‌کنند دریافت می‌کنند باید موی آنها را بکشند و یا سیلی به صورت آنها بزنند و آنها را کوچک برشمرند و تحقیر کنند)،[6] باید گفت شهید این مطلب از تذکره علامه حلی[7] نقل می‌کند علامه حلی نیز این مطلب را از یکی از فقهای اهل سنت به نام امام شافعی نقل می‌کند. هر چند ظاهر گفتار این دو فقیه این است که این تفسیر را قبول کردند.[8] اما باید توجه داشت حتی اگر این دو فقیه بزرگوار نیز پذیرفته باشند؛ با وجود همه احترامی که فقیهان بزرگ به خصوص علامه حلی نزد ما دارند؛ ولی عظمت و ارزش آنها دلیل بر این نیست که همه حرف‌های آنان مورد پذیرش باشد. وجود این‌گونه اشتباه در تمام علوم امری متداول و معمول است. بلکه مطلب همان‌گونه است که علامه طباطبایی و دیگران بیان کردند.[9]
در هر صورت برخورد همراه توهین نمی‌تواند موافق با دستورات اسلام و روش پیامبر(ص) و ائمه(ع) باشد. چنین به نظر می‌رسد این‌گونه رفتار از روش بنی امیه و کارگزاران آنان بر گرفته باشد؛ زیرا آنان بودند که با غیر عرب و با غیر قوم خود، رفتار خشن و غیر انسانی داشتند.[10]
در منابع روایی شواهد فراوانی وجود دارد که روش ائمه(ع) نه تنها توهین به اهل کتاب نبوده است، بلکه آنها را به عنوان یک انسان هم نوع محترم می‌داشتند؛
چند نمونه آن نوع برخورد و اخلاق نیکوی اسلامی را نقل می‌کنیم:
1. امام علی(ع) در دستور و فرمان خود به مالک اشتر فرماندار مصر می‌فرماید: مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی؛ زیرا مردم دو دسته‌اند، دسته‌‌ای برادر دینی تو، و دسته دیگر همانند تو در آفرینش می‌‌باشند.[11]
امام صادق می‌فرماید امام علی(ع) در مسیر حرکت به سوی کوفه با مردی از اهل ذمه (اهل کتاب) رفیق و همراه می‌شود؛ آن مرد از حضرت می‌پرسد بنده خدا مقصدت کجا است؟ حضرت فرمود کوفه، وقتی به جایی رسیدند مسیر کوفه از مسیر مرد اهل ذمه جدا می‌شد، حضرت برای همراهی مرد ذمی به همراه او حرکت کرد، مرد ذمی گفت مگر نگفتی مقصدت کوفه است، راه کوفه از آن طرف است، پس چرا به سمت کوفه نمی‌روی و مرا همراهی می‌کنی؟ حضرت فرمود: چرا مسیر کوفه را می‌دانم، ولی پیامبر(ص) اسلام به ما دستور داده است که رفاقت و همراهی باید با زیبایی کامل پایان پذیرد و کامل شدن رفاقت در راه به این است که در هنگام جدایی مقداری رفیق را مشایعت و همراهی کند. اتفاقا همین برخورد امام(ع) سبب ایمان و اسلام مرد ذمی شده است.[12]

پی نوشتها:
[1]. (قاتِلُوا الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدینُونَ دینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُون). توبه، 29.
[2]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 159، دمشق، بیروت، دارالقلم‌، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[3]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 33، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[4]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج ‌9، ص 323، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.
[5]. وجدانی فخر، قدرت الله، الجواهر الفخریة فی شرح الروضة البهیة، ج ‌5، ص 38‌، قم، سماء قلم‌، چاپ دوم، 1426ق‌.
[6]. شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، شارح، کلانتر، سید محمد،‌ ج 2، ص 389، قم، کتابفروشی داوری، چاپ اول، 1410ق.
[7]. ر. ک : علامه حلّی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج 9، ص 310، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، چاپ اول، 1414ق.
[8] همان ص 327
[9]. نجف‌آبادی، حسین علی منتظری‌، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الإسلامیة، ج ‌3، ص 469‌، قم، نشر تفکر، چاپ دوم، 1409ق‌‌.
[10]. همان، ص 470.
[11]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، ترجمه، دشتی، محمد، ص 567، قم، مشهور، چاپ اول، 1379ش.
[12]. حمیری، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد، ص 10، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، چاپ اول، 1413ق.
منبع: www.islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین