شرح پرسش: با خواندن این آیه: (و چیزی مانع مردم نشد از اینکه وقتی هدایت به سویشان آمد ایمان بیاورند، و از پروردگارشان آمرزش بخواهند، جز اینکه [مستحق شوند] تا سنت [خدا در مورد عذاب] پیشینیان، درباره آنان [نیز] به کار رود، یا عذاب رویارویشان بیاید). این سؤال پیش میآید که چرا ما باید با دیدن عذاب ایمانمان قویتر شود یا حتی بعد از عذاب ایمان بیاوریم و با هدایت به طور مستقیم ایمان نمیآوریم؟ پاسخ: برای تحقق هر پدیدهای از جمله ایمان، تحقق دو امر لازم است. 1. وجود مقتضی 2. عدم مانع؛ خداوند فطرت انسانی را بر موحد بودن و اقرار به وحدانیت خلق کرده است.[1] علاوه بر این پیامبران و رسولان بسیاری را فرستاده تا انسانها را در صراط مستقیم نگهدارند. بهشت و جهنم، وعد و وعید را قرار داده تا برای ایمان آوردن انسانها، هم مقتضی را ایجاد کرده باشد و هم اینکه در حد لازم، موانع را از بین ببرد. اما انسان در پیروی از شیاطین درونی و بیرونی، تمام این مقدمات الهی را رها کرده و نادیده میگیرد و در بسیاری از موارد حقیقت به درونش نفوذ پیدا نمیکند.[2] آیه مورد سؤال نیز از همین باب است. این آیه اشاره میکند که خداوند مقتضی را ایجاد کرده اما انسان به جایی میرسد که هرگز حقیقت را قبول نمیکند. ابتدا خداوند در آیه قبل از این آیه میفرماید که نشانههای بسیاری را فرستاده است: (و بیگمان در این قرآن برای مردم از هر مثلی، گوناگون آوردهایم و آدمی از هر چیزی پرخاشگرتر است).[3] سپس چنین میفرماید: (وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدی‌ وَ یَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلاَّ أَنْ تَأْتِیَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلینَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذابُ قُبُلاً).[4] بسیاری، حرف (ما) در ابتدای آیه را نافیه دانستهاند.[5] (الْهُدی‌) هدایت انسانها میباشد که در اینجا اشاره به قرآن[6] و پیامبر گرامی اسلام(ص)[7] است. مراد از (سُنَّةُ الْأَوَّلینَ) نیز همان هلاک شدن اقوام گذشته است؛[8] یعنی آنها طلب میکردند که چنین هلاکی را ببینند. کلمه (قُبُلاً) نیز به معنای عیان و آشکار است.[9] بنابر این مقصود از آیه چنین است؛ پس از اینکه هدایت بر آنان نازل شد و مقتضی ایمان شکل گرفت، آنها برای خود مانعی تراشیدند و ایمان خود را منوط به آنها کردند، خواستهای که تنها از نفس آنان سرچشمه میگرفت و در واقع بهانهای برای ایمان نیاوردن بود.[10] در حقیقت، این آیه اشاره به آن است که این گروه لجوج و مغرور با میل و اراده خود هرگز ایمان نخواهند آورد، تنها در دو حالت ایمان میآورند؛ نخست زمانی که عذابهای دردناکی که اقوام پیشین را در برگرفت آنها را فرو گیرد، دوم آنکه؛ لا اقل عذاب الهی را با چشم خود مشاهده کنند، که این ایمان اضطراری البته بیارزش خواهد بود.[11] در آیات دیگر قرآن نیز نقل شده است که مشرکان از پیامبر و خداوند میخواستند که عذاب و هلاکت را به آنان نشان دهد، تا ایمان بیاورند: (و [به خاطر بیاور] زمانی را که گفتند: پروردگارا! اگر این حق است و از طرف توست، بارانی از سنگ از آسمان بر ما فرود آر! یا عذاب دردناکی برای ما بفرست)؛[12] و (پس جواب قوم او جز این نبود که گفتند: اگر تو از راستگویانی عذاب خدا را برای ما بیاور).[13] اینکه چگونه این عذاب و هلاک شدن موجب ایمان آوردن آنها میشود، به این جهت است که دیگر راه فراری از آن نیست، حقیقت واقعی بر انسان آشکار میشود و در واقع این ایمان، ایمان اختیاری نیست، بلکه ایمان اجباری است؛ لذا هیچ ارزشی ندارد و هرگز اثری نخواهد کرد. در کنار این معنای آیه، معنای دیگری نیز وجود دارد که با وجود شباهت با معنای اول، اما تفاوتهای ظریف و دقیقی با آن دارد. در این معنا، (ما) در ابتدای آیه، استفهام انکاری است[14] و آیه اینگونه معنا شده؛ پس از آمدن هدایت، چه چیزی مانع ایمان شما و استغفارتان گردیده است تا اینکه هلاکت و یا عذاب الهی بر شما نازل گردد.[15] چرا برای خود هلاکت و طریقت ضلالت را میخواهید؛ در حالیکه ما تمام نشانههای هدایت را فرستادیم. پی نوشتها: [1]. روم، 30: (فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی‌ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون‌)؛ پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند!. [2]. بقره، 7: (خَتَمَ اللَّهُ عَلی‌ قُلُوبِهِمْ وَ عَلی‌ سَمْعِهِمْ وَ عَلی‌ أَبْصارِهِمْ غِشاوَة ...)؛ خدا بر دلها و گوشهای آنان مهر نهاده و بر چشمهایشان پردهای افکنده شد. [3]. کهف، 54. [4]. کهف، 55: ( و هنگامی که برای مردم رهنمود آمد چیزی آنها را باز نداشت که ایمان آورند و از پروردگارشان آمرزش بخواهند جز (انتظار) اینکه سنّت (خداوند در عذاب) پیشینیان برای آنان (نیز) سر برسد یا عذاب پیش روی آنها آید). [5]. صافی، محمود بن عبد الرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، ج 15، ص 210، دمشق، بیروت، دار الرشید، مؤسسة الإیمان، چاپ چهارم، 1418ق؛ درویش، محیی الدین، اعراب القرآن و بیانه، ج 5، ص 624، بیروت، دارالارشاد، چاپ چهارم، 1415ق. [6]. مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 5، ص 139، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1424ق. [7]. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، تحقیق: دکتر یاحقی، محمد جعفر، دکتر ناصح، محمد مهدی، ج 12، ص 370، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1408ق؛ نخجوانی، نعمت الله بن محمود، الفواتح الالهیه و المفاتح الغیبیه، ج 1، ص 484، مصر، دار رکابی للنشر، چاپ اول، 1999م. [8]. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 2، ص 369، مدیریت حوزه علمیه قم، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ اول، 1377ش. [9]. بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، تحقیق، المرعشلی‌، محمد عبد الرحمن، ج 3، ص 285، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1418ق. [10]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‌، محمد جواد، ج 6، ص 737، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، با مقدمه، شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق، قصیرعاملی، احمد، ج 7،ص 60، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی تا. [11]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 12، ص 471، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش. [12]. انفال، 32. [13]. عنکبوت، 22. [14]. حسینی شیرازی، سید محمد، تقریب القرآن إلی الأذهان، ج 3، ص 398، بیروت، دار العلوم، چاپ اول، 1424ق. [15]. همان؛ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 15، ص 173، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق. منبع: www.islamquest.net
شرح پرسش:
با خواندن این آیه: (و چیزی مانع مردم نشد از اینکه وقتی هدایت به سویشان آمد ایمان بیاورند، و از پروردگارشان آمرزش بخواهند، جز اینکه [مستحق شوند] تا سنت [خدا در مورد عذاب] پیشینیان، درباره آنان [نیز] به کار رود، یا عذاب رویارویشان بیاید). این سؤال پیش میآید که چرا ما باید با دیدن عذاب ایمانمان قویتر شود یا حتی بعد از عذاب ایمان بیاوریم و با هدایت به طور مستقیم ایمان نمیآوریم؟
پاسخ:
برای تحقق هر پدیدهای از جمله ایمان، تحقق دو امر لازم است. 1. وجود مقتضی 2. عدم مانع؛ خداوند فطرت انسانی را بر موحد بودن و اقرار به وحدانیت خلق کرده است.[1] علاوه بر این پیامبران و رسولان بسیاری را فرستاده تا انسانها را در صراط مستقیم نگهدارند. بهشت و جهنم، وعد و وعید را قرار داده تا برای ایمان آوردن انسانها، هم مقتضی را ایجاد کرده باشد و هم اینکه در حد لازم، موانع را از بین ببرد. اما انسان در پیروی از شیاطین درونی و بیرونی، تمام این مقدمات الهی را رها کرده و نادیده میگیرد و در بسیاری از موارد حقیقت به درونش نفوذ پیدا نمیکند.[2]
آیه مورد سؤال نیز از همین باب است. این آیه اشاره میکند که خداوند مقتضی را ایجاد کرده اما انسان به جایی میرسد که هرگز حقیقت را قبول نمیکند. ابتدا خداوند در آیه قبل از این آیه میفرماید که نشانههای بسیاری را فرستاده است: (و بیگمان در این قرآن برای مردم از هر مثلی، گوناگون آوردهایم و آدمی از هر چیزی پرخاشگرتر است).[3] سپس چنین میفرماید: (وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدی وَ یَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلاَّ أَنْ تَأْتِیَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلینَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذابُ قُبُلاً).[4] بسیاری، حرف (ما) در ابتدای آیه را نافیه دانستهاند.[5] (الْهُدی) هدایت انسانها میباشد که در اینجا اشاره به قرآن[6] و پیامبر گرامی اسلام(ص)[7] است. مراد از (سُنَّةُ الْأَوَّلینَ) نیز همان هلاک شدن اقوام گذشته است؛[8] یعنی آنها طلب میکردند که چنین هلاکی را ببینند. کلمه (قُبُلاً) نیز به معنای عیان و آشکار است.[9]
بنابر این مقصود از آیه چنین است؛ پس از اینکه هدایت بر آنان نازل شد و مقتضی ایمان شکل گرفت، آنها برای خود مانعی تراشیدند و ایمان خود را منوط به آنها کردند، خواستهای که تنها از نفس آنان سرچشمه میگرفت و در واقع بهانهای برای ایمان نیاوردن بود.[10] در حقیقت، این آیه اشاره به آن است که این گروه لجوج و مغرور با میل و اراده خود هرگز ایمان نخواهند آورد، تنها در دو حالت ایمان میآورند؛ نخست زمانی که عذابهای دردناکی که اقوام پیشین را در برگرفت آنها را فرو گیرد، دوم آنکه؛ لا اقل عذاب الهی را با چشم خود مشاهده کنند، که این ایمان اضطراری البته بیارزش خواهد بود.[11]
در آیات دیگر قرآن نیز نقل شده است که مشرکان از پیامبر و خداوند میخواستند که عذاب و هلاکت را به آنان نشان دهد، تا ایمان بیاورند: (و [به خاطر بیاور] زمانی را که گفتند: پروردگارا! اگر این حق است و از طرف توست، بارانی از سنگ از آسمان بر ما فرود آر! یا عذاب دردناکی برای ما بفرست)؛[12] و (پس جواب قوم او جز این نبود که گفتند: اگر تو از راستگویانی عذاب خدا را برای ما بیاور).[13]
اینکه چگونه این عذاب و هلاک شدن موجب ایمان آوردن آنها میشود، به این جهت است که دیگر راه فراری از آن نیست، حقیقت واقعی بر انسان آشکار میشود و در واقع این ایمان، ایمان اختیاری نیست، بلکه ایمان اجباری است؛ لذا هیچ ارزشی ندارد و هرگز اثری نخواهد کرد.
در کنار این معنای آیه، معنای دیگری نیز وجود دارد که با وجود شباهت با معنای اول، اما تفاوتهای ظریف و دقیقی با آن دارد. در این معنا، (ما) در ابتدای آیه، استفهام انکاری است[14] و آیه اینگونه معنا شده؛ پس از آمدن هدایت، چه چیزی مانع ایمان شما و استغفارتان گردیده است تا اینکه هلاکت و یا عذاب الهی بر شما نازل گردد.[15] چرا برای خود هلاکت و طریقت ضلالت را میخواهید؛ در حالیکه ما تمام نشانههای هدایت را فرستادیم.
پی نوشتها:
[1]. روم، 30: (فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون)؛ پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند!.
[2]. بقره، 7: (خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَة ...)؛ خدا بر دلها و گوشهای آنان مهر نهاده و بر چشمهایشان پردهای افکنده شد.
[3]. کهف، 54.
[4]. کهف، 55: ( و هنگامی که برای مردم رهنمود آمد چیزی آنها را باز نداشت که ایمان آورند و از پروردگارشان آمرزش بخواهند جز (انتظار) اینکه سنّت (خداوند در عذاب) پیشینیان برای آنان (نیز) سر برسد یا عذاب پیش روی آنها آید).
[5]. صافی، محمود بن عبد الرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، ج 15، ص 210، دمشق، بیروت، دار الرشید، مؤسسة الإیمان، چاپ چهارم، 1418ق؛ درویش، محیی الدین، اعراب القرآن و بیانه، ج 5، ص 624، بیروت، دارالارشاد، چاپ چهارم، 1415ق.
[6]. مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 5، ص 139، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1424ق.
[7]. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، تحقیق: دکتر یاحقی، محمد جعفر، دکتر ناصح، محمد مهدی، ج 12، ص 370، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1408ق؛ نخجوانی، نعمت الله بن محمود، الفواتح الالهیه و المفاتح الغیبیه، ج 1، ص 484، مصر، دار رکابی للنشر، چاپ اول، 1999م.
[8]. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 2، ص 369، مدیریت حوزه علمیه قم، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ اول، 1377ش.
[9]. بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، تحقیق، المرعشلی، محمد عبد الرحمن، ج 3، ص 285، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1418ق.
[10]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 6، ص 737، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، با مقدمه، شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق، قصیرعاملی، احمد، ج 7،ص 60، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی تا.
[11]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 12، ص 471، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[12]. انفال، 32.
[13]. عنکبوت، 22.
[14]. حسینی شیرازی، سید محمد، تقریب القرآن إلی الأذهان، ج 3، ص 398، بیروت، دار العلوم، چاپ اول، 1424ق.
[15]. همان؛ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 15، ص 173، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] با خواندن این آیه: (و چیزی مانع مردم نشد از اینکه وقتی هدایت به سویشان آمد ایمان بیاورند، و از پروردگارشان آمرزش بخواهند، جز اینکه [مستحق شوند] تا سنت [خدا در مورد عذاب] پیشینیان، درباره آنان [نیز] به کار رود، یا عذاب رویارویشان بیاید). این سؤال پیش میآید که چرا ما باید با دیدن عذاب ایمانمان قویتر شود یا حتی بعد از عذاب ایمان بیاوریم و با هدایت به طور مستقیم ایمان نمیآوریم؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا در اعتبار مشاهده در شهادت بر زنا، مشاهده مستقیم شرط است، یا مشاهده غیر مستقیم نیز کافی است؟ مثلا اگر شهود از طریق آینه یا دوربین مدار بسته به صورت زنده و مستقیم صحنه را مشاهده کنند، آیا شهادتشان به عنوان بیّنه شرعی حجّت است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا در اعتبار مشاهده در شهادت بر زنا، مشاهده مستقیم شرط است، یا مشاهده غیر مستقیم نیز کافی است؟ مثلا اگر شهود از طریق آینه یا دوربین مدار بسته به صورت زنده و مستقیم صحنه را مشاهده کنند، آیا شهادتشان به عنوان بیّنه شرعی حجّت است؟
- [سایر] با توجه به هدایت ناپذیری کافران لجوج، اصرار پیامبران بر هدایت آنان و عذاب آنان در قیامت چه معنایی دارد؟
- [سایر] وقتی گنهکاران را به سوی دوزخ می برند در حین مشاهده ی عذاب چه می گویند؟
- [سایر] چرا عدم ایمان به آخرت , موجب عذاب ابدی می شود ؟
- [سایر] آیا مشاهده سحر و جادو به صورت مستقیم یا غیرمستقیم (فیلم) و مطالعه در مورد آن حرام است؟
- [سایر] چرا ایمان آوردن برای مردم سخت است؟
- [سایر] آیا از نظر روانشناسی ، ایمان بر روی ذهن تاثیر میگذارد و اگر میگذارد این تاثیر به چه صورت است؟
- [آیت الله سیستانی] مشاهده تصاویر ورزشی زنان که قسمتی از بدن آنان عریان است بطور مستقیم و یا غیر مستقیم از تلویزیون برای مردان چه حکمی دارد ؟ آیا متاهل یا مجرد بودن مرد تفاوتی در حکم مسئله می کند ؟
- [آیت الله نوری همدانی] مرتبة دوّم از امر به معروف ونهی از منکر ، امر ونهی به زبان است ، پس با احتمال تأثیر وحصول سایر شرایط گذشته ، واجب است اهل معصیت را نهی کنند ، وتارک واجب را امر کنند به آوردن واجب .
- [امام خمینی] مرتبه دوم از امر به معروف و نهی از منکر، امر و نهی به زبان است، پس با احتمال تأثیر و حصول سایر شرایط گذشته، واجب است اهل معصیت را نهی کنند، و تارک واجب را امر کنند به آوردن واجب.
- [امام خمینی] - ترجمه سوره حمد (بسم الله الرحمن الرحیم ) یعنی ابتدا می کنم بنام خداوندی که در دنیا بر مؤمن و کافر رحم می کند و در آخرت بر مؤمن رحم می نماید. (الحمد لله رب العالمین ) یعنی ثنا مخصوص خداوندی است که پرورش دهنده همه موجودات است.(الرحمن الرحیم ) یعنی در دنیا بر مؤمن و کافر و در آخرت بر مؤمن رحم می کند.(مالک یوم الدین ) یعنی پادشاه و صاحب اختیار روز قیامت است. (ایاک نعبد و ایاک نستعین ) یعنی فقط تو را عبادت می کنیم و فقط از تو کمک می خواهیم. (اهدنا الصراط المستقیم ) یعنی هدایت کن ما را به راه راست که آن دین اسلام است. (صراط الذین انعمت علیهم ) یعنی به راه کسانی که به آنان نعمت دادی که آنان پیغمبران و جانشینان پیغمبران هستند. (غیر المغضوب علیهم و لا الضالین ) یعنی نه به راه کسانی که غضب کرده ای بر ایشان و نه آن کسانی که گمراهند.
- [آیت الله اردبیلی] (بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ) یعنی: (آغاز میکنم به نام خداوندی که در دنیا بر مؤمن و کافر و در آخرت بر مؤمن رحم مینماید.) (اَلْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعالَمینَ) یعنی: (ثنا و ستایش مخصوص خداوندی است که پرورش دهنده همه موجودات است.) (اَلرَّحْمنِ الرَّحیمِ) یعنی: (در دنیا بر مؤمن و کافر و در آخرت بر مؤمن رحم میکند.) (مالِکِ یَوْمِ الدّینِ) یعنی: (صاحب اختیار روز قیامت است.) (إیّاکَ نَعْبُدُ وَإیّاکَ نَسْتَعینُ) یعنی: (فقط تو را عبادت میکنیم و فقط از تو کمک میخواهیم.) (إهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ) یعنی: (ما را به راه راست (دین اسلام) هدایت کن.) (صِراطَ الَّذینَ أنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ) یعنی: (به راه کسانی که به آنان نعمت دادی (راه پیامبران و جانشینان آنان و شهداء و صدیقان).) (غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاَ الضّالّینَ) یعنی: (نه به راه کسانی که بر آنان غضب کردهای و نه آنانی که گمراهند.)
- [آیت الله اردبیلی] یکی از گناهان کبیره که وعده عذاب بر آن داده شده، (غیبت) است و معنای (غیبت) آن است که شخص، عیب برادر یا خواهر مؤمن خود را در غیاب =============================================================================== 1 وسائلالشیعة، چاپ آل البیت، باب 147 از (أبواب أحکامالعِشرة)،ح1 و 2 و 3،ج12،ص269 و 270. او بیان کند، بلکه چنانچه هر مطلبی را درباره او نقل کند که اگر در حضور او بیان میکرد ناراحت میشد، غیبت محسوب میشود.
- [آیت الله وحید خراسانی] خاتمه هرچند هر گناهی بزرگ است چون عظمت و جلال و کبریای خداوند محدود به حدی نیست پس نافرمانی خداوند متعال هم با توجه به این که معصیت خداوند علی عظیم است بزرگ است و روایت شده نظر نکن به انچه معصیت کردی بلکه ببین چه کسی را معصیت کردی ولی در مقایسه گناهان به یکدیگر بعضی بزرگتر و عذاب ان شدیدتر است و بر برخی از گناهان به طور صریح یا ضمنی تهدید و وعید به عذاب و اتش شده و یا در روایات وارده از اهل بیت عصمت علیهم السلام از انها تعبیر به کبیره شده است و به مقتضای ایه کریمه ان تجتنبوا کبایر ما تنهون عنه نکفر عنکم سییاتکم اگر دوری کنید از گناهان کبیره ای که نهی شده اید از ان می پوشانیم از شما بدیها و سییات شما را اجتناب از انها موجب امرزش گناهان دیگر است و بعضی از فقهاء اعلی الله مقامهم انها را تا هفتاد و بعضی بیشتر از ان شمرده اند و قسمتی از انها که بیشتر مورد ابتلاست ذکر می شود شرک و کفر به خداوند متعال که با هیچ گناه کبیره ای قابل قیاس نیست یاس و ناامیدی از روح و رحمت خداوند متعال امن از مکر خداوند متعال قسم دروغ به خداوند متعال انکار انچه خداوند نازل فرموده است محاربه با اولیای خداوند متعال محاربه با خدا و رسول به قطع طریق و افساد در زمین حکم به غیر انچه خداوند نازل فرموده است دروغ بستن بر خدا و رسول و اوصیا منع از ذکر خداوند در مساجد و سعی در خراب کردن انها منع زکاتی که واجب است تخلف از جهاد واجب فرار از جنگ مسلمین با کفار اضلال گمراه کردن از راه خداوند متعال اصرار بر گناهان صغیره ترک عمدی نماز و سایر واجبات الهیه ریا اشتغال به لهو مانند غنا و تار زدن ولایت ظالم اعانه کمک کردن ظالم شکستن عهد و قسم تبذیر فاسد کردن مال و بیهوده خرج کردن ان اسراف شرب خمر سحر ظلم غنا عقوق والدین اذیت و بدرفتاری با پدر و مادر قطع رحم لواط زنا نسبت دادن زنا به زن محصنه قیادت جمع کردن بین مرد و زن به زنا یا دو مرد به لواط دزدی ربا خوردن سحت خوردن حرام مانند بهای خمر و اجرت زن زناکار و رشوه ای که حاکم برای حکم می گیرد کم فروشی غش مسلمین خوردن مال یتیم به ظلم شهادت دادن به ناحق کتمان شهادت اشاعه فاحشه و گناه بین مومنین فتنه سخن چینی کردن که موجب تفرقه بین مومنین شود ناسزا گفتن به مومن و اهانت به مومن و ذلیل کردن او بهتان بر مومن تهمت زدن به مومن غیبت و ان ذکر عیب مستور و پوشیده مومن در غیاب او است چه ان عیب را به گفتار بیان کند یا به رفتار بفهماند هرچند در اظهار عیب مومن قصد اهانت و هتک حیثیت نداشته باشد و اگر به قصد اهانت عیب مومن را اظهار نماید دو گناه مرتکب شده است
- [آیت الله وحید خراسانی] قرض دادن به مسلمان مخصوصا به مومنین از کارهای مستحب است و در قران مجید به ان امر شده و قرض دادن به مومن قرض دادن به خدا شمرده شده و وعده مغفرت به قرض دهنده داده شده و در اخبار راجع به ان سفارش شده است و از پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم روایت شده که کسی که به برادر مسلمان خود قرض بدهد برای او به هر درهمی که قرض داده به وزن کوه احد از کوههای رضوی و طور سیناء حسنات است و اگر با او در طلب قرض مدارا کند بر صراط مانند برق بدون حساب و عذاب می گذرد و کسی که برادر مسلمان به او شکایت کند و قرض ندهد خداوندعزوجل بهشت را بر او حرام می کند و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که اگر قرض بدهم برای من محبوب تر است از ان که به مانند ان صدقه بدهم
- [آیت الله علوی گرگانی] انسان میتواند زکاْ را در هشت مورد مصرف کند: اوّل - فقیر و آن کسی است که مخارج سال خود وعیالاتش را ندارد و کسی که صنعت یا ملک یا سرمایهای دارد که میتواند مخارج سال خود را بگذراند فقیر نیست; دوم - مسکین و آن کسی است که از فقیر سختتر میگذراند; سوم - کسی که از طرف امام7 یا نایب امام مأمور است زکاْ را جمع ونگهداری نماید و به حساب آن رسیدگی کند و آن را به امام یا نایب امام یا فقیر برساند; چهارم - کفاری که اگر زکاْ به آنان بدهند به دین اسلام مایل میشوند یا در جنگ به مسلمانان کمک میکنند و به مسلمانانی که ایمان آنان ضعیف است زکاْ داده میشود که سبب تقویت ایمان آنان گردد; پنجم - دادن زکاْ به بندههایی که مکاتب هستند ونمیتوانند مال کتابت خود را ادا بنمایند; ششم بدهکاری که قرض او را فراگرفته ونمیتواند قرض خود را بدهد بشرط آن که قرض صرف در معصیت نشده باشد; هفتم - سبیل ا& یعنی کارهائی که منفعت عمومی دینی دارد، مثل ساختن مسجد ومدرسهای که علوم دینیّه در آن خوانده میشود وساختن پلها واصلاح ذات البین واعانت بر طاعات وظاهراً جائز است دادن این سهم از زکات را در هر طاعتی که انسان بدون آن متمکّن از آوردنش نمیباشد یا متمکّن است ولی بدون آن اقدام به آوردن آن طاعت نمیکند; هشتم - ابنالسبیل یعنی مسافری که در سفر درمانده شده واحکام اینها در مسائل آینده گفته خواهدشد.
- [آیت الله مظاهری] اشاعه فحشا (یعنی پراکنده کردن فساد و زشتکاری) از گناهان کبیره در اسلام است و قرآن شریف برای کسی که دوست دارد گناهان آشکار شوند، عذاب دنیا و آخرت را وعده داده است، چه برسد که بخواهد عمل اشاعه فحشا را انجام دهد: (انَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَةَ فِی الَّذینَ امَنُوا لَهُمْ عَذابٌ الیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْاخِرَة)[1] (به تحقیق کسانی که دوست میدارند که زشت کاری در میان آنان که ایمان آوردهاند، شیوع پیدا کند، برای آنان در دنیا و آخرت عذابی پر درد خواهد بود.) و آن اقسامی دارد: الف) عیبی را به دروغ نسبت دادن به کسی و آن را درمیان مردم شیوع دادن، و این قسم علاوه بر گناه اشاعه فحشا، گناه تهمت را نیز دارد، و افرادی که دامن به آن شایعه میزنند و آن را برای دیگران میگویند، اگر بدانند که تهمت است، گناهشان مثل کسی است که شایعه را اختراع نموده و اگر ندانند، حرام است و گناه اشاعه فحشا را دارد، علاوه بر اینکه آن شایعه تهمت است و گناه از آن را نیز دارد. ب) پخش کردن عیبی که در کسی هست در میان مردم، و این صورت علاوه بر گناه اشاعه فحشا، گناه غیبت را نیز دارد. ج) گناهی را علنی و در میان مردم انجام دادن، نظیر بیرون آمدن زن با وضع جلف یا بدحجاب و یا بیحجاب و نظیر پخش موسیقیهای شهوتانگیز و پخش غناها و آهنگهای محرّک و یا پخش گفتههای جلف و محرّک در میان مردم و نظیر پخش کتابهای عشقی و رمانهای محرّک و امثال اینها، و این صورت علاوه بر گناهی که مترتّب بر اصل کار است، گناه اشاعه فحشا را نیز دارد و در بسیاری از موارد، گناه دوّم بالاتر از گناه اوّل است.
- [آیت الله مظاهری] برای امر به معروف و نهی از منکر مراتبی است: مرتبه اوّل: اهمیّت دادن به واجبات و اجتناب از منکرات است به طوری که دیگران از رفتار او متنبه شوند و واجبات را به جا آورند و گناهان را ترک کنند، و این مرتبه از بهترین مراتب است و تأثیر آن هم زیاد است مخصوصاً پدر و مادر در خانه، و معلم در مدرسه، و بزرگان در اجتماع. مرتبه دوّم: امر و نهی به زبان است که واجب است اهل معصیت را نهی کنند و تارک واجب را به آوردن واجب امر کنند. مرتبه سوّم: با شخص معصیت کار طوری عمل شود که بفهمد برای ارتکاب او به معصیت، با او این نحو عمل شده است، مثل اینکه از او رو برگرداند یا با چهره عبوس با او ملاقات کند یا با او ترک مراوده کند. مرتبه چهارم: توسّل به زور و جبر است، پس اگر اطمینان داشته باشد که ترک منکر نمیکند یا واجب را به جا نمیآورد مگر با اعمال زور و جبر، واجب است لکن باید تجاوز از قدر لازم نکند. مرتبه پنجم: اگر توقف داشته باشد جلوگیری از معصیت بر جرح و کتک زدن و سخت گرفتن بر شخص معصیت کار و در مضیقه قرار دادن او، جایز است، لکن لازم است مراعات شود که زیادهروی نشود و لازم است در این امر و نظیر آن اجازه از مجتهد جامع الشرایط گرفته شود.