پاسخ اجمالی: قرآن کریم به صورت خلاصه در چند آیه داستان ایوب پیامبر(ع) را بیان کرده است. در یکی از این آیات، داستان سوگند خوردن ایوب و زدن همسرش را با برگ ریحان ذکر میکند. اما در مورد اینکه همسر او چه خطایی انجام داده؛ مفسران نظریات متفاوتی را مطرح کردهاند؛ مانند آنکه زمانی که ایّوب به گرفتاریهای مختلفی دچار شد، شیطان نزد همسر او رفته و گفت: شوهرت سرسختی میکند و اگر یک کلمه که من یادش میدهم بگوید از بیماری رها شده و مال و فرزندش به او بر میگردد. زن قبول کرده و پیغام را به شوهر رساند. اما ایوب خشمگین شد و گفت: این دشمن خدا شیطان بود که تو را گمراه کرد، مگر چون خدا نعمتی داد باید مؤمن بود؟! و اگر بر ما سخت گرفت باید کافر شویم؟! سوگند به خدا اگر تندرست شوم تو را تنبیه میکنم. این احتمال وجود دارد که تنبیه کردن همسر به وسیله حضرت ایوب(ع) نه جهت همسر بودن، بلکه به جهت رسالت و اختیاراتی است که ایشان جهت نبوت دارای آن بودند و نیز همسرش مستوجب این تنبیه بود. اما خداوند جهت موقعیت دشواری که سپری کرده و نیز کردارهای نیکش، بر او بخشش کرده و از اشتباهش درگذشته است. پاسخ تفصیلی: حضرت ایّوب(ع) یکی از پیامبران الهی بود که مورد آزمایشهای دشواری قرار گرفت. ایشان همه نزدیکان و داراییهای خود را از دست داد و تنها با بدنی ناتوان و مریض و همسری که از زنان پاکدامن و از خاندان نبوت بود،[1] باقی ماندند. قرآن به صورت مجمل و در آیاتی اندک به داستان ایوب(ع) پرداخته است. در یکی از این آیات، به داستان سوگند خوردن ایشان و زدن همسرشان با برگ ریحان اشاره شده است: (وَ خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ)؛[2] قرآن تنها در همین حد و به صورت مختصر، این مطلب را بیان میکند. در اینجا نامی از همسر ایوب و خطای انجام شده که موجب سوگند ایوب شد، وجود ندارد، اما در آیه نکاتی وجود دارد که در ذیل بدانها میپردازیم: 1. (خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ): کلمه (ضغث) به معنای دستهای از خوشه ریحان و مانند آن است.[3] از این تعبیر به دست میآید که ایشان خطایی انجام داده است و در عین حال زن پاکدامن و قابل احترامی بود که خداوند به این جهت راهی برای ایوب باز گذاشته تا آسیبی به او نرسد و احترامش نیز حفظ شود. 2. (وَ لا تَحْنَثْ): یکی از معانی (حنث) شکستن سوگند میباشد.[4] بنابر این، از آیه به دست میآید که ایوب سوگند خورده بود تا همسرش را تنبیه کند،[5] امّا پروردگار با نشاندادن راهکاری، ایوب را در انجام سوگند خویش کمک میکند؛ البته به شیوهای که آسیبی به همسرش نرساند. 3. قبل از این آیه، خداوند میفرماید: ([به او گفتیم:] با پایت به زمین بکوب، این آبی است برای شستوشو، آبی سرد و آشامیدنی. و خانوادهاش را [که در حادثهها از دستش رفته بودند] و مانندشان را همراه با آنان به او بخشیدیم تا رحمتی از سوی ما و تذکری برای خردمندان باشد).[6] از چینش آیات به دست میآید که این ماجرا پس از معجزه الهی در شفای کامل ایوب بود. 4. در آیه مورد بحث؛ این احتمال وجود دارد که حضرت ایوب همسرش را نه جهت همسر بودن، بلکه جهت اختیارات مرتبط با نبوّت تنبیه کرده و همسر او نیز سزاوار تنبیه بود. اما پروردگار جهت موقعیت دشواری که آن زن با آن روبرو بوده و نیز به پاسداشت اعمال نیک او بر او بخشش آورده و از اشتباهش گذشت. 5. اما نکته مبهم در آیه این است که همسر ایوب چه خطای مرتکب شده تا ایوب بر تنبیه او سوگند یاد کند؟ در ذیل به بررسی برخی احتمالات میپردازیم: الف. برخی مفسران چنین آوردهاند؛ زمانی که ایّوب(ع) گرفتار شد و به بیماری سختی دچار گردید، مردم او را رها کردند و همسرش تلاش میکرد تا غذایی برایش فراهم آورد. روزی شیطان به مردم گفت: این زن با مردی بیمار سر و کار دارد که میان شما میآید و ممکن است بیماری او از این زن به شما سرایت کند. او را راه ندهید و کمک نکنید. سپس نزد آن زن رفته و با اندوه گفت: شوهرت سرسختی میکند و اگر یک کلمه که من یادش میدهم بگوید از بیماری رها میشود و مال و فرزندش به او برمیگردد. زن قبول کرده و پیغام را به شوهر رساند. اما ایوب خشمگین شد و گفت: این دشمن خدا شیطان بود که تو را گمراه کرد. مگر چون خدا نعمتی داد باید مؤمن بود؟! و اگر بر ما سخت گرفت باید کافر شویم؟! سوگند به خدا اگر تندرست شوم تو را تنبیه میکنم.[7] چنین داستانی با تغییراتی جزئی در منابع مختلف وجود دارد.[8] ب. علی بن ابراهیم قمی ذیل این آیه، حدیث مفصلی از امام صادق(ع) نقل میکند که در بخشی از آن چنین آمده است: (...در این وقت همسرش با تکّهای نان خشک سر رسید و وقتی اوضاع را دگرگون دید (ایوب شفا پیدا کرده است) فریاد زد: ای ایّوب چه بر سرت آمده است؟ آن وقت ایوب او را صدا زد، وقتی جلوتر رفت و ایّوب را سالم مشاهده کرد، سجده شکر بهجا آورد، ناگهان ایّوب مشاهده کرد که موهای همسرش کوتاه شده بود بدان جهت که او از مردم تقاضای نانی برای رفع گرسنگی کرده بود و چون گیسوان زیبایی داشت، مردم به او گفته بودند: موهایت را به ما بده تا ما به تو نان بدهیم، او هم موهایش را کوتاه کرد و به آنها داد و طعامی برای ایّوب تهیّه کرد، امّا ایّوب که از ماجرا بیخبر بود با دیدن این وضع خشمگین شد و سوگند خورد که او را صد تازیانه بزند، همان دم به او وحی شد که همسرش بیگناه بوده و به همین‌ جهت از سوگندش اندوهگین شد، امّا خداوند به او وحی نمود که دستهای صدتایی از شاخههای نازک را بر گرفته و با آن ضربهای بر همسرش فرود آورد و به این ترتیب سوگند خود را ادا کند و او نیز چنین کرد).[9] برخی از اهل سنت نیز همین قول را -بدون ذکر این روایت- مطرح کردهاند.[10] این قول علاوه بر ضعف سند در روایت، دارای اشکالاتی است؛ چرا که همسر ایوب مضطر بود و نیاز بسیار به غذا داشت و جالب اینکه او این کار را برای شوهرش انجام داده بود؛ حال به نظر میرسد؛ زنی در شرایط او، اگر این فداکاری را کند تا نانی بگیرد، نه تنها قابل سرزنش نخواهد بود، بلکه نشان از ارزش این زن است.[11] ج. برخی از مفسران آوردهاند که به ایوب خبر رسید همسرش زنا داده و گیسویش بریده شد و زمانی که همسرش برگشت و گیسویش را دید، قسم خورد او را صد ضربه شلاق بزند. اما بعد از آنکه حقیقت بر او آشکار شد پشیمان گردید.[12] بنابر این قول، ایوب جهت مجازات زنا، تصمیم به اجرای حد داشت.[13] این قول، اشکالات بسیار جدی دارد؛ زیرا اگر چنین بود، نه تنها ایوب حق زدن همسرش را – و لو با چوب نازک – نداشت، بلکه جهت اتهام نادرستی که به او وارد کرده بود، باید طلب بخشش میکرد و این خود ایوب بود که باید مؤاخذه میشد! همچنین این قول با آیه سازگار نیست؛ زیرا از آیه به دست میآید که همسرش اشتباهی انجام داده است؛ زیرا سوگند ایوب صحیح بود و همسرش سزاوار مجازاتی هر چند اندک بود؛ اما بنابر این روایت، همسر ایوب هیچ اشتباهی مرتکب نشده است. د. برخی از مفسران به صورت کلی معتقدند که همسر ایوب نوعی نافرمانی انجام داده و بدین جهت ایوب سوگند بر تنبیهش خورده است.[14] اگر چه میتوان این کلیگویی را بر یکی از اقوال موجود حمل کرد؛ اما واقعیت آن است که ما از اصل ماجرا اطلاع دقیقی نداریم و نباید به احتمالات روی آوریم. برخی مفسران، احتمالات دیگری را نیز مطرح کردهاند که در این مختصر نیازی به ذکر آنها نیست.[15] در نهایت ذکر این نکته لازم است که سوگند حضرت ایوب(ع) بر مبنای صحیحی صادر شده و نافذ بوده و باید به آن عمل میکرده؛ لذا پروردگار راهی را جهت تخفیف مجازات پیش روی او قرار میدهد. همچنین ایوب اگر چه از روی ناراحتی و حتی شاید عصبانیت قسم خورده؛ اما این عصبانیت به حدی نبوده که قسمش را ناکارآمد کند؛ زیرا سوگند کسی که از فرط عصبانیت نمیفهمد چه میگوید، اعتباری ندارد[16] و قطعاً چنین چیزی پیرامون سوگند حضرت ایوب صدق نمیکرده است. پی نوشتها: [1]. شبر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص 430، بیروت، دار البلاغة للطباعة و النشر، چاپ اول، 1412ق؛ آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: عطیة، علی عبدالباری، ج 12، ص 199، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق. [2]. ص، 44: ([و به او گفتیم:] بستهای از ساقههای گندم [یا مانند آن] را برگیر و با آن [همسرت را] بزن و سوگند خود را مشکن! ما او را شکیبا یافتیم چه بنده خوبی که بسیار بازگشتکننده [به سوی خدا] بود!). [3]. ‌زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص 98، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق. [4]. ‌طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی‌، سید احمد، ج 2، ص 250، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش. [5]. مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 6، ص 382، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1424ق. [6]. ص، 42 – 43. [7]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، با مقدمه: بلاغی‌، محمد جواد، ج 8، ص 746، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 23، ص 108، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق. [8]. ‌ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، زاد المسیر فی علم التفسیر، تحقیق: المهدی‌، عبدالرزاق، ج 3، ص 577، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ اول، 1422ق. [9]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوی جزائری، سید طیب،‌ ج 2، ص 241، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‌17، ص 214. [10]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: شمس الدین، محمد حسین، ج 7، ص 66، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، 1419ق. [11]. فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 26، ص 399، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق. [12]. گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، ج 3، ص 311، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، 1408ق. [13]. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 5، ص 317، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1404ق. [14]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، با مقدمه: شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق: قصیرعاملی، احمد، ج 8، ص 596، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا. [15]. شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق: حسینی ارموی(محدث)، میر جلال الدین، ج 3، ص 833، تهران، دفتر نشر داد، چاپ اول، 1373ش؛ زحیلی، وهبة بن مصطفی، تفسیر الوسیط، ج 3، ص 2208، دمشق، دار الفکر، چاپ اول، 1422ق. [16]. امام خمینی، توضیح المسائل (محشّی)، گردآورنده: بنیهاشمی خمینی، سید محمدحسین، ج 2، ص 626، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ هشتم، 1424ق. منبع: www.islamquest.net
پاسخ اجمالی:
قرآن کریم به صورت خلاصه در چند آیه داستان ایوب پیامبر(ع) را بیان کرده است. در یکی از این آیات، داستان سوگند خوردن ایوب و زدن همسرش را با برگ ریحان ذکر میکند. اما در مورد اینکه همسر او چه خطایی انجام داده؛ مفسران نظریات متفاوتی را مطرح کردهاند؛ مانند آنکه زمانی که ایّوب به گرفتاریهای مختلفی دچار شد، شیطان نزد همسر او رفته و گفت: شوهرت سرسختی میکند و اگر یک کلمه که من یادش میدهم بگوید از بیماری رها شده و مال و فرزندش به او بر میگردد.
زن قبول کرده و پیغام را به شوهر رساند. اما ایوب خشمگین شد و گفت: این دشمن خدا شیطان بود که تو را گمراه کرد، مگر چون خدا نعمتی داد باید مؤمن بود؟! و اگر بر ما سخت گرفت باید کافر شویم؟! سوگند به خدا اگر تندرست شوم تو را تنبیه میکنم.
این احتمال وجود دارد که تنبیه کردن همسر به وسیله حضرت ایوب(ع) نه جهت همسر بودن، بلکه به جهت رسالت و اختیاراتی است که ایشان جهت نبوت دارای آن بودند و نیز همسرش مستوجب این تنبیه بود. اما خداوند جهت موقعیت دشواری که سپری کرده و نیز کردارهای نیکش، بر او بخشش کرده و از اشتباهش درگذشته است.
پاسخ تفصیلی:
حضرت ایّوب(ع) یکی از پیامبران الهی بود که مورد آزمایشهای دشواری قرار گرفت. ایشان همه نزدیکان و داراییهای خود را از دست داد و تنها با بدنی ناتوان و مریض و همسری که از زنان پاکدامن و از خاندان نبوت بود،[1] باقی ماندند.
قرآن به صورت مجمل و در آیاتی اندک به داستان ایوب(ع) پرداخته است. در یکی از این آیات، به داستان سوگند خوردن ایشان و زدن همسرشان با برگ ریحان اشاره شده است: (وَ خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ)؛[2] قرآن تنها در همین حد و به صورت مختصر، این مطلب را بیان میکند.
در اینجا نامی از همسر ایوب و خطای انجام شده که موجب سوگند ایوب شد، وجود ندارد، اما در آیه نکاتی وجود دارد که در ذیل بدانها میپردازیم:
1. (خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ): کلمه (ضغث) به معنای دستهای از خوشه ریحان و مانند آن است.[3] از این تعبیر به دست میآید که ایشان خطایی انجام داده است و در عین حال زن پاکدامن و قابل احترامی بود که خداوند به این جهت راهی برای ایوب باز گذاشته تا آسیبی به او نرسد و احترامش نیز حفظ شود.
2. (وَ لا تَحْنَثْ): یکی از معانی (حنث) شکستن سوگند میباشد.[4] بنابر این، از آیه به دست میآید که ایوب سوگند خورده بود تا همسرش را تنبیه کند،[5] امّا پروردگار با نشاندادن راهکاری، ایوب را در انجام سوگند خویش کمک میکند؛ البته به شیوهای که آسیبی به همسرش نرساند.
3. قبل از این آیه، خداوند میفرماید: ([به او گفتیم:] با پایت به زمین بکوب، این آبی است برای شستوشو، آبی سرد و آشامیدنی. و خانوادهاش را [که در حادثهها از دستش رفته بودند] و مانندشان را همراه با آنان به او بخشیدیم تا رحمتی از سوی ما و تذکری برای خردمندان باشد).[6]
از چینش آیات به دست میآید که این ماجرا پس از معجزه الهی در شفای کامل ایوب بود.
4. در آیه مورد بحث؛ این احتمال وجود دارد که حضرت ایوب همسرش را نه جهت همسر بودن، بلکه جهت اختیارات مرتبط با نبوّت تنبیه کرده و همسر او نیز سزاوار تنبیه بود. اما پروردگار جهت موقعیت دشواری که آن زن با آن روبرو بوده و نیز به پاسداشت اعمال نیک او بر او بخشش آورده و از اشتباهش گذشت.
5. اما نکته مبهم در آیه این است که همسر ایوب چه خطای مرتکب شده تا ایوب بر تنبیه او سوگند یاد کند؟
در ذیل به بررسی برخی احتمالات میپردازیم:
الف. برخی مفسران چنین آوردهاند؛ زمانی که ایّوب(ع) گرفتار شد و به بیماری سختی دچار گردید، مردم او را رها کردند و همسرش تلاش میکرد تا غذایی برایش فراهم آورد. روزی شیطان به مردم گفت: این زن با مردی بیمار سر و کار دارد که میان شما میآید و ممکن است بیماری او از این زن به شما سرایت کند. او را راه ندهید و کمک نکنید. سپس نزد آن زن رفته و با اندوه گفت: شوهرت سرسختی میکند و اگر یک کلمه که من یادش میدهم بگوید از بیماری رها میشود و مال و فرزندش به او برمیگردد. زن قبول کرده و پیغام را به شوهر رساند. اما ایوب خشمگین شد و گفت: این دشمن خدا شیطان بود که تو را گمراه کرد. مگر چون خدا نعمتی داد باید مؤمن بود؟! و اگر بر ما سخت گرفت باید کافر شویم؟! سوگند به خدا اگر تندرست شوم تو را تنبیه میکنم.[7] چنین داستانی با تغییراتی جزئی در منابع مختلف وجود دارد.[8]
ب. علی بن ابراهیم قمی ذیل این آیه، حدیث مفصلی از امام صادق(ع) نقل میکند که در بخشی از آن چنین آمده است: (...در این وقت همسرش با تکّهای نان خشک سر رسید و وقتی اوضاع را دگرگون دید (ایوب شفا پیدا کرده است) فریاد زد: ای ایّوب چه بر سرت آمده است؟ آن وقت ایوب او را صدا زد، وقتی جلوتر رفت و ایّوب را سالم مشاهده کرد، سجده شکر بهجا آورد، ناگهان ایّوب مشاهده کرد که موهای همسرش کوتاه شده بود بدان جهت که او از مردم تقاضای نانی برای رفع گرسنگی کرده بود و چون گیسوان زیبایی داشت، مردم به او گفته بودند: موهایت را به ما بده تا ما به تو نان بدهیم، او هم موهایش را کوتاه کرد و به آنها داد و طعامی برای ایّوب تهیّه کرد، امّا ایّوب که از ماجرا بیخبر بود با دیدن این وضع خشمگین شد و سوگند خورد که او را صد تازیانه بزند، همان دم به او وحی شد که همسرش بیگناه بوده و به همین جهت از سوگندش اندوهگین شد، امّا خداوند به او وحی نمود که دستهای صدتایی از شاخههای نازک را بر گرفته و با آن ضربهای بر همسرش فرود آورد و به این ترتیب سوگند خود را ادا کند و او نیز چنین کرد).[9] برخی از اهل سنت نیز همین قول را -بدون ذکر این روایت- مطرح کردهاند.[10]
این قول علاوه بر ضعف سند در روایت، دارای اشکالاتی است؛ چرا که همسر ایوب مضطر بود و نیاز بسیار به غذا داشت و جالب اینکه او این کار را برای شوهرش انجام داده بود؛ حال به نظر میرسد؛ زنی در شرایط او، اگر این فداکاری را کند تا نانی بگیرد، نه تنها قابل سرزنش نخواهد بود، بلکه نشان از ارزش این زن است.[11]
ج. برخی از مفسران آوردهاند که به ایوب خبر رسید همسرش زنا داده و گیسویش بریده شد و زمانی که همسرش برگشت و گیسویش را دید، قسم خورد او را صد ضربه شلاق بزند. اما بعد از آنکه حقیقت بر او آشکار شد پشیمان گردید.[12] بنابر این قول، ایوب جهت مجازات زنا، تصمیم به اجرای حد داشت.[13]
این قول، اشکالات بسیار جدی دارد؛ زیرا اگر چنین بود، نه تنها ایوب حق زدن همسرش را – و لو با چوب نازک – نداشت، بلکه جهت اتهام نادرستی که به او وارد کرده بود، باید طلب بخشش میکرد و این خود ایوب بود که باید مؤاخذه میشد!
همچنین این قول با آیه سازگار نیست؛ زیرا از آیه به دست میآید که همسرش اشتباهی انجام داده است؛ زیرا سوگند ایوب صحیح بود و همسرش سزاوار مجازاتی هر چند اندک بود؛ اما بنابر این روایت، همسر ایوب هیچ اشتباهی مرتکب نشده است.
د. برخی از مفسران به صورت کلی معتقدند که همسر ایوب نوعی نافرمانی انجام داده و بدین جهت ایوب سوگند بر تنبیهش خورده است.[14]
اگر چه میتوان این کلیگویی را بر یکی از اقوال موجود حمل کرد؛ اما واقعیت آن است که ما از اصل ماجرا اطلاع دقیقی نداریم و نباید به احتمالات روی آوریم.
برخی مفسران، احتمالات دیگری را نیز مطرح کردهاند که در این مختصر نیازی به ذکر آنها نیست.[15]
در نهایت ذکر این نکته لازم است که سوگند حضرت ایوب(ع) بر مبنای صحیحی صادر شده و نافذ بوده و باید به آن عمل میکرده؛ لذا پروردگار راهی را جهت تخفیف مجازات پیش روی او قرار میدهد.
همچنین ایوب اگر چه از روی ناراحتی و حتی شاید عصبانیت قسم خورده؛ اما این عصبانیت به حدی نبوده که قسمش را ناکارآمد کند؛ زیرا سوگند کسی که از فرط عصبانیت نمیفهمد چه میگوید، اعتباری ندارد[16] و قطعاً چنین چیزی پیرامون سوگند حضرت ایوب صدق نمیکرده است.
پی نوشتها:
[1]. شبر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص 430، بیروت، دار البلاغة للطباعة و النشر، چاپ اول، 1412ق؛ آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: عطیة، علی عبدالباری، ج 12، ص 199، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
[2]. ص، 44: ([و به او گفتیم:] بستهای از ساقههای گندم [یا مانند آن] را برگیر و با آن [همسرت را] بزن و سوگند خود را مشکن! ما او را شکیبا یافتیم چه بنده خوبی که بسیار بازگشتکننده [به سوی خدا] بود!).
[3]. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص 98، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق.
[4]. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی، سید احمد، ج 2، ص 250، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
[5]. مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 6، ص 382، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1424ق.
[6]. ص، 42 – 43.
[7]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، با مقدمه: بلاغی، محمد جواد، ج 8، ص 746، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 23، ص 108، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق.
[8]. ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، زاد المسیر فی علم التفسیر، تحقیق: المهدی، عبدالرزاق، ج 3، ص 577، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ اول، 1422ق.
[9]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوی جزائری، سید طیب، ج 2، ص 241، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 214.
[10]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: شمس الدین، محمد حسین، ج 7، ص 66، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، 1419ق.
[11]. فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 26، ص 399، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
[12]. گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، ج 3، ص 311، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، 1408ق.
[13]. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 5، ص 317، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1404ق.
[14]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، با مقدمه: شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق: قصیرعاملی، احمد، ج 8، ص 596، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
[15]. شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق: حسینی ارموی(محدث)، میر جلال الدین، ج 3، ص 833، تهران، دفتر نشر داد، چاپ اول، 1373ش؛ زحیلی، وهبة بن مصطفی، تفسیر الوسیط، ج 3، ص 2208، دمشق، دار الفکر، چاپ اول، 1422ق.
[16]. امام خمینی، توضیح المسائل (محشّی)، گردآورنده: بنیهاشمی خمینی، سید محمدحسین، ج 2، ص 626، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ هشتم، 1424ق.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] آیا قَسَم حضرت ایّوب پیامبر(ع) از روی عصبانیت بود؟ آیا قسم از روی عصبانیت درست است؟ و آیا به خدا قسم خوردن گناه دارد؟
- [سایر] دعای حضرت ایوب(ع) در قرآن چه بود؟
- [آیت الله بهجت] شاکی برای سرقت مال علیه دیگری شاهدی ندارد، منکر هم قسم نمی خورد و ردّ قسم می کند و شاکی قسم می خورد.
- [سایر] آیا حضرت عباس (ع) دارای همسر و فرزند بوده اند؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی که قسم می خورد چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟
- [سایر] آیا حضرت عباس(ع) در زمان واقعه کربلا دارای همسر و فرزند بوده اند؟
- [سایر] قرآن در آیاتی شرک را گناهی نابخشودنی عنوان کرده است، آیا ابراهیم(ع) با پرستش ماه و خورشید و ستاره به عنوان خدایش دچار شرک نشد؟!
- [سایر] آیا روایتی به این مضمون وجود دارد که روزه گرفتن از آن زمان بر ما واجب شد که حضرت آدم(ع) از میوه ممنوعه خورد!؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا برای هر کاری می توان قسم خورد؟ مثلا آیا می تواند قسم بخورد کاری را انجام بدهد در حالی که انجامش حرام است یا برعکس؟
- [سایر] گناهی که حضرت آدم مرتکب شد ، به چه شکلی است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه کسی با شرایط زیر قسم یاد کند باید به قسم خود عمل نماید و گرنه کفاره دارد: 1 کسی که قسم یاد می کند باید بالغ و عاقل باشد و اگر درباره مال خود قسم می خورد باید سفیه نباشد، همچنین حاکم شرع او را از تصرف در اموالش منع نکرده باشد و از روی قصد و اختیار قسم بخورد، بنابراین قسم خوردن بچه و دیوانه و کسی که مجبورش کرده اند درست نیست، همچنین اگر در حال عصبانی بودن بدون اراده و قصد قسم بخورد. 2 کاری را که برای انجام آن قسم می خورد باید حرام و مکروه نباشد و کاری را که قسم بر ترک آن می خورد واجب و مستحب نباشد و اگر برای انجام کار مباحی قسم می خورد باید ترک آن در نظر مردم بهتر از انجامش نباشد، همچنین اگر قسم برای ترک کار مباحی می خورد باید انجام آن در نظر مردم بهتر از ترکش نباشد. 3 به یکی از نامهای خداوند قسم یاد کند خواه نامی باشد که به غیر ذات مقدس او گفته نمی شود، مانند (خدا) و (الله) یا نامی که به غیر او نیز گفته می شود، ولی از قرائن معلوم است که مقصودش خداست، بلکه اگر به نامهایی قسم یاد کند که بدون قرینه خدا به نظر نمی آید ولی او قصد خدا را کند بنابر احتیاط واجب باید به آن قسم عمل کند. 4 قسم را باید به زبان بیاورد، بنابراین اگر در قلبش بگذراند کافی نیست و در کتابت و نوشتن احتیاط، عمل به آن است، ولی آدم لال اگر با اشاره قسم بخورد صحیح است. 5 عمل کردن به قسم برای او ممکن باشد و اگر موقعی که قسم می خورد ممکن باشد ولی بعداً عاجز شود یا مشقت شدید داشته باشد از همان وقت که چنین شده قسم او به هم می خورد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر قسم می خورد کاری را انجام دهد یا ترک کند: 1 باید شرعاً بد نباشد. 2 باید شرعاً خوب باشد. 3 اگر قسم بخورد کار مباحی که شرعاً نه خوب است نه بد انجام دهد یا ترک کند باید طبق قسم خود عمل کند و اگر قسم بخورد که کاری را که فعلاً خوب است انجام دهد ولی هنگام انجام آن کار شرعاً از جهاتی بد شود قسم او به هم می خورد و لازم نیست آن را انجام دهد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . قسم چند شرط دارد: اول کسی که قسم می خورد باید بالغ و عاقل باشد، و از روی قصد و اختیار قسم بخورد، پس قسم خوردن بچه و دیوانه و مست و کسی که مجبورش کرده اند، درست نیست. و هم چنین است اگر در حال عصبانی بودن بی اختیار قسم بخورد. دوم کاری را که قسم می خورد انجام دهد، باید حرام و مکروه نباشد، و کاری را که قسم می خورد ترک کند، باید واجب و مستحب نباشد، و اگر قسم بخورد که کار مباحی را به جا آورد، باید ترک آن در نظر مردم بهتر از انجامش نباشد، و نیز اگر قسم بخورد کار مباحی را ترک کند، باید انجام آن در نظر مردم بهتر از ترکش نباشد. سوم به یکی از اسم های خداوند عالم قسم بخورد که به غیر ذات مقدس او گفته نمی شود مانند خدا و الله. و نیز اگر به اسمی قسم بخورد که به غیر خدا هم می گویند، ولی به قدری به خدا گفته می شود که هر وقت کسی آن اسم را بگوید، ذات مقدس حق در نظر می آید: مثل آن که به خالق و رازق قسم بخورد صحیح است. چهارم قسم را به زبان بیاورد و اگر بنوسید یا در قلبش آن را قصد کند صحیح نیست، ولی آدم لال اگر با اشاره قسم بخورد صحیح است. پنجم عمل کردن به قسم برای او ممکن باشد، و اگر موقعی که قسم می خورد ممکن باشد، و بعداً از عمل به آن عاجز شود، از وقتی که عاجز می شود، قسم او به هم می خورد، و نیز اگر عمل کردن به قسم به قدری مشقت پیدا کند که نشود آن را تحمل کرد، و یا این که متعلق قسم در موقع عمل مرجوح یا حرام شود، قسم به هم می خورد و همین طور است حکم در عهد و نذر.
- [آیت الله نوری همدانی] قَسَم چند شرط دارد : اوّل : کسی که قَسَم می خورد باید بالغ و عاقل باشد و اگر می خواهد راجع به مال خودش قَسَم بخورد باید در حال بالغ شدن سفیه نباشد و حاکم شرع او را از تصّرف در اموالش منع نکرده باشد و از روی قصد و اختیار قَسَم بخورد پس قَسَم خوردن بچّه و دیوانه و مست و کسی که مجبورش کرده اند ، درست نیست و همچنین است اگر در حال عصبانی بودن بی قصد قَسَم بخورد . دوّم : کاری را که قَسَم می خورد انجام دهد ، باید حرام و مکروه نباشد و کاری را که قَسَم می خورد ترک کند ، باید واجب و مستحبّ نباشد و اگر قَسَم بخورد که کار مباحی را بجا آورد ، باید ترک آن را نظر مردم بهتر از انجامش نباشد و نیز اگر قَسَم بخورد کار مباحی را ترک کند باید انجام آن در نظر مردم بهتر از ترکش نباشد . سوّم : به یکی از اسمهای خداوند عالم قَسَم بخورد که به غیر ذات مقدّس او گفته نمی شود مانند ( خدا ) و ( اَلله ) و نیز اگر به اسمی قَسَم بخورد که به غیر خدا هم می گویند ولی به قدری به خدا گفته می شود که هر وقت کسی آن اسم را بگوید ؛ ذات مقدّس حقّ در نظر می آید ، مثل آنکه به خالق و رازق قَسَم بخورد صحیح است بلکه اگر به لفظی قَسَم بخورد که بدون قرینه ، خدا به نظر نم آید ولی او قصد خدا را کند بنابر احتیاط باید به آن قَسَم نماید . چهارم : قَسَم را به زبان بیاورد و اگر بنویسد یا در قلبش آن را قصد کند صحیح نیست ولی آدم لال اگر با اشاره قَسَم بخورد است . پنجم : عمل کردن به قَسَم برای او ممکن باشد و اگر موقعی که قَسَم می خورد ممکن باشد و بعد تا آخر وقتی که برای قَسَم معیّن کرده عاجز شود یا برایش مشقّت داشته باشد قَسَم او از وقتی که عاجز شده بهم مس خورد .
- [آیت الله وحید خراسانی] قسم چند شرط دارد اول کسی که قسم می خورد باید بالغ و عاقل باشد و از روی قصد و اختیار قسم بخورد پس قسم خوردن بچه و دیوانه و مست و کسی که اکراهش کرده اند درست نیست و همچنین است اگر در حال عصبانی بودن بی قصد قسم بخورد و قسم سفیه و مفلس در صورتی که مستلزم تصرف در مال باشد صحیح نیست دوم کاری را که برای انجام ان قسم می خورد باید حرام یا مکروه نباشد و کاری را که قسم می خورد ترک کند باید واجب یا مستحب نباشد و وجوب عمل به قسم متعلق به فعل یا ترک مباحی که مصلحتی در دین یا دنیا در ان نباشد محل اشکال است سوم به یکی از اسمهای خداوند عالم قسم بخورد که به غیر ذات مقدس او گفته نمی شود مانند خدا و الله و نیز اگر به اسمی قسم بخورد که به غیر خدا هم می گویند ولی به قدری به خدا گفته می شود که هروقت کسی ان اسم را بگوید ذات مقدس حق در نظر می اید مثل ان که به خالق و رازق قسم بخورد صحیح است بلکه به اسمی هم که بر خدا و بر غیر خدا گفته می شود اگر خدا را قصد کند و قسم بخورد بنا بر احتیاط واجب به ان قسم عمل کند چهارم قسم را به زبان بیاورد و اگر ان را بنویسد یا در قلبش قصد کند صحیح نیست ولی ادم لال اگر با اشاره قسم بخورد صحیح است پنجم عمل کردن به قسم برای او ممکن باشد و اگر موقعی که قسم می خورد ممکن باشد و بعدا از عمل به ان عاجز شود از وقتی که عاجز می شود قسم او به هم می خورد و همچنین است اگر عمل کردن به نذر یا قسم یا عهد به قدری مشقت پیدا کند که نشود ان را تحمل کرد
- [آیت الله سبحانی] قسم چند شرط دارد: اول :کسی که قسم می خورد باید بالغ و عاقل باشد و اگر می خواهد راجع به مال خودش قسم بخورد باید در حال بالغ شدن سفیه نباشد و از روی قصد و اختیار قسم بخورد پس قسم خوردن بچه و دیوانه و مست و خارج از اختیار درست نیست. دوم: کاری را که قسم می خورد انجام دهد، باید حرام و مکروه نباشد و کاری را که قسم می خورد ترک کند، باید واجب و مستحب نباشد و اگر قسم بخورد که کار مباحی را به جا آورد، باید ترک آن در نظر مردم بهتر از انجامش نباشد و نیز اگر قسم بخورد کار مباحی را ترک کند باید انجام آن در نظر مردم بهتر از ترکش نباشد. سوم: به یکی از اسم های خداوند عالم قسم بخورد که به غیر ذات مقدس او گفته نمی شود مانند (خدا) و (الله) و نیز اگر به اسمی قسم بخورد که به غیر خدا هم می گویند ولی به قدری به خدا گفته می شود که هر وقت کسی آن اسم را بگوید; ذات مقدس حق در نظر می آید، مثل آنکه به خالق و رازق قسم بخورد صحیح است بلکه اگر به لفظی قسم بخورد که بدون قرینه، خدا به نظر نمی آید ولی او قصد خدا را کند بنابر احتیاط باید به آن قسم عمل نماید. چهارم :قسم را به زبان بیاورد و اگر بنویسد یا در قلبش آن را قصد کند صحیح نیست ولی آدم لال اگر با اشاره قسم بخورد صحیح است. پنجم: عمل کردن به قسم برای او ممکن باشد و اگر موقعی که قسم می خورد ممکن باشد و بعداً از عمل به آن عاجز شود و یا عمل به آن برایش مشقت داشته باشد قسم او از وقتی که عاجز و یا مشقت زا شده به هم می خورد. 33. احکام وقف
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] قسم چند شرط دارد: اول کسی که قسم می خورد باید بالغ و عاقل باشد و از روی قصد قسم بخورد؛ پس قسم خوردن بچه و دیوانه و مست و کسی که مجبورش کرده اند درست نیست و همچنین است اگر در حال عصبانی بودن بی قصد قسم بخورد. دوم کاری را که برای آن قسم می خورد باید حرام یا مکروه نباشد و کاری را که قسم می خورد ترک کند؛ باید واجب یا مستحب نباشد و اگر قسم بخورد کار مباحی را به جا آورد؛ باید ترک آن در نظر مردم بهتر از انجامش نباشد و نیز اگر قسم بخورد کار مباحی را ترک کند باید انجام آن بهتر از ترکش نباشد. سوم به یکی از اسمهای خداوند عالم قسم بخورد که به غیر ذات مقدس او گفته نمی شود مانند خدا و اللّه. و نیز اگر به اسمی قسم بخورد که به غیر خدا هم می گویند ولی به قدری به خدا گفته می شود که هر وقت کسی آن اسم را بگوید؛ ذات مقدس حق در نظر می آید؛ مثل آنکه به خالق و رازق قسم بخورد؛ صحیح است؛ بلکه احتیاط وجوبی در غیر این صورت نیز عمل به قسم است. چهارم قسم را به زبان بیاورد و اگر بنویسد یا در قلبش آن را قصد کند صحیح نیست؛ ولی آدم لال اگر با اشاره قسم بخورد صحیح است. پنجم عمل کردن به قسم برای او ممکن باشد و اگر موقعی که قسم می خورد ممکن باشد و بعدا از عمل به آن عاجز شود؛ از وقتی که عاجز می شود قسم او به هم می خورد و همچنین است اگر عمل کردن به نذر یا قسم یا عهد به قدری مشقت پیدا کند که نشود آن را تحمل کرد.
- [آیت الله نوری همدانی] کسی که قَسَم می خورد اگر حرف او راست باشد قَسَم خوردن او مکروه است و اگر دروغ باشد حرام و از گناهان بزرگ می باشد ، ولی اگر برای اینکه خودش یا مسلمان دیگری را از شرّ ظالمی نجات دهد ، قَسَم دروغ بخورد اشکال ندارد بلکه گاهی واجب می شود و این جور قَسَم خوردن غیر از قَسَمی است که در مسائل پیش گ
- [آیت الله فاضل لنکرانی] قسم کسی شرعاً اعتبار دارد که: 1 بالغ باشد. 2 عاقل باشد. 3 با اختیار و قصد باشد. 4 اگر نسبت به امور مالی قسم می خورد سفیه و مفلس نباشد. بنابراین قسم کودک یا دیوانه یا کسی که مجبور است قسم بخورد یا از فرط عصبانیت نمی فهمد چه می گوید اعتباری ندارد و همین طور قسم کسی که سفیه یا ورشکسته است و حاکم شرع او را از تصرفات مالی منع کرده اعتباری ندارد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] قسم در صورتی صحیح است که انسان توانایی انجام آن را داشته باشد و اگر هنگام قسم خوردن بتواند آن کار را انجام دهد و هنگام عمل از انجام آن ناتوان شود یا برای او مشقت داشته باشد عمل به آن لازم نیست و قسم به هم می خورد.