آیا اعتقاد به سحر، امری خرافی و اعتقادی جاهلی است؟
در قرآن مجید بارها به سحر اشاره شده است؛ یک بار به اجمال (بقره، 102) و بار دیگر به صراحت (فلق، 4-1)[1]، ولی امروزه، اگر علم یا عالمی، واهی بودن سحر را به اثبات برساند می توان نتیجه گرفت که سحر جزء فرهنگ مردم اعراب بوده و قرآن متأثر از آن شده است.[2] بررسی و نقد شبهه الف. به صرف این که چیزی با عقل ما موافق نباشد، یا علم امروز آن را کشف نکرده باشد، نمی توان آن را رد کرد؛ زیرا عقل و علم ناقص تر از آنند که بتوانند مطالب وحیانی را هضم کنند. علم و عقل تنها با محسوسات و ملموسات و هر چیزی که قابل آزمایش و تجربه است، نظر می دهد؛ اما مسئله سحر، امری ماورا طبیعی و تأثیر نفسانی و روحی است، یا تأثیرات غیر مادّی به مادّی می باشد، و قابل تجربه و آزمایش نیست؛ از این رو دلیل قطعی برای آن در دست نیست. ب. (سحر) دراصل به معنی هر کار و هر چیزی است که مأخذ آن مخفی و پنهان باشد ولی در زبان روزمره، به کارهای خارق العاده می گویند، گاهی صرفاً جنبه نیرنگ و خدعه و چشم بندی و تردستی دارد. سحر در قرآن به دو بخش تقسیم می شود: 1. مقصود از آن چشم بندی و تردستی است که چشم ها را سحر می کند نه قلب ها را؛ (سحرُوا اَعْیُن النّاس).[3] 2. بعضی از آیات نشان می دهد که سحر دارای حقیقتی است تأثیرگذار؛ (فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ...)[4]؛ سحر را برای جدایی بین زن و شوهر تعلیم می دادند.[5] مرحوم طبرسی(ره) می فرماید: سحر، عملی مخفی است و سبب آن مخفی است. تصور می شود برخلاف صورتش انجام می گیرد. ظاهرش را عوض می کنند ولی حقیقتش باقی است.[6] سحر و جادو، مقوله ای است که از گذشته وجود داشته است؛ قرآن نیز قضیه هاروت و ماروت را که به مردم سحر می آموختند،[7] و جمع شدن ساحران را درزمان فرعون، آورده است؛ ج. علامه طباطبایی(قدس سره) می فرماید: قرآن کریم، تأثیر سحر را فی الجمله،[8] در بعضی مواقع تصدیق می کند.[9] در نهج البلاغه نیز می خوانیم: (...و السحر حق...؛ سحر حق است.)[10] پی نوشتها: [1]. (قل اعوذ برب الفلق). [2]. دانشگاه انقلاب، یش 110، ص 141؛ معرفت، ش 26، ص 46. [3]. اعراف، 116 و طه، 66. [4]. بقره، 102. [5]. تفسیر نمونه، ج 13، ص 246؛ ج 1، ص 380. [6]. مجمع البیان، ج 1، ص 170. [7]. بقره، 102. [8]. فی الجمله، یعنی در بعضی مواقع. [9]. المیزان، ج 10، ص 898. [10]. نهج البلاغه، کلمات قصار، ش 400. منبع: بررسی شبهات قرآن و فرهنگ زمانه، حسن رضا رضایی، نشر انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه (1382).
عنوان سوال:

آیا اعتقاد به سحر، امری خرافی و اعتقادی جاهلی است؟


پاسخ:

در قرآن مجید بارها به سحر اشاره شده است؛ یک بار به اجمال (بقره، 102) و بار دیگر به صراحت (فلق، 4-1)[1]، ولی امروزه، اگر علم یا عالمی، واهی بودن سحر را به اثبات برساند می توان نتیجه گرفت که سحر جزء فرهنگ مردم اعراب بوده و قرآن متأثر از آن شده است.[2]
بررسی و نقد شبهه
الف. به صرف این که چیزی با عقل ما موافق نباشد، یا علم امروز آن را کشف نکرده باشد، نمی توان آن را رد کرد؛ زیرا عقل و علم ناقص تر از آنند که بتوانند مطالب وحیانی را هضم کنند. علم و عقل تنها با محسوسات و ملموسات و هر چیزی که قابل آزمایش و تجربه است، نظر می دهد؛ اما مسئله سحر، امری ماورا طبیعی و تأثیر نفسانی و روحی است، یا تأثیرات غیر مادّی به مادّی می باشد، و قابل تجربه و آزمایش نیست؛ از این رو دلیل قطعی برای آن در دست نیست.
ب. (سحر) دراصل به معنی هر کار و هر چیزی است که مأخذ آن مخفی و پنهان باشد ولی در زبان روزمره، به کارهای خارق العاده می گویند، گاهی صرفاً جنبه نیرنگ و خدعه و چشم بندی و تردستی دارد.
سحر در قرآن به دو بخش تقسیم می شود:
1. مقصود از آن چشم بندی و تردستی است که چشم ها را سحر می کند نه قلب ها را؛ (سحرُوا اَعْیُن النّاس).[3]
2. بعضی از آیات نشان می دهد که سحر دارای حقیقتی است تأثیرگذار؛ (فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ...)[4]؛ سحر را برای جدایی بین زن و شوهر تعلیم می دادند.[5]
مرحوم طبرسی(ره) می فرماید:
سحر، عملی مخفی است و سبب آن مخفی است. تصور می شود برخلاف صورتش انجام می گیرد. ظاهرش را عوض می کنند ولی حقیقتش باقی است.[6]
سحر و جادو، مقوله ای است که از گذشته وجود داشته است؛ قرآن نیز قضیه هاروت و ماروت را که به مردم سحر می آموختند،[7] و جمع شدن ساحران را درزمان فرعون، آورده است؛
ج. علامه طباطبایی(قدس سره) می فرماید:
قرآن کریم، تأثیر سحر را فی الجمله،[8] در بعضی مواقع تصدیق می کند.[9]
در نهج البلاغه نیز می خوانیم: (...و السحر حق...؛ سحر حق است.)[10]
پی نوشتها:
[1]. (قل اعوذ برب الفلق).
[2]. دانشگاه انقلاب، یش 110، ص 141؛ معرفت، ش 26، ص 46.
[3]. اعراف، 116 و طه، 66.
[4]. بقره، 102.
[5]. تفسیر نمونه، ج 13، ص 246؛ ج 1، ص 380.
[6]. مجمع البیان، ج 1، ص 170.
[7]. بقره، 102.
[8]. فی الجمله، یعنی در بعضی مواقع.
[9]. المیزان، ج 10، ص 898.
[10]. نهج البلاغه، کلمات قصار، ش 400.
منبع: بررسی شبهات قرآن و فرهنگ زمانه، حسن رضا رضایی، نشر انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه (1382).





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین