آیا اهل سنت اعتقادی به منجی و مهدویت دارند؟ تفاوتشان با اعتقاد شیعیان چیست؟ اعتقاد به ظهور مصلح آخرالزمان که نامش (مهدی) و از اولاد پیامبر اسلام است، مورد اتّفاق همه فرقه های اسلامی است. صاحب کتاب عون المعبود که شرح کتاب سنن ابی داوود است، می نویسد: بدان که در طول اعصار، مشهور بین همه اهل اسلام، این است که حتماً، در آخرالزمان، مردی از اهل بیت(علیهم السلام) ظهور می کند که دین را یاری، و عدل را آشکار می کند… نامش، مهدی است و عیسی، بعد از مهدی یا هم زمان با مهدی، نزول، و او را در کشتن دجال یاری، و در نماز به او اقتدا می کند. احادیث مربوط به مهدی (عج) را عدّه ای از بزرگان آورده اند، از آن جمله است، ابوداوود، ترمذی، ابن ماجه، بزار، حاکم، طبرانی، ابویعلی. سند این احادیث، برخی، صحیح و برخی دیگر، حسن و یا ضعیف است.[1] یکی دیگر از علمای اهل سنّت می نویسد: روایات فراوانی درباره ی مهدی (عج) وارد شده به حدّی که به حدّ تواتر می رسد. این امر، در میان علمای اهل سنّت شیوع دارد، به گونه ای که از جمله معتقدات آنان به شمار می آید. نیز یکی دیگر از علمای اهل سنّت نوشته است: احادیث مهدی(علیه السلام) به طرق گوناگون و متعدّد، از صحابه نقل، و بعد از آنان، از تابعان، نقل شده است، به گونه ای که مجموع آن ها، مفید علم قطعی است. به همین دلیل، ایمان به ظهور مهدی، واجب است، همان گونه ای که این وجوب، در نزد اهل علم ثابت بوده و در عقائد اهل سنت و جماعت، مدوّن شده است.[2] ابن کثیر نیز در البدایه و النهایه می گوید: مهدی، در آخرالزمان می آید و زمین را پر از عدل و قسط می کند، همان گونه که پر از جور و ظلم شده است. ما، احادیث مربوط به مهدی را در جلد جداگانه ای گرد آوردیم، همان گونه که ابوداوود در سنن خود، کتاب جداگانه ای را به آن اختصاص داده است.[3] از این مطالب که از بزرگان اهل سنّت نقل شد، معلوم می شود که مسئله ی مهدویّت و اعتقاد به ظهور مهدی (عج) جزء عقاید ثابت اهل سنّت و جماعت است و احادیث مربوط به ظهور آن حضرت، در میان آنان، به حدّ تواتر رسیده است. کتاب های متعدّد و متنوعی درباره ی ظهور آن حضرت از سوی علمای اهل سنّت تألیف شده است به گونه ای که شیخ محمّد ایروانی در کتاب الإمام المهدی می نویسد: اهل سنّت، کتاب های متعدّدی در گردآوری روایات مربوط به امام مهدی (عج) و این که در آخرالزمان شخصی به اسم مهدی ظهور خواهد کرد، نوشته اند. تا حدّی که من اطلاع دارم، اهل سنّت، بیش از سی کتاب در این باره تألیف کرده اند.[4] هر چند این مسئله، مورد اتّفاق اهل سنّت و شیعه است، امّا تعداد انگشت شماری از اهل سنّت، احادیث مربوط به امام مهدی (عج) را ضعیف می انگارند. مثلاً، ابن خلدون در تاریخ خود، این احادیث را ضعیف می شمارد[5] و یا رشید رضا (مؤلف تفسیر المنار) در ذیل آیه ی سی و دوم سوره ی توبه، به ضعیف بودن احادیث مربوط به مهدویت اشاره می کند.[6]البتّه، این دو، دلیلی بر ادعای خود نیاورده اند و تنها به مطالبی واهی استناد کرده اند. سخنان آن دو، از سوی دیگر علمای اهل سنّت، به شدت ردّ شده است. و در تألیفات علمای شیعه نیز به آن دو پاسخ داده شده است. خود ابن خلدون، در بیان عقیده ی مسلمانان در مورد امام مهدی(علیه السلام)می نویسد: مشهور بین همه ی اهل اسلام، این است که حتماً، در آخرالزمان، مردی از اهل بیت(علیهم السلام) ظهور می کند که دین را حمایت، و عدل را آشکار می کند و مسلمانان از او پیروی می کنند و او بر ممالک اسلامی استیلا می یابد. آن شخص، مهدی نامیده می شود[7].) بنابراین، ضعیف شمردن احادیث از سوی وی خدشه ای بر اتّفاق نظر اهل سنّت در مورد ظهور مهدی (عج) وارد نمی کند; زیرا این اعتقاد، ناشی از کثرت احادیثی است که از طرق عامه نقل شده است. ما، در ذیل، به ذکر برخی از کسانی که از این گونه احادیث را در کتاب های خود آورده اند، می پردازیم، هر چند، تقریباً، می توان ادعا کرد که تمام کتاب های معتبر حدیثی اهل سنّت، حدّاقل، چند مورد از احادیث امام مهدی (عج) را ذکر کرده اند: 1- ابن سعد (متوفی 230 ه); 2- ابن ابی شیبه (متوفی 235 ه); 3- احمد بن حنبل (متوفی 241 ه); 4- بخاری (متوفی 273 ه); 5- مسلم (متوفی 261 ه); 6- ابن ماجه (متوفی 273); 7- ابوبکر اسکافی (متوفی 273 ه); 8- ترمذی (متوفی 279 ه); 9- طبری (متوفی 380); 10- ابن قتیبه دینوری (متوفی 276); 11- بربهاری (متوفی 329); 12- حاکم نیشابوری (متوفی 405); 13- بیهقی (متوفی 458); 14- خطیب بغدادی (متوفی 463); 15- ابن اثیر جزری (متوفی 606).[8] اوصاف امام مهدی (عج) از دیدگاه اهل سنّت اوصافی که در کتاب های اهل سنّت برای امام مهدی(علیه السلام) ذکر شده، بر گرفته از احادیثی است که آنان از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) نقل می کنند و در کلیات، با اوصاف ذکر شده در کتاب های علمای شیعه، فرقی ندارد. در این قسمت، به ذکر چند روایت از کتاب های حدیثی اهل سنت، اکتفا می کنیم: 1- عن النبی(صلی الله علیه وآله) أَنّه قال: (لا تذهب الدنیا حتّی یملک العرب رجلٌ من أهل بیتی یواطیء اسمه اسمی;[9] دنیا به پایان نمی رسد، مگر آن که مردی از اهل بیت من که اسمش اسم من است، مالک عرب شود). 2- عن النبی(صلی الله علیه وآله): (لا تقوم الساعهُ حتّی تملأ الأرض ظلماً و جوراً و عدواناً ثم یخرج من أهل بیتی مَن یملأها قسطاً وعدلا کما ملئت ظلماً و جوراً;[10] قیامت بر پا نمی شود تا این که زمین پر از ظلم و جور و دشمنی شود و سپس از اهل بیت من، شخصی ظهور می کند که زمین را پر از عدل و قسط می کند همان گونه که پر از ظلم و جور شده بود). 3- عبدالله بن مسعود از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل می کند که آن حضرت فرمود: (لو لم یبق من الدنیا یوم لطول الله ذالک الیوم حتّی یبعثَ فیه رجلا منّی أوْ من أهل بیتی یملأ الارض قسطاً وعدلا کما ملئت ظلماً و جوراً;[11] اگر از دنیا، فقط یک روز باقی بماند، خداوند، آن روز را طولانی می کند تا در آن روز، مردی از من یا از اهل بیت من، مبعوث شود و زمین را پر از قسط و عدل کند، همان گونه که پر از ظلم و جور شده بود). تفاوت مهدویّت از دیدگاه اهل سنّت با مهدویّت از دیدگاه شیعه، چه فرقی دارد؟ همان گونه که گفته شد، اهل سنّت، بالاتفاق، به مهدویّت معتقد هستند و به دلیل وجود روایت های متواتر، ظهور حضرت مهدی (عج) در آخرالزمان را جزء اعتقادات قطعی خود می دانند، امّا برخلاف شیعه امامیه که معتقدند، امام مهدی (عج)، فرزند امام حسن عسکری(علیه السلام) است و هم اکنون نیز زنده و غائب است، به چند گروه تقسیم می شوند: عدّه ای از اهل سنّت، مدعی هستند که مهدی، همان عیسی بن مریم است و در این مورد، به خبری واحد که از انس بن مالک نقل شده است، استناد می کنند.[12] تعداد اندکی نیز مدعی هستند که مهدی، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است. آنان به خبر واحدی استناد می کنند که در کنزالعمال ذکر شده است.[13] عده ای نیز معتقدند، مهدی از اولاد امام حسن مجتبی است و نه امام حسین(علیه السلام).[14] گروهی می گویند، پدر امام مهدی، هم نام پدر پیامبر اسلام است و چون نام پدر حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) عبدالله بود، پس مهدی بن حسن عسکری(علیه السلام)نمی تواند مهدی موعود باشد. مستند این احتمال هم باز خبری است که در کنزالعمال ذکر شده است.[15] جمعی از آنان، همانند امامیه معتقدند، که امام مهدی (عج) از اولاد پیامبر(صلی الله علیه وآله) و فاطمه(س) است و حضرت عیسی نیز به هنگام ظهور امام مهدی (عج) به یاری او خواهد شتافت و در نماز به آن حضرت اقتدا خواهد کرد، چنان که در روایت های متعدد آمده است: از ام سلمه نقل شده که رسول خدا(صلی الله علیه وآله)فرمود: (المهدی من عترتی من ولد فاطمه;[16] مهدی، از عترت من و از فرزندان فاطمه است). جابر بن عبدالله از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل می کند که حضرت عیسی به هنگام ظهور مهدی (عج) نزول خواهد کرد.[17] عبدالله بن عمر می گوید: (المهدی الذی ینزل علیه عیسی بن مریم و یصلی خلفه عیسی(علیه السلام);[18] مهدی، کسی است که عیسی بن مریم بر او نزول می کند و پشت سر او نماز می خواند). این گروه، حدیثی را که می گوید: (مهدی، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است)، قبول نمی کند. ذهبی می گوید: تفرد به محمّد بن الولید مولی بنی هاشم و کان یضع الحدیث;[19]این حدیث را تنها محمّد بن ولید، آزاد کرده ی بنی هاشم گفته است. و او، جاعل حدیث بود. البته این گروه نیز تولّد حضرت مهدی (عج) و غیبت او را قبول ندارند. ابن حجر ادعا می کند: (همه مسلمانان غیر از امامیه، معتقدند که مهدی غیر از حجت (عج) است; چون، غیبت یک شخص، آن هم با این مدّت طولانی، از خوارق عادات است…).[20] در پاسخ گروه اخیر باید گفت: اوّلا، روایات نبوی متعدّدی وجود دارد که امامان دوازده گانه را با نام های آنان به طور روشن معرفی کرده اند، پس سخن او، باطل است. از ابن عباس روایت شده که شخصی یهودی به نام نعثل، نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آمد و سؤال های بسیاری را مطرح کرد. او، از اوصیا نیز پرسید. حضرت در پاسخ فرمود: (نخستین وصیّ من علی(علیه السلام) و پس از او، حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) و امامان نه گانه از فرزندان اویند). نعثل پرسید: (نام آنان چیست؟). حضرت، نام تک تک امامان را تا امام دوازدهم(عج) شمردند.[21] رسول خدا، در پاسخ جابر بن عبدالله انصاری که از ائمه ی بعد از علی(علیه السلام) سوال کرده بود، فرمود: (بعد از علی(علیه السلام)، حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام)امام هستند، سپس سید العابدین در زمان خودش، علی بن حسین(علیه السلام)، سپس محمّد بن علی باقر(علیه السلام). تو، او را خواهی دید. وقتی او را دیدی، سلام مرا برسان. سپس جعفر بن محمّد صادق(علیه السلام)، سپس موسی بن جعفر کاظم(علیه السلام)، سپس علی بن موسی رضا(علیه السلام)، سپس محمّد بن علی جواد(علیه السلام)، سپس علی بن محمّد نقی(علیه السلام)، سپس حسن بن علیّ زکیّ(علیه السلام)، و پس از او، قائم بالحق مهدی امت من، (م ح م د بن حسن صاحب زمان(علیه السلام) امام است. او، زمین را پر از قسط و عدل می کند، همان گونه که پر از ظلم و جور شده است).[22] ثانیاً، شواهد تاریخی و گزارش های بسیاری وجود دارد که ولادت آن حضرت و ایام کودکی او را نقل کرده اند. برای نمونه، چند مورد از اقوال اهل سنّت نقل می شود: 1- حافظ سلیمان حنفی می گوید: (خبر معلوم نزد محقّقان و موثقان، این است که ولادت قائم (عج) در شب پانزدهم شعبان (255٫ ق) در شهر سامرا واقع شده است).[23] 2- خواجه محمّد پارسا، در کتاب فصل الخطاب گفته است: (یکی از اهل بیت ابو محمد بن عسکری است که فرزندی جز ابوالقاسم که قائم و حجت و مهدی و صاحب الزمان نامیده می شود، باقی نگذاشت. او، در نیمه ی شعبان سال 255 هجری متولّد شد. مادرش، نرجس نام دارد. او هنگام شهادت پدرش، پنج سال داشت).[24] 3- ابن خلکان در وفیات الأعیان می نویسد: (ابوالقاسم محمّد فرزند حسن عسکری فرزند علی هادی فرزند محمّدجواد…. دوازدهمین امام از ائمه ی دوازده گانه شیعه است که به (حجت) معروف است… ولادت او، روز جمعه، نیمه ی شعبان سال 255 ه.ق است).[25] 4- ذهبی نیز در سه کتاب از کتاب هایش، به ولادت امام مهدی (عج) اشاره کرده و در کتاب العبر و در حوادث سال 256 ه. ق می نویسد: (در این سال، محمّدبن حسن بن علی الهادی فرزند محمّدجواد فرزند علی الرضا فرزند موسی الکاظم فرزند جعفر الصادق علوی حسینی، به دنیا آمد. کنیه اش، ابوالقاسم است و رافضیان، او را الخلف الحجه، مهدی، منتظر و، صاحب الزمان می نامند. و او، آخرین امام از ائمه ی دوازده گانه است).[26] 5- خیر الدین زرکلی (متوفی 1396 ه. ق) از علمای معاصر اهل سنّت نیز در کتاب أعلام می نویسد: (او، در سامراء به دنیا آمد و هنگام وفات پدرش، پنج سال داشت و گفته شده که در شب نیمه شعبان سال 255 به دنیا آمده و در سال 265 ه. ق غایب شده است).[27] آیه الله العظمی صافی، دام عزه، در کتاب مهدویت، بیش از هفتاد و هفت نفر از علمای اهل تسنن را نام می برد که هر یک، به نحوی، ولادت آن حضرت را بیان کرده اند.[28] بنابراین، اگر برخی از اهل تسنن می گویند: (حضرت مهدی (عج) به دنیا نیامده است.)، ادعایی بی اساس است که حتّی با گفته ها و نوشته های بزرگان خودشان نیز سازگار نیست. شاید برخی از اهل سنّت همانند ابن حجر هیثمی، طولانی بودن عمر را دلیل بر عدم ولادت امام مهدی (عج) بدانند، ولی باید گفت، خدایی که قادر است عیسی بن مریم را زنده نگه دارد تا به مهدی (عج) اقتدا کند و یونس را در شکم ماهی محافظت کند و یا به نوح پیامبر، نهصد و پنجاه سال عمر بدهد، آیا قدرت ندارد به مهدی (عج) عمر طولانی عنایت کند؟[29] خود اهل تسنن نیز به زنده بودن عیسی، خضر، صالح، و… معتقدند. نتیجه این که ولادت حضرت مهدی، امری است مسلّم و قطعی و خود اهل سنّت هم به آن واقفند و عوامل و انگیزه های دیگری وجود دارد که نمی گذارد حق را بازگو کنند و حقانیت شیعه و وجود امام زمان (عج) را ثابت کنند. [1]. عون المعبود، (شرح سنن ابی داود)، ج 11، ص 362 (به نقل از الطریق الی المهدی المنتظر، سعید ایوب، ص 1). [2]. نظم المتناثر فی الحدیث المتواتر، ص 226٫ (به نقل از الطریق الی المهدی المنتظر، ص 91). [3]. البدایه و النهایه، ج 6، ص 281٫ [4]. الإمام المهدی(علیه السلام)، شیخ محمد باقر ایروانی، ص 11٫ [5]. تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 199٫ [6]. تفسیر المنار، ج 10، ص 393، ج 9، ص 499 507٫ [7]. تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 555، فصل 52٫ [8]. در مورد کسانی که به ذکر احادیث مربوط به امام مهدی(علیه السلام)پرداخته اند، به: المهدی المنتظر فی الفکر الاسلامی، ص 26 29 مراجعه شود. [9]. مسند احمد، ج 1، ص 377، ح 3563; الصواعق المحرقه، ص 249٫ [10]. مسند احمد، ج 3، ص 36، ح 10920; کنزالعمال، ج 14، ص 271، ح 38691٫ [11]. سنن ابی داود، ج 4، ص 106 و 107، ح 4282٫ [12]. سنن ابن ماجه، کتاب الفتن، ح 4029٫ [13]. کنزالعمال، ج 14، ص 264، ح 38663٫ [14]. اطنار المنیف، ابن قیم جوزی، ص 151 (به نقل از الامام مهدی، میلانی، ص 21). [15]. کنزالعمال، ج 14، ص 268، ح 38678٫ [16]. السنن الوارده فی الفتن و غوائلها و الساعه و أشراطها، عثمان بن سعید المقری، ج 5، ص 1057، نشر دارالعاصمه، ریاض، چاپ اوّل، 1416ه. [17]. همان، ج 6، ص 1237٫ [18]. الفتن، ج 1، ص 373، نعیم بن حماد المروزی، مکتبه التوحید، قاهره، چاپ اوّل، 1412٫ [19]. الصواعق المحرق، ابن حجر هیثمی، ج 2، ص 478، مؤسسه الرساله، بیروت، چاپ اوّل، 1997٫ [20]. همان، ج 2، ص 482٫ [21]. اصول کافی، ثقه الاسلام کلینی، ترجمه سید جواد مصطفوی، ج 1، نشر فرهنگ اهل البیت. [22]. الاحتجاج، احمد بن علی طبرسی، تحقیق ابراهیم بهادری و…، ج 1، ص 168، انتشارات اسوه، چ دوم، سال 1416٫ نیز درباره ی احادیثی که نام ائمه(علیهم السلام) را ذکر کرده اند، به صحیح مسلم، ج 6، ص 3 و 4، باب الاماره، رجوع شود. [23]. ینابیع الموده، شیخ سلیمان قندوزی حنفی، ص 179٫ [24]. همان مدرک. [25]. وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج 4، ص 562٫ [26]. العبر فی خبر من غبر، ج 3، ص 31٫ [27]. الاعلام، ج 6، ص 80٫ [28]. امامت و مهدویت، ج 2، ص 56 241، چاپ بهمن، نوبت اول. [29]. به بحارالأنوار، ج 51، ص 99 102 رجوع شود.
آیا اهل سنت اعتقادی به منجی و مهدویت دارند؟ تفاوتشان با اعتقاد شیعیان چیست؟
اعتقاد به ظهور مصلح آخرالزمان که نامش (مهدی) و از اولاد پیامبر اسلام است، مورد اتّفاق همه فرقه های اسلامی است. صاحب کتاب عون المعبود که شرح کتاب سنن ابی داوود است، می نویسد:
بدان که در طول اعصار، مشهور بین همه اهل اسلام، این است که حتماً، در آخرالزمان، مردی از اهل بیت(علیهم السلام) ظهور می کند که دین را یاری، و عدل را آشکار می کند… نامش، مهدی است و عیسی، بعد از مهدی یا هم زمان با مهدی، نزول، و او را در کشتن دجال یاری، و در نماز به او اقتدا می کند.
احادیث مربوط به مهدی (عج) را عدّه ای از بزرگان آورده اند، از آن جمله است، ابوداوود، ترمذی، ابن ماجه، بزار، حاکم، طبرانی، ابویعلی. سند این احادیث، برخی، صحیح و برخی دیگر، حسن و یا ضعیف است.[1]
یکی دیگر از علمای اهل سنّت می نویسد:
روایات فراوانی درباره ی مهدی (عج) وارد شده به حدّی که به حدّ تواتر می رسد. این امر، در میان علمای اهل سنّت شیوع دارد، به گونه ای که از جمله معتقدات آنان به شمار می آید.
نیز یکی دیگر از علمای اهل سنّت نوشته است:
احادیث مهدی(علیه السلام) به طرق گوناگون و متعدّد، از صحابه نقل، و بعد از آنان، از تابعان، نقل شده است، به گونه ای که مجموع آن ها، مفید علم قطعی است. به همین دلیل، ایمان به ظهور مهدی، واجب است، همان گونه ای که این وجوب، در نزد اهل علم ثابت بوده و در عقائد اهل سنت و جماعت، مدوّن شده است.[2]
ابن کثیر نیز در البدایه و النهایه می گوید:
مهدی، در آخرالزمان می آید و زمین را پر از عدل و قسط می کند، همان گونه که پر از جور و ظلم شده است. ما، احادیث مربوط به مهدی را در جلد جداگانه ای گرد آوردیم، همان گونه که ابوداوود در سنن خود، کتاب جداگانه ای را به آن اختصاص داده است.[3]
از این مطالب که از بزرگان اهل سنّت نقل شد، معلوم می شود که مسئله ی مهدویّت و اعتقاد به ظهور مهدی (عج) جزء عقاید ثابت اهل سنّت و جماعت است و احادیث مربوط به ظهور آن حضرت، در میان آنان، به حدّ تواتر رسیده است.
کتاب های متعدّد و متنوعی درباره ی ظهور آن حضرت از سوی علمای اهل سنّت تألیف شده است به گونه ای که شیخ محمّد ایروانی در کتاب الإمام المهدی می نویسد:
اهل سنّت، کتاب های متعدّدی در گردآوری روایات مربوط به امام مهدی (عج) و این که در آخرالزمان شخصی به اسم مهدی ظهور خواهد کرد، نوشته اند. تا حدّی که من اطلاع دارم، اهل سنّت، بیش از سی کتاب در این باره تألیف کرده اند.[4]
هر چند این مسئله، مورد اتّفاق اهل سنّت و شیعه است، امّا تعداد انگشت شماری از اهل سنّت، احادیث مربوط به امام مهدی (عج) را ضعیف می انگارند. مثلاً، ابن خلدون در تاریخ خود، این احادیث را ضعیف می شمارد[5] و یا رشید رضا (مؤلف تفسیر المنار) در ذیل آیه ی سی و دوم سوره ی توبه، به ضعیف بودن احادیث مربوط به مهدویت اشاره می کند.[6]البتّه، این دو، دلیلی بر ادعای خود نیاورده اند و تنها به مطالبی واهی استناد کرده اند. سخنان آن دو، از سوی دیگر علمای اهل سنّت، به شدت ردّ شده است. و در تألیفات علمای شیعه نیز به آن دو پاسخ داده شده است.
خود ابن خلدون، در بیان عقیده ی مسلمانان در مورد امام مهدی(علیه السلام)می نویسد:
مشهور بین همه ی اهل اسلام، این است که حتماً، در آخرالزمان، مردی از اهل بیت(علیهم السلام) ظهور می کند که دین را حمایت، و عدل را آشکار می کند و مسلمانان از او پیروی می کنند و او بر ممالک اسلامی استیلا می یابد. آن شخص، مهدی نامیده می شود[7].)
بنابراین، ضعیف شمردن احادیث از سوی وی خدشه ای بر اتّفاق نظر اهل سنّت در مورد ظهور مهدی (عج) وارد نمی کند; زیرا این اعتقاد، ناشی از کثرت احادیثی است که از طرق عامه نقل شده است. ما، در ذیل، به ذکر برخی از کسانی که از این گونه احادیث را در کتاب های خود آورده اند، می پردازیم، هر چند، تقریباً، می توان ادعا کرد که تمام کتاب های معتبر حدیثی اهل سنّت، حدّاقل، چند مورد از احادیث امام مهدی (عج) را ذکر کرده اند:
1- ابن سعد (متوفی 230 ه); 2- ابن ابی شیبه (متوفی 235 ه);
3- احمد بن حنبل (متوفی 241 ه); 4- بخاری (متوفی 273 ه);
5- مسلم (متوفی 261 ه); 6- ابن ماجه (متوفی 273);
7- ابوبکر اسکافی (متوفی 273 ه); 8- ترمذی (متوفی 279 ه);
9- طبری (متوفی 380); 10- ابن قتیبه دینوری (متوفی 276);
11- بربهاری (متوفی 329); 12- حاکم نیشابوری (متوفی 405);
13- بیهقی (متوفی 458); 14- خطیب بغدادی (متوفی 463);
15- ابن اثیر جزری (متوفی 606).[8]
اوصاف امام مهدی (عج) از دیدگاه اهل سنّت
اوصافی که در کتاب های اهل سنّت برای امام مهدی(علیه السلام) ذکر شده، بر گرفته از احادیثی است که آنان از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) نقل می کنند و در کلیات، با اوصاف ذکر شده در کتاب های علمای شیعه، فرقی ندارد. در این قسمت، به ذکر چند روایت از کتاب های حدیثی اهل سنت، اکتفا می کنیم:
1- عن النبی(صلی الله علیه وآله) أَنّه قال: (لا تذهب الدنیا حتّی یملک العرب رجلٌ من أهل بیتی یواطیء اسمه اسمی;[9] دنیا به پایان نمی رسد، مگر آن که مردی از اهل بیت من که اسمش اسم من است، مالک عرب شود).
2- عن النبی(صلی الله علیه وآله): (لا تقوم الساعهُ حتّی تملأ الأرض ظلماً و جوراً و عدواناً ثم یخرج من أهل بیتی مَن یملأها قسطاً وعدلا کما ملئت ظلماً و جوراً;[10] قیامت بر پا نمی شود تا این که زمین پر از ظلم و جور و دشمنی شود و سپس از اهل بیت من، شخصی ظهور می کند که زمین را پر از عدل و قسط می کند همان گونه که پر از ظلم و جور شده بود).
3- عبدالله بن مسعود از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل می کند که آن حضرت فرمود:
(لو لم یبق من الدنیا یوم لطول الله ذالک الیوم حتّی یبعثَ فیه رجلا منّی أوْ من أهل بیتی یملأ الارض قسطاً وعدلا کما ملئت ظلماً و جوراً;[11] اگر از دنیا، فقط یک روز باقی بماند، خداوند، آن روز را طولانی می کند تا در آن روز، مردی از من یا از اهل بیت من، مبعوث شود و زمین را پر از قسط و عدل کند، همان گونه که پر از ظلم و جور شده بود).
تفاوت مهدویّت از دیدگاه اهل سنّت با مهدویّت از دیدگاه شیعه، چه فرقی دارد؟
همان گونه که گفته شد، اهل سنّت، بالاتفاق، به مهدویّت معتقد هستند و به دلیل وجود روایت های متواتر، ظهور حضرت مهدی (عج) در آخرالزمان را جزء اعتقادات قطعی خود می دانند، امّا برخلاف شیعه امامیه که معتقدند، امام مهدی (عج)، فرزند امام حسن عسکری(علیه السلام) است و هم اکنون نیز زنده و غائب است، به چند گروه تقسیم می شوند:
عدّه ای از اهل سنّت، مدعی هستند که مهدی، همان عیسی بن مریم است و در این مورد، به خبری واحد که از انس بن مالک نقل شده است، استناد می کنند.[12]
تعداد اندکی نیز مدعی هستند که مهدی، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است. آنان به خبر واحدی استناد می کنند که در کنزالعمال ذکر شده است.[13]
عده ای نیز معتقدند، مهدی از اولاد امام حسن مجتبی است و نه امام حسین(علیه السلام).[14]
گروهی می گویند، پدر امام مهدی، هم نام پدر پیامبر اسلام است و چون نام پدر حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) عبدالله بود، پس مهدی بن حسن عسکری(علیه السلام)نمی تواند مهدی موعود باشد. مستند این احتمال هم باز خبری است که در کنزالعمال ذکر شده است.[15]
جمعی از آنان، همانند امامیه معتقدند، که امام مهدی (عج) از اولاد پیامبر(صلی الله علیه وآله) و فاطمه(س) است و حضرت عیسی نیز به هنگام ظهور امام مهدی (عج) به یاری او خواهد شتافت و در نماز به آن حضرت اقتدا خواهد کرد، چنان که در روایت های متعدد آمده است: از ام سلمه نقل شده که رسول خدا(صلی الله علیه وآله)فرمود: (المهدی من عترتی من ولد فاطمه;[16] مهدی، از عترت من و از فرزندان فاطمه است).
جابر بن عبدالله از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل می کند که حضرت عیسی به هنگام ظهور مهدی (عج) نزول خواهد کرد.[17] عبدالله بن عمر می گوید: (المهدی الذی ینزل علیه عیسی بن مریم و یصلی خلفه عیسی(علیه السلام);[18] مهدی، کسی است که عیسی بن مریم بر او نزول می کند و پشت سر او نماز می خواند).
این گروه، حدیثی را که می گوید: (مهدی، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است)، قبول نمی کند. ذهبی می گوید:
تفرد به محمّد بن الولید مولی بنی هاشم و کان یضع الحدیث;[19]این حدیث را تنها محمّد بن ولید، آزاد کرده ی بنی هاشم گفته است. و او، جاعل حدیث بود.
البته این گروه نیز تولّد حضرت مهدی (عج) و غیبت او را قبول ندارند. ابن حجر ادعا می کند: (همه مسلمانان غیر از امامیه، معتقدند که مهدی غیر از حجت (عج) است; چون، غیبت یک شخص، آن هم با این مدّت طولانی، از خوارق عادات است…).[20]
در پاسخ گروه اخیر باید گفت:
اوّلا، روایات نبوی متعدّدی وجود دارد که امامان دوازده گانه را با نام های آنان به طور روشن معرفی کرده اند، پس سخن او، باطل است.
از ابن عباس روایت شده که شخصی یهودی به نام نعثل، نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آمد و سؤال های بسیاری را مطرح کرد. او، از اوصیا نیز پرسید.
حضرت در پاسخ فرمود: (نخستین وصیّ من علی(علیه السلام) و پس از او، حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) و امامان نه گانه از فرزندان اویند). نعثل پرسید: (نام آنان چیست؟). حضرت، نام تک تک امامان را تا امام دوازدهم(عج) شمردند.[21]
رسول خدا، در پاسخ جابر بن عبدالله انصاری که از ائمه ی بعد از علی(علیه السلام) سوال کرده بود، فرمود: (بعد از علی(علیه السلام)، حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام)امام هستند، سپس سید العابدین در زمان خودش، علی بن حسین(علیه السلام)، سپس محمّد بن علی باقر(علیه السلام). تو، او را خواهی دید. وقتی او را دیدی، سلام مرا برسان. سپس جعفر بن محمّد صادق(علیه السلام)، سپس موسی بن جعفر کاظم(علیه السلام)، سپس علی بن موسی رضا(علیه السلام)، سپس محمّد بن علی جواد(علیه السلام)، سپس علی بن محمّد نقی(علیه السلام)، سپس حسن بن علیّ زکیّ(علیه السلام)، و پس از او، قائم بالحق مهدی امت من، (م ح م د بن حسن صاحب زمان(علیه السلام) امام است. او، زمین را پر از قسط و عدل می کند، همان گونه که پر از ظلم و جور شده است).[22]
ثانیاً، شواهد تاریخی و گزارش های بسیاری وجود دارد که ولادت آن حضرت و ایام کودکی او را نقل کرده اند. برای نمونه، چند مورد از اقوال اهل سنّت نقل می شود:
1- حافظ سلیمان حنفی می گوید: (خبر معلوم نزد محقّقان و موثقان، این است که ولادت قائم (عج) در شب پانزدهم شعبان (255٫ ق) در شهر سامرا واقع شده است).[23]
2- خواجه محمّد پارسا، در کتاب فصل الخطاب گفته است: (یکی از اهل بیت ابو محمد بن عسکری است که فرزندی جز ابوالقاسم که قائم و حجت و مهدی و صاحب الزمان نامیده می شود، باقی نگذاشت. او، در نیمه ی شعبان سال 255 هجری متولّد شد. مادرش، نرجس نام دارد. او هنگام شهادت پدرش، پنج سال داشت).[24]
3- ابن خلکان در وفیات الأعیان می نویسد: (ابوالقاسم محمّد فرزند حسن عسکری فرزند علی هادی فرزند محمّدجواد…. دوازدهمین امام از ائمه ی دوازده گانه شیعه است که به (حجت) معروف است… ولادت او، روز جمعه، نیمه ی شعبان سال 255 ه.ق است).[25]
4- ذهبی نیز در سه کتاب از کتاب هایش، به ولادت امام مهدی (عج) اشاره کرده و در کتاب العبر و در حوادث سال 256 ه. ق می نویسد: (در این سال، محمّدبن حسن بن علی الهادی فرزند محمّدجواد فرزند علی الرضا فرزند موسی الکاظم فرزند جعفر الصادق علوی حسینی، به دنیا آمد. کنیه اش، ابوالقاسم است و رافضیان، او را الخلف الحجه، مهدی، منتظر و، صاحب الزمان می نامند. و او، آخرین امام از ائمه ی دوازده گانه است).[26]
5- خیر الدین زرکلی (متوفی 1396 ه. ق) از علمای معاصر اهل سنّت نیز در کتاب أعلام می نویسد: (او، در سامراء به دنیا آمد و هنگام وفات پدرش، پنج سال داشت و گفته شده که در شب نیمه شعبان سال 255 به دنیا آمده و در سال 265 ه. ق غایب شده است).[27]
آیه الله العظمی صافی، دام عزه، در کتاب مهدویت، بیش از هفتاد و هفت نفر از علمای اهل تسنن را نام می برد که هر یک، به نحوی، ولادت آن حضرت را بیان کرده اند.[28]
بنابراین، اگر برخی از اهل تسنن می گویند: (حضرت مهدی (عج) به دنیا نیامده است.)، ادعایی بی اساس است که حتّی با گفته ها و نوشته های بزرگان خودشان نیز سازگار نیست.
شاید برخی از اهل سنّت همانند ابن حجر هیثمی، طولانی بودن عمر را دلیل بر عدم ولادت امام مهدی (عج) بدانند، ولی باید گفت، خدایی که قادر است عیسی بن مریم را زنده نگه دارد تا به مهدی (عج) اقتدا کند و یونس را در شکم ماهی محافظت کند و یا به نوح پیامبر، نهصد و پنجاه سال عمر بدهد، آیا قدرت ندارد به مهدی (عج) عمر طولانی عنایت کند؟[29] خود اهل تسنن نیز به زنده بودن عیسی، خضر، صالح، و… معتقدند.
نتیجه این که ولادت حضرت مهدی، امری است مسلّم و قطعی و خود اهل سنّت هم به آن واقفند و عوامل و انگیزه های دیگری وجود دارد که نمی گذارد حق را بازگو کنند و حقانیت شیعه و وجود امام زمان (عج) را ثابت کنند.
[1]. عون المعبود، (شرح سنن ابی داود)، ج 11، ص 362 (به نقل از الطریق الی المهدی المنتظر، سعید ایوب، ص 1).
[2]. نظم المتناثر فی الحدیث المتواتر، ص 226٫ (به نقل از الطریق الی المهدی المنتظر، ص 91).
[3]. البدایه و النهایه، ج 6، ص 281٫
[4]. الإمام المهدی(علیه السلام)، شیخ محمد باقر ایروانی، ص 11٫
[5]. تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 199٫
[6]. تفسیر المنار، ج 10، ص 393، ج 9، ص 499 507٫
[7]. تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 555، فصل 52٫
[8]. در مورد کسانی که به ذکر احادیث مربوط به امام مهدی(علیه السلام)پرداخته اند، به: المهدی المنتظر فی الفکر الاسلامی، ص 26 29 مراجعه شود.
[9]. مسند احمد، ج 1، ص 377، ح 3563; الصواعق المحرقه، ص 249٫
[10]. مسند احمد، ج 3، ص 36، ح 10920; کنزالعمال، ج 14، ص 271، ح 38691٫
[11]. سنن ابی داود، ج 4، ص 106 و 107، ح 4282٫
[12]. سنن ابن ماجه، کتاب الفتن، ح 4029٫
[13]. کنزالعمال، ج 14، ص 264، ح 38663٫
[14]. اطنار المنیف، ابن قیم جوزی، ص 151 (به نقل از الامام مهدی، میلانی، ص 21).
[15]. کنزالعمال، ج 14، ص 268، ح 38678٫
[16]. السنن الوارده فی الفتن و غوائلها و الساعه و أشراطها، عثمان بن سعید المقری، ج 5، ص 1057، نشر دارالعاصمه، ریاض، چاپ اوّل، 1416ه.
[17]. همان، ج 6، ص 1237٫
[18]. الفتن، ج 1، ص 373، نعیم بن حماد المروزی، مکتبه التوحید، قاهره، چاپ اوّل، 1412٫
[19]. الصواعق المحرق، ابن حجر هیثمی، ج 2، ص 478، مؤسسه الرساله، بیروت، چاپ اوّل، 1997٫
[20]. همان، ج 2، ص 482٫
[21]. اصول کافی، ثقه الاسلام کلینی، ترجمه سید جواد مصطفوی، ج 1، نشر فرهنگ اهل البیت.
[22]. الاحتجاج، احمد بن علی طبرسی، تحقیق ابراهیم بهادری و…، ج 1، ص 168، انتشارات اسوه، چ دوم، سال 1416٫ نیز درباره ی احادیثی که نام ائمه(علیهم السلام) را ذکر کرده اند، به صحیح مسلم، ج 6، ص 3 و 4، باب الاماره، رجوع شود.
[23]. ینابیع الموده، شیخ سلیمان قندوزی حنفی، ص 179٫
[24]. همان مدرک.
[25]. وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج 4، ص 562٫
[26]. العبر فی خبر من غبر، ج 3، ص 31٫
[27]. الاعلام، ج 6، ص 80٫
[28]. امامت و مهدویت، ج 2، ص 56 241، چاپ بهمن، نوبت اول.
[29]. به بحارالأنوار، ج 51، ص 99 102 رجوع شود.
- [سایر] اهل سنت نسبت به منجی و مهدویت چه دیدگاهی دارند؟
- [سایر] آیا اهل سنت به ظهور منجی اعتقاد دارند؟
- [سایر] مهدویت از دیدگاه اهل سنت با مهدویت از دیدگاه شیعه، چه فرقی دارد؟
- [سایر] آیا افراد سنی مذهب به معصومیت پیامبر(ص) و امامان و اهل بیت (ع) اعتقاد دارند؟
- [سایر] آیا علمای شیعه و اهل سنت بر وجوب اعتقاد به ظهور مهدی (عج) اتفاق نظر دارند؟
- [سایر] شبهه: اعتقاد به منجی و مهدویت، عقیدهای شرقی است
- [سایر] فرق شیعه و سنی در مساله مهدویت چیست؟
- [سایر] آیا اهل سنّت به امام مهدی عج اعتقاد دارند؟ تفاوت آنها با تشیّع در این جهت چیست؟
- [سایر] یک شیعی فاسق که گویا حب اهل بیت دارد و یک عالم دینی سنی با هم مقایسه شود آیا شما هم بر این اعتقاد هستید شیخ عالم سنی به جهنم می رود و و آن فاسق به بهشت می رود؟
- [سایر] مقوله «مهدویت» و اعتقاد به منجی موعود در سایر ادیان الهی چگونه است؟
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت، زن از همه تَرَکه شوهر اعمّ از منقول و غیرمنقول مانند زمین و غیره، ارث میبرد. حال آنکه از نظر مذهب امامیه، زن از اصل زمین یا قیمت آن ارث نمیبرد و تنها از قیمت بنا و درختان ارث میبرد، نه اصل آنها. بنابراین اگر مذهب اهل سنّت بر شیعه نافذ باشد به گونهای که زن سنّی مذهب از زمین و اصل بنا و درختان ارث ببرد، در صورتی که دیگر ورثه امامی مذهب باشند، زن امامی مذهب نیز میتواند میراثی را که از زمین و اصل بنا و درختان به او میرسد، بگیرد که سایر ورثه اهل سنت باشند.
- [آیت الله سیستانی] بر طبق مذهب امامیه، زن مطلقه یائسه و صغیره اگر چه با آنها نزدیکی شده باشد عدّه ندارند. لیکن بر طبق مذاهب اهلسنّت با اختلافی که در شروط عدّه برای صغیره دارند عدّه بر آنان واجب است. حال اگر شوهر از اهلسنّت باشد، و زن یائسه یا صغیرهاش را با اعتقاد به لزوم عدّه برای صغیره طلاق دهد، ملزم به رعایت قواعد مذهب خود مانند فساد عقد خواهر مطلقه، و نکاح زنانی که جمع آنها با زن در دوران عدّه حرام است، میشود، بنابراین مرد شیعی میتواند با خواهر این مطلقه ازدواج کند هرچند آن مرد سنی با او عقد بسته باشد. و احتیاط واجب برای مرد شیعی نیز آن است که با این زن مطلقه پیش از تمام شدن عدهاش ازدواج نکند، و آن زن نیز اگر شیعه باشد و یا شیعه بشود تا پایان عدّه، ازدواج نکند. همچنین احوط آن است که در ایام عدّه از شوهر نفقه نگیرد، گر چه طبق مذهب شوهر واجبالنفقه او باشد، مگر آنکه از باب اجرای قاعده مقاصّه نوعی در صورت بودن شرایط آن، بتوان نفقه گرفت.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه یکی از اولاد از نظر سنّی بزرگتر و دیگری از جهت بلوغ بزرگتر باشد قضاء نماز بر اولّی واجب است.
- [آیت الله سیستانی] نظر اهل سنّت آن است که مازاد سهمالارث میراث بر آن، به عَصَبه میت مانند برادر او داده میشود. لکن نظر مذهب امامیه خلاف آن است، مثلاً اگر مردی بمیرد و تنها دختری و برادری داشته باشد، از نظر امامیه باید نیمی از ارث را به دختر به عنوان سهمالارث و نیم دیگر را به عنوان ردّ به او بپردازند و به برادر میت سهمی تعلّق نمیگیرد. لکن نظر اهل سنّت آن است که در این فرض نیمی از ارث میت به برادر پرداخت میشود، چون که از عصبه میت به شمار میرود. حال اگر مذهب اهل سنّت بر وارث امامی مذهب نافذ باشد و مازاد سهمالارث به او پرداخت نشود، عصبه میت اگر امامی مذهب باشند، میتوانند از باب قاعده مقاصّه نوعی، مازاد سهمالارث وارثِ سنّی مذهب را بگیرند.
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت جمع میان عمه و برادرزادهاش یا خاله و خواهرزادهاش جایز نیست، بدین معنا که اگر هر دو را همزمان عقد کنند، هر دو عقد باطل است، و در صورتی که عقد یکی پس از دیگری باشد، عقد دومی باطل است. لکن از نظر فقه امامیه، عقد عمه پس از برادرزادهاش و خاله پس از خواهرزادهاش مطلقاً جایز است. همچنین عقد برادرزاده پس از عقد عمه و عقد خواهرزاده پس از عقد خاله، مشروط بر آنکه پیش از عقد عمه و خاله رضایت داده باشند و یا بعد از عقد رضایت بدهند جایز است. بنابراین اگر پیرو اهل سنّت، در نکاح میان عمه و برادرزادهاش و یا میان خاله و خواهرزادهاش جمع کند، پس اگر عقد آنها متقارن باشد چون به مذهب آنها عقد هر دو باطل است، برای پیرو مذهب امامیه جایز است بر هر یک از آنها و در صورت رضایت عمه یا خاله بر هر دو عقد کند. و اگر عقد مرد سنّی متقارن نباشد، عقد زن دوّم در فرض مذکور به مذهب آنها باطل است و مرد شیعی میتواند با او ازدواج کند. این حکم در مورد هر یک از آن دو زن در صورتی که امامی باشند، نیز جاری است.
- [آیت الله خوئی] هرگاه چیزی که پیدا کرده نشانهای دارد که به واسط آن میتواند صاحبش را پیدا کند، اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است، در صورتی که قیمت آن چیز به یک درهم برسد باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله اردبیلی] پیروی از امر پدر و مادر در غیر از انجام کارهای حرام و ترک کارهای واجب عینی(1) بنابر احتیاط لازم است و مخالفت آنان اگر موجب آزار و بیاحترامی به آنان شود، حرام است و فرزندان در هر سنی که باشند، باید به پدر و مادر خود احترام بگذارند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] هرگاه چیزی که پیدا کرده؛ نشانه ای دارد که به واسطه آن می تواند صاحبش را پیدا کند؛ اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است؛ در صورتی که قیمت آن چیز به مقدار یک درهم برسد؛ باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحبّ است در شوهر دادن دختری که بالغه است (یعنی مکلّف شده) و به سنی رسیده که حیض دیدن وی متعارف است، عجله کنند، از حضرت صادق علیهالسلام روایت شده که یکی از سعادتهای مرد آن است که دخترش در خانه او حیض نبیند.
- [آیت الله بهجت] بنابر اظهر جایز است زکات فطره را به فقیر مستضعف، یعنی کسی که نه اهل ولایت است و نه دشمن شیعه، بدهند.