با توجه به تعریف صحیح قرائت، منفی است، زیرا تعریف "قرائت" عبارت است از: "طرق و روایات قرآنی که با اسناد به ثبوت رسیده تا عمل به آن لازم الاتباع باشد و طرق، بدون سند و نقل روایت، قرائت محسوب نمیشود." تعصّب و پایبند بودن برخی علمای نحو، به صناعت و فن خود، آنان را وادار ساخت که اجتهاد در قرائت را برای کسانی که به لغت و زبان عربی آشنایند، جایز بدانند، و بر اساس این عقیده، به صِرف این که قرائتی، مطابق قواعد عربی بود، باید به صحّت آن معتقد شد، هر چند، روایت و نقل، آن را تأیید نکند. روشن است که این عقیده، نتیجة تأثر شدید نحویین، به آرا و قواعدی است که خود را در چهارچوب آن مقید ساختهاند و چنان که گفته شد، در اصل هر راه و روشی که مستند به قواعد باشد و نتوان آن را مبتنی بر نقل و روایتی نمود مشمول معنای اصطلاحی قرائت، نخواهد بود. علمای قرائت، این دست از علمای نحو را به شدّت مورد حمله قرار دادهاند. باید یادآور شد که عقیده و رأی به جواز اجتهاد در قرائات در میان دانشمندان نحو و لغت طرفداران کمی دارد، چنان که ابوالعباس مبرّد که از دانشمندان بزرگ نحو و ادب است میگفت: هر گاه من یکی از قرّأ محسوب میشدم، بأ "البرّ" در آیة "لَّیْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لََکِنَّ الْبِرَّ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّه"(بقره،177) که تمام قرّأ در هر دو مورد آن را به کسر خواندهاند، به فتح میخواندم. این بیان مبرّد، اعتراف ضمنی، بلکه تصریح است به این که قرائت، فن و تخصص او نبوده و نمیتواند دربارة آن اجتهاد و اظهار نظر نماید; و نیز "ابی بکر محمد حسن بن مقسم بغدادی مقری نحوی" (م 354 'û . ق) تصور میکرد: هر وجهی در قرائت که از نظر عربی بودن صحیح باشد، قرائت آن در نماز جایز است. "ابوطاهر بن ابن هاشم" به دنبال این گفتار در کتاب "البیان" خود اضافه میکند که "ابن مقسم"، مطابق بدعتی که گزارد، به بیراهه افتاده است. ابن جزری مینویسد: به خاطر همین بدعت، در بغداد مجلسی که پر از فقها و قرّأ بوده، با حضور ابن مقسم تشکیل گردید و حاضران به اتفاق آرا، وی را از این گونه اظهارنظرها نهی کردند و ابن مقسم نیز توبه نمود و در همان مجلس، توبه نامه نوشت. سپس ابن جزری مینویسد: به همین جهت قرّأ از "قیاس مطلق" یعنی از قرائتی که اساس و پایه قابل اعتمادی از نظر روایت و اسناد ندارد ممنوع شدند، و بسیاری از ائمة قرائت، از قبیل: نافع و ابوعمرو بن علاء میگفتند: هر گاه ما به آنچه باید قرآن را قرائت کنیم، موظف نمیبودیم، چنین و چنان، قرآن را قرائت میکردیم.(تاریخ قرآن کریم، سید محمد باقر حجّتی، ص 250253، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.) البته اگر مقصود شما از اجتهاد و اظهار نظر علمی در مورد قرائات، این باشد که برای مثال قرائت را طبق اجتهاد و نظر علمی خود، ریشهیابی و دستهبندی کنیم; و یا بررسی کنیم که ضوابط و ملاکهای قبول یک قرائت چیست؟ تاریخو علت پیدایش قرائات چه بوده است؟ تعداد قرائات چند تا است؟ کدام قرائت یا قرائات برای ما ارزش شرعی دارد، تا آن را میزان قرائت خود و احیاناً مبنای احکام شرعی خود قرار دهیم؟ پاسخ این احتمال آن است که: این نوع اجتهاد و بررسیهای عالمانه و تخصصی، جایز است و چیز تازهای هم نیست، زیرا بخش قابل توجهی از مباحث "علوم قرآنی" به همین مباحث اختصاص داده شده و کتابها و رسالههای مستقل بسیاری دربارة این مباحث نوشته شده است، که برای نمونه در پایان، به تعدادی از آنها اشاره میکنیم: یکی از مواردی که فقها و مجتهدان ما دربارة قرائات، چنین اظهار نظر و اجتهاد کردهاند، دربارة قرائت "سوره حمد" است. آنان میگویند: آیا قرائت سورة حمد در نماز، بنا بر همة قرائات، مجزی است یا فقط بنابر قرائتی که مطابق با قرائت یکی از قرّأ سبعه باشد و یا فقط بنابر قرائتی که مطابق با قرائت "حفص از عاصم" باشد، مجزی است؟ چنین اجتهادها و اظهارنظرها دربارة قرائات مانعی ندارد، بلکه لازم است. برخی کتابها که به طور مستقل در این زمینه نوشته شده است عبارتاند از: 1. التفسیر فی القرائات السبع، دانی، ابوعمرو عثمان بن سعید 2. معرفة القرّأ الکبار، ذهبی محمد بن احمد بن عثمان 3. مقدمهای بر تاریخ قرائات قرآن کریم، عبدالهادی الفضلی 4. معجم القرأات القرآنیة، مختار عمر، احمد عبدالعال 5. الابانة عن معانی القرأات، مکی بن ابی طالب 6. الکشف عن وجوه القرأات السبع و عللها و حججها، محیی الدین رمضان. eporsesh.com
با توجه به تعریف صحیح قرائت، منفی است، زیرا تعریف "قرائت" عبارت است از: "طرق و روایات قرآنی که با اسناد به ثبوت رسیده تا عمل به آن لازم الاتباع باشد و طرق، بدون سند و نقل روایت، قرائت محسوب نمیشود." تعصّب و پایبند بودن برخی علمای نحو، به صناعت و فن خود، آنان را وادار ساخت که اجتهاد در قرائت را برای کسانی که به لغت و زبان عربی آشنایند، جایز بدانند، و بر اساس این عقیده، به صِرف این که قرائتی، مطابق قواعد عربی بود، باید به صحّت آن معتقد شد، هر چند، روایت و نقل، آن را تأیید نکند. روشن است که این عقیده، نتیجة تأثر شدید نحویین، به آرا و قواعدی است که خود را در چهارچوب آن مقید ساختهاند و چنان که گفته شد، در اصل هر راه و روشی که مستند به قواعد باشد و نتوان آن را مبتنی بر نقل و روایتی نمود مشمول معنای اصطلاحی قرائت، نخواهد بود. علمای قرائت، این دست از علمای نحو را به شدّت مورد حمله قرار دادهاند. باید یادآور شد که عقیده و رأی به جواز اجتهاد در قرائات در میان دانشمندان نحو و لغت طرفداران کمی دارد، چنان که ابوالعباس مبرّد که از دانشمندان بزرگ نحو و ادب است میگفت: هر گاه من یکی از قرّأ محسوب میشدم، بأ "البرّ" در آیة "لَّیْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لََکِنَّ الْبِرَّ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّه"(بقره،177) که تمام قرّأ در هر دو مورد آن را به کسر خواندهاند، به فتح میخواندم. این بیان مبرّد، اعتراف ضمنی، بلکه تصریح است به این که قرائت، فن و تخصص او نبوده و نمیتواند دربارة آن اجتهاد و اظهار نظر نماید; و نیز "ابی بکر محمد حسن بن مقسم بغدادی مقری نحوی" (م 354 'û . ق) تصور میکرد: هر وجهی در قرائت که از نظر عربی بودن صحیح باشد، قرائت آن در نماز جایز است. "ابوطاهر بن ابن هاشم" به دنبال این گفتار در کتاب "البیان" خود اضافه میکند که "ابن مقسم"، مطابق بدعتی که گزارد، به بیراهه افتاده است. ابن جزری مینویسد: به خاطر همین بدعت، در بغداد مجلسی که پر از فقها و قرّأ بوده، با حضور ابن مقسم تشکیل گردید و حاضران به اتفاق آرا، وی را از این گونه اظهارنظرها نهی کردند و ابن مقسم نیز توبه نمود و در همان مجلس، توبه نامه نوشت. سپس ابن جزری مینویسد: به همین جهت قرّأ از "قیاس مطلق" یعنی از قرائتی که اساس و پایه قابل اعتمادی از نظر روایت و اسناد ندارد ممنوع شدند، و بسیاری از ائمة قرائت، از قبیل: نافع و ابوعمرو بن علاء میگفتند: هر گاه ما به آنچه باید قرآن را قرائت کنیم، موظف نمیبودیم، چنین و چنان، قرآن را قرائت میکردیم.(تاریخ قرآن کریم، سید محمد باقر حجّتی، ص 250253، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.)
البته اگر مقصود شما از اجتهاد و اظهار نظر علمی در مورد قرائات، این باشد که برای مثال قرائت را طبق اجتهاد و نظر علمی خود، ریشهیابی و دستهبندی کنیم; و یا بررسی کنیم که ضوابط و ملاکهای قبول یک قرائت چیست؟ تاریخو علت پیدایش قرائات چه بوده است؟ تعداد قرائات چند تا است؟ کدام قرائت یا قرائات برای ما ارزش شرعی دارد، تا آن را میزان قرائت خود و احیاناً مبنای احکام شرعی خود قرار دهیم؟ پاسخ این احتمال آن است که: این نوع اجتهاد و بررسیهای عالمانه و تخصصی، جایز است و چیز تازهای هم نیست، زیرا بخش قابل توجهی از مباحث "علوم قرآنی" به همین مباحث اختصاص داده شده و کتابها و رسالههای مستقل بسیاری دربارة این مباحث نوشته شده است، که برای نمونه در پایان، به تعدادی از آنها اشاره میکنیم: یکی از مواردی که فقها و مجتهدان ما دربارة قرائات، چنین اظهار نظر و اجتهاد کردهاند، دربارة قرائت "سوره حمد" است.
آنان میگویند: آیا قرائت سورة حمد در نماز، بنا بر همة قرائات، مجزی است یا فقط بنابر قرائتی که مطابق با قرائت یکی از قرّأ سبعه باشد و یا فقط بنابر قرائتی که مطابق با قرائت "حفص از عاصم" باشد، مجزی است؟ چنین اجتهادها و اظهارنظرها دربارة قرائات مانعی ندارد، بلکه لازم است. برخی کتابها که به طور مستقل در این زمینه نوشته شده است عبارتاند از: 1. التفسیر فی القرائات السبع، دانی، ابوعمرو عثمان بن سعید 2. معرفة القرّأ الکبار، ذهبی محمد بن احمد بن عثمان 3. مقدمهای بر تاریخ قرائات قرآن کریم، عبدالهادی الفضلی 4. معجم القرأات القرآنیة، مختار عمر، احمد عبدالعال 5. الابانة عن معانی القرأات، مکی بن ابی طالب 6. الکشف عن وجوه القرأات السبع و عللها و حججها، محیی الدین رمضان.
eporsesh.com
- [آیت الله علوی گرگانی] آیا در عرصه فرهنگی، نویسندگان و محقّقان مجازند بدون کسب صلاحیّتهای لازم علمی و تخصّصی در مسائل فنی اسلام و یا علوم تخصّصی اظهار نظر نمایند؟
- [آیت الله بهجت] آیا جایز است یک رکعت یا دو رکعت نماز، به دو قرائت از قرائات سبعه خوانده شود؟
- [سایر] آیا قرآن کریم، "اجتهاد" را نفی کرده و همه چیز را به عقل انسان واگذار نموده است؟
- [آیت الله مظاهری] آیا نبش قبر مجهول الهویه از نظر اسلام جهت استفاده استخوان آنها در علوم پزشکی جایز است یا نه؟
- [آیت الله مظاهری] همان طور که میدانیم روح چیزی معنوی و از عالم مادّه خارج است، از طرفی در احادیث آمده است که اگر فردی گناه کند روح او دچار تاریکی میشود و اگر اصرار کرد و روح او کامل سیاه شد احتمال بازگشت او بسیار کم است، حال با توجّه به معنوی بودن روح آیا میتوان برای آن اندازهای در نظر گرفت؟ آیا میتوان در مورد اندازه روح اظهار نظر کرد و اندازه آن را تخمین زد؟
- [آیت الله مظاهری] مستدعی است نظر مبارک را مرقوم فرمایید، موجب امتنان است.
- [آیت الله اردبیلی] در بعضی موارد، پزشکان در مورد بیماران چنین اظهار نظر میکنند که مثلاً روزه گرفتن برای این فرد، هشتاد درصد مضر است و منظورشان این است که طبق آمار علمی، هشتاد در صد افرادی که با داشتن این بیماری روزه میگیرند، دچار ضرر میشوند. در صورتی که این اظهار نظر برای انسان مسلّم باشد، با توجه به این که انسان وضعیت خود را از نظر تطبیق آمار بر خودش نمیداند، حکم روزه او چیست؟
- [سایر] با توجه به اشتراک منابع اجتهاد، علت اختلاف نظر بعضی مجتهدان در برخی مسائل مشترک چیست؟
- [آیت الله مظاهری] مستدعی است بیان فرمایید با توجّه به مسائل جدید، در چه مواردی نبش قبر جایز است؟
- [آیت الله مظاهری] دروغ برای مردم، عادی شده است و بعضی به دروغ مصلحتی تعبیر میکنند، آیا جایز است؟
- [آیت الله مظاهری] اگر قاضی جامع الشرایط حکمی نمود کسی نمیتواند حکم او را نقض کند گرچه اعلم از او باشد یا از نظر اجتهاد قضاوت او را صحیح نداند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] فتوا دادن و اظهار نظر کردن در مسائل شرعی برای کسی که مجتهد نیست (یعنی قادر به استنباط احکام از مدارک و دلایل آن نمی باشد) حرام است و هرگاه بدون اطلاع اظهار نظر کند، مسؤول اعمال تمام کسانی است که به گفته او عمل می کنند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسی که نمی تواند امانت را نگهداری نماید، جایز نیست امانت را قبول کند مگر آن که حال خود را به صاحب مال اظهار دارد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در صورتی که دو مجتهد از نظر علمی مساوی باشند احتیاط لازم آن است که از کسی که اتقی و اورع است تقلید کند.
- [آیت الله سبحانی] عدول از مجتهدی به مجتهد دیگر جایز نیست مگر این که دومی اعلم باشد، و نیز فتوی دادن و اظهار نظر در مسائل شرعی برای کسی که قادر بر استنباط احکام از مدارک آن نیست حرام است، و مسئول اعمال دیگران خواهد بود.
- [امام خمینی] اگر احتمال صحیح داده شود که سکوت موجب آن میشود که منکری معروف شود یا معروفی منکر شود واجب است خصوصاً بر علمای اعلام اظهار حق و اعلام آن، و جایز نیست سکوت.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه احتمال صحیح داده شود که سکوت، سبب می شود که عمل منکری معروف، یا عمل معروفی منکر شود، بر همه مخصوصاً علمای اسلام واجب است که حق را اظهار و اعلام کنند و سکوت جایز نیست.
- [آیت الله وحید خراسانی] غیبت و ان ذکر عیب مستور و پوشیده مومن در غیاب او است چه ان عیب را به گفتار بیان کند یا به رفتار بفهماند هرچند در اظهار عیب مومن قصد اهانت و هتک حیثیت نداشته باشد و اگر به قصد اهانت عیب مومن را اظهار نماید دو گناه مرتکب شده است و مرتکب غیبت باید توبه کند و بنابر احتیاط واجب از کسی که غیبت او را کرده حلیت بطلبد مگر ان که حلیت طلبیدن موجب مفسده ای شود و در مواردی غیبت جایز است متجاهر به فسق یعنی کسی که اشکارا و علنی گناه می کند که غیبت کردن از او در همان گناه جایز است غیبت کردن مظلوم از ظالمی که بر او ظلم کرده نسبت به ان ظلم در مورد مشورت که اظهار عیب به قصد نصیحت مشورت کننده در حدی که نصیحت محقق شود جایز است غیبت بدعت گذار در دین و کسی که موجب گمراهی مردم می شود غیبت برای اظهار فسق شاهد یعنی اگر کسی که شهادت می دهد فاسق است غیبت او به اظهار فسق او برای ان که به شهادت او حقی ضایع نشود جایز است غیبت کردن از شخصی برای دفع ضرر از جان یا عرض یا مال ان شخص غیبت کردن از گناهکار به قصد بازداشتن او از ان گناه در صورتی که به غیر ان بازداشتن او ممکن نباشد
- [آیت الله بهجت] باقی ماندن بر تقلید میّت در مسائلی که در آنها تقلید و عمل کرده است، در صورتی که مجتهدِ از دنیا رفته با مجتهد زنده از نظر علمی مساوی باشند، بنا بر اقوی جایز است، هر چند با اجازه مجتهدی دیگر بر تقلید باقی بوده و عمل کرده باشد . و اگر مجتهدی که از دنیا رفته اعلم باشد ، واجب است بر تقلید او باقی بماند. و اگر مجتهد زنده بعدا اعلم شد ، واجب است در تمامی مسائل به او عدول نماید.
- [آیت الله اردبیلی] مرد یا زنی که به درجه اجتهاد رسیده یعنی میتواند احکام شرعی را از روی ادله آن استنباط نماید جایز نیست از دیگری تقلید نماید، ولی اگر فقط در بعضی از مسائل مجتهد باشد، باید در بقیه مسائل از مجتهد جامعالشرایط تقلید کند و یا به احتیاط عمل نماید. همچنین کسی که هنوز به درجه اجتهاد نرسیده، نباید در مسائل شرعی فتوا دهد و چنانچه بدون داشتن قدرت استنباط در مسألهای فتوا دهد، مسئول اعمال خود و تمام کسانی است که ناآگاهانه به گفته او عمل میکنند.