قرآن کریم، ضمن توصیفات متعددی که از خود نموده، به گونهای هدف، یااهداف نزولش را نیز بیان فرموده است. نمونههایی از این توصیفها به قرار زیر است: الف گواه حقانیت خداوند: "أَفَمَن کَانَ عَلَیَ بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِی وَ یَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَ مِن قَبْلِهِی کِتََبُ مُوسَیََّ إِمَامًا وَرَحْمَةً أُوْلَغکَ یُؤْمِنُونَ بِه...;(هود،17) آیا آن کس که دلیل آشکاری از پروردگار خویش دارد، و به دنبال آن، شاهدی از سوی میباشد، و پیش از آن، کتاب موسی که پیشوا و رحمت بود ]گواهی بر آن میدهد، هم چون کسی است که چنین نباشد؟ بر اساس این آیه شریفه، قرن کریم، دلیلی الهی برشمرده شده است، یعنی سندی از حقانیت خداوند; از این رو، هدف قرآن این بوده که سند و مدرکی از حقانیت خداوند در اختیار او قرار گیرد.[ ب بیم دادن انسانها: "وَ إِنَّهُو لَتَنزِیلُ رَبِّ الْعََلَمِین # نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الاْ ?َمِین # عَلَیَ قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ ;(شعرأ،192194) مسلماً این ]قرآن[ از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است. روح الامین آن را نازل کرده است تا از انذار کنندگان باشی." این آیه شریفه، بیان گر آن است که هدف از نزول قرآن، بیم دادن انسانهاست. منظور از انذار، دعوت به سوی خداوند سبحان، همراه با ترساندن از عذاب اوست.( تفسیر المیزان، علامه طباطبایی;، ج 15، ص 319، مؤسسة اعلمی. ) هم چنین در سوره مریم، آیه 97 تعبیر مشابهی آمده است. ج هدایت پرهیزکاران و مؤمنان، از جمله اهداف دیگر قرآن است که در آیات بسیاری بدان اشاره شده که از جملة آنها، آغاز سورة مبارکه بقره است; "ذَ َلِکَ الْکِتََبُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًی لِّلْمُتَّقِین". 2. با توجه به این دست از اهداف که هدفهای عمده قرآن را تشکیل میدهد، روشن است که محتوای قرآن و جهتگیریها و موضوعات آن را بیشتر مطالبی تشکیل میدهند که در جهت تحقق این اهداف باشند. 3. افزون بر این، آیاتی از قرآن کریم، با صراحت بدین نکته اشاره دارند که در این کتاب الهی، از هر موضوعی، خواه کوچک، خواه بزرگ، از معارف الهی و اخلاق گرفته، تا قوانین و احکام فرعی در عبادات، معاملات، مسائل سیاسی و اجتماعی، و... سخن به میان آمده، و هر آنچه به کمترین مناسبت، به انسان و کارهای او پیوند دارد، در آن، بیان شده است; وانگهی، همة این موضوعات و مسائل، بر اساس فطرت انسان و اصل توحید، تبیین وتحلیل شده است، به گونهای که اگر همة موضوعاتِ ریز، را تحلیل کنیم، به گونهای فشرده، به اصل توحید باز میگردد; هم چنان که اصل توحید، با آمیزش جهات خارجی و ترکیب با آنها، مفصّل و دامنهدار میشود.( تفسیر المیزان، علامه طباطبایی;، ج 1، ص 62، مؤسسة اعلمی. ) نمونههایی از این دست آیات به قرار زیرند: الف "وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتََبَ تِبْیََنًا لِّکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدًی وَ رَحْمَةً وَ بُشْرَیَ لِلْمُسْلِمِینَ ;(نحل،89) و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیان گر همه چیز، و مایة هدایت، رحمت و بشارت برای مسلمانان است." ب "لاَ رَطْبٍ وَلاَ یَابِسٍ إِلآ فِی کِتََبٍ مُّبِینٍ ;(انعام،59) هیچ تر و خشکی وجود ندارد، جز این که در کتابی آشکار است; یعنی در علم خدا ثابت است." مفهوم این آیات شریفه و آیات مشابه آن این است که همه چیز در قرآن بیان شده; خواه کلیّاتی که بیان کرده، یا جزئیاتی که یادگیری آنها را به پیامبر بزرگوار و سایر امامان: ارجاع نموده است: "مَآ ءَاتَغکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَغکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا;(حشر،7) آن چه را که رسول خدا برای شما آورده، بگیرید ]و اجرا کنید[، و از آن چه نهی کرده، خودداری نمایید." نیز در آیه دیگری آمده است: "إِنَّآ أَنزَلْنَآ إِلَیْکَ الْکِتََبَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِمَآ أَرَغکَ اللَّه;(نسأ،105) ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم، تا به آن چه خداوند به تو آموخته، در میان مردم قضاوت کنی." 4. با توجه به آیات فوق، اصول کلّیِ مورد نیاز انسان برای تکامل و بالندگی انسانیت خود، در قرآن بیان شده است; البته چون موضوعاتی مانند تکنولوژی و فنآوری، در جهت دهی انسانیت او، نقشی ندارد; از این رو، قرآن بدان نپرداخته است. این دست موضوعات، از عهدة حس و عقل بشری بر میآید; به همین دلیل، راهیابی به ژرفای آنها، به وحی الهی نیاز ندارد. 5. حکمت پایان نبوت، بلکه نتیجه آن این است که خداوند، به همة نیازهای تکاملی انسان، آگاهی کامل داشته; از این رو، همه آنها را تا پایان عمر بشر، در این کتاب مقدّس آورده است; از این رو، نمیتوان مدعی شد که عقل انسان، بر اثر تکامل تدریجی به نقطهای میرسد که دیگر از وحی بینیاز میشود، چرا که در اصل تکامل تمدنها و عقل انسان، هیچ پیوندی با امور ماورای مادی ندارد، بلکه تنها گویای تکامل مادی انسانهاست; در صورتی که ضرورت نبوت و نیاز انسان به وحی، آن است که در اصل عقل بشر نمیتواند مطالبی را که در سعادت انسان نقش اساسی دارد، بفهمد، بلکه ذاتاً، دست او در این فهم کوتاه است این قصور ذاتی عقل بشر از ادراک نیازهای معنوی خود و راهکارهای آن، دلیل نیاز همیشگی او به وحی و نبوت است، تا از این راه نارسایی فوق برطرف شود.( راهنماشناسی، مصباح یزدی، ص 382، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم. ) 6. خدای متعال که به همه چیز دانا است و همة دگرگونیهای آینده در زندگی بشر را میدانست; از این رو، دگرگونیهای فوق، به گونهای نخواهند بود که قوانین بنیادی جدیدی را ضروری نماید; بدین ترتیب، به آمدن پیامبری جدید و نسخ آموزههای اسلام، نیازی پیش نمیآید. دلیل این ادعا، آن است که: 1. عقل ما قادر نیست که حکمتها و علل حقیقی قوانین را به دست آورد، تا پس از کشف آنها حکم کند که تا چه زمانی حکمتهای فوق وجود دارند; آن گاه داوری کند که قوانین اسلام، تا چنین زمانی میتوانند دوام داشته باشند و پس از آن نسخ شوند. 2. ما قدرت پیشبینی آینده را نداریم تا بفهمیم که چه زمانی این حکمتها، به بی حکمتی تبدیل میشوند یا نمیشوند; وقتی که از راه دلیل معتبر فهمیدیم که خدا اسلام را آخرین دین، و پیامبر اسلامرا خاتم الانبیأ، و قرآن را آخرین کتاب آسمانی قرار داده است، و از سوی دیگر، با توجه به حکمت الهی، و این که کار خدا حکیمانه است، کشف میکنیم که حتماً تا ابد شرایط جدیدی پیش نمیآید که قوانین جدید را ایجاب کرده، و سبب نسخ قوانین اسلام شود.( همان، ص 387388. ) 7. افزون بر سمت و سوی محتوای قرآن کریم، به منظور برآوردن نیازهای تکاملی فردی انسان، پرداختن به نیازهای زندگی اجتماعی بشر نیز، از موضوعاتی است که در قرآن کریم دنبال شده است: ضرورت احترام به حقوق یک دیگر، اصول کلی معاملات، حدود، قصاص و... همه، از این دست از جهتگیریهای قرآن کریم است; برای مثال، آن جا که پس از بیان نمونههایی از حدود الهی، میفرماید: "تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَن یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَه;(طلاق،1) این حدود خداست، و هر کس از حدود الهی تجاوز کند، به خویشتن ستم نموده است." حدود الهی، احکام ثابت و تغییرناپذیری است که به طور عمده، برای تأمین امنیت جامعه، نظم عمومی و حفظ حریمهای دین الهی، وضع شدهاند; حریمهایی که رعایت آنها، همه در پالایش زندگی اجتماعی از انحرافات و آشفتگیها، ضروری است. eporsesh.com
رسالت و هدف اصلی قرآن چیست؟ اگر هدایت است، قلمرو این هدایت تا کجاست؟ آموزش شیوه حکومت، فنون تعلیم و تربیت و...؟
قرآن کریم، ضمن توصیفات متعددی که از خود نموده، به گونهای هدف، یااهداف نزولش را نیز بیان فرموده است. نمونههایی از این توصیفها به قرار زیر است:
الف گواه حقانیت خداوند: "أَفَمَن کَانَ عَلَیَ بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِی وَ یَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَ مِن قَبْلِهِی کِتََبُ مُوسَیََّ إِمَامًا وَرَحْمَةً أُوْلَغکَ یُؤْمِنُونَ بِه...;(هود،17) آیا آن کس که دلیل آشکاری از پروردگار خویش دارد، و به دنبال آن، شاهدی از سوی میباشد، و پیش از آن، کتاب موسی که پیشوا و رحمت بود ]گواهی بر آن میدهد، هم چون کسی است که چنین نباشد؟ بر اساس این آیه شریفه، قرن کریم، دلیلی الهی برشمرده شده است، یعنی سندی از حقانیت خداوند; از این رو، هدف قرآن این بوده که سند و مدرکی از حقانیت خداوند در اختیار او قرار گیرد.[
ب بیم دادن انسانها: "وَ إِنَّهُو لَتَنزِیلُ رَبِّ الْعََلَمِین # نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الاْ ?َمِین # عَلَیَ قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ ;(شعرأ،192194) مسلماً این ]قرآن[ از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است. روح الامین آن را نازل کرده است تا از انذار کنندگان باشی." این آیه شریفه، بیان گر آن است که هدف از نزول قرآن، بیم دادن انسانهاست. منظور از انذار، دعوت به سوی خداوند سبحان، همراه با ترساندن از عذاب اوست.( تفسیر المیزان، علامه طباطبایی;، ج 15، ص 319، مؤسسة اعلمی. ) هم چنین در سوره مریم، آیه 97 تعبیر مشابهی آمده است.
ج هدایت پرهیزکاران و مؤمنان، از جمله اهداف دیگر قرآن است که در آیات بسیاری بدان اشاره شده که از جملة آنها، آغاز سورة مبارکه بقره است; "ذَ َلِکَ الْکِتََبُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًی لِّلْمُتَّقِین".
2. با توجه به این دست از اهداف که هدفهای عمده قرآن را تشکیل میدهد، روشن است که محتوای قرآن و جهتگیریها و موضوعات آن را بیشتر مطالبی تشکیل میدهند که در جهت تحقق این اهداف باشند.
3. افزون بر این، آیاتی از قرآن کریم، با صراحت بدین نکته اشاره دارند که در این کتاب الهی، از هر موضوعی، خواه کوچک، خواه بزرگ، از معارف الهی و اخلاق گرفته، تا قوانین و احکام فرعی در عبادات، معاملات، مسائل سیاسی و اجتماعی، و... سخن به میان آمده، و هر آنچه به کمترین مناسبت، به انسان و کارهای او پیوند دارد، در آن، بیان شده است; وانگهی، همة این موضوعات و مسائل، بر اساس فطرت انسان و اصل توحید، تبیین وتحلیل شده است، به گونهای که اگر همة موضوعاتِ ریز، را تحلیل کنیم، به گونهای فشرده، به اصل توحید باز میگردد; هم چنان که اصل توحید، با آمیزش جهات خارجی و ترکیب با آنها، مفصّل و دامنهدار میشود.( تفسیر المیزان، علامه طباطبایی;، ج 1، ص 62، مؤسسة اعلمی. ) نمونههایی از این دست آیات به قرار زیرند:
الف "وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتََبَ تِبْیََنًا لِّکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدًی وَ رَحْمَةً وَ بُشْرَیَ لِلْمُسْلِمِینَ ;(نحل،89) و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیان گر همه چیز، و مایة هدایت، رحمت و بشارت برای مسلمانان است."
ب "لاَ رَطْبٍ وَلاَ یَابِسٍ إِلآ فِی کِتََبٍ مُّبِینٍ ;(انعام،59) هیچ تر و خشکی وجود ندارد، جز این که در کتابی آشکار است; یعنی در علم خدا ثابت است."
مفهوم این آیات شریفه و آیات مشابه آن این است که همه چیز در قرآن بیان شده; خواه کلیّاتی که بیان کرده، یا جزئیاتی که یادگیری آنها را به پیامبر بزرگوار و سایر امامان: ارجاع نموده است: "مَآ ءَاتَغکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَغکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا;(حشر،7) آن چه را که رسول خدا برای شما آورده، بگیرید ]و اجرا کنید[، و از آن چه نهی کرده، خودداری نمایید." نیز در آیه دیگری آمده است: "إِنَّآ أَنزَلْنَآ إِلَیْکَ الْکِتََبَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِمَآ أَرَغکَ اللَّه;(نسأ،105) ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم، تا به آن چه خداوند به تو آموخته، در میان مردم قضاوت کنی."
4. با توجه به آیات فوق، اصول کلّیِ مورد نیاز انسان برای تکامل و بالندگی انسانیت خود، در قرآن بیان شده است; البته چون موضوعاتی مانند تکنولوژی و فنآوری، در جهت دهی انسانیت او، نقشی ندارد; از این رو، قرآن بدان نپرداخته است. این دست موضوعات، از عهدة حس و عقل بشری بر میآید; به همین دلیل، راهیابی به ژرفای آنها، به وحی الهی نیاز ندارد.
5. حکمت پایان نبوت، بلکه نتیجه آن این است که خداوند، به همة نیازهای تکاملی انسان، آگاهی کامل داشته; از این رو، همه آنها را تا پایان عمر بشر، در این کتاب مقدّس آورده است; از این رو، نمیتوان مدعی شد که عقل انسان، بر اثر تکامل تدریجی به نقطهای میرسد که دیگر از وحی بینیاز میشود، چرا که در اصل تکامل تمدنها و عقل انسان، هیچ پیوندی با امور ماورای مادی ندارد، بلکه تنها گویای تکامل مادی انسانهاست; در صورتی که ضرورت نبوت و نیاز انسان به وحی، آن است که در اصل عقل بشر نمیتواند مطالبی را که در سعادت انسان نقش اساسی دارد، بفهمد، بلکه ذاتاً، دست او در این فهم کوتاه است این قصور ذاتی عقل بشر از ادراک نیازهای معنوی خود و راهکارهای آن، دلیل نیاز همیشگی او به وحی و نبوت است، تا از این راه نارسایی فوق برطرف شود.( راهنماشناسی، مصباح یزدی، ص 382، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم. )
6. خدای متعال که به همه چیز دانا است و همة دگرگونیهای آینده در زندگی بشر را میدانست; از این رو، دگرگونیهای فوق، به گونهای نخواهند بود که قوانین بنیادی جدیدی را ضروری نماید; بدین ترتیب، به آمدن پیامبری جدید و نسخ آموزههای اسلام، نیازی پیش نمیآید. دلیل این ادعا، آن است که: 1. عقل ما قادر نیست که حکمتها و علل حقیقی قوانین را به دست آورد، تا پس از کشف آنها حکم کند که تا چه زمانی حکمتهای فوق وجود دارند; آن گاه داوری کند که قوانین اسلام، تا چنین زمانی میتوانند دوام داشته باشند و پس از آن نسخ شوند. 2. ما قدرت پیشبینی آینده را نداریم تا بفهمیم که چه زمانی این حکمتها، به بی حکمتی تبدیل میشوند یا نمیشوند; وقتی که از راه دلیل معتبر فهمیدیم که خدا اسلام را آخرین دین، و پیامبر اسلامرا خاتم الانبیأ، و قرآن را آخرین کتاب آسمانی قرار داده است، و از سوی دیگر، با توجه به حکمت الهی، و این که کار خدا حکیمانه است، کشف میکنیم که حتماً تا ابد شرایط جدیدی پیش نمیآید که قوانین جدید را ایجاب کرده، و سبب نسخ قوانین اسلام شود.( همان، ص 387388. )
7. افزون بر سمت و سوی محتوای قرآن کریم، به منظور برآوردن نیازهای تکاملی فردی انسان، پرداختن به نیازهای زندگی اجتماعی بشر نیز، از موضوعاتی است که در قرآن کریم دنبال شده است: ضرورت احترام به حقوق یک دیگر، اصول کلی معاملات، حدود، قصاص و... همه، از این دست از جهتگیریهای قرآن کریم است; برای مثال، آن جا که پس از بیان نمونههایی از حدود الهی، میفرماید: "تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَن یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَه;(طلاق،1) این حدود خداست، و هر کس از حدود الهی تجاوز کند، به خویشتن ستم نموده است." حدود الهی، احکام ثابت و تغییرناپذیری است که به طور عمده، برای تأمین امنیت جامعه، نظم عمومی و حفظ حریمهای دین الهی، وضع شدهاند; حریمهایی که رعایت آنها، همه در پالایش زندگی اجتماعی از انحرافات و آشفتگیها، ضروری است.
eporsesh.com