با توجه به این که آنچه از مسیلمه نقل شده در معارضه و تحدی با قرآن بوده، از این رو پیش از پرداختن به پاسخ یادآور میشویم که معارضه; آداب مخصوص به خود دارد و نمیتوان به هر گفتهای معارض اطلاق کرد. در معارضه با یک کلام، باید به چند نکته توجه داشت: اوّل این که روش کاملاً باید فرق کند; بنابراین همانطور که قرآن روش جدیدی آورده; گفتههای معارضان نیز باید روش جدید داشته باشد; یعنی نه شعر باشد و نه نثر مسجع; بلکه دارای سبکی ناشناخته باشد. دوم اینکه: معارض نباید از واژههای کلامی که میخواهد مقابل آن بیاورد، استفاده کند; و تنها یکی دو کلمه آن را تغییر دهد چرا که در این صورت معارضه نیست، بلکه یک دزدی آشکار است. سوم این که: معارض باید به معنای کلامی که میخواهد با آن معارضه کند، توجه داشته باشد; بنابراین اگر کلامی که میخواهد مقابل آن را بیاورد، از جهت معانی، ما فوق سطح معمولی کلام مردم باشد، باید کلام وی نیز اینچنین باشد; نه اینکه فقط به روش و یا به واژههای کلام توجه داشته باشد; به عنوان نمونه یک نوع معارضه را مطرح میکنیم: جریر شاعر، بنیتمیم را اینگونه مدح میکند: اذا غضبت علیک بنیتمیمحسبت الناس کلهم غِضاباً یعنی اگر بنیتمیم بر تو غضب کنند، گویی همه مردم غضبناک شدهاند. ابونواس شاعر نیز در همین راستا چنین میسراید: لیس علیالله بمستنکران یحمع العالم فی واحدٍ یعنی برای خدا دور و بعید نیست که عالمی را در یک جا جمع کند. چنان که ملاحظه میشود، ابونواس علاوه بر اینکه از واژههای کاملاً تازه بهره جسته، یک مطلب را از جهت معنا، بر معنای کلام جریر افزوده است، و آن این است که: جریر بنیتمیم را گویی همه مردم پنداشت; ولی ابونواس، همه عالم را در بنیتمیم دید و این در مدح بلیغتر، قویتر و رساتر است.(ر.ک: الهیات آیتالله سبحانی، ج 3، ص 356 و 357.) اما در مورد کلام مسیلمة کذاب: انا اعطیناک الجواهر، فصل لربک وهاجر، ان شانئک هو الکافر. علاوه بر این که روش آن را از سورة کوثر دزدیده و از کلمات این سوره نیز کاملاً استفاده کرده (انا اعطیناک، فصل لربک، ان شانئک) با تعویض بعضی از کلمات، معانی آنرا به حضیض ذلت و بیمایگی کشانده و بشدت نزول داده است. تمامی فقرات این جملات، بر اثر تعویض کلمات آن، به مشکل برخورده و معانی در هم و برهمی ساخته، که جای تعجب است. واقعاً چگونه مسیلمه این جملات را در مقابل سورة کوثر ارائه داده است؟! باید پرسید: منظور از "الجواهر" چیست، و "ال" آن چه وجهی دارد; اگر منظور از "جواهر" سنگهای قیمتی و یا به تعبیر دیگر امکانات مادّی باشد، چه احتیاج به مهاجرت است (وهاجر) و آن چه ارتباطی به تکفیر دارد! اگر مراد امکانات مادّی باشد، آیا باید در مکان و وطن خود بماند و از امکانات مادی، که وجودش در امر تبلیغ بسیار مهم است، کاملاً استفاده کرده، از عقاید و افکار و نبوت خویش دفاع کند؟ یا مانند کسانیکه هیچ ندارند، کوچ کرده و در دیاری دیگر و به امید موفقیت مسکن گزینند؟ از طرفی اگر مقصود جواهر باشد، چرا امر به (فصل) نماز میشود؟ آیا مال و منال دنیا این قدر مهم است که به خاطر آن و به شکرانة آن نماز گزارد، درست مانند کسانیکه قبله و آرزو و مقصد و هدفشان دنیاست و برای رسیدن به آن حاضرند حتی بر ابلیس سجده کنند، چرا که از امر به نماز تأکید بر این مطلب استفاده میشود. و اگر منظور از "جواهر" حقایق باشد، باز پرسیده میشود چه ارتباطی بین این حقایق و هجرت وجود دارد؟ آیا کسی که حقایقی دارد، باید آن را آشکار و از آن دفاع کند یا صرفاً هجرت کند و مخالفان را در گمراهی و ضلالت باقی گذارد! از اینها گذشته، چه تناسبی با اعطای خدا و تشنیع کافر وجود دارد و خدا چگونه از مدعی نبوت دفاع کرده است؟! حال به (ال) الجواهر بپردازیم: اگر (ال) عهد باشد، چیزی در کلام نداریم تا مرجع آنرا مشخص کند و اگر (ال) برای عموم جواهرات باشد، میگوییم این یک دروغ بسیار بزرگ است; چرا که خدا هیچگاه همه جواهرات را به مخاطب این جملات (مدعی کاذب نبوت یعنی مسیلمه) نداده است. اینها و پرسشهای بسیار دیگری در کار است که در برابر این خزعبلات مطرح میشود، که مسیلمة کذاب موظف به پاسخگویی آن است. eporsesh.com
لطفاً دربارة آیاتی که (مسیلمه کذاب) آورده، توضیح دهید و چند مورد آن را ذکر کنید.
با توجه به این که آنچه از مسیلمه نقل شده در معارضه و تحدی با قرآن بوده، از این رو پیش از پرداختن به پاسخ یادآور میشویم که معارضه; آداب مخصوص به خود دارد و نمیتوان به هر گفتهای معارض اطلاق کرد. در معارضه با یک کلام، باید به چند نکته توجه داشت: اوّل این که روش کاملاً باید فرق کند; بنابراین همانطور که قرآن روش جدیدی آورده; گفتههای معارضان نیز باید روش جدید داشته باشد; یعنی نه شعر باشد و نه نثر مسجع; بلکه دارای سبکی ناشناخته باشد. دوم اینکه: معارض نباید از واژههای کلامی که میخواهد مقابل آن بیاورد، استفاده کند; و تنها یکی دو کلمه آن را تغییر دهد چرا که در این صورت معارضه نیست، بلکه یک دزدی آشکار است. سوم این که: معارض باید به معنای کلامی که میخواهد با آن معارضه کند، توجه داشته باشد; بنابراین اگر کلامی که میخواهد مقابل آن را بیاورد، از جهت معانی، ما فوق سطح معمولی کلام مردم باشد، باید کلام وی نیز اینچنین باشد; نه اینکه فقط به روش و یا به واژههای کلام توجه داشته باشد; به عنوان نمونه یک نوع معارضه را مطرح میکنیم: جریر شاعر، بنیتمیم را اینگونه مدح میکند:
اذا غضبت علیک بنیتمیمحسبت الناس کلهم غِضاباً
یعنی اگر بنیتمیم بر تو غضب کنند، گویی همه مردم غضبناک شدهاند.
ابونواس شاعر نیز در همین راستا چنین میسراید:
لیس علیالله بمستنکران یحمع العالم فی واحدٍ
یعنی برای خدا دور و بعید نیست که عالمی را در یک جا جمع کند.
چنان که ملاحظه میشود، ابونواس علاوه بر اینکه از واژههای کاملاً تازه بهره جسته، یک مطلب را از جهت معنا، بر معنای کلام جریر افزوده است، و آن این است که: جریر بنیتمیم را گویی همه مردم پنداشت; ولی ابونواس، همه عالم را در بنیتمیم دید و این در مدح بلیغتر، قویتر و رساتر است.(ر.ک: الهیات آیتالله سبحانی، ج 3، ص 356 و 357.)
اما در مورد کلام مسیلمة کذاب: انا اعطیناک الجواهر، فصل لربک وهاجر، ان شانئک هو الکافر.
علاوه بر این که روش آن را از سورة کوثر دزدیده و از کلمات این سوره نیز کاملاً استفاده کرده (انا اعطیناک، فصل لربک، ان شانئک) با تعویض بعضی از کلمات، معانی آنرا به حضیض ذلت و بیمایگی کشانده و بشدت نزول داده است.
تمامی فقرات این جملات، بر اثر تعویض کلمات آن، به مشکل برخورده و معانی در هم و برهمی ساخته، که جای تعجب است. واقعاً چگونه مسیلمه این جملات را در مقابل سورة کوثر ارائه داده است؟!
باید پرسید: منظور از "الجواهر" چیست، و "ال" آن چه وجهی دارد; اگر منظور از "جواهر" سنگهای قیمتی و یا به تعبیر دیگر امکانات مادّی باشد، چه احتیاج به مهاجرت است (وهاجر) و آن چه ارتباطی به تکفیر دارد! اگر مراد امکانات مادّی باشد، آیا باید در مکان و وطن خود بماند و از امکانات مادی، که وجودش در امر تبلیغ بسیار مهم است، کاملاً استفاده کرده، از عقاید و افکار و نبوت خویش دفاع کند؟ یا مانند کسانیکه هیچ ندارند، کوچ کرده و در دیاری دیگر و به امید موفقیت مسکن گزینند؟ از طرفی اگر مقصود جواهر باشد، چرا امر به (فصل) نماز میشود؟ آیا مال و منال دنیا این قدر مهم است که به خاطر آن و به شکرانة آن نماز گزارد، درست مانند کسانیکه قبله و آرزو و مقصد و هدفشان دنیاست و برای رسیدن به آن حاضرند حتی بر ابلیس سجده کنند، چرا که از امر به نماز تأکید بر این مطلب استفاده میشود. و اگر منظور از "جواهر" حقایق باشد، باز پرسیده میشود چه ارتباطی بین این حقایق و هجرت وجود دارد؟ آیا کسی که حقایقی دارد، باید آن را آشکار و از آن دفاع کند یا صرفاً هجرت کند و مخالفان را در گمراهی و ضلالت باقی گذارد! از اینها گذشته، چه تناسبی با اعطای خدا و تشنیع کافر وجود دارد و خدا چگونه از مدعی نبوت دفاع کرده است؟!
حال به (ال) الجواهر بپردازیم: اگر (ال) عهد باشد، چیزی در کلام نداریم تا مرجع آنرا مشخص کند و اگر (ال) برای عموم جواهرات باشد، میگوییم این یک دروغ بسیار بزرگ است; چرا که خدا هیچگاه همه جواهرات را به مخاطب این جملات (مدعی کاذب نبوت یعنی مسیلمه) نداده است.
اینها و پرسشهای بسیار دیگری در کار است که در برابر این خزعبلات مطرح میشود، که مسیلمة کذاب موظف به پاسخگویی آن است.
eporsesh.com
- [سایر] با سلام. چه آیاتی در قرآن بر عدل الهی دلالت دارد؟ لطفاً با ذکر ترجمه.
- [سایر] بیشترین آیاتی که در آنها صفات یهود ذکر شده است کدام اند؟
- [سایر] لطفاً آدرس همه آیاتی را که دربارة امام حسیناست ذکر کنید؟
- [سایر] آیاتی که در باره ی تفاوت انسنها در قرآن تایید شده است را ذکر کنید
- [سایر] یکی از کلیدهای بهشت، نماز است، آیاتی در این خصوص ذکر کنید؟
- [سایر] با سلام تعداد ایاتی که در قران در مورد نماز های پنجگانه ذکر شده چند تا است ؟اگر ممکن است به طور جداگانه آیات را ذکر کنید باتشکر
- [سایر] ایاتی از قران که اعتقاد به جبر را در میان مشرکان مکه بیان می کند ذکر بفرمایید با تشکر
- [آیت الله اردبیلی] نام سوره و آیاتی را که بر انسان مکلّف واجب کرده تا در احکام دین، تقلید نماید، ذکر فرمایید.
- [سایر] بیشترین آیاتی که در آنها صفات یهود ذکر شده است کدام اند؟ از جمله که آنها تلاش می کنند تا در زمین فساد برپا کنند!
- [سایر] در قرآن کریم چه آیاتی مربوط به شفاعت ذکر شده و به طور کلی شفاعت در قرآن چگونه بیان شده است؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر بفهمد نماز آیاتی که خوانده باطل بوده، باید دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر بفهمد نماز آیاتی که خوانده باطل بوده، باید دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر بفهمد نماز ایاتی که خوانده باطل بوده واجب است دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید
- [آیت الله بروجردی] اگر بفهمد نماز آیاتی که خوانده باطل بوده، باید دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید.
- [آیت الله خوئی] اگر بفهمد نماز آیاتی را که خوانده باطل بوده، باید دوباره بخواند، واگر وقت گذشته قضا نماید.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر بفهمد نماز آیاتی که خوانده باطل بوده ، باید دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید .
- [آیت الله سبحانی] اگر بفهمد نماز آیاتی که خوانده باطل بوده، باید دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر بفهمد نماز آیاتی که خوانده باطل بوده؛ باید دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید.
- [امام خمینی] اگر بفهمد نماز آیاتی را که خوانده باطل بوده، باید دوباره بخواند، واگر وقت گذشته قضا نماید.
- [آیت الله اردبیلی] اگر بفهمد نماز آیاتی که خوانده باطل بوده، باید دوباره آن را بخواند و اگر وقت گذشته، قضا نماید.