تحریف ، به معنای تغییر حروف و کلمات یا تغییر معانی قرآن، بر دو قسم است: تحریف لفظی، تحریف معنوی. تحریف لفظی، یعنی تغییر دادن الفاظ با کاستن یا افزودن کلمات قرآن. تحریف معنوی به معنی تفسیر به رأی قرآن است. تحریف لفظی بر دو قسم است: 1. افزودن بر آیات، 2. کاستن از آیات. هیچیک از مسلمانان قائل به تحریف لفظی به معنای افزودن بر آیات و کلمات قرآن، نیستند. شیعه و سنی آن را انکار میکنند. آنچه مورد بحث واقع شده، تحریف به معنای کاستن از آیات است. در مورد عدم تحریف قرآن، دلایل فراوانی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم: الف) دلیل عقلی: بشر، به تنهایی و با استفاده از عقل و علم خود قادر نیست به کمال نهایی که غایت آفرینش است برسد. پس لازم است از باب حکمت و یا لطف الهی ، راهی تضمین شده وجود داشته باشد تا فلسفه آفرینش تحقق یابد و نقض غرض نشود. از طرفی، با امکان تحریف قرآن که تنها سند آسمانی تأمین سعادت و کمال بشر است دیگر راه تضمین شدهای باقی نخواهد ماند، پس حکمت و لطف الهی اقتضا دارد که قرآن به طور سالم و دست نخورده در دسترس انسانها قرار گیرد تا انسانها بتوانند برای پیمودن راه سعادت دنیا و آخرت خود، از آن بهره گیرند. ب) دلیل قرآنی: یکی از آیات قرآن که بر عدم تحریف قرآن دلالت دارد، آیه 9 سورة حجر است: "اِنّا نَحْنُ نَزَّلنَا الذکْرَ وَ اِنّا لَهُ لَحََفظون"; ما قرآن را فرو فرستادیم و خود از آن نگهداری و محافظت میکنیم. با توجه به این آیه میگوییم: 1 خداوند حفظ قرآن را بر عهده گرفته و آن را تضمین کرده است 2 آنچه را خداوند محافظت کند، محال است مورد دستبرد و تحریف (کم یا زیاد شدن) قرار گیرد. نتیجه: پس مُحال است قرآن مورد تحریف قرار گیرد.(جهت آگاهی بیشتر، به کتاب قرآنشناسی، مصباح یزدی، ج 1، ص 222، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و المیزان، علامه طباطبایی، ج 12، ص 101، طبع بیروت، ذیل آیه مذکور مراجعه کنید.) ج) دلیل روایی: روایات دال بر مصونیت قرآن از تحریف، فراوان است. یکی از آنها، حدیث معروف ثقلین است که شیعه و اهلسنت آن را به صورت متواتر از پیامبر نقل کردهاند. در این حدیث آمده است: قرآن و اهلبیت: دو گوهر گرانسنگند و مادام که امّت اسلام به آن دو چنگ زنند، هرگز گمراه نخواهند شد. این دو، از هم جدا نمیگردند تا آنکه در حوض (قیامت) بر من وارد شوند. این حدیث با صراحت اعلام میکند که قرآن برای همیشه و تا روز قیامت محفوظ است; زیرا اگر تحریف شده باشد، چنگ زدن به آن نه تنها انسان را هدایت نمیکند، بلکه باعث گمراهی او نیز میشود، و این، با کلام پیامبر در این حدیث و همچنین احادیثی که در حوادث و جریانهای فکری و اجتماعی و ... برای بازشناسی حق از باطل ما را به قرآن ارجاع دادهاند، و قرآن را پناهگاهی مطمئن معرفی کردهاند و یا تشویق به قرائت قرآن نمودهاند، منافات دارد.(قرآنشناسی، همان، ص 217 و مصونیت قرآن از تحریف، محمدهادی معرفت، ترجمه محمّد شهرابی، ص 45، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی و المیزان، همان، ص 107.) د) شواهد تاریخی: در طول تاریخ، شواهدی وجود دارد که قرآن سالم مانده و تحریف نشده است. بعضی از این شواهد عبارتند از: علاقة زیاد عرب به قرآن به دلیل فصاحت و بلاغت و آهنگ معجزهآسای آن، انس فراوان مسلمانان به قرآن و حفظ و تلاوت آن در زمان پیامبر9 و بعد از ایشان، تقدس قرآن نزد مسلمانان و حساس بودن آنان به هرگونه تغییر در آن، دستورها و توصیههای ویژه پیامبر اسلامدر مورد تلاوت، نوشتن، حفظ و جمعآوری قرآن، تهیه کردن نسخههای متعدد از قرآن و فرستادن به کشورهای اسلامی و... . همة اینها شاهدی بر سالم ماندن قرآن و خدشه دارنشدن از سوی دشمنان است. مگر ممکن است قرآن تحریف شده باشد، ولی علیبنابیطالب و امامان معصوم: و بعد از آنها، علمای اسلام که حافظ و مبیّن قرآن بودهاند ساکت نشسته و چیزی نگفته باشند؟ حتی یک مورد هم ثابت نشده که امامان معصوم: مثلا گفته باشند این مورد از قرآن تحریف شده است.(قرآنشناسی، همان، ص 215 و درسنامه علوم قرآنی، حسین جوان آراسته، ص 322، دفتر تبلیغات اسلامی و ... .) بنابراین، با وجود دلایلی که ذکر شد و دلیلهای دیگر ، قرآن هرگز دستخوش تحریف نشده است و تحریف نخواهد شد. قرائات مختلف موجب تحریف لفظی قرآنکریم نیست زیرا تحریف، هنگامی رخ میدهد که اصل سند از بین برود یا دگرگون شود.در حجیّت و تواتر قرائات مذکور که آیه همگی به طور متواتر از پیغمبر اکرمنقل و ضبط شده است یا نه؟ گفتگوهای فراوانی نقل شده است که از آن مباحث میتوان نفی تواتر قرائات را نتیجه گرفت ; یعنی طبق رأی محققان، بیش از یک قرائت از پیغمبراکرمنقل نشده است و آن قرائتی است که در میان مردم متداول است و هر قرائت که با آن مطابق باشد، مقبول وگرنه مردود است. اگر بر فرض، قبول کنیم که همه قرائات، به روایت مستند است و همة راویان و ناقلان آن مو ، در عین حال از طریق علم اجمالی، یقین داریم که برخی از این قرائات از پیامبراکرمنقل شده است، بدیهی است که این چنین علم اجمالی به قرآنکریم و حجیّت آن ضرری نمیزند بنابراین، با توجّه به این که قرائت پیامبراکرمبر صلب علم اجمالی در بین قرأ موجودات و با تحقیق و تفحص علما هم اکنون و یا در آینده قابل وصول است، سپس سند آیات به طور سالم موجود است، تنها برای کشف آن تحقیق و کار علمی لازم است. 2. اختلاف در قرائات در حدی نیست که حقیقت مفهوم از مخدوش کند یا از بین ببرد ; قرائت قرآن چه در نماز و چه در غیر آن بر طبق هر یک از قرائات متعارف و معمول زمان اهلبیت: روا و جائز میباشد، چنانکه هم اکنون نیز همان قرائات معروف و مورد عمل میباشد همچنین این قرائتهای معتبر هیچگونه تغییری از جهت رسمالخط در قرآن ایجاد نمیکند تا باعث تحریف آن شود.(ر.ک: تاریخ قرآنکریم، دکتر سیدمحمدباقر حجتی، ص 247676، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ; تاریخ قرآن، آیتاللّه محمدهادی معرفت، ص 140181، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها.) eporsesh.com
تحریف چیست؟ آیا قرآنکریم با جایز بودن قرائات "سبع" و "عشر" و "اربعه عشر" که برخی از آنان در بعضی کشورها رایج است موجب تحریف نیست؟
تحریف ، به معنای تغییر حروف و کلمات یا تغییر معانی قرآن، بر دو قسم است: تحریف لفظی، تحریف معنوی. تحریف لفظی، یعنی تغییر دادن الفاظ با کاستن یا افزودن کلمات قرآن. تحریف معنوی به معنی تفسیر به رأی قرآن است.
تحریف لفظی بر دو قسم است: 1. افزودن بر آیات، 2. کاستن از آیات. هیچیک از مسلمانان قائل به تحریف لفظی به معنای افزودن بر آیات و کلمات قرآن، نیستند. شیعه و سنی آن را انکار میکنند. آنچه مورد بحث واقع شده، تحریف به معنای کاستن از آیات است. در مورد عدم تحریف قرآن، دلایل فراوانی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
الف) دلیل عقلی: بشر، به تنهایی و با استفاده از عقل و علم خود قادر نیست به کمال نهایی که غایت آفرینش است برسد. پس لازم است از باب حکمت و یا لطف الهی ، راهی تضمین شده وجود داشته باشد تا فلسفه آفرینش تحقق یابد و نقض غرض نشود. از طرفی، با امکان تحریف قرآن که تنها سند آسمانی تأمین سعادت و کمال بشر است دیگر راه تضمین شدهای باقی نخواهد ماند، پس حکمت و لطف الهی اقتضا دارد که قرآن به طور سالم و دست نخورده در دسترس انسانها قرار گیرد تا انسانها بتوانند برای پیمودن راه سعادت دنیا و آخرت خود، از آن بهره گیرند.
ب) دلیل قرآنی: یکی از آیات قرآن که بر عدم تحریف قرآن دلالت دارد، آیه 9 سورة حجر است: "اِنّا نَحْنُ نَزَّلنَا الذکْرَ وَ اِنّا لَهُ لَحََفظون"; ما قرآن را فرو فرستادیم و خود از آن نگهداری و محافظت میکنیم. با توجه به این آیه میگوییم:
1 خداوند حفظ قرآن را بر عهده گرفته و آن را تضمین کرده است 2 آنچه را خداوند محافظت کند، محال است مورد دستبرد و تحریف (کم یا زیاد شدن) قرار گیرد. نتیجه: پس مُحال است قرآن مورد تحریف قرار گیرد.(جهت آگاهی بیشتر، به کتاب قرآنشناسی، مصباح یزدی، ج 1، ص 222، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و المیزان، علامه طباطبایی، ج 12، ص 101، طبع بیروت، ذیل آیه مذکور مراجعه کنید.)
ج) دلیل روایی: روایات دال بر مصونیت قرآن از تحریف، فراوان است. یکی از آنها، حدیث معروف ثقلین است که شیعه و اهلسنت آن را به صورت متواتر از پیامبر نقل کردهاند. در این حدیث آمده است: قرآن و اهلبیت: دو گوهر گرانسنگند و مادام که امّت اسلام به آن دو چنگ زنند، هرگز گمراه نخواهند شد. این دو، از هم جدا نمیگردند تا آنکه در حوض (قیامت) بر من وارد شوند.
این حدیث با صراحت اعلام میکند که قرآن برای همیشه و تا روز قیامت محفوظ است; زیرا اگر تحریف شده باشد، چنگ زدن به آن نه تنها انسان را هدایت نمیکند، بلکه باعث گمراهی او نیز میشود، و این، با کلام پیامبر در این حدیث و همچنین احادیثی که در حوادث و جریانهای فکری و اجتماعی و ... برای بازشناسی حق از باطل ما را به قرآن ارجاع دادهاند، و قرآن را پناهگاهی مطمئن معرفی کردهاند و یا تشویق به قرائت قرآن نمودهاند، منافات دارد.(قرآنشناسی، همان، ص 217 و مصونیت قرآن از تحریف، محمدهادی معرفت، ترجمه محمّد شهرابی، ص 45، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی و المیزان، همان، ص 107.)
د) شواهد تاریخی: در طول تاریخ، شواهدی وجود دارد که قرآن سالم مانده و تحریف نشده است. بعضی از این شواهد عبارتند از: علاقة زیاد عرب به قرآن به دلیل فصاحت و بلاغت و آهنگ معجزهآسای آن، انس فراوان مسلمانان به قرآن و حفظ و تلاوت آن در زمان پیامبر9 و بعد از ایشان، تقدس قرآن نزد مسلمانان و حساس بودن آنان به هرگونه تغییر در آن، دستورها و توصیههای ویژه پیامبر اسلامدر مورد تلاوت، نوشتن، حفظ و جمعآوری قرآن، تهیه کردن نسخههای متعدد از قرآن و فرستادن به کشورهای اسلامی و... . همة اینها شاهدی بر سالم ماندن قرآن و خدشه دارنشدن از سوی دشمنان است. مگر ممکن است قرآن تحریف شده باشد، ولی علیبنابیطالب و امامان معصوم: و بعد از آنها، علمای اسلام که حافظ و مبیّن قرآن بودهاند ساکت نشسته و چیزی نگفته باشند؟ حتی یک مورد هم ثابت نشده که امامان معصوم: مثلا گفته باشند این مورد از قرآن تحریف شده است.(قرآنشناسی، همان، ص 215 و درسنامه علوم قرآنی، حسین جوان آراسته، ص 322، دفتر تبلیغات اسلامی و ... .) بنابراین، با وجود دلایلی که ذکر شد و دلیلهای دیگر ، قرآن هرگز دستخوش تحریف نشده است و تحریف نخواهد شد.
قرائات مختلف موجب تحریف لفظی قرآنکریم نیست زیرا تحریف، هنگامی رخ میدهد که اصل سند از بین برود یا دگرگون شود.در حجیّت و تواتر قرائات مذکور که آیه همگی به طور متواتر از پیغمبر اکرمنقل و ضبط شده است یا نه؟ گفتگوهای فراوانی نقل شده است که از آن مباحث میتوان نفی تواتر قرائات را نتیجه گرفت ; یعنی طبق رأی محققان، بیش از یک قرائت از پیغمبراکرمنقل نشده است و آن قرائتی است که در میان مردم متداول است و هر قرائت که با آن مطابق باشد، مقبول وگرنه مردود است. اگر بر فرض، قبول کنیم که همه قرائات، به روایت مستند است و همة راویان و ناقلان آن مو ، در عین حال از طریق علم اجمالی، یقین داریم که برخی از این قرائات از پیامبراکرمنقل شده است، بدیهی است که این چنین علم اجمالی به قرآنکریم و حجیّت آن ضرری نمیزند بنابراین، با توجّه به این که قرائت پیامبراکرمبر صلب علم اجمالی در بین قرأ موجودات و با تحقیق و تفحص علما هم اکنون و یا در آینده قابل وصول است، سپس سند آیات به طور سالم موجود است، تنها برای کشف آن تحقیق و کار علمی لازم است.
2. اختلاف در قرائات در حدی نیست که حقیقت مفهوم از مخدوش کند یا از بین ببرد ; قرائت قرآن چه در نماز و چه در غیر آن بر طبق هر یک از قرائات متعارف و معمول زمان اهلبیت: روا و جائز میباشد، چنانکه هم اکنون نیز همان قرائات معروف و مورد عمل میباشد همچنین این قرائتهای معتبر هیچگونه تغییری از جهت رسمالخط در قرآن ایجاد نمیکند تا باعث تحریف آن شود.(ر.ک: تاریخ قرآنکریم، دکتر سیدمحمدباقر حجتی، ص 247676، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ; تاریخ قرآن، آیتاللّه محمدهادی معرفت، ص 140181، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها.)
eporsesh.com
- [سایر] آیا اختلاف در قرائات، موجب تحریف قرآن نمیشود؟
- [آیت الله مظاهری] فرق بین (جایز نیست) و (مشکل است) چیست؟
- [آیت الله مظاهری] فرق بین (جایز نیست) و (حرام است) چیست؟
- [آیت الله مظاهری] با توجّه به مسأله 1317 که آمده است: روزه مستحبّی اولاد اگر سبب اذیت پدر و مادر شود جایز نیست و در مسأله 1318 آمده است: اگر بدون اجازه پدر یا مادر روزه مستحبّی بگیرد و در بین روز او را نهی کنند و روزه سبب اذیت آنها شود، باید افطار کند. اکنون اگر این جوان قدرت بر ازدواج ندارد و تنها راه جلوگیری از فعل حرام را روزه میداند، وظیفهاش چیست؟
- [سایر] با سلام من موضوع حجاب رو در متون مختلف بررسی کردم اخیرا مقاله دیدم که بسیار متفاوت می باشد دوست دارم نظر خود را با دلیل بیان کنید توسعهی عورت به سراپای زنان در متون قدیمی ادبیات فارسی از اصطلاح عورت علاوه بر معنی رایج آن برای اشاره به زن نیز استفاده شده است: 1. چون زنی از کار بد شد روی زرد مسخ کرد او را خدا و زُهره کرد عورتی را زُهره کردن مسخ بود خاک و گل گشتن نه مسخ است ای عنود؟ روح میبُردت سوی چرخ برین سوی آب و گل شدی در اسفلین (مثنوی، دفتر اول) شاید از ابیات فوق استنباط شود که عورت کلمهای تحقیرآمیز است و برای اشاره به زنی بدکاره به کار رفته است، اما شواهد دیگر نشان میدهد که اطلاق عورت به زن مفهومی منفی ندارد و از این کلمه حتی به معنی ناموس نیز استفاده شده است: گفت حق زَ اهل نفاق ناسدید بَأسُهُم ما بَینَهُم بَأسٌ شَدید در میان همدگر مردانهاند در غزا چون عورتان خانهاند گفت پیغمبر سپهدار غیوب لا شجاعه یا فتی قبل الحروب (مثنوی، دفتر سوم) آنکه دزدد مال تو، گویی بگیر دست و پایش را ببُر، سازَش اسیر وآنکه قصد عورت تو میکند صد هزاران خشم از تو سر زند گر بیاید سیل و رخت تو برد هیچ با سیل آورد کینی خرد؟ (مثنوی، دفتر پنجم) کاربرد عادی عورات به معنی زنان در متون زیر بیشتر مشخص است. در زبان فارسی قدیم اهل شهر شامل اطفال و عورات بودهاند و اگر مردی میمرده است اطفال او یتیم و عورات او بیوه میشدهاند: تمامت اهل اصفهان از صغیر و کبیر و وضیع و شریف و اطفال و عورات،… (ترجمهی محاسن اصفهان) …و بر دل اطفال و عورات او که یتیم و بیوه شوند نمیبخشاید، … (سندباد نامه) عورتانه و عورتینه نیز از اصطلاحات مرتبط به زنان در زبان فارسی قدیم است و نگرش فرهنگی نیاکان ما را به زن منعکس میکند. در لغتنامهی دهخدا آمده است: عورتانه: منسوب و متعلق به زن و متشابه و مانند آن, زنانه. عورتینه: جنس زن و دختر. در مقابل مردینه و پسرینه. …و باقی آنچه عورتینه بودند از بنات و اخوات و خواتین که با ترکان به هم بودند. (جهانگشای جوینی) بنات و اخوات و خواتین به معنی دختران و خواهران و بانوان (خاتونها) است. علاوه بر متون فارسی قدیم، زن در روایاتی منسوب به پیامبر و اصحاب و نزدیکان او نیز عورت خوانده شده است. این روایات را در اینجا نقل میکنیم و پس از مقایسه با قرآن اعتبار و اصالت آنها را بررسی میکنیم. 1. رسول خدا از اصحاب خود پرسید: زن چیست؟ گفتند: عورت. گفت: زن کی به خدا نزدیکتر است؟ ندانستند. فاطمه این را شنید و گفت: زن آنگاه به خدا نزدیکتر است که در قعر خانه باشد. (بحار الأنوار, ج 43, ص 92) 2. رسول خدا گفت: زنان عورتند، آنها را در خانه حبس کنید. (بحار الأنوار, ج 100, ص 250) در فقه به تمام مواضعی از بدن زن که باید پوشیده شود عورت میگویند که تقریباً تمام بدن زن را در بر میگیرد. مرتضی مطهری در کتاب مسألهی حجاب از قول ابن رشد میگوید: (عقیدهی اکثر علما بر این است که بدن زن -جز چهره و دو دست تا مچ- عورت است. ابوحنیفه معتقد است که قدمین نیز عورت شمرده نمیشود، و ابوبکر بن عبدالرحمن بن هشام معتقد است که تمام بدن زن بلا استثنا عورت است.)[1] عورت کلمهای عربی است. در فرهنگ عربی منجد الطلاب معانی زیر برای این کلمه بیان شده است: -رخنهگاهی که موجب نگرانی است -شکاف کوه -جای طلوع و غروب خورشید -کمینگاهی که در آن پنهان شوند -آنچه موجب شرم است -اعضایی از بدن که انسان به سبب شرم میپوشاند. در قرآن از اصطلاح عورت برای اشاره به زنان استفاده نشده است، اما عورت علاوه بر معنای رایج آن در معانی دیگری نیز به کار رفته است: 1. "ای کسانی که ایمان آوردید، باید مملوکان شما و کسانی که به بلوغ نرسیدهاند سه بار از شما اجازه بگیرند: قبل از نماز صبح، و هنگام ظهر که لباستان را در میآورید، و بعد از نماز عشا که سه عورت برای شماست. بعد از این بر شما و آنها گناهی نیست که گرد یکدیگر بگردید. خدا این گونه آیات را برای شما تبیین میکند. و خدا علیم و حکیم است." (نور 58) 2. "و آنگاه که گروهی از آنها گفتند: ای اهل یثرب، شما را جای ماندن نیست،برگردید. و گروهی از آنها از پیامبر اجازه میخواستند و میگفتند خانههای ما عورت است با اینکه عورت نبود. فقط میخواستند فرار کنند." (احزاب 13) 3. در آیهی 31 سورهی نور که آیهای مهم در تعیین حدود پوشش زنان است، عورت در مفهومی نزدیک یا منطبق بر معنی رایج امروزی آن به کار رفته است: "به زنان مؤمن بگو که غض بصر کنند و فروج خود را حفظ کنند و زینت خود را جز آنچه از آن پیداست آشکار نکنند، و خِمارشان را بر جیوبشان بزنند، و زینتشان را آشکار نکنند مگر بر شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنانشان یا مملوکانشان یا مردان تابعی که اِربه ندارند یا کودکانی که بر عورتهای زنان اظهار ندارند، و پایشان را نزنند که آنچه از زینتشان پنهان میکنند دانسته شود. و ای مؤمنان همگی به سوی خدا بازگردید تا رستگار شوید." در این آیه عورات از نظر دستوری به زنان اضافه شده است, بنا بر این عورات در اصطلاح قرآن بخش یا بخشهایی از اندام زنان است، نه تمام بدن آنان. علاوه بر این اندام هایی همچون سر و صورت و دست و پای زن نمیتواند مصداق عورت زن در اصطلاح قرآن باشد, چرا که اینها مواضعی نیستند که کودکان بر آن (اظهار) نداشته باشند. عورات زنان را در این آیه میتوان به اندام های جنسی یا شرم گاه های زنان ترجمه کرد. دیده میشود که زن در ادبیات فارسی، فقه سنتی، و روایات عورت خوانده شده است و در قرآن از چنین اصطلاحی استفاده نشده است. در اعتبار و اصالت روایاتی که زن را عورت میخوانند به دلایل زیر میتوان تردید کرد: 1. زن از موضوعات مهم در قرآن است. قرآن سورهای به نام زنان (نسا) دارد و سورهای از قرآن نیز به نام مریم نامگذاری شده است. کلمات بنت, بنات, امرأه, نساء, زوج, أزواج، أخت، أخوات و دیگر کلمات مترادف نزدیک به صد و پنجاه بار در قرآن تکرار شده است. قرآن اصطلاح عورت را برای اشاره به زن به کار نبرده است. بنا به روایات فوق پیامبر و اصحاب متفقالقولند که زن عورت است و باید بپذیریم که اطلاق اصطلاح عورت به زنان در عصر پیامبر رایج بوده است. چگونه ممکن است که با وجود اشارهی مکرر قرآن به زنان، این اصطلاح هیچ انعکاسی در قرآن نداشته باشد؟ 2. قرآن در توصیف زنان تعبیرات خاصی دارد: الف ." زنان لباس شمایند و شما لباس آنهایید (بقره 178) -زنان شما حرث شمایند (بقره 223) ب."-از آیاتش آن است که برایتان از خودتان زنانی آفرید که با آنان آرام گیرید (روم 21) پیامبر در مقام معلم به اصحاب آموخته است که زن لباس است، حرث است و مایهی آرامش است. قرآن مرجع اصلی در تعالیم پیامبر است. با این حال بنا به روایات فوق وقتی پیامبر از اصحاب میپرسد زن چیست، میگویند عورت است. گویا اصحاب با قرآن و تعالیم و اصطلاحات آن آشنا نیستند، یا آن را در درجهی دوم اهمیت قرار میدهند. 3. لحن روایاتی که زن را عورت میخواند و به حبس آنان در خانه تشویق میکند فراتر از یک توصیهی اخلاقی است و از عقلانیت و انسانیت فاصله دارد. چرا به جای ماندن زن در خانه، از ماندن زن در قعر خانه سخن گفته میشود؟ و چرا حبس در خانه؟ تأمل در لحن و کلماتی که در این روایات به کار رفته است نشان میدهد که سازندهی این روایات با هر گونه حضور اجتماعی زن به شدت مخالف بوده است و به مخفی کردن زن در خانه میاندیشیده است. مرتضی مطهری در بخشی از کتاب مسألهی حجاب تحت عنوان (نه حبس و نه اختلاط) میگوید: از آنچه مجموعاً بیان شد معلوم گشت آنچه اسلام میگوید نه آن چیزی است که مخالفان اسلام، اسلام را بدان متهم میکنند، یعنی محبوسیت زن در خانه و نه نظامی است که دنیای جدید آن را پذیرفته است و عواقب شوم آن را میبیند، یعنی اختلاط زن و مرد در جوامع.[2] سخن فوق در حالی بیان میشود که در کتب حدیث روایاتی به پیامبر و دیگر پیشوایان دینی نسبت داده شده است که مردان را به حبس کردن زنان در خانه فرامیخواند. وقتی کتب حدیث ما حاوی چنین روایاتی است، مخالفان اسلام سخن بیجایی نگفتهاند. عورت خواندن زن و حبس او در خانه را نمیتوان مستقل از فرهنگ ایران باستان تحلیل کرد. مورخان و باستانشناسان در تحلیل جایگاه زن در مقاطعی از تاریخ ایران باستان به نقوش به جا مانده در آثار باستانی استناد میکنند. در این نقوش زنان دیده نمیشوند. بخش زیر از کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت نقل شده است و در کتاب مسألهی حجاب نیز به آن اشاره شده است: پس از داریوش مقام زن مخضوصاً در طبقهی ثروتمندان تنزل پیدا کرد. زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند، ولی در مورد زنان دیگر گوشهنشینی زمان حیض که برایشان واجب بود رفتهرفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعیشان را فرا گرفت، و این امر خود مبنای پردهپوشی در میان مسلمانان به شمار میرود. زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنها اجازه داده نمیشد که آشکارا با مردان آمیزش کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان ببینند. در نقشهایی که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زنی دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد.[3] حتی در میان ایرانیان امروز سنتی وجود دارد که میتوان آن را ناشی از عورتانگاری زنان در ایران قدیم دانست. این سنت مبنای عقلی و شرعی ندارد، اما همچنان وجود دارد. در این فرهنگ مرد از ذکر مستقیم نام زن خود نزد دیگران شرم میکند و از او با تعابیر غیرمستقیمی همچون خانواده و بچهها نام میبرد،پ همان گونه که معمولاً برای رعایت ادب، از ذکر مستقیم نام اعضایی از بدن پرهیز میشود و عبارات غیرمستقیمی به کار میرود. لغتنامهی فارسی دهخدا اصطلاح ستر عورت را پوشاندن موضع های مستقبح الذکر معنی کرده است. زن نیز در فرهنگ سنتی مستقبح الذکر است و جایگاهی همچون عورت دارد. اگر زن عورت باشد پوشاندن او معقول و نمایاندنش شرمآور است. از اقلیتی ناچیز که بگذریم، عموم مردم جهان بنا به عقل عرفی در زندگی اجتماعی عورت را میپوشانند و از نمایاندن آن شرم میکنند. یکی از انتقادات مکرر قرآن به اهل کتاب این است که آنان کلمات را از مواضع خود تحریف میکنند. با تحریف کلمات از مواضع آنها میتوان حکمی را تغییر داد. تحریف کلمات از مواضع آنها لزوماً این نیست که در متنی دست ببریم، بلکه میتوانیم معنی کلمهای را عوض کنیم یا آن را نابجا به کار ببریم. اطلاق عورت به سرتاپای زن، در حالی که نه عقل به آن حکم میکند نه از قرآن برداشت میشود، مصداق بارزی از تحریف کلمات از مواضع آن است. حجاب و حدود پوشش زنان در فقه سنتی بر بستر کلمات و اصطلاحاتی تحریف شده به قرآن نسبت داده میشود. اگر اولین منبع فقه اسلامی قرآن است، لازم است که اصطلاحات فقهی با محوریت قرآن پالایش شود.1 اکثر مثالها از لغتنامه فارسی دهخدا نقل شده است. [1] مسأله حجاب، ص 225. [2] مسأله حجاب، ص 218 [3] تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام، جلد اول، ص 552